اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-04-06-حجت الاسلام والمسلمين نقويان- پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين نقويان

- پرسش و پاسخ

90-04-06
نه اينکه فکر کني مرحم احتياج نداشت که زخمهاي دل خون من علاج نداشت، تو سبز ماندي و من برگ برگ خشکيدم که آنچه داشت شقايق به سينه کاج نداشت، منم خليفه ي تنها رانده از فردوس خليفه اي که از ابتدا تاج و تخت نداشت، تفاوت من و اصحاب کهف در اين بود که سکه هاي من از ابتدا رواج نداشت، نخواست شيخ بيابد مرا که يافتَنَم چراغ نه که به گشتن هم احتياج نداشت.
سوال – من پسري هجده ساله هستم و به نمازم پايبند نيستم. با خودم و خداي خودم قرارداد بستنم که اگر بدون مردودي ديپلم بگيرم با تلاش خودم نماز را دائم بخوانم ولي با اختلاف کم مردود شدم. باتوجه به اينکه من سعي خودم را کرده ام ولي خدا نتيجه ي دلخواه من را نداد آيا باز بايد به عهد خودم عمل بکنم يا خير ؟
پاسخ – معلوم مي شود که ايشان درست تلاش نکرده اند و اگر درست تلاش مي کردند قبول مي شدند. آيا کساني که قبول شده اند پارتي بازي کرده اند يا معجزه اي شده است که خدا براي ايشان معجزه نکرده است ؟ واقعا اينجور نيست. دريا شود آن رود که پيوسته روان است. کسي که در حال حرکت و تلاش است به جايي مي رسد. حالا ما فرض مي کنيم که ايشان همه ي تلاش ها را کرده اند و يک اتفاق نامترقبه اي افتاده و باعث شده که ايشان قبول نشوند. ممکن است که يک لطفي در اين قبول نشدن ايشان باشد که ما نمي دانيم. مثل رانندگي هايي است که ما مي کنيم، تا يک طرف ما خالي مي شود به آن طرف مي
پيچيم و اين کار را تکرار مي کنيم. کسي که از ما بالاتر است مي گويد که در لاين خودت حرکت کن. شايد بعدها بفهميد که اين رفوزگي هم لطفي بوده است. شايد در سربازي و شغل تاثير داشته باشد. شايد شرايط بهتري براي شما پيش بيايد. شايد که تو وابيني خير تو در اين باشد. حالا اصلا اين روفوزگي مشکلي هم ايجاد کرده است چرا ما بايد نماز را به آن وصل کنيم ؟ مثل اينکه من عهد کنم که اگر قبول شدم ناهار بخورم يا اگرقبول شدم به خانه مي آيم، اينها عهد درستي نيست. اگر من خواستگاري رفتم و زن خوبي گيرم آمد بايد نماز بخوانم ؟ نماز ربطي به اين چيزها ندارد. نمازغذاي
روح ماست. کسي که کاتالوگ زندگي ما را نوشته مي گويد که اين غذاي روح شماست. مادر وقتي نوزادش بيمار مي شود او را نزد دکتر مي برد و دکتر او را معاينه مي کند و مي گويد که اوآهن بدنش کم است. مادر بچه اين را نفهميد ولي دکتر اين را فهميد. در ضمن دادن آهن هم شرايط خودش را دارد. بايد قطره ي آهن به بچه بدهيم. بعضي ها مي گويند که ما خودمان با خدا ارتباط هاي خاصي داريم. اين خدا که حکم طبيب را براي ما دارد مي گويد که اين قطره را چطور بايد بخوريم. يا طبيب من لا طبيب له. اگر ما اين جوري نگاه بکنيم بواسطه ي نماز انرژي مي گيريم و اين دوست مان ميتواند درسش
را بهتر بخواند. آقايي با خودش عهد کرده بود که ديگر نماز نخواهد صبح که شد ديد نمي تواند نماز نخواند زيرا با نماز عجين شده است. وقتي مي خواست نيت بکند مي گفت: دو رکعت نماز مي خوانم و به کسي هم مربوط نيست الله اکبر. بقول يکي از دوستان نماز مثل کشتي مي ماند در خشکي آنرا مي سازند و در دريا از آن استفاده مي کنند. هواپيما را روي زمين مي سازند و در هوا از آن استفاده مي کنند.
سوال – من کودکي ده ساله هستم. از کيف چند نفراز دوستانم در مدرسه پول برداشته ام. هر روز که اين پول را مي بردم رويم نمي شد اين پول را به آنها بدهم. حالا که تابستان شده چکار بايد بکنم و توبه هم کرده ام.
پاسخ – ما خوشحال هستيم که برنامه ي سمت خدا چنين هنري دارد که کودکان را هم جذب کرده است. ايشان فهميده اند که اين کار اشتباهي بوده است و به فکر جبران افتاده اند و اين خوب است. خانواده ها بيشتر بايد مواظب فرزندان باشند و مسئوليت پدر و مادر خيلي سنگين است. ما بايدمراقب بچه هاي مان باشيم که کجا مي روند و چطوري مي روند. پدر و مادر مسئول هستند. حتي کيف آنها را بررسي کنيم البته با اجازه ي خودشان و به او تذکر بدهيم. اگر به شما بگويند که در کيف شما يک مار يا عقربي رفته ممکن است که شما را بگزد. همانطور که باغبان مواظب گل است و اطراف آنرا هرس مي کند
بايد مواظب فرزندش هم باشد. اگر اين بچه ناميزان بزرگ بشود روزي من پدر و مادر را مسئول مي داند و مي گويد که من بچه بودم و نمي دانستم. انسانهاي تربيت شده اگر پدر يا مادرشان را از دست داده باشند، ساعتها بر سر مزار آنها مي روند و اشک مي ريزند. مي گويند که تربيت پدر و مادرم بود که من را به اينجا رساند و باعث شد که انسان فرهيخته اي بشوم. والديني که بچه را رها کردند و دنبال عياشي خودشان بودند، وقتي اين بچه ناميزان رشد کرد لعن و نفرين را نثار پدر و مادرش مي کند. تربيت فرزند نياز به آموزش، مطالعه و سوال دارد.

وقتي بچه تازه بدنيا مي آيد مادر بچه را پيش پزشک مي برد و مي گويد که بچه ام فلان مشکل ار پيداکرده است و دائم بچه را نزد پزشک مي آورد و او را چک مي کنند. مادر دائم سلامت جسم بچه را کنترل مي کند ولي به سلامت روح او کاري ندارد. کداميک از آنها مهمتر است ؟ مولوي مي گويد: گر تو را حق آفريدت زشت رو هان مشو هم زشت رو هم زشت خو. اگر خدا تو را خيلي زيبا نيافريد حداقل اخلاق زشت نداشته باش دراين صورت مردم صورت زشت تو را فراموش مي کنند. ديگر به قيافه ي تو کاري ندارند زيرا انسانهاي خوب و بزرگوار هستند. نازيبايي ظاهري شان در زيبايي درون شان مستهلک مي شود و آنها به دل مي نشينند. باطن خوب بيرون مي زند برعکس انسانهاي که زشتي باطن شان بيرون مي زند مردم او را زيبا نمي بييند بلکه او را زشت مي بينند. در دادگاهها چقدر انسانهاي زيبا دارند از هم طلاق مي گيرند. ما بايد بيشتر مواظب فرزندان مان باشيم و بقول سعدي: درشت و نرمي بهم در به است چو رگزن و جراح که مرهم نِه است. شما راههاي مختلفي داريد که پول را به صاحبانش پس بدهيد. پول را به کسي بدهيد که به آنها بدهد بدون اينکه نام شما را بياورد. يا اينکه پول را در پاکت بگذاريد و به در خانه ي آنها ببريد بدون نام ونشاني. راههاي مختلفي است که ما پولهاي مردم
را به خودشان پس بدهيم.
سوال – من يک دختر هفده ساله هستم و با يک پسر هم سن خودم دوست هستم. اين دوستي ما پيامکي است. آيا اين دوستي ما ايرادي دارد. بهم ديگر قول داده ايم که همديگر را تنها نگذاريم. فال حافظ هم گرفته ايم و آمده که در حق دوستان باوفايت از هيچ چيزي دريغ نکن. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – من به پدر ها ومادرها مي گويم که بايد بچه هايشان بخصوص دخترهايشان را از محبت و لطف ورحمت خانوادگي اشباع بکنند که يک دختر هيچ وقت دلش تنگ نشود که با يک پسري ارتباط پيامکي داشته باشد. اشکالي ندارد که پدر يا مادر به دخترش پيامک هاي لطيف بدهد. بعضي ها روي شان نمي شود که به پدرشان مطلبي را بگويند. اگر مي خواهيد مطلبي را به کسي بگوييد که نمي توانيد آنرا روي کاغذ بنويسيد يا پيامک بزنيد. يکي از وظايف خانم ها به شوهران شان اين است که پيامک محبت آميز بزنند زيرا خانمها کمپاني محبت هستند. زن نبايد اين محبت را احتکار بکند. الان
خارجي ها به سگ بيشتر محبت دارند زيرا انسانها وفا ندارند. و مي گويند که سگ وفادار است. خانمي مي گفت که پسر من از وقتي سگ به خانه آورده مادر من به منزل ما نمي آيد و مي گويد که سگ نجس است. ما پدرها و مادرها راههاي زيادي داريم که فرزندان مان را درآغوش خودمان نگه داريم. البته بچه ها بايد با هم سن و سال هاي خودشان ارتباط داشته باشند. دوستي داشته باشند که باري آنها خطر ايجاد نکند. ممکن است که دوست همجنس هم داشته باشند و آنها را منحرف بکنند. ممکن است که دوست بچه ي ما از خانواده ي خوبي نباشد و بچه ي ما را به راههاي بد سوق بدهد، اين هم اشکال دارد.
خيلي چيزها مي تواند مقدمه ي خيلي چيزها مي تواند باشد. آب نطلبيده هميشه مراد نيست گاهي بهانه است که قربانيت کنند. وقتي مي خواهند گوسفند را قرباني کنند به اوآب طلب نکرده مي دهند. اينها مي تواند آب نطلبيده اي باشد که بعد انسان را کم کم به راههاي ديگري بکشاند. پيامک هميشه در حد پيامک نمي ماند و بعد تبديل به سلام و قرار تبديل مي شود. فال حافظ را بايد کسي بگيرد که فال شناس باشد. زده ام فالي و فريادرسي مي آيد. خود حافظ هم هميشه فال نمي گرفت و بعضي مواقع فال مي گرفت. اگر حافظ گفته که دوست خوب را پيدا کن يعني اين دوست خوبي براي تو نيست.
سوال – قرآن بهترين هدايت گر انسانهاست پس ما چه نيازي به امامان و پيامبران داشتيم ؟ ما خودمان مي توانيم از طريق قرآن راه هدايت را پيدا کنيم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – قرآن مي فرمايد: ما عده اي را پيشوا قرار داديم که با الهامات ووحي ما مردم را هدايت مي کنند. انسانهاي نورصفتي که چراغ راه مردم مي شوند. قرآن مي فرمايد: هرچه خدا و رسولش مي گويند گوش بدهيد. هرچه پيامبر به شما گفت عمل کنيد. کسي که در حال رکوع صدقه داد ولي شماست. همه ي مفسرين و حتي اهل سنت هم گفته اند که آن فرد علي بود. مثلادر خانواده اي وقتي همه به حرف پدرگوش مي دهند وبه حرف مادر گوش نمي دهند پدر مي گويد که اگر شما به حرف مادرتان گوش داديد من هر چه بخواهيد براي شما مي خرم. آن وقت بچه ها مي فهمند که جايگاه مادر مهم است. پس قرآن هم مي
گويد که به حرف پيامبر گوش بدهيد. پيامبر فرموده که بعد از من در زندگي تان خيلي قفل ايجاد مي شود. من تمام کليدها را به حضرت علي (ع) داده ام. دنبال فرد ديگري نگرديد. يک دسته کليد است زير بغل عشق از بحر گشاييدن ابواب رسيده.
سوال – سوره نحل آيات 65 تا 72را توضيح دهيد.
پاسخ – سوره نحل به معني زنبور عسل است. قرآن مي فرمايد که ما به زنبور عسل وحي کرديم. ببينيد که به زنبور وحي مي شود ولي به ما وحي نمي شود و اين جاي تامل دارد. قرآن مي فرمايد که در بالاها زندگي کن در پايين خيلي آلودگي هست. بالاي درختان برويد. و خيلي پايين نياييد. اگر شما به بالا برويد درهاي ديگري براي شما باز مي شود و اتفاقات ديگري مي افتد. در پايين همه چيز براي تو بزرگ است ولي وقتي بالا بروي همه چيز براي تو کوچک مي شود. اگر ما خيلي بالا برويم مي بينيم که کره ي زمين به اندازه ي يک توپ است. مي فرمايد: از ميوه ها و شهد گلها بخور تا بتواني يک محصول خوب داشته باشي. چرا محصول ما يعني انديشه و فکرمان و کاري که مي کنيم خوب نيست ؟ بخاطر تغذيه ي ماست. گوش دادن موسيقي و خواندن کتاب تغذيه است. خدا براي خوردني ها هم دو تا شرط گذاشته است يکي حلال باشد و يکي طيب و پاکيزه باشد. دکترها مي گويند که نوشابه، سوسيس و کالباس نخوريد. اينها طيب نيست و براي سلامتي ضرر دارد. وقتي غذاي بد خوردي فکر بد مي کني. قرآن به ما ياد مي دهد که زنبور چون غذايش شهد گلها است محصول شهد، عسل شيرين است. ما هم اگر خوب بخوريم شيرين کاري مي کنيم.
سوال – من جواني 29 ساله هستم. در سن زير بيست سالگي گناهاني کرده ام. حالا توبه کرده ام. هر دعايي که در مفاتيح است خوانده ام. آيا من باز هم به جهنم مي روم ؟
پاسخ - انشاءالله ايشان به بهشت بروند. من گفتم که بخشيدن گناه به خواندن دعا نيست. توبه دو تا حقيقت اصلي با خودش دارد. گناه يعني اينکه من اين لباس سفيد را کثيف کنم. قرآن تقوا را به لباس تشبيه کرده است. حالا لباس من کثيف شده است. توبه يعني اينکه من بايد اين لباس کثيف را بشويم و اگر پاره شده آنرا رفو کنم. بستگي دارد که من چه نوع لطمه اي به اين لباس زده ام. اگر لکه ي سياهي روي آن افتاده بايد آنرا بشويم ولي اگر پاره شده باشد بايد آنرا رفو کنم. اگر من پول شما را گرفته باشم و تمام دعاهاي قرآن و انجيل را بخوانم باز حق را ادا نکرده ام. من بايد پول
طرف را پس بدهم. پاره گي لباس با شستشو از بين نمي رود. اگر ما يک لباس کثيف را پيش خياط ببريم او مي گويد که اين احتياج به شستشو دارد نه خياط. اگر کسي رابطه ي نامشروع داشته باشد بايد خدا را راضي کنيم و خودم هم بايد پشيمان شده باشم. خدا ولي همه است و بايد راضي باشد. در جايي هم بايد رضايت بنده را بدست بياوريم و اين را خود خدا گفته است. دارمي که اگر زني مي خواهد به بهشت برود بايد همسرش از او راضي باشد حتي اگر آن زن فاطمه باشد. امير المومنين در کنار پيکر فاطمه گفت که من از زهرا راضي بودم تو هم از او راضي باش و زن هم بايد از مرد راضي باشد. وقتي اين
اتفاقات بيفتد توبه ها اتفاق مي افتد. بخشي از آن هم دعاها است.
سوال – من دختر پانزده ساله اي هستم که بعلت دل بستن به بعضي ظواهر از اسلام دور شده ام. پدرم خيلي تلاش مي کند که ظاهر من اسلامي باشد و همين موضوع باعث ايجاد اختلاف بين من و پدرم شده است. پدرم هيچ کمبودي براي من نگذاشته است. الان چند روزي عوض شده ام. ولي براي گذشته ام دلتنگ مي شوم. به من کمک کنيد که در اين حال باقي بمانم.
پاسخ – اينکه شما براي گذشته تان دلتنگ مي شويد ما به شما قول مي دهيم که در آينده هيچ دلتنگي نداشته باشيد. شما الان مسير طبيعي زندگي تان را پيدا کرده ايد. پدرها و مادرها بايد با زبان هاي ديگري با فرزندانشان صحبت بکنند. آنکه او هندسه ي گيتي کند چون به کودک مي رسد تي تي کند. بايد با زبان ديگري با بچه ها حرف زد و آنها را قانع کرد. بايد آنها را با محبت اشباع کرد. جايگاه منفي کارها را بايد به آنها نشان داد. با دعوا، تشر دادو فرياد کار پيش نمي رود. ما از اول شمشير را برمي داريم درحاليکه اين براي آخر کار است. اين يک اشتباه بزرگ است. خيلي از اوقات
بچه ها گوش مي دهند. مشکل پدر شما ظاهر شما بود و شما مشکل پدرتان را حل کرده ايد خدا هم مشکل شما را حل مي کند.
سوال – محبت چيست که تا به بچه ها تذکر مي دهيم مي گويند که ما کمبود محبت داريم ؟
پاسخ – يک وقت من باتحکم مي گويم بنشين و يک وقت با محبت به بچه مي گويم که پسرم بنشين. محبت مثل يک روغن کاري است. اين در بالاخره بسته مي شود. وقتي روغن به آن مي زنيم راحت و بي صدا بسته مي شود. بودن محبت يعني شما چرخ دنده ها را درگير بکني بالاخره کارمي کند ولي خيلي سر و صدا مي کند. ودر آخ رفرسوده مي شود ودرست کار نمي کند. روغن کاري آنرا روي غلطک مي اندازد. از محبت خارها گل مي شود. استادي مي گفت که برادري به خواهرش گفت که من به مسافرت مي روم تو به گلهاي من آب بده. برارد وقتي از مسافرت برگشت ديد همه پژمرده شده اند. خواهر گفت که من هر روز به آنها
آب داده ام. پيش گل فروش رفت و سوال کرد. گلفروش گفت که از خواهرتان بپرسيد که گلها را با محبت آب داده يا با نفرت. خواهر گفت: من هر روز با ناراحتي مي آمدم و به گلها آب مي دادم. حتي گلها هم محبت را مي فهمند. يکي از سر تکليف مسواک مي زند واگر يک سشب پدر يادش برود که بپرسد مسواک زده اي يا نه خوشحال مي شود که آن شب مسواک نزده است ولي يک نفر هم از سر عقل مسواک مي زند با عشق مسواک مي زند و اگر يک شب مسواک نزد شب خوابش نمي برد. اگر ما با محبت با بچه هاي مان صحبت کنيم يک نتيجه مي دهد و اگر جور ديگري صحبت کنيم نتيجه ي ديگري مي دهد. بچه اي که مي
گويد که من کمبود محبت دارم، از او بپرسيد که من چه بگويم که باعث محبت بشود. ممکن است که بچه بگويد: به من گير ندهيد. خوب بعد با بچه مي نشينيم و صحبت مي کنيم که اين که ما به شما هي چيز نگوييم و کاري به شما نداشته باشيم فرمول مسافرخانه است و آن وقت من هم هرجوري دلم خواست مي توانم با تو برخورد بکنم و آيا تو اين را مي پسندي ؟ مي توانيم يکي از دوستان عاقل بچه را مي آوريم که بين ما داوري کند