اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-08-02-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-پرسش و پاسخ

90-08-02
سوال – من خودم مقيد به دين اسلام هستم. چند وقت پيش يکي از آشنايان از من سوالي کرد که نتوانستم به آن جواب بدهم. ما قبول داريم که خدا همه را آفريده و مالک دنيا است ولي اينکه خدا بگويد در مقابل من سجده کنيد والا شما را در آتش جهنم مي اندازم با کمال خدا منافات دارد. علت اجباري بودن سجده در اسلام چيست ؟ فلسفه ي سجده و نماز چيست ؟
پاسخ – حضرت علي (ع) فرمود: اگر کسي عبادت بدون فهم انجام بدهد آن عبادت فايده اي ندارد و اثر کمال آفريني براي او نخواهد داشت. اگر انسان با فهم ولي به مقدار کم عبادت کند خيلي بهتر و موثرتر از عبادتي است که از روي عادت انجام بدهد. يکي از محققين مي گويد که من رقص دختران هندي را بهتر از عبادت بعضي ها مي دانم چون آنها مي دانند دارند چکار مي کنند. فردي هم جواب داد: من نمازي را که براي خدا مي خوانم يهتر از رقصي مي دانم که آنها براي مردم انجام مي دهند. وقتي شما کاري را براي خدا کردي سود آن کار هم براي خودت است نه براي خدا. خدا نيازي به سجده و نماز ما ندارد. در قرآن داريم که وقتي شما صدقه مي دهيد اين صدقه به خدا نمي رسد زيرا خدا از همه غني تر است. از آيت الله آملي پرسيدند: آيا صلواتي که ما براي پيامبران مي فرستيم باعث ارتقاء درجه ي آنها هم مي شود؟ ايشان فرمودند که اين ربطي به بالا بردن درجه ي آنها ندارد زيرا آنها بالاترين درجه را دارند. اگر کسي براي شاه گلدان گِلي هم ببرد نمي تواند بگويد که ما براي شاه گلداني آورده ايم. در واقع شما ادب خودتان را نشان داده ايد و الا در خانه ي شاه همه چيز از طلاي اصل است و گلدان گلي شما اثري ندارد. پس اين سجده ها براي خود ماست. مثل سلام کردن به انيشتن يا سلام کردن به علامه ي طباطبايي. اگر من به ايشان سلام کرده ام در واقع من به آنها نياز داشته ام. چرا ما به خاک مي افتيم ؟ زيرا بالاترين نوع کرنش به خاک افتادن است. خدا بالاترين است از جهت اينکه به وصف نمي آيد.ما در منهاي بي نهايت هستيم و او در بعلاوه ي بي نهايت است. در قديم در پيشگاه خسرو پرويز مردم به خاک مي افتادند که خشوع خودشان را برسانند. خسرو پرويز نامه ي پيامبر را پاره نکرد بلکه تومار سلطنت خودش را پاره کرد. چند وقت بعد او توسط پسرش کشته شد. الان در معبد بودايي ها هم مقابل مسجمه ي بودا به خاک مي افتند. خاک مظهر حقارت است. مي گويند: پشت او را به خاک رسانديم يا پيشاني اش را به خاک ماليديم يا خاکبر سرش را حواله مي کنند. خاک مظهر حقارت و پستي است، پيشاني نشانه ي انسانيت است. پس نماد بلند ما يعني پيشاني در مقابل خاک نماد حقارت قرا مي گيرد. اگر اين اتفاق بيفتد ما نشان مي دهيم که بخاطر خدا به خاک افتاده ايم. درضمن اين طوري نيست که هر کسي که نماز نخواند او را به جهنم ببرند. هر کسي با دين و آيين خودش سنجيده مي شود. اگر فرد در مقابل خدا کرنش داشته باشد خدا او را مي پذيرد. نمازي که انسان از سر معرفت و خضوع بخواند، الا علي الخاشعين، آن نماز انسان را بالا مي برد. اگر اين دستور به فردي نرسيده است ولي او در مکتب و مرام خودش خدا را مي شناسد و خدا را کرنش مي کند، اين عبادت فرد قابل قبول است. در قرآن داريم که اگر يهوديان، مسيحيان، ارمني ها و مسلمانان در مرام خودشان عمل صالح انجام بدهند هيچ خوفي نداشته باشند. ولي کسي که اين دستورات آشکار به او رسيده است بايد نمازش را بخواند. اگر او ر اثر لجاحت اين کار را نکند برايش مشکل پيش مي آيد. اگر کسي در مسابقه ي دو بتواند اول بشود ولي نفر سوم بشود ضرر کرده است. پير زني که نخ ريسي مي کرد خدا را با چرخ نخ ريسي خود شناخته بود و خدا اين را مي پذيرد ولي اگر من چيزي را مي فهمم و آنرا انجام نمي دهم مثل اين است که من نياز به آب دارم و آنرا نخورم، خوب جگرم مي سوزد. خدا مرا نمي سوزاند بلکه اين بخاطر آب نخوردن است. همان طور که نفع کاري مستقيم براي ما است، ضرر آن هم براي خود ما است. بقول آقاي رنجبر وقتي کرمي سر قلابي مي گذارد که ماهي بگيرد، ماهي هم به طمع خوردن کرم وارد تور مي شود و ماهيگير آنرا بالا مي کشد. ماهي از اين دلش مي سوزد که از آب دريا به اين بزرگي کرمي بدست آورده است. ما هم وقتي از آب اين عالم بالا مي آييم مي بينيم براي متاع قليلي خدا را از دست داده ايم. آن موقع ما خودمان مي سوزيم نه اينکه در جهنم بسوزيم. در قرآن داريم که کافر الان در جهنم است ولي خودش نمي فهمد. مثل فردي که بيماري ايدز دارد و خبر نداردو با خوشحالي به ميهماني مي رود ولي از بيماري خودش غافل است و فکر مي کند که خيلي به او خوش مي گذرد. مثلا کسي مي خواهد به يک ميهماني اشرافي برود و دلش مي خواهد که بهترين جواهر و لباس را داشته باشد. او به طلافروشي برود و يکسري جواهر گران قيمت بخرد. وقتي او در ميهماني است، اگر فردي به او بگويد که جواهراتش ما بدلي است و واقعا هم اين جور باشد و بفهمد که کلاه سرش رفته است، او آتش مي گيرد. ما مي گوييم سوختم، آتش گرفتم. اين همان تجسم جهنم است. در اينجا به زبان مي گويي که آتش گرفتم ولي در قيامت مي بيني که آتش مي گيري زيرا همه ي عمرت را براي گرفتن چيز بدلي داده اي. اين عالم با فهم و غير فهم ما تغيير نمي کند. اگر من فکر کنم که اين ليوان آب سالم است و آنرا بخورم در حاليکه سمي باشد، آيا من مسموم نمي شوم ؟ من بدانم يا ندانم واقعيت عوض نمي شود. بخاطر همين خدا مي فرمايد که واقعيت را ببينيد و بشناسيد. پيامبر مي فرمود: خدايا واقعيت هر چيز را همان طوري که هست نشان بدهد. اگر کسي باطن هر چيزي را بداند به طرف آن چيز نمي رود.
سوال – من هر وقت از کسي پول قرضي مي گيرم موقع پس دادن آن با اينکه پول هم دارم دلم نمي آيد که پول را پس بدهم. خودم از حق الناس زياد مي دانم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – در نسيه بري همچو گل خندان، پس سبب چيست که در دادن آن گرياني. ملا نصرالدين اَره کدخدا را قرض گرفته بود که درخت بِبُرَد. چند روز گذشت و اره را پس نداد. کدخدا بدنبال اره اش به در خانه ي ملا آمد. ملا اره را پيدا نکرد و گفت که اره نيست. کدخدا گفت که اگر تا فردا نياوريد رفاقت ما بهم مي خورد. ملا گفت: شما آمده ايد که اره را ببريد، رفاقت ما بهم نمي خورد. بعضي مواقع من چيزي از فاميل مي گيرم، وقتي که او به وسايلش نياز دارد خودم را به او نشان نمي دهيم و جواب تلفن او را هم نمي دهم. پيامبر مي فرمايد: اگر کسي به کسي بدهکار است و وقت بدهي اش هم رسيده است و پول هم دارد که بدهي خود را بدهد، از اين لحظه به بعد اگر پول را ندهد، اين فرد در حکم دزد است. در روايت داريم که دعاي چند نفر مستجاب نمي شود. يکي فردي که پولهايش را بد مصرف مي کند و بعد بيچاره مي شود. مثلا تمام پولهايش را صدقه مي دهد در حاليکه خدا گفته بود مقداري از پولت را صدقه بده و بقيه را خرج زن و بچه ات بکن. يک عده بخاطر بدحسابي من، وقتي مي خواهند به کسي وام بدهند چند تا ضامن مي خواهند و وثيقه مي خواهند. سختي هايي که اين طرف مي کشد تا يک وام بگيرد، بايد گناهش را پاي فرد بدحساب گذاشته بشود. انشاء الله خدا به دل همه ي بدهکاران يک عقل و نرمش بدهد که بدانند بايد پول مرد مر ا سر وقت بدهند.
سوال – در قديم که ما خيلي چيزي نمي دانستيم خيلي ساده از خدا چيزي مي خواستيم و خدا به ما مي داد ولي از وقتي آيت الله ها آمده اند هزار تا شرط براي استجابت دعا گذاشته اند. حالا يکي از دعاهاي مان هم مستجاب نمي شود. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اگر شما خيلي ساده از خدا چيزي مي گرفتيد، حالا هم همين کار را بکنيد زيرا خدا سادگي را دوست دارد. واقعيت اين است که اين آيت الله ها از پيش خودشان حرفي نمي زنند. اينها حرف خدا را براي ما توضيح مي دهند. شهيد مطهري در بحث دعا حرفهاي پيامبر را به ما مي زند. اگر شما همسر و بچه و پول بخواهي خدا به شما مي دهد زيرا اين متاع قليلي است. يک وقت شما چيزهايي مي خواهي که پيش خدا ارزشمند است. مثلا مي خواهي حسادت از دلت برود. پس در اينجا بايد حرف آيت الله ها را گوش بدهي.
سوال – سوره قصص آيات 60 تا 70 را توضيح بدهيد.
پاسخ – اين آيات در مورد قيامت است که در آنجا انسانها به يکديگر مي گويند که تو من را گول زدي. مي فرمايد: اما اگر کسي توبه کرد، ايمان آورد و عمل صالح انجام داد، اميدي هست که او نجات پيدا بکند و به مقصد برسد. ممکن است که ما راه اشتباهي رفته باشيم. بقول سعدي هيچ کس بي دامن تر نيست ليکن پيش خلق باز مي پوشند و ما بر آفتاب افکنده ايم. بعضي ها باز همان لباس بي حيايي را مي پوشند. بعضي ها اشتباه خودشان را نمي گويند و معذرت خواهي هم نمي کنند. خوب است که پدر به پسر بگويد که من از تو معذرت مي خواهم زيرا در تربيت تو اشتباه کرده ام. اين عذرخواهي مقدمه ي اصلاح مي شود. اگر قذافي رهبر ليبي از مردم معذرت خواهي مي کرد و مي گفت که اشتباه کرده است و به مردم ظلم کرده است. ما بايد اشتباهاتمان را جبران کنيم، توبه کنيم و کارهاي خوب انجام بدهيم.
سوال – عقيده ي مادر من اين است که مرد بايد صبح تا شب کار بکند. شوهرم حداکثر سعي خودش را مي کند ولي از نظر مادر من باز هم کم است. به همين خاطر مادرم با من و شوهرم حرف نمي زند و مي گويد که بي عرضگي از تو است که به شوهرت فشار نمي آوري که وضعت تان اين جوري است. مادرم دلم را شکسته است. من دوست ندارم که به شوهرم بي احترامي بشود. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اين مادر دلش مي خواهد که فرزندش زندگي بهتري داشته باشد و بخاطر همين نگران کمبودهاي زندگي آنها است. پس اين خانم بايد با مادرش همراهي بکند و بگويد که ما تمام تلاش مان را مي کنيم و دوره ي غم به پايان خواهد رسيد. اين خانم بايد رضايت مادر را بايد بدست بياورد. از طرفي به مادرها مي گوييم که هر کسي حد و تواني دارد. اگر اين مرد اين قدر کار بکند که از شدت کار بيمار بشود خوب است ؟ مهم اين است که دختر و داماد شما با هم خوب هستند و با يکديگر مي سازند. اين نعمت بزرگي است که اين دختر از شوهرش راضي است. خانمي مي گفت که شوهر من مشکل مالي ندارد ولي وقتي به خانه مي آيد خيلي خسته است و خيلي دير به خانه مي آيد و بچه ها هميشه خواب هستند. اي کاش شوهر من زودتر بخانه مي آمد و پول کمتري مي آورد. من شوهرم را مي خواهم نه ماديات او را. اگر کسي گرفتار پُزدادن ماديات بشود اين خيلي خطرناک است. ما بايد مسير تعادل را بپيماييم.
سوال – من کارگري هستم که از اول صبح تا شب سر کار هستم. زندگي ما هميشه با سر و صدا آغاز مي شود و تا شب ادامه دارد. پانزده سال است که زندگي ما اين طور است. اين بخاطر اين است که من مادر پيري دارم که هميشه به او سر مي زنم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اگر مشکل اين است که خانم مي گويد چر اين قدر به مادرت سر مي زني، آقا بايد بگويد که روزي هم ما پير مي شويم و زمين گير مي شويم. و دوست داريم که بچه مان به ما سر بزند. اين خانم بايد بداند اگر خيري در زندگي اش هست بخاطر دعاي اين مادر است. اگر خانمي همسر سالم و توانمندي دارد و پولي دارد بخاطر دعاي پدر و مادر مرد است. اگر مرد سلامتي خودش را از دست بدهد اين زندگي ديگر به درد نمي خورد. آقا مي تواند به خانم نگويد که هر روز به مادرش سر مي زند تا خانم ناراحت نشود. ولي آقا نبايد مادر را فراموش بکند.
سوال – من تصميم گرفتم که گذشت بکنم. چند تا از فاميل هاي من عروسي بچه ام نيامدند و من قسم خوردم که عروسي بچه هايشان نروم ولي الان مي خواهم اين کار را بکنم. با قسم خودم چکار بکنم؟
پاسخ – اين مسئله يک صورت فقهي دارد که بايد از فقهاء پرسيد و يک صورت اخلاقي دارد. از نظر اخلاقي اين قسم درست نيست زيرا اين قسم خلاف مباني ديني خورده شده است. مباني ديني به ما مي گويد که اگر کسي با شما قهر کرد شما با او آشتي باشيد و اگر کسي به شما بدي کرد به او خوبي کنيد. اگر من بر خلاف اين قسم بخورم اين قسم منعقد نمي شود و کفاره اي هم ندارد. گاهي انسان در حال عصبانيت قسم مي خورد و اين قسم اعتبار ندارد. در حالت عادي به ما مي گويند که قسم نخوريد.
از خدا مي خواهيم به حق امام رضا (ع) ما را با هم مهربانتر بکند.