موضوع برنامه: سیره تربیتی حضرت موسی علیهالسلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 19-07- 99
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اینگونه در قفس به رهایی نمیرسیم *** بی ناخدا بدان به خدایی نمیرسیم
یک عمر صرف مدرسه و درس شد ولی *** بی گریه بر حسین به جایی نمیرسیم
بی شوق انتظار به بیراهه میرویم *** جز راه دل به کرب و بلایی نمی رسیم
یا ایها العزیز تو شرط رسیدنی *** ما ماندهایم تا تو نیایی نمیرسیم
ما را بدون تو به پشیزی نمیخرند *** جز با حضور تو به بهایی نمیرسیم
صاحب عزا به دست تهیمان نگاه کن *** بی لطف تو به فیض گدایی نمیرسیم
سلام میکنیم به آقای عزادار این روزها و شبها حضرت بقیة الله الاعظم، و برنامه امروز را با یاد حضرت آغاز میکنیم. «اللهم عجل لولیک الفرج» سلام میکنم به دوستان عزیزم، بینندهها و شنوندههای نازنینمان، اولین روز خوبی را آغاز کرده باشید انشاءالله، حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. بنده هم خدمت امام زمان عرض میکنم که این ایام عزادار هستند و ایام مصیبت آل الله است.
شریعتی: بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله این حسرتها در عدم تشرف به کربلای معلی برای پیادهروها و کسانی که هرسال روانه میشدند، باب زیارت را برای اینها مفتوح نگه داشته باشد. تعبیری هست که انشاءالله صحیح باشد. ما تا وقتی پای رفتن داشتیم به زیارت میرفتیم و اگر پای رفتن ما اضطراراً قطع شود قطعاً حضرات کریم هستند و به زیارت ما خواهند آمد و ایام اربعینی که دلهای مشتاق با حسرت نتوانستند بروند یقین کنیم آنها کریم هستند و دیدنهای ما را در سالهای قبل بازدید پس دادند و آمدند، اگر این باور را کردیم که در دلهای ما آمدند و خانه دل ما را منور کردند، سعی کنیم طهارتی که آوردند را از بین نبریم. اگر این باور را کردیم مراقبه ما در امسال حتی بالاتر از مراقبهای میشد که مشرف شدیم. چون راه بسته بود و قطعاً کریمی که میبیند اینها با حسرت میخواستند بیایند و نشده دست ما را خالی نمیگذارد. داریم که اگر ما یکبار به دیدار آنها برویم، در وقت سختی چند بار به دیدار ما میآیند. آنوقتی که ما نیاز جدی داریم، با این بیماری هم در این ایام به دیدار ما آمدند و انشاءالله دلهای ما را منور به نور خود کردند. نگذاریم اینها از بین برود و حفظش کنیم. انشاءالله از حالا برای ما امضاء کنند که جزء یاران و اصحاب حضرت باشیم. برای استجابت این دعایمان یک صلوات هم بفرستیم.
حدیث قدسی امروز کوتاه است اما پر معنا است. در روایت شریفی که موسی بن عمران نقل میکند که «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى مُوسَى ع فَقَالَ يَا مُوسَى ارْحَمْ عِبَادِيَ الْمُبْتَلَى مِنْهُمْ وَ الْمُعَافَى» هم بندگانم که مبتلا هستند، مریض هستند یا فقیر هستند یا حادثه دیده هستند. آن کسی که مبتلاست و آن کسی که سلامت است، روبراه است، برای آن هم طلب رحمت کن. «قَالَ يَا رَبِّ قَدْ عَرَفْتُ رَحْمَةَ الْمُبْتَلَى» بر آن کسی که ابتلا دارد باید رحمت داشته باشد، گرفتار را باید تسلی داد. هرطور ممکن است انسان باید مبتلا را تسلی بدهد «فَمَا بَالُ الْمُعَافَى» آن کسی که مبتلا نیست چرا باید مورد رحمت قرار بگیرد؟ «قَالَ لِقِلَّةِ شُكْرِهِ» او بیمار روحی است. این ابتلای جسمانی و مادی پیدا کرده است. یک کسالت است، مریضی است، فقر است. این ابتلای او محسوس است. همه در اینجا دلشان به رحمت میآید و این رحمت مطابق ظاهر است اما آن سختتر است چون دیده نمیشود بلکه فکر همه این راحت است. او مریضتر است، مریضی روحی پیدا کرده است. او مبتلای حقیقی است و وقتی در این مدت کوتاه میخواهد پایش را از اینجا بیرون بگذارد، هیچی ندارد. لذا معافی، نه اینکه هرکسی که معافی است اینگونه است اما غالباً عافیت با غفلت همراه است لذا اینجاست که ترس انسان زیاد میشود که اگر موقعی مورد غفلت قرار گرفته نکند مورد طرد حضرت حق قرار گرفته و این طرد باعث شده چیزی نشود. نباید طلب چیزی کرد، اما اگر یکجا دیدیم انسان نه گرفتاری و نه سختی دارد، برگردیم که نکند رها شدیم. خدا از اصلاح ما نا امید شده و رهایمان کرده است. همه انسانها احتیاج به رحمت اولیای الهی دارند و توجه به همدیگر، داریم که اینها را به هم سوق بدهیم.
در محضر حضرت موسی و همچنین حضرت هارون(علیهم السلام) هستیم و اذن ورود میگیریم. رسیدیم به اینکه موسی و هارون نزد فرعون آمدند و به عنوان رسولان پروردگار معرفی کردند و او را انذار و تبشیر دادند، اول بشارت «قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكََ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى» (طه/47) این بشارت بود که هرکس از هدایت تبعیت کند، سلام و امنیت الهی شامل حال اوست. «إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنا أَنَّ الْعَذابَ عَلى مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى» (طه/48) خدا به ما وحی کرده عذاب هم هرکس تکذیب و پشت کند، تکذیب یک امر تشکیکی است و مراتب دارد. اینطور نیست انسان یکباره مکذب شود، ذره ذره است. چون ذره ذره است همه به نحوی مبتلا هستیم. همین که یک امر الهی میآید و آدم بی اعتنایی میکند، این امر الهی را تکذیب کرده است. وقتی امر را انجام نمیدهی پشت کردی، تولی است. امر الهی آمد فهمیدی این امر خداست و انجام ندادی، این پشت کردن است. وقتی اینها زیاد میشود، «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ» (روم/10) تکذیب از مرتبه عمل، در عمل انسان تکذیب میکند. کم کم تکذیب از مرتبه عمل به مرتبه اعتقاد کشیده شود. وقتی اعتقاد شد دیگر مشرک و کافر میشود. پس شروع تکذیب از یک تکذیب عملی است که تکذیب عملی در شبانهروز ما، انسان در یکجایی باید راست میگفت، دروغ گفت. یک وظیفهای را انجام نداد، اینها تکذیب است. پس ما هم ممکن است در مسیر تکذیب قرار گرفته باشیم، آنوقت مسیر تکذیب میتواند جبران شود. یعنی اگر انسان این کار را کرد، بلافاصله بعد جبران کند. با یک حسنهای سیئه را جبران کند. با یک تکلیفی وظیفهای که ترک شده را جبران کند و با توبهای گناه را پاک کند. تکذیب هم از مرتبه عمل عبور نکند و به مرتبه اعتقاد نرسد.
گاهی انسان نزد کسی هست، در خانهای هست، ممکن است خطایی مرتکب شود. اما پشت نکرده از آن خانه خارج شود. اما یکجایی است که انسان دشمن میشود با صاحبخانه و این میزبان و صا حبخانه، آنجا تولی، کذبّ اعتقادی. دیگر آبش با این در یک جوی نمیرود و پشت کرده و رفته است. آنجا تکذیبهای عملی است. چرا میخواهید نعمتها را تکذیب کنید؟ این همه نعمت و رحمت است. انسان چطور میتواند تکذیب کند. اگر انسان مبتلا به تکذیبی هست، برگردد. لذا به موسی کلیم خطاب میکند که نعمتهای مرا برای بندگانم بشمار که دل اینها به من نرم شود. ببینند من مهربان هستم، من نعمتهایم را برایشان فراهم کردم. با این نگاه، «أَنَّ الْعَذابَ عَلى مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى» قطعاً برای مرتبه نهایی تکذیب عذاب قطعی است. آنجا که تکذیب اعتقادی است عذاب الهی قطعی است و این وعده الهی است اینجا تکذیب کرد و پشت کرد. تولی دیگر پشت کردن و رفتن است. ایستاد جلو تکذیب کرد و بعد پشت کرد و رفت. یعنی همه مراتب تکذیب را محقق کرد و این یک قاعده است که فرعون را بر حذر میدارد. اگر «وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى» تبعیت سلام را دارد، تکذیب هم عدم تبعیت است، پس عدم تبعیت، تکذیب است. تبعیت سلام است و تکذیب هم عدم تبعیت است. این دو کنار هم آمده است. کسی که تکذیب میکند در دایره سلام و امنیت الهی نیست لذا منتظر باشد عذاب برایش بیاید. عذاب در مقابل سلام است و تکذیب در مقابل تبعیت است. عذاب در مقابل سلام است.
عذاب یکباره مردن و عذاب تام الهی نیست. گاهی خدای سبحان توفیق را از آدم برمیدارد، بخاطر پشت کردن در بعضی از اعمال، آن هم عذاب است. خذلان هم عذاب است اما این عذاب برای برگشتن است. بعضی از عذابهای الهی برای برگشتن است. اما بعضی عذابهای الهی جای برگشتن ندارد. افراد کمی به این مرتبه میرسند، اما اغلب آنچه از عذابهای الهی میآید، «اخَذْناهُم بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاء لَعَلَّهُم يَتَضَرَّعُون» (انعام/42) ما اینها را میگیریم به سختیهای جانی و مالی تا برگردند. پس سلام در مقابل عذاب است. اصل بر سلام است چون مقدم کرد. سبقت رحمت بر غضب، پیش از عذاب و بیش از عذاب، عذاب هم در مقابل سلام است. سلام با تبعیت محقق میشود و هر مرتبه تبعیت یک مرتبه از سلام، عذاب با تکذیب و عدم تبعیت صحیح و هر مرتبه از عذاب با یک مرتبه از کذیب. چقدر اینها راه را روشن میکند که هرکسی در شبانه روز با سلام و عذاب و تکذیب، حشر و نشر دارد. اینها روزانه برای ما هست.
این آیه شریفه که بشارت و انذار و مقدم شدن بشارت بر انذار، چون قبل از آن در آیات قبل داشت «فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّك» بروید به او بگویید که ما رسولان پروردگار هستیم «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيل» اینجا بعد از اینکه موسی تبشیر و انذار خود را بیان کرد، این تازه سؤال میکند «قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى» او که میگویی ما رسولان آن پروردگار هستیم، پروردگار شما که میگویید شما را فرستاده است، تعبیر موسی کلیم این بود که ما رسولان پروردگار تو هستیم نه رسولان پروردگار خودمان! میگوید: «قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى» چه کسی است؟ چند سؤال و جواب هست که بعضی در سوره طه و بعضی در سوره شعرا و سورههای دیگر آمده است. ما به بعضی آیات اشاره میکنیم. وقتی سؤال میکند«قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى» موسی کلیم پاسخ میدهد «قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/50) موسی کلیم میتوانست وقتی او سؤال میکند، بگوید: «ربّی یا ربنا ربّ العالمین» همین مسأله را در سوره شعرا ما داریم که میفرماید، وقتی موسی کلیم گفت: «انا رسولا رب العالمین» او سؤال کرد «و ما رب العالمین» ربّ عالمین کیست؟ بعد آنجا موسی تفصیلش را جواب داد. اینجا موسی کلیم میگوید: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» زبان ما، زبان ما قولاً لینا است، هرچه میخواهد خودش را دور کند، میخواهد با خدا ارتباطش را برقرار کند. نباید با کسی که پشت میکند قهر کنیم. یادم نمیرود کسی مشکلی داشت، یک چیزی را میخواست نشد. آمد یک جلسه نزد من هرچه دلش خواست به خدا و پیغمبر گفت. در نگاه اول این است که آدم بگوید: این از دین خارج شده است. اما معلوم بود او در حالت غضب و خشم است. حرفهایش را گوش کردم و خالی شد و رفت. بعد از یکسال آمد، گفت: حاج آقا یادتان هست پارسال آمدم چه چیزهایی گفتم؟ گفتم: بله یادم هست. میدانستم ناراحت هستی. گفت: حالا خجالت زده هستم. چون موردی که میخواستم نشد، الآن فهمیدم چه خوب شد که نشد! اگر میشد زندگی من تباه میشد. حالا خجالت زده هستم چطور با خدا قهر کردم در حالی که خدا خیر مرا میخواست. لذا زود نباید مردم را قضاوت کرد. اگر کسی در علن این کار را کرد، در جامعه مسلمین نباید بدی علنی شود اما اگر فردی بود، تحمل و صبر داشته باشیم. بدانیم از روی غضب و خشم است. باید مرزها را حواسمان باشد، همه جا ساکت نباشیم. سر جای خود باید قاطع بود. مثل امام که در بحث سلمان رشدی قاطع قاطع بود. اما جای مسامحه هست، جای رحمت را برای ما گذاشتند.
اینجا موسی کلیم دائماً میخواهد فرعون را نگه دارد تا آخرین مرتبه که میشود، «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» به تعبیر بزرگان این آیه شریفه از غرر آیات قرآن است. اسبی که پیشانیاش سفید است و همه اسب تیره است، این اسب تیره با پیشانی سفید، این را غرّه اسب میگویند که میدرخشد. این یک ویژگی است. در اینجا ما بعضی از آیات قرآن کریم هست که در یک سوره میدرخشد. اما بعضی آیات از غرر آیات قرآن کریم هستند، یعنی در کل قرآن کریم که خود آیات قرآن درخشش در هستی دارند، آنوقت این آیه در بین قرآن کریم میدرخشد. جز قواعد اساسی قرآن کریم است و این خود کتابهاست و یک بابی است که هزاران باب از آن گشوده میشود و این آیه از جمله آن آیات است و موسی کلیم در مقابل فرعون آورده که احتجاج کند و راه را برای او باز کند. «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ» همه هستی را خدا خلق کرده است. منتهی خلق کردن یک عظمت است. اما تمام زیبایی بالاتر این آیه این است که «ثُمَّ هَدى» لحظه به لحظه اینها را میرساند و یک مسیر و غایتی برای اینها قرار داده و تمام ذره ذره عالم وجود در وجود اینها هست. خدای سبحان یک قوایی قرار داده که اینها با آن قوا دارند میروند. از یک ذره غبار بگیر، از یک مولکول بگیر تا کهکشانها و انسان و هرکسی که ببینیم. مجهز شده به قوایی و تواناییهایی، این فقط خلق نشد بلکه مسیری را باید طی کند تا ابدیت، مجهز شده به قوایی که طاقت طی کردن این مسیر و توانایی و استعداد طی کردن این مسیر را دارد. چقدر نگاه انسان به عالم که همه مسافر هستند، همه در سیر هستند. همه دارند میروند به سمت ابدیت، الی الله المسیر! این «ثم هدی» یعنی تمام اینها این مسیر را طی میکنند با تمام قوا و انرژی به آن سمت حرکت میکنند و مسلح هستند به تمام قوایی که برای این حرکت لازم است. هستی و خلق، هرچه اطلاق خلق بر او شود. موجود باشد و وجود داشته باشد، فرقی ندارد. اگر این نگاه را داشته باشیم میشود در این عالمی که همه مسافر هستند، ساکن باشد. مثل حیوان بخوابد، مثل حیوانیت است، یعنی انسان غافل است. بخورد در حالی که راکد است. کوه با همه عظمتش غیر از آنکه به تبع زمین حرکت میکند «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» (نمل/88) مثل ابری که حرکت میکند، کوه هم حرکت میکند و تو فکر میکنی این جامد است، این ساکن است. آن هم دارد حرکت میکند مثل ابرهایی که میبینی. ابرها کوههایی هستند در آسمان، کوههای جامدی هم که در زمین هستند در حرکت هستند. چه حرکت جوهری که در درون ذاتشان هست، چه حرکت ظاهری که دارد انجام میشود و میگویند: حرکت دارند ولی باید با یک ثبت طولانی ثبت شود. این نگاهی که هستی به سمت یک غایتی حرکت میکنند، چقدر زیبا است که انسان ببیند، همه در یک مسیری حرکت میکنند که باید برسند به کمال، انسان در این مسیر بخواهد حرکت بکند چقدر حرکت در این مسیر سادهتر میشود تا وقتی که همه دارند از طرف دیگری یا حرکت نمیکنند ایستادند مقابل حرکت من، یا مقابل حرکت من دارند حرکت به سمت مقابل میکنند. چقدر حرکت در آنجا سختتر میشود که آدم بخواهد در مقابل همه من آن طرفی بروم. همه دارند به یک طرف میروند، تو هم باید بروید، در این مسیر قرار میگیری، تو نخواهی هم تو را میبرند. دارد یک برهانی را برای فرعون میآورد، میفهمید. نشان میدهد که میفهمید و برهانش را موسی حرام نکرده است. این نشان میدهد وقتی نمیپذیرد ولی میفهمد. شقاوت چقدر بالاست، فهم چقدر عالی است که میفهمد اما حاضر نیست بپذیرد. لذا تعبیر موسی کلیم این است که تو همه اینها را میفهمی. لذا برهانهایی که اقامه میکند میفهمید و حرام نشد از جهت فهم، اما از جهت اتمام حجت بود.
کسانی که در یک مسند اینطوری میتوانند با جان و نفوس مردم بازی کنند، اینها قدرتمند از جهت علمی هستند. آدمهای فهیمی هستند و همین فهمشان گاهی گولشان زده و به اینجا کشانده است. لذا انسان باید خیلی به خدای سبحان پناه ببرد و عالم متهتک نشود. عالم باشد ولی متهتک، هتک کند هرچه را فهمیده است. لذا برهان،«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثمَّ هدی» در انسان هم همین است منتهی در انسان علاوه بر نظام وجودی که در هستی دارد و تمام وجودش دارد این را طی میکند، یک حقیقت دیگری هم دارد که اختیاراً این مسیر را انجام بدهد و این مختص به انسان است و بعضی از موجودات مثل جن برای انسان قرار داده شده است. موجود دیگری که اختیار، دو راه مقابلش قرار داده شده، بگوید: تو میتوانی برگردی و بقیه موجودات برگشتن ندارند و دارند میروند. همه دارند به آن سمت میروند و تنها انسان است که به او اجازه دادند که میتوانی این مسیر را با اختیارت بروی یا برگردی، شقاوت را میتوانی به اوج برسانی. این اختیار را به او دادند که در دایره این اختیار بتواند انتخاب کند و اختیار داشته باشد. تشریح دین یعنی این، دین آمده به او بگوید تو با اختیار خودت میتوانی، سرعتت از همه بیشتر شود و جلو بروی و جلودار این موجودات و هستی شوی. همه تابع تو شوند و همه بیایند با تو حرکت کنند و پرچمدار این کاروان شوی. خلیفه هستی شوی. این استعداد در وجود انسان با تمام قوا قرار داده شده است که هر انسانی تا ابدیت حرکت کند و به کمالات نامتناهی برسد. این استعداد را در انسان قرار دادند. همچنان که در همه هستی برای مسیری که میخواستند حرکت کنند و برسند قوای لازم را در آنها قرار دادند. «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ» هم خدا آنها را خلق کرده، این خالقیت حق که خود خالقیت نظام ابداع و نظام آفرینش، هرچیزی بدون اینکه کپی باشد و سابقه داشته باشد را خدای سبحان خلق کرده است. موجودات شبیه هم نیستند. «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثمّ هدی» این «ثُم» تأخیر است. یعنی پس از آن است. اول خلقشان است و پس از این هدایتشان است. هدایت لحظه به لحظه و آن به آن را خدای سبحان با هر موجودی در ارتباط است و در مسیرش تأیید میکند. این چه خدایی است که لحظه به لحظه با رحمت و رأفت با ذره ذره هستی مرتبط است و در مسیرشان به سمتی که باید بروند، از این طرف سوق میدهد و از این طرف دعوتشان میکند. هم اول است، مبدأییت از اوست، هم آخر است. از آنجا صدایشان میکند. هم از این طرف سوق میدهد از آن طرف دعوت و صدا میکند. لحظه به لحظه همه هستی این ندا را میشنوند.
«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ» بیچاره انسان اگر جایی خلاف کردی در مقابل همه هستی ایستادی. خیلی مقاومت میخواهد انسان در مقابل همه هستی بایستد. همه دارند میروند، تو در مسیر این سیلی که دارد میرود بایستی و مقاومت کنی که نروی. اصل رفتن و نجات است. عذاب، ایستادن عارضی است. پس از آن است و مقابل رحمت است. اصل رحمت است،«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُُ ثُمَ هَدى» اساس این است که همه میروند و نجات پیدا میکنند، این سبقت رحمت بر غضب است. در نظام هستی اصل بر نجات است. اگر کسی از نجات خودش را بیرون کشید باید خیلی زحمت کشیده باشد. اینطور نیست آدم هیچ کاری نکند، مثل موجودات همه در تکاپو و جنب و جوش هستند، امام(ره) فرمود: عالم پر از تسبیح و تحمید است، صدا دارند. جنب و جوش دارند. منتهی گوش ما از شنیدن این مرتبه صدا غافل است.
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم *** با شما نامحرمان ما خامُشیم
اگر این باور در انسان باشد، آنوقت هرچیزی آدم را به رفتن انسان کمک میکند. انسان خیلی همت کرده تا جا بماند و همراه نشود. از کودکی ما را میبرند و ما خودمان را بیرون میکشیم. مرحوم علامه طباطبایی چقدر داد سخن داده و بزرگان دیگر در تفاسیر، همه با حیرت و زیبایی و نگاههای معرفتی و عرفانی، از معرفت انفسی و آفاقی خیلی حرف دارد. وقتی موسی کلیم این را گفت «قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَ هَدى» فرعون پاسخ میدهد، جلسه، جلسهای بود که وقتی موسی کلیم آمده هیبت موسی کلیم با اینکه به ظاهر بسیار ساده بود و از جهت ظاهری پوستینی به تن داشت و فرعون تمسخر کرد او را بخاطر لباس و پوشش، اما هیبت موسی اینقدر بود که فرعون نتوانست بدون اینکه با او گفتگو کند در جمع دیگران او را طرد کند. طوری بود که باقی توجهها جلب شده بود. این همان نظام فطری است که انبیاء با دلهای مردم دارند. حتی اگر ملأ فرعونی هستند. به خصوص با توجه به اینکه در جمه اطرافیان فرعون عدهای از مؤمنین نفوذ کرده بودند. در این ساختار عدهای از مؤمنین بودند. مثل آسیه، مثل حِزقیل،مؤمن آل فرعون که آنجا بوده و افراد دیگری که در تاریخ نشان میدهد اینها جمعی بودند. در بین خدام و ملأ، بدون اینکه معلوم شود اینها مؤمن هستند، توجهشان جلب شده هیبت فطری موسی و هارون دلها را به سمت خودش مایل کرده لذا مجبور است پاسخ بدهد و صحبتها هم جذاب است. یک موقع من این کلام را میگویم و یک موقع موسی کلیم هست که با تمام باور و اعتقادی که به این کلام دارد، شهودی که برایش این کلام ایجاد کرده دارد این کلام القاء میکند. تمام وجودش القاء میکند لذا خیلی تأثیرگذار تر است.
مییابد چیست و با شهودش این را اظهار میکند. لذا تأثیرگذار است، فرعون مجبور است، با اینکه میداند کلام حق است در مقابلش موضع بگیرد. وقتی فرعون آمد دید از جانب رب نتوانست تأثیرگذار باشد و مقابله کند و حرف موسی حرف قوی شد، یکباره موضوع بحث را عوض کرد و روی معاد برد. چون موسی بعد از آنکه گفت، دنبال بنی اسرائیل برو و آنها را عذاب نکن، «فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى» اگر تبعیت هدی کردی، سلام. اگر تبعیت نکردی، عذاب. عذاب و سلام نظام جزاست، نظام جزا متکی بر نظام معاد است. این آمد از این کلام موسی کلیم استفاده کرد که معلوم است تو به معاد قائل هستی، حالا باید پاسخ معاد را بدهی. پاسخ معاد چیست؟ «قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى» (طه/51) این خدایی که میگویی، هدایت کرده و خلق کرده. اینها از بین رفتند و تمام شد. انسانهای قبلی و نسلهای قبلی! ما حواسمان نیست. اگر کسی در افقی قرار بگیرد که دویست سال قبل را ببیند، هیچکدام از انسانهایی که امروز بودند نبودند و همه خاک بودند. یعنی درخت بوده و باغ بوده و خاک بوده، یواش یواش جذب درختها و گیاه شدند، میوه شدند، کسی خورده و تبدیل به نطفه شده، جز وجود دیگری شده و این نطفه در رحم قرار گرفته و این انسان به دنیا آمده است. دویست سال بعد وقتی کسی از این افق نگاه کند هیچ کدام از اینها نیستند. یا خاک بیابان و یا خاک مزارع هستند. همین نسلی که الآن هست، هشت میلیارد جمعیت کره زمین دویست سال قبل نبوده و دویست سال بعد نیست و همه خاک هستند. کسی که این را میبیند سؤال میکند که «قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى» قبلیها که نیستند و خاک هستند، الآن چه شدند؟ موسی کلیم پاسخ میدهد، «قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى» (طه/52) چقدر اینها فهم داشتند با همه عنادی که داشتند. میآمد تخطئه میکرد. نگفت: حرف غلط است. آمد یک شبهه دیگری بیاندازد که این شبهه ذهنها را منصرف کند. «قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى» آنها چه شدند؟ علم به کسانی که قبل بودند نزد رب من است که زمان ندارد و فساد ندارد و خاک شدن ندارد. او حاضر است، ربی که قبلاً بود الآن هم هست. «علمها عند» نزد ربّ من است. چون آن نزد دائمی است، «عند ربی» اینجا تعبیر ربی است. «عند ربی» عناد این کم کم این را چه میکند؟ هی مرتبه به مرتبه او میکشد کنار، موسی کلیم مرتبه به مرتبه مسأله را ضیقتر میکند اما نمیخواهد به راحتی قطع کند. «عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ» این «فی کتاب» تا یقین بدانند تمام جزئیات نوشته شده و ثبت شده و محفوظ است. در یک کتابی نوشته شده و محفوظ است. «لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى» نه در این کتاب تغییری ایجاد میشود، یکباره گم شود. نه فراموش میشود. اینطور نیست که مریض شود ربّ من و حواسش پرت شود و یک چیزهایی را از دست بدهد، نه، در یک جایی ثبت شده است، نه گم شدن و نه فراموش در کار است.
«الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» پروردگار من زمین را مثل یک گهواره برای کودک آرام کرد که وقتی درونش قرار میگیرد احساس انس میکند چون گهواره برای کودک چقدر آرامبخش است. میگوید: من زمین را برای شما آرام قرار دادم. «وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا» در این زمین راههایی را قرار داد، بن بست ندارد. اگر دریا قرار داده راه عبور از دریا را معین کرده است. اگر کوه قرار داده کنار آن گردنههایی قرار داده تا امکان عبور از این باشد. هم راههای روی زمین، هم راههای زیر زمین، «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» خدا از آسمان باران میبارد، این باریدن آسمان هم روی زمین جریان پیدا میکنند، باران میبارد روی زمین جریان پیدا میکند و هم زیر زمین بن بست نیست. آبهایی که زیر زمین قرار میگیرد، در آنجا هم سبیل است. اینکه همه هستی که روی کره زمین نشان میدهد، همه اینها برای این است که انسان همه چیز در حرکت است و انسان تو باید از این مهد حرکت کنی. همه چیز اطراف ما حرکت را نشان میدهد. «فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى» وقتی باران میبارد، گیاه میروید. این حرکت است. تصویری که از عالم میکند، خدای سبحان با این نگاه دارد حرکت ما را که در نظام طولی باید محقق شود، در نظام روحی باید محقق شود، میگوید: از نظام جسمی طوری قرار دادم که این نظام جسمی دارد شما را به نظام روحی سوق میدهد. نمیتوانید ساکن شوید، چون میبینید همه چیز در حرکت است. همه چیز در حال سیر است. اگر انسان با خدا اینطور انس بگیرد و هستی را اینطور ببیند، همه دارند کمک میکنند ما را به سمت خدا هول بدهند.
شریعتی:
ما خود نمیرویم دوان از قفای کس *** آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من *** از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
امروز صفحه 556 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه تغابن را تلاوت خواهیم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «1» هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «2» خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «3» يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «4» أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «5» ذلِكَ بِأَنَّهُ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «6» زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «7» فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8» يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»
ترجمه آیات: به نام خداوند بخشنده مهربان. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، براى خدا تسبيح مىگويند. فرمانروايى، مخصوص او و ستايش نيز مخصوص اوست و او بر همه چيز تواناست. اوست آن كه شما را آفريد، پس بعضى از شما (به اختيار خود) كافر و بعضى مؤمن شدند و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست. آسمانها و زمين را به حق آفريد و شما را (در رحم مادر) صورتگرى كرد و صورت شما را نيكو قرار داد و بازگشت (همه) به سوى اوست. آنچه در آسمانها و زمين است مىداند و آنچه را پنهان مىكنيد و آنچه را آشكار مىسازيد، مىداند و خداوند به آنچه در سينههاست به خوبى آگاهى دارد. آيا خبر كسانى كه پيش از اين كفر ورزيدند به شما نرسيده است؟ پس عقوبت كار خود را (در دنيا) چشيدند و برايشان (در آخرت) عذابى دردناك است. اين (كيفر) به خاطر آن است كه پيامبرانشان همراه با دلايل روشن (و معجزات) به سراغ آنها آمده بودند، و آنان (به جاى پذيرش و ايمان آوردن به آنها) گفتند: آيا انسانى (مثل خودمان) ما را هدايت كند؟ از اين رو كفر ورزيدند و (به پيامبران و دستورات الهى) پشت كردند و خداوند (از ايمان آنان) بىنياز است و خداوند بىنياز و ستوده است. كسانىكه كفر ورزيدند، گمان كردند كه هرگز مبعوث نخواهند شد. بگو: آرى، به پروردگارم سوگند كه همه شما مبعوث خواهيد شد، سپس به آنچه عمل كردهايد، قطعاً خبر داده خواهيد شد و اين بر خداوند آسان است. پس، به خدا و رسولش و نورى (كتاب آسمانى قرآن) كه نازل كرديم، ايمان آوريد و (بدانيد كه) خداوند به آنچه عمل مىكنيد آگاه است. (ياد كن) روزى كه خداوند شما را براى (حضور در) روز اجتماع گرد مىآورد آن، روزِ حسرت و پشيمانى است و هر كس به خداوند ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، بدىهايش را مىپوشاند و او را به بهشتهايى كه از زير (درختان) آنها نهرها جارى است وارد مىكند. در آنجا براى هميشه جاودانه هستند؛ اين است رستگارى بزرگ.
شریعتی: این هفته با توجه به اینکه در آستانهی عروج ملکوتی نبی مکرم اسلام هستیم و از اربعین سیدالشهداء هم فاصله نگرفتیم، صحابهای که شهید راه سیدالشهداء شدند، از این یاران جلیل القدر صحبت خواهیم کرد.
حاج آقای عابدینی: چند نفر از صحابه پیغمبر را نقل میکنند که در جریان عاشورا شهید شدند، از جمله اینها انس بن حارث کاهلی است که در جنگ بدر هم شرکت داشت. از قدیمیها هست و توفیق شرکت در جنگ داشت. این انس خیلی بصیر بود، حافظ قرآن بود و زاهد بود. ناقل کلامی از پیامبر است که پیامبر فرمود: «يُقْتَلُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ فَمَنْ أَدْرَكَهُ مِنْكُمْ فَلْيَنْصُرْهُ فَحَضَرَ أَنَسٌ مَعَ الْحُسَيْنِ كَرْبَلَاءَ وَ قُتِلَ مَعَهُ» وقتی پیغمبر اکرم چنین کلامی را به کسی نقل کند از همان موقع معلوم است این هدفگیری شده و نصرت شده است. انس بن حارث را امام حسین سراغ عمر سعد فرستاد که قبل از عاشورا او را نصیحت کند. وقتی رفت سلام نکرد، عمر سعد گفت: چرا به من سلام نکردی، مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: نه، وگرنه در صدد قتل فرزند پیغمبر برنمیآمدی.
شریعتی: السلام علیک یا رسول الله...