اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-05-17-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-ماه رمضان

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-ماه رمضان

90-05-17

سوال – در خصوص فضيلت هاي ماه رمضان توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – ماه رمضان از يک جهت ميهماني ويژه اي است چرا که در جهان آخرت مشخص مي شود که افراد در اين دنيا چگونه تمرين کرده اند و چگونه خود را ساخته اند. افرادي که مي خواهند در اين مسابقه برنده شوند، از آموزش و تمرين اصلاً کوتاهي نمي کنند. در جمله اي از اميرالمومنين (ع) است که من عاشق روزه ي روزهاي طولاني تابستان هستم. البته کاري که آن حضرت مي کرد با زندگي راحتي که ما داريم فوق العاده متفاوت است. اما همينقدر کافي است که ما مي گوييم اي حضرت ما نيز مانند شما در روزهاي گرم روزه مي گيريم همانطور که شما دوست داريد. البته آن زمان کولر، يخچال و. .. نبود و خواب و خوراک آنان نيز با ما متفاوت بود اما همين تشابه هم خيلي خوب است. نکته ي دوم اين است که اين ماه، ماه رحمت و برکت است. ماهي که خدا مي فرمايد: من نفس کشيدن شما را نيز به حساب ذکر مي گذارم مانند تسبيحي که در دست شما است و سبحان الله مي گوييد. خواب شما را نيز عبادت حساب مي کنم. شياطين را نيز بسته ام که شما را اذيت نکنند. درهاي بهشت را نيز به روي شما باز کرده ام که از هر دري خواستيد بتوانيد وارد شويد. وقتي يک چنين چيزي باشد يک ميهماني و ضيافت بزرگي است. همچنين خدا مي گويد که من ديگر نگاه نمي کنم که هر کسي در گذشته چه کاري کرده است، هر کسي بگذرد مي گويم که او را دعوت کنيد داخل شود. در گذشته وقتي پادشاهان مي خواستند از محلي عبور کنند در جلوي آنها علم داراني مي آمدند که همه بفهمند موکب پادشاه در راه است. به اين اصطلاحاً سنجق مي گويند. مولوي مي گويد که اين ماه رمضان سنجق سلطان است و از محله ي ما آدميان در حال عبور است. از برکات آن به همه يک چيزي مي رسد. البته بستگي به اين دارد که ظرف هر کسي چقدر باشد. کسي که دست خود را نگاه مي دارد به اندازه ي کف دست او به او مي دهند. يک نفر ديگر هم يک کشتي مي آورد براي اينکه آن را از رحمت پر کند. يک کسي هم يک جان اقيانوس گونه مي آورد و جان نازنين او از رحمت و برکات خداوند پر مي شود. بنابراين اين ماه، ماه عجيبي است و خوشا بحال کساني که توانسته اند سر خود را از لاک خود بيرون بياورند که مبادا وقتي اين شاه مي گذرد خواب باشند.
سوال – در ماه رمضان چکار کنيم که امروزه مان با ديروزمان متفاوت باشد ؟
پاسخ – در دعاي کميل يک تعبيري است که مي گويد خدايا تو اينجا را ميدان مسابقه قرار داده اي. در ميدان مسابقه چند اتفاق مي افتد. اتفاق اول اين است که انسان فقط به فکر بردن است. يعني اينکه فرد نگاه نمي کند که ديگران چکار مي کنند و در اطراف او چه مي گذرد و فقط به بردن فکر مي کند و فقط مي خواهد از ديگران جلو بزند. به همين خاطر حضرت مي فرمايد: خدايا يک کاري کن که من از همه ي مبارزه دهندگان جلوترباشم. اينکه ديگران روزه نمي گيرند مهم نيست چون اين افراد افتاده اند، تو بايد بدوي. به اينکه برخي افراد بد اخلاق هستند چکار داري، تو در خوش اخلاقي سبقت بگير. در فاميل همه با هم قهر هستند به تو ربطي ندارد، تو با همه آشتي باش. اگر کسي بتواند اين ماه رمضان را يک مسابقه ي ويژه حساب کند آنوقت ديگر به تعبير قرآن هرکسي به فکر برنده شدن خود است. اگر همه هم باختند چه بهتر ما بايد گليم خود را از اين جهت بيرون بکشيم و کاري هم نداشته باشيم. مثلاً زماني که پرفسور حسابي درس خواند و به اين درجات علمي رسيد شايد نود و نه درصد از مردم ما ديپلم هم نداشتند. ولي او نمي گفت که الان که مردم ديپلم هم ندارند براي چه ما تا درجه ي پروفسوري پيش برويم. ما به اکثر افراد چه کار داريم، اگر اکثرا افراد بي سواد هستند آيا شما نمي خواهيد پرفسور شويد ؟ اگر اکثر افراد طلا و جواهرات بدلي به خود آويزان مي کنند، شما نمي خواهيد يک طلاي بيست و يک عيار به گردن خود آويزان کنيد ؟ به قول پروين اعتصامي: رو گهري جوي که وقت فروش، خيره کند مردم بازار را. روزي است که خدا مي خرد و خوب هم مي خرد اما چيزي را مي خرد که همه ي چشم ها خيره مي شود. روزي که سر همه پايين است يک فروشنده اي مي آيد و متاع خود را نشان مي دهد. انواع مسابقه ها را خدا در اين ماه قرار داده است. مسابقه ي افطاري دادن. مسابقه ي دستگيري از مردم مستمند. افطاري هاي ما نبايد به گونه اي باشد که فقط به افراد اطراف خود و پولدارها و مديرکل ها بدهيم. گاهي شما ديده ايد که سر چهارراه ها يک کارگراني مي ايستند که به دنبال کار هستند و به برخي از اين افراد تا غروب هم کاري مراجعه نمي شود. موقع غروب مي بيند که در ماشين هاي مدل بالا افراد نشسته اند و جعبه هاي زولبيا و شيريني را با خود به خانه مي برند و او نگران اين است که ناني را بدست نياورده که براي زن وفرزندان خود ببرد. چه خوب است که به اين افراد افطاري بدهيم. حتي مي توانيم اگر کاري هم نداريم، يک وظيفه ي مختصري به او بدهيم و به اين بهانه پولي به او بدهيم تا به خانه ي خود ببرد. با اين کار اين فرد هم وقتي به خانه مي رود شرمنده ي خانواده ي خود نيست و هم فکرهاي شيطاني به سر او نخواهد زد. مي گويند وقتي فقر وارد مي شود ايمان از در ديگر خارج مي شود. ايمان و فقر با هم در يک مکان جمع نمي شوند. با فقر، فرد به فکر سرقت، قاچاق و. .. مي افتد. گاهي در برخي از فاميل ها يک خانواده ي فقير است آنها را کسي به خانه ي خود دعوت نمي کند. يا حداکثر يک غذاي مختصري به در خانه ي آنها مي فرستند. اين کار اشتباه است بايد آنها را نيز به سر همين سفره ي خود دعوت کنيد. در ماه رمضان مسابقه ي حسن خلق است. پيامبر(ص) در خطبه اي فرمود: اگر کسي بتواند از نظر اخلاقي با خود کار کند يعني اگر در ماه هاي ديگر اخمو و بد اخلاق است در اين ماه يک مقدار خوش اخلاق تر باشد. البته کلاً روزه يک مقدار بداخلاقي به همراه دارد و گرسنگي و تشنگي اعصاب انسان را به هم مي ريزد. اگر کسي بتواند اين حالت را کنترل کند کار مهمي کرده است. در تاريخِ جوانمردي است که يک خانمي به عقد آقايي درآمد. در فاصله ي زماني که عقد شد تا به خانه ي همسر خود برود گرفتار بيماري آبله شد و يک چشم خود را از دست داد. همسر او متوجه شد. خانواده ي عروس يک مقدار صبر مي کردند شايد بتوانند او را مداوا کنند. اما وقتي اين مرد متوجه شد دو يا سه روز بعد اظهار چشم درد کرد و چند روز بعد هم گفت که من نابينا شده ام. عروس از اين قضيه خوشحال شد و به خانه ي داماد آمد. بيست سال اين زن و شوهر با هم زندگي کردند و بعد براثر يک بيماري خانم از دنيا رفت. وقتي که خانم از دنيا رفت مرد چشم باز کرد. پرسيدند اين چه حالت است ؟ گفت خود را به نابينايي زده بودم که او از بيماري خود اندوهگين نباشد. به او گفتند تو در اوج جوانمردي هستي. اگر ما اين افراد را ببينيم و از آنها فيلم بسازيم در جامعه ي ما اتفاقات خوب تري خواهد افتاد.
سوال – لطفاً درخصوص آيات 65 تا 76 سوره ي طه توضيح بفرماييد.
پاسخ – بيشترين مطالب سوره ي طه در ارتباط با حضرت موسي (س) است. يعني از ابتدا تا انتهاي آن در ارتباط با حضرت موسي است به جز آيات پاياني که در ارتباط با حضرت آدم و حوا و وسوسه هاي شيطان است. اين آيات در ارتباط با زورآزمايي حضرت موسي با ساحراني است که فرعون دعوت کرده بود. به او گفتند کار تو از جنس سحر است. تو عصاي خود را مي اندازي اژدها مي شود. دست خود را داخل جيب خود مي کني و بيرون مي آوري دست تو مانند خورشيد مي درخشد. بنابراين ما افرادي را مي آوريم که با تو زورآزمايي کنند. فرعون ساحران را دعوت مي کند و وقتي آنها نيز چوب ها را انداختند و تبديل به مار شد، به تعبير قرآن حضرت موسي يک مقدارمي ترسيد. خداوند فرمود: نترس تو پيروز مي شوي ما اينجا هستيم. ما گاهي در زندگي خود مي ترسيم. مثلاً اگر يک کاسبي بخواهد فقط صادقانه زندگي کند مي ترسد. چون مي بيند که در دنيا برد با دروغگويان است. در زندگي ديده مي شود آن کسي که مي خواهد دختر خود را شوهر بدهد و پسر خود را زن بدهد اگر دروغ بگويد برنده است. پيامک هاي زيادي ما داريم که دختر من خوب و پاکدامن است ولي شوهر مناسبي براي او پيدا نشده است. اما برخي از دختران با اينکه پاکدامن نبوده اند خواستگار دارند. قرآن مي گويد: اين ترس ها وجود دارد و مي ترسي از اينکه ديگران به ظاهر برنده شده اند ولي تو برنده ي نهايي هستي. يک تعبيري است که وقتي که تير را در کمان مي گذارند ومي خواهند بکشند، تير بايد راست باشد. اما وقتي که کماندار تير راست را مي گيرد ابتدا آن را عقب مي کشد. تير راست اول يک مقدار عقب مي افتد ولي بعد جلو مي رود. صداقت انسان را ابتدا عقب مي کشد و همه هم گاهي به انسان سرکوفت مي زنند. فقط بايد ما در اين زماني که ديگران حرف و حديث مي زنند و نيش و کنايه مي زنند يک صبوري به خرج بدهيم و بعد ببينيم که از همه جلو تر خواهيم افتاد.
سوال – خانمي بيست و پنج ساله و متأهل هستم. داراي همسري بسيار خوش اخلاق، چشم پاک و با احترام نسبت به همه و خصوصاً پدر و مادر خود هستم. او از همه لحاظ ايده آل است و توانسته در کوتاهترين مدت جايگاه ويژه اي در دل همه براي خود باز کند. اما با همه ي خوبي هايي که دارد در مسائل ديني و اعتقادي کمي سهل انگار است. نماز خود را مي خواند و روزه هم مي گيرد اما من به او مي گويم که نماز صبح را بايد بلند و ظهر را آهسته بخواني. او مي گويد اين مسائل را روحانيون درست کرده اند براي خدا چه فرقي مي کند ؟ مي گويم چرا به اين صورت وضو مي گيري وضوي تو درست نيست. مي گويد گيرنده بايد درست باشد. يا مي گويم اينجا نماز تو شکسته است مي گويد محکم کاري مي کنم و. .. به من بگوييد که چطور با او برخورد کنم چون نمي توانم او را قانع کنم. و چون او را خيلي دوست دارم نمي خواهم که اعمال او ناقص باشد.
پاسخ – ابتدا اين خانم بايد خدا را شکر کنند که يک چنين همسر مهربان و خوب و مودب و فهميده اي خدا به ايشان داده است. اما در خصوص مشکل ايشان ابتدا بايد ببينيم که سطح معلومات اين آقا در چه حدي است. مگر وقتي سر ما درد مي کند و به دکتر مي رويم، مي توانيم به او بگوييم که تو نمي فهمي سرمن درد مي کند، من مي خواهم آمپول را به شقيقه ي خود بزنم. مگر سرما درد نمي کند پس چرا آمپول را به جاي ديگر بدن ما مي زنند. اما به احترام اينکه دکتر درس خوانده، زحمت کشيده، عمري در دانشکده ي طب رفت و آمد علمي داشته و مي فهمد که ارتباطات ارگانيک بدن چيست و چه رابطه اي بين اجزاء و جوارح انسان است در مقابل او چيزي نمي گوييم. دقيقاً دين هم يک اندام واره است. مانند يک طب عمومي است و فرد بايد در ابتدا آن دوره را گذرانده باشد. وگرنه چرا نماز صبح دو رکعت است ؟ چرا ما دوسجده انجام مي دهيم ؟ و. .. ما دو چيز را بايد قبول کنيم. اول اينکه هر چيزي تخصص خاص خود را دارد. مثلاً من در خاک و زمين شناسي تخصص ندارم. همين خاکي هم که به نظر پست ترين چيز است وقتي که مي خواهيم راجع به آن صحبت کنيم حتماً بايد تخصص داشته باشيم. آيا دين که از همه ي علوم اشرف تر، زيباتر و والاتر است تخصص نمي خواهد ؟ آيا هر کسي مي تواند قرآن را باز کند و آيات آن را تفسير کند ؟ بنابراين گفتگوي با اين آقا خيلي ساده است. اگر ما اصل را پذيرفته ايم بايد در فروع تسليم باشيم. در بقيه ي چيزها نيز همينطور است. مثلاً وقتي که مي خواهيد لباس بدوزيد همه چيز متعلق به شما است اما نمي توانيد در کار خياط دخالت کنيد.
سوال – دختري هستم که تا بحال يک خواستگار هم نداشته ام و تقريباً مطمئن هستم که تاحدود نود درصد بخاطر رفتار پدر و مادر و برادر من است. در حالي که در شهر ما دخترهاي هم سن من شوهر دارند. برادر من به گونه اي با مردم رفتار مي کند که خود من هم اگر پسر بودم حاضر نبودم با خانواده ي او وصلت کنم. رفتار مادر من به صورتي است که حتي خانواده ي خود او هم از او مي ترسند و دوست ندارند با او تعامل داشته باشند. به طوري که حتي عيد ها هم شايد با هم ملاقات نکنند. به نظر شما من با اين پدر و مادر پير و برادر کج خلق و ديوانه که حتي حاضر نيست به دکتر برود و درمان شود چکار کنم. خواهش مي کنم چيزي بگوييد که من بتوانم ادامه دهم و اينقدر نااميد نباشم.
پاسخ – اين پيامها خيلي نگران کننده است و انسان را افسرده مي کند. قرآن فرموده که همه ي مومنين با هم خواهر وبرادر هستند و فرد بايد فکر کند که اين مشکل براي خواهر خود او پيش آمده است. من به اين خواهر گرامي که همچنان با داشتن يک چنين خانواده ي پريشاني ايمان خود را از دست نداده و حاضر هستند برنامه را ببينند و درمان مشکلات خود را سوال کنند تبريک مي گويم. اين خانم مطمئن باشند که صبوري ايشان نتيجه مي دهد. در ضمن سعي کنند که گرفتار همراهي با خانواده ي خود نشوند. يعني اگر حتي در يک ميهماني کسي سالي يک بار شما را ديد متوجه شود که با آنها متفاوت هستيد. ما آدم هاي زيادي را سراغ داريم که همينکه ديده اند اين دختر خانم در آن خانواده توانسته خود را حفظ کند و مانند آنها نشده و رنگ آنها را نگرفته براي او حساب ويژه اي باز کرده اند. همين حفظ خود، باعث مي شود که آرام آرام خداوند يک فرج و گشايشي براي شما فراهم کند. بنابراين نبايد گفت که چون مادر من عصبي بود، پدر من ناآرام بود و برادر من هم يک مقدار ديوانه بود، پس من هم همرنگ آنها شدم. اين دليل نيست. ما آدم هاي بزرگي را سراغ داريم که يک چنين خانواده هاي نابساماني را داشته اند. مي گويند يک بار آنچنان پدر اديسون در گوش او زد که يک گوش او کر بود. ولي از تلاش و تحقيق خسته نشد. آقاي دکتر خزعلي که بهترين شرح سعدي را نوشته به طور مادرزاد از هر دو چشم نابينا بود. اما شارح گلستان و بوستان سعدي شد. اين فرد چقدر بايد درس بخواند وفکر کند تا به اين جايگاه برسد. چشمي که نداشته و نمي ديده و سعدي هم که زنده نبوده که او بتواند حرف او را گوش کند. چه کساني براي او کتاب خوانده اند و او چقدر سعي و تلاش کرده و حتي چطور نوشته است ؟ در آن زمان هم خط بريل به اين گستردگي وجود نداشت. ما از اين افراد بايد درس بگيريم. وقتي شما يک بذر را در دل خاک مي کاريد چه چيزهايي هم نشين آن هستند ؟ اما وقتي از خاک بيرون مي آيد شما مي بينيد که هيچ ارتباطي با آنها ندارد. وقتي هم که به ميوه و ثمر بنشيند نه بوي خاک مي دهد و نه رنگ و طعم آن را مي دهد. يعني در اين مجموعه خود را معرفي و عرضه مي کند. من مي توانم بگويم که خانواده ي من اين گونه بودند من هم اينطور شدم و يا مي توانم بگويم که نه من از يک هسته ي زردآلو که کمتر نيستم. يعني در اين محيط خراب من سالم مانده ام. به اين پدر و مادر و برادر بگويم که خيلي بايد مراقب باشيد. خدا بايد خيلي به شما رحم کند چون شما باعث سوختن يک انسان ديگر مي شويد. من به افرادي حتي پيشنهاد داده ام که شما براي پسر خودفلان دختر را بگيريد دختر بسيار خوبي است. پدر پسر همين حرف را به من گفت که دختر، دختر خوبي است اما پدراو به شدت بداخلاق دارد. و من براي پسر خود مي ترسم که يک چنين پدرزني داشته باشد. اين پدرزن ها و مادر زن ها و همينطور پدر شوهر و مادرشوهر ها بايد خيلي مراقب باشند که باعث آتش زدن زندگي فرزندان خود نشوند. بعد هم اين افراد مي گويند که بخت دختر ما را بسته اند و او را سحر کرده اند. اين حرف اشتباه است کسي آنها را سحرنکرده خود شما آنهارا سحر کرده ايد. مراقب باشيم که در روز قيامت دو محاکمه نشويم. يکي بخاطر خود ويکي هم بخاطر اينکه باعث شديم فرد ديگري بدبخت شود.
سوال – زماني که من ازدواج کردم شانزده سال سن داشتم و کاهل نماز بودم. ولي همسر من که به شهادت رسيده اند هيچگاه براي کاهل نمازي من را مواخذه نمي کردند. او با متانت و ايمان زيبا که وقتي به نماز مي ايستادند فکر مي کردند که در اين دنيا نيستند من را عاشق خدا ونماز کردند. افسوس که شهدا در بين ما نيستند. ولي الان پسر آن انسان والا نماز نمي خواند و من از آن شهيد و خدا شرمنده هستم و نمي دانم چکار بايد بکنم ؟ البته من خود را مقصر مي دانم. هروقت هم که با او صحبت مي کنم مي گويد حق با شما است اما باز هم نماز نمي خواند. لطفاً من را راهنمايي کنيد.
پاسخ – خدارا شاکر هستيم که در کشوري زندگي مي کنيم که يک چنين دلاورمرداني داشته که امروز ما هرچه از عظمت داريم در سايه ي آن رشادت ها است. هرچقدر هم مشکل داريم در سايه ي عملکرد بد، سستي ها و بي ايماني ها و بي تدبيري هاي خودمان است. البته اين خانم اشاره کردند که فکر مي کنم تقصير خودم است. بله خيلي اوقات تقصير خود ما است. يعني بچه هاي خود را به گونه اي تربيت کرده ايم که به اينجا رسيده اند. بنابراين قبل از اينکه بچه را ملامت کنيم بايد به خود بازگرديم و پيش خدا استغفار کنيم. مادري که مي خواهد دختر بچه ي او با حجاب باشد و ناراحت است از اينکه او به صورت خيلي زشت و بي حيا در بين مردم ظاهر مي شود. بايد ببيند که از چند سالگي او را با حجاب آشنا کرده است. مثلاً بچه ي کوچک خود را با يک لباس نامناسب بيرون از خانه آورده و فکر کرده که او بچه است و اشکالي ندارد. اگر بچه ي شما به سراغ سماور آب جوش هم برود همين را مي گوييد که او بچه است و اشکالي ندارد ؟ ما به بهداشت، سلامت و خطر که مي رسيم اينگونه رفتار نمي کنيم. حتي به تربيت که مي رسيم مثلاً وقتي که مي خواهيم او را به ميهماني ببريم آنقدر به او سفارش مي کنيم که يک حرکت اشتباه نکند و اگر هم کرد نمي گوييم که بچه است و اشکالي ندارد. چه اشکالي دارد که دختر ما از سن دو يا سه سالگي با مفهوم حجاب آشنا شود و بعد هم با او صحبت کنيم که اين چادر چقدر زيباتر است و علت حجاب چيست. البته در حد فهم و درک آن بچه بايد باشد. ما اين کار را نمي کنيم و بعد که بچه بزرگ شد و يک شخصيتي پيدا کرد مي خواهيم او را با زور باحجاب کنيم. يا همان سوال قبلي، مشخص است که در اين خانواده هاي پر از جنگ و درگيري و خشونت و وسواس و بدون آرامش بچه رشدي پيدا نمي کند. به قول يک شخصي شما يک بذر را در يک گلدان بکاريد و هر روز گلدان را تکان بدهيد، اين بذر رشد نخواهد کرد. بذر هم مي فهمد که به يک مکان آرام نياز دارد. معمولاً گلخانه ها مي گويند که اين گلدان را زياد جابجا نکنيد و بگذاريد که يک مدتي در يک جايي باقي بماند. در نهايت نيز بايد ريشه ي اين رفتار ها را شناخت. البته فرزند اين خانم خوب است که مي گويد حق با شما است. اين يک نقطه ي اميدي است که اين بچه باز گردد. بايد ريشه يابي کرد که علت چيست که نماز نمي خواند. آيا بعد از شهادت پدر او سايه ي پدر ديگري بر سر او بوده يا خير ؟ چون پدر در زندگي خيلي مهم است. يکي از اشتباهاتي که بسياري از خانم ها مرتکب مي شوند اين است که وقتي همسر اول خود را از دست مي دهند و هنوز جوان هستند و موقعيت ازدواج دارند، به دليل حرف اطرافيان و يا گاهي هم به خيال هاي واهي که من مي خواهم ايثار کنم، از اين کار سر باز مي زنند. نصف حرکات ما به دين ربطي ندارد. اگر واقعاً آن چيزي را که دين مي گويد پياده کنيم مطمئن هستيم که اين نسخه شفابخش خواهد بود.