اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-07-21-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – سیری در صحیفه سجادیه (شرح دعای مکارم الاخلاق)

حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیری در صحیفه سجادیه (شرح دعای مکارم الاخلاق)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 21-07- 99
شریعتی:
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، بینندگان خوب و نازنین، انشاءالله هرجا هستید حال دلتان خوب باشد، تنتان سالم و قلبتان سلیم باشد. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای فرحزاد هستیم، سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: علیکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز عرض سلام دارم. آرزوی موفقیت برای همه داریم. انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد این چند روز آخر ماه صفر هم بهترین عرض ادب و عزاداری را داشته باشیم. در آستانه‌ی شهادت پیغمبر عظیم الشأن و آقا امام مجتبی(ع) و امام رضا(ع) هستیم و انشاءالله قدردان باشیم. از راه دور عرض ادب می‌کنیم به مدینه و محضر امام رضا(ع).
شریعتی:
یا رب نکند به زخمم آگاه کنی *** این گمشده را دوباره گمراه کنی
افتاده‌ام از پا نکند دستم را *** از دامن اهل‌بیت کوتاه کنی
بحث ما در رابطه با معرفت نفس است. نکات خوبی را در ذیل دعای مکارم الاخلاق شنیدیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. السلام علیک یا أباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته.
یکی از امتیازهای امام سجاد و دعاهایی که بیشترین دعاها از حضرت سجاد است، حضرت مقید هستند در وسط دعاها صلوات را تکرار کنند. چاشنی اجابت دعاها و اوج مطالب با ذکر صلوات و یاد واسطه‌هایی که نفس و وجود ما از آنهاست. روایتی دیدم که اگر کسی در پرونده اعمالش همه کارهای خیر باشد ولی صلوات نباشد، خدا نمی‌پذیرد، همانطور که در تشهد نماز بعد از تشهد صلوات نگوییم، نماز قبول نمی‌شود در پرونده اعمال ما هم این ذکر باشد باشد. لذا حضرت هر فرازی را با چند جمله باز با صلوات تکرار می‌کنند. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ادْرَأْ عَنِّي‏ بِلُطْفِكَ‏» خدایا با لطف و عنایت خودت آسیب‌ها را از من دور کن. یک دغدغه جدی ما مسائل حمله این ویروس و مریضی است که همه چیز را تحت الشعاع قرار داده، در عین حال که باید پیشگیری داشته باشیم، دعا و صدقه از چیزهایی است که دفع می‌کند. لذا حضرت عرضه می‌دارد: خدایا به لطف خودت آسیب‌ها را از من دور کن. «وَ اغْذُنِي بِنِعْمَتِكَ» با نعمت خودت مرا پرورش بده. «وَ أَصْلِحْنِي بِكَرَمِكَ» خدایا به کرم و لطف خودت مرا اصلاح کن. این موضوع مهمی است و در معرفت خودشناسی خواهیم گفت در عین اینکه ما باید مائل تربیتی و تزکیه‌ای را مواظب باشیم و خودشناسی کار کنیم ولی اساس کار این است که خود خدا لطف می‌کند. پرده حجاب ظلمانی را کنار بزند که ما حقیقت و واقعیت‌ها را بشناسیم. لذا امام سجاد از خدا استمداد می‌خواهد که تو این کار را بکن. «وَ أَصْلِحْنِي بِكَرَمِكَ» خدایا به کرم و لطف خودت مرا اصلاح کن.
«وَ دَاوِنِي بِصُنْعِكَ» مداوا کن، طبیب وسیله است. دوا وسیله است. نمونه‌های فراوانی داریم که افرادی به پزشک مراجعه کردند و اشتباه تشخیص دادند. مقصر هم نیست، یعنی اگر مادر خودش بوده اشتباه تشخیص داده، خدای بزرگ باید به عقل و فهم آن پزشک بیاندازد که چه چیزی خوب است. من دیدم بعضی پزشک‌ها می‌خواهند نسخه بنویسند یا تصمیم بگیرند، می‌‌گویند: بسم الله الشافی، بسم الله الرحمن، خدایا کمکم کن. هو الشافی، اینها خیلی خوب است که در لحظه لحظه زندگی بدانیم کمک باید به ما لحظه لحظه برسد. لذا با صنعت و لطف خودت مرا مداوا کن. «وَ أَظِلَّنِي فِي ذَرَاكَ» تحت سایه‌ی حمایت و لطف خودت مرا دربیاور. «وَ جَلِّلْنِي رِضَاكَ» بالاترین مقامات برای یک عبد کامل مقام رضاست که او شش دانگ از خدا راضی باشد و خدا از او راضی باشد. خدایا لباس و پوشش رضایتمندی را به من بپوشان که به این مقام برسم از من راضی باشی و من هم از تو راضی باشم. و دعاهای بعدی هم خیلی قشنگ است. «وَ وَفِّقْنِي إِذَا اشْتَكَلَتْ عَلَيَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا» یعنی خیلی مواقع آدم در تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌ها دچار مشکل می‌شود. ما یک روایتی داریم که یک نفر امام از او پرسید: فرق انسان با حیوان چیست؟ عرض کرد فرقش این است که انسان خوب و بد را تشخیص می‌دهد ولی حیوان تشخیص نمی‌دهد. حضرت فرمود: حیوان‌ها هم خیلی جاها آدم خوب، آدم بد، کسی اذیتش کند دم تکان می‌دهد را تشخیص می‌دهد. مهمان را از دشمن و دزد را از دوست تشخیص می‌دهد. فرمود: نه، انسان یک تکامل بالاتری دارد که در میان دهها و صدها گزینه، خوب‌ترها را بتواند تشخیص بدهد. ولی حیوان شاید نتواند. برترها و گزینه‌های برتر را انتخاب کند. صد راه هست کدام برتر است؟ صد جنس هست کدام بهتر است؟ گاهی ما یک جنس اصلی داریم و صدها بدل داریم.
آقای عابدینی فرمودند: چون خدای واقعی هست، ربّ قلابی هم درست می‌شود. چون اصل هست، نبی هست، متنبّی و پیغمبر دروغکی درست می‌شود. هیچوقت کسی نمی‌آید دلار دویست دلاری را جعل کند، چون اصلش نیست. اصل صد دلاری است. پانصد دلاری کسی نمی‌زند. دویست هزار تومانی کسی نمی‌زند. چون در خارج نیست. همیشه اصل که هست شیطان ده راه بیراهه بدل درست می‌کند. ما چه کار کنیم در میان بدها بدترین را تشخیص بدهیم و پرهیز کنیم. در میان خوب‌ها خوب‌ترین را تشخیص بدهیم و اصل را بشناسیم. اینها احتیاج به امداد و لطف خدای متعال دارد. لذا حضرت می‌فرماید: «وَ وَفِّقْنِي إِذَا اشْتَكَلَتْ عَلَيَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا» خدایا وقتی در تصمیم‌گیری‌ها کارها مشکل می‌شود، آنچه از همه بهتر است و به هدایت نزدیکتر است، مرا موفق کن آن تصمیم را بگیرم. «وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْكَاهَا» ده بیست عمل خوب است، کدام عمل شایسته‌تر است؟ خدایا کمکم کن آنچه از همه پاکیزه‌تر و بهتر است در میان اعمال انتخاب کنم. «وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا» خدایا کمکم کن در موقعی که فکرها و مذهب‌ها، دیدهای مختلف ارائه می‌شود.
در حالات مرحوم بروجردی می‌خواندم یکی از امتیازهای بزرگ این بزرگوار این بود که همیشه جلسه داشت. برای امور سیاسی و اجتماعی، استفتائات و شورای استفتاء، اغیار را بیرون می‌کرد، یعنی با خیال راحت کسی ضبط نکند و هرچه در دلشان هست بگویند. حضرت امام بودند، مرحوم گلپایگانی بودند و بعضی از بزرگان قم بودند، مشورت می‌کردند ما در این موضوع چه کنیم؟ بعد هم می‌فرمودند: من همه اعتقادات شما را احترام می‌گذارم ولی اجازه بدهید چون اختیار با من هست، آنچه من تشخیص می‌دهم ولی مجموع آراء را می‌شنیدند، این خیلی قشنگ است. در مورد مشورت روایت داریم در غرر الحکم که اگر کسی مشورت کند هیچوقت زمین نمی‌خورد. از اهل این بپرسد، از کسی که هزار بار این راه را رفته است. پیچ و خم راه را می‌داند. صد بار من رفتم و سر من به سنگ خورده است. از اهل آن بپرس! در مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و خانوادگی، چرا ما از مشورت گرفتن اینقدر ابا داریم. انشاءالله خدا کمک کنه در همه امور از خدا کمک بخواهیم. انشاءالله خداوند شر این ویروس را از سر همه ملت‌ها و مملکت ما کوتاه بگرداند.
بحث خودشناسی که از بحث‌های کلیدی و مهم است و من شیفته این بحث هستم، بحث وسواس که بحث جزئی بود سه ماه طول کشید. این بحث بحثی است که همه وسواس‌ها و حسادت‌ها و گناه‌ها، منشأ آن این است که خودمان را نشناختیم و اگر این را پیدا کنیم همه آنها حل می‌شود. چون راه اصلی این است که خومان را پیدا کنیم، خودمان را پیدا کنیم خدا و قیامت پیدا می‌شود. همه چیز پیدا می‌شود. خیر و شر پیدا می‌شود. اگر من تشخیص دادم این وسواسی سم مهلک است، گاهی خانم با حجابی می‌آید به من می‌گوید، وسواس هم هست. می‌گویم: اگر به شما بگویند چادرت را بردار و بیرون برو. می‌گوید: مرا تکه تکه کنند، این کار را نمی‌کنم. می‌گویم: وسواس هم همین است. چطور در مقابل بی حجابی، محکم می‌ایستی، قوه دافعه داری و دفاع می‌کنی. چرا اگر هزاران نفر بگویند: شراب بخور، نمی‌خوری. بگویند: بی حجاب شو، نمی‌شوی. وسواسی هم کمتر از آن نیست. گناه کبیره است و حرام است. خودت و زندگی‌ات را متلاشی می‌کند. تمام اینها این است که ما نشناختیم و کمبود معرفت داریم. نسبت به خودمان و واقعیتی که دور ماست.
بعضی فکر می‌کنند «من عرف نفسه فقد عرف ربه» است. نه، احادیث فراوان داریم که هردو طرف هست، بشناسی چه آثاری دارد و نشناسی چه آثاری دارد. از امیرالمؤمنین هست که «كَفَى‏ بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ لَا يَعْرِفَ قَدْرَهُ» برای جهالت مهر نادانی به کسی زدن همین بس است که قدر و جایگاه خود را نشناسد. آدمی که خودش را نشناخته ولو ممکن است پروفسور باشد ولی خودش را پیدا نکرده است و از دید امیرالمؤمنین جاهل است. باز داریم «هلك‏ امرء لم يعرف قدره» کسی که جایگاه خودش را نشناخت هلاک شده است. برود خودش را پیدا کند و بشناسد. از این هفته بحث ما در این است که حقیقت ما چیست؟ فرحزادی که صحبت می‌کند، حقیقت ما چیست؟ وجود ما چیست؟ چه چیزی را باید بشناسیم؟ ما که هستیم و چه هستیم و از کجا آمدیم و کجا می‌رویم؟ روح هستیم، جسم هستیم، باطن و ظاهر ما چیست؟ گوشی ما گم شود، خودمان را به آب و آتش می‌زنیم.
شریعتی: حضرت امیر می‌فرماید: در عجب هستم از آدم‌هایی که خودشان را گم کردند ولی عین خیالشان نیست.
حاج آقای فرحزاد: گفت:
روا دارم در خونم نشانی *** سخن از دل مگو دیگر تو دانی
مپرس از من حدیث طلف پر چین *** مجنبانید زنجیر مجانین
آدم اگر بفهمد کیست، چیست و از کجا آمده، بهترین موضوعی است که باید درباره آن صحبت شود. حقیقت این است که حقیقت ما و وجود ما خیلی پیچیده است و تو در تو است. روح نیست، جسم نیست، نفس مجموعه‌ای از روح و جسم ماست. تو در تو است و لایه‌های تو در تو دارد. عالم اکبر فرمایش حضرت امیر است. جسم ما و حقیقت ما از عالم بالا یعنی از خدای متعال، بینی و بین الله به 124 هزار پیغمبر قسم می‌خورم که همانطور که اهل‌بیت فرمودند: دین ما دین چهارده معصوم است، قول ما قول چهارده معصوم است. اعتقاد ما اعتقاد 14 معصوم است. دعای زیبایی در روز عید غدیر است «وَ قَوْلُنَا مَا قَالُوا، وَ دِينُنَا مَا دَانُوا بِهِ، مَا قَالُوا قُلْنَا، وَ مَا دَانُوا دِنَّا» هرچه چهارده معصوم گفتند، ما همان را قبول داریم. قرآن و اهل‌بیت گفتند، هرچه آنها دین دارند «فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ‏ مَا سَخِطْتُمُوه‏» حق آن است که آنها فرمودند، باطل آن است که آنها رد کردند. اعتقاد ما این است. حالا در موردش یک موقع برداشت بنده یک طور باشد و برداشت دیگری طور دیگر باشد، ولی این اصل ماست. حقیقت ما خیلی پیچیده است.
عالم اکبر که اشاره کردید روح و جان ما از عالم بالاست. خدای بزرگ می‌فرماید: «نَفَخْتُ‏ فِيهِ‏ مِنْ‏ رُوحِي‏» (حجر/29) از روح خودم در او دمیدم. انسان مقام خلیفه الله است. خلیفه یعنی کسی که صفات و اخلاق مخلفٌ عنه را دارد. فلانی قائم مقام فلانی است و جانشین اوست، جاشین باید رنگ و بوی او، قدرت او، فهم و علم او را داشته باشد و الا جانشین نیست. من باید قدرت را بفهمم تا به قدیر واقعی پی ببرم. علم را بفهمم و به علیم واقعی پی ببرم. بزرگ آفریده و بزرگ آفریده! خدایی که ما را آفریده بزرگ است، عزیز آفریده یعنی خدا عزیز، و عزیز آفریده! یعنی اگر عزت مؤمن گل کند پشت پا به کهنه می‌زند. مرحوم علامه طباطبایی می‌گوید: مشغول خلوت با خدای خود بودم. حورالعینی آمد آنقدر جلوه‌گری کرد دلم برایش سوخت و به او توجه نکردم! وقتی آدم با خدا خلوت می‌کند، دیگر حتی به حورالعین هم اهمیت نمی‌دهد. در مورد اصحاب امام حسین داریم اینقدر اهل بهشت منتظر اینها هستند. می‌گویند: جمال آقا أباعبدالله اینقدر ما را جذب کرده است که وقت نداریم. عزیز است و عزیز آفریده است. علیم است و علیم آفریده است. خدای متعال بقیه موجودات را، بخشی از تجلی اسماء و صفات خودش دارد ولی انسان همه تجلیات خودش، هزار صفتی که در جوشن کبیر می‌خوانیم در انسان می‌تواند تجلی پیدا کند و این یعنی خلیفة است. یعنی همه می‌توانند به این مقام برسند که مسجود ملائک شوند. این روایت را اهل سنت نقل کردند. «خلق الله آدم علی صورته» خدا آدم را بر صورت، منظور صورت خدا که نعوذ بالله جسم نیست. «علی صورته» یعنی خلق و خوی الهی در ما تجلی کرده است. ما نماز می‌خوانیم قربتاً الی الله می‌گوییم. روزه می‌گیریم. قربتاً الی الله، این قربتاً الی الله یعنی چه، خدا کجاست من به او نزدیک شوم؟ خدا جا و مکان ندارد. اینها قرب معنوی است. یعنی تخلق به اخلاق الهی پیدا کنم و به اصل خودم برگردم. عزیز است من هم عزیز هستم. «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِيعاً» (نساء/139) یک جای دیگر داریم «ان العزة لله و للرسول و للمؤمنین»
یک نفر به امام حسین گفت: شما خیلی تکبر داری. فرمود: نه، این عزت است، شکوه الهی است. تکبر این است که من بگویم: از همه بهتر هستم. آیت الله بروجردی یا حضرت امام را وقتی از بیرون می‌آمدند افرادی ایشان را می‌دیدند، جا می‌خوردند. این عزتی خدایی است. امام خمینی(ره) در جسم ظاهری و سن پیری زور نداشت، روح است که عظیم است. قدرت و عزت خدایی شکوه و جلال می‌آورد. تمام صفات خدای متعال، خداوند بشر را بر اخلاق و صفات خود خلیفه قرار داده است، نه اینکه ظاهر است. خدا سخی است، تو سخی شوی. خدا ارحم الراحمین است و تو ارحم الراحمین شوی. در جایش همه صفات جمالیه و جلالیه در شما می‌تواند تجلی پیدا کند. وجود ما خیلی تو در تو و پیچیده است. همه ابعادش را بتوانی بشناسی سخت است. حافظ غزل زیبایی دارد،
سحرگاهان که مخمور شبانه، گرفتم باده با چنگ و چغانه
نهادم عقل را ره توشه از می، ز شهر هستی‌اش کردم روانه
نگار می فروشم عشوه‌ای داد که فارغ گشتم از مکر زمانه
اگر خدا خودش را نشان بدهد، آقای بهاءالدینی می‌فرمود: اگر کسی با دستگاه و صفات خدا آشنا شود تمام جلوه‌های عالم دنیا در نزد او پوک می‌شود.
ز ساقی کمان ابرو شنیدم، که ای تیر ملامت را نشانه
نبندی زان میان طرفی کمروار، اگر خود را ببینی در میانه
ما در وجودمان یک وجود شش دانگ مستقل نیست، وابسته به خدای متعال است. شما در ذهن چیزی را خلق می‌کنی، در ذهنت حرم امام هشتم را در نظر می‌گیری تا وقتی توجه داری هست. ما نسبت به حق تعالی از خودمان چیزی نداریم و هرچه هست اوست. باید من او شویم! امامان ما این را می‌دیدند که اینقدر عبودیت آنها کامل بود.
برو این دام در مرغ دگر نه، که عنقا را بلند است آشیانه
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست، خیال آب و گل در ره بهانه
وجود ما معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه
که بندد طرف وصف از حسن شاهی که با خود عشق ورزد جاودانه
بزرگی که می‌گفت من همیشه در طول زندگی‌ام با این غزل حافظ حال کردم،
وجود ما معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه
اینقدر لایه های تو در تو دارد، همه لایه‌ها را خدا کامل خلق کرده است. عالم اکبر، در وجود ما از همه موجودات عالم خدای متعال نموداری قرار داده است. از آسمان و زمین، جن و انس، از پیغمبر و امام، خدای متعال در قرآن داستان ابلیس را مفصل تکرار می‌کند. در وجود ما همه اینها هست. آدم و نوح و ابراهیم خلیل و امام حسین هست، یک موقع آدم می‌بیند شمر است و کارهایی که شمر می‌کرد را می‌کند. به حسین زمانش جنایت می‌کند. اینکه عالم اکبر فرمودید، عین فرمایش امیرالمؤمنین است. «و تزعم انک جرمٌ صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» ای انسان، ای بشر! تو فکر می‌کنی همین یک جثه‌ی یک متر و خرده‌ای و نیم متر عرض هستی؟ این نیستی و شما خیلی بزرگتر هستی.
ظاهر این اختران قوام ما *** باطن ما گشته قوام سماء
تو کسی هستی که خدا در قرآن می‌فرماید: «خَلَقَ‏ لَكُمْ‏ ما فِى‏ السَّموَاتِ وَ ما فِى اْلأَرْضِ» تمام آسمان و زمین را بخاطر وجود شما خلق کردم. ملائکه خدمتگزار انسان هستند. همه موجودات را برای شما خلق کردم. لذا می‌فرماید: در وجود ما از همه چیز یک سررشته‌ای هست. در میانه لایه‌های وجودی ما آن مرکز ثقل و حقیقت ما روح ماست. «نفخت فیه من روحی» لذا در چهار ماه بچه‌ای که در رحم مادر هست، چشم و گوش و دست و اعضاء و جوارح او را هزارها فرشته درست می‌کنند. این یک معجزه فوق العاده است. در مدت چهار ماه از یک اسپرم ریز چه درست می‌کنند. آنهایی که روی علم جنین کار می‌کنند از توحید خدا الله اکبر می‌گویند و نعره می‌زنند. شما می‌دانید تمام جسم نوزاد که کامل می‌شود ولی روح و جان ندارد، لذا اگر کسی آن را از بین ببرد یک دهم دیه دارد. ولی به محض اینکه روح در آن دمیده شد دیه کامل دارد. حقیقت وجود ما روحی است که در ما دمیده شده است. رابطه روح و جسم را خواهم گفت. حقیقت وجود ما روح و قلب ماست.
ما چند شناسنامه داریم، ولی شناسنامه‌ای که رایج است، نوزادی که متولد می‌شود، شناسنامه می‌گیرند که فلان روز متولد شد. یک تاریخ فوت هم دارد، مهر باطل دارد که می‌زنند باطل شد. این برای جسم ماست. از خاک درست شده و به خاک هم برمی‌گردد. روح ما چطور؟ یک شناسنامه برای جنین است، یک شناسنامه برای برزخ ماست. بعد از مردن تا قیامت، آن شناسنامه قالب مثالی ماست. ولی روح ما چطور؟ روح ما خیلی بلند است چون نفحه الهی است و لطیفه ربانی است. «انا لله و انا الیه راجعون» است. روح ما برای خداست و نزد خدا بوده است. دین ما دین چهارده معصوم است. خدا هست و با وجود او همه آنهایی که خدایی هستند هم هستند. نترسیم بگوییم ازلی است، نترسیم بگوییم ابدی است. ابدی بودن روح ما، از بین نمی‌رود. ولی ازلی بودنش را وحشت نکنیم. «وَ سَكَنْتُ‏ إِلَى‏ قَدِيمِ‏ ذِكْرِكَ لِي وَ مَنِّكَ عَلَيَّ» این جمله را هفتاد سال در دعای کمیل خواندیم، فکر کردیم یعنی چه؟ حضرت علی به کمیل می‌گوید: آرامش من به یاد قدیمی است که روز اول با تو بودم و مرا خلق کردی و پاکیزه، می‌گویند: عدم، خزانه خداست. عدم که نیستی است، اگر خزانه است، خوب خزانه‌ای است.
بزرگواری می‌گفت: «اذکرونی اذکرکم» نه فقط اینکه خدا می‌گوید: یادم کن، من جلوتر یادت کردم. اول من یادت می‌کنم و بعد تو یادم می‌کنی. دوباره من یادت می‌کنم. همیشه خدا پیش قدم است. خدا خلاق است، مستقل است، در ذاتش نمی‌شود فکر کرد. از همه تشبیهی بری است. مثل اینکه بهره ما از خورشید، نور و حرارتی که می‌دهد، ما بهره خود را از خورشید می‌گیریم و به اندازه ظرفمان از هستی مطلق و نور مطلق بهره می‌بریم. آن بزرگ می‌فرماید: حقیقت اولیه ما که روح ماست، جان ماست، مجرد، از هرچیزی عاری، آیاتی که می‌گوید: «انا لله و انا الیه راجعون» ما برای خدا هستیم «و انا الیه راجعون» ما به خدا برمی‌گردیم یعنی چه؟ رجوع معنایش چیست؟ وقتی می‌گوییم به خانه برمی‌گردیم، اگر کسی در این خانه نبوده، بار اول است، می‌گویند: در خانه برمی‌گردد؟ این دروغ است. ولی اگر خانه‌ای که هزارها بار رفتیم، می‌گوییم به خانه برمی‌گردیم. «إِلَيْهِ‏ مَرْجِعُكُمْ‏ جَمِيعاً» (یونس/4) چقدر آیات داریم به خدا برمی‌گردیم، هرچیزی به اصل خودش برمی‌گردد، بدن از خاک است و به خاک برمی‌گردد. روح ما از عالم بالاست. عالم و مؤمنین از شعاع وجود ما هستند. شعاع خورشید به کجا برمی‌گردد؟ امام صادق فرمود: «وَ اللَّهِ شِيعَتُنَا مِنْ‏ نُورِ اللَّهِ‏ خُلِقُوا وَ إِلَيْهِ يَعُودُونَ» چرا قسم خورده است؟ ما کجا و رب الارباب کجا؟ این کلمات، هفت کلمه هست و در زیارت جامعه کبیره غیر از این نمی‌شود معنا کرد. «وَ أَرْوَاحُكُمْ‏ فِي‏ الْأَرْوَاحِ‏ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ» یعنی شعاع وجود شماست در دعای ماه رجب داریم، «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى‏ ظَهَرَ أَنْ‏ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ» یعنی انسان کامل تجلی کرده و شعاع وجود او عالم را پر کرده است. خورشید، آسمان و زمین، جنگل‌ها، نباتان و انسان‌ها شعاع وجود انسان کامل است. در روز جمعه در زیارت امام زمان می‌خوانیم «السلام علیک یا عین الحیاة» شما سرچشمه هستی هستی. حجت خدا هستی، اگر حجت خدا در عالم نباشد، تمام عالم برچیده می‌شود. «الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق» خدا اول انسان کامل را آفریده و از شعاع وجود او عالم را آفریده است. اگر او نباشد همه موجودات از بین می‌روند. «لو لا الحجه لساخت الارض بأهلها» همه ذرات عالم از بین می‌روند. اگر ملکه زنبورها از بین برود همه زنبورها از بین می‌روند. «وَ اللَّهِ‏ شِيعَتُنَا مِنْ‏ نُورِ اللَّهِ خُلِقُوا وَ إِلَيْهِ يَعُودُونَ» والله قسم شیعیان ما، بقیه عالم و موجودات هم در رتبه پایین‌تر از نور خدا خلق شدند. غیر از خدا کسی دیگر خلق نکرده است. و به نور خدا هم برمی‌گردند،«وَ اللَّهِ‏ شِيعَتُنَا مِنْ‏ نُورِ اللَّهِ خُلِقُوا وَ إِلَيْهِ يَعُودُونَ» نور خدا همین‌ها هستند. «المؤمن منی و أنا منه» جبرئیل به پیغمبر عرض کرد که یا رسول الله، خدا سلام می‌رساند و می‌گوید: من اسم مؤمن را از اسم خودم مشتق کردم. من مؤمن هستم و اسم بنده خوبم را مؤمن گذاشتم. «المؤمن منی و أنا منه»
«إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ‏ اتِّصَالِ‏ شُعَاعِ‏ الشَّمْسِ بِهَا» (کافی/ص166) مثال می‌زنیم شعاع شمس برای شمس است، نور و حرارتی که روی کره زمین است، اگر خورشید نباشد همه از بین می‌روند. این نور و حرارتی که می‌بینیم از خورشید است. می‌گوید: بیش از انصال شعاع خورشید به خورشید اتصال مؤمن است به روح الله، روح الله انسان کامل است یا فرشته، به اعتقاد من روح انسان کامل، پیغمبر خدا و چهارده معصوم است. لذا حقیقت اصلی ما، ثقل ما، عالم بی تعینی بود، عالم اعلی بود، عالم اشباح بود، عالم ذر بوده، ذرات ریز بودیم. آیه قرآن داریم که خدا از حضرت آدم ذرات ریز را جدا کرد و از آنها پیمان گرفت که من پروردگار شما هستم، «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏» (اعراف/172) هرکس آنجا گفته اینجا می‌گوید و هرکس آنجا نه گفته، اینجا نمی‌گوید. بزرگی می‌فرمود: در هر عالمی مناسب آن عالم لباس پوشیدیم. یکجا ذره بودیم، یکجا شبح بودیم. یکجا جنین بودیم. چرا خداوند می‌گوید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي‏ آدَمَ» (یس/61) من به شما عهد نبستم که شیطان را پرستش نکنید. خیلی از عهدها، عهد فطرت است که در ذات و وجود ما هست. در ذات و وجودمان این را خدا قرار داده که ما از شیطان بدمان می‌آید.
الآن یک متهم چرا وقتی از او عکس می‌گیرند، نمی‌گذارد. یا مثلاً اقرار نمی‌کند، این ذات او، از بدی و شر و شرارت بیزار است. حتی از افشاء شدن بدش می‌آید. از روی اکراه گناه می‌کند. وجدانش قبول نمی‌کند. این عهد و پیمانی که خدا بسته، شیطانی که مظهر شر است، انسان سالم و انسان فطری بدش می‌آید. این عهد فطرت است، عهدی است که در عالم سابق بوده، از روح و جان ما گرفتند، الآن چرا این حرف‌هایی که می‌زنیم می‌گویند: درست است. پس معلوم می‌شود در وجود ما اینها نوشته شده است. قرآن می‌گوید: «فِيهِ‏ ذِكْرُكُمْ» (انبیاء/10) چیزی است که در وجود شما هست، در فطرت و ذات شما هست. لذا چرا هی تصدیق می‌کنید؟ من فضایل حضرت علی و امام حسین را... آره همینطور است... سر تکان می‌دهم. اگر تو آلوده نیستی، اگر تو شعاع آنها نیستی چرا اینقدر سر تکان می‌دهید و تأیید می‌کنید؟ چرا با همه قلبت مکر می‌زنی؟ پس قرآن در وجود ما ثبت شده، بدی شیطان ثبت است، خوبی اهل بیت ثبت است. فطرت، «فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ‏ لِخَلْقِ‏ اللَّه‏» بحث فطرت در موضوع خودشناسی خیلی مهم است.
در هر عالمی لباس مناسب آن عالم، مثل فضانوردان، با این سر و وضع اینجا از بین می‌روند. لباس مناسب آنجاست. ما در عالم قبل هم مناسب آنجا بودیم. عالم برزخ در قالب مثالی می‌رویم. عالم قیامت فضای فوق العاده دیگری است. عین همین جسمی که هست بعید است باشد. ولی مناسب آن عالم جسم هم هست، اینکه ما یاد کنیم عالم بالا و عالم قدس را که نزد خدا بودیم. آنجا هم باید برگردیم. مغربی می‌گوید: «ما سالها مقیم در یار بوده‌ایم» شناسنامه روح ما چند هزار سال است؟ در روایات می‌فرماید: خدا هزارها سال قبل از بدن روح ما را خلق کرده است. میلیون‌ها سال جلوتر بودیم.
ما سالها مقیم در یار بوده‌ایم *** و اندر حریم محرم اسرار بوده‌ایم
با یار خود خرم و خندان به کام دل *** بی زحمت و مشقت اغیار بوده‌ایم
پیش از ظهور این قفس تنگ کائنات *** ما عندلیب گلشن دلدار بوده‌ایم
چندین هزار سال در اوج فضای قدس *** بی بال و پر طائر و طیار بوده‌ایم
هم در وجود با همه ادوار گشته‌ایم *** هم در ظهور با همه اطوار بوده‌ایم
غزلی دیگر هم هست، می‌گوید: «ما ز بالاییم و بالا می‌رویم» ما زمینی نیستیم، چرا اینقدر غصه دنیا را بخوریم؟ اصول دین ما چیز دیگری است. حضرت امیر می‌فرماید: اگر تو خدایی شدی، خدا صد در صد دنیای تو را تأمین می‌کند. ما از دنیا کنده شویم خیلی صفا می‌کنیم.
ما ز بالاییم و بالا می‌رویم *** ما ز دریاییم و دریا می‌رویم
ما از آنجا و از اینجا نیستیم *** ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می‌رویم
پیغمبر خدا فرمود: «حبّ الوطن من الایمان»شما که اهل تنکابن هستی، خاک تنکابن با خاک ساری و قم چه فرقی می‌کند؟ خاک پرست شویم؟ حبّ الوطن از زمین کربلا و مدینه خیلی بهتر است؟ شیخ بهایی می‌گوید:
این وطن مصر و عراق و شام نیست *** آن وطن شهری است او را نام نیست
لا اله اندر پی الا الله است *** همچو لا ما هم به الا می‌رویم
در مورد لا اله الا الله مطااب زیادی هست که کلید خودشناسی یکی «لا اله الا الله» است.
قل تعالوا آیتی است از جذب حق *** ما به جذبه حق تعالی می‌رویم
گرد می‌برندت واصلی *** گر می‌روی بی حاصلی
جذبه الهی باید ما را ببرد و بکشاند.
همچون موج در خود برآوردیم سر *** باز هم در خود تماشا می‌رویم
کشتی نوحیم در طوفان روح *** لا جرم بی دست و بی پا می‌رویم
راه حق تنگ است چون سم الخیاط *** ما مثال رشته یکتا می‌رویم
سوزن را بخواهی نخ کنیم، چند رشته باشد نمی‌شود، باید یکی باشد تا برود.
این ز همراهان منزل یاد کن *** پس بدان که هر دمی ما می‌رویم
خوانده‌ای انا الیه راجعون *** پس بدانی تا کجاها می‌رویم
همت عالی است در سرهای ما *** از اولی تا رب اعلی می‌رویم
اختر ما نیست در دور قمر *** لا جرم فوق ثریا می‌رویم
روز خرمنگاه ما ای کور موش *** گر نه کوری، بین که بینا می‌رویم
ای همه هستی ره ما را نبند *** ما به کوه قاف و عنقا می‌رویم
بحث خودشناسی که راه‌های آن را خواهم گفت. انشاءالله یک مقدار به مبدأ خیر که خدا و چهارده معصوم هستند مخصوصاً در روزهای پایانی ماه صفر که به پیغمیر عظیم الشأن تعلق دارد. آقای بهاءالدینی می‌فرمود: تمام اولین و آخرین سر سفره پیغمبر هستند. فرشته و امامان و انبیاء، آن حلقه‌ی اولی که همه عالم را به خدا وصل کرده کیست؟ نور محمد مصطفی(ص) است. به او وصل شویم. حضرت امیر می‌گوید: من بنده پیغمبر هستم، عبدٌ من عبید محمد!
شریعتی: فرمود» اولنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد، کلنا محمد.
حاج آقای فرحزاد: کُلنا، نه فقط امام‌ها، همه دوستان و شیعیان، همه عوالم وجود شعاع وجود نبی مکرم اسلام است. بدها سوء استفاده می‌کنند و خوب‌ها از نورانیت پیغمبر استفاده می‌کنند. در طول سال برای پیغمبر خدا خیلی کم مایه می‌گذاریم. پیغمبر فرمود: «مَنْ صَلَّى عَلَيَّ كُلَّ يَوْمٍ أَوْ كُلَّ لَيْلَةٍ وَجَبَتْ‏ لَهُ‏ شَفَاعَتِي‏ وَ لَوْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ» (جامع الاخبار/ص59) بیاییم خودمان را به پیغمبر وصل کنیم. مخصوصاً در این ایام که متعلق به حضرت است. پیغمبر فرمود: بر من رسول الله واجب است شفاعت کنم از گنهکارانی که هر روز و هرشب صلوات بر محمد و آل محمد می‌فرستند.
شریعتی:
هر شب نفحات احمدی می‌بینم *** هر صبح شکوه سرمدی می‌بینم
هستی چو بهار جوشش نام شماست *** گلها همه را محمدی می‌بینم
امروز صفحه 558 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه طلاق را تلاوت خواهیم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً «1» فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2» وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً «3» وَ اللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً «4» ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً»
ترجمه آیات: به نام خداوند بخشنده مهربان‏، اى پيامبر! هرگاه خواستيد زنان را طلاق دهيد، پس در زمان عِدّه، آنان را طلاق دهيد [/ زمانى كه از عادت ماهانه پاك شده و هنوز با شوهر همبستر نشده‏اند] و حساب (ايّام) عدّه را نگه داريد و از خدايى كه پروردگار شماست پروا كنيد. (در ايّام عدّه،) نه شما آنان را از خانه بيرون كنيد و نه آنان بيرون روند، مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شوند (كه در اين صورت اخراجشان مجاز است). اين دستورات، حدود خداست و هركس از حدود الهى تجاوز كند، به خويش ستم كرده است. تو نمى‏دانى، شايد خداوند بعد از اين، امر تازه‏اى پديد آورد. پس چون به پايان مدّت عدّه نزديك شدند، يا (با رجوع به آنان) به طرز شايسته و پسنديده‏اى نگاهشان داريد و يا (با پرداخت مهريه و ساير حقوق) به طرز شايسته‏اى از آنان جدا شويد و (هنگام طلاق) دو شاهد عادل از ميان خود به گواه گيريد و گواهى را براى خدا به پا داريد. هركس كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، اين گونه پند داده مى‏شود و هركس كه از خدا پروا كند، خداوند براى او راه بيرون شدن و رهايى (از هر گونه مشكل) را قرار مى‏دهد. و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‏دهد و هر كس بر خدا توكل كند، او برايش كافى است. همانا خداوند كار خود را محقق مى‏سازد. همانا خداوند براى هر چيز اندازه‏اى قرار داده است. و زنانى كه از عادت ماهانه مأيوسند، (و قصد داريد آنان را طلاق دهيد،) اگر در وضع آنان شك كنيد (كه اين عدم عادت به خاطر سنّ است يا بيمارى و يا باردارى)، پس عدّه آنان سه ماه است و هم چنين است حكم زنانى كه حيض نديده‏اند (با آن كه در سنّ حيض هستند) و پايان عدّه زنان باردار، وضع حمل آنان است و هركس از خدا پروا كند، خداوند براى او در كارش آسانى پديد مى‏آورد. اين فرمان خداوند است كه آن را به سوى شما نازل كرده است و هركس از خدا پروا كند خداوند بدى‏هايش را مى‏زدايد و اجرش را بزرگ مى‏گرداند.