موضوع برنامه: نقش تشکر در زندگی
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عباسی ولدی
تاريخ پخش: 16- 07-99
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
من فراتی تشنه لب بودم، ز تَف میآمدم *** خواب حافظ دیده بودم ، از نجف میآمدم
حافظ شوریده حالی دیده بودم چون مسیح *** پیش آن دریاترین کمتر ز کف میآمدم
با من و خورشید و ماه، آن شب سماعی تازه بود *** نیزنان همراه هفتاد و دو دف میآمدم
لشگر اشکم ز حسرت لشگر مختار بود *** کوفه کوفه نوحه بودم صف به صف میآمدم
تیر میبارید بر قبر علی از شش طرف *** با دل شش گوشه باز از شش طرف میآمدم
حافظ از مولا پیامی شعلهور آورده بود *** شعلهور از اشتیاقی با شعف میآمدم
گفت مولا در دل عاشق مزار ما بجوی *** من به پابوس دل این شمس الشرف میآمدم
مثل روز واقعه مانند سال شصت و یک *** کربلایی گریه بودم از نجف میآمدم
«صلی الله علیک یا أباعبدالله» سلام میکنم به مردم عزیز و نازنین، انشاءالله هرجا هستید زیر سایه رحمت واسعه باشید. زیر سایهی آقایی و کرامت حضرت سیدالشهداء باشید. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. در آستانه اربعین حسینی مهمان شما و دقایق و لحظات ناب و نورانی شما هستیم. حاج آقای عباسی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عباسی: بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه بینندگان عزیز، امیدوارم هرجا هستید دلهایتان کربلا باشد و ثوابی که خدا به همه زائرین اربعین میدهد انشاءالله به همه ما که دلمان کربلایی است، همین امروز عطا کند.
شریعتی: گفتیم در منزل هم میشود با اهل خانه سلوک کرد و مراحل سیر و سلوک در خانه، پیامهای بسیار زیادی به دست ما رسید. پیامها را شما دیدهاید؟
حاج آقای عباسی: فکر میکنیم در این مدتی که در خدمت بینندگان عزیز هستم، پیامهای زیادی را دریافت کردم. پیامکها وقتی در موضوعات چالشی و مبتلا به وارد میشود، طبیعتاً زیاد میشود.
شریعتی: قرار شد اهل شکر از خدای متعال باشیم و این را تسری به اطرافیان بدهیم که هر روز با آنها در تعامل هستیم و نکتههایی که امروز خواهیم شنید.
حاج آقای عباسی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد، یک تشکر ویژه بکنم از همه کسانی که پیامک دادند، چه آنهایی که انتقاد کردند و چه آنهایی که از تجربیات خود گفتند، پیامکها، ایدهها و نظریاتی را برای من تولید میکند که مدیون بینندهها هستم. بازخورد برنامه وقتی در پیامکها میآید نشان میدهد من باید روی چه چیزی بیشتر تأکید کنم، از چه چیزهایی باید راحت بگذرم. این لطفی است که شما در حق من دارید و امیدوارم لطف شما در حق من مستدام باشد.
قابل پیشبینی بود وقتی بحثی با رویکرد خانواده با محوریت پدر و مادر مطرح میشود پیامکهای زیادی بیاید. پیامکها را تقسیمبندی بکنم بعضی تشکر بود، بعضی تشکر از اینکه از آن غافل بودیم را متوجه شدیم و عمل کنیم. بخشی تجربیات بود و بخشی انتقاد بود، گلهگزاریهایی که حجمش کم نبود. البته گلهگزاری از اصل بحث، بیشتر گله از اینکه ما حرف شما را قبول میکنیم و از پدر و مارمان و پدر و مادر همسرمان قدردانی میکنیم ولی در مقابلش به جایی که به ما بیشتر توجه کنند، به خواهر و برادرهای ما که چندان قدردان زحمات پدر و مادرمان نیستند، آنها عزیزتر هستند. من از پدر شوهر و مادرشوهرم، تشکر میکنم ولی انگار دامادها و عروسهای دیگر چندان هم مثل من اهل قدردانی و تشکر نیستند، عزیزتر هستند. تشکر میکنیم بی اعتنایی میبینیم. تشکر میکنیم، قدردانی میکنیم ولی بی احترامی و بی محبتی میبینیم.
شریعتی: آیا اساساً خوب است در مقابل تشکر خودمان توقعی از دیگران داشته باشیم؟
حاج آقای عباسی: بحث ما امروز همین است و فارغ از این ناراحتی و گلهای که در دل داریم به این بحث نگاه کنیم. با همین دغدغهای که قابل توجه است و وظیفه دارم به این پیامکها بیشتر بپردازم از اینجا شروع میکنم که تشکر اگر به انتظار یک رفتاری پس از تشکر باشد، تشکر واقعی است؟ من تشکر کنم و منتظر باشم در قبال تشکر من یک اتفاق دیگری بیافتد. تشکر در اصل یک قدردانی در برابر عملی است که انجام شده است. تشکر را اگر یک معامله بدانیم معاملهای است که جنسش را تحویل گرفتیم و حالا داریم مبلغ آن را پرداخت میکنیم. این تشکر اگر واقعی است، گاهی تشکر تعارفی است. درباره تشکرهای تعارفی حرفی نداریم. تشکری که قلبی نیست و از دل خودم را ممنون طرف مقابل نمیدانم، اینکه تشکر، تشکر واقعی است، عملی انجام شده، من در برابر آن تشکر میکنم. نقطه سر خط، تمام شد. بعدش چه؟ یک پدر و مادری داریم، واسطه رسیدن نعمتها به ما شدند. نعمتهای بزرگ، اصلش نعمت هستی است. ما هستیم به برکت هستی این پدر و مادر، از آنها تشکر و قدردانی میکنیم دیگر منتظر چه هستیم؟ چه توقعی؟ واقعاً توقع در برابر این تشکر اصل ماهیت این تشکر را زیر سؤال میبرد. تشکر نبود، یک معاملهای بود. یک معاملهی بدی بود. معامله زیاده خواهانه است. تو تشکر میکنی در برابر کاری که پدر و مادر در حق تو کردند.
نقطه سر خط، هفته گذشته مثال زدم، یک کسی بچه مرا از مرگ حتمی نجات داده است. این کار خود را کرده است. من میگویم خیلی ممنون، دست شما درد نکند. یک هدیه میبرم، دیگر من منتظر چه هستم؟ او کارش را کرده است. نکته بعدی این است که پدر و مادرهای عزیز، نکته اول را خطاب به بچهها گفتم. اما الآن با شما هستم! این حرفهایی که زدم معنایش این نیست که من هرکاری دلم بخواهد با بچههایم برخورد کنم. من به عنوان فرزند وقتی از شما تشکر کردم نباید توقعی داشته باشم. اما آیا خدا از شما توقعی ندارد؟ همانطور که به بچهها میگوییم: قدردان پدر و مادرتان باشید و احترام نگه دارید و محبت کنید، به پدر و مادرها میگوییم: اولین کسی که احترام ما را نگه میدارد، خود ما هستیم. مراقب باشیم. طوری رفتار نکنیم به حکم اینکه پدر و مادر هستیم، به خودمان اجازه ندهیم کارهایی بکنیم که حرمت ما شکسته شود.
شریعتی: اگر من از زحمات پدر و مادر و توقعی نداشتم ولی نفس این قدردانی خودش فضیلت است.
حاج آقای عباسی: قدردانی را کنار بگذاریم. من به عنوان یک پدر یا مادر در مقابل فرزندم وظایفی دارم. من به عنوان یک پدر و مادر در برابر خودم هم وظیفه دارم و نباید کاری بکنم حرمت من شکسته شود. من حق فرزندم را باید ادا کنم. من در مقابل فرزندم وظیفهای دارم. روایت صریح پیامبر در کافی شریف، جلد 6 صفحه 48 است، «يَلْزَمُ الْوَالِدَيْنِ مِنَ الْعُقُوقِ لِوَلَدِهِمَا مَا يَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا مِنْ عُقُوقِهِمَا» روایت مهمی است. آن چیزی که از عاق والدین بر عهده فرزند است برای پدر و مادر هم هست. یعنی پدر و مادر عاق اولاد میشوند. اینها را نباید با هم قاطی کنیم و پدر و مادرها باید زمینهی نیکی بچهها به خودشان را فراهم کنند. پدر و مادر نباید زمینه عاق بچهها را فراهم کند. اگر پدر و مادر بد برخورد کرد، پسر و دختر حق ندارد بد برخورد کند، ولی پدر و مادر زمینهی بد برخورد کردن را فراهم کردند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَيْنِ أَعَانَا وَلَدَهُمَا عَلَى بِرِّهِمَا» خدا رحمت کند پدر و مادری را که بچههایشان را به نیکی کردن به خودشان کمک میکنند. به بچه میگوید: نیکی کن. به پدر و مادر میگوید: یک کاری کن که نیکی کردن به تو ساده شود. تو راه را باز کن. تو اگر بد اخلاقی کنی خوش اخلاقی با تو سخت میشود. پدر و مادر بداخلاق را هم باید با آنها خوش اخلاق برخورد کنی ولی پدر و مادر عزیز تو خوش اخلاق باش تا خوش اخلاقی با تو راحت باشد. چه دین قشنگی است. همه چیز را در نظر گرفته است.
نکته سوم به بچهها، بچهها! منظور ما از بچهها شاید یک بچه شصت ساله یا هشتاد ساله هم باشد. همه ما حواسمان باشد که ما قبل از بحث تشکر بحث ابدیت را مطرح کردیم. تأکید کردیم بحث ابدیت را فراموش نکنید. به ما اجازه ندادند در هیچ صورتی به پدر و مادرمان بی احترامی کنیم. پدر و مادر من کافر هستند، باشند. مشرک هستند، باشند. مخالف اهلبیت هستند. باشند، پدر و مادر من ظالم هستند، باشند. خدا ابدیت ما را به پدر و مادرمان گره زده است. بعضی هستند آدمهای لجبازی هستند. قانونهای عالم را میشناسند و با آن درمیافتند. چرا اینطور شد؟ عمر اینها در دعوای با قوانین عالم سپری میشود. یک عده هستند قانونهای عالم را میشناسند و براساس آنها زندگی را مدیریت میکنند. آقا و خانم، ابدیت را خدا گره زده به پدر و مادر! میتوانی با این قانون تا آخر عمر دربیافتی یا از آن استفاده کنی. خدا گفته این پدر و مادر هرطور هستند من گنج ابدیت را زیر پای اینها گذاشتم. اگر مشرک هستند ظالم و بداخلاق هستند، گرفتن گنج سختتر است ولی این قانون را گذاشتم، هرچقدر به دست آوردن آن گنج سختتر شود، گنج بزرگتر است. چرا شما گنج را جای سخت گذاشتی؟ برو گنج را بدست بیاور. ابدیت ما به پدر و مادرمان گره خورده است و این چقدر تحملها را آسان میکند.
نکته بعد، در حال و هوای اربعین این نکته را گوش بدهید. وقتی میخواهیم در برابر تشکری که از کسی انجام میدهیم درست قضاوت کنیم باید به قدر نعمتی که بنده خدا واسطه شده به ما برسد، توجه کنیم. هرچقدر قدر نعمت بیشتر، حساسیت ما روی آن تشکر بیشتر و توقع ما بعد از آن تشکر متمایلتر به صفر! اینها باید با هم تناسب داشته باشد. گاهی اوقات یکی یک کاری برای ما میکند. خدای نکرده خانه ما آتش گرفته و بچه ما گرفتار شده است. آتش نشان میآید فداکاری میکند و آتش را خاموش میکند و بچه ما را نجات میدهد. آتش نشان مزد و حقوق میگیرد. من شروع به تشکر میکنم و دست او را میبوسم. یک خرده میگذرد، چند روز بعد میروم از او تشکر میکنم، هدیهای میبرم. میگویم: من نمیتوانم از شما تشکر کنم! وظیفهی اوست، کارش این است ولی میگویم: باشد، کاری که او برای من کرده با این مزد و چیزها قابل مقایسه نیست حتی با هدیهای که برایش بردم. چرا این کار را میکنم؟ چون قدر نعمتی که دارم، یعنی بچهای که از دنیا نرفت را واسطهاش این آتش نشان است.
امروز میخواهم درباره نعمتی حرف بزنم که همه داریم ولی شاید گاهی اوقات از عظمت آن غافل میشویم. نعمت ولایت محبت اهل بیت(ع)، راوی میگوید: خدمت امام صادق آمدم، حضرت آیهای خواندند. «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّه» (اعراف/69) یاد نعمتهای خدا باشیم. این آیه را که تلاوت کردند، از من پرسیدند: میدانی این نعمتها چیست؟ «أَ تَدْرِي مَا آلَاءُ اللَّهِ» گفتم: نه، حضرت فرمود: «قُلْتُ لَا قَالَ هِيَ أَعْظَمُ نِعَمِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هِيَ وَلَايَتُنَا» (کافی/ج1/ص217) این بزرگترین نعمت خدا بر مخلوقاتش است و آن نعمت ولایت است. روایت دیگر را رسول خدا فرمود. هرچیزی مجوزی میخواهد، مجوز عبور از صراط چیست؟ حبّ علی بن ابی طالب! راوی میگوید: امام هادی (ع) برای من این حدیث را گفت. فرمود: «حدثنی أبی محمدٌ بن علی» پدرم امام جواد(ع)، ایشان هم گفتند: «حدثنی أبی علی بن موسی» پدرم امام رضا(ع)، «حدثنی أبی موسی بن جعفر» امام کاظم(ع)، پدرم امام کاظم(ع) برای من گفت: «إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى سَيِّدِنَا الصَّادِقِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)» (أمالی/ص298) کسی نزد آقای ما امام صادق(ع) آمد و از فقر شکوه کرد که بیچاره هستم! گلایه کرد، آقا فرمود: قصه اینکه میگویی نیست. من تو را آدم فقیری نمیدانم. طرف گفت: من هنوز نگفتم. بگذارید بگویم. شروع به بیان دردها و مشکلاتش کرد. یک قسمت از فقرش را گفت و باز حضرت قبول نکرد. هرچه گفت، آقا قبول نکرد. حضرت فقر مالی را میپذیرند ولی افق نگاهش کجاست؟ حضرت فرمود: به من بگو: اگر به تو صد سکه طلا بدهند و بگویند: در مقابل این صد سکه از ما ابراز تنفر کن. قبول میکنی؟ گفت: نه، حضرت شروع کردند این صد تا را بالا بردند، روایت میگوید: به هزاران دینار رسید. آن مرد گفت: قسم میخورم اگر هزاران سکه طلا به من بدهند در مقابل اینکه از شما ابراز برائت و تنفر بکنم، این کار را نخواهم کرد. حضرت گفتند: کسی سرمایهای دارد که در مقابلش این قدر پول میدهند ولی این حاضر نیست سرمایهاش را بفروشد، آدم فقیری است. این ثروت را چرا توجه نمیکنی؟ چرا این روایت را خواندم؟ من اگر به عظمت نعمت ولایت و محبت اهلبیت دقت کنم چقدر خودم را مدیون پدر و مادری میدانم که آنها واسطه شدند من با اهلبیت آشنا شوم و برایشان بمیرم و از دوریشان کم بیاورم. زیارت اربعین از من به دلیلی گرفته میشود، بی قرار شوم. چطور به این نعمت و واسطهاش بی توجه هستیم. اگر پدر و مادرهای ما اینطور نبودند ما اینطور میشدیم؟ وای از دست کسانی که همه چیزهایی که دارند به خودشان نسبت میدهند. خیلی آدمهای در معرض خطری هستند.
گاهی این حرفها را که میشنوم، واقعاً همه وجود من درد میشود که چرا بعضی از ما اینقدر قدرنشناس هستیم. اصلاً پدر نماز نمیخوانده و روزه نمیگرفته و اهل گوش دادن به موسیقی هم بوده و مهمانیهای آنچنانی میگرفت، اما چند نفر از اینها وقتی محرم میرسید، وقتی دهه محرم میرسید بساطشان عوض نمیشد؟ دور و اطرافم کسی را نمیشناسم که حالشان عوض نشده باشد. موسیقیشام مداحی نمیشد، قطع میشد. نماز نمیخواند و روزه نمیگرفت ولی در محرم حرمت نگه میداشت. بچهای که چنین پدر و مادری داشتی، فکر میکنی این حرکت پدر روی تو اثر نداشت؟ فکر میکنی پدرت از اینهایی نبود که برای محرم و شب بیست و یک ماه رمضان حرمت قائل بود. تا 21 صبحانه و ناهارش به راه بود، 21 که میشد میگفت: به حرمت امیرالمؤمنین فردا روزه میگیرم. بعضی خیلی سریع موضع میگیرند اینها را تأیید نکنید. نماز نخواندن و روزه نگرفتن حتماً بد بود، بساط گناهی که در خانه داشته حتماً بد بوده، ولی پدری بود که وقتی محرم میرسید به بچههایش میگفت: حواستان جمع باشد در عزای امام حسین نباید اینها را داشته باشید. بعضی از اینها حتی تا تاسوعا و عاشورا بساطشان به راه بود. تاسوعا و عاشورا بساط را جمع میکردند.
گاهی اوقات هنر کامل دیدن را نداریم و تک بعدی نگاه میکنیم. یک کسی که فقط به کار خوب نگاه میکند، تمام کار بد این فرد را تطهیر میکند، اشتباه میکند. یک کسی فقط کارهای بد را میبیند و ارزشی برای کارهای خوب این قائل نیست، اشتباه میکند. من حرفم به این بچه این است که ممکن است تو شصت ساله باشی و یاد پدری بکنی که چند سال پیش از دنیا رفته است. به شما هستم، میگویم: آن رفتارها در تربیت معنوی شما اثر داشت، فراموش نکن. چند درصد از پدر و مادرهای ما اینطور بودند؟ مگر ما کم داریم پدر و مادر اینطور باشند. همه ما، اکثراً ساعتها در روضه امام حسین در حالی شیر خوردیم که اشک پدر و مادرهای ما روی صورت ما ریخته است. چقدر پدر و مادر ما دست ما را گرفت و در دستهها راه برد. پیراهن مشکی تن ما کرد؟ اینها کم است؟ اینها اثر ندارد؟ چقدر نذری امام حسین را برای ما بزرگ کردند، جنس این نذری برای ما با غذای رستوران فرق داشت. خدا رحمت کند پدر و مادرهایی که یک پرس از غذای امام حسین را جلوی آفتاب خشک میکردند و در طول سال در غذای ما میریختند که همیشه سر سفره امام حسین باشیم. مگر اینها کم است؟ لقمه حلالی که پدر سر سفره گذاشت کم است در برجسته شدن نعمت محبت و ولایت اهلبیت در دلم، شیر پاک مادرم، عفتی که ورزید، چقدر مادرها با وضو به ما شیر دادند؟ نصف شب خواب، بچه بلند میشد، یک لیوان کنار دستش بود، میگفت: من به بچهام باید با وضو شیر بدهم. حالا مادر یک بداخلاقی میکند یک ماه با او مشکل داریم. مادر بداخلاقی نکن، ولی بچه حواست باشد. پدر و مادرت این کارها را کردند حتی اگر این کارها کوچک باشد وقتی در نسبت محبت اهلبیت قرار میگیرد، بزرگ شود.
به من در مهمانی میگویند: میشود کفشداری مهمانها را بر عهده بگیری؟ میگویم: ای بابا، عجب! من کفشها را جفت کنم؟ ولی در حرم امام رضا دارم سلام میدهم، یک کسی با لباس خادمی میگوید: شما انتخاب شدید برای یک ساعت در کفشداری امام رضا خدمت کنید. با همه وجودم خوشحال میشوم. هردو کفشداری است. چون میفهمم نسبت این کفشداری با امام رضا چیست؟ دکتر است، مهندس است و آیت الله است دوست دارد کفشها را بگیرد و در جاکفشی بگذارد. این کارهایی که گفتیم اصلاً کوچک نیست. لقمهی حلال کوچک است؟ شیر پاک دادن کوچک است. با وضو شیر دادن کوچک است؟
شریعتی: هفته گذشته گفتید که شیطان یک کاری میکند ما از زیر بار شکر و تشکر شانه خالی کنیم، احساس میکنم اگر باری روش دوش ما هست، همیشه دنبال یک بهانه میگردیم برای اینکه از زیر این بار در برویم و این نکات به نظرم بیشتر بهانه است.
حاج آقای عباسی: کارهای خودمان را بزرگ میکنیم. من پارسال مادرم را زیارت اربعین بردم با هزینه خودم و چقدر سختی کشیدم. یک موقعی باید این بحث را چند جلسه بگیرم. خیلی خوش خیال هستی که فکر میکنی با یک مکه و زیارت بردن، توانستی شکر نعمت پدر و مادرت را بکنی. حتی اگر پدر و مادر واسطه نعمت ولایت نبودند با این کارها نمیتوانستی شکر به جا آوری. انشاءالله یک موقع صحبت کنیم و روایاتش را بخوانیم. چه اتفاقی ایجاد میکند؟ شیطان کار مرا بزرگ میکند، کار آنها را کوچک میکند و نتیجه این میشود که تا پدر و مادر من یک بداخلاقی به برادرم میکنند، به برادر من بیشتر احترام میکنند. به من کمتر، به او پول میدهند و به من نمیدهند. وای این چه پدر و مادری است؟ من باید از اینها تشکر کنم؟ قدر نعمت ولایت و محبت را در نگاه ما کوچک میکند. خیلی تشکر میکنم از کارشناسانی که در تلویزیون و رادیو بدون اینکه ابا داشته باشند، از اینکه بعضی آدمهایی که ژست روشن فکری میگیرند، درباره این حرفها چه میگویند، درباره عظمت ولایت و محبت اهلبیت حرف میزنند. من احساس میکنم بعضی از ما دچار امتحان شدیم، یک عده این حرفها را به تمسخر میگیرند برای اینکه آنها را ساکت کنیم از نعمت ولایت اهلبیت کم حرف میزنیم. یک خرده حواسمان را جمع کنیم چه نعمتی را با پدر و مادرها بدست آوردیم. اگر اینها این تربیت را نمیکردند بسیاری از ما اینطور نسبت به اهل بیت محبت و ولایت نداشتیم.
کسی خدمت رسول خدا آمد. گفت: یا رسول الله! یک کسی سوار دریایی رفته، سرمایهاش هم کم بوده است. چین رفته است. یک سرمایه کم ولی سود زیاد کرده است. اینقدر سود کرده که رفیقهایش به او حسادت کردند و خویشان و همسایههایش را رسیدگی کرده و وسعتی در زندگی آنها ایجاد کرده است. حضرت فرمود: هرچقدر مال دنیا زیاد شود، ابتلاء صاحبش هم زیاد میشود. غبطه نخورید و حسرت زندگی ثروتمندان را نخورید مگر کسی که مالش را در راه خدا صرف میکند. میخواهید من کسی را به شما معرفی کنم که سرمایهاش از رفیق شما کمتر بود، زودتر برگشت ولی بیشتر از آن سود کرد و خیراتی که خدا برایش نوشته و ذخیره کرده در خزائن عرش الهی محفوظ است. رفیق شما رفته پولی بدست آورد، یک دزد بزند تمام است. حضرت فرمودند: به این مردی که میآید نگاه کنید. اصحاب نگاه کردند دیدند مردی کهنه پوش از انصار آمد. گفتند: گوارای وجودت بشارتی که پیامبر در حقت داد. چه کردی؟ گفت: من کار خاصی نکردم. نمیدانم! ولی این کار را امروز کردم. آمدم از خانه بیرون بروم، برای اینکه پول برای زن و بچهام کسب کنم. نگاه کردم دیدم دیر شد. گفتم: احتمالاً بروم، فقط زحمتش برای من میماند. در این ساعت پولی دست من نمیآید. به خودم گفتم: «فَقُلْتُ فِي نَفْسِي لَأَعْتَاضَنَّ مِنْهَا النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع» با خودم گفتم حالا که نتوانستم بروم، به جایش یک نگاه به صورت علی بن ابی طالب میاندازم. چرا؟ چون از رسول خدا شنیدم که میفرمود: «النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ» نگاه به صورت علی عبادت است. این را که گفت، رسول خدا فرمود: « إِي وَ اللَّهِ عِبَادَةٌ وَ أَيُّ عِبَادَةٍ» به خدا قسم عبادت است، آن هم چه عبادتی؟ حضرت فرمودند: «إِنَّكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ» بنده خدا، آمدی دنبال پول بروی نشد. از دستت رفت. به جای این رفتی نگاه به صورت علی کردی، در حالی که «وَ أَنْتَ لَهُ مُحِبٌّ وَ لِفَضْلِهِ مُعْتَقِدٌ» دوستش داری و به فضیلتش اعتقاد داری. و این برای تو بهتر از این است که اگر تمام دنیا طلای سرخ میشد و تو اینها را در راه خدا انفاق میکردی. ما این حرفها را کمتر زدیم، مردم کمتر به قتل و قیمت نعمت محبت و ولایت پی بردند. بنده به عنوان کسی که عمرم را صرف تربیت و گرایش و رویکرد دینی کردم، محکم بگویم قلب تربیت محبت است و مواظب باشیم سرمایه محبت را به تاراج ندهیم با حرفهایی که، آقا اینقدر محبت را بزرگ نکنید. مردم جسور میشوند! نه، محبت قلب تربیت است و اگر نباشد تربیتی به نام تربیت دینی نیست. محبت همه دین است و اگر نباشد انگیزه برای تغییر و حرکت نیست. بگوییم: مردم این محبت قلب است و میتپد، خون را پمپاژ میکند ولی حواستان باشد میتوانید شما از این محبت استفاده نکنید و آرام آرام این قلب از حرکت بایستد. محبت قلب تربیت است، حتی تربیت غیر دینی و غیر الهی. ما از محبتی که اینقدر نعمت بزرگی است غافل میشویم ولی آن طرف آبیها غافل نیستند.
یک مربی فوتبال آدامسی که جویده، در یک حرکت غیر فرهنگی از دهانش درآورد و کنار زمین پرت کرد. یک هوادار این را برداشت و آورد به فروش گذاشت. در همین دوره ما، این آدامسی که برای یک مربی فوتبال است و همه هنرش مدیریت یازده نفر در برابر یازده نفر است، چند فروش میرود؟ پانصد هزار یورو! 15، 16 میلیارد تومان. آدامس، زباله است. شما در خیابان آدامس ببینی میترسی به کفش شما بچسبد ولی وقتی با یک مربی فوتبال نسبت پیدا میکند طرف حاضر است پانصد هزار یورو بدهد و در خبرگزاریها فریاد بزنند و خجالت نکشند. من از محبت حرف میزنم که قلب تربیت است، با چه کسی نسبت پیدا کرد؟ با امام حسین(ع)، با علی بن ابی طالب(ع). این محبت را باید فریاد بزنم. این حرکت جهانی اربعین که توفیقش امسال از ما سلب شد، لرزه به اندام کسانی انداخته که نمیخواهند فکر امام حسین جهانی شوند. یک سؤال بپرسم، اگر محبت نبود چیزی به نام حرکت جهانی اربعین میتوانست اتفاق بیافتد؟ به جز محبت چه جاذبهای در اربعین است؟ این است که شوق ایجاد میکند. آنچه میتواند در برابر دشمنان اهلبیت قرار بگیرد و لرزه بر اندامشان بیاندازد و یک حرکت جهانی تولید کند که نمونه دومی در دنیا ندارد. ما چرا امسال اینقدر گریه کردیم؟ چرا در فراق اربعین گریه کردیم؟ یادمان رفته در مرز چقدر معطل شدیم. مگر یادمان رفته از مرز ایران تا مرز عراق میخواستیم برویم چقدر با بچه کوچک سختی کشیدیم؟ ما گریه کردیم امسال که چرا نتوانستیم اینقدر سختی بکشیم؟ مگر میشود این محبت نباشد و این حرکت اتفاق بیافتد و این حس در من ایجاد شود؟ چند نفر گفتیم: این حس از دوش ما برداشته شد. چند نفر از ما حاضر بودیم در مقابل سفر اربعین به کشور اروپایی برویم و اربعین نرویم در آن ایام؟ اینها فقط محبت است. این قدر و قیمت محبت را کم نگیریم. طرف بازیکن فوتبال است و حاضر است از چند کشور بیاید، وقتی این بازیکن فوتبال از زمین خارج میشود در اتوبوس از پشت شیشه او را ببیند و بعد این طرف و آن طرف بگوییم: این بنده خدا از فلان کشور اروپایی یا آسیایی در لیگ فلان آمده و بعد بازی کیف میکنند. بعد وقتی میگوییم نگاه به علی بن ابی طالب عبادت است، میگوییم: نه، مراقب باشید، با احتیاط حرف بزنید. آنها با احتیاط حرف نمیزنند. ما این سرمایه را کجا باید ببریم داد بکشیم؟
بچههای عزیز، پدر و مادرها حق دارند گردن ما، هیچ نعمتی بالاتر از این نیست. یک نعمت بالاتر از نعمت محبت و ولایت نیست. کاش حواسمان جمع میشد خانهدار شدن گاهی برای بعضی از ما از ولایتمدار شدن ارزشش بیشتر میشود. یک کسی به زن و شوهری خانه هدیه کرده، پول اجاره خانه نداشتند و الآن یک خانه دارند. به این زن و شوهر بگوییم: ممنون این فرد باشید، ناراحت میشوند! ما نمیفهمیم، او به ما خانه داده و باید ممنون باشیم. پدر و مادر ما حق حیات بر گردن ما دارند. حیات، زندگی یعنی ولایت اهلبیت(ع).
شریعتی: نکات خیلی مهمی را شنیدیم که قطعاً تأثیر گذار است. رعایت این نکات خیر و برکت را به سمت ما نازل خواهد کرد. امروز صفحه 553 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه جمعه را تلاوت خواهیم کرد. خیلیها شاید امسال در جمع ما نباشند، پدر و مادرهایی که پارسال در جمع ما بودند و امسال نیستند. چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه کنیم به روح بلند همه پدرها و مادرها و همه آنهایی که حق حیات بر گردن ما دارند و ما را با اهلبیت آشنا کردند و محبت آنها را در دل ما انداختند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ «1» هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «2» ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «4» مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «5» قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «6» وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «7» قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
ترجمه آیات: به نام خداوند بخشنده مهربان. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، براى خداوند تسبيح گويند، فرمانرواىِ با قداستِ عزيز حكيم. اوست كه در ميان مردم درس ناخوانده، پيامبرى از خودشان مبعوث كرد تا آيات الهى را بر آنان بخواند و آنها را رشد و پرورش داده (از آلودگى شرك و تفرقه پاك سازد) و كتاب آسمانى و حكمت به آنان بياموزد و همانا پيش از اين در انحراف و گمراهى آشكار بودند. اين بعثت، (در اختيار مردم نيست بلكه) لطف و تفضّل الهى است كه به هر كس كه بخواهد، (و لياقت داشته باشد) مىدهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است. كسانىكه مكلّف به تورات شدند، ولى حق آن را ادا نكردند، مانند الاغى هستند كه كتابهايى حمل مىكند، (ولى چيزى از آن نمىفهمد.) گروهى كه آيات خدا را انكار كردند، مَثَل بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند. بگو: اى يهوديان! اگر گمان مىكنيد كه تنها شما اولياى خدا هستيد نه ساير مردم، اگر (در اين پندار) راست مىگوييد، آرزوى مرگ كنيد (تا به پاداشهايى كه خداوند براى اولياى خود مقرّر كرده، برسيد!). ولى آنان به خاطر آنچه پيش از اين انجام دادهاند، (تحريف كتاب و كتمان صفات پيامبر و ...) هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد و خداوند به ستمگران به خوبى آگاه است. (اى پيامبر!) بگو: همانا مرگى را كه از آن فرار مىكنيد قطعاً ملاقات كننده شما است، سرانجام به نزد آن كه به غيب و شهود آگاه است، برگردانده مىشويد، پس او شما را به آنچه انجام دادهايد خبر خواهد داد.
شریعتی: اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
حاج آقای عباسی: شاید بعضی احساس کنند بحث ما مقداری از فضای خانواده فراتر رفته، من احساس نمیکنم یک قدم آن طرفتر رفته باشیم ولی از من توقع داشته باشید با رویکرد دینی درمورد خانواده صحبت کنم و یک نگاه کلانتری نسبت به مباحث خانواده داشته باشم. اگر بتوانیم نگاه کلانی که دین به ما داده را در حوزه خانواده خوب تبیین کنیم، بسیاری از مشکلات خود به خود حل میشود. وقتی من با این رویکرد به بحث پدر و مادر نگاه کردم، مشکلم حل شد و رابطه ما اصلاح شد.
شریعتی: شما سالها در هیئات و جمع جوانها ذاکری کردید و نوای گرم شما در خاطر دوستان هست. حسن ختام برنامه امروز ما، سلام شما و ابیات ناب شما و نوای گرم شما باشد.
حاج آقای عباسی: با هم قرار بگذاریم ثواب این سلام جمعی را به پدر و مادرمان هدیه کنیم چه در قید حیات باشند و چه از دنیا رفته باشند. از زبان کسانی که داغ اربعین به دلشان هست دو بیت شعر بخوانیم.
ای رحمت عام یا أبا عبدالله *** ای ذکر مدام یا أباعبدالله
حالا که نشد حرم بیایم آقا *** از دور سلام یا أباعبدالله
«السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی عَلیِ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمة الله و برکاته»
شریعتی: صلی الله علیک یا أباعبدالله...
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله طاهرین»