اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-03-16-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-پرسش و پاسخ

90-03-16
نماز صبح سبکبالي به سُکر اَشهد اَن رويَت نماز مغرب مشتاقي به شوق حي علي مويَت، به شرب خمر گرفتارم شراب چشم خمارت را اسير جذبه ي محرابم به طاق هشتي ابرويت، دو چشم معجزه بر دوشت صفاي و مروه حيراني ست دويده هاجر چشمانم به شرم زمزم گيسويت، بخواب و در دل بي تابم شکوه موسم حج را باش طواف حاجي دستانم به گرد کعبه ي گيسويت، چه مي شود که شبي من هم وضو بگيرم از اين چشمه که آسمان پَر و بالي شست در انتظار پرستويت.
سوال – در مورد شهادت امام هادي (ع) توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – من شهادت امام هادي (ع) را به شما و بينندگان تسليت عرض مي کنم. يکي از افتخارات ما شيعيان اين سلسله ي نوراني پيشوايان ديني ما هستند. اگر ما در عالم هيچ دليلي بر حقانيت خودمان نداشته باشيم جز اينکه اين پيشواياني که يک سر سوزني کدورت و تباهي در دامن پاک آنها نشسته نيست. بقول حافظ: که را رسد که کند عيب دامن پاکت که همچو قطره که بر برگ گل مي چکد پاکي. به همان پاکي و نورانيت هستند. اگر ما هيچ دليلي نداشته باشيم اين امامان کافي هستند که اين راه حق است و اين مسير صراط مستقيمي است که در قرآن خدا بندگانش را به آن دعوت کرده است. يکي از ميراث هاي گرانبهاي امام هادي (ع) متن زيارت جامعه کبيره است که از الهامات ملکوتي است که به دل و زبان مبارک ايشان جاري شده است. فردي پيش امام آمد و گفت که من به مزار پدران شما مي روم و يک زيارتي مي خواهم که از همه جهت کامل باشد. حضرت بدون معطلي و في البداهه اين زيارت را انشاء فرمودند و شخص آنرا آموختند. ببينيد چه انسانهاي زيرکي در آن زمان بودند. مولانا مي گويد: تا نگريد طفل کي جوشد لبن، تا نگريد ابر کي خندد چشم. گاهي مادرها با اينکه صداي طفل خود را در اتاق ديگري نمي شوند ولي حس مي کنند که او گرسنه اش شده است و شير در وجود مادر شروع به فوران کردن مي کند. و اين علامت اين است که بچه جاي ديگر تشنه اش است. وقتي اين عطش ها به ائمه ابراز مي شد آنها هم بخل نمي ورزيدند و از منبع فيوضات خودشان اين عطش معنويت را سيراب مي کردند. انشاءالله ما بتوانيم درچنين روزي اين زيارت را به عشق امام هادي (ع) بخوانيم و به روح مطهر خودش هديه بکنيم.
سوال – همسر من نماز مي خواند ولي قبل از دانشگاه نماز نمي خوانده، در نتيجه نماز قضا زياد دارد و الان هم گاهي نماز صبحش قضا مي شود. وقتي من به او اعتراض مي کنم، مي گويد که من اين قدر نماز قضا دارم، اين هم پيش آنها مي رود. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – من به اين خانم که نگران زندگي همسرشان هستند تبريک مي گوييم. خيلي مواقع همسران نگران همديگر نيستند و فقط آنچه گير خودشان مي آيد مهم است و آنچه براي همسرشان اتفاق مي افتد مهم نيست. حتي اين اتفاقات که از اتفاقات مادي مهمتر است. اين نگراني هاي معنوي و اخلاقي جاي شکرانه و تبريک دارد. حالا کسي يک دوره اي را به دوري از خدا گذرانده است و حالا آشتي کرده است. خدا هميشه آغوشش براي پذيرفتن باز است. آب بد را چيست درمان ؟ باز در جيحون شدن، خوي بد را چيست درمان ؟ بازديدن روي يار. حالا که روي نگار به آنها جلوه کرده و خودش رانشان داده است، اينها دارند به اين رو، رومي آورند و خودشان خوشرو مي شوند. در قصه ي نماز قضا و در بجا آوردن نمازهايي که قضا شده، فقها مي فرمايند که اجباري بر فوريت نيست. لازم نيست که الان همه ي کارهايشان را ترک بکنند و يکسره نمازهاي قضايشان را بخوانند. اما حس هم نکنند که گذشته تمام شده و ما کاري به آنها نداريم. بالاخره انسان مي تواند در شبانه روز يا درهفته وقتي براي اين کار بگذارد زيرا اين مثل بدهکاري مي ماند. و من مي گويم که هر وقت شما پول دستت بود بدهکاري ات را بده. حالا در ديزي باز است حياي گربه کجا رفته است ؟ انسان بايد اين بي خيالي را کنار بگذارد. انسان مي تواند در زمانهايي که حال دارد دو تا زمان مغرب يا ظهر بخواند. وقتي خدا مي بيند که ما به فکر بدهي او هستيم، توفيقاتي براي ما فراهم مي کند و برکاتي به وقت ما مي دهد که ما بدهي مان را بدهيم. بعضي ها به مردم بدهکار هستند و به فکر آن هم نيستند و خدا هم توفيقش را برايشان فراهم نمي کند. دغذغه مهم است که وقتي انسان صبح که از خواب بلند مي شود در سوداي پرداخت بدهي باشد و خدا هم به او کمک مي کند.
سوال – من خودم دوست دارم که نماز بخوانم ولي بخاطر مسخره کردن فاميل نماز نمي خوانم. اطرافيان من اصلا مذهبي نيستند و تيپ و قيافه ي من هم به نمازخوان ها نمي خورد ولي بشدت دوست دارم که نماز بخوانم. کمي خجالتي هستم. در اقوام ما دوست بودن با دختري کلاس دارد ولي نماز خواندن کلاس ندارد. من دلم مي خواهد که با کلاس هم باشم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اگر ما فاميلي داريم که همه بي سواد هستند، وقتي شما درس مي خوانيد همه مسخره مي کنند که ببين اين چقدر ژست گرفته است و کلاس مي گذارد. حالا اگر مردم اين حرفها را بزنند شما بايد از اين کار مثبت و ارزشمند دست بکشيد ؟ معلوم نيست که آنها تا چه موقع در کنار من باشند. ضرب المثل داريم که تا پول داري رفيقتم قربون بند کيفتم. انسانهايي که مشکل مالي پيدا مي کنند يا با تقصير يا بي تقصير، همه دورشان را خالي مي کنند. آن روزکه من گرفتار بشوم اينها چقدر مي خواهند به درد من بخورند ؟ شما مي توانيد آرام آرام شروع کنيد و دو تا تمسخر را تحمل کنيد. بگويد که قرار نيست که انسان هميشه با کلاس باشد. فردي خدمت ائمه مي آمد و مي گفت که فلاني گناه مي کند عرق مي خورد و دختربازي هم مي کند، حضرت مي فرمود که مواظب باشد که نمازش را رها نکند زيرا نماز کم کم باعث مي شود که از آن مسير بد برمي گردد. مثل بدن که ما گاهي غذاهاي مسموم وارد بدن مي کنيم. اگر اصل بدن سالم باشد خود بدن مقابله مي کند و آن سم را بيرون مي کند و آنرا دفع مي کند ولي اگر بدن ناسالم باشد انسان را از پا مي اندازد. به همه و جوانان توصيه مي کنيم که نگران اين حرفها و حديث ها نباشند. مثل کسي که به يک ارزشي رسيده و دارد اين ارزش را انجام مي دهد. مولانا مي گويد: پيرو پيغمبراني ره سپر طعنه ي خَلقان همه بادي شِمُر. کساني که کارهاي خوب را مسخره مي کنند دو دليل دارند. يکي اينکه اصلا اعتقاد به آن کار ندارند که اين خيلي مهم نيست. دليل دوم اين است که چون خودشان دارند راه کج مي روند دوست دارند که همه ي انسانها با آنها کج بروند ولي اعتقاد دارند. کسي که ماشينش تصادف کرده و آسيب ديده، وقتي يک ماشيني مي بيند که تصادف کرده خوشحال مي شود. من که در دانشگاه مشروط شده ام، بدم نمي آيد که چند نفر هم مثل من مشروط بشوند. اين يک وسوسه ي شيطاني است. وقتي خدا ابليس را از بهشت راند و گفت که به جهنم برو. ابليس گفت: حالا که من به جهنم مي روم عده اي را هم با خودم به جهنم مي روم. وقتي من مي بينم که يک عده هم درد من هستند يک تخفيفي به آلام من داده مي شود. شما گوش به اين حرفها نده و کار خودت را بکن.
سوال – پدر من نماز نمي خواند. مي گويد: بيلي که من به زمين مي زنم خودش نماز خواندن است. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اين تعبير درستي نيست. مثل اينکه بگوييم که غذا نخور همين بيل زدن خودش مثل غذا خوردن است. جهان چون چشم و خط و خال و ابروست، که هر چه به جاي خويش نيکوست. اگر ما جاي اعضاي صورت را عوض بکنيم، نقش صورت بهم مي خورد. درست است که بيل زدن عبادت است. اگر بيل زدن شما يک نوع نماز است، نماز خواندن شما هم يک نوع بيل زدن است. شما هر دو کار را بکن.
سوال – دختر من خواستگاري داشت که چون ماشين او را دزديده بودند يکسال نماز را ترک کرده بود اما خانواده ي مذهبي داشت و به همين دليل به او جواب منفي داديم. آيا کار اشتباهي کرديم ؟
پاسخ – علامه جعفري مي فرمود که کسي گاوش بيمار شده بود. او نذر کرد که سه روز روزه بگيرد تا گاوخوب بشود. بعد بخاطر اينکه خدا را شرمنده کند روزه ها را جلوجلو گرفت ولي گاو مُرد. او رو به آسمان کرد و گفت: گاو من را مي کشي. اگر ماه رمضان تو بيايد من سي روز آن را مي خورم. انسانهاي کم درکي هستند که فکر مي کنند نماز براي اين است که گاو من نميرد يا من بيمار نشوم. نماز ربطي به اين چيزها ندارد. اين يک وظيفه است. شايد اينها امتحان است که ماشين شما را دزد ببرد تا ببينيم که بازهم نماز مي خواني ؟ روايت داريم که اگر با کسي رفيق هستيد او را چند بار عصباني کنيد تا ببينيد که چطور انساني است ؟ بزرگي مي گفت که انسان کار خوب را بايد فقط براي خودش بکند. مي گويند که چرا تو مهربان هستي ؟ مي گويد که چون مهرباني خوب است. من کاري ندارم که شما با مهرباني من درست مي شوي يا نمي شوي، پولي گير من مي آيد يا نه، محبوب مردم مي شوم يا نه. من از مزه ي کار خوب خوشم مي آيد. نماز در ذائقه ي بعضي ها مزه ي خوبي دارد. خوش به حال کساني که ذائقه شان را از دست نداده اند. انسان وقتي زکام مي شود حتي وقتي عسل مي خورد فکر مي کند که تلخ است.
سوال – شما که مي گوييد: نماز مثل ميهماني است.انسان در ميهماني پذيرايي مي شود. چرا ما اين قدر نماز مي خوانيم خدا از ما پذيرايي نمي کند ؟ چرا جواب دعاهاي ما را نمي دهد. خدا هم مي پذيرد و هم پذيرايي مي کند ولي اين بستگي دارد که ما پذيرايي را چه بدانيم. اگر دامادي که عروسي را عقد کرده، بعد از مدتها بخواهد عروس را ببيند و برادر کوچک خودش را همراهش ببرد. داماد وقتي به خانه ي عروس مي رود چشمش به در اتاق است که عروس چه موقع به داخل اتاق مي آيد. قبل از ورود عروسي براي داماد شربت و شيريني و ميوه مي آورند. برادر کوچک شروع به خوردن مي کند ولي داماد دست به اينها نمي زند. ببينيد در اينجا دو تا پذيرايي است. آن کسي که کوچک است پذيرايي اش همين خوراکي هاست. ولي داماد پذيرايي اش دين عروس خانم است. حافظ مي گويد: تو و طوبي و ما و قامت يار فکر هر کس به قدر همت اوست، سايه ي طوبي و دلجويي هور و لب حوض به هواي سر کوي تو برفت از يادم. سعدي مي گفت: گر مخير بکنندَم به قيامت که چه خواهي يار ما را و همه نعمت فردوس شما را. اين بستگي به درک ما دارد که ما از اين پذيرايي چه درکي داشته باشيم. چه پذيرايي از اين بالاتر که بزرگي به ما اجازه داده که با او حرف بزنيم. گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايي. اگر انسان اين مفاهيم را بفهمد، ديگر دنبال اين نيست که چرا بعضي کارها انجام نشد.
سوال – من دوران مجردي پرگناهي داشته ام. الان که متاهل شده ام توبه کرده ام و از سر ناداني روي دستم خال کوبي کرده ام و به من مي گويند که تو نمي تواني نماز بخواني ولي من نماز مي خوانم. به من کمک کنيد در راهي که قدم گذاشته ام سست نشوم.
پاسخ – من فکر نمي کنم که خال کوبي مانع نماز باشد مگر خال کوبي نام مقدسي باشد که وقتي وضو يا غسل ندارد خالي از اشکال نباشد. حالا اگر نتوانند آنرا پاک کنند احتمالا فتواهايي است که عسر و سختي برطرف بشود. اما صرف اينکه عکسي با منظره اي روي بدن است مانع نماز نيست. ماده خال کوبي به داخل بدن مي رود و با پوست عجين مي شود و مانع نماز نيست. اگر عکس هاي خوبي نيست، سعي کند که ديگران آنرا نبينند. دوستي مي گفت که من صداي خوبي داشتم و مي خواستم قبل از انقلاب به خارج از کشور بروم و خواننده بشوم. با آيت الله صفايي حائري برخورد کردم. به من گفت که شنيده ام که مي خواهي خارج بروي و خواننده بشوي. به من گفت که يک چيزي براي ما بخوان و اصرار کرد که بخوان و من هم آواز خواندم. آن روز به من هزارتومان داد و گفت که هر وقت مي خواهي بخواني پيش خودمان بيا و بخاطر پول خارج نرو و اين طوري بود که من يک طلبه شدم. مي گفت که چون روي بدنم خال کوبي است نمي توانم در جلوي دوستان آنرا بالا بزنم. اين مرد بزرگ بود که من را با خدا آشنا کرد.
سوال – سوره رعد آيات 29 تا 34 را توضيح دهيد.
پاسخ – قرآن مي فرمايد: کساني که به ما ايمان بياورند و عمل صالح انجام بدهند عاقبت مال آنهاست و خوش به حال آنها. بعضي ها مي گويند که ما خدا را قبول دارند و ديگر عمل نمي خواهد. بعضي ها عمل شان صالح است ولي عمل شان ناشي از ايمان نيست. مثل درخت مصنوعي است که ريشه ندارد. هم ريشه ي ايمان و هم ميوه ي عمل لازم است. عمل صالح از صلح است يعني يک صلح و آشتي از عمل تو ايجاد بشود. مي گويند که اين عمل، عمل خوبي است، همه ي اعمال ما بايد خوب باشد.در خيابان مردم چيزي مي خورند و روي زمين مي اندازند. شما با طبيعت قهر هستيد و توهين مي کنيد. اگر بلايي سر ما مي آيد بخشي از آن بخاطر اعمال خودمان است. ماهنگام ضرب المثل اينها را قبول داريم که جوجه را آخر پاييز مي شمارند شاهنامه آخرش خوش است. خدا مي گويد که تو الان را نگاه نکن که به تو متلکي مي گويند و يک جور ديگر شما را نگاه مي کنند، اگر راست بگويي ممکن است که کمي کارت هقب بيفتد ولي عاقبت با شماست. بحث قرآن رجعت است. يعني اينجا بوده ايد و به اينجا برمي گرديد. تمام آيت قرآن صحبت انا اليه راجعون است. يعني ما آنجا بويدم و به آنجا برمي گرديم.
سوال – يکي از دوستان من نماز مي خواند و با پسرها هم ارتباط دارد. مي گويد که اين دو موضوع هيچ ربطي به هم ندارد. دوست ديگر من هم مي گويد که از وقتي که با پسرها ارتباط دارم نماز نمي خوانم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اينکه اين خانم نماز مي خواند و با پسرها هم ارتباط دارد، اميدواريم که آن نماز اين قدر جاذبه داشته باشد که بتواند آن کار گناه راترک کند. اين دو با هم ارتباط دارند. مثل اينکه شما بگوييد: پدر من به حرف شما گوش مي دهم و مي ورم نان بخرم ولي يک لگد هم به در مي زنم. بعضي از ما هم اين جوري هستيم يعني کار خوب را مي کنيم و کار بد را هم انجام مي دهيم و کار را خراب مي کنيم. مثلا شما يک لباس بخري و مقداري هم اسيد روي آن بريزي و بگوييم که اين اشکالي ندارد. اسيد جاي خودش و لباس هم جاي خودش است. مثلا بگويم که من اين غذاي سالم را مي خورم و غذاي ناسالم را هم مي خورم و هر کدام جاي خودش مي رود. اگر شما غذاي غير بهداشتي بخوري به همه ي غذاهاي سالمي که خوردي لطمه مي زند. اين هم يک وسوسه ي شيطاني است. شيطان خيلي باهوش است و ما را اذيت مي کند. اولين کاري که شيطان مي کند اين است که نماز را از انسان مي گيرد. انسان وقتي به سمت زشتي و گناه مي رود اولين علامتش اين است که انسان در نمازش کاهل مي شود. اين دليل بر حقانيت است که اين مسير درست است. وقتي کار خلافي کردي خدا نماز را از تو مي گيرد. يعني خدا تو را به خانه اش راه نمي دهد. انسان وقتي با بزرگي صحبت مي کند حال مي کند. خدا حال عبادت را از ما مي گيرد. خدا مي فرمايد که يک خانه هايي است که من اجازه داده ام نام من را در آنجا ببرند. يعني خدا به بعضي از انسانها اجازه مي دهد که نام او را ببرند. من که خودم را آلوده کرده ام، خدا به من اجازه نمي دهد که نام او را ببرم. بايد بروم و خودم را تميز کنم. اگر بچه ي شما لباسش گِلي باشد پدر مي گويد که لباسش را عوض کن و بعد او را بغل مي کند. اگر من مي بينم عشق به نماز در وجودم هست يعني اينکه هنوز دل من نمرده است و من زنده هستم و اين را قدر بدانند. اگر کسي بگويد که اصلا از نمازخوان ها خوشم نمي آيد ديگر بايد به قول حافظ بر او نماز کرد. در اين حلقه نيست زنده به عشق بر او نَمُرده به فتواي من نماز کنيد، از سر مستي دگر با شاهد اهل شباب رجعتي مي خواستم ولي طلاق افتاده بود. خيلي از خانم ها طلاق مي گيرند ولي هنوز شوهرشان را دوست دارند و ميل به برگشت دارند و دنبال بهانه مي گردند که اين ارتباط وصل بشود. خدا مي گويد که من تو را طلاق دادم، اگر ميل داري زمينه اش را هم فراهم کن. من بايد يک مقدار هم تلاش کنم. تو مي خواهي لباسي از تقوا تن خودت بکني، پس مي ارزد که مقداري تلاش بکني. اگر کسي بخواهد يک لباس بخرد چندين مغازه مي رود. بايد دلت را پاک کني و کمي روي خودت کار کني. قبل از نماز دلت را شستشو بده و آنگاه به سراغ نماز برويد. ما يک ميهماني که مي خواهيم برويم ساعتي جلوي آينه مي ايستيم وخودمان را زيبا مي کنيم. اميرالمومنين در دعاي کميل مي فرمايد که من جنايتکار هستم پس بينيد که ما ديگر چه هستيم و حساب ما پاک است. روايت داريم که با دهان مسواک زده نمازخواندن، ثوابش هفتاد برابر مي شود. پس براي نماز خواندن بايد به خودمان برسيم مثل اينکه مي خواهيم به ميهماني برويم. حضرت امام خميني وقتي مي خواست نماز بخواند موها و محاسنش را شانه مي زد و در آينه خودش را نگاه مي کرد. به خودش عطر مي زد، او اين را چشيده است که با اين حالت به سر نماز مي رود. او مي فهمد نماز يعني چه. ما اين رانچشيده ايم زيرا زحمت نکشيده ايم. خدامثل باران است ولي وقتي من کاسه ام را برعکس بگيرم باران در آن جمع نمي شود. گاهي نماز با حال مي خوانم ولي چون مراقبت نمي کنم آنرا دوباره از دست مي دهم. با يک تهمت، غيبت، دروغ و.... در اينجا محاسبات حساس است و ميکروني مي شود. يک وقت شما مي خواهيد طلا بخريد و يک وقت مي خواهيد گردو بخريد. براي گردو چقدر وقت مي گذاري، براي طلا چقدر وقت مي گذاري. نماز بالاتر از طلاست. اگر واقعا مي خواهي مزه ي نماز را بچشي، بايد ذائقه ات را تميز نگه داري. وقتي شما مسموميت غذايي پيدا مي کني اگر بهترين غذا را هم به شما بدهند آنرا بيرون مي دهي تا اينکه معده ي شما را شستشو بدهند. آن وقت اگر نان جو هم بخوري از آن لذت مي بري. اگر نماز را با سرعت هم خواند، امام نمازش طولاني نبود حتي در نمازهاي مغرب که پخش مي کنند امام يک سلام را مي داد ولي نمازش کيفيت داشت. ما گاهي دنبال کميت هاي بيخود هستيم. مهم اين است که دل تو بتپد. بقول سعدي: خوردن براي زيستن و ذکر کردن است تو معتقد که زيستن از بحر خوردن است. من غذا مي خورم که سالم بمانم و يک نماز با حال بخوانم ولي تو زنده هستي که بخوري و خوردن باحال داشته باشي. ما براي خوردن يک غذاي باحال تمام رستوران ها را مي گرديم. آيا براي يک نماز باحال هم ا ين کار را مي کنيم ؟ ببينيم کدام مسجد امام جماعتش نازنين تر است. کدام مسجد بيشتر صفا مي دهد و مردم با صفاتري دارد. در اينجا حال نداريم و مي گوييم همين جا خوب است. ما از بابل به بابلسر مي روييم که آنجا رستوران خوبي است ولي در مورد نماز مي گوييم که همين جا خوب است نماز را مي خوانيم. عدم توجه حال نماز را از انسان مي گيرد. حالا بگويم که چرا اين حرفهاي ما اثر ندارد زيرا خودمان هم اهل عمل کردن به حرفهاي مان نيستيم. ما مثل نوار هستيم. اگر امامي که حال نماز را چشيده بود دو ساعت در مورد نماز صحبت مي کرد، حتما روي ما اثر مي کرد. قديم ها مسافت هاي دوري مي رفتند تا يک انسان صاحب نفسي پيدا کنند تا از نفس او گل وجود آنها هم شکوفا بشود. مااين حال را نداريم. خوش به حال آنهايي که اين حال را دارند.
سوال – چرا با اينکه نماز مي خوانيم، اثر سازنده ي نماز را نمي بينيم ؟
پاسخ – يک وقت مي گوييم که نماز منع مي کند ولي يک وقت مي گوييم که نماز نهي مي کند. يک آقايي در خيابان به خانم بدحجابي نگاه مي کند و شما مي گوييد که آقا به زن مردم نگاه نکن و به خانم مي گوييد که بدحجاب بيرون نيا. حالا تنها به صرف گفتن من او از اين کار بازداشته نمي شود. امام هادي (ع) فرمود: اگر کسي خطيب دروني و واعظ دروني نداشته باشد، هرچه شما بگوييد اثري ندارد. بدن خودش يک طبيب دروني است قبل از اينکه پيش پزشک برود. پس انسان بايد با خودش خلوتي داشته باشد. خدا مي فرمايد: شما از چارپايان درس يگيريد. آنها وقتي غذا را مي بلعند، چند ساعت بعد غذا را در طي روز دوباره نشخوار مي کنند و اگر چيز ناجوري در آن باشد آنرا بر مي گردانند. اعمال ما مثل غذا است. اگر شب که مي خواهيم بخوابيم يک بازنگري روي اعمال روزانه مان داشته باشيم و اگر اشتباهي کرده ام آنرا درست کنم. مثلا اگر دل شما را شکسته ام با يک تلفن مغذرت خواهي کنم. ولي غرور ما اجازه ي اين کار را به ما شما نمي دهد. پس تا شما اين آلودگي را بيرون نريخته اي، حال را بدست نمي آوري. پس ما خودمان خوبي ها و بدي ها را غربال کنيم.