اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-02-19-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-پرسش و پاسخ

90-02-19
تا بپيوندد به دريا کوه را تنها گذاشت رود رفت اما مسير رفتنش را جا نگذاشت، هيچ وصلي بي جدايي نيست اين را گفت و رود ديده دريا کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت، هر که ويران کرد ويران شد در اين آتش سرا هيزم اول پايه ي سوزاندن خود را گذاشت، اعتبار سربلندي در فروتن بودن است چشمه شد فواره وقتي بر سر خود پا گذاشت، موج راز سر به مهري را به دنيا گفت و رفت با صدف هايي که بين ساحل و دريا گذاشت.
سوال – شما از خوبي صله ارحام زياد گفته ايد و من هم شک ندارم که اين فوايد اخروي و دنيوي زيادي دارد. اما خواهش مي کنم که هر بار که به صله ي رحم توصيه مي کنيد حتما تذکر بدهيد که نبايد با نامحرم دست داد و شوخي کرد. و به نامناسب بودن حجاب خانم ها که گناهش از ثواب اين عمل بيشتر است سفارش بکنيد. هر وقت به خانه ي اقوام همسرم مي رويم بعلت موارد بالا که ذکر کردم دعواي مان مي شود و وقتي به ايشان اعتراض مي کنم او مي گويد که من اين دفعه تنها مي روم و اين کار را هم مي کند و تا چند روز بين ما شکر آب است. لطفا ارحام را مشخص بکنيد و من را راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – ارحام کساني هستند که با ما قرابت سببي و نسبي دارند. فاميل هاي خود انسان که نسب انسان مي شوند مثل پدر و مادر، فرزندان، خواهر و برادر، عمه، خاله، عمو، دايي و فرزندان آنها. صله ي رحم فقط رفت و آمد نيست. مهمترين بخش صله ي رحم باز کردن گره اي از زندگي آنها. روايت داريم: اگر رحم و قوم و خويش انسان نياز دارند انسان نمي تواند پول را به ديگري بدهد و اگر هم بدهد قبول نيست. زيرا آنها مقدم هستند. مثلا خاله ي انسان نياز به کمک دارد و فرد مي رود به خانم ديگري کمک مي کند. الان خاله ي شما به شما نياز دارد و انشاء الله خانم ديگر هم فاميلي دارد که به او کمک کند. گاهي فقط مسئله ي مالي نيست. يک وقت مادر انسان به يک تلفن زدن نياز دارد يا به يک لبخند فرزندش احتياج دارد. بعضي از بچه ها بيرون مي روند و با رفقا بگو و بخند مي کند ولي با پدر و مادر خودشان عبوس هستند. آن خوش اخلاقي بيرون از خانه قبول نيست و خدا به او نمره ي خوش اخلاقي نمي دهد زيرا مي گويد که تو اول بايد با پدر و مادرت خوش اخلاق بودي. خون به دل پدر و مادر کرده و ديگران را دلشاد کرده است. فاميل هاي سببي يعني فاميل هاي همسر که با ازدواج با انسان فاميل مي شوند. اينها هم جزء ارحام هستند. خانمي نمي تواند به شوهرش بگويد که تو برو و به مادرت سر بزن، مادر من که نيست و من دختر او نيستم. ما در روايت داريم که شما سه تا پدر داريد. پدري که انسان از نسل اوست، پدري که به انسان همسر مي دهد و پدر علمي انسان. گاهي مقام پدر علمي بالاتر از پدر انسان است. مردي نمي تواند به خانمش بگويد که تو به خانه ي پدر و مادرت برو و من نمي آيم به من ربطي ندارد يا من با باجناقم قهر هستم و ارتباطي با او ندارم. فاميل هاي سببي تقريبا شبيه فاميل هاي نسبي هستند و يک پله با هم فاصله دارند. بخاطر همين به ما دستور داده اند که با همه ي اينها بايد ارتباط داشته باشيد و حق قهر کردن و فاصله گرفتن با آنها را نداريد مگر در موارد خاص. گاهي خانم زحمت مي کشد و با هنرمندي خودش غذا درست مي کند و دوست دارد که شوهرش با اشتها آن غذا را بخورد. اگر مرد دو لقمه غذا خورد و اخمهايش درهم رفت و غذا را کنار زد، زن چقدر ناراحت مي شود و دلش مي شکند. اگر علت را از مرد بپرسند، مي گويد که اين غذا کم نمک است يا من از فلان سبزي در غذا خوشم نمي آيد و تمام زحمات خانم را ناديده مي گيرد. صله ي رحم ميل يک غذاي روحي خوشمره است. مثلا آقا با دختر عمويش دست مي دهد و مي گويد که او مثل خواهر من است ولي خانم اين توجيح را قبول نمي کند و همه چيز بهم مي ريزد. گاهي خانم به سراغ پسر دايي اش مي رود و آقا عصباني مي شود که چرا شما اين قدر راحت با پسر دايي ات رفتار کردي و دست دادي ؟ اينجا دو بخش وجود دارد. يک بخش خدايي قصه است که خدا فرموده يک عده اي محرم و يک عده اي نامحرم هستند.

من سفري به تايلند داشتم. تايلند در کشور ما چندين سال بدنام بوده است. حتي رفتن به آنجا ممنوع بود و مي گفتند که کشور بدي است و زنان بدکاره زياد دارد. من وقتي وارد اين کشور شدم صحنه هاي عجيبي ديدم. يکي اينکه وسيله ي حمل و نقل عمومي آنها سه نوع بود. اتوبوس، تاکسي و موتور سيکلت. يعني موتورسيکلت مثل تاکسي ايستگاه داشت. مردم در صف مي ايستادند تا سوار بشوند. عجيب اين بود که خانم هايي که بعنوان مسافر سوار موتور سيکلت مي شدند يک طرفه پشت موتور مي نشينند. اين براي من سوال بود که چرا خانمها اين جوري مي نشينند چون اين جور نشستن خطرناک است. از سفير وقت ايران پرسيدم که چرا اين کار را مي کنند ؟ گفت: اين يعني جدايي مرحم از نامحرم. با اينکه اينها بودايي هستند و حجاب محلي دارند ولي در ادبيات خودشان مي گويند که چون اين آقا نامحرم من است و نمي خواهم بدنم با بدن او تماسي داشته باشد با اينکه هر دو پوشيده هستيم و نظر خاصي نداريم و تماس را خلاف آيين و مسلک خودشان مي دانند و اين جوري مي نشينند که اين تماس کمتر بشود. ما فکر نکنيم که قصه ي محرمي و نامحرمي فقط در کشور ما است و بقيه ي مردم دنيا هر کاري با هم مي کنند، واقعا اين جوري نيست. خوب است که ما عوارض اين رابطه ها و نگاهها لبخند را بدانيم. وقتي شما ستون حوادث را مي خوانيد مي بينيد که همه ي حادثه ها از همين جا شروع شده است. آقا با خانم بگو بخند کرده و کم کم آقا بخاطر تنفر از همسر خودش به طرف آن خانم کشيده شده است. حتي اگر اين اتفاق در ظاهر هم نيفتد با خيالات انسانها چکار کنيم ؟ بقول حافظ: گفتم که برخيالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو از راه ديگر آيد. اگر شما در کيفت شوهرتان عکس يک خانم را ببينيد چقدر ناراحت مي شويد يا در موبايل او يک اس ام اس عاشقانه ببينيد چه خيالي مي کنيد ؟ ما نمي گوييم که شما با پسردايي و پسر عمه ات سلام و احوالپرسي و بگو و بخند معمولي نکن. پيامبر با خانم هايي که از دوستان حضرت خديجه بودند سلام و عليک داشت. گاهي براي آنها هديه مي فرستاد. ايشان گوسفندي را قرباني مي کردند و مي گفتند که چون اينها از دوستان جواني حضرت خديجه هستند برايشان گوشت مي فرستاد. اين روش ائمه و پيامبران ما بود. پس ما يک مرز خدايي داريم براي کسي که به خدا و دين معتقد است و يک کسي هم که به خدا اعتقادي ندارد. امام حسين (ع) در روز عاشورا فرمود: اگر دين نداريد لااقل آزاد مرد باشيد. ما مي گوييم اين روابط آرام آرام مي تواند مشکل ايجاد کند. نگفتمت مرو آنجا که مبتلات کنند، که سخت دست درازند بسته پات کنند، نگفتمت که بدان سوي دام در گام است، چون در فتادي در دام کي رهات کنند.
سوال – دوسال است که عقد کرده ام و متوجه شده ام که باردار هستم و چند ماه است که از بارداري من مي گذرد. خانه ي پدرم هستم و فاميل اين موضع را فهميده ا ند و مدام مي گويند که من آبروي آنها را برده ام. حالا من چکار کنم و از حرف مردم چطور فرار کنم ؟
پاسخ – ما بايد به اين مردم کوتاه فکر بگوييم که اين چه حرفهايي است که در مي آورند. اين خانم و آقا با هم مرحم هستند و در يک رابطه ي عاطفي مشروع عاشقانه، خدا به اين باغ يک دسته گل عنايت کرده است. اگر بخاطر حرفهاي ما بلايي سر اين بچه بيايد خونش بر گردن ماست و روز قيامت ما را قاتل حساب مي کنند. وقتي شما مي گوييد که اي واي تو حامله هستي ! او از خجالت مي ميرد. اي خانمي که نمي فهمي و اين حرف را مي زني و عالم و آدم را بهم مي ريزي. گاهي انسان از دست اين جور افراد عصباني مي شود. خدا هم در قرآن عصباني شده و گاهي مي فرمايد: که خدا به شما مرگ بدهد. بايد اينجا اين طوري بگويد تا اهميت قضيه روشن بشود. چرا شما نسجيده حرف مي زنيد و نگاههاي معني دار به اين دختر خانم مي کنيد ؟ او مثل شمع آب مي شود. مگر او کار خلافي کرده است ؟ آنجا که افراد خلاف مي کنند و بايد شلاق بخورند، مردم مي خندند. اما اينجا که يک انسان پاکدامن وعفيف از روي محبتي که خدا داده، بچه دار شده اند، طعنه مي زنند. مي گويند که تکليف عرف چه مي شود ؟ عرف اين است که به آداب و رسوم مردم احترام بگذاريم. مثلا روي سر عروس قند مي سابند، خوب اين خيلي زيباست يعني انشاء الله اين زنگي هميشه مثل قند شيرين باشد. حالا پس بگوييم که آيا وقتي حضرت زهرا مي خواست ازدواج کند روي سرش قند سابيدند ؟ خير. ولي نمي توانيم بگوييم که پس ما هم اين کار را نمي کنيم. چون سابيدن اين قند هيچ اشکالي ندارد. وقتي آداب و رسومي پايه و اصول زيبا دارد، من بايد به آن احترام بگذارم. در شهر ما رسم است که اگر دختر و پسري عقد کنند و عقدشان طول بکشد، اگر به عيد قربان
برخورد کند، خانواده ي داماد بايد يک گوسفند براي خانواده ي عروس بفرستند. اين رسم قشنگي است. و نشانه ي محبت خانواده ي داماد به عروس است. روايتي در اين مورد نداريم. اين رسم و رسومات خوبي که داريم بايد رعايت کنيم. يکسري رسم و رسوم بيخودي است که مثلا در زمان عقد پسر نبايد زياد رفت و آمد بکند. معمولا پدر خانم ها يک ديسيبلين نظامي مي گذارند که پسر بايد هفته اي دوساعت بيايد. کم کم کينه ي خانواده ي دختر به دل پسر مي نشيند. حالا که شما به احساسات و عواطف پاک اين جوان اهميت ندادي و با اشتياق در را باز نکردي، پسر از خجالت آب مي شود و کينه ي شما را به دل مي گيرد و انتقامش را از دختر شما مي گيرد. محبت هايي که بعدا مي کني هيچ اثري ندارد. زيرا بقول وحشي بافقي ما چون ز دري پاي کشيديم کشيديم، اميد زهرکس که بريديم بريديم. دل نيست کبوتر که چو برخاست نشيند، از گوشه ي بامي که پريديم پريديم. من به اين مردم کوتاه فکر عرض مي کنم که فکرتان را بلند کنيد. اگر چنين اتفاقي افتاد، شما به دل داري برويد و بگوييد که عزيزم، من خيلي خوشحالم و اين هديه ي خداست، قدر آنرا بدانيد. اين هيچ اشکالي ندارد. به مادر دختر بگويند که يک وقت به دخترت سرکوفتي نزني و به داماد چپ نگاه نکني. اين هديه اي است که خدا به آنها داده است. حالا ين دختر و پسر نبايد هيچ ناراحتي به خودشان راه بدهند اگر تمام عالم به آنها چپ چپ نگاه کنند. اگر به يک فردي که دکترا مي خواند بگويند که توچقدر درس مي خواني، آيا او ناراحت مي شود ؟ نه. بقول مولانا: مَه فشاند مو و سگ عوعو کند، هر کسي بر طينت خود مي تَنَد، پيرو پيغمبراني ؟ ره سپر، طعنه ي خلقان همه بادي شمر، آن خداوندان که ره طي کرده اند گوش بر بانک سگان کي کرده اند ؟ نوح نه صد سال دعوت مي نمود دم به دم انکار قومش مي فزود، هيچ از گفتن زبان واپس کشيد ؟ هيچ اندر غار خاموشي خزيد ؟ از هياهوي و عياعوي سگان هيچ برگردد اين کاروان ؟ پدر و مادر بايد به اين بچه ها دلداري بدهند و نگذارند که غبار کم رنگ ملالت، روي آيينه دل آنها باشد. اين والدين جزء لطف و محبت وظيفه اي ندارند. اگر مردم از انسانهاي عاقل باشند با لبخند از آنها پذيرايي مي کنند و اگر از انسان هاي کم عقل باشند ممکن است که حرفي هم بزند. خودتان را خرج بي عقل ها نکنيد. حيف از طلا که خرج مطلا کند کسي.
سوال – يک زماني اگر دست به خاک مي زدم طلا مي شد ولي بي نمازي و بي احترامي به پدر و مادر گرفتارم کرده است. حالا اگر دست به طلا هم بزنم خاک مي شود. چکار کنم ؟
پاسخ – اين واقعيت تلخي است. خدا شما را خيلي دوست داشته که اين حس را در همين دنيا به شما برگردانده است. بقول آقاي رنجبر دندانپزشکان يک آمپول بي حسي مي زنند و رابطه ي دندان و اعصاب قطع مي شود و ديگر مغز به اعصاب لثه دستور نمي دهد و لثه ديگر حس ندارد. بعد دکتردندان ما را دست مي کند تا وقتي که اين حس برگردد. حس که برمي گردد دردها شروع مي شود. شيطان هم با ما اين کار را مي کند. شيطان يک مدتي حس ما را قطع مي کند. من پدر و مادرم را نگران مي کنم، همسرم را از خودم ناراحت مي کنم، به همسايه ام حرف نامربوطي مي زنم، در اينجا حس قطع است خدا انسانهايي که دوست دارد، اين حس را زود برمي گرداند و تزاه دردها شروع مي شود. مثل اين نامه اي که شما خوانديد. او مي فهمد که خودش چکار کرده است. در اين موقع انسان به فکر آنتي بيوتيک و دارو مي افتد. چون خدا مهربان است راه برگشت را براي ما باز گذاشته است. شما اگر به سمت خدا برگرديد و نمازهايي که نخوانده ايد را کم کم شروع کنيد و بخوانيد و نمازهاي يوميه را هم بخوانيد. اين آشتي با خداست و اما آشتي با خلق خدا که بهترين آن آشتي با پدر و مادر نيست. ما بهتر از پدر و مادر نداريم. پيامبر فرمود که اگر من را نديدي اشکالي ندارد ولي مادرت را ببين. گاهي ملاقات مادر بالاتر از ملاقات با رسول خداست. اف بر اين دنيايي که وقتي پسر سگ به خانه مي آورد و مادر مي گويد که من ديگر به خانه ي تو نمي آيم و فرزند مي گويد که خوب نيا. اُف بر اين دنيا که دارد ما را به اينجا مي کشاند. خوش به حال کساني که عطر خوش پدر و مادر در خانه ي آنها پيچيده است.
سوال – سوره ي هود آيات 37-29 را توضيح دهيد.
پاسخ – اولين آيه از زبان هود نقل مي کند.مي فرمايد: من هيچ اجر و مزدي از شما نمي خواهم ولي مزدم را از خدا مي خواهم. خدا به پيامبر مي فرمايد که ما تو را فرستاديم يعني مزد تو هم با ماست و ما صاحب کار تو هستيم. به فکر و جيب مردم کاري نداشته باش. زيرا مردم چيزي ندارند که به تو بدهند. مثل بچه اي که پدر ميلياردري داشته باشد و از کسي يک ريال قرض کند. ببينيد که پدر چقدر ناراحت مي شود. ديگر اينکه اگر مردم چيزي به شما بدهند توقع دارند و کاسه را جايي مي فرستند که تغار برگردد. هيچ وقت مردم مجاني به کسي چيزي نمي دهند. امروزه پدرهم فرزندش را بي توقع بزرگ نمي کند. بالاخره مي خواهد که او روزي عصاي پيري او بشود. وقتي بچه اي مادرش را اذيت مي کند مي گويد که الهي تو را بزرگ نکرده بودم و شير نداده بودم. و نفرين هايي است که معمولا هم از ته دل نيست. ولي خدا هيچ وقت اين حرفها را نمي زند. خدا همه ي بندگانش را دوست دارد. ديگر اينکه وقتي از مردم کمک گرفتي، آنها تو را از خدا محروم مي کنند. گاهي يک شيرين فروش به بچه يک شکلات مي دهد و بچه آنرا مي گيرد و فرار مي کند و حتي تشکر زباني هم نمي کند ولي شيريني فروش مي داند که پدر بچه اينجاست، او هم پولش را مي دهد و هم تشکر مي کند. پس داستان ما با خداست. خلق خدا مثل همان اطفال هستند. خدا که حکم پدر اين مردم را دارد و خدمات شما را مي بيند و بجا و بي اندازه از شما تشکر مي کند. حالا ممکن است کسي بپرسد که چرا شما روحانيون و پول مي گيريد ؟ اگر ما پول افرادي مثل شهيد مطهري را هم مي داديم، پول بنزين ماشين او را داده ايم. امام حسين (ع) به حضرت عباس فرمود که براي معلم فرزندم به اندازه اي که در دهانش اشرفي و سکه جاي مي گيرد به او سکه بدهيد.
سوال – من خانمي هستم که شوهرم اهل کار نيست و مي گويد که کار نيست. وقتي کار پيدا مي شود، مي گويد: اين که کار نيست. اگر با او دعوا کنم ناراحت مي شود و اگر به او چيزي نگويم عادت مي کند. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – ياد آن سربازي افتادم که مي گفت: هر وقت مي خواهيم زن بگيريم مي گويند که سربازي نرفتيد و هروقت مي خواهيم سربازي برويم مي گويند: زن نداريد. من مانده ام که چکار کنم ؟ اين آقا که مي گويد: کار نيست، پس بقيه چه کاري مي کنند ؟ يک روز رفتگر زحمتکشي که داشت خيابان را تميز مي کرد به من سلام کرد و با لحم ملايمي به من گفت که اگر جايي کاري پيدا بشود و شما من را معرفي کنيد، من با کمال ميل آنرا قبول مي کنم. گفتم: چشم. ولي حالا اين کاري که داري خوب است و کار مشروعي است. حداقل ناني براي زن و بچه ات مي بري. گفت که من خودم حرفي ندارم ولي من ليسانس دارم و چون کار نداشتم حاضر شدم که تن به اين کار بدهم. من واقعا حالم بد شد. او مرا واداست که کاري براي او پيدا کنم. اين فردي که حاضر است بخاطر زن و بچه اش چنين کاري را بکند، طولي نکشيد که کار شايسته اي هم براي او پيدا شد. اي جوان، اگر شما در خانه بنشيني که کار به سراغ شما نمي آيد، با دعا کار پيدا نمي شود. هميشه برکت کليدش حرکت است. تو حرکت بکني خدا برکت مي دهد. بعضي ها مي گفتند که ما بدو نان بدو. من گفتم اين خيلي خوب است يعني پا براي دويدن داري. دوست داري که خدا نان را در دهان بگذارد ولي تو را افليج کند ؟ پس شما خودت را به افليجي نزن. ما بايد تلاش کنيم. بعضي افراد که مدارکي دارند مي گويند که بايد به اروپا رفت و وقتي آنجا مي روند گارسون رستوران مي شوند، آنجا برايشان ننگ و عار نيست ولي اينجا مي گويند که من منشي بشوم. حالا شما اول از يک جايي شروع بکن تا بعد.
سوال – نزديک به دو ماه است که مجذوب برنامه ي شما شده ام و هر روز آنرا مي بينم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – ما از مسئولين خواهش مي کنيم که اين برنامه هارا در زمان پربيننده تري پخش کنند و آنرا کنار برنامه ي 90 بگذارند. البته ما با همين وقت هم قانع هستيم.
سوال – شوهر من دين ما را قبول ندارد و مي گويد که دين ما زرتشت است ودين اسلام براي عربهاست. ما به زور شمشير مسلمان شده ايم من توانايي قانع کردن همسرم را ندارم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – متاسفانه اين آقا اطلاعات زيادي ندارد. اگر اين آقا اهل مطالعه باشد کتاب خدمات متقابل ايرانيان و اسلام استاد مطهري را بخوانند. ما از سوال کردن ناراحت نمي شوند و از زير سوال رفتن هم فرار نمي کنيم يعني تا اين حد آماده هستيم ولي طرف بايد کمي مطالعه داشته باشد. اگر کسي خودش دو صفحه کتاب نخوانده باشد و مطلب را عميقا نفهميده باشد سريع تحت تاثير شبکه هاي ماهواره اي و سايت ها قرار مي گيرد. ايشان تمدني را که امروزه در دنيا يک ميليارد طرفدار و هوادار دارد زير سوال مي برند بدون اينکه اطلاعاتي داشته باشند. من مسلمانان اروپايي ديده ام که اصل و نسب آنها اروپايي بوده است. ايشان فکر مي کنند که اسلام را چهار تا بي سواد ايراني پذيرفته اند و آنهايي که باسواد هستند نپذيرفته اند. حالا اگر فردي اين ادعا را بکند و خودش دکتراي تاريخ داشته باشد مي توانيم بگوييم که حرفي دارد و مي تواند بحث کند. بقول علامه طباطبايي هر مرتدي را اعدام نمي کنند مگر اين که حرفي داشته باشد. اين طور نيست که سريع او را بالاي دار ببرند. انساني مثل علامه ي طباطبايي که روي کتاب (به گفته ي فرزندانشان ) بيهوش مي شدند، اسلام را نفهميده است ؟ من نکته اي را هم به اين خانم مي گويم. اين حرفها نبايد کانون گرم خانواده ي شما را سرد و بي روح بکنند. شما با محبت به همسرتان و کج دار و مريز رفتار کنيد تا زندگي تان بهم نخورد. ايشان خودشان کتاب خدمات متقابل ايرانيان و اسلام را تهيه کنند. در اين کتاب به اين سوالات پاسخ داده است. اين کتاب از زمان حمله ي عربها نوشته است. عربها که به ايرانيان حمله کردند شصت هزارنفر بودند ولي ايرانيان صد وچهل ميليون بودند و اينها توانستند که فکر و عقيده ي آنها را برگردانند. تا دو قرن بعد از اسلام هم هنوز دين زرتشت بود ولي مردم کم کم اين دين آسماني را پذيرفتند.
سوال – اگر بخشيدن مکرر افراد باعث جريح شدن آنها بشود بعباريت ببخشش بعضي ها باعث تکرار کارهاي زشت آنها مي شود. در اين صورت آيا باز هم بايد آنها را بخشيد ؟
پاسخ – اينجا يک وقت ما قصد تعليم و تربيت طرف را داريم که يک موقع بايد اخم کرد تا طرف بفهمد و تربيت بشود. مثل پدر نسبت به فرزند. يک وقتي ما به يک غريبه و فاميل دور لطف و محبتي مي کنم. البته بعضي مواقع وقتي دفعه ي دوم مي خواهم محبت کنم مي گويد که طرف پُر رو مي شود. اما اگر ما با مهر و محبت اين کار را بکنيم با دفعه ي سوم او عوض مي شود.
اميدوارم که خدا به ما توفيق بدهد که اسلام را بشناسيم و به دستورات و برنامه هاي آن عمل کنيم.