اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-04-20-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-پرسش وپاسخ

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-پرسش وپاسخ

90-04-20
من سايه اي از نيم پنهاني خويشم تصوير هزار آينه حيراني خويشم، صد بار پشيماني صد مرتبه توبه هر باز پشيمان ز پشيماني خويشم، عالم هرچند همه زنداني من و توست از اين همه آزادم و زنداني خويشم، تا در خم آن گيسوي آشفته زدم دست چون خاطر خود جمع پريشاني خويشم، فردايي اگر باشد و باز از پي امروز شرمنده چو حافظ زمسلماني خويشم، حافظ مگر از عهده ي وصف تو برآيد با حُسن تو حيزان غزل خواني خويشم.
سوال – شما گفتيد که اگر کسي بخواهد بلايي را از خودش دفع کند بايد به اندازه ي بزرگي آن بلا همان مقدار صدقه بدهد. اگر کسي پول نداشته باشد براي دفع بلاي بزرگ چکار بايد بکند ؟
پاسخ – ما از بينندگان تشکر مي کنيم که با اين دقت برنامه را دنبال مي کنند. مردم ما نشان دادند که هر وقت برنامه اي با زبان مردم به مشکل مردم بپردازد آنرا ادنبال مي کنند و حتي برنامه هاي شان را با آن تنظيم مي کنند تا بتوانند آنرا ببينند. بعضي افراد مي گويند که ما مي گوييم برنامه را ضبط بکنند تا ما بعدا آنرا گوش بکنيم. اميدواريم که رسانه ي ما به اين توجه برسد که درد مردم چيست و بعد به فرموده ي امام چگونه رسالت به اين سنگيني را اجرا بکند. اين درست نيست که هر چيزي که در بورس بود آنرا مطرح بکنند. ما گفتيم که اگر براي رفع بلا صدقه مي دهيم بايد به اندازه ي بزرگي بلا دست در جيب کرد و الا پول خردي که ما هر روز در صندوق صدقات مي انداريم خيلي قدرت ندارد که ما را از بلاها نجات بدهد. اما کسي که پول ندارد از دو حال خارج نيست. يک وقت پول دارد و وقتي آن مشکل آمد حاضر است هر کاري بکند و چيزهاي اضافي زندگي اش را هم بفروشد. آقايي ورشکست شده بود. من با ايشان به خانه ي يکي از بستگان ايشان رفتم. او يک مجله ي ورزشي خريد. فاميلش به او گفت که تو که بدهکار هستي چرا مجله مي خري هر چند که قيمت آن خيلي کم باشد يعني ديگر هيچ پولي براي تو نيست و تو آنقدر مي تواني پول خرج کني که زنده بماني. بيش از اين هر چه داري براي مردم است. تو بايد بدهي هايت را بپردازي. بعضي ها بدهکار هستند ولي خودشان و خانواده شان همه چيز دارند. بحث ديگر اين است که ما نبايد براي صدقه حتما پول بدهيم. انسان زماني مي تواند کاري بکند و گره اي را باز کند. مثلا يک روز به بيمارستان برود و بگويد که من مي خواهم امروز خودم را رقف بيماران بکنم. دانشجويي از من پرسيد که من هفته اي يک روز به کرج مي روم نماز من چه حکمي دارد. گفت که من هفته اي يک روز بطور افتخاري به مرکز بهزيستي مي روم تا به آنها کمک کنم و پولي هم دريافت نمي کنم. اين صدقه است. امروز خيلي انسانها هستند که به کمک ما نياز دارند. در ماه رمضان عده اي افطاري مي دهند و اين کار ثواب هم دارد. گاهي افرادي هم که افطاري مي دهيم اقوام درجه يک خودمان هستند و فاميل فقير و مشکل دار هم نيستند. کسي به کارگرهايي که در محلي جمع مي شوند تا براي کار انتخاب بشوند و زن وبچه دار هم هستند افطاري بدهد.
سوال – دختري بيست و پنج ساله هستم که در خانواده ام دائما دعواهاي لفظي بين پد رو مادرم وجود دارد. آنها احترام همديگر را نگه نمي دارند و جلوي ما دعوا مي کنند. از اين وضعيت خسته شده ام ولي شرايط ازدواج را هم ندارم. از آنها خواسته ام که پيش مشاور بروند تا مشکل شان حل بشود يا پيش ما دعوا نکنند ولي آنها اهميت نمي دهند و فکر مي کنند که دعواي آنها روي ما اثري ندارد. من دارم از اين وضعيت افسرده مي شوم. گاهي فکر مي کنم که با اينکه پدر و مادرم اهل نماز، خدا و پيامبر هستند اما به قيامت اعتقاد و باورندارند زيرا اگر به قيامت اعتقاد داشتند مسلما از جوابي که آنها بايد به خدا مي دادند بخاطر رعايت نکردن حق شان مي ترسيدند و کمي بيشتر ملاحظه مي کردند. به من بگوييد که چکار کنم ؟ چند بار خواستم مشکل آنرها را حل کنم ولي نشد. ممکن است آياتي از قرآن را معرفي کنيد تا صبر من زياد بشود. نمي خواهم ناشکري کنم زيرا مي دانم که خدا نعمت هاي زيادي به من داده است.
پاسخ – بچه ها مثل گل مي مانند. امروزه در گياه پزشکي ثابت شده که اگر کسي خواست به گياه آب بدهد، بايد با نگاه عاشقانه و محبت آميز آب بدهد و گل رشد مي کند ولي وقتي با غضب به گياه آب داد يا از سر تکليف اين کار را کرد گل از طراوت مي افتد و پژمرده مي شود با اينکه آب را به گل داده است. پس گل اين را مي فهمد که يک گياه است. در خانواده اي که دختر مثل گل مي ماند ما به خودمان اجازه مي دهيم که هر عضبانيت و دادي و بي صبري را در خانه اجرا بکنيم و بعد دلمان بخواهد که بچه هاي خوبي داشته باشيم. اين پدر و مادر بايد از خدا بترسند. و ترس از خدا فقط اين نيست که ما در خيابان کار زشتي نکنيم، دست در جيب هم نکنيم و انسان نکشيم و به نواميس کسي تعددي نکنيم. پرواي از خدا نکته هاي لطيف تري دارد. ما بايد پروا و پرهيزگاري بکنيم. زن کاري مي کند که مرد عصباني مي شود و مرد کاري مي کند که زن عصباني مي شود، هنر اين است که اگر کسي کاري کرد که غضب من تحريک شد خودم را نگه دارم. اگر من يک حرکت بي ادبانه اي کردم و کسي عصباني شد بايد جلوي خودش را بگيرد. تمام زندگي ما مثل يک برنامه ي زنده ي تلويزيوني مي ماند. ما چون برنامه زنده است خيلي مراقب خودمان هستيم که خوب حرف بزنيم و درست بنشينيم و به يکديگر احترام بگذاريم. زيرا خيلي ها دارند ما را مي بينند ولي اگر برنامه ضبطي بود مي توانستيم اشتباها را دوباره فيلم برداري بکنيم و برنامه را کات بکنيم. زندگي برنامه ي زنده است. و ما ديگر فرصت تکرار نداريم. امکان خطا نداريم. ما بايد خيلي مراقب باشيم. جوري نباشد که ديگر از پشيماني خودمان هم پشيمان باشيم. بايد توجه بيشتري بکنيم. حالا اگر عصباني مي شويم يک باز از اين دختر عذرخواهي بکنيم تا بچه بداند که شما در خانه حواست به او هم هست. و آنها هم يک دل خوشي پيدا بکنند. ما نمي توانيم در خانه داد و فرياد بزنيم و بگوييم که حق با ماست و شما حرف نزنيد. اينها بچه هاي خوبي هستند که احترام پدر و مادر را نگه مي دارند و مودب هستند. ما به اين دختر خانم تبريک مي گوييم که توانسته در فضاي پر سر و صدا زندگي کنند. مي گويند که خواجه نصيرالدين طوسي يکي از کتابهايش را در زير بوته اي پرحجم که خودش را پنهان کرده بود نوشته است. از کنار اين بوته سربازان مغول زد مي شدند و هرکس را که مي ديدند مي کشتند. ايشان با آن وضعيت ترس و اضطراب در زير بوته کتاب مي نوشته است. وقتي ما زندگي چنين انسانهايي را مي خوانيم مي فهميم که پس مي شود در خانه اي پر سر و صدا آرامشي داشته باشم و بهانه نکنم که چون اينجا پر سر و صداست من هم يک انسان کم حوصله اي شده ام. به لقمان گفتند که حکمت از که آموختي ؟ گفت: از نابينايان. تا جاي قدم استوار نکنند گام برنمي دارند. گفتند که ادب از که آموختي ؟ گفت: از بي ادبان. هرچه از ايشان در نظرم ناپسند آمد آن کار را نکردم. شما که مي بيند که پرخاشگري بد است، اين براي شما درسي است که شما ديگر پرخاشگر نشويد. اگر فردا شما مادر يا پدر شديد بدانيد که فرزندان شما هم همين حس را دارند. ديگر اينکه گاهي پدر و مادر با هم نيستند با آنها صحبت کنيد و از آنها بخواهيد که کارهايي که باعث عصبانيت آنها مي شود را ترک کنند. پس گاهي زمينه هاي عصبانيت را از بين ببريم.
سوال – من به نماز علاقه ي کمي دارم. مثلا يک هفته نماز مي خوانم ولي شش ماه نمي خوانم. من نمي دانم چطور يک تازه وارد مسلمان آمريکايي نمازش ترک نمي شود ولي من اين جوري هستم. من را ارهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اين نکته خيلي دقيق است که در کشورهايي انسانهاي مسلماني هستند که اگر سرشان برود نمازشان را از دست نمي دهند. يکي ازعلماي بزرگ کتابي تهيه کرده اند از نامه هايي که مردم آن طرف آب نوشته اند. کساني که با کتابهاي حضرت آيت الله سيدمجتبي موسوي لاري مسلمان شده اند. ايشان کتابهايي را در کنار قرآن، نهج البلاغه و صحيفه ي سجاديه جمع آوري مي کنند و به زبان هاي مختلف ترجمه مي کنند. ايشان انسانهايي که دنبال حقيقت هستند را پيدا مي کنند و اين کتاب ها را براي آنها مي فرستند. شايد صدها هزا رنفر در دنيا با کتابهاي ايشان مسلمان شده اند از اساتيد بزرگ دانشگاه هاي معتبر دنيا گرفته تا افراد کوچه و بازار. کسي نامه اي داده بود که من مسلمان شده ام و پدر و مادر من مسيحي هستند بخاطر همين من را از خانه بيرون کرده اند. بعضي وقتها به خانه ي دوستان و همکاران مي روم و گاهي روي نيمکت پارک مي خوابم. من نگران اين نيستم. من پول ندارم که يک قرآن بخرم. اگر امکان دارد شما يک قرآن ترجمه شده براي من بفرستيد. خانم آمريکايي زيبا، جوان، امروزي و تحصيل کرده با حجاب داشت مي رفت و فردي به او گفت که شما گرمت نمي شود که اين همه به خودت پيچيده اي ؟ او گفت که چرا من گرمم هست ولي جهنم گرمتر است. آنها که آن طرف دنيا همه چيز برايشان آزاد است و آزادي هايي بالاتر از مرز حيواني را هم دارند به طرف اسلام آمده اند. آنها نشسته اند و فکر کرده اند و اين گم شده را پيدا کرده اند. کار ما نيست شناسايي راز گل سرخ، کار ما شايد اين است که در افسون گل سرخ شناورباشيم. آنها فهميده اند که وقتي نماز مي خوانند با بزرگي همنشين مي شوند و يک خبرهايي هست. خود خدا گفته که نماز کار سختي است و انسان بايد به خودش فشار بياورد. انسان بايد درمقابل خدا خاشع باشد. انسان کارهاي سخت و سنگين هم انجام مي دهد. فيلم هاي وسترن آمريکايي نشان مي دهد که طرف دو تن خاک را جابجا مي کند تا چند گرم طلا بدست بياورد. بادياينها را بداني. خودمان بايد دنبال دانستن برويم و آنرا ببينيم. گاهي طرف دوساعت پاي اينترنت مي نشيند تا يک خبر را پيدا کند. اي بيخبر بکوش که صاحب خبر شوي تا راهرو نباشي کي راهبر شوي، دست از مس وجود چو مردان حق بشوي تا کيمياي عشق بيابي و زر شوي.
سوال – سوره اسرا آيات 59 تا 66 را توضيح دهيد.
پاسخ – اين آيات در مورد داستان خلقت است و در مورد شيطان که گفت من سجده نمي کنم و خداوند او را بيرون کرد و در آخر قدرت زيادي را از خدا خواست و خدا هم به او داد. خدا به و گفت که توحتي مي تواني در اولاد انسانها هم شريک بشوي. گاهي يک بچه اي بدنيا مي آيد و از همان بچگي افکار شيطاني دارد. بخشي از آن براي اين است که بايد ديد پدر و مادر چکار کردند. در آخر مي فرمايد که تو قدرت دسترسي به يک گروهي را نداري. آن گروه در يک قلعه اي هستند که تو نمي تواني به آنجا راه پيدا بکني. مي فرمايد: آنهايي که بنده ي من شدند تو بر آنها قدرت نداري. اولا شيطان خيلي قوي است و زورش به همه مي رسد. حريف همه شما هست، سلطان است و سلطنت دارد. فقط بر يک گروه سلطنت ندارد. در عالم از دست شيطان بايد به کسي پناه برد که از او قوي تر باشد و آن کس جز خدا کسي نيست. اگر خانمي مي خواهد که شوهرش کار خلاف نکند يا آقايي مي خواهد زنش کار خلاف نکند، پدر و مادري مي خواهد بچه هايش خلاف نکند بايد آنها را در پناه خدا ببريم و اِلا نوشته هاي کتاب هاي خوشبختي نمي تواند ما را خوشبخت بکند.
سوال – پس از گذشت چندين هزار سال از خلقت انسان هنوز بسياري از زنان ايراني مشکل مادرشوهر دارند. من نمي خواهم که شما به تنهايي به من پاسخ بدهيد. اين مسئله اگر مي خواست به اين راحتي حل بشود تا به حال حل شده بود پس کار کارشناسي را مي طلبد. شما ما مادرشوهرهاي آينده را نصيحت بکنيد تا آيندگان کمتر اذيت بشوند. من فردي شاغل هستم. با افراد زيادي نشست و برخاست داشته ام. شما مي گوييد: گذشت و من سکوت مي کنم.
پاسخ – مادر شوهر، شوهري را تربيت کرده و به شما داده است. مادر خانم من زن بسيار فرهيخته اي بود و سواد آنچناني هم نداشت. ايشان به دختر خودش مي گفت که ار روزي با مادر شوهرت دعوا شد با او دهان به دهان نشوي. يادت باشد که اگر شوهرت را دوست داري بخاطر او هواي مادرش را داشته باش. گاهي آن تخم مرغ سفيد را آن مرغ سياه تخم گذاشته است. شما که شوهر خوبي داريد بالاخره آن مادر او را زاييده است و شما بخاطر او کوتاه بياييد. حتي گاهي ناراحت هم نشويد. بعضي ها مي گويند که ما ناراحتي را در خودمان مي ريزيم. مولوي مي گويد که در هستي يک عده هستند که بد عمل مي کنند و با ما بد صحبت مي کنند. شما آنرا مثل عوعو سگ حساب کنيد. اگر قرار است که هر کسي که به ما بد کرد ناراحت بشويم بايد همه ي انسانها افسرده بشوند. شما يک انسان پيدا کنيد که در اين عالم به او بدي نکرده باشند. به انبياء بيشتر از همه بدي مي کردند. خدا در قرآن انبياء را دلداري مي دهد که قبلي ها هم همين بودند، از مردم توقع نداشته باش. تو کار خير را بخاطر من انجام بده و من از تو تشکر مي کنم. هدف ما اين نباشد که ديگران را درست کنيم هدف ما بايد اين باشد که خودمان را درست کنيم. وقتي من پدري دارم که بداخلاق است اگر با او ريلکس باشم هنر کرده ام ولي اگر پدرم خوش اخلاق و مهربان بود و من با اوخوب بودن اين هنر نيست. حيوانات هم اين جوري هستند. در داستاني مي گويند که طنابي بر گردن گوسفندي انداخته بود ند و او را مي کشيدند وقتي طناب را برداشتند باز هم گوسفند دنبال طرف مي دويد زيرا از دست او مهرباني زياد ديده بود. من به او آب و غذا داده ام. با محبت کردن حيوان هم دنبال انسان مي آيد و سگ هم براي انسان دم تکان مي دهد. پيامبر هم نتوانست همه را عوض کند. خدا به او خلق عظيم داده است. ما هم نخواهيم و چنين توقعي نداشته باشيم که همه را عوض کنيم. مولانا مي گويد که تو مثل نوح باش که نه صدسال دعوت به خدا پرستي کرد ولي قومش نپذيرفتند. شما وقتي عروسي به خانواده ي شما مي آيد بگوييد که مادر شوهر ما زن خوبي است ولي گاهي بداخلاقي هم دارد. حواست باشد که با او دهان به دهان نشوي. ما هم اين کار را نمي کنيم.
سوال – من دختري دوازده ساله هستم. مي خواهم بدانم که چکار کنم که به خدا بيشترنزديک بشوم ؟
پاسخ – ايشان به برنامه ي سمت خدا توجه کنند تا بيشتربه خدا نزديکتر مي شوند. من به خانواده ي اين دختر تبريک مي گويم. خيلي از دخترها در اين سن به دنبال اين هستند که چه چيزي يا لفظي مد است که آنرا بگوييم. نبايد فقط به طاهر بچه ها رسيد. اين زمينه در دل بچه ها هم هست. در روز قيامت خدا مي گويد که تو اين بچه را منحرف کردي. آيا در خانه يک بار از خدا صحبت کردي ؟ مثلا مي گفتي که خدا انسانهاي مهربان را دوست دارد چرا با برادرت دعوا مي کني ؟ از چشم خدا افتاده اي، برو و از برادرت معذرت خواهي بکن. خدا را در کار بياوريد. بگوييم: همه چيز دست خداست. در بعضي از خانواده ها از خدا حرفي نيست. بعد که بچه بزرگ مي شود مي گوييم که اي خدا چرا بچه ي من منحرف يا معتاد شد ؟ ما در خانه از خدا صحبت نکرديم. وقتي شما به بچه ات شير مي دهي با نام من به او شير بده.
سوال – آيا زيبايي اصل مهم يک زندگي مشترک است ؟ اگر اين جوري است چرا خدا بعضي ها را زيبا و بعضي ها را بي بهره از اين نعمت گذاشته است. شوهرم با اينکه خودش را انسان مذهبي مي داند ولي مدام از زيبايي حرف مي زند. وقتي به او مي گويم که چيزهاي با ارزش تري از زيبايي در زندگي هست، او مي گويد که خدا هم زيبايي را دوست دارد. چنان با تنفر به دخترمان نگاه مي کند مثل اينکه او مخلوق خدا نيست. او من را خيلي نگران مي کند. بعضي وقت ها به طلاق فکر مي کنم. من مانده ام با مردي که همه چيزش شده زيبايي خانم هايي که مي بيند چکار کنم ؟ در ضمن خودش هم قيافه اي ندارد.
پاسخ – گاهي اين خانم به او بگويد که اي کاش ما هم يک شوهر خوشگل گيرمان مي آمد. آقايي دو تا دختر داشت و مي گفت که اگر يک پسر داشتيم خوب بود. خانم پسري بدنيا آورد که خيلي بدقيافه بود. مرد مي گفت که اين بچه ي من نيست. اين خانم تمام تلاش خودش را براي آرامش مرد بکار مي گيرد و اين مرد همه ي نگاه و توجهش به چشم و ابروي ديگري است. من به خانم هايي که از زيبايي بهره دارند و خودشان را به تماشا مي گذارند و حاضر نيستند که کمي پوشيده تر، سنگين تر، کمي ساده تر و اخموتر باشند هشدار مي دهم که آنها باعث آتش زدن زندگي ديگران مي شوند. اگر آنها اين کار را کردند پيش خدا از صد تا نماز شب بالاتر است. خدا به يکي زيبايي داده و به يکي نداده شايد به مصحت او نبوده ما که رازها را نمي دانيم. قطعا خدا روزي کمبود زيبايي را براي آنها جبران خواهد کرد. شما سعي کنيد در خانه با زيبايي هاي ديگري با همسرتان برخورد بکنيد. من خانم هاي زيادي را مي شناسم که از زيبايي خيلي کم بهره هستند ولي همسرشان عاشق و شيفته ي آنهاست. اين بخاطر شانس و اقبال نيست. ببينيد که اين خانم چگونه به نيازهاي مرد و خانه توجه مي کند. در دادگاه خانم هايي هستند که بسيار زيبا هستند و شوهرهايشان مي خواهند آنها را طلاق بدهند. آقا مي گويد که من گول چشم و ابروي او را خوردم وبا کارهايش من را بيچاره کرده است. اين آقا هم بايد توجه بکند که دل خانمش را نشکند که خدا از اين دل شکستن ها نخواهد گذشت. اين خانم بايدزماني که شوهرشان نيستند به بچه اش محبت کند تا دختر احساس کمبود نکند. خانم به آقا بگويد که اين هديه خدا به ما است. اگر اين دختر زيبا بود ولي يک دستش فلج بود خوب بود ؟ اگر بخاطر زيبايي به هرزگي مي افتاد خوب بود؟