موضوع برنامه: سیری در صحیفه سجادیه (شرح دعای مکارم الاخلاق- معرفت نفس)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 28-07- 99
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندگان خوب و نازنین، ایام بر شما مبارک باشد. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله ایامی که مزین به نام نبی مکرم اسلام است بر همه شما مبارک باشد. حاج آقای فرحزاد هستیم، سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: علیکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز عرض سلام دارم. آرزوی موفقیت برای همه داریم. انشاءالله خدای متعال عزاداریهای دو ماه را از همه عزیزان و نوکران اهل بیت به فضل و کرم خود قبول کند. مهم است که اینها را حفظ کنیم و نگه داریم. سوار کشتی اهلبیت شدیم پیاده نشویم. مسائل بهداشتی را هم رعایت کنیم. این موضوع مهمی است، وقتی رعایت کنیم آمار بیماری و فوتیها کم میشود. بی مبالاتی باعث میشود جان مردم، سلامتی مردم به خطر بیافتد و بار سنگینی برای پرستاران و کادر درمانی تحمیل شود. انشاءالله خدا کمک کند شدیداً مراعات کنیم. وضو و غسل به مهمی تبدیل به تیمم میشود. روزه که اینقدر اهمیت دارد، میگوید: احتمال ضرر هم بدهی، نباید بگیری. در مورد این بیماری یقین بودن ضرر است. از خدای متعال میخواهیم به حق محمد و آل محمد همه از این بیماری محفوظ باشند و همه عالم از این ویروس راحت شوند. انشاءالله خداوند به همه بیماران شفای کامل عنایت کند و تمام رفتگان هم روحشان غریق رحمت الهی باشد.
شریعتی: خسته نباشید به کادر درمان، پزشکان و پرستاران میگوییم و قدرشناس زحماتشان هستیم. انشاءالله خداوند به آنها توان بدهد که بتوانند خدمت کنند. بحث ما با حاج آقای فرحزاد در ذیل دعای مکارم الاخلاق بحث معرفت نفس بود. نکات شما را خواهیم شنید.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
فراز 22 دعای مکارم الاخلاق که خیلی دعای فوق العاده و ممتازی هست. با صلوات آغاز میشود. «وَ تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ» خدایا تاج کفایت را بر سر من قرار بده، امور مرا کفایت کن. ما تلاش میکنیم و زحمت میکشیم ولی خدای متعال باید کارهای ما را به مقصد برساند و نتیجه بدهد. خدایا در همه امور تو مرا کفایت کن و تاج کفایت کردن را بر سر من قرار بده. «وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ» خدایا به من مرحمت کن خوب سرپرستی کنم. خوب سرپرستی باشم. اگر پدر هستم، پدر خوبی باشیم. معلم هستم معلم خوبی باشم. مدیر هستم، مسئول هستم، هرکسی، خودم را خوب مدیریت کنم. خوب ولایت و سرپرستی کردن نعمت بزرگی است به من مرحمت کن. «وَ هَبْ لِي صِدْقَ الْهِدَايَةِ» در مسیر هدایت صادقانه قدم بردارم. این طرف و آن طرف نزنم، بعضیها خیلی چپ و راست میزنند و منحرف میشوند. در مسیر هدایت چیزی که انسان فهمید حق است پای آن بایستد و باطل را رها کند. در مسیر هدایت صادقانه به من محبت کن، ببخش که صادقانه قدم بردارم. «وَ لَا تَفْتِنِّي بِالسَّعَةِ» گاهی ما با فقر امتحان میشویم و گاهی با وسعت رزق، فراوانی رزق امتحان میشویم. خدایا مرا به فتنه نیانداز با فراوانی رزق و روزی بیراهه بروم.
خیلیها با فقر امتحان میشوند و خیلیها با ثروت و پست و مقام و مال، از روایات استفاده میشود فقر خطرناک است، ولی چون دست و پایش بسته است خطرش کمتر است. فوقش این است که خودش و عدهی قلیلی را به آتش وارد کند اما مال و ثروت گاهی هشتاد میلیون اموال مردم را اختلاس میکند. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق/6و7) چقدر تأکید در این آیه آمده است. «لَ» یعنی حتماً طغیان میکند. مثل فرعون، مثل قارون، لذا از خدا میخواهد امام سجاد که خدایا مرا با سعه رزق و مال دنیا به فتنه نیانداز. اگر خواستی امتحان کنی مرا موفق بدار. «وَ امْنَحْنِي حُسْنَ الدَّعَةِ» در عین حال خدایا به من مرحمت کن، رزقی که در رفاه باشم و آرامش داشته باشم. رزق مورد نیاز مرا با آرامش مرحمت کن ولی مرا از این فتنهای که در وسعت رزق هست نگه دار. «وَ لَا تَجْعَلْ عَيْشِي كَدّاً كَدّاً» بعضی زندگی تلخی دارند. فشار روحی و جسمی و ناراحتی، بعضی امتحان است و بعضی دستاورد اعمال ماست. به خدا عرض میکند: خدایا عیش مرا به رنج و زحمت نیانداز. رنج روی رنج قرار نده. خدایا زندگی و آرامش و آسایش مرا روی رنج قرار نده. «وَ لَا تَرُدَّ دُعَائِي عَلَيَّ رَدّاً» دعایی که میکنم مرا رد نکن. از خدا التماس میکنیم که خدایا اجابت کن. من کنار تو ضدی قرار ندادم، شریک و همتایی برای تو قرار ندادم. امام مجتبی فرمود: من ضمانت میکنم کسی که خدا را بخواند و در دل او غیر از رضای خدا چیزی نباشد، خدا حتماً مستجاب کند. ما میگوییم خدا، ولی ده جای دیگر هم برای خدا شریک گذاشتیم، حتی به جیبمان بیش از خدا اعتماد داریم. اجابت برای کسی است که منقطع شود. «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف/106) در ذات ما هست مگر آنهایی که کامل شدند. لذا امام سجاد میگوید: من برای تو ضدی قرار ندادم و نه شریکی، پس دعایم را اجابت کن.
بحث ما که در این ایام، یکی از شیرینترین بحثها که جذابیت فوق العاده دارد معرفت نفس است که بسیار کلیدی و کاربردی و ریشهای است. حلال همه مشکلات است. ممکن است برای بعضی سنگین باشد. من خلاصهای از بحثهای قبل را عرض کنم. یک بحث این بود که در روایات فرمودند: معرفت نفس جزء واجبات است، «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ وَ هُوَ عِلْمُ الْأَنْفُس» اینکه هرکس خودش را بشناسد، همه چیز را شناخته و خودش را نشناسد، هیچ چیز را نشناخته است. امام هشتم(ع) فرمود: «أَفْضَلُ الْعَقْلِ مَعْرِفَةُ الْإِنْسَانِ [الْمَرْءِ] نَفْسَهُ» چه عقلی برترین عقلهاست؟ حتی دیوانهها هم یک عقل جزئی دارند. خودش را در آتش نمیاندازد، منتهی اختلالش یک مقدار بیشتر است. حتی حیوانات شعور دارند، منتهی در حد خودشان. کدام عقل برترین عقلهاست؟ آن عقلی که برود خودش را پیدا کند. هرچقدر انسانی که کنجکاوی میکند خودش را پیدا کند عاقلتر و فهیمتر است. «أَفْضَلُ الْعَقْلِ مَعْرِفَةُ الْإِنْسَانِ [الْمَرْءِ] نَفْسَهُ» برترین عقلها این است که انسان بگردد با عقل خود، چراغ فکر و هدایت، خودش را بشناسد.
انسان لایههای تو در تو دارد. لایههای پنهانی دارد. خیلی چیزها در وجود ما هست بعد از سالیان سال کشف میکنیم. وقتی میگوییم: روح من، قلب من، جان، دوست من، عزیز من، این من کیست؟ خدای من، امام من، دنیا و آخرت من، این من را باید اول درست کرد. همه را برای خودمان میخواهیم. اگر من نباشد معنا ندارد. این من کیست که میگوییم: خدای من! حتی آقایی میگفت: وارد خانهای میشوی خبر ورودت را بدهی، یا الله میگویی. میخواهی بگویی: یا الله یا منظورت این است من آمدم. «یا ابالفضل، یا حسین» این گدایی که میگوید یا الله، یا ابالفضل، منظورش ابالفضل نیست. یعنی خیلی جاها که یک موقع این حرف را نقل کردم که یک بزرگی خدمت آیت الله کوهستانی رسید، کتاب بر قله پارسایی را هم جدیداً چاپ کردند. یک بزرگی خدمت آیت الله کوهستانی رسید و گفت: این نفس چیست؟ فرمودند: آقاجان، آقاجان! از نفس پرسیدی، یک نفر سی سال میگفت: ای خدا، ای خدا، ای پیغمبر و ای امام حسین، بعد معلوم شد خودش دو تکه شده. تکه پایینی به تکه بالایی، یعنی خودش برای خودش خدایی درست کرده، پیغمبر و امامی درست کرده، تکه پایینی به تکه بالا درد و دل میکرد. بعد از سی سال پردهها کنار رفت دید خودپرست بود. از حجاب بیرون آمد و خدا را پیدا کرد. آن بزرگ میفرمود: حدس میزدم آقا شرح حال خودش را میفرمود. مرحوم آقای قاضی بعد از مدتها سیر و سلوک و با توسل به حضرت ابالفضل به مقام توحید رسید و پردهها کنار رفت و حقایق را ملاحظه کرد. این من کیست؟ ما میگوییم: انسان و نفس، مجموعه روح و نفس و جسم و ظاهر و باطن و همه هستی ما، من است. من مطلق به همه اینها میشود. همین من یک ارتباطی با خدا دارد، میگوید: خدای من، با پیغمبر ارتباط دارد، میگوید: پیغمبر من. به همسر و پدر و اولاد دارد، فرزند من، پسر من، مال من، من مجموعه همه هستی ماست.
شریعتی: به اندازهی نسبتی که با خدا یا پیغمبر یا هر چیزی که در اطرافت هست ارتباط برقرار کنی به همان نسبت این من بزرگ میشود یا کوچک.
حاج آقای فرحزاد: بله، بعضی اینقدر با شیطان ارتباط برقرار میکنند شیطان میشود. شیطان انسی میشود. ما در قرآن چند جا داریم بعضی انسانها شیطان هستند، شیطان مجسم هستند.
ای بسا ابلیس آدم روی که هست *** پس به هر دستی نباید داد دست
بستگی دارد من شما به کدام طرف زیاد ارتباط داشته باشد. اگر با خدا ارتباط بگیرد، خدایی میشود. ثار الله میشود. به خاک بزنیم، به عالم بالا بزنیم، به دنیا بزنیم، به طبیعت بزنیم. خیلی بزرگ است. اینقدر این من و انسان بزرگ است، از همه عوالم وجود خدا یک سر رشته در وجودش بلا شک قرار داده است. از آسمان و زمین، از خوبها و بدها، این شعری که اشاره کردید، «و تزعم انک جرمٌ صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» منتهی در میان لایههای وجودی، روح و جان ما، حقیقت اصلی ما، محور اصلی مرکز و پایتخت روح و قلب ما، تعبیر به روح میکنید، یا عقل و جان، تعبیر به وجدان و فطرت میکنید، این یک حقیقت لطیفه ربانی و روحانی است که خدای متعال آن را بر ما مسلط قرار بدهد.
بزرگترین اشتباهی که یک انسان در عالم دنیا برایش پیش میآید، این است که خودش را با بدنش اشتباه میگیرد. یعنی الآن ما فکر میکنیم، فرحزاد همین هیکلی است که اینجا نشسته است. شما جسم نیستی، جسم بر شما غالب است. یک بدن و مرکب است، یک قفس است. این ظاهر شماست، یک باطنی هست. بزرگترین خطای بشر این است که خودش را با جسمش اشتباه گرفته است. با مردن فکر میکند تمام شده است، تازه اولش است. در مورد مرگ هم مفصل صحبت میکنیم. بزرگترین اشتباه این است که خودت را با جسم اشتباه بگیری، تو روح هستی. کتاب، دانشمندان، داخلی و خارجی و مذهبی هستند که انسان روح است نه جسم، انسان موجودی ناشناخته است، ما اواخر آیت الله بهاءالدینی که یکی از نعمتهایی که خدای متعال مرحمت کرد، ایشان سکته کرده بود و حرف زدن برایش سنگین بود. ایشان معمولاً کوتاه صحبت میکردند. ایشان این شعر را خواندند و شرح دادند. «یا خادم الجسم کم تسعی لخدمته و أنت بالنفس لا بالجسم الانسان» ای انسانی که خودت را گم کردی و بجای اینکه بدن و دنیا را فدای خودت بکنی و فدای روح و جانت کنی نوکر این بدن و جسم شدی و همه سرمایههایت را برای جسم خود خرج میکنی. یعنی ما هرچه میخواهیم حتی خدا را برای جسم خود میخواهیم، نه روح و تکامل حقیقتمان، چون اشتباه گرفتیم.
فرحزاد فکر میکند حقیقت همین هیکل و اندام جسمی و ظاهری است. لباس و خوراک و پوشاک و اصول دین سه تاست! همه سرمایه خود را خرج این چیزهای دنیایی میکنیم. از نفس و روح و جان غافل هستیم. اگر خدا را بشناسی خدا میگوید: من آن را به تو میشناسانم. «یا خادم الجسم کم تسعی لخدمته» ای کسی که خدمتگزار بدن شدی. بدن باید خدمتگزار شما باشد. مثل اینکه من مرکبی دارم، ماشینی دارم، خودم را خرج ماشین و مرکب خود کنم. یعنی آن باید در اختیار روح و عقل و جان و آخرت و خدای ما قرار بگیرد. نه اینکه من فدای او شوم! دنیا فدای من شود. من فدای دنیا نشوم. فدای مرکب نشوم. چقدر خدمت به بدنتان میکنید؟ «و أنت بالنفس لا بالجسم الانسان» تو با من حقیقی، نفس، تو با آن انسان هستی نه با جسمت، جسم موقتی است. شناسنامه و تاریخ تولدی دارد، با مرگ تمام میشود و به خاک سپرده میشود. من چند مثال بزنم، همین مرکب، بدن ما مرکبی است ما سوار بر آن هستیم. یک عربی، عربها زمان سابق شتر برایشان خیلی مهم است. در بیابانهای کویر، هم بار میبرد و مادر شیر میداد، هم گوشتش را استفاده میکردند و هم وسیله حمل و نقل بود. اگر شترش گم میشد یا میمرد دیگر همه هستیاش از بین میرفت. یک عربی شترش مرض بدی گرفت و از دنیا رفت، افتاد. آمد دید چشم و دست و گوشش سالم است، گفت: اینکه همه بدنش هست، پس آنکه بار مرا میبرد کجا رفت؟ روح فقط برای انسان نیست. روح نباتی داریم، تمام جمادات روح جمادی دارند. نباتات و گیاهان روح نباتی دارند. حیوان روح حیوانی دارد. انسان روح انسانی را اضافه بر آنها دارد. روح ایمان هم دارد. باز انبیاء و امامان یک روح القدس دارند بالاتر است.
الآن بنده حمام میروم چه کسی مرا میشوید؟ دست من شیر را باز میکند، جان من و روح من و قدرتی که این اندام را تکان میدهد، آن است که فرمان میدهد. اگر این قدرت دارد چرا مرده نمیتواند خودش را بشوید؟ آن کسی که میشست کجا رفت؟ آن رفته که یک نفر دیگر باید او را بشوید. آن کسی که بدن را راه میبرد کجارفت؟ اگر این روح از بدن ما بیرون برود، یک مرداب گندیدهای است، اصلاً باید چندین نفر با زحمت بلند کنند ببرند. شرافت بدن ما به روح ماست که در اوست. آن کسی که بدن ما را حرکت میدهد، کیست؟ الآن آقای شریعتی که میشنوند، این گوش است میشنود؟ گوش یک ابزار است. این چشم است میبیند؟ نه پشت چشم، روح و جان شماست که میبیند. حقیقت وجودی شما که اشراف بر این بدن دارد، میبیند. فرحزاد حرف میزند؟ چرا روح برود نمیتواند حرف بزند؟
شریعتی: همین است که با دیدن یک صحنهی خوب شاد میشود و یک وقتی غم و اندوه دارد؟
حاج آقای فرحزاد: شادی و خوشی، دیدن و شنیدن، بوییدن و چشیدن، احساسات، حقیقت، مرکز و مغز و روح ما، حقیقت ماست. شعری که هفته گذشته وعده دادیم بخوانیم، میفرماید: «روزها فکر من این است و همه شب سخنم» یعنی در شبانه روز باید حواسمان به خودمان باشم.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم *** که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود *** ز کجا میروم آخر ننمایی وطنم
این فرمایش مولا امیرالمؤمنین است که رحمت الهی شامل حال چه کسی میشود؟ بداند از کجا آمده است. ما مسافر هستیم. ما جسم نیستیم.
ز کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود *** ز کجا میروم آخر ننمایی وطنم
بداند از کجا آمده است. الآن در کجاست و آینده در کجاست؟ معرفت نفس دید انسان و شناخت انسان را عوض میکند. اگر من خودم را پیدا کردم همه مصائب باطل میشود. «ما رأیت الا جمیلا» تحقق پیدا میکند وقتی من خدا را میبینم که او مرا خلق کرده و ممکن است به شهادت برسم و اسیر شوم، دست الهی همراه من است، همه معضلات حل میشود. من وقتی خودم را شناختم و خودم را پیدا کردم. با خدا بودم، همه چیز دارم. معرفت نفس همه گرههای کور را باز میکند. همه ناهمواریها را هموار میکند.
شریعتی: چون از او گشتی همه چیز از تو گشت، چون از او گشتی همه چیز از تو گشت...
حاج آقای فرحزاد: آقای دولابی به این مضمون میفرمودند، محکوم خدا حاکم ما سوی الله است. یعنی کسی که خدا را شناخت و خودش را محکوم خدا کرد، خدا ولایت مطلق به او میدهد و بر ما سوی الله حاکم است. اگر از او گشتی همه از آن تو میگردد ولی اگر از او برگشتی همه چیز از تو برمیگردد.
ماندهام سخت عجب کاز چه سبب ساخت مرا *** یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
اگر آدم هدف خلقت را بفهمد، خدا میگوید: من تو را خلق کردم همراه من باشی، با من باشی و صفات خدایی به تو دادم. رنگ و بوی مرا بگیری. اگر آدم این را درک کند خیلی زیباست. چرا بعضی خودکشی میکنند؟ اگر خود را بشناسند از زندگی لذت میبرند.
جان که از عالم علوی است یقین میدانم *** رخت خود را باز برآنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک *** چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
این بدن ما یک قفسی است، روح لطیف پرنده معنوی الهی در این قفس تن زندان است. زندان سیار است ولی این قفس است. باید بشکنیم و بالا برویم.
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست *** به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
آن کسی که میبیند و میشنود کیست؟ این جسم زبان نیست.
کیست این پنهان مرا در جان و تن *** کاز درون من همی گوید سخن
اینکه گوید از زبانم راست کیست *** بشنوید این صاحب آواز کیست
این روح الهی است که دمیده و اوست که از این زبان حرف میزند. مورچهای که با سلیمان حرف میزند و سلیمان را نصیحت میکند، صدایش را نزد سلیمان برد، سلیمان او را احضار کرد. مورچهای که با سلیمان حرف میزند، روحی که خدا در مورچه قرار داده، که به او یاد میدهد با سلیمان حرف بزند و سلیمان را نصیحت کند؟ محرک سلطنت تو باد است. سلیمان گفت: نمیدانم. چه کسی این را به مورچه یاد داد؟ چه کسی به زنبور عسل وحی میکند و به مورچه الهام میکند؟
«کیست آن گوش که او میشنود آوازم» ما که حرف میزنیم صدای ما را هم گوش ما میشنود و هم دیگران، آن کسی که میشنود کیست؟ شما مثلاً نماز ظهر میایستی، نماز مغرب میخوانی. چه کسی به تو میگوید: رو به قبله بایست؟ چه کسی میگوید اذان و اقامه بگو؟ چه کسی میخواند و چه کسی گوش میدهد و چه کسی از بالا کنترل میکند؟ اینجا اشتباه گفتی، اینجا تند بخوان، اینجا بلند بخوان. اینها لایههای وجودی ماست.
کیست آن گوش که او میشنود آوازم *** یا کدام است سخن میکند اندر دهنم
همان خدایی که به مورچه چیز یاد میدهد.
کیست در دیده که از دیده برون مینگرد» چشم یک وسیله و ابزار است، حقیقت شماست دارد از چشم میبیند. کسی که ایست مغزی میکند. اعضای چشم را به یکی پیوند میزنند، معلوم است چشم سالم است، قلب سالم است. پس چرا نمیبیند؟ چون آن کسی که پشت چشم بوده رفته است.
کیست در دیده که از دیده برون مینگرد *** یا چه جان است ندانم که مَنش پیرُهنم
بدن ما مثل یک لباس است. روح ما در قالب این لباس آمده و یک روزی باید این لباس را دربیاوریم. این روح این جسم را پوشانده است.
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی *** یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
معرفت نفس از اوجب واجبات است. آن جایگاهی که «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر/55) تا به او نرسید، آرامش و خوشی نداری.
من به خودم نامدم اینجا که به خود باز روم *** آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
تو مپندار که من شعر به خودم میگویم *** تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
یکی دیگر است به من چیز یاد میدهد. این بدن خاکی که عمده بحث ما این است. خودمان را با بدنمان اشتباه نگیریم. این بدن عمر موقتی دارد. این بدن ما یک روز متولد شده و یک روز از دنیا میرویم. یک شبههای پیش آمده بود، من عرض کردم این بدن در عالم بعد روز قیامت «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى» (طه/55) قرآن میگوید: شما از خاک خلق شدی و دوباره به خاک برمیگردی و از این خاک بیرون میآیی. عرض من این است ما هرچه چهارده معصوم و خدا فرموده اعتقاد داریم. برداشت حقیر ممکن است درست نباشد، عین همین بدن نیست. ما معاد جسمانی را قبول داریم. ولی یک قالبی است شبیه بدن، چون اگر عین بدن معده و روده و چشم و گوش باشد، آب میخواهد و غذا میخواهد. روز قیامت باید اینقدر رستوران بزنند، والت و دستشویی درست کنند، جای خواب میخواهد. پس جسمی است که آنجا غذا نیست، جسم مثالی است. در سوره مبارکه واقعه هست «وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ» (واقعه/60 و61) یعنی نمیتواند کسی بر ما سبقت بگیرد، ما شما را عوض میکنیم، شبیه این بدن است. مثل کسی که ما در خواب او را میبینیم. حقیتش این نیست، ما قالب مثالی او را میبینیم. یا کسی مرده ما را خواب او را میبینیم. خداوند میفرماید: «نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ» شبیه، مثل این بدن را درست میکنیم. «وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ» چیزی جدید درست میکنیم که شما نمیدانید.
اگر ما جسم هستیم، اگر نعوذ بالله امام حسین فقط جسم خالی بود، جسم او را زیر بلا و مصیبت و سم اسب از بین بردند. ولی امام حسین از بین رفت؟ نه، حقیقت امام حسین از بین رفتنی نیست. حقیقت امام مهم است، اینکه ما سلام میدهیم، امام همه جا حضور دارد و اشراف دارد جسمش نیست. روح و حقیقت و جان اوست. سردار سلیمانی که رضوان خدا بر او باد، بدن او را آمریکاییهای خبیث از بین بردند، ولی روحش هست.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق *** ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم *** ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
ما شهیدانی داشتیم که بدنشان پودر شده است، از بین رفتند؟ خدا میفرماید: گمان نکنید آنهایی که مردند از بین رفتند. جسمش پودر شده، در دریا نهنگ او را خورده و چیزی از او نمانده است. تکه تکهاش را خوردند. آقا ما جسم نیستیم، ما روح هستیم. روح ما از بین نمیرود. من است که باقی است. اصلاً با جسم ما هزار مرتبه بکشند و تکه تکه کنند، یک حدیث قشنگی است که وقت نیست. امیرالمؤمنین میفرماید: در نا امیدیها امیدت بیشتر باشد. حضرت موسی(ع) رفت آتشی بیاورد برای خانمش که میخواست وضع حمل کند.
رفت موسی آتشی آرد به دست *** آتشی او دید کاز آتش برست
نور خدایی را دید و از همه آتشها راحت شد. آن نور واقعی را به ما نشان بدهند. سحره فرعون آمدند با حضرت موسی بجنگند. گفتند: ما غالب میشویم و حضرت موسی را مغلوب میکنیم. ولی خدا پردهای به آنها نشان داد گفتند: این سحر نیست، معجزه است.عصای چوبی اژدها شده و همه را بلعیده است. در لحظه افتادند سجده کردند، خدا حقیقت واقعی را نشان آنها داد. افتادند و گفتند: ما به خدای موسی ایمان آوردیم. فرعون گفت: به خدای او ایمان آوردید؟ من به درخت شما را آویزان میکنم و دست و پای شما را قطع میکنم. گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» (طه/72) ما که جسم نیستیم، ما را تکه تکه کن، دستگاه ما را قطع کن. تمام سلطه تو بر این تن ماست. در روایت میفرماید: در یک لحظه اینها جزء صدیقین شدند. اگر شما جسم را رها کردید، صدیق میشوید. ارزش واقعی آدمها به روح و جانشان است. حقیقت ما، همه سرمایه را روی جسم نگذارید. یک مقدار برای روح خرج کنیم. شناگر عالم آخرت شویم و روح خود را پر و بال بدهیم.
شریعتی: از خدا توفیق بخواهیم خودمان را به ما بشناساند. امروز صفحه 565 قرآن کریم آیات 17 تا 42 سوره مبارکه قلم را تلاوت خواهیم کرد.
«إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ «17» وَ لا يَسْتَثْنُونَ «18» فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ «19» فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ «20» فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ «21» أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمِينَ «22» فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26» بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28» قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ «30» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ «31» عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ «32» كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «33» إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ «34» أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ «35» ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ «36» أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ «37» إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ «38» أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ «39» سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ «40» أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ «41» يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ»
ترجمه آیات: همانا، ما مردم (مكّه را) آزموديم، همان گونه كه صاحبان آن باغ (در يمن) آزموديم، آنگاه كه سوگند ياد كردند صبحگاهان ميوههاى باغ را بچينند. و چيزى را (براى فقرا) استثناء نكردند. پس هنگامى كه در خواب بودند، از طرف پروردگارت آفتى بر گرد باغ چرخيد (و باغ را سوزاند). پس صبح شد در حالى كه (اصل باغ به كلى) برچيده شده بود. (آنان بى خبر از ماجرا) بامدادان يكديگر را ندا دادند. كه اگر قصد چيدن ميوه داريد به سوى كشتزار حركت كنيد. پس به راه افتادند، در حالى كه آهسته با يكديگر مىگفتند. كه مبادا امروز مسكينى بر شما وارد شود. در آن صبحگاهان قصد باغ كردند در حالى كه خود را قادر (بر جمع محصول) مىپنداشتند. پس چون آن را (سوخته) ديدند، گفتند: ما راه را گم كردهايم، (اين باغ ما نيست). عاقلترين آنها گفت: آيابه شما نگفتم چرا خدا را منزّه نمىدانيد (و با تصميم بر بخل خيال كرديد خدا عاجز و شما همه كارهايد). گفتند: پروردگار ما منزّه است، قطعاً ما ستمكاريم. پس به يكديگر روى آورده در حالى كه به ملامت هم مىپرداختند. گفتند واى بر ماكه سركش بوديم. اميد است پروردگار ما بهتر از آن رابراى ما جايگزين كند، همانا ما به پروردگارمان رغبت و اميد داريم. اينگونه است عذاب و اگر بدانند عذاب آخرت بزرگتر است. همانا براى پروا پيشهگان نزد پروردگارشان باغهاى پر نعمت است. آيا ما مسلمانان را همچون مجرمان قرار مىدهيم؟ شما را چه شده، چگونه داورى مىكنيد؟ آيا براى شما مكتوبى است كه در آن مىخوانيد، هر چه را اختيار كنيد براى شما خواهد بود؟ يا مگر براى شما بر گردن ما پيمانهائى است كه تا روز قيامت، هرچه را حكم كنيد براى شما باشد؟ از آنان سؤال كن كه كدام يك از آنان ضامن اين ادعا است؟ يا براى آنان شريكانى است (كه در قيامت به دادشان رسد) پس اگر راستگو هستند، شريكانشان را بياورند. روزى كه كار بر آنان دشوار شود و به سجده كردن دعوت شوند ولى نتوانند. ديدگانشان (از ترس) فرو افتاده و ذلّت و خوارى وجودشان را فرا گرفته است.
شریعتی: در مورد طرح قربانی و رد مظالم نکاتی هست که خدمت شما خواهیم گفت، نکته صلوات و اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: صلوات هم ثواب و حسنه برای آدم مینویسند و هم گناهان را ذوب میکند. امیرالمؤمنین فرمود: «الصَّلَاةُ عَلَى النَّبِيِّ ص أَمْحَقُ لِلْخَطَايَا مِنَ الْمَاءِ لِلنَّار» چطور آب آتش را خاموش میکند؟ بیش از تأثیر آب بر آتش تأثیر صلوات بر محمد و آل محمد است برای از بین بردن گناهان.
محمد بن ابی عمیر از اصحاب اجماع است. اگر سلسله سند به ایشان برسد، میدانیم از امام گفته است. ایشان از کسانی است که مثل امام هفتم مدتی در زندان بودند. به ایشان گفتند: لیست شیعیان و دوستان امام هفتم را بده، قبول نکرد. حاضر شد زندان برود و کتک بخورد و تازیانه بخورد ولی لو ندهد. یک قطعهای از زندگی او خیلی شیرین است. وضع مالی خوبی داشت و به کسی هزار دینار قرض داده بود. آنچه از او قرض گرفته بود، آمد یک روز قرض او را بدهد. گفت: این پول را از کجا آوردی؟ گفت: خانهام را فروختم طلب شما را بدهم. گفت: با اینکه به یک ریال آن محتاج هستم ولی اصلاً قبول نمیکنم. گفت: چرا؟ گفت: امام صادق فرمود: بخاطر دین ما یملک ضروری انسان که در آن زندگی میکند را لازم نیست بفروشد.
شریعتی: در مورد طرح رد مظالم که هر ساله در ایام ماه ربیع الاول با اجازهای که از مراجع معظم تقلید میگیریم، اگر حقی ضایع شده و صاحب حق را نمیشناسیم تا سقف پانصد هزار تومان این اجازه را برنامه سمت خدا گرفته است و اگر بیشتر از این شد دوستان باید اجازه بگیرند. این یک فرصتی است که فقرایی که باید را بشناسیم و از طرف صاحبان حق این رد مظالم را پرداخت کنیم. در مورد دیون دولتی هم شماره حساب مستقلی هست، که چند روز آینده اعلام خواهیم کرد. بیش از هشت هزار و پانصد رأس گوسفند از ایام ماه رجب تا الآن قربانی شده است. در سراسر کشور توزیع شده و بین نیازمندان تقسیم شده است. از همه کسانی که در این طرح سهیم و شریک بودند تشکر میکنیم.
حاج آقای فرحزاد: برای قربانی کردن هر نیتی که دارند، ولی عقیقه جداست، دعای جداگانه دارد. ولی غیر از عقیقه نذر است، هدیه و صدقه است، گوسفند الآن گران شده است. ما تمکن نداریم یک گوسفند کامل قربانی کنیم. این خردهها جمع میشود و تبدیل به هزارها گوسفند میشود. مخصوصاً در زمانی که این ویروس و مریضی است، حدیث داریم «ادفعوا امواج البلاء بالصدقه» صدقات بلاها را دفع میکند. انشاءالله خدا کمک کند و عزیزان زحمت بکشند و جای تشکر دارد از عزیزانی که پشت این کار هستند و اینها را به فقرای واقعی در همه استانها میرسانند.
شریعتی: در این ایام که این طرح را شروع کردیم خیلی از مردم همراه ما بودند. گزارش این هشت دوره را حسن ختام برنامه امروز خواهید دید. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای فرحزاد: خدایا تو را به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. ما را جزء بهترین یارانش قرار بده. همه مریضها، مریضهای بدحال، روحی و جسمی، شر این ویروس را از سر همه مردم و ملتها کوتاه بگردان. وسعت رزق و امنیت و سلامتی به همه مرحمت بفرما. آنهایی که شغل ندارند، خانه ندارند، همسر و اولاد ندارند، مرحمت بفرما. همه شهدا و درگذشتگان، حقداران را غریق رحمت بگردان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»