اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-04-30-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-عيد مبعث

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-عيد مبعث

88-04-30
درباره ي مبعث و پيامبر توضيح دهيد .

من هم فکرمي کنم مبعث حضرت رسول موضوع خوبي است و مردم کشور با اينکه مسلمان هستند و سالها است از وقتي که بدنيا مي آيند و از مادر شير مي خورند و با نغمه هاي پدر آشنا مي شوند ، از اسمهايي که روي فرزندانشان مي گذارند گرفته تا راه و روش زندگي ، ايشان هميشه با اين مفاهيم و معاني زيبا عجين بوده است . هنگامي که پدرمي خواهد از زمين بلند شود مي گويد : بگو يا علي ، خداي نکرده اگر حادثه اي پيش بيايد مي گويد : يا فاطمه زهرا ، هنگاميکه مي خواهد به شخصي بگويد که مطلبي را درستA  مي گويم ، مي گويد: به قرآن مجيد ، هنگامي که مي خواهد دخترش را عروس کند مي گويد قرآني بياوريد تا يک صيغه عقد شرعي براي شما بخوانيم، حتي بعضي خانواده ها که ظواهر شرع را هم تا حدودي رعايت نمي کنند و به آن پايبند نيستند و عمل نمي کنند هم يک جاهايي که مي رسد مي بينيم خيلي درون چارچوب و دقيق هستند و مي گويند هرچه شرع مي گويد و هرچه خدا مي خواهد . خوب اين يک روزنه اميد و يک چراغ سبزي است که به ما مي گويد اين مردم ته دلشان دين خدا و پيغمبررا دوست دارند و هرچه بيشتر شناخت پيدا کنيم دواتفاق قشنگ مي افتد ، هم ميفهميم که واقعا اين دين چقدر زيباست وبعد هم خودمان را تطبيق مي دهيم . امروز مردم دوست دارند خودشان را با دستورهاي بهداشتي تطبيق بدهند براي فرزندشان ازيک پزشک يا استاد تغذيه دو ساعت وقت مي گيرند که چرا بچه من غذا نمي خورد، يا تنقلات بيشتر دوست دارد، بين دو وعده غذايي اين چيزها را مي خورد ، سر سفره به اين صورت است، شير نمي خورد، يعني مردم مي فهمند که تغذيه اين بچه را سالم و سر حال و سلامت و خوب نگاه مي دارد طبيتا در خصوص مسائلي که به زندگي انسان چه ظاهر و چه باطن او، جسم يا روح او بر ميگردد نيز مردم دوست دارند از يک الگوي بدون استثنا پيروي کنند. در زندگي پيامبراستثنا وجود ندارد اما در زندگي ديگران هست ، مثلا مي گوييم اين آقا يک فوتباليست خوب است ولي تا حالا سه تا زن گرفته است يعني زن دار خوبي نيست، يا اين آقا هنرپيشه خوبي است ولي پسر خوبي براي پدر و مادرش نيست دو بار تا حالا پدرش او را نفرين کرده است ، يا اين خانم هنرپيشه خوبي است و لي تا حالا زن خوبي براي شوهرش نبوده است شوهر و بچه اش را رها کرده. همه ما استثنا داريم اين حجت الاسلام خوب حرف مي زند ولي اگر شخصي با من مسافرت بيايد حالش به هم مي خورد و مي گويد : آقا ديگر شما را نمي خواهيم و حرفهايتان را هم گوش نمي دهيم . اما ما يک کسي را پيدا مي کنيم که مي بينيم مثل يک منشور از هر طرف که نگاه کنيم جز زيبايي و جز يک الگويي که بي نظيراست ،چيز ديگري نمي بينيم . مثلا شما گل را از هستي حذف کنيد مي گويم خوب گل را حذف مي کنيم چه چيزي جاي آن مي گذاريم؟ مگر کسي چيزي دارد که جاي گل بگذارد؟ نور را حذف مي کنيم خورشيد را بر ميداريم چه چيزي جاي آن بگذاريم؟ يک کسي مي گويد اگر پيغمبرنبود چه اتفاقي مي افتاد خوب همين مثال، خورشيد اگر نبود چه اتفاقي مي افتاد ، شما مگر چيزي داريد جاي خورشيد بگذاريد؟ يعني جايگزين پيامبر چيزي در اين دنيا وجود ندارد. خيلي از افراد اگر نباشند يک فرد ديگري است کار آنها را انجام دهد يا اصلا گاهي کار، اضافي است ، مثلا در يک خانه شصت متري يا پنجاه متري يک مبلمان يا يک ميز نهارخوري و چيزهايي ديگري است شخصي مي آيد و مي گويد اين را برداريد و برمي داريد مي بينيد چقدر جا باز شد ، اينقدر تير و تخته آورديم اينجا براي چي راحت شديم، پاهايمان را دراز مي کنيم، اما يک وقتهايي است که يک چيزي را نمي شود حذف کرد اين آب را نمي شود از هستي حذف کرد قرآن مي گويد و من الماء کل شيئ حي همه چيز به آب زنده است شما اين آب را نمي توانيد حذف کنيد . اگر هم حذف کنيد چه چيزي مي خواهيد جاي آن بگذاريد. پيامبر مثل آب است ومثل خورشيد است و حالا بايد به اندازه صيقلي شدن و صيقلي کردن آينه وجودمان به قول علما استفاده بکنيم، بهره بگيريم و نوراني بشويم . بقول حافظ که گفت:
ساقي بيا که يار ز رخ پرده بر گرفت/ کار چراغ خلوتيان باز درگرفت
هر سرو قد که بر مه و خور حسن ميفروخت/چون تو درآمدي پي کار دگر رفت

براي شناخت پيامبر چه کاري بايد انجام دهيم و سيره پيامبر را بشناسيم ؟
براي شناخت پيامبر، بايد از کلي گويي بپرهيزيم ، پيامبر انسان خوبي بودند، خيلي انسان بزرگي بودند،خيلي انسان وارسته اي بودند ،خيلي نازنين بودند اينها حرفهايي است که همه مي فهمند و هيچکس هم نمي تواند چيزي بگويد. اما مثل اين آبي که لوله کشي شده داخل منزل ما شما ميدانيد پشت سد کرج و سد لتيان چند ميليون مترآب مکعب است، اگر اين آب يکسره به خانه ما بيايد ، خانه ما را آب مي گيرد اگر لوله را دو اينچي بگيريم بازهم نمي توانيم استفاده بکنيم چون لوله هاي آب منزل نيم اينچ است که مي تواند اين ليوان را پر شود اگر دو اينچ باشد اين ليوان را آب مي برد يعني پيامبر وجودش گاهي مثل آن آب پشت سد لتيان و کرج است ولي ما بايد به اندازه هم توان و هم نيازمان استفاده کنيم. مثلا يک کسي مزرعه دو هزار هکتاري دارد و مي خواهد مزرعه اش را سيراب کند نياز به سه اينچ آب دارد. به نظر من توجه کنيد نياز خيلي مهم است يک کسي مي گويد اي خدا چرا به من فلان چيز را ندادي خوب تو ظرفيت آن را ايجاد نکردي. که تويک دست آوردي گفتي خدايا دو کيلو گيلاس درون آن بريز خدا مي گويد : من دو ميليون کيلو گيلاس دارم ولي داخل دست تو جا نمي شود تو يک ظرف بياور ما آن را پرکنيم. مي گويند يک گدايي رفت پيش خدا روز قيامت خدا به او گفت چه چيزي آوردي گفت چه چيزي آوردي چيست، ما توي دنيا که بوديم چيزي نداشتيم حالا هم که آمديم پيش خودت ميگويي چه چيزي آوردي، من چيزي نداشتم، گفت نه مي گويم ظرف چي آوردي ما آن را پر کنيم، گفت: اين کشکول ما ،گفت بگير پرش کن، اگر ما بتوانيم ظرف و ظرفيت را در وجود خودمان ايجاد بکنيم، آنوقت اين وجود خيلي آب حيات دارد که به ما بدهد. مهم اين ظرف است، با کوشش است که کشش را هم مي تواند متناسب با خودش جذب کند .اين نکته را خيلي ها فراموش مي کنند متاسفانه ! مدام مي گويند : خدايا بده، خدا مي گويد : من که دارم مي دهم ، تو نمي تواني بگيري. مثلا اين امواج ماهواره وجود دارد ولي خيلي از تلويزيونها نمي توانند بگيرند، ديش ميخواهد، ريسيور ميخواهد ، ال ام بي ميخواهد و خيلي چيزهاي ديگر، يعني گيرندگي بايد اول مهم باشد امکانات وشرايط فراهم شود و بعد هم به اندازه ظرفيت داده ميشود. من با فرزندم به يک صورت حرف ميزنم با شما يک صورت صحبت مي کنم با استادم يک صورت و با يک ادبيات و با يک احترام صحبت مي کنم . يک کسي مي خواهد به فرزندش ابراز محبت کند بغلش مي کند شکلات به او مي دهد ، اما به استادش که نمي تواند همين طور يک شکلات بدهد و بگويد استاد اين دليل بر اينکه من خيلي شما را دوست دارم . طبيعتا بي ادبي ميشود . بايد اين ظرفيتها را شناخت و از آن به تعبير بنده لوله کشي کرد و اونوقت سر سفره آورد ، يعني اگر آن آب پشت سد کرج را به اين صورت سر سفره بياوريم خيلي براي ما گوارا مي شود حالا با اين مقدمه در اختيار شما هستم .

راجع به بهداشت فردي پيامبر توضيح دهيد .
راجع به بهداشت بينندگان حتما توجه دارند که يک چيزهايي است که کهنه نمي شود ، مثل بهداشت ، مثل نياز مرد به زن و زن به مرد ، اينها با تحولات عوض نمي شود نياز ثابت ما است، اتفاقا پيشرفت هم مي کند. يعني روزي بود که بشر لوازم بهداشتي اش دوش گرفتن بود، گاهي هفته اي يکبار، دوش هم که معنايي نداشت يک شستشويي بود با آبهايي نه چندان تميز و بهداشتي و از سر ناچاري و عدم تحمل، يعني آدم خودش هم خودش را ديگرنمي توانست تحمل کند. تا رسيديم به امروز که هر کسي صبح مي خواهد بيايد بيرون بايد يک دوش بگيرد حتي در فصل غير گرم و از انواع ادکلن ها و از انواع شوينده ها استفاده بکند و مسواک زده و واکس زده تا بتواند در نظر مخاطب خود، حتي فرزندش و همسرش زيبا جلوه کند و پاکيزه باشد تعبيري که از اميرالمومنين نقل ميشود که : به پيامبر پاک و پاکيزه خود اقتدا بکنيد، يعني حضرت علي (ع) توجه دارد که اين پسوند براي پيامبر يک پسوند کهنه نشدني است . حالا من اين کتابي که دوست عزيزمان با تحقيق از پانصد منبع روايي و تاريخي شيعه و اهل سنت تحرير کردند و درانتهاي هر فصلي منابع و مواخذ آنرا نيز آورده اند معرفي ميکنم. من از اين کتاب به نام همنام گلهاي بهاري که چقدر هم اسم زيبايي براي اين کتاب انتخاب کرده اند استفاده ميکنم . نويسنده آن جناب آقاي سيدي هستند که ادبيات آن نيز بسيار زيبا است. دراين کتاب يک مقدمه کوتاهي کنار حرم پيامبر نوشته شده که با يک بيت از مخلص کاشاني شروع ميشود:
چه احتياج به عطر است آن پريرو را/ به گل ضرور نباشد گلاب پاشيدن
قطره چگونه حکايت اقيانوس را بگويد ، شب چگونه سحر را نقاشي کند، دره چگونه چگاد آسمان ساي را بسرايد و خار سياه چگونه داستان غنچه آتش رخ را باز گويد؟ من قطره دانش هستم و تو اقيانوس ، من شب خجلتم و تو سحر سرافرازي، من دره تهي هستم و تو چکاد سرشاري، من خار سياهم و تو غنچه شکوفاي انسانيت هستي ، چگونه ترا بسُرايم جز آنکه با زبان اشک احساس خويش را بيان کنم که کليم کاشاني گفته است: ديده عزيز است از سرشک جگر گون، قيمت خاتم به اعتبار نگين است . نه ماه در لابلاي پانصد کتاب بدنبال عطر وجودت دويده ام گاه از شوق شکفتم و گاه از دريغ شکستم و پس از آنهمه، امروز در برابر ضريح تو نشسته ام در پنج يا شش متري مزاري که آفتاب را در آغوش کشيده است . با هراس از گزمگان چفيه به سر، بي صدا اشک مي ريزم و با هراس در اين کاغذ سپيد نقش احساس خويش را مي زنم. دريغ و درد دلم را مچاله مي کند وقتي همه وجودم چشم مي شود و دزدانه از لابلاي ضريح تو نگاه مي کنم و انبوه خاک و غبار را مي بينم که قبرت را فرا گرفته است. آيا روزي اجازه خواهند داد تا با مژگانمان آنرا بزداييم و چشممان غبار عشق را سرمه کشد ، اينک برابرم خفته اي، آه نه ، که تو بيداري و ما خفته در بستر غفلت ، چشمانت هنوز نگران جاهليت قرن بيست و يکم است .عزيزا ما را از شب جهل به سپيده دانايي مهمان کن. دستان آلوده ما را بگير و راه و رسم چگونه زيستن و چگونه مردن را به ما بياموز. آفتاب وجودت را بر ما بتابان تا يخ هاي خودخواهي ما را ذوب کند. مرداد 1382 خورشيدي مدينه منوره مسجدالنبي حسين سيدي
در اين سه شنبه هايي که انشاءاله توفيق داشته باشيم خدمت بينندگان باشيم در برنامه سمت خدا، منبع و مأخذ ما اين کتاب است و از سيره فردي و اجتماعي و اخلاقي پيامبر انشاءاله نکاتي را انتخاب کنيم و همچون تاج گلي به بينندگان هديه کنيم.
صحبت از بهداشت فردي است ، يکي از تأکيدات فراوان دين ما بهداشت است. يعني کسي که مي خواهد به مسجد برود، بيرون برود يا سرکار برود يا کنار همسرش قرار گيرد بايد بهداشت داشته باشد . پيامبر به شدت تأکيد مي کردند بايد تو نظيف و تميز و خوش بو باشي، پيامبر بيشترين هزينه زندگي را خرج عطر مي کردند. خيلي عجيب است و من يک گزيده اي را انتخاب کرده ام از مسواک زدن پيامبر، بهداشت دهان و دندان، چيزي که امروز اطبا ميگويند بسياري از بيماريها از دهان شروع ميشود و از دندان آغاز ميشود. بسياري از دندان دردها باعث دردهاي غير دندان درد ميشود، يعني خيلي از سردردها به دندان مربوط است ،خيلي از مشکلات بينايي به دندان مربوط است و ارتباط ارگانيکي که خدا در همين يک محفظه کوچک قرار داده که گاهي مثلا شما حس مي کنيد دندان شش سمت راست فک پايين شما درد مي کند بعد مي رويد پيش پزشک وقتي يک عکس مي گيرد يک کارد و چاقو بر مي دارد دندان چپ سمت چپ فک بالا را درست مي کند و مي گويد من مي دانم که اينها چه ارتباطي با هم دارد تو فقط بشين و تماشا کن. حالا ببينيد پيامبر چه مي فرمود: هيچگاه جبرائيل نزدم نيامد جز آنکه مرا به مسواک سفارش مي فرمود .اگر مردم از فوائد مسواک آگاه بودند آنرا با خويش به بستر مي بردند . امروز خيلي ها مي خوابند موبايلشان را زير سرشان مي گذارند ، پيامبر مي گويد نه ، مسواکت را بگذار و موبايلت را خاموش کن . پيامبر فرمودند اگر سخت نبود براي امت من هر آينه مسواک را واجب مي کردم . چون مي دانيد اگر واجب بود خيلي از ما تنبلي مي کنيم و با نزدن مسواک يک گناهي را مرتکب مي شويم. چون دل پيامبر مهربان است و نمي خواهد ما گرفتار بشويم تا همين حد گفته است . منتها يک نکته من همينجا عرض کنم، يک کسي مي گويد خوب آقا ديگران هم مسواک مي زنند ،غربيها و بي دينها و کمونيستها مگر اين مال دين ما است؟ نکته لطيف آن اينجاست که پيامبر مي گويد يا علي با هر وضويي که براي نماز مي گيري مسواک بزن و در انتهاي اين فصل دارد دو رکعت نماز با مسواک ، برتر از هفتاد رکعت نماز بي مسواک است . من يک وقتي يک جايي گفتم نماز صبحهايي که ما ماه رمضان ها بعد از سحري مي خوانيم هفتاد برابر صواب آن بيشتر هست از نماز صبح هاي ديگر. بصورت يک مسابقه اي براي مخاطبين گفتم که چه کسي مي داند چرا ؟ يک کسي گفت چون اول وقت است ، چون نماز جماعت مي خوانيم ، چون روزه داريم و ... گفتم نه اينها دليل نيست يک انسان لطيفي گفت چون آقا سحري که مي خوريم مسواک مي زنيم. ببينيد ديگران مي گويند مسواک بزن دهانت خوش بو مي شود بيماريها از بين ميرود اينها همه است، اما وصل کردن يک حرکت زميني به آسمان، کار پيامبر است. اين مسواک را شما فقط براي بهداشت دهان و دندان نبينيد، اين پيش خدا شما را محبوب مي کند. مثلا يک آقايي سر سفره عقد کت و شلوار مي پوشد چه رنگي؟ مي گويد من اين رنگ را دوست دارم اما به عروس خانم مي گويد ،من اين رنگ را خودم دوست داشتم ولي چون فهميدم شما هم اين رنگ را دوست داريد بخاطر دل شما اين رنگ را انتخاب کردم نه بخاطر دل خودم. تا برسد به يک جايي که بگويد راستش من از اين رنگ خوشم هم نمي آمد فهميدم شما رنگ صورتي دوست داريد کت و شلوارم را اين رنگ انتخاب کردم خوب اينجا عروس مي فهمد که خيلي به او احترام مي گذارد .
ميگويد خدايا من براي بهداشت و نظافت و از اينجور چيزها مسواک نمي زنم ،چون تو دوست داري اين کار را مي کنم .اين سمت خدايي که هست اينکه آدم هر کاري را براي خدا انجام دهد . بالاخره مثل يک قطب نمايي که توي اين اقيانوس يک نفر دارد ميرود از آن استفاده مي کند. ما سوار يک لنج شده بوديم از بندرعباس برويم قشم يک جايي ديديم همه طرفمان آب است هيچ خشکي نيست گفتم خداياچه کار کنيم ، ديدم مقابل اين آقا يک قطب نما است ،شمال و جنوب و شرق را نشان مي دهد و اين با استفاده از آن جلو مي رود اين فرد ديگر نمي گويد چشم من تيز است ، کجا را ببيند هر طرف را ببيند آب است ،اينجا فقط اين قطب نما است که انسان را مي برد به سمت درست . يک کسي مي گفت من خدا را قبول ندارم يک عالمي به او گفت آقا اشکال ندارد انقدر مرد باش همينجور قبول نداشته باش وقتي هم از دنيا ميروي روز قيامت در مقابل خدا مي ايستي بگويي من که تورا قبول ندارم اگر تا آنروز بتواني جلو بروي خيلي است و هنر کردي، ولي فکر نمي کنم يک روز يک جايي مي رسي که مي بيني جز خدا کسي نبوده دست تو را بگيرد. قبل از اينکه به آن درجه برسي بيا . يک وقتي يک عزيزي مريض شده بود رفتيم عيادت او ، در بستر دراز کشيده بود مي گفت آي خدا، اين فرد پايش بنده خدا شکسته بود (خدا انشاءاله همه بيماران شفا بدهد ) مي گفت آي پايم آي خدا من يک دفعه خنده ام گرفت ،ما هم که آدم حسابي نيستيم از درد ديگران يک دفعه خنده مان مي گيرد گفت: پسر عمو مي خندي ،گفتم واله اين خدا در بيست و چهار ساعتي که از ما مي گذرد به هفت يا هشت بار اي خدا قانع است که ما او را صدا کنيم ولي گاهي نمي کنيم حالا انقدر دوستمان کاري کرده که هر ثانيه ده بار بگوييم اي خدا و ايشان هم خنده ا ش گرفت . وقتي به اين صورت شد اصلا کار خدايي شد چهره ديگري پيدا مي کند . بقول آن دوست ما مثل اين اسانسي است که مي زنند به مواد شوينده ، مواد شوينده بوي طبيعي خودش بوي مطبوعي نيست ولي آن اسانس خيلي آنرا خوش بو ميکند، ما خودمان طبيعت خودمان خيلي خوش بو و معطر نيست، لجن هستيم ، خدا ميگويد گل اصلي شما از يک لجن بوده است بعد هم نطفه ي گنديده شده ايد و نجس و آلوده ، ولي آن اسانسي که از وجود من زديد شما را پاک مي کند. تا به جايي ميرسد که يک عده جسمشان هم مثل روحشان جاودان مي شود. مي گويند قبر فلان عالم را شکافتند پانصد سال پيش از دنيا رفته کفن او هم نپوسيده . مولوي اين را تشبيه مي کند به روح و گفته: که جسمشان را هم از نور سرشته اند تا زروح و از ملک بگذشته اند .يعني چطور روح جاودان هست جسم هم جاودان مي شود. اگر اين جسم را ما با قوانين طبيعت سازگار بکنيم ، قوانين طبيعت قوانين بهداشتي است شما مي بينيد برگ درخت خودش خودش را پاک مي کند. در شمال يک گياهي است بنام گزنه که خيلي ها آشنا هستند ولي الحمداله به دستشان نخورده من بچه بودم گزنه به دستم خورده، سرخ مي شود مي خارد مي سوزد، کناره گزنه يک گياه ديگري مي رويد که ما به زبان محلي به آن چماز مي گوييم يا پِلُم به زبان مازندراني اگر گزنه به شما زد همان چماز يا پلم را مي چينند مي مالند روي آن ،خارش را خنثي مي کند. مي گويند اگر توت سرخ چيدي که دست تو سرخ شد ، با همان برگ توت دست خود را بشور سرخي اش گرفته مي شود. اين خدا در طبيعت اصلا بهداشت را همانجا کنارش گذاشته است، شوينده را گذاشته است . ما اگر توانستيم با اين طبيعت همگام بشويم آنوقت ديگر رو به پوسيدگي نمي رويم و حتي جسم مان جاودان مي شود .حالا دو يا سه نکته ديگر در اين مسواک هست که در فراز بعدي عرض مي کنم.
راجع به بهداشت فردي صحبت مي کرديم، علي الخصوص درخصوص مسواک ، چند تا حديث را اينجا ترجمه کرده جناب آقاي سيدي : يکي اينکه محبوبترين دهان نزد پروردگار خوشبو ترين دهان است ، يک چيزي اينجا بگويم، ماه رمضان نزديک است شب احياء يک شبي است که همه مهمان خدا هستند و خيلي از آدمهايي که در طول سال در مسجد و محراب پيدايشان نمي شود يا حالا نمي گوييم با خدا قهرند، وقت ندارند بيايند آن شب مي آيند، چون شب آشتي کنان است و همه از آشتي خوششان مي آيد ،بخصوص که بقول مولوي هيچکس آن شب به سابقه خودش نگاه نمي کند همه مي خواهند به سابقه خدا نگاه کنند چون سابقه خدا سابقه درخشاني است ولي سابقه ما سابقه خوبي نيست .
آنوقت يک کسي مي گويد خدايا من تا صبح دعا کردم الغوث گفتم چرا خبري نمي شود ؟ چرا دعا مستجاب نمي شود ؟ فرشته ها مي آيند و مي گويند : ميداني چرا نمي شود . بخاطر اينکه دهان تو بد بو بود ،اين دهان تو مثل موبايلي که روشن باشد جلو يک ضبط و پخش نويز مي اندازد و ديگر شما صداي اين راديو را نمي شنويد ، توي ماشين ديديد وقتي موبايل مي خواهد زنگ بزد حتي قبل از زنگ نويز آن مي افتد و ديگر شما صداي راديو و صداي آن مجري و برنامه را نمي شنويد، خدا مي گويد يک صدايي مي آمد شب احياء منتهي واضح نبود ، من نمي فهميدم شما چه مي گفتي ، آي خدا چطور شما متوجه نمي شدي . مي گويد : چون توي اين دو ساعت دهانت بو مي داد و اوضاع بغل دستي شما خيلي ناجور بود . محبوبترين دهان نزد آفريدگار خوش بوترين دهان است. اما راجع به سيره پيامبر ، پيامبر هر شب سه بار مسواک مي زد قبل از خواب بعد از بيدار شدن و پيش از رفتن به مسجد براي نماز صبح .تا مسواک نمي زد نمي خفت. بعد فوائد مسواک را آورده مي فرمود: در مسواک زدن دوازده فايده است، اول خشنودي آفريدگار، پاکيزگي دهان ، سپيدي دندانها، نابودي کرم، کاستي بلغم ، اشتها آوري، افزون شدن نيکي ها، خيلي عجيب است ! همان چيزهايي است که ما گاهي نمي فهميم ، من توي هواپيما نشستم از کجا مي دانم با اين موبايل که صحبت مي کنم، چه نويزي دارد توي کابين خلبان مي اندازد، نگوييد : آقا ما يواش زير عبايمان مي گيريم يا زير چادر و مانتوي خود، بحث اين نيست که مهماندار مي بيند ، آنجا پارازيت مي اندازد و اثرش را مي گذارد . سنت پذيري، اصلا ادا در آوردن خودش يک عالمي دارد ، گاهي ديده ايد بچه ها اداي بابا بزرگها را در مي آورند آدم از آن خوشش مي آيد ديديد بچه دارد نماز مي خواند ، حالا دمر مي افتد و سجده مي کند براي اينکه اداي يک آدم بزرگ را در مي آورد ،آدم خوشش مي آيد . تأثير بعدي : حضور فرشتگان و استحکام لثه ها ، و حديث ادامه دارد دندان هايتان را خلال کنيد ، فرمودند براي فرشتگان چيزي منفور تر از آن نيست که در دندانهاي کسي باقيمانده غذا را ببينند ، خوب چرا فرشتگان به خانه ما نمي آيند معلوم است ديگر ما اينجا يک آلودگي گذاشتيم ، شما وقتي يک ميهمان مي آيد اتاقتان را آب و جارو مي کنيد ، تميز مي کنيد ، اسپري مي زنيد که خوش بو باشد فرشتگان هم جايي که خوش است ،تميز است ،نظيف است مي آيند ، منتها فرشتگان چون يک موجوداتي هستند که باطن ها را هم مي بينند ،ما فقط همين ظواهر را مي بينيم ، مي گوييم خوب الحمد اله صورت شما خوب تراشيد و خيلي ادکلن زده ايد، اين خانم چکار کردن آرايش کردن ، ولي آنها متأسفانه يک مقدار باطن را هم مي بينند، مثل اينکه يادتون است موقعي که بچه بوديم يک وقتي شکولاتي ، تخمه اي چيزي مي خورديد يواشکي دور از چشم مادرمان مي گذاشتيم زير فرش،پشت پشتي و موقع اسباب کشي معلوم مي شد اي واي چرا اينجا کثيف است ، مادرمان ميگفت اينها چيست ؟ بعضي ها که بيچاره ها سيگارشان را هم آنجا خاموش مي کنند آنها که هيچي و آن زيبايي ها و آن ظرافت ها وآن نظافت ها ميتواند فرشتگان را جلب کند، اين است که مي فرمود فرشتگان چيزي برايشان منفور تر از اين نيست و بعد هم فرمودند دو رکعت نماز با مسوارک بر تر است از هفتاد رکعت نماز بي مسواک است . يک جمله اي هم نهي دارند که نمي دانم دليلش را حتما اطبا بايد اينجا بگويند با همه اين سفارشي که در باره مسواک زدن مي کرد ، مي فرمود در حمام مسواک نزنيد ، حالا علت آن چيست نمي دانم . و اين دين ما است پيامبر ما است که اگر کسي او را ببيند شيفته اين آدم مي شود يعني آنقدر همين چهره، همين به تعبير بي ادبانه من همين دکوراسيون همين چيزي که امروز به آن ديزاين مي گويند، سرشار از جذابيت است کافي است کسي از بوييدن بوي خوش، بوي گل استعفا نداده باشد. آن آدمهايي که استعفا داده اند ديگر ما به آنها حرفي نمي توانينم بزنيم ، چون چاره نداريم قرآن مي گويد که : از اين يهوديان و مسيحيان غافل نشويد ، اينها درسته مسلمان نيستند ولي انقدر آدمهاي خوب توي اينها است، نگوييد آقا چون تو مسلمان نيستي ، تو آن طرف جوب من اين طرف جوب. از قرآن اين نيست، مي گويد يک کيسه پول بدهيد به بعضي از اينها يک ريال درآن دخل و تصرف نمي کنند . همه را مثل يک امانت دار نگاه مي دارند، راجع به يهوديان است اين آيه ، ولي بعضي از آنها هم هستند يک قران هم به ايشان بدهيد يک ناخنکي به آن مي زنند. پس انسانهاي خوب همه جا است، به قول حافظ :
هرکجا آن شاخ نرگس بشکفد/ گلرخانش ديده نرگستان کنند
هرکجا يک شاخه گلي شما دست يک کسي ببينيد، هرکسي باشد هرچي باشد از بوي آن خوشتان مي آيد. ما چند روز پيش يک سفري داشتيم به جزيره زيباي کيش ، براي اولين بار بود ما تا حالا نرفته بوديم آنجا، احساس مي کرديم اگر برويم کيش، مات مي شيم و رفته بوديم يک سوغاتي بخريم براي بازماندگان ، يک کسي مي گفت آقا صبح آدم شاد مي آيد بيرون و غروب شادروان بر مي گردد، حالا ما داشتيم شاد روان بر مي گشتيم ، گفتيم براي بازماندگان يک چيزي بخريم ، يک آقايي توي يکي از اين فروشگاههاي بزرگ کيش گفت آقا راستش را بگويم من خيلي دين ندارم، ولي از بعضي از حرفهاي شما توي تلويزيون خوشم مي آيد . اين حرف من نيست ، اين حرف دين است پس تو بدان که اين دين جاذبه دارد، تو هم اشتباه مي کني مي گويي من دين ندارم ، دين داري ولي خود تو خبر نداري.
فکر مي کنم از اين بحث بهداشت فردي چند نکته ديگر مانده که بايد هفته آينده عرض بکنيم .راجع به نحوه لباس پوشيدن ، نحوه حتي گاهي استحمام، استفاده از بوهاي خوش ، برخورد با ديگراني که با ما ارتباط دارند و بعد انشاء اله اخلاق اجتماعي را مي گويم.