برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: در مسير پياده روي نجف به کربلا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 11- 08-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
چيزي نگو تا نوحه خوان باد صبا باشد *** بگذار تاول ترجمان ماجرا باشد
آخر رها کردم دلم را اول اين راه *** حيف است آهو بچهاي در تنگنا باشد
فتح الفتوح ما عمود آخر راه است *** فرصت بده فرماندهي کشورگشا باشد
بسيار ميآيد پس از ما اربعينهايي *** بگذار خاکم کوزههاي سر جدا باشد
صبح ازل اين سوي ما شام ابد آن سو *** شايد جهان راه نجف تا کربلا باشد
شريعتي: سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندهها و شنوندههاي بسيار گرانقدرمان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. اين ايام طريق نجف تا کربلا غلغلهاي است. خيليها با پاي پياده زائر سيدالشهداء(ع) هستند. برنامه امروز را با حضور حاج آقاي فرحزاد تقديم شما خواهيم کرد. حاج آقاي فرحزاد اين روزها زائر کربلا هستند و الآن در طريق نجف به کربلا هستند و برنامه امروز را با حضور ايشان تقديم شما ميکنيم. اميد داريم که حاج آقاي فرحزاد حتماً دعاگوي ما و همه مخاطبين برنامه سمت خدا خواهند بود. دعا ميکنم انشاءالله زيارت کربلاي معلي و اربعين سيدالشهداء نصيب شما شود. اگر به هر دليلي نميتوانيم آنجا باشيم انشاءالله ثواب اين زيارت را براي ما خواهند نوشت.
حاج آقاي فرحزاد: (قرائت دعاي سلامت امام زمان) «السلام عليک يا أبا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک عليک مني سلام الله ابداً ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتکم، السلام علي الحسين و علي عَلي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»
قال رسول الله(ص): «بالحسين تسعدون و به تشقون، ألا و إنّ الحسين باب من أبواب الجنّة، من عانده حرّم اللّه عليه رائحة الجنّة» سلام عرض ميکنم محضر شما سروراني که خدا توفيق مرحمت کرده پاي پياده از نجف به مقصد زيارت آقا أباعبدالله سيدالشهداء بياييد، و همه بينندگان عزيز و شنوندگان راديو قرآن عرض سلام داريم. انشاءالله نايب الزياره همه عزيزان هستيم و به نيابت از همه آرزومندان و کساني که به ما حق دارند و نتوانستند بيايند و ما را با گريه و اشک بدرقه کردند، همه آنهايي که در راه خدا جانفشاني کردند، شهداي بزرگوار، امام عزيز و همه کساني که به ما حق دارند، اگر ميخواهيد برنامه پياده روي شما پر رونق شود، براي همه عزيزان نيت کنيد، همه مؤمنين و ارواح گذشتگان و همه دوستداران اهلبيت که بهره شما هم در اين راهپيمايي بزرگ و پياده روي بزرگ عظيم باشد. خداي متعال يکي از برترين و بزرگترين نعمتهايي که به ما مرحمت کرده نعمت ولايت محمد و آل محمد است. در جاي جاي قرآن و روايات ما از اين نعمت بزرگ يادآوري شده است. «الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الائمه من ولده» شکر ميکنيم خداي بزرگ را که نعمت ولايت اميرالمؤمنين و فرزندانش و يازده امام را به ما مرحمت کرد. شکر ميکنيم خدايي را که ما را به مسير راه راست و صراط مستقيم مولا علي(ع) هدايت فرمود.
از باب نمونه چند آيه و روايت را ذکر کنم که انشاءالله قدردان اين نعمت باشيم. سوره مبارکه تکاثر آيه آخر ميفرمايد: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (تکاثر/8) خداي بزرگ بعد از جريان قيامت و يادآوري قيامت ميفرمايد: حتماً و البته خداي متعال از آن نعمت سؤال ميکند. فعل مضارع براي تأکيد آمده است و «لام» آمده است و نعيم هم به صورت «ال» آمده است. يعني آن نعمت مخصوص را من حتماً بازخواست و سؤال ميکنم. اين نعمت کدام نعمت است؟ ما بايد سراغ روايات اهلبيت(ع) برويم. چون آنها مبيّن و مفسر قرآن هستند. اين خيلي اشتباه است که بگوييم: قرآن منهاي پيغمبر و اهلبيت ميتواند ما را به مقصد برساند. آنهايي که گفتند: «حسبُنا کتاب الله» خيلي اشتباه بزرگي است. قرآن مجمل ميفرمايد: نماز را به پا داريد اما کجاي قرآن داريم نماز مغرب سه رکعت است؟ عشاء چهار رکعت است؟ صبح دو رکعت است؟ اينها در روايات ما آمده است. قرآن کلي ميفرمايد: حج را به جا آوريد. اما کيفيت حج بايد از لسان مبارک پيامبر و اهلبيت بيان شود. پس مبيّن و مفسر قرآن و باطن قرآن پيغمبر و جانشين پيغمبر بايد باشد.
خدا در قرآن فرمود: من اين نعمت را حتماً سؤال ميکنم. اين نعمت چيست که خدا همه را نگه ميدارد و سؤال ميکند. در عيون الاخبار الرضا روايت داريم که آقا علي بن موسي الرضا(ع) فرمود. حضرت يک زماني براي اينکه مسأله بيشتر جا بيافتد، از جمعي که همه افراد در آن بودند حتي اهل سنت سؤال کردند: اين نعمتي که خدا فرمود من سؤال ميکنم، کدام نعمت است؟ گفتند: بعضي از اهل سنت ميگويند: آب گوارا است. آب مايه حيات است و اگر نباشد عالم ماده نيست. بعضي گفتند: غذاي گوارا است. اگر گندم و برنج و طعام نباشد، بشر از بين ميرود. بعضي گفتند: خواب راحت و آسايش است. اگر خواب نباشد سيستم بدن انسان مختل ميشود. امام هشتم(ع) با حالت ناراحتي و خشم و گلايه فرمودند: آيا خدا رزق و روزي حلالي که کسب کرديم و در دنيا استفاده کرديم، روز قيامت ميگويد: من پدر شما را درميآورم «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» از اين حتماً سؤال ميکنم. روز قيامت بايد چند هزار سال در موقوفها بايستيد. چند ليتر آب مصرف کرديد؟ چند کيلو طعام استفاده کرديد؟ امام هشتم فرمود: اگر يک مؤمن و يک ميزبان کريم، يک انسان ما را مهمان کند، چند روز خانهاش مهمان باشيم. بعد موقع رفتن ما را جلوي در نگه دارد و بگويد: چند ليوان آب، چند ليوان چاي، چند نان، اين در شأن يک انسان عادي و يک مؤمن نيست. آنوقت خداي اکرم الاکرمين روز قيامت بندههايش را نگه دارد و بگويد: چقدر آب مصرف کردي؟ چقدر نان مصرف کردي؟ اين زشت نيست؟ گفتند: چرا خيلي زشت است. پس فرمودند: مسائل مادي نيست. پس چه چيزي است؟ امام رضا(ع) فرمود: اين «النعيم» که اشاره به نعمتي خاص است، نعمت ولايت و محبت آل محمد است. از نعمت ولايت اميرالمؤمنين، نعمت ولايت اهلبيت و امامان بعد از حضرت علي سؤال ميکند که آيا حق اين نعمت را ادا کرديد يا نه؟ پذيرفتيد؟ دنبال اهلبيت بوديد؟ به امامت قبول کرديد؟ راهروي کرديد؟ با محبت و معرفت مسير اهلبيت را انتخاب کرديد يا نکرديد؟
امامت و موضوع رهبري امت اينقدر مهم است که خدا در قرآن ميفرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم» (اسراء/71) روز قيامت شما سروران عزيز وقتي سر از قبر درآورديد مهمترين چيزي که از ما سؤال ميکنند، از انبياء هم سؤال ميکنند. از امتها هم سؤال ميکنند، مهمترين چيزي که سؤال ميشود اين است که امام و رهبر تو چه کسي بود؟ زير پرچم چه کسي بودي؟ پرچم يزيد يا پرچم امام حسين؟ مهندس، پزشک که در محل کار براي خودش کسي است ولي شب و روز نميشناسد، اينجا آمده و دو هفته خودش را وقف کرده و نوکري ميکند. اين روح ايثار است. امام حسين روح ايثار و فداکاري داشت و به شما سرايت کرده است.
آقايي ميگفت: من از محل زندگي و اسکان و شهرم حال پياده روي ندارم. گاهي با موتور و ماشين ميروم. ولي براي آقا أباعبدالله حاضر هستم دهها و صدها کيلومتر پياده بروم. زير آفتاب با پاهاي تاول زده بروم! اين چه جذبه و عشقي است؟! اسم امام حسين، جذبه و عشق امام حسين عجيب است! انشاءالله قسمت همه آرزومندان بشود که بيايند و عظمت و بزرگواري اين امام به حق را ببينند. وقتي ما زير پرچم او بوديم تمام اخلاق، صفات، خلق و خوي امام در ما تجلي ميکند. ما هم شجاع ميشويم. الآن الحمدلله نسبت به سالهاي قبل امنيت خيلي بهتر و بيشتر شده است. سالهاي قبل که داعشيها زياد بودند، بزرگواري ميگفت: ما از بصره راه افتاديم بياييم، ديديم يک بنده خدايي خودش، خانمش و بچههايش راه افتادند. گفتيم: مگر خبر نداري چند روز قبل اينجا بمب منفجر شده است؟ چند نفر شهيد شدند. چرا تنها نيامدي؟ بچه و خانواده را آوردي؟ گفت: من تنها راه افتاده بودم. وقتي خبر دادند بمب ميگذارند و شهيد ميکنند، زن و بچه را هم آوردم که اگر اتفاقي افتاد دسته جمعي در راه أباعبدالله شهيد شويم. امام حسين چه کار کرده است؟ جان انسان خيلي عزيز است. ولي براي آقا أباعبدالله همه راهي ميشوند. نوجوانها و جوانها اشکالي ندارد يک هفته مرخصي بگيرند و بيايند! اين کلاس درس امام حسين قابل قياس با ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان نيست! وقتي جوانها بيايند عجيب اين روحيهي ايثارگري و فداکاري و شجاعت و سخاوت، تمام روحيات آقا أباعبدالله در دوستانشان تجلي پيدا ميکند. کيميايي در زير اين آسمان بالاتر از جذبه و عشق اهلبيت خصوصاً آقا أباعبدالله نيست. روز قيامت اول چيزي که از ما سؤال ميکنند اين است که امامت که بود؟
انشاءالله سر از قبر که درآورديم پرونده اعمال را دست ما ميدهند، عنوان دارد. يعني اين پرونده جزء کدام چيز است؟ با چه چيزي شروع ميشود؟ خيلي زيباست در روايت داريم «عُنْوَانُ صَحِيفَهِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ» (بحارالأنوار، ج 27، ص 142) يعني بالاي پرونده را براي همه آقايان و خانمها نگاه ميکنند. بالايش نوشته: محبّ اميرالمؤمنين! محبّ امام حسين، عاشق امام حسين، عاشق امام زمان، اگر بالاي پرونده مُهر اميرالمؤمنين خورده است، پرونده براي دوست حضرت علي است. در اجرائيات بهشت ميرود. نميگوييم: دوست اهلبيت بي حساب و کتاب به بهشت ميرود. اين را هيچکس نگفته است. اگر خطاء و اشتباهي دارد، حق الناس گردنش هست، بايد تسويه شود. آقا أباعبدالله روز عاشورا فرمودند: اگر کسي بدهکاري دارد برود بدهياش را بدهد. فرمودند: از جدم پيغمبر خدا شنيدم اگر کسي بدهکاري داشته باشد، «يؤخذُ من حسنات» روز قيامت پول به طلبکار نداريم بدهيم. ثواب پياده رويها و نماز و روزه را به او ميدهند تا راضي شود. امام ميخواهد در دنيا پرونده ما صاف باشد و بدهي نداشته باشيم. اصل دين که دين پيغمبر و اهلبيت است که پيغمبر ما فرمود: «أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» (كافى، ج 2، ص 46) محبت من و محبت اهلبيت من اساس و بنياد اسلام است. بنيه اصلي را دارد. در اجرائيات بهشت ميرود. اگر خطا و لغزشي دارد هم درست ميشود. وارد بهشت ميشود اما خداي نکرده پرونده ما را دست طرف بدهند مُهر ولايت علي(ع) نخورده است. علي و امام حسين را قبول نکرده است. در اجرائيات جهنم ميرود. البته مستضعفين همه جاي دنيا هستند. اسم پيغمبر و اهلبيت و امام حسين و حقانيت انبياء و پيغمبر به اينها نرسيده است. عقل و فهم و درک ندارند که دنبالش بروند. آنها بهشت ميروند و يک در بهشت براي مستضعفين است. آنها استثناء هستند، کنار بگذاريد. ولي هرکسي که عاقل و دانشمند و فهميده است، دنبال پيغمبر و توحيد ناب نميرود، خداي بزرگ و خالقي که او را خلق کرده است، دنبال امام نميرود که او را پيدا کند، يا پيدا کرده و عناد دارد او را قبول نميکند. مثل حارث بن نعمان که به پيغمبر گفت: اگر از طرف خدا شما علي را نصب کردي، من دوست ندارم، نميخواهم از علي نعوذ بالله بدم ميآيد و به خدا بگو: بلايي بفرستد و مرا نابود کند. يک چند قدم که رفت پرندهاي آمد در منقارش يک تکه گلي بود، رها کرد روي سرش متلاشي شد و صاعقهاي آمد بدنش را سوزاند. به درک واصل شد. در قرآن داريم «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ» (معارج/1و2) چون ولايت را تعمداً قبول نکرد، ميگفت: خدا بگويد من قبول نميکنم. اگر نامه اعمال دشمني علي باشد، اگر هزارها نماز خوانده و روزه گرفته و مثل مشک خشکيده شده است، هرچه بگويي کار خوب کرده است ولي ميگويد: خدايا من امام زمانت را قبول ندارم. به خدا ميگويد: حجت تو را قبول ندارم. او را با صورت به آتش جهنم مياندازند. مواظب باشيم، قدر اين نعمت بزرگي که امام هشتم فرمود: آيه قرآن اشاره به او هست، قدر اين نعمت را بدانيم. در روايات داريم اميرالمؤمنين(ع) کنار پل صراط ميايستند. هيچکسي از پل صراط حق عبور کردن ندارد، «الا معه جوازٌٍ من علي بن ابي طالب(ع)» الآن شما که مرز آمديد. عزيزان بدون گذرنامه نيايند. باعث زحمت ميشود و خلاف شرع و قانون است. همينجا که بدون گذرنامه راه نميدهند، پل صراط هم براي عبور به طرف بهشت ويزا ميخواهد. امام صادق(ع) فرمود: کسي از پل صراط حق عبور ندارد مگر جواز و گذر از مولا اميرالمؤمنين، مهر ولايت و محبت علي را خورده باشد. اينکه ميگويند: اميرالمؤمنين تقسيم کننده بهشت و جهنم است روايت داريم اميرالمؤمنين جلوي پل صراط هم ميايستند و به آتش خطاب ميفرمايد: اي آتش اين دوست من است، او را رها کن! دشمن علي که از علي ناراحت است و لعن علي(ع) را نعوذ بالله ميکند، به بچههاي علي دشمني ميکند. ميفرمايد: اي آتش او را بگير! خود دشمني علي يعني آتش جهنم!
شبي در محفلي ذکر علي بود *** شنيدم عارفي اين نکته فرمود
هزاران آتش اندر پوست داري *** نسوزي گر علي را دوست داري
وگر مهر علي در دل نباشد *** بسوزي ور ز آهن پوست داري
گفت:
گر منظر افلاک بود منزل تو *** وز کوثر اگر سرشته باشد گِل تو
چون مِهر علي نباشد اندر دل تو *** افسوس تو و سعي بي حاصل تو
آيات و رواياتي فراواني داريم که نعمت بزرگي که خدا به ما مرحمت کرده و از او سؤال ميکند نعمت امامت و رهبري جامعه است. يعني زير پرچم چه کسي هستيم؟ اگر زير پرچم امام حسين و اهلبيت هستي شک نکن که عاقبت بخير ميشوي. اگر کسي سنگ يزيد و يزيديها را به سينه ميزند هرکس باشد، خلبان يزيد است. ولي اگر خلبان نجات آقا أباعبدالله بود ما را به مقصد خواهد رساند. آنهايي که توجه دارند سوره مبارکه مائده آياتي که در غدير خم نازل شده است. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» (مائده/3) امروز که مولا علي(ع) به مقصد رسيدند و جانشين پيغمبر شدند، دين شما را کامل کردند. معلوم ميشود دين با ولايت کامل ميشود. «وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» يعني نعمت ولايت را بر شما به اتمام رساندم. باز امام صادق فرمود: «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» (نحل/83) خدا در قرآن ميفرمايد: نعمت خدا را شناختند، يعني خدا نعمت را معرفي کرد، شناختند و بعد انکار کردند. معاند بودند، خورشيد را ديد و انکار کرد. از امام صادق پرسيدند: اين آيه يعني چه؟ «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» نعمت را شناختند و بعد انکار کردند. فرمود: «يعرفون يوم الغدير و ينکرونها يوم السقيفه» روز غدير خم پيغمبر، نه فقط حضرت علي، شايد ده پانزده مورد هم از دوازده امام اشاره کردند، هم از امام زمان اسم بردند که جانشينان من نه فقط مولا علي است. يازده امام بعد از او که آخر آنها مهدي آل محمد است. يعني اعتقاد به دوازده امام را حضرت براي امت معرفي کردند. فرمود: روز غدير نعمت خدا را شناختند و هفتاد روز بعد روز سقيفه فراموش کردند. وهابيها شبهه ميکنند چطور ميشود هفتاد روز قبل هجده ذي الحجه پيامبر دست حضرت را گرفته و چند هزار نفر بيعت کردند و هفتاد روز بعد حضرت را رها کردند.
مثال ساده بزنم. سال گذشته که حاجيان مکه رفتند که اين همه از حجاج ما بر اثر بي تدبيري از دنيا رفتند، صدها دوربين در منا بود. صدها خبرنگار بود، در همه جاي دنيا ماهواره هست. امسال به فراموشي سپرده شد و تمام آثار جرم خودشان را محو کردند. اين مظلوميت را ميخواهم بگويم. هزارها مدرک بر مظلوميت حجاج منا از کشورهاي مختلف دنيا هم بودند، پانصد نفر از ايران بودند. آل سعود اينها را محو کرد و به فراموشي سپرده شد. يک سال نگذشت که به فراموشي سپرده شد. پس ميشود در تاريخ يک واقعه را با جريان سازي برعکس کرد. فرمود: روز غدير شناختند و هفتاد روز بعد انکار کردند.
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ» (ابراهيم/28) خدا ميفرمايد: نميبينيد آنهايي که نعمت خدا را کفران کردند و امت و قوم را به جهنم کشاندند. اين نعمت، نعمت ولايت اميرالمؤمنين بود که از طرف خدا نصب شد و اين نعمت را بعد از پيغمبر خانه نشين کردند و امت را به انحراف کشاندند. اربعين احياي ولايت اميرالمؤمنين است. احياي ولايت دوازده امام است. انشاءالله باشکوه تر برگزار شود. يعني در واقع ما داريم اين نعمت بزرگ را به عالم بشريت ميرسانيم. فقط شيعه نيست که در اين پياده روي عظيم شرکت ميکند. اهل سنت هستند، مسيحي و يهودي و زرتشتي هم ميآيند. به عشق امام حسين ميآيند. عشق و محبت اهلبيت ميتواند وحدت ايجاد کند و ما را زير يک پرچم جمع کند. اگر قرآن منهاي اهلبيت ميتوانست اين کار را بکند، ميکرد. ولي نه، حضرت زهرا فرمود: امامت ما خاندان پيغمبر نظم ميدهد. الآن هم شما ذکر ميگوييد. روضه ميخوانيد، اشک ميريزيد. اين نخ تسبيح است که همه دانهها را کنار هم قرار داده است. ولايت مثل نخ تسبيح است اگر برداريم همه پراکنده ميشود. هم نظم ميدهد و هم از تفرقه و جدايي بشريت را نجات ميدهد. اربعيني که بزرگترين اجتماع در عالم است. ده پانزده مسير به کربلا ميخورد. از جاهاي مختلف ميآيند. همه مسير پر از موکب است. صدها هزار نفر مشغول پذيرايي هستند. آنهايي که هر قدمي در راه اهلبيت برميدارند، هر نوع کمک مالي و جاني ميکنند، هر قدمش را خدا ثواب يک حج و عمره مينويسد. ثواب زيارت آقا أباعبدالله هر قدمش يک حج عمره در نامه عمل شما ثبت ميشود. به نيت ديگران هم برويد. امام صادق فرمود: هر قدمي که برميداريد هزار گناه پاک ميشود. هزار حسنه خدا مرحمت ميکند و هزار درجه مرحمت ميکند.
آيت الله محمدي ري شهري کتابي دارند به نام داستانها و خاطرات که همه مستند است. افسانه نيست. افرادش مشخص هستند. اين داستان را از مرحوم آيت الله موعظي که از علماي تهران بوده است نقل ميکند که ايشان از قول مرحوم شالچي يکي از تجار و بازاريهاي خوب تهران بودند. ايشان ميگويد: شايد حدود هفتاد سال قبل تصميم گرفتيم چند نفري از تهران به کربلا براي زيارت بياييم. گذرنامه گرفتيم به مرز عراق آمديم. مأموري بود که متعصب بود، با زوار و ايرانيها مخالفت داشت و خيلي ما را اذيت کرد. بازرسي ميکرد و مُهر ميزد. ما را چند ساعت معطل کرد. خيلي حال ما را گرفت. گفت: زماني که کار من تمام شد و خواستيم حرکت کنيم، او را تهديد کردم. گفتم: ما که ميرويم ولي زير قبهي آقا أباعبدالله دعا مستجاب است. نفرين مستجاب است. نفرين ميکنم بلايي بر تو برسد. خيلي ما را اذيت کردي. گفت: هرکاري ميخواهي بکن! آمدم و به کربلا رسيدم. مستحب است با همان حالت غبار و ژوليده به محضر آقا برويم. به حرم رفتم زيارت کردم و دعا خواندم. گفتم: يا أباعبدالله اين سفر براي ما خيلي خوب بود ولي يک نفر مأمور ما را خيلي اذيت کرد. يک بلا و گوشمالي به ايشان بدهيد. از خستگي زياد خوابم برد. آقا أباعبدالله را زيارت کردم. همان حرفهايي که در بيداري به حضرت گفتم، در عالم خواب به حضرت گفتم. آقا با بيان لطيفي فرمودند: او را به من ببخش! گفتم: به زوار شما آزار رسانده است، چرا او را ببخشم؟ فرمودند: من از شما خواهش دارم. گفتم: چرا؟
دوستان را کجا کني محروم *** تو که به دشمنان نظر داري
گفت: امام حسين فرمود: او را به من ببخش. هفده سال قبل اين مأمور عراقي در کربلا در نظميه کار ميکرد. يک شب نوبت شب داشت و شب گرد بود. نيمههاي شب داشت گشت ميزد به شريعه فرات رسيد. گفت: با خودش درد دل کرد و گفت: من شنيدم روز عاشورا به اين حسيني که قبرش اينجا هست آب ندادند. بچههايش را هم آب ندادند. چرا به بچههاي امام حسين آب ندادند؟ گفت: شنيدم که ايشان يک طفل شش ماهه داشت که حتي به اين شش ماهه هم آب ندادند. اين شش ماهه چه گناهي داشت؟ يک چند قطره آب به اين بچه ميدادند، اين بچه از بين نميرفت. گفت: وقتي اسم علي اصغر را به زبان آورده يک نم اشکي جلوي چشمش آمده و براي علي اصغر من گريه کرده است. او را بخاطر علي اصغر به من ببخش. گفتم: چشم آقا جان! من او را به شما بخشيدم. از خواب بيدار شدم، برگشتم. دم مرز اتفاقاً همان مأمور آمد گفت: هان! نفرين ميکني؟ گفتم: بيا برويم. گفتم: من يک چنين خوابي ديدم. نالهاش بلند شد. گفت: حقيقتاً اين مطلب درست است. هفده سال قبل! اين چه امام و آقايي است؟ من يک نم اشک براي علي اصغر او ريختم ميخواهد دست مرا بگيرد؟ منقلب شد.
ابوخليل خبرنگار دشمن بود. وقايع را مينوشت. مختار او را گرفت. گفت: جايي شد دل سنگ تو گريه بيافتد؟ گفت: بله. زماني که آقا ابي عبدالله علي اصغر را به ميدان برد و طلب آب کرد. به جاي آب تير سه شعبه صورت علي را غرق به خون کرد و سر علي از بدن جدا شد. قنداقه علي را روي دست گرفت. آنجا دل سنگ من هم آب شد. حضرت سه بار به خيمه آمد. مادرش رباب منتظر است! هربار آمد چشمش به رباب افتاد، خجالت کشيد. روي رفتن به خيمه نداشت. پشت خيمهها رفت و با قلاف شمشير يک قبر کوچکي کند که مبادا علي زير سم اسبها برود.
خدايا به حق علي اصغر أبا عبدالله همه دردمندان و آرزومندان را حاجت روا بگردان. به حق أباعبدالله الحسين و شهداي کربلا قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. همه آرزومندان کربلا را به زودي به زيارت کربلا موفق بگردان. ما را جزء زوار و خدمتگزاران أبا عبدالله قرار بده. ما را مشمول شفاعت أباعبدالله قرار بده. مريضهاي روحي و جسمي لباس عافيت بپوشان. به حق محمد و آل محمد رهبر ما، مملکت ما، جوانهاي ما، نسل ما، نيروهاي ما، ملت ما و همه دوستداران اهلبيت را زير سايه امام زمان از خطرها حفظ بفرما. خداي هر عزيزي که حاجتي دارد، بينندهها و شنوندههاي عزيز را حاجت روا بفرما. به حق محمد و آل محمد وسايل شغل و مسکن و ازدواج همه جوانان را فراهم بفرما. شر دشمنان و داعشيها و تکفيريها را به خودشان برگردان. قلب امام زمان به مژده ظهورش شاد بگردان. اين اربعين و پياده رويها را به ظهور امام حسين متصل بگردان. اموات و درگذشتگان و امام و شهداء را با انبياء و اوليائت محشور بگردان.
شريعتي:
صبح ازل اين سوي ما و شام ابد آن سو *** شايد جهان راه نجف تا کربلا باشد
يک تشکر ويژه و مخصوص از حاج آقاي فرحزاد و همه کساني که دست به دست هم دادند که صدايشان به ما برسد. قرار ما با حاج آقاي فرحزاد چهارشنبهي هفته آينده خواهد بود که از کربلاي معلي خدمت شما هستيم. روز پنجشنبه هم با حضور حاج آقاي ماندگاري در خدمت شما خواهيم بود. حسن ختام برنامه امروز تلاوت قرآن خواهد بود. امروز صفحه 126 قرآن کريم آيات نوراني 109 تا 113 سوره مبارکه مائده در سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات را هديه کنيم به کساني که اربعين امسال جايشان در بين ما خالي است.
«يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «109» إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «110» وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ «111» إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «112» قالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَكُونَ عَلَيْها مِنَ الشَّاهِدِينَ «113»
ترجمه: روزى (فرا رسد) كه خداوند، پيامبران را گرد آورد پس بگويد: به دعوت شما چه پاسخى داده شد؟ گويند: ما علمى (به حقيقت امر) نداريم، همانا داناى غيبها تويى تو. زمانى كه خداوند فرمود: اى عيسى پسر مريم! نعمتم را بر تو و بر مادرت ياد كن. آنگاه كه تورا با «روحالقدس» (جبرئيل) تأييد كردم. در گهواره (به اعجاز) و در بزرگسالى (به وحى) با مردم سخن گفتى و آنگاه كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل به تو آموختم، و (فراموش مكن زمانى را كه) به اذن من از گِل (چيزى) به صورت پرنده ساختى و در آن دميدى، پس با اذن من پرندهاى شد، و با اذن من كور مادرزاد و پيسى گرفته را شفا مىدادى، و آنگاه كه به اذن من، مردگان را (زنده) از گور بيرون مىآوردى، و (به ياد آور) زمانى كه (دست ظلم) بنىاسرائيل را از تو كوتاه كردم، آنگاه كه تو دلايل روشن برايشان آوردى، پس كافران از ايشان (دربارهى معجزات تو) گفتند: اين، چيزى جز سحر آشكار نيست. و (به ياد آور) زمانى كه به حواريّون (ياران مخصوص حضرت عيسى) وحى فرستادم كه ايمان آوريد، گفتند: ايمان آوردهايم و شاهد باش كه ما مسلمان و تسليم هستيم. (ياد آور) زمانى كه حواريون گفتند: اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مىتواند (با دعاى تو) از آسمان، خوانى (از غذا) براى ما فرود آورد؟ عيسى گفت: اگر مؤمنيد، از خدا پروا كنيد! گفتند: (ما نظر بدى نداريم و بهانه جو نيستيم بلكه) مىخواهيم از آن بخوريم و دلهايمان اطمينان يابد و بدانيم كه به ما راست گفتهاى و بر آن مائدهى آسمانى از گواهان باشيم.