اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-06-14-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-رساله حقوق امام سجاد (ع)

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-رساله حقوق امام سجاد (ع)

90-06-14
سوال – در مورد رعايت حق از رساله حقوق امام سجاد (ع) توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – حضرت مي فرمايد: حق زير دستان تو و مردم اين است که آنها بخاطر ضعف خودشان و نيرومندي تو، زير دست تو شده اند. پس بايد در بين آنها با عدل و داد رفتار بکني و براي آنها مثل پدري دلسوز باشي، کارهايي که آنها از روي ناداني انجام مي دهند ببخشي و در کيفر دادن اعمال بد آنها شتاب نکني. پس خدا را بسيار سپاس بگو بخاطر توانايي که به تو داده است.
کتاب رساله ي امام سجاد(ع) بصورت مجزا چاپ شده است و شرح آن را آقاي نراقي انجام داده است. در اين کتاب به حق مردم مي رسيم. حضرت عباراتي را دارد که همه ي حکومت ها را در برمي گيرد. حضرت در همين جملات کوتاه اضافاتي هم براي کساني که بر جامعه ي اسلامي حکومت مي کنند دارد. کلمه ي رعيت از کلمه ي مراعات است يعني آنها کساني هستند که بايد مراعات آنها را کرد. حضرت مي فرمايد: حق کساني که تو بر آنها حکومت و سلطه پيدا کردي اين است که تو بايد بداني که تو قدرتي داشتي و مردم ضعفي داشتند و ضعف اينها باعث شده که تو رئيس آنها بشوي. وقتي يک پزشک فهميد که بيمار ضعيف است، نبايد از قدرتش سوء استفاده بکند. مي فرمايد: بخاطر ضعفي که اينها پيدا کرده اند واجب است که تو بر مردم به عدالت رفتار بکني. الان مردم دنيا از تبعيض رنج مي برند. اگر شما پارتي داشته باشي کار پيدا مي کني، مشکلات شما حل مي شود و پليس شما را جريمه نمي کند. تبعيض اولين چيزي است که پايه ي حکومت را سست مي کند. عدالت خودش ضامن است. امروز مواد نگهدارنده حکومت عدالت است و عدالت حکومت را بيمه مي کنيد. عدالت مفهوم گسترده دارد. مثلا عدالت در اطلاع رساني، عدالت سياسي، عدالت اقتصادي. عدالت به معني يکسان نگري نيست. کسي از بانک وام مي خواهد و توان اين را دارد که يک کار توليدي راه بيندازد. ولي کسي وام مي خواهد ولي توان اين کار را ندارد، پس نبايد به او وام بدهند. شما پيشينه ي او را بررسي کنيد. پس کسي که مي خواهد حاکم باشد، بايد انسان شناس باشد و روانشناسي و جامعه شناسي هم بداند و حقوق را هم بفهمد. يا اينکه مشاورين قوي داشته باشد که از آنها کمک بگيرد. در ضمن حاکم نبايد ديکتاتور باشد و بگويد حرف من درست است. اگر اين طور شد اين حکومت پيش مي رود. اين مفهوم وسيع عدالت مي شود. ما همچنان که هنرپيشه مي خواهيم، يک کارگر فني هم مي خواهيم. يک حاکم بايد اين حدود را بشناسد. اسراف نيست هرچه کني خرج روشني. ما بايد به آموزش و پرورش بيشتر توجه کنيم زيرا در آنجا انسان تربيت پيدا مي کند. در حاليکه خيلي از معلم ها آرزو مي کنند که کارمند شرکت نفت بودند. وقتي در جامعه انسان خوب تربيت نشد، بايد پليس بيشتري تربيت بشود و بايد قوه ي قضائيه تقويت بشود. سالهاست که در مورد عدالت در دنيا بحث مي شود. حاکم و سلطان بايد يک نگاه پدرانه به مردم بکند و مردم را مثل فرزندان خودش ببيند. پدر وقتي فرزندش خطا کند باز مراقب او هست و او را رها نمي کند و اميد دارد که او خوب بشود. در نامه مالک، حضرت امير مي فرمايد که وقتي والي مصر شدي، مردم را مثل يک طعمه نبيني و آنها را مثل گرگ بدري. من مديري را مي شناسم که وقتي مديريت را بدست آورد همه ي زير دستان خودش را عوض کرد و اقوام خودش را بجاي آنها آورد ولي مديريت او دوام نياورد. اينها را حضرت از منظر حکومت سلاطين مي گويد. اين حاکماني که هر روز سرنگون مي شوند، اگر اين قوانين را رعايت مي کردند، ساقط نمي شدند.
سوال – سوره مومنون آيات 28 تا 42 را توضيح بدهيد.
پاسخ – اين آيات در مورد درگيري تاريخي انبياء با مردمي است که قيامت را نمي فهميدند. آنها مي گفتند که قيامت و حساب و کتابي وجود ندارد و همين دنياي ماست و ما دوباره زنده نمي شويم. اينها خيالاتي است که به سر شما زده است. خدا مي فرمايد: روزي که تو نبودي من تو را آوردم، پس بعد هم مي توانم تو را زنده کنم. انشاء الله انسان دست از غرور خودش بردارد.
سوال – در ادامه ي حق رعيت توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – حضرت مي فرمايد: بالاخره مردم ناداني هايي مي کنند. زيرا اطلاعاتي که تو داري، آنها اين اطلاعات را ندارند و گاهي به تو انتقاد بيخود مي کنند، گاهي به تو فحش مي دهند و از تو ابزار نگراني مي کنند، تو جهل آنها را ببخش و زود آنها را مواخذه نکن و وسعت نظر داشته باش. خوارج روبروي حضرت علي (ع) آيات جهنم را مي خواندند. ابن عباس مي گفت که آقا اينها را تبعيد کنيد يا حقوقشان را قطع کنيد ولي حضرت مي فرمود: نه، آنها کاري نمي کنند. ولي وقتي آنها شمشير کشيدند و مسلحانه ايستادند و فتنه بپا کردند حضرت با شمشير جلوي آنها ايستاد. مي فرمايد: اگر خواستي کسي را مواخده کني، با آنها با ملايمت برخورد کن. اگر با مردم باعدالت برخورد کردي و مثل پدر با آنها بودي و در مجازات آنها عجله نکردي، حالا شکرگزار خواهي بود. يعني حضرت مي فرمايد که شکر خدا در اينجا براي تو اين کارهايي است که بايد انجام بدهي. شکر عملي تو اين است که اين کارها را انجام بدهي. هر نعمتي شکري دارد و شکر آن متناسب با آن نعمت است. اگر شما ماشين داري، براي شکرگزاري، يک نفر که در باران ايستاده است را سوار کن. فقط با گفتن الحمدلله شکر کامل نمي شود. پس شُکر حاکمان اين است که اينجوري عمل بکنند.
سوال – من دختر بيست و نُه ساله اي هستم که در خانواده ي بي حجاب بزرگ شده ام ولي الان هفت سال است که باحجاب شده ام و در اين راه خيلي مقاومت کرده ام. الان براي ازدواج مشکل پيدا کرده ام. من دوست دارم که با يک فرد با ايمان ازدواج بکنم ولي کسي که به خواستگاري من مي آيد با معيار هاي من همخواني ندارد. و اگر با معيارهاي من هم خواني داشته باشد با معيارهاي خانواده ام جور درنمي آيد. خانواده ي من راضي نيستند که با يک خانواده ي مذهبي وصلت بکنند. من براي ازدواج خودم با مشکل مواجه هستم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – ارزش حجاب ايشان از ارزش حجاب دختر خانمي که از اول در خانواده ي مذهبي
بوده است خيلي بالاتر است. خدا به هر کسي که براي کاري سعي و تلاش بيشتري بکند و رنج بيشتري بکشد، ثواب بيشتري مي دهد. گنج ها و اجرها براساس رنج ها تنظيم مي شود نه بر اساس نتيجه ي کار. روايت داريم که هر کس بامشقت قرآن را حفظ بکند دو پاداش دارد. کسي که پول نداشته و خانواده اش هم ضد قرآن بوده اند و اتاق جداگانه اي هم نداشته که قرآن حفظ بکند، اجر بيشتري مي برد. ايشان سعي بکند که مقاومت خودش را با محبت در دل ديگران جا بيندازد. حالا که ايشان باحجاب شده است سعي کند که از بقيه اعضاي خانواده مهربانتر بشود. در اينجا شما بايد دل آنها را بدست بياوري. ديگر اينکه ايشان مطمئن باشند که خدا فرد پاکي را در زندگي ايشان قرار خواهد داد و البته اين داماد هم با اين خانواده مشکلاتي خواهد داشت. ايشان مي تواند کتابي که در مورد زندگي شهيد چمران است را بخواند. همسرش مي گفت که وقتي من با او ازدواج کردم خانواده ام با شدت با او مخالف بودند. او يک فرد گمنام وغريب در لبنان بود ولي من دختر يک تاجر الماس لبناني بود. چمران کاري کرد که مادر خانم مخالف، شيفته ي او شد.
سوال – من يک دختر بيست و يک ساله و دانشجوهستم. من همه ي بود و نبود خودم را خدا مي دانم. ولي با اتفاقاتي که براي من مي افتد مطمئن هستم که خدا من را دوست ندارد. من با اينکه زحمت فراواني براي درس خواندن کشيده ام براي بار دوم مشروط شده ام. پدر و مادر من هر دو اعتياد دارند و من تنها با درس خواندن مي توانم خودم را نجات بدهم. خيلي نااميد هستم. لطفا من را راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – انشاءالله خدا به اين پدر و مادرها يک عقل صحيحي بدهد که بدانند که آنها مال خودشان نيستند. به اين دختر خانم هم مي گوييم که اين جوري نيست که خدا با شما قهر کرده باشد. يک جاهايي تلاش بيشتري مي طلبد. دختري که پدرش دکتر است و همه ي امکانات را دارد و درس مي خواند، خيلي اجري ندارد زيرا او اگر درس نخواند مرتکب گناه مي شود. مردم دوست دارند که به سيرک بروند زيرا درسيرک يک حيوان وحشي رام شده است و اين براي مردم تماشايي است. در خانه ي شما هيچ کس آرام نيست، شما بايد بتواني در کنار اين پدر و مادر آرام بگيري و يک جاي دنجي در اين خانه براي خودت بسازي. داريم که وقتي مغولها حمله کرده بودند، خواجه نصيرالدين طوسي در زير بوته هاي پرحجم کتاب خودش را مي نوشت و صداي چکمه ي سربازان را مي شنيد که آنها هر کسي را که مي ديدند مي کشتند. اين يک نويسنده ي آرام است. وقتي اين خانم به مقاماتي برسد مي تواند بگويد که من با رنج و زحمت به مقصد رسيده ام.