اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-07-21-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-شب قدر

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-انفاق

88-07-21

درباره انفاق صحبت کنيد.
ما هفته گذشته راجع به انفاق صحبت کرديم و گفتيم اساسا بعد از ايمان به خدا شايد هيچ عملي بهتر از نيکي کردن و ايثار و انفاق به بندگان خدا نباشد. کساني که در پي ثواب هستند، خيلي ها به من مراجعه مي کنند و مي گويند چه کار کنيم که شب قدر ثواب ببريم يا شب جمعه چه کار کنيم که ثواب ببريم، يک سري کارهايي که معمولي است و بايد انجام داد مثل اينکه يک نفر بگويد ما صبحانه و نهار چه کاري کنيم بايد غذا بخوريد تا زنده بمانيد، معلوم است نماز را که بايد خواند روزه را که بايد گرفت اينکه سعدي گفت :
عبادت به جز خدمت خلق نيست/به سجاده و خرقه و دلق نيست
قطعا منظور سعدي اين نيست که نماز نخوان و روزه نگير. خود سعدي يک جاي ديگر مي گويد: من آن نيم که حلال از حرام نشمارم حلال و حرام سر من مي شود، من يک انسان معتقدي هستم نماز خوان و روزه گير هستم. اما اصل قصه و متن و واقعيت آن اين است، يعني هر چيزي مغزي دارد البته با پوست پسته و پوست گردو هم مربا درست مي کنند ولي واقعا کسي پرتقال را نمي گيرد مغز آن را دور بريزد و با پوست آن مربا درست کند. يک نکته اي من آن روز عرض کردم که اولا خدا مي گويد همان که به شما دادم به ديگران بدهيد و مما رزقناهم اگر زياد آمد ما انفاق مي کنيم ولي خدا مي گويد نه همان که روزي تو است ينفقون، انفاق کن. شما امکانات داريد مي خواهيد يک ماشين صد ميليوني بخريد اين کار را نکنيد يک ماشين هشتاد ميليوني بخريد و بيست ميليون آن را به يک آدمي بدهيد که خيلي مشکلات دارد. الان آدمهايي هستند به من زنگ مي زنند براي پانصد هزار تومان يا يک ميليون تومان مشکل دارند و صاحبخانه گفته اگر تا فردا ندهيد اثاثيه شما را بيرون مي ريزم. آيا انصاف است که فردي براي اينکه ماشين او دو تا امکانات بيشتر داشته باشد بيست ميليون اضافه بدهد ولي يک خانواده با دو تا فرزند جايي براي زندگي نداشته باشد. ما بايد انفاق کنيم چرا که خداوند خودش اين ثروت را به ما داده است و ما صاحب اصلي آن نيستيم. شخصي آمد خدمت امام صادق و گفت : پدر من با من بر سر مال دعوا دارد و مال اضافي مي خواهد شما اجازه مي دهيد من عليه پدرم شکايت کنم، حضرت عصباني شدند و عباراتي به اين مضمون گفتند که شما و مال شما همه متعلق به پدرتان هستيد. خوب وقتي خدا مي گويد که همه چيز متعلق به من است انا لالله گاهي من سر کلاس اين را مي گويم و از دانشجويان مي پرسم آنها مي گويند يعني ما از خدا هستيم ولي مي گويم خدا کلمه از را با مِن مي آورد او نمي گويد انا من اله بلکه مي گويد انا لالله يعني ما متعلق به خدا هستيم و اگر بخواهيم از بگوييم يعني از آن خدا هستيم، خوب اين ثروت که متعلق به صاحب مال است هرچه او گفت بايد انجام دهيم. خدا گفته سهم خود و همسر و فرزندانت را بگير و نيازهاي خود را تأمين کن. آيه و في اموالهم حقٌ مَعلوم لِسائل و ولمَحروم مربوط به نمازخوان ها است در سوره معارج فکر مي کنم خدا آنجا مي گويد که انسانها خيلي عجول هستند يک چيز خوب که به آنه برسد مشت مي کنند که به کسي ندهند مثلا کسي سه مسئوليت دارد اگر مسئوليت چهارم را نيز به او بدهند مي گويد بله تکليف است انجام مي دهيم بخاطر خدا البته بخاطر پول آن است. بنده اگر سه مسجد امام جماعت شوم دوست دارم چهارمي نيز سراغم بيايد از خودم مي گويم که به بعضي ها برنخورد عده اي هيجده شغل دارند و بعضي ها يکي هم ندارند. بعد خدا فرموده يک مشکلي هم پيش بيايد داد و هوار مي کنند و به زمين زمان بد مي گويند و بعد مي گويد مگر نمازخوان ها، آنها اينگونه نيستند. انسان فکر مي کند نماز خوان همين است که يک عبا روي شانه خود بيندازد و اول وقت نماز بخواند نخير خداند نه صفت ديگر مي آورد : يکي اين است که في اموالهم حق معلوم يعني از حق مشخصي دارند که بيست درصد درآمد من آخر ماه مربوط به مستمندان است براي کسي که دست نياز دراز مي کند و براي کسي که نيازمند است ولي نمي آيد خودت او را پيدا کن. مگر زماني که مي خواهي اتومبيل پيدا کني فروشنده به در منزل شما مي آيد خود تو مي روي و مي گردي. الان نيز تو برو پيدا کن آنوقت چه اجري هم دارد. در اين ماه رمضان من دو سه جلسه خيرين دعوت شدم چه خيرين نازنيني من فکر مي کنم به برکت آنها است که بلا نازل نمي شود. يک مجموعه اي هستند که مي گويند ما براي دو گروه کار مي کنيم يکي براي شفاي بيماران، يکي هم براي ايتام. ما به چند بيمارستان دولتي با هم مي رويم و مي گوييم اگر بيماري آمد به مدد کاري مراجعه کرد و مستأصل بود به ما اطلاع دهيد ما مي رويم و مخفيانه و پول او را مي دهيم. يک دختر يتيمي بود در يکي از استانها که يک بيماري صعب العلاج داشت ما او را در يکي از روستاها پيدا کرديم او يک فاميل داشت که نمي خواست آن دختر خوب شود چرا که اين دختر داراي ارث و ميراث زيادي بود مي خواست او بميرد تا ارث به خودش برسد، ما آن دختر را پيدا کرديم مداوا کرديم و بيماري او حل شد و سالم به شهر و روستاي خود بازگشت. يکي از افراد اين مجموعه مي گفت خود من يک سانحه اي برايم اتفاق افتاد که معجزه وار از آن سانحه نجات پيدا کردم. خدا از آن طرف نيز کمک مي کند. آيت اله جوادي يک تمثيل زيبايي زد خدا در قرآن مي گويد اگر شما انفاق کنيد من جبران مي کنم جبران به دو صورت است يک وقتي است که شما يک زنبيل گل از پاي يک درخت برمي داريد اين جبران مي شود و جاي آن پر مي شود، ولي دو سال طول مي کشد اما يکي وقتي شما يک کاميون آب از يک استخر و از يک اقيانوس مي گيريد، چقدر طول مي کشد که پر شود اصلا شما مي توانيد تصور کنيد که چه زماني پر شد؟ خدا مي گويد شما متوجه نيستيد همان زماني که نيت کرديد يک چيزي را انفاق کنيد يک حادثه در خيابان در انتظار فرزند شما است ولي همانجا خدا او را حفظ کرد. يک دوست نابابي مي خواسته او را به راههاي بد بکشاند و معتاد کند ولي يک فکر ديگري در ذهن او خدا مي اندازد و او را منصرف مي کند.
چرا اين انفاق محدود شده است با وجود اين همه قسط و شهريه فرزندان و... چه کاري بايد بکنيم؟
ابتدا يک خاطره اي بگويم بعد به سوال شما پاسخ مي دهم : يک استاد بسيار نازنيني دارم که ايشان از ابتدا دست مرا گرفت به اين راه نوراني برد، حضر آيت اله محمدي در بابل هرگاه من خدمت ايشان ميرسم اولي کاري که مي کنم خم مي شوم و دست ايشان را مي بوسم و فکر مي کنم هرچه دارم از اين مرد بزرگ دارم و از همينجا به ايشان عرض سلام و ادب دارم. ايشان تعريف مي کردند يک زماني من نجف که درس مي خواندم پول خريدن يخ نداشتم در گرماي پنجاه درجه نجف من هيچ چيزي نداشتم همسرم گفت هيچ چيزي در خانه نداريم نمي خواهي بروي چيزي بخري براي ناهار، اگر بخواهيم به پول امروز حساب کنيم فقط ده تومان داشتم که يک تکه نان هم نمي شود. گفت هيچ حرفي به همسرم نزدم زنبيل را گرفتم به بهانه رفتن بازار به طرف حرم حضرت اميرالمومنين (ع) رفتم، يک روايتي در ذهنم بود که به واسطه صدقه يا انفاق روزي را به پايين بکشيد، گفتم اين پول اندک خود را به يک فرد فقيري مي دهم تا ببينم خدا چه مي خواهد. داشتم وارد حرم مي شدم يک فقيري آنجا ايستاده بود پول را به او دادم، هنوز گام بر نداشته بودم که يکي از استاتيدم جلو من سبز شد، ايشان مي گفت من آنقدر مناعت طبع داشتم که اگر از گرسنگي مي مردم نمي توانستم پيش کسي دستي دراز کنم يا زباني باز کنم. به استادم سلام کردم و خواستم که بروم ايشان دست در جيب کرد و به پول آنروز ده هزار يا پنجاه هزار تومان از جيب در آورد و گفت آقاي محمدي اين خدمت شما باشد، من فهميدم اين از کجا آمده تشکر کردم و رفتم. خيلي وقتها به اين صورت مي شود که ما خيال مي کنيم اين پول شهريه من است، اين پول اجاره خانه من است، اين پول ماشين من است و. .. در حالي که مي توانيم از همينها يک مقدار را کم کنيم و يا گاهي به تأخير بيندازيم مثلا سيزده روز ديگر من بايد يک قسطي را پرداخت کنم ولي اين سيزده روز اين پول را نياز ندارم يک مسلماني آمده است که فردا نياز دارد من اين پول را به او بدهم تا گره کار او باز شود تا سيزده روز ديگر هم خدا کريم است. يک مقدار از کتاب همنام گلهاي بهاري براي شما بخوانم بعنوان گشاده دستي: پيامبر گشاده دست ترين مردمان بود بويژه در ماه مبارک رمضان که به تعبير امام علي (ع) چون نسيمي جاري بود که چيزي در کف او نمي ماند. شما يک پر را در دست خود بگذاريد و فوت کنيد مي رود تمام پولهايي که خدا به ما داده است يک پر چيزي نيست اگر نسيم رحمت مي آيد بگذاريد برود نترسيد خداوند دوباره مي رساند. هرچيزي براي جلب افراد به اسلام از او خواسته مي شد مي داد. اين نکته را نمي دانم که هفته پيش عرض کردم يا خير که ما دو مسئوليت پيش خداوند داريم يکي مسئوليت بلفعل و يک مسئوليت باقوه، بلفعل اعتبار ما است که اگر من الان امضاء کنم که وامي را به شخصي بدهند به امضاء من مي دهند و مي گويند امضاء شما براي ما معتبر بود و داديم ما که آن شخص را نمي شناختيم، خيلي ها هستند در بازار که پول ندارند ولي اعتبار دارند، اعتبارات ما نيز مورد سوال قرار مي گيرد نگو من ندارم اگر امضاء مي کردي و ضامن مي شدي مي دادند طرف مي گويد نه آقا من ضامن نمي شوم اگر فردا نداد چي، خوب نداشت نداد تو بده يک جاي ديگر خدا حساب مي کند. يک دختري مي خواهد ازدواج کند کسي او را نمي شناسد شما ضامن بشويد و بگوييد من اين خانواده را مي شناسم و يا من اين پسر را مي شناسم به اعتبار شما به اين پسر زن مي دهند چرا واسطه نمي شويد براي اينکه شايد يک وقتي اتفاقي بيفتد، تو خرج نکني خدا نيز خود را خرج شما نمي کند. هفتاد هزار درهم برايش آوردند آنرا بر حصيري نهاد سپس به تقسيمش پرداخت و همه را ميان نيازمندان تقسيم کرد. مردي نزدش آمد چيزي خواست فرمود چيزي ندارم اما به حساب من هرچه نياز داري بخر پول دستمان آمد بجاي تو مي پردازيم. اين اعتبار است، الان چيزي ندارم ولي تو بخر من مي پردازم به من نسيه مي دهند ولي به تو نمي دهند به حساب من بخر. اين چه پيامبري است و ما چقدر با او فاصله داريم. عمر گفت اي رسول خدا خداوند تو را مجبور نکرده که چيزي را که نداري بر عهده بگيري پيامبر از سخن عمر خوشش نيامد، مرد نيازمند هم گفت بپرداز و نترس، پيامبر خنديد شادماني از چهره اش معلوم بود يک چنين پيامبري داريم. البته مطالب باز هم است اما چون خواستيد اشاره اي هم به شب قدر داشته باشيم آن را کوتاه ميکنم. يک نکته پاياني اين بخش را هم بگويم ما نمي توانيم مثل آنها باشيم نبايد هم باشيم يعني پيامبر نسيه مي داد ما هم بدهيم بعد خودمان محتاج شويم و همسرمان طلاق بگيرد که تو اصلا حساب و کتاب زندگي را نمي داني. نه يکي از بزرگان مي فرمود خيرالامور اوسطها حد وسط، براي آنها خير الامور اکثرها بود. فاطمه زهرا مي تواند شب عروسي پيراهني را که پدر به او هديه داده است و بايد با آن به حجله برود از تن بيرون بياورد و به زن مستمندي بدهد ولي از دختر عروس ما اين را نخواهيد. البته من يک دختر وزير سراغ دارم با خانواده بسيار خوب با وضع مالي خوب اين دختر خانم هم دکترا مي خواند و داماد هم مهندس است شب عروسي پيراهن مرسوم عروسي را نپوشيد گفتند چرا گفت ما رفتيم آن را براي يک شب اجاره بکنيم ديديم چهارصد يا پانصد هزار تومان است گفتم داماد که مرا پسنديده است و خانواده داماد نيز مرا پسنديده است من اين لباس را نمي پوشم و پول آن را به يک مستمند مي دهم. من نمي گويم همه دخترها اينگونه شوند فقط خواستم بگويم اين جور افراد هم هستند و وظيفه داريم آنها را معرفي کنيم تا ديگران ببينند در اين روزگار چه انسانهاي نازنيني هم هستند.

از چه ساعتي تا چه ساعتي در شب قدر ما احياء داشته باشيم؟
آنچه که در روايات آمده کل شب است از وقتي که نماز مغرب و عشاء خوانده مي شود شب حساب مي شود تا مطلع الفجر اول اذان صبح، اگر کسي بتواند کل شب را بيدار باشد و با دستوراتي که است بگذراند خيلي خوب است.


سوال - بهترين کاري که شبهاي قدر مي توان انجام داد چيست؟
من فکر مي کنم که دو نوع دستور باشد يک دستورهايي خاص هر کسي است و يک دستورهايي عمومي است آنهايي که در مفاتيح آمده که مثلا صد بار استغفار يا صد بار لعن بر قاتلين اميرالمومنين، سوره روم سوره عنکبوت، دعاي جوشن کبير، دعاي ابوحمزه اينها دستوراتي مانند بهداشت عمومي است اما اين بخش آن مهم تر است، يک خانمي همسرش در شب قدر بيمار است و دل او مي خواهد خانم در کنار بسترش بنشيند و او را تيمار کند و به او برسد حالا اين خانم او را رها کند و به مسجد برود و شروع کند به دعاي جوشن کبير خواندن و اين مرد بيچاره اينجا مانده بي پرستار اين ثواب ندارد، بهترين ثواب شما اين است که کنار بستر همسر بنشينيد بخصوص اگر همسر بد اخلاقي هم بوده است آن شب شب جشن و سرور شما است که آن فرد متوجه مي شود که شما چقدر به او مهربان هستيد. ما دوستي داشتيم که متأسفانه مدتي با همسر خود قهر بودند آقا يک طرف و خانم يک طرف زندگي جداگانه داشتند با وجود يک دختر خوب، تا اينکه اين خانم بيمار شد و بستري بيمارستان شد اين مرد به همه اقوام خانم گفت که هيچکس کاري نداشته باشد من همه کارهاي او را انجام مي دهم و يکسره کمر به خدمت خانم بست خانمي که اصلا مرد را از خانه بيرون کرده بود و همان بيماري و اين پرستاري اين آقا باعث شد که زندگي دوباره جوش خورد و باهم دوباره آشتي کردند و چقدر هم خوب شد.
گفت : بيماري من شد سبب پرسش معشوق/ مي ميرم از اين غم که چرا بهترم امروز
يک وقتي يک کسي کار خاصي دارد مثلا پليس است و به او گفته اند امشب بايد تا صبح سر اين چهارراه پست بدهيد که ترافيک نشود حالا اين فرد اينجا را رها کند و به مسجد برود و بگويد مگر ما خدا نداريم امشب باي برويم مسجد نه شما مطمئن باش اگر در محل پست حضور داشته باشي در حالي که دل شما در مسجد است ثواب آن کمتر کساني که در مسجد حضور داشته اند نيست. آنکه پرستار بيمارستان است، آنکه طبيب است، آنکه لکوموتيو ران است، آنکه خلبان است و. .. هر کسي جداي از وظايف عمومي يک کار خاصي دارد و بايد به آن برسد يک کسي بدهکار است و طرف آمده طلب خود را مي خواهد من به او بگويم برو فردا بيا من امشب مي خواهم احياء بروم، خير شما اگر احياء برويد قبول نيست به همين صراحت عرض مي کنم، اول تشريف مي بريد طلب آن آقا را مي دهيد دل او را به دست مي آوريد بعد مي رويد. طلب هم فقط طلب مادي نيست بنده قبلا يک حرفي زده ام و مادر خود را ناراحت کرده ام امشب قبل از اينکه به مسجد بروم اگر بتوانم بصورت حضوري نزد ايشان بروم که بهتر، اگر نه گوشي تلفن را بردارم دل مادر و پدر و برادر و خواهر و همه اقوام درجه يک و درجه دو و درجه سه را بدست بياورم آنوقت به مسجد بروم.
آيا گناهان کبيره هم در شب قدر بخشيده مي شود؟
اصلا خداوند شب قدر را بخشش گناهان کبيره قرار داده است گناهان کوچک که در همين شبهاي معمولي نيز بخشيده مي شود براي آن آدمهايي که به مرز نااميدي رسيده اند خدا يک جشن و سروري برپا کرده است. خدا اين جشن را براي اولياء خود گرفته است براي آنان که نازنين هستند و آنها را خيلي دوست دارد بالاخره پادشاه گاهي يک جشني براي پسر خود مي گيرد ولي در آن شب خدمتکارها هم خوشحال مي شوند بلانسبت گربه ها و سگهاي باغ هم آن شب سورو ساطي دارند و غذاهاي دور ريخته و ته مانده نصيب آنها مي شود. من خود را عرض مي کنم. آنها که متوسط هستند به آنها در آن شب چيزي مي رسد و قلب امام زمان در شب احياء فرودگاه فرشتگان الهي است محل نزول تنزل الملائکة و الروح است که حواسمان باشد که امشب ميهمان آن آقا هستيم شما امشب ميهمانAA  بزرگي هستيد. مولوي بيت زيبايي دارد که:جمله ميهمانند در عالم وليک کم کسي داند که او ميهمان کيست ديدي گاهي يک عروسي مي گيرند و دو آدم فقير و مستمند به آنجا مي روند و مي خورند و فرار مي کنند کسي به آنجا چيزي نمي گويد ولي بي انصاف ها نمي گويند اينجا چه خبر بود کسي فوت کرده يک تسليتي به صاحب عزا بگوييم يا عروسي است يک تبريکي بگوييم خيلي بد است. خدا مي گويد من سفره را پهن کردم اين عروسي ولي ما است به يمن وجود او و به برکت قدم او، شما آن آقا را هم بشناسيد و هم از او تشکر کنيد. اين است که خداوند به يمن قدم آن نازنين ما بدبخت و بيچاره ها را نيز در اين شب راه مي دهد.

من آنقدر گناه کرده ام که خداوند من را نمي بخشد بروم شب احياء يا نروم ؟
اولا چرا اينقدر گناه کرده ايد ما نبايد اينقدر گناه کنيم که به اينجا برسيم که فکر کنيم ديگر خدا ما را نمي بخشد، يک تسويه حساب اول با هم بکنيم حيف نيست خدا اين چشم و گوش و دستي که به اين زيبايي به ما داده است بجاي اينکه در کار خوب مصرف کنيم در کار بد بکار بگيريم اين خيلي بد است يک ملامتي خود را بکنيم. ثانيا از کجا مطمئن هستيد که خدا نمي بخشد خدا که گفته است من مي بخشم اِن الله يَغفرُ الذنوبُ جَميعا گفته نه اينکه مي بخشم همه را مي بخشم و نه اينکه مي بخشم به يک صورتي مي بخشم که تو از اين بخشش هم شرمنده شوي و ثالثا يک جوري مي بخشم که شرمنده هم نشوي اين پله پله دارد. ببينيد يک وقتي من به يک فردي جسارت و بي ادبي کردم حالا او براي فرزند خود عروسي گرفته است من اصلا باور نمي کردم که مرا دعوت کند حالا مي بينم که براي من هم کارت دعوت فرستاده است کارت دعوت راهم ديده ايد دو جور امضاء مي کنند گاهي مهر مي زنند و گاهي نيز امضاء نيست فقط اسم آن آقا است، گاهي يک مهر و امضاء مي کنند و گاهي نيز دستي امضاء مي کنند، آنهايي که خيلي مهم هستند دستي امضاء مي کنند و آنهايي که خيلي مهم تر هستند يک بااحترام هم کنار امضاء مي نويسند. مي بينم براي من دستي امضاء کرده است و يک با احترام هم کنار آن نوشته است دلم به شور مي افتد يعني واقعا مرا هم دعوت کرده است. حالا به قول ما طلبه ها يک پا جلو و يک پا عقب برويم يا نرويم دم در آبروي ما را نبرد بگويد حالا ما دعوت کرديم چقدر روي شما زياد بود که آمديد، حالا مي رويم ولي وقتي رفتيم مي بينيم بيشتراز بقيه به ما احترام مي کنند. ديديد در رستوران ها ميز ميز است و صاحب مجلس سر هر ميزي دو دقيقه مي نشيند و ما زير چشمي نگاه مي کنيم آيا سر ميز ما هم مي آيد ؟ مي بينم آمد و در عوض دو دقيقه پنج دقيقه نشست و مي گويد خيلي خوش آمديد و به مجلس ما صفا داديد خير مقدر مي گويم و به ما شيريني و شربت تعارف مي کند. به ميزهاي ديگر هم مي گويم اين عجب نازنيني است اصلا به روي ما نياورد. يک چنين جلسه اي خدا فراهم کرده است براي همين هايي که با او قهر هستند و اصلا نمي گذارد که ما ببخشيد بگوييم تازه او عذر خواهي مي کند:
کرم بين و لطف خداوندگار گنه بنده کرده است و او شرمسار. يک مثالي بزنم مانند يک پدري که فرزند او شيطاني کرده است و براي اينکه تنبيه شود به او مي گويد امشب بايد بيرون بروي، بچه هم دم در ايستاده است کم کم هوا تاريک و سرد مي شود بابا هم از آيفون تصويري نگاه مي کند که يک وقتي اين طرف آن طرف نرود بچه خيال مي کند که پدر اصلا به فکر او نيست و خودش در خانه نشسته و نمي داند که او در سوز و سرما چه مي کند و نمي داند که پدر از او مضطرب تر است و هر لحظه او را نگاه مي کند بعد اين فرزند دوتا بخشيد مي گويد و از شدت خستگي بيهوش مي شود حالا پدر مي دود او را بغل مي کند ناز مي کند بعد بچه در آغوش پدر بهوش مي آيد حالا که بهوش مي آيد پدر به سر خود مي زند و ديگه قصه بر عکس مي شود و پدر مي گويد ببخشيد پسرم زياد تو را دم در نگاه داشتم. يک چنين تعبيري در دعاي افتتاح است مي گويد در اين ماه رمضان آنقدر رحمت و لطف داري که ما براي تو ناز مي کنيم. مانند آن بچه که در بغل پدر مي گويد قول داده بوديد براي من دوچرخه بخريد مي خريد مثل اينکه آن همه شيطاني که کرده بود هيچ، حالا ناز هم مي کند و درخواست هم دارد، شب قدر شبي است که درخواستهاي ما را نيز جواب مي دهد. يک جمله در پايان عرض کنم بعد از ظهر را خانمهاي خانه و بقيه استراحت کنند که باعث شود شب بتوانند بيدار بمانند و از فرودگاه امام عصر بتوانند به ملکوت بروند دعا مي کنيم براي همه آنها که نيازمند هستند ابتدا براي فرج امام زمان، براي مشکلات کشور، براي بيشتر همدل شدن مسئولين، براي شفاي بيماران، براي حفظ آبروي آبرومندان که به قرضي وابسته است و براي همه آنها که غمي دارند، براي خوشبخت شدن دختر ها و پسرها و از خدا مي خواهيم که در اين شب قدر دعاي همه مومنين را به اجابت برساند.