اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-11-25-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-رساله ي حقوق امام سجاد (ع)

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-رساله ي حقوق امام سجاد (ع)

89-11-25

سوال – شما فرموديد که ميهماني تا سه روز مي باشد و بقيه ي آن صدقه است. مي خواستم بدانم ما که راه مان دور است و براي ديدن پدر و مادر بايد پانزده روز خانه ي آنها بمانيم، آيا ماندن ما هم مصداق صدقه است يا خير ؟
پاسخ – ظاهرا از اين جهت فرقي نمي کند که انسان کجا برود. اگر جايي حکم خانه انسان را دارد، مثلا پدر و مادر مي خواهند که بچه هايشان بيشتر پيش آنها بمانند. يا گاهي بچه ها دوست دارند که پدر و مادر به خانه ي آنها بيايد. وقتي پدر و مادر مي خواهد برود بچه ها نگران هستند. ما اينها را نمي گوييم. ميهماني هاي مرسوم را مي گوييم. برادر خانه ي برادر مي آيد، بالاخره ميهمان است، برادر زاده خانه ي عمو مي رود، گاهي ميهمان اصلا فاميل نيست و آشناست. فردي جايي ميهماني رفت و صاحبخانه غذاي حاضري درست مي کرد. ميهمان گفت که خوشم مي آيد که به گرفتاري نمي افتي و از اين جهت من راحت هستم. صاحبخانه هم خنديد و گفت که شما فکر مي کنيد که هروقت شما مي آييد مگر ما پنج تخم مرغ براي شما درست نمي کنيم ولي اگر مرغ درست کنيم مگر شما چقدر از آن را مي خوري. بالاخره يک غريبه در خانه ي انسان، انسان را معذب، نگران و مکلف مي کند. مثلا فردي مي خواهد تا ظهر بخوابد ولي وقتي ميهمان دارد بايد بلند بشود. خودش نان بيات ديشب را مي خورد ولي وقتي ميهمان دارد مجبور است نان تازه بگيرد. آنجايي که صاحبخانه با ميهمان يکي است و مثل خانه ي خودش است مثل فرزند و پدر و مادر. در سوال قبلي گفته بودند که با داشتن ميهمان خيلي به زحمت مي افتند. ولي بعضي از ميهمانها مي گويند که ما خودمان غذا را آماده مي کنيم و ظرف ها را هم مي شويد و صاحبخانه احساس راحتي مي کند ولي بعضي از ميهمان ها اين حسابگري ها را ندارند و فقط بايد براي او بياورند و او فقط نشسته است. اين ديگر کم انصافي است.
سوال – شما در جلسه قبل از ثواب خانه داي خانمها و کمک به همسرانشان گفتيد. مي خواستم بدانم من که دختر 27ساله اي هستم وهنوز ازدواج نکرده ام. آيا خانه داري من که کمکي به مادر و خانواده ام است، به اندازه ي آنها ثواب دارد يا خير ؟
پاسخ – بعضي مواقع ما حکايت هاي تکراري مي گوييم. بالاخره ما مخاطبان جديد هم داريم و آيه فباي آلاء ربکما تکذبان در قرآن تکرار شده است. شما يک گل را تکراري چند بار بو مي کنيد. روي ميخ را هم بايد به تکرار روي آن کوبيد تا محکم بشود. يک بچه ي ده پانزده ساله اي براي مادرش نوشت که امروز نان خريدم ميشود صد تومان، ماشين بابا را هم شستم ميشود دويست تومان، داداش کوچولو را هم نگه داشته ام ميشود 150 تومان، رياضي هم بيست گرفته ام آن هم ميشود دويست تومان و کلاً مي شود هفت صد تومان. پس هفت صد تومان بايد به من بدهي. مادر هم پشت کاغذ براي پسر نوشت : پسر عزيزم، من تو را نُه ماه حمل کردم، رايگان و مجاني، درد زايمان را تحمل کردم، مجاني، کنار بستر تا صبح مي نشستم تابزرگ شدي، اين هم مجاني، يک شب هم تو بيمار شدي و ما تا صبح بيمارستان بوديم وبعد در خانه مراقب تو بودمتا خوب شدي، اين هم مجاني، جمع کل مي شود رايگان و مجاني. وقتي بچه ي نوشته ي مادر را خواند خيلي خجالت کشيد. به اين خواهر خوبم مي گويم که اگر شما هم در خانه کاري بکنيد اجر و ارزش فراواني دارد. و يادمان باشد که پدر و مادر اين قدر براي ما زحمت کشيده اند که ما هرکاري هم بکنيم جبران بعضي از زحمات آنها نميشود. نکند خود را طلبکار آنها بدانيم. هر کاري بکنيم آخر بدهکار آنها هستيم. امام سجاد (ع) در کتابش حالاتي را دارد که وقتي يک سيني غذا را آوردند که با مادرشان ميل کنند. حضرت مقداري از آن را در بشقاب ريخت و براي خودشان برداشت. فرمود که من مي ترسم لقمه اي از اين غذاي مشترک بردارم که مادرم هم بخواهد همان لقمه را بردارد و اين بي ادبي باشد. در ظرف ديگري کشيده ام که چنين جسارتي به مادرم نکنم. ببينيد آنها چگونه مادرداري مي کردند.
سوال – گفته اند براي بيماران و جواناني که هنوز موقعيت ازدواج براي شان پيش نيامده دعا کنيد.
پاسخ – من در هفته ي وحدت دو تا دعا مي کنم. يک دعا اينکه خداوند به ما عقل تدبير فهم بصيرت را بدهد که بتوانيم زندگي مان را درست تنظيم کنيم. اميرالمومنين فرمود : اگر کسي در زندگي تدبير نداشته باشد زندگي اش خراب ميشود. يعني اين ديگر تقصير قضا و قدر و خدا نيست. يک دختري که در سن 18 تا 22 سالگي خواستگاران خوبي داشته و به هر بهانه يکي را رد کرده است، حالا 30 سالش شده است و يک ليسانس گرفته است. ولي مي بيند که اين ليسانس آهن ربايي براي جذب همسر نبوده است. حالا يک کار و پرستيژي هم پيدا کرده است. ولي خلا اصلي زندگي اش خالي است. و الان آه مي کشد. من در بعضي از آشنايان خودم سراغ دارم که خواستگاران خوبي برايش آمده بودند ولي مي گفت که من بايد درس بخوانم و دانشگاه بروم و... يا گاهي اوقات پدر ها و مادرها کم عقلي مي کنند و ميگويند که مادر پسر ديپلمه است و ما در خانواده مان کمتر از ليسانس نداريم. اينها فکر مي کنند که ليسانس خيلي مهم است در حاليکه چيزهاي مهمتري هم وجود دارد البته يک بخشي از آن هم قضا و قدر الهي و امتحان الهي است. دعاي دوم من اين است که خداوند برکاتش را بر ما و ملت ما نازل بفرمايد.
سوال – در مورد حق پا از کتاب رساله ي حقوق امام سجاد (ع) صحبت بفرماييد.
پاسخ - حضرت مي فرمايند : حق پايت اين است که با آنها بسوي آنچه که بر تو روا نيست نروي و آنها را مرکب گردش و حرکت در راهي که موجب استخفاف و سبکي راه روي آن است قرار ندهي. چرا که بايد بوسيله ي آن در مسير دين گام برداري و سبقت بگيري. و بايد با اين دو پا، بر پُل صراط بايستي. پس مراقب باش که تو را نلغزاند و در آتش نيفکند.
همه ي انسانها و حيوان ها يک وسيله اي بنام پا دارند. در اينکه ما پا داريم وحيوانات هم پا دارند مشترک هستيم. حيوانات با پا حرکت مي کنند ما هم همين کار را ميکنيم. اين يک نکته که پا وسيله ي حرکت است. امير المومنين دردعاي صباح مي فرمايد که نفس من بد مرکبي بود که من را به جاهاي بد برد. اينپا وسيله ي حرکت است. پس انسان بايد اول حرکت داشته باشد.

به تعبير مولوي : درخت اگر متحرک بودي زجاي جاي نه جور اره کشيدي و نه جفاي تبر. چون درخت يکجا ساکن است با تبر به سراغش مي آيند. انسانهايي که تنبل و ساکن هستند، آيه ي ياس مي خوانند. خانم بيچاره ميگويد که بلند شو و سر کاري برو و آقا ميگويد که خانم کار کجاست؟ الان ليسانس هايش بيکار هستند، فوق ليسانس ها پشت در مانده اند. با تبر به سراغ اين انسان مي آيند. بعد هم که اين درخت را تکه تکه کردند با چکش و ميخ به سرش مي کوبند تا از آن يک صندلي درست کنند که هرکس روي آن مي نشيند. حضرت مي فرمايد که بايد با اين پا حرکت بکنيم. اين يک اشاره ي کوچکي است ولي اصل داستان نيست. چيزي که اصل قصه است جهت حرکت است. حالا با اين پا کجا برويم و کجا نرويم ؟ کجا بايد اين پا ترمز قوي داشته باشد؟ ما بايد به پاهايمان ترمز اي بي اس وصل کنيم. بعضي از پاها خيلي تندرو هستند. گاز ماشين را هم ما با پا گاز مي دهيم. فقط جانبازان هستند که کار پا را با دست انجام مي دهند. حضرت اينجا جمله ي زيبايي دارند که فرق بين انسان و حيوان ميشود. حسوانات حرکت دارند و ما هم حرکت داريم ولي حيوان جهت را نمي فهمد. هر جا بوي يک علفي بيايد گوساله مي رود.

امام سجاد (ع) مي فرمايد که تو مثل اين حيوان نباش. غير از آن جاني که در گاو و خر است آدمي را عقل و جان ديگر است، باز جزء جاني که شد در آدمي، هست جاني در نبي و در ولي. مي گويد که تو از اين پا درست استفاده کن تا تو را هر جا نبرد و در هر مجلسي تو را ننشاند و به هر مسيري تو را نکشاند. اما حق دو تا پاي تو اين است که بايد مثل دوتا بال از آن استفاده کني. مواظب باشد که تو را نبرد. درست است که انسان دستور ميدهد ولي پا اطاعت مي کند. تو با مغزت پايت را کنترل کن. پا تو را نکشاند جايي که برايت حلال نيست. ما در اين عالم يک جاهاي حلال و يک جاهاي حرام داريم. يک جاهايي شايسته است و يک جاهايي ناشايست است. مي گويد اينراهي است که هر کسي در اين راه رفت خوار و خفيف شد. الان عکس حُسني مبارک را پايين کشيده اند. هرکس به ملتش ظلم کرد يک روزعکسش را پايين مي آورند. ديگر مهم نيست که پهلوي رفته باشد يا حسني مبارک رفته باشد يا صدام رفته باشد، هرکه رفته باشد. راه ظلم انسان را پايين مي کشاند. به ساواک داشتن قوي و زوارت اطلاعات داشتن نيست. مگر امريکا حامي آنها نبود، مگر موصاد اسرائيل در اخيتار آنها نبود و برايشان اطلاعات جمع نمي کرد اما بالاخره پايين آمد. هرکس آنجا رفت و حقير شد، تو آنجا نرو. الان بعضي از خيابانها ورود ممنوع است و علامت ورود ممنوع مي زنند. اين ماشين نبايد برود و اگر رفت ممکن است پليس او را جريمه کند. امام در اينجا نمي گويد که جريمه را ميدهم. مي گويد خار و خفيف مي شوي و جريمه را هم مي دهي. در آنجا تو به هرکس بزني تومقصر هستي و تو را جريمه مي کنند و اگر پليسي تو را آنجا بگيرد، مي گويد که چرا ورود ممنوع مي آيي ؟ حاج آقا شما ديگر چرا ؟ من آنجا خجالت مي کشم. و اگر به من بگويد که شما مجاز هستيد، اين از صدتا فحش براي من بدتر است. يک جاهايي نرويم که ما را تحويل نگيرند. اگر مي داني که يک جايي مي رويي که تو را تحويل نمي گيرند، تو را سبک مي کنند و به شما توجه نميشود، به آنجا نرو. ما در بچگي مستاجر خانواده اي در اصفهان بوديم که شيرازي بود. الان سالها گذشته و به رحمت خدا رفته اند. ما بچه بوديم و تلويزيون مراد برقي مي داد. اين سريال خنده داري بود شبيه خيلي از سريال هايي که امروز مي دهند. ما دوست داشتيم و به گوشه ي اتاق آنها مي رفتيم تا برنامه را نگاه کنيم. مادرم ميگفت که چرا وقتي شما را انسان حساب نمي کنند به اتاقشان مي رويد ؟ ما بچه بوديم و گوش نمي کرديم. حالا هيچ دوستي ملال خاطري از استاني به دل نگيرد. من همه ي استانها رفته ام. الان هم بعضي ها خيال مي کنند که بزرگ شده اند. يکي مي گويد که اين نامه ي من را امضاء بکن و من مي گويم که اين طرف، امضاء من را نمي خواند و به آن اهميت نمي دهد. وقتي براي امضاء من ارزش قائل نمي شوند من هرگز امضاء نمي کنم.

امام حسين (ع) در روز عاشورا فرمود : شما از من بيعت نمي خواهيد، شما مي خواهيد عزت من را بگيريد. گفتند که پس سرت را مي گيريم و امام قبول کرد. وقتي سرحضرت بالاي نيزه رفت شاعر گفت : آقا هر سري به نيزه نمي رود. با بالارفتن سرت بر نيزه، شما سربلندتر شدي. تا زنده بودي سر در کنار اين انسانهاي ظالم خم نکردي، حالا هم که شهيد شدي سرت بالاتر رفت و هر کسي مي خواهد به سر شما نگاه کند، خودش سر بلند ميشود. تو چه در زمان حيات خودت و چه در زمان شهادتت بزرگ بودي و از اين سر به نيزه رفتنت معلوم است که خيلي بزگ هستي. امام مي فرمايد که اين پا را يک پَري قرار نده که تو راهمه جا بکشاند. اين خوار کردن انسانها بد است. شما مي بينيد که خواهرهاي شما خانم شما را تحويل نمي گيرند. يا بيا اين خواهرها را درست کن که شما براي چه خانم من را تحويل نمي گيريد ؟ چون پرستيژ شما را ندارد يا چون پوشش او با شما فرق مي کنند. اين بحث جدايي است ولي ما بايد در خانواده همديگر را تحويل بگيريم. و با همديگر مهربان باشيم. ما گفتيم که کسي که اهل کار و تلاش است و در خانه بيشتر تلاش مي کند، خدا به او بيشتر توجه مي کند حتي اگر مختصر بدحجابي جايي داشته باشد. در مقابل خانمي که به چادرش مي رسد ولي در خانه مثل ديکتاتورها عمل مي کند. خدا به آن زن بيشتر عنايت دارد. بعد پيامک آمد که چرا شما به حجاب اهميت نداديد. ما نبايد بحث ها را قاطي کنيم. خدا مي فرمايد که در روز قيامت ما با ترازو اعمال شما را مي کشيم. گاهي وقتي اعمال را مي کشيم مي بينيم يک اعمال خوب از بعضي از اعمال ديگر که ما خيال مي کنيم خوب است خيلي سنگين وزن تر است. مهرباني، محبت، خوش اخلاقي و تحمل ارزشش خيلي بالاتر است که انسان فقط نماز بخواند. همه چيز بايد سرجاي خودش باشد. وقتي همه چيز سر جاي خودش بود، ارزش بيشتري دارد. خانم را جايي نبر که او را استخفاف کنند و به او متلک بگويند و اذيتش کنند و نارحت بشود و بگوييد که خانه ي خواهر من است و بايد بيايي. خانمي ديروز به من زنگ زد که هر وقت شوهر من به خانه ي ما مي آيد پدر و مادرم چيزي به او مي گويند. اينکار خوب نيست.
سوال – سوره ي انعام آيات 110 – 102 را توضيح دهيد.
پاسخ – در سومين آيه اين صفحه خدا مي فرمايد : اي مردم اين که ما براي شما فرستاديم باعث ميشود چشمهاي شما باز بشود و شما بصيرت داشته باشيد. پس هر کس چشمش را باز کرد و کار درست را انجام داد به نفع خودش کار کرده است. شما فکرنکن که اگر به کسي خدمتي کردي از پول تو کم شد و به پول آن طرف اضافه شد، در واقع يک پول در جيب خودت گذاشتي. مي فرمايد : و هر کسي کورکورانه کار کرد عليه خودش کار کرده است. من براي شما نگهبان نگذاشته ام که به زور به سر شما را بچرخانيم، چشم داده ام که ببيند و سر داده ام که بچرخد. پيامبر به زور سر کسي را نمي چرخاند فقط به او بصيرت مي داد. سعدي مي گويد که راه است و چاه و ديده ي بينا و آفتاب، تاهر کسي نگاه کند پيش پاي خويش. چندين چراغ دارد و بيراهه مي رود بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش.
سوال – اينکه من در خانه مبل وظرف هاي شيک ندارم، آيا از تنبلي من است ؟ مادرم هميشه ميگويد که تو زرنگ نيستي، زن زندگي نيستي، از زنهاي ديگر ياد بگير. من همين وسيله ي ساده ي زندگي ام را دوست دارم، پولش را هم دارم ولي ترجيح ميدهم که ساده زندگي کنم. اين حرفها آرامش من را سلب کرده است. من صحبت هاي شما را قبول دارم. لطفا من را راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اين سوال دو تا پهلو دارد. يک وقت بعضي واقعا حالت بي توجهي به مسائل روز دارند. يک ظرفي گوشه اش شکسته و ترک خورده است و ديگ رقابل استفاده ي عرفي نيست ولي شما مي تواني هنوز دراين ليوان آب بخوري ولي اين قدر زيرش جرم بسته که با مواد شوينده هم نمي رود. ولي بعضي ها مي گويند که چه اشکالي دارد، مگر نميشود با اين ليوان آب خورد ؟ بله ميشود خورد. در ظرفي هم که حيوانات آب مي خورند ميشود آب خورد. هرکس ببيند پشت سر انسان پچ پچ مي کنند و مي گويند که چقدر خسيس است، اگر اين است خوب نيست. ميشود روي زيلو هم ميشود زندگي کرد ولي الان فرش ماشيني يک چيز عرفي است. حالا يکي ميگويد که فرش ما بايد دستي، از نوع فلان مدل و گران قيمت باشد البته آنها هم اگر در شأن خودشان هست بايد اين فرش را داشته باشند. هر کسي شأنيتي دارد و اسلام به آن احترام ميگذارد. بحث حيف و ميل کردن بد است. اما اگر کسي زندگي ساده اي دارد و دو سال است که مبل هايش را عوض نکرده باشد و هنوز هم سالم است، اشکالي ندارد. اگر هم کثيف شده باشد با شامپو آن را مي شويد. اگر مبل را که سالم است دور بيندازم چون از مد افتاده، اين اشکال دارد. ايشان بايد در مقابل اين افکار مقاومت کند بخصوص در اين شرايطي که مردم براي صد هزار تومان محتاج هستند. خانمي به من زنگ زده بود که دختر من زايمان کرده و ما پول نداريم که مواد مقوي به او بدهيم که بخورد و آنوقت ما بياييم پولهاي مان را صرف يکسري دکوري هاي تشريفاتي و تجملي بکنيم ؟ امام در وصيت نامه اش مي نويسد : ما که نمي گوييم همه چيز غرب بد است، چيزهاي خوب هم دارد. به ما مي گويند که شما در دنيا اولين مصرف کننده ي لوازم آرايشي هستيد. خود غربي ها که اينها را درست مي کنند اينقدر مصرف نمي کنند. بيشترين جراحي بيني را ما داريم. چرا اين همه بيني عمل مي کنند ؟ وقتي مشکل در دِماغ انسان است، دَماغ انسان در عذاب است. ما بايد به اينها توجه کنيم. وسايل داشته باشيم و به روز هم باشد. پدري نگويد که مگر مادر تو به خانه ي من آمد ماشين لباسشويي داشت ؟ چهل سال پيش ماشين لباسشويي نبود. امروز بايد جزء جهيزيه ي دختر ماشين لباسشويي باشد. اينها اسراف نيست. آنچه متعارف است به شأن آن طرف. شأن مهم است. اين تنبلي نيست و خساست هم نيست اين جزء زيرکي انسان است. حضرت علي (ع) ميفرمايد : در قيامت معلوم ميشود که چه کسي پول دار است و چه کسي فقير. درست مثل يک مجلس عروسي است. جواهراتي که خانم به خودش آويزان کرده در مجلس عروسي معلوم نميشود که بدلي است يا خير، در مغازه ي زرگري معلوم ميشود.