برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين نقويان
-سيره حضرت رسول در مورد کودکان
88-11-06
شوهر من خيلي عصباني است. من با او مدارا ميکنم. ولي بچه ها با او مدارا نمي کنند. آنها را چگونه دعوت به مدارا با پدرشان بکنم ؟
راجع به اين خواهرمان عرض کنم که ايشان که خودشان تحمل ميکنند و مدارا مي کنند، کارخوبي ميکنند. مدارا موارد مختلفي دارد. شاخه هاي مختلف مدارا هميشه سکوت نيست. گاهي سکوت به معني حرف است. فردي به کسي حرف زشت مي زند و او جوابش را نمي داد و سکوت مي کرد. در آخر سر يک کلمه گفت: جواب ابلهان خاموشي است. سکوتش را با اين يک کلمه خراب کرد. فرياد مي کشيد بهتر بود. گاهي من جوري اخم هايم توي هم مي رود، صورتم چروک پيدا مي کند، رگ هاي گردنم بيرون مي زند و عرق مي کنم که اين سکوت باز هم فرياد است. فرياد ساکت است. مثل جنگ سردي که شوروي و امريکا داشتند و جنگ نرمي که امروز صحبتش هست. مدارا خيلي از وقت ها به معناي اين است که ما در مقابل بدي طرف و عصبانيت طرف، ما با لبخند مثل اين است که دارد با ما مهرباني ميکند، ما هم اين طوري با او برخورد کنيم. يعني جوابش را با مهرباني و محبت مي دهيم. مثل اينکه ما چيزي نشنيديم. در روايت داريم: دو سوم وقت هاي ما بايد به تغافل بگذرد. يعني شتر ديدي نديدي. طرف دارد فحش مي دهد ما مثل اينکه نمي شنويم. آقايي ميگفت: من داشتم سخنراني مي کردم. جمعي از جوانان با لباس شيک وارد مجلس شدند. من عمدا فاز سخنراني را به بحث هاي امروزي بردم. چند تا اسم امپرياليسم و کمونيسم هم آورديم که جلوي جوانان پُزي هم داده باشيم. آنها هم نگاه مي کردند. بعد که جلسه تمام شد، منشي از انجمن ناشنوايان هم تشکر کرد که اين جوانان را به مجلس آورده است. من بيخودي رياکاري کردم و از اخلاص خودم بيرون آمدم. چيزي هم عايدم نشد. خيلي از وقت ها بايد خودمان را به ناشنوايي و نابينايي بزنيم که من چيزي نمي شنوم و چيزي نديده ام. اين هم کمک به آرامش خودمان مي کند و هم براي آسايش خانواده است.
خواهر گرامي سعي کنيد پيش بچه ها او را نشکنيد. حالا اگر او عصباني است بگوييد: پدرت از سر کار آمده، چرا اين را گفتي ؟ صبر کن بابا آرامش پيدا کند و به او يک ليوان آب بده. خسته است او را توجيه بکنيد. که بچه ها با شما عليه پدر نشويد. اين خانه مي شود توپ خانه. واقعا ديگر خانه نيست. محل آرامش نيست. سعي کنيم يکي را عليه يکي نشورانيم. گاهي بچه ها با هم دعوا ميکنند و ما پشتوانه يکي در مي آييم و ديگري وسط مظلوم و تنها مي ماند. سعدي تعبيري دارد. گربه يکي از کم آزار ترين حيوان ها است. ولي اگر جايي او را گير بيندازي، پلنگ ميشود. چنگ مي اندازد و حمله مي کند. گاهي يک انسان هم اينجوري است. اگر او را گير بيندازيم او هم پرخاش مي کند حتي اگر پدر خانواده باشد. در خلوت با بچه ها صحبت کنيم. در خلوت با همسرمان صحبت کنيم. چرا از کوره در رفتي ؟ حالا بچه يک چيزي گفت. البته اين را هم بايد با محبت به او بگوييد. حتي ميشود يک چيزهايي را هم براي طرف نوشت. الان با پيامک و تلفن هم مي توان گفت. مي توانيد اين نوشته را در غالب يک کادو به او بدهيد. مثلا شب تولد همسرش يک گردنبد مي خرد. اين را کادوي قشنگي مي کند و گلي روي آن مي گذارد و متني روي آن مي نويسند. در واقع اين کلمات را هديه مي دهيم. عارفي با يک فرد عصباني همسفر شد. سر دو راهي که رسيدند، عارف شروع به گريه کردن کرد. او گفت: چرا گريه مي کني ؟ عارف گفت: عصبانيت مثل گرگي در وجود شما است. اين گرگ همراه شما هست و آخر تو را پاره پاره ميکند. من دلم به حال تو مي سوزد که تو با يک گرگ همراه هستي. او گفت: راست مي گويي. ببينيد حرف را قشنگ کادو کرد و به او گفت. اگر برخوردهايمان اين جوري باشد، طرف کمي فروکش مي کند. ما خيلي از بيماري ها را نمي توانيم از بين ببريم. عصبانيت يک بيماري است. وسواس يک بيماري است. بي منطق بودن يک بيماري است. زورگويي يک بيماري است. بيماري که فقط هپاتيت، سرطان و ايدز نيست. آن بيماري ها از اين بيماري ها خطرناک تر است. اطباء بعضي از بيماري ها را مي توانند ريشه کن بکنند. بعضي ها را نمي توانند. چکار مي کنند ؟ بيماري را کنترل مي کنند که بيماري کمتر بروز کند. ما بايد خيلي از بيماري هاي افراد را کنترل کنيم. ريشه کن نميشود. اين آدم همين طوري است. در آخر دعواي زن و شوهري وقتي طرف مجاب نميشود، آخرين حرف را مي گويد: من همين هستم. مي خواهي بخواه، نمي خواهي نخواه. باز خوب است توجيه نمي کند و خودش را قبول مي کند. اين حرف قشنگي است. يعني خانم من مريض هستم. تو با من مدارا کن. من مادرزادي همين جوري هستم. يکي از آزادگان عزير ما مي گفت: يک روز آقاي ابوترابي را ديدم که خيلي شاد بود. تابحال ايشان را هيچ وقت اين قدر شاد نديده بودم. علت شاد بودن او را پرسيدم ؟ گفت: شش ماه است به يکي از اين ها سلام مي کنم و جواب سلام مرا نمي داد. امروز جواب سلام مرا داد. ما باشيم مي گوييم دارد تکبر مي کند چرا سلام کنيم ؟ تازه با طرف هم نسبتي نداشت. گاهي اين پروسه براي رسيدن به نتيجه، طولاني است. يک وقت شما بذر سبزي مي کاريد. اين يک هفته اي رشد مي کند. گاهي مي خواهيد خرما بعمل بياوريد. درخت پسته هفت سال طول مي کشد تا به بار بنشيند. هفت سال بايد با آن مدارا کني و به آن آب بدهي. مثلا يکي بگويد: فرمولي نداريم که دو ساله به پسته برسيم. ما هميشه مي خواهيم زود به نتيجه برسيم.
59- سيره حضرت رسول را در مورد کودکان بگوييد.
کتاب گل هاي بهاري نوشته ي آقاي سيدي، يک فصل طولاني در مورد کودکان و نوجوانان دارد. من قسمتي از آن را برايتان مي خوانم.
" با حفظ شخصيت کودکان، بيشترين شوخي را با بچه ها ميکرد. " بعضي مواقع مي بينيد يک برنامه طنزي هست و نکات منفي هم دارد ولي بچه ميخ کوب آن ميشوند. بچه ها از شوخي و بگو و بخند خوششان مي آيد. بچه خانه ميآيد و مي بيند پدر و مادر خشن نشسته اند. " مهرباني با کودکان شيوه رسول خدا بود." اصلا روش ايشان بود. بعضي ها به ميهماني مي روند با چند تا بچه مي خندند ولي در خانه خودشان عصباني هستند. ولي پيامبر هميشه اين جوري بود. ايشان سفارش ميکرد با فرزندانتان با عدالت رفتار کنيد، همانگونه که دوست داريد با شما به نيکي و مهرباني و عدالت برخورد بشود. " اگر جايي حق بچه است به او بدهيد. " اگر خانواده اي چند سال است که ازدواج کرده اند ولي بچه دار نمي شوند ببينيد چقدر براي بچه دار شدن هزينه مي کنيم ولي بچه داري را بلد نيستيم. اين جاي تعجب است. خانمي آمده بودند چند ميليون وام بگيرند تا هزينه کنند براي بچه دار شدن احتمالي. حالا خدا همين جوري مفت به شما يک بچه مي دهد. بعد قدر اين بچه را نميدانيم. " پيامبر مردي را ديد که يکي از دو فرزندش را مي بوسد و ديگري را نمي بوسد. پيامبر گفت: چرا با آنها به عدالت رقتار نمي کنيد ؟ " خيلي از اين ناهنجاري هايي که بچه هاي ما دارند، بخاطر اين موضوع است. به پسر توجه مي کنيم ميگويند: چرا به دختر توجه نميکنيد ؟ گاهي به دختران بيشتر توجه مي کنيم. البته روايت داريم: به دختران بيشتر توجه کنيد. ولي اين به اين معنا نيست که اين موضوع باعث ناراحت پسربشود. " به پدر و مادري که از بي تابي هاي کودک بر مي آشوبند و طفل بي دفاع را به باد کتک مي گيرند مي فرمود: فرزندانتان را به خاطر گريه هايشان نزنيد. "
من به خانم هاي شاغل عرض مي کنم که اين شغل نبايد باعث بي حوصلگي شما در خانه تان بشود. تا بچه گريه اي بکند و يا لجبازي بکند يا بهانه اي بگيرد، از کوره در برويد و بگوييد: من خسته هستم و حوصله ندارم. چرا شما خستگي تان را نصيب خانه ميکنيد. خانم ها در اداره با همه خوش اخلاق هستند و لبخند مي زنند و مهربان هستند. خيلي از ارتباطات نامشروعي که ايجاد ميشود، مال همين است. چون آقا مي بيند اين خانم در اداره چقدر مهربان است ولي خانمش در خانه عصبي است. او خيال ميکند اين خانه در خانه هم مهرباني است. مهرباني هايشان نثار ارباب رجوع و همکاران ميشود و بي حوصلگي هايشان نثار اهل خانه ميشود. وظيفه ي اصلي شما، پدربودن و مادر بودن است. اينکه ما در بيرون داريم شغل ماست و چيزي که خدا از ما مي خواهد، نقش ماست. نقش مادري هميشه هست ولي شغل ممکن است هميشه نباشد. نقش مادري حتي بعد از طلاق هم هست. خانم هايي هستند که بعد از طلاق حتي حال بچه را هم نمي پرسند. من اين را نمي فهمم. من براي پسرم زن گرفته ام ولي روزي نيست که مادرش به او زنگ نزند. همه اش بهانه مي کند که ما برويم و آنها را ببينيم. ما در آينده بايد جواب اين ها را بدهيم زيرا نقش مان را خوب ايفا نکرديم. مسلماني فقط حرم رفتن نيست. نماز خواندن و مفاتيح خواندن نيست. نمي دانيم داريم از کجا لطمه مي خوريم. " پيامبر مي گويد: در بوسيدن بچه هايتان مراقب باشيد بي عدالتي نشود. " نفرين کردن بچه ها را دوست نمي داشت و ميگفت هر پدري فرزند خود را نفرين کند بينوا ميشود. " انسان بيخود نفرين نميکند. وقتي بچه انسان را عصباني مي کند، نفرين مي کند. در حالت خوشي که او را نفرين نمي کند. وقتي کاري ميکند که او را ناراحت مي کند، او هم نفرين مي کند. ما بايد آنجا جلوي خودمان را بگيريم. ما بايد حوصله به خرج بدهيم. مثل مادر بزرگ ها که خيلي حوصله دارند. ما در روايت داريم: هفت سال اول کودک پادشاه است. يک وقت بچه مي خواهد کارهاي خطرناک بکند. مهم اين است که ما به چه روشي با او برخورد کنيم.
شما فرض کنيد پادشاهي مي خواهد ميخي را در برق پريز برق فرو کند. شما چه ميگويد؟ به او ناسزا نمي گوييد. بايد بگوييد: فدايتان بشوم، اين کار خطرناک است. روش برخورد مهم است. بعضي ها ميگويند: چقدر ما صبوري به خرج بدهيم؟ کساني که اينکار را مي کنند، مورد تحسين ديگران قرا ميگيرند و حالا کسي بچه را با عصبانيت در ميهماني ساکت ميکند و همه از دست او عصباني ميشوند. چرا با بچه اين جوري رفتار کردي ؟ او بچه بود. " زماني که به خُرد سالان وعده اي داديد به آن وفا کنيد. آنان شما را روزي ده خود مي پندارند. " بچه فکر ميکند بابا نان مي دهد. چون خدا را نمي شناسد. اگر به بچه بگوييم: برايت دوچرخه مي خرم ولي نخريد. ميگويد: روزي من، دست او است. ببين چکار ميکند. وقتي بزرگتر شد و مي شنود که خدا ميگويد: خمس بدهيد، من آن را ده برابر ميکنم. او ميگويد: هر کس به ما وعده داده عمل نکرده است. خيلي از برخوردهاي ما در ايمان بچه هايمان اثر مي گذارد. در اعتقادشان اثر ميگذارد. " خداوند در باره چيزي به اندازه ي زنها و بچه ها خشمگين نمي شود. " يعني کودک آزاري. الان در دنيا کنوانسيون دارد و حقوقي را براي کودک در نظر مي گيرند. اخيرا چند جلد کتاب نوشته شده در باره ي حقوق کودک. حقوق مدني و اخلاقي و... تا جايي که پدر و مادر بايد در آنجا مورد مجازات قرا بگيرند. اين به رشد شخصي برميگردد. اين درخت خرما از نهال کوچک بوجود آمده است. ما مسئول خواهيم بود. در قرآن داريم: روزي که پدر ها و مادرها از بچه ها فرار مي کنند. فرخي يزدي مي گويد: شب چون در بستم و مست از مي نابش کردم، ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم. پدرها و مادرهاي ما بايد اين رفتار را با بچه ها يشان بکنم.