اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-10-29-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-پرسش وپاسخ

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-پرسش وپاسخ

88-10-29

با انسان بد دهان چطور بايد رفتار کرد؟
شما نبايد از ما توقع داشته باشيد که ما مثل يک کلينيک عمل کنيم. يک بيماري هست که طرف بايد ده روز بستري بشود تا معالجه بشود. مثل اينکه يک پزشکي در استوديو بنشيند و بخواهد بيماري را مداوا کند. فقط بايد مسيرهايي را نشان بدهد و نسخه ي مختصري بدهد. نکته اول اينکه ما گاهي خيال مي کنيم مدارا کرده ايم ولي مدارا نکرده ايم. گاهي او بد دهاني کرده و ما آتش بيار بد دهاني او شده ايم. زمينه ي بد دهاني را ما فراهم کرده ايم. گاهي ما توجه نکرده ايم. مثلا اين مرد وقتي به خانه ميآيد، بايد چاي او آماده باشد. چايي براي او عادت شده است و اگر آن را نخورد، حالش بد است. حالا خانم به اين توجه ندارد. يک روز آماده است و دو روز آماده نيست. همين آماده نبودن او را عصباني مي کند. يا عادت دارد همه چيز سر جايش باشد و تا مي بيند ليوان روي تلويزون است عصباني ميشود يا عادت دارد لباسش به طرز خاصي در کمد باشد. خيلي از خانم ها که کدبانو هم هستند، به اين لطايف توجهي ندارند. چطور اگر کسي يک کمي انحراف چشم داشته باشد به چشم مي آيد و چهره اش ديگر آن زيبايي را ندارد، کار هم همين جور است. ما گاهي مي گوييم: ببين سر يک استکان چايي چه قشقرقي راه مي اندازد ؟ زمينه ي اين قشقرق را شما ايجاد کرديد. اين ريل را شما آماده کرده ايد و حالا اين قطار با اين سرعت از روي آن رد مي شود. يک نکته اين است که ببينيمA  آيا ما هم باعث فراهم شدن زمينه براي بد دهاني و عصبانيتA  طرف شده ايم يا نه ؟ يا اينکه نه من هيچ تقصيري ندارم و من همه ي وظايف خود را انجام داده ام ولي او اين اخلاق را دارد. خيلي وقت ها مي بينيم اين زمينه را، براي اين اخلاق آماده کرده ايم. البته ما اخلاق اين آقاي بد دهان و عصباني را تاييد نمي کنيم ولي مي خواهيم درباره مدارا با او صحبت کنيم. مدارا يعني اداره کردن. خوب در اين خانه که دعوا هست، پس خوب اداره نميشود. شما بايد حساسيت هاي اين مرد را بشناسيد. مي توانيد حساسيت هاي شوهرتان را بنويسيد. من هر روز اين ليست را بخوانم مثل يک بخشنامه ي زندگي. که من بايد به اين ها توجه کنم. بعد مي بينيد زندگي خيلي بهتر ميشود. نکته ي بعدي اينکه ما گاهي مدارا کرده ايم ولي بعد مي زنيم آنرا خراب مي کنيم. يک وقت زن مهرباني و محبت مي کند و آخرش مي گويد: خوب، خواهرت چي ؟ يا خودت هيچ مشکلي نداري ؟ و يا اين لحن همه را خراب ميکند. مثل يک بادام تلخي مي ماند که در ميان نيم کيلو آجيل خوشمزه است و با خوردن آن، تمام مزه ي آجيل خوشمزه تلخ ميشود. ذائقه تان تلخ ميشود.
کساني که بچه دار نمي شوند، چگونه بايد به طعنه هاي ديگران جواب بدهد ؟
تمام مشکلات ما بخاطر طعنه به ديگران است و فقط هم براي بچه دار نشدن نيست. مثلا کسي نتوانسته زندگي خوبي براي همسرش فراهم بکند، تلاشش را کرده ولي بيش از اين نتوانسته، طعنه مي زنند. ببين فلاني هم با تو زندگي را شروع کرده است. ببين به چه چيزهايي رسيده. يا اينکه تو چقدر زود شکسته شدي ؟ فلاني را ببين چقدر سر پاست يا تو چرا ما را به مسافرت نمي بري و ديگري ميرود. يکي از اين ها هم مسئله ي فرزند است. يکي اينکه انسان بايد توکل به خدا بکند. شايد مصلحت ما نيست. حافظ گفت: با دل خونين لب خندان بياور همچو جام، ني گرت زخمي رسد آيي چو چنگ اندر خروش. در اين طعنه ها بايد بتوانيم آرامش خودمان را حفظ کنيم. A  آثار خوب مدارا اين است که انسان آمپرش بالا نمي رود و مريض نميشود و سکته نمي کند و خودش گرفتار نميشود. اينجا انسان تحمل کند و در خلوت، خدا سنگ صبورش بشود. و مطمئن باشد خدا خودش جبران مي کند. در روايت داريم: کساني که داراي فرزند نمي شوند، يکي از راه هايش استغفار است. البته ما به معالجات پزشکي احترام مي گذاريم. اگر استغفار کنيد خدا به شما فرزنداني خواهد داد. مثلا بگويد: من بعد از نماز صبح روزي صد مرتبه استغفار ميکنم البته فقط نبايد به زبان باشد. مثلا لفظم با پدر و مادرم تند است، از فردا سعي ميکنم اين تندي را از بين ببرم. من بد حجاب هستم سعي ميکنم حجابم خوب بشود. من نسبت به زنم بد اخلاق هستم، اين را درست مي کنم. اين يکي از راهاي فرزند دار شدن است.
شوهرم با بدخلاقي و بي محبتي با من صحبت مي کند و وقتي اعتراض مي کنم مي گويد: مرد خداي زن است. من چکار کنم ؟
دو تا خدا در اقليم نگنجد و دعوا ميشود. فرمول اين همان مهر و محبت است و کم کم اين مرد خواهد شکست. پيامک آمده که پس ما خانم ها هميشه بايد کوتاه بياييم. خير ولي جوابش را عرض کرده ايم.
اگر سخن معصومين را در باره ي خانم ها ميگوييد، درباره ي آقايان هم بگوييد. A A A 
ما هر دو طرف را مي گوييم. اينکه اسلام به زن وظيفه ي خانه داري را داده و وظيفه ي اصلي زن گرم نگهداشتن کانون خانه است، مي خواهد پيامي بدهد که اين خانم خيلي کارش سخت و سنگين است. شما خانه را از اداره بالاتر بدان. پرستيژ يک خانم خانه دار را از خانم اداري بالاتر بدان. روايت داريم: کسي که بر اذيت هاي همسرش صبر و تحمل مي کند خدا اجر و پاداشي که به ايوب داده، به او مي دهد. اگر کسي به اين وعده ها ايمان دارد و مي داند خدا در همين نزديک ها جبران مي کند، ديگر مشکلي ندارد. روايت ديگري داريم: عاقل ترين مردم کسي است که بيشتر مداراA  کند.A 
همسر من برنامه ي شما را مي بيند و هيچ اثري در او دارد. زخم زبان مي زند و دل من را مي سوزاند. کمک بفرماييد.
از سوال اين طور بنظر ميرسد که ايشان خانم هستند. روايت داريم: اگر مردي همسرش را اذيت کند با زبان و نيش و کنايه و دست سبکي، A  خدا به اندازه اي که براي دو کس غضب ميکند و انتقام ميگيرد. براي هيچ کس غضبناک نميشود يکي زن و ديگري فرزند. آن مرد مطمئن باشد که يک روزي انتقام خدا از آستين يکي از موجودات خدا بيرون مي آيد و او را به زمين گرم خواهد زد. البته انتقام در همين دنيا است. به قيامت نمي رسد. من نمونه هاي فراواني دارم که به همسرشان ظلم کرده اند از ضعف و بي کسي و ناتوانايي او سوء استفاده کردند و بعد بلاهايي سرشان آمده است که نمي دانند از کجا خورده اند.
خانم من با هر حرف تندي قهر مي کند ولي من هميشه کوتاه مي آيم و با يک شاخه ي گل آشتي ميکنم. آيا اين کار من درست است ؟
معلوم است اين آقا از خانم شان عاقل تر است. شما موظب باش چيزي نگويي که خانم قهر کند. يک وقت ما زمنيه ي عصبانيت را فراهم مي کنيم. در ضمن اين کار شما خيلي خوب است. که شما يا يک شاخه گل به استقبالش مي روي. و دل او را بدست ميآوريد. البته بعضي ها ظرفيت و جنبه ندارند. آقايي به من گفتند: کارم به جايي رسيده که همسرم من را از خانه بيرون کرده است. اين مدارا ندارد. نميتواند برود سر خيابان بخوابد. و خانم هم خوشحال بشود. گفتم: تقصير خودت است. زن داري هم بلد نبودي. يک جايي بايد اخم کرد. يک جاهايي نبايد به خواسته طرف اهميت داد. هر جايي نبايد مدارا کرد. خدا به پيامبر ميگويد: تو تا اينجا مدارا کردي اگر از اين به بعد همسران تو از تو درخواستي کردند به آنها بگو بياييد طلاق بگيريد و بروييد. من ديگر نمي توانم با شما زندگي کنم. حق و حقوق شما را بدهم و بروييد. در اينجا اين ها از حد گذرانده اند و مدارا نبايد کرد. دين اسلام مثل يک پازل مي ماند. هزار قطعه دارد. يک قطعه اش مدارا است. در کنار مدارا، تدبير لازم است. در کنار مدارا، عقل و دقت لازم است. اخم لازم است. دعا لازم است. توکل و مشورت لازم است. کار لازم است و خيلي چيزهاي ديگر لازم است. حالا کسي بگويد: ما بر خدا توکل مي کنيم. صبح ديگر سر کار نمي رويم و انشاءالله خدا روزي ما را از آسمان مي فرستد. يک وقت يک عنصر قوي ترين عنصر است. محبت و مدارا پيش زمينه ي خيلي از چيزها است. روي اين زمينه ميشود کار کرد. ولي ما نميگوييم شما تدبير و تعقل را کنار بگذاريد و فقط مدارا بکنيد. يک موقع شما بايد بگوييد: خانم اين ميهماني نمي رويمA  حتي اگر شما گريه کنيد. من اشک شما را پاک ميکنم ولي صلاح نيست ما اين ميهماني برويمA  و بايد روي حرفتان بايستيد. ما نبايد تک بعدي رشد کنيم.

بعضي ها ارزش مدارا کردن ندارند. چون هرچقدربا آنها مهرباني ميکني فکر مي کنند از آنها مي ترسيد.
اولا خيلي وقت ها مهرباني نکرده اند، خيال مي کنند مهرباني کرده اند. گاهي کوتاه آمده اند چون نتوانسته اند حقش را بگيرد. در اينجا کوتاه آمدن ارزش ندارد. اگر جايي با محبت و مهرباني کوتاه آمدي و با اينکه از طرف هم بدي مي دانستي ولي نگفتي و آبرويش را حفظ کردي، اين خيلي مهم است و ارزش دارد. يک وقت يک بار محبت ميکنيم و خيال ميکنيم صد بار محبت کرده ايم. بعد ميگوييم: چقدر محبت کنم. خير شما يک بار محبت کرده اي. يک زندگي که قرار است شصت سال ادامه پيدا کند، اگر کسي خواست مدارا بکند بايد سي و پنج سال مدارا بکند. اگر جواب نداد در بيست و پنج سال بعد فرمول ديگري را اجرا کند.
- پيامکي گفته اند: مثل اينکه حاجي آقا برنج سوخته و نرم نخورده و نفسش از جاي گرم در مي آيد که اين حرفها را مي زند.
اگر بگوييم: خورده ايم به حاج خانم جسارت ميشود. اگرهم بگوييم: نخورده ايم که خلاف واقعيت است. شما به آقاي نقويان چکار داري. روايت داريم: شما به گوينده چکار داريد ؟ ببينيد سخن او چيست ؟ حالا اگر پزشکي خودش سيگار مي کشد و ميگويد: سيگار چيز بدي است و سرطان زا است، شما مي گوييد: دروغ ميگويي چون خودت سيگار مي کشي ؟ خير. صحبت او درست است. او خودش به حرفهاي خودش عمل نمي کند ولي گفته ايش درست است. آدم همه ي حرفهاي دلش را به ديگران نمي زند زيرا ما همه در بيرون، گريم شده هستيم. در بيرون به استتار حرف مي زنيم. کم هستند افرادي که بيرون و درونشان يکي باشد. خيلي اندک هستند. مثال امام خميني واقعا در منزل چايي مي ريختند نه براي عکس گرفتن. پسر امام مي فرمودند: امام در در منزل خيلي خوش اخلاق بودند ولي در صحنه با ابهت و با جذبه بود و نمي شد به او نزديک شد ولي در خانه اين جوري نبود. در منزل اين قدر شيرين مي شدند که آدم تعجب ميکرد که اين همان امام است. اين آدمها خيلي نادر هستند. ما برعکس هستيم. اين طرف که با مردم برخورد داريم، لبخند مي زنيم. و مهربان هستيم و وقتي به خانه مي رويم برعکس مي شويم.

52- من حرفهاي شما را به شوهرم مي گويم و او مي گويد: اينها براي ما نيست و در او اثري ندارد.
بعضي ها فقط انتقال مي دهند. مي گويند: دايي ما براي ما خرجي نکرد يا مادر ما براي ما کاري نکرد. تو تا بحال چکار کردي و چقدر دست به جيب شده ايA  ؟ وقتي کسي به محبت تو نياز داشته، چند دفعه زنگ زدي و احوالش را پرسيده اي ؟ اين آدمها به تعبيري بدترين آدمها هستند و روايت دارد: اگر کسي از درون به خودش پند و اندرز ندهد، اگر پيامبر هم به او حرف بزند بر او اثري ندارد. ومي گويد: اين را به من نمي گويد به ديگري مي گويد. و اين اين قدر ادامه پيدا ميکند تا سرش به سنگ بخورد. خدا نکند سنگ اين قدر بزرگ باشد که ديگر سري براي ما نماند. حافظ مي گويد: جنگ در پرده همي ميدهدت پند ولي وضعت آنگاه دهد سود که قابل باشي. يعني قبول کننده باشي. بدن هاي بيمار گاهي به جايي مي رسد که دارو را پس مي زند. دارويش همين است و داروي ديگر ندارد ولي بدن ديگر قبول نمي کند. A  خدا کند ما اين جوري نباشيم. انسان به تعبير قرآن نبايد مثل مرده اي در ميان زندگان باشد. آن ديگر فايده اي ندارد. از خدا بخواهيم پندهاA  و اندرزها در ما اثر بکند. همه به مراتب خودشان به پند و اندرز نياز دارند. حضرت علي (ع) بعضي مواقع به يارانشان مي گفتند: به من پندي بدهيد من نياز دارم.

53- من مدارا مي کنم ولي شوهرم درست نميشود. آيا مدارا با يک شوهر معتاد هم پيش خدا اجري دارد يا خير ؟
ما دعا مي کنيم خدا به لطف و کرمش همه ي آنهايي که اسير چنگال ديو بد سيرت اعتياد هستند، از اين دام رهايي پيدا بکنند و خدا کمکشان بکند و البته خودشان هم بايد همت بکنند. کساني که اين دوران را گذرانده اند مي گويند: مهمترين چيز همت خود انسان است. در خاطرات يکي از پادشاهان مي خواندم که او معتاد به خاک خوردن شده بود. هيچ حکيمي هم نتوانست او را مدارا کند. فردي گفت: منA  شما را مدارا مي کنم. پيش پادشاه آمد و گفت: قربان شما يک دارو داريد. گفت: آن چيست ؟ گفت: اگر بگويم عمل مي کنيد. گفت: بله. گفت: فکر نميکنم. گفت: شما يک اراده ي شاهانه لازم دارد. اراده ملوکانه و اين به رگ غيرت شاه برخورد. شاه گفت: باشد از اين اراده ها داريم و از فردا اراده کرد و ديگر خاک نخورد. در اينجا يک اراده ي انساني لازم است که شما بايد داشته باشيد که هم جان خودت را و هم خانواده ات را نجات بدهيد. شومينه مي سوزد و همه جا را گرم مي کند. ولي شما همه آتش هستيد و جايي را هم گرم نمي کنيد و همه جا را هم به آتش مي کشيد. يک وقت زندگي به بن بست و جهنمي تبديل ميشود و ديگر نمي شود با اين مرد ادامه داد. تا وقتي در اين زندگي اميدي به خوب شدن طرف است، شما خواهر محترم بدانيد اجر بسياري براي شما هست.

54- من و همسرم تمام حرفها شما را مي شنويم و مي دانيم حرفهاي خوبي است. ولي نميتوانيم آنها را اجرا بکنيم. نمي توانيم گذشت کنيم. به ما کمک کنيد.
آيت الله مجتهدي مي فرمودند: انسان بايد سعي بکند دل از دنيا بکند و به دنيا دل نبندد. دنيا را داشته باشد ولي دل نبندد. ايشان فرمول عملي مي دادند. کوچکترين راهي که همه ميتواني انجام بدهيم اين است که اول پولهاي نو را خرج کنيم. ما وقتي اسکناس نو و کهنه داريم سعي ميکنيم اول کهنه ها را خرج کنيم. کسي ميخواهد خوش اخلاق بشود بايد از يک جايي شروع کند. و ياد داشت کند. مثلا راجع به اين حرفي که مادر شوهرم زد، تحمل ميکنم و جواب نمي دهم. از يک جايي شروع بکند مطمئن باشد خدا کمکش مي کند و مي تواند به جاهاي بالاتر برسد. و گذشت را تمرين کنيد.
55- مدارا کردن با چه کساني نزد خدا بهتر است ؟
يکي مدارا کردن با کسي که انسان به او بدهکار است. مثلا پدر و مادر که همه ي ما بدهکار هستيم. يکي هم نسبت به کسي که به ما بدي مي کند. مثلا يک همسايه اي داريم خيلي بد اخلاق است. شما با اوA  بيشتر مدارا کن. يک کم عصباني است با او بيشتر مدارا کن. مثلا شما يک کاسه آش به همسايه اي بده که چند روز پيش با او دعوايت شده است. مردانگي را داشته باش. پسر عموي امام صادق (ع) سر يک بگو و مگو با چاقو به امام حمله کرد. چند روز بعد امام مقداري پول در دستمالي گذاشت و به خدمتکارش داد و فرمودند: اين را به پسر عموي من بده. خدمتکار تعجب کرد و علت را پرسيد. امام آيه اي خواند که خدا دوست دارد به کسانيکه از شما قطع کرده اند، وصل بشويد. اگر کسي بتواند چنين کاري را بکند خدا فرموده: خدا يک مدال عظيم به اين انسان داده که خيلي تو بزرگ هستي. خدا يک مدال عظيم به پيامبر داده که همان خلق عظيم است و اين را ويژه نکرده است. دقيقا همان صحبت هايي که درباره پيامبرش کرده، درباره ي ديگران هم کرده است. در جايي مي فرمايد: خدا و فرشته هايش به شما مومنين درود و سالم مي فرستند. در جاي ديگر مي فرمايد: شما بهره هاي بزرگي از کرامت انساني و خلق انساني داريد.

A اگر مردي با شوخي همسرش را آزار دهد، چکار بايد کرد ؟
آنجا که جدي جايز است، شوخي هم جايز است و آنجا که جدي جايز نيست، شوخي هم جايز نيست. آيا من به شوخي ميتوانم در غذا سَم بريزم ؟ خوب طرف به شوخي ميميرد ؟ خير جدي مي ميرد. آيا با جدي مي شود آبروي کسي را برد ؟ پس با شوخي هم نميشود اين کار را کرد.