اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-11-18-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-خادم معنوي امام رضا (ع)

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-خادم معنوي امام رضا (ع)

89-11-18

هزار جهد بکردم که سِرّ عشق بپوشم نبود بر سر آتش ميسرم که نجوشم ، به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمايل تو بديدم نه عقل ماند و نه هوشم ، حکايتي ز دهانت به هوش و جان من آمد دگر نصيحت مردم حکايتي ست بکوشم ، مگر تو روي بپوشي و فتنه باز نشاني که من ديده از تو بپوشم ، من را به هيچ بدادي و من هنوز برآنم که از وجود تو مويي به عالمي نفروشم ، به راه وادي رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نيابم به قدر وسع بکوشم .

سوال – در ادامه خادم بودن معنوي امام رضا (ع) توضيحاتي بفرماييد .
پاسخ – ايام دهه ي فجر را تبريک مي گويم و اميدوارم که از فجر آفرينان باشيم . بحثي در مورد خادم بودن حرم امام رضا (ع) مطرح شد و صحبت اين بود که گاهي انسان نمي تواند در کفش داري حرم امام رضا (ع) خدمتي بکند ، کارهايي هست که قطعا ثوابش کمتر از اين نيست . ما يک دوستي داريم که راننده ي تاکسي است. و مي گفت روز نيمه ي شعبان من هرچه مسافر سوار کردم از آنها کرايه نگرفتم و تا کسي ميخواست کرايه بدهد مي گفتم که آقا حساب کرده اند و ديگران تعجب مي کردند و من مي گفتم که ميلاد آقا امام زمان (عج) است . بعضي ها که سوار ماشين مي شدند تيپ و قيافه شان به اين حرفها نمي آمد ، مي پرسيدند که آقا براي ما هم حساب کرده است ؟ و من ميگفتم که آقا خيلي مهربان است و حساب همه را کرده اند و مي ديدم که طرف از اين حرف من حالت تاثر انگيزي به خود ميگرفت . و در آنها خيلي اثر مي کرد . من به اين آقا گفتم که خدمتي که تو ديروز به امام زمان(عج ) کردي و محبت او را اين چنين شيرين در دلها کاشتي ، صد تا انسان مثل من هم نمي تواند اين کار را بکند . و اگر ما چنين کاري بکنيم يعني کسي که مي خواهد در حرم جارو بکشد و کفش داري کند و زوار را راهنمايي کند ، يک روز به مسجد محل خودش برود و کفش ها را در جاکفشي بگذارد و افراد تازه وارد که نمي دانند کجا بروند راهنمايي کند و جاي خوبي براي آنها در نظر بگيرد . دوستي مي گفت که انسان بجاي اينکه در روز عاشورا قمه بزند ، در بيمارستان به عشق امام حسين (ع) خون بدهد . کدامش موثرتر است ؟ اينکه من يک قمه به سرم بزنم و نيم ليتر خون هم بريزم ، اين براي يک شيعه بهتر است يا همان روز به بيمارستان برود و به يک فردي که نياز به خون دارد حتي اگر هم کيش ما هم نباشد خون بدهد ؟ بگويد که من به عشق امام حسين (ع) مي خواهم امروز خون بدهم . اگر اين سوال را هم از امام حسين (ع) بپرسيم مطمئنا دومي را مي پسندند زيرا خود امام نصف شب راه مي افتاد و نان و خرما تقسيم مي کرد . ما بايد در کارهاي مان کمي فکر بکنيم . يک بقال که ميخواهد به امام رضا (ع) خدمت بکند ، بگويد که امروز من به عشق امام روي جنس هايم سود نمي کشم و به قيمت خريد مي دهم . يک پزشک يک روز رايگان بيماران خود را ويزيت کند بخصوص بيماراني که محتاج هستند .


سوال – يک جمع بندي در مورد حق چشم داشته باشيد.
پاسخ – هر چيزي يک غذايي دارد. کسي که طالب دانش است ، خود علم و دانش غذاي او است . در روايت داريم که دو نفر گرسنه هستند که هيچ وقت سير نميشوند يکي طالب مال و ديگري طالب علم . کسي که واقعا جوينده ي دانش است و دانشجوي واقعي است ، با گرفتن يک ليسانس سير نميشود و نمي گويد که فارغ التحصيل شديم . ميگويد که ما تازه اول راه هستيم و يک رشته ي ديگر يا يک مقطع بالاتر مي رود. مرحوم پرفسور حسابي در چند رشته تخصص داشت و دو تا دکترا داشت و صاحب نظر بود . ما در حوزه شخصيت هايي داشته ايم که منجم ، فقيه ، فيلسوف ، رياضيدان و اصولي بودند يعني جامع بودند . طالب مال هم همينطور است.

سعدي مي گويد که تاجري در خيمه ي خويش مرا فراخواند و گفت که در چه حال هستي و او گفت که مي خواهم آبگينه ي چيني به روس ببرم و از چين به حلب و... بقيه ي عمر را در آرامش مي گذرانم . گفت : چشم مرد دنيا دوست را يا قناعت پر کند يا خاک گور . غذاي چشم ديدن است ، شما وقتي مي بيني لذت مي بري . بعضي وقتها اين غذاها مسموم ، آلوده ، غير بهداشتي و تاريخ مصرف گذشته است يا غذاي مسموم نيست ولي غذاي طيبي هم نيست و آن پاکيزگي لازم را ندارد . گاهي سر سفره ده جور غذا هست ولي شماهمه ي آن را نمي خوري . اگر بگويند که غذايي از گوشت گاو پير تهيه شده است ، شما نمي خوريد و مي گوييد که اگر از گوشت بره بود مي خورديم . ديدن مثل يک غذا براي چشم است . ما هر صحنه را نبايد ببينيم و اِلا چشم شما آلوده ميشود . و قرآن به پيامبر ميگويد که به مردان و زنان بگو که نگاه نکنند و فرق غمض با غض را گفتيم که غمض يعني چشمت را کامل ببند ولي غض يعني چشمت را پايين بينداز و مستقيم و خيره نگاه نکن . به تعبير عرفي خودمان مي گوييم که چشمهايت را درويش کن . اين نگاه کردن منظور فقط به زن ومرد نامحرم نيست بلکه منظور هر چيزي است که ميتواند تمرکز ما را بهم بزند . منوقتي مي خواهم کتاب فيزيک بخوانم ، اگر من به خانه ي مردم رفتم و به موبايل ، پرده و مبل و تلويزيون فرش و دکور مردم نگاه کردم ، هنگام خواندن کتاب فيزيک اين ها يک پرده اي بين من و کتاب مي اندازد . به پرستيژ مردم چکار داريد ؟ گاهي پچ پچ مي کنند که از کجا آورده اند ؟ يا احتمال مي دهم که اينها در کار قاچاق باشند؟ يا دزد هستند ؟ اين فکرهاي باطل هم به مغز ما مي آيند و نمي گذارد ما آرامش داشته باشيم . بله يکي از آنها اين است که به زن مردم يا مرد مردم نگاه نکنيم و اگر ما بتوانيم اين دستوري که براي آرامش خودمان است اجراکنيم مشکلي نخواهيم داشت .اين فيلم خامي را که خدا براي من گذاشته که با اين چشم فيلم برداري بکنم ، اگر صحنه هاي خوبي از آن گرفتم ، وقتي مي خواهم آن را تماشا کنم ، به من خيلي خوش ميگذرد و حقش هم همين است و اگر اين کارها را نکردي حقش را ادا نکردي ، در نتيجه خودت را گرفتار کردي . اگر ما اين حقوق را راعايت کنيم به خودمان آرامش مي دهيم واگر مراعات نکنيم خودمان را گرفتار مي کنيم . بقول حافظ : من نگويم که کنون با که بنشين و چه بنوش که تو خود داني اگر زيرک و باهوش باشي .


سوال – ما بيشتر اوقات ميهمان شهرستاني داريم که بخاطر کار اداري يا دکتر يکي دو هفته و گاهي بيشتر خانه ي ما مي مانند . من خيلي خسته ميشوم و دعا مي کنم که کسي خانه ي ما نيايد . آيا اين دعا گناه دارد ؟ آنها خيلي بي ملاحظه هستند و مرتب مي گويند که ما اين غذا را دوست داريم يا دوست نداريم و من از اين رفتارها حسابي عصباني ميشوم و خيلي خود خوري مي کنم . لطفا شما من و ميهمانان را راهنمايي بکنيد .
پاسخ – اولا ما به اين خانواده تبريک ميگوييم که چنين دست و دلبازي دارند که خانه ي آنها مثل خانه ي حاتم طائي هميشه پر از ميهمان است . و مطمئن باشند که با اين ميهمان ها برکاتي به خانه شان مي آيد و يک بدبختي هايي از اين خانه دور ميشود . يعني اين خانه محل نزول برکات است و فرشته ها به اين خانه بيشتر سر مي زنند چون آنجا ميهمان بيشتر مي آيد . ما داريم که ميهمان ميزبان ماست . صائب هم در بيتي آورده است که وقتي ميهمانخانه ي ما مي آيد در واقع ما ميهمان او هستيم . چون او با خودش برکت و نعمت و رحمت را با خودش مي آورد و بلا و مصيبت را از خانه ي ما مي برد . من هم خودم تجربه دارم و هم از خيلي ها شنيده ام که وقتي ميهمان داريم خير و برکت هم به خانه ي ما مي آيد و حتي يک پاداش اضافي در همان هفته به پدر هم ميدهند ، اگر دقت بکنيم واقعا همين جور است . البته از آن طرف هم روايت داريم که ميهماني سه روز است . بعد از سه روز ميهمان صدقه خور است يعني بعد از سه روز تومثل يک فرد سر راهي هستي که بايد يک تکه نان به تو بدهيم که از گرسنه نميري . و ميهمان جزء فقرا بحساب مي آيد و با ترحم بايد به او نگاه کنيم . ميهمان هم بايد مراعات کند . بايد به قانون خانه ي آنها توجه کنيم که ببينيم شب چه وقت مي خوابند و صبح چه وقت بلند ميشوند . و شرايط زندگي آنها را در نظر بگيريم . من نبايد خودم را به آنها تحميل کنم .

روايت داريم که بدترين انسانها کسي است که بار بر مردم باشد . يعني اگر شما نماز شب هم بخواني ، اگر بار بر مردم باشي ، شما از عرق خور هم پيش خدا بدتر هستي . مثلا بگوييم که الحمدلله نماز اول وقت را در اين خانه که يک هفته است در آنجا مانده ايم خوانديم . اين درست نيست . اگر شما دکتر هم ميخواهي بروي ، تنظيم کن که حداکثر سه روز بيشتر در خانه ي ميزبان نماني . نهايتا روزچهارم ، شما به يک هتل يا مسافر خانه برويد . يا خانه ي يک فاميل ديگر برويد و اگر نشد به شهرستان برويد و دوباره برگرديد. مردم زندگي دارند و آرامش مي خواهند . ما نبايد از اين کرامت ، بزرگواري و دست و دل بازي مردم سوء استفاده کنيم که نتيجه اش اين ميشود که طرف ميگويد که ما اين دين را نخواستيم که ميگويد ميهمان را تکريم کنيم . اگر او به دستورات دين و دين بدبين بشود، شما باعث شده ايد. ببينيد که اين قصه چقدر مي تواند خطرناک باشد . گاهي در خانواده بخاطر ميهمان ، بين پدر و بچه بداخلاقي ميشود يا بين زن و شوهر بخاطر ميهمان اختلاف مي افتد . مثلا خانم مي بيند که فاميل شوهر هميشه اينجا لنگر انداخته اند و کم کم با شوهرش بد ميشود . و اين اختلاف خانوادگي را شما ايجاد کرده ايد . يا برعکس هميشه فاميل خانم مي آيد و آقا عصباني ميشود . وقتي ما ميهمان را دعوت مي کنيم ، بايد بهترين پذيرايي را از ميهمان بکنيم . يعني آنچه که در توان ما است بايد بذل بکنيم . اما اگر ميهمان خودش بيايد و باصطلاح ميهمان ناخونده باشد ، وظيفه داريم که هر چه در يخچال موجود داريم براي ميهمان بياوريم . و خودتان را به زحمت و تکلف نيندازيد. و ميهمان هم حق ندارد که بگويد که از ما پذيرايي درست و حسابي نکردند . مخصوصا که الان دولت يارانه ها را تنظيم ميکند و شما با حضور يک هفته اي در خانه ميزبان همه ي اين ها را از بين مي بريد. در اين اوضاع اقتصادي و رواني مردم که کمي بهم ريخته است ، بايد همه مراعات کنند تا فضاي آرامش در خانه ها سلب نشود . گاهي خود پدر خانواده بي ملاحظه است و بيخودي کسي را دعوت مي کند حتي با يک تعارف خشک و خالي . وطرف هم قبول مي کند . در اينجا بين زن و شوهر دعوا ميشود که چرا هماهنگ نکردي. خوب برادر عزيز چه کسي گفته که شما قبل از اينکه با خانم تان هماهنگ کنيد ميهمان با خودت بياوري ؟ بعضي ها مي گويند که اگر ما سالي يک بار هم بخواهد ميهمان خانه مان بيايد ، خانم ناراحت ميشود . من به اين خانم ها هم مي گويم که شما هم بايد ملاحظه داشته باشيد و با اکراه ميهمان را قبول نکنند . و در جلوي ميهمان خودش را ناراحت و ناراضي نشان ندهد . چطور وقتي فاميل هاي خودتان مي آيد تحويل مي گيري و شوخي مي کني ولي وقتي ميهمانهاي ما مي آيد شما ناراحت هستي و يک گوشه اي نشسته اي . اينکارها خوب نيست . حالا يک شب ميهمان آمده ، اگر شما با خوبي و خوشي از آنها پذيرايي کني ، همسرتان با شما مهربانتر خواهد شد .


سوال – با صحبت هايي که شما در مورد نماز جماعت زديد ، من و خانواده ام را در فکر فرو برديد . من خودم پشت سر اما جماعت مسجدمان حرفهاي زيادي شنيده ام و بخاطر همين هيچ ميلي ندارم که پشت سر او نماز بخوانم و از طرفي چون مسجد نرفتم ، مي گويند که ببين کجا مي خواهد استخدام بشود که اينجا آمده است. لطفا راهنمايي بفرماييد
پاسخ – يک فرهنگ زشتي هم در جامعه ما باب شده است که ميگويند که آقا مي خواهد بسيج برود ريش گذاشته است و اين خانم چادر سر کرده است، فکر مي کنم که مي خواهد جايي استخدام بشود . مگر استخدام در جاي دولتي چقدر پول مي دهند ؟ اين حرفها بي پايه و بي اساس است. پس شما غذا هم نخور چون مي گويند که فلاني پرخور است و زن هم نگير چون مي گويند که فلاني هوسباز است ، اين حرفها ، حرفهايي نيست که انسان وقت خودش و مردم را بگيرد . اما اينکه پشت سر امام جماعت حرف مي زنند ، بعضي ها فکر مي کنند که امام جماعت بايد خود امام زمان باشند يا امامزاده ي ايشان باشند . در دين ما راجع به امام جماعت بسيار سهل گرفته اند . همين که شما با چشم خودت يک زشتي و گناه روشن و شفاف که غير قابل توجيح باشد نديده ايد کافي است . يک فرد مسجدي حرفه اي مي گفت که من نماز جماعت رفتم و ديدم امام جماعت دستشويي رفتند و وضوء نگرفتند و نماز را شروع کردند . من با چشم خودم اين را ديدم . گفتم که خوب شد که با چشم خودم آقا را ديدم ، خدا خواست که من مچ اين آقا را بگيرم و ديگر پشت سر آقا نماز نخواندم . و به بعضي ها هم اين مطلب را گفتم . اين گذشت و يکسال بعد من بيمار شدم و به دکتر رفتم و دکتر آمپولي تزريق کرد .هنگام نماز مغرب وضو گرفتم و وقتي خواستم به مسجد بروم ( نماز فرادا مي خواندم ) يادم امد که من آمپول زده ام و نکند که اين آمپول لباس زير من را خوني کرده باشد. در مسجد در دستشويي رفتم و ديدم که لباسم تميز است و از دستشويي بيرون آمدم و وضوء هم داشتم . يک دفعه يادم آمد که نکند ... همان موقع گفتم که من سوالي دارم و داستان را برايش گفتم و آقا گفت که من بيمار شده بودم و آمپول زده بودم و ... طرف گفت که به من حال عجيبي دست داد و خيال بدي کردم و از او طلب بخشش کردم و ايشان گفتند که خدا ببخشد ولي خوب نيست که انسان زود خيالاتي بشود . اين يک نمونه ي عيني است که اتفاق افتاده است . به فرض اگر شما با چشمهاي خودت ديدي که اين آقا خلافي کرده ، خوب شما مسجد ديگري برويد . در روايت داريم که هرکسي که يک گام به سمت مسجد رفتن بردارد ، خدا چندين گناه او را مي بخشد . و چندين درجه ارج و پاداش به او مي دهد . اين فرهنگي که اسلام به ما داده براي برقراري نمازهاي جماعت باشکوه که آنجا هزارتا گره ميتواند باز بشود و هزاران گناه ميتواند بخشيده بشود را کنار مي گذاريم و مي بينيم که پشت سر فلاني چه ميگويند . حالا مي تواند با خود آقا هم مطرح کند .


سوال – سوره انعام آيات 59 – 53 را توضيح دهيد .
پاسخ – آيه 54 مي فرمايد: آنهايي که من را قبول دارند و مومن هستند و پيش تومي آيند سلام من را به آنها برسان . خداي به آن عظمت به پيامبر دستور ميدهد که تو از طرف من به اين ها سلام برسان ومن که خداي شما هستم و به شما احتياج ندارم به خودم واجب کردم با شما مهربان باشم ( مولوي مي گويد: در دو جهان لطيف و خوش همچو امير ما کجا ، ابروي او گره نشد گرچه که ديد صد خطا ، من زسلام گرم او آب شدم زشرم او ، و زسخنان نرم او اب شوند سنگها ) اميدوارم با اين خداي مهربانAA  ، ما هم کمي مهربانتر باشيم .AA AA 
سوال – من چند وقتي است که اراده کرده ام که به خدا نزديکتر بشوم ولي هرچه من به خدا نزديکتر ميشوم شيطان هم بيکار نمي نشيند .او هم به طرف من مي آيد . هر وقت رابطه ام با خدا نزديک ميشود در همان لحظه ي پيامک يا زنگي از طرف رابط هاي غلطي که داشتم به من مي رسد و دوباره همان اتفاقات قبلي تکرار ميشود و من پشيمان ميشوم . من چکار کنم که اين نگاه ويژه ي شيطان از من دور بشود ؟
پاسخ – اين يک واقعيت است که هر وقت انسان به خدا نزديک ميشود شيطان پيدايش ميشود .مثل اينکه وقتي شما به بانک مي روي و پول مي گيري ، احتمال مي دهي که دزدها پيدايشان بشود . سارقين با انساني که پولي در کيف و جيبشان نيست کاري ندارند . پس اين يک واقعيت است و شما مطمئن باش آن لحظه اي که به شما تلفني زده ميشود ، وسوسه اي به دلت ميآيد ، آن لحظه به خدا نزديک ميشوي و اين را قدر بدان .مطمئن باش که حالا داري ارزش پيدا مي کني و يک پول معنوي دارد به حسابت مي آيد . نکته ي ديگر اين که حالا رفتن به سمت خدا ارزش دارد ، حالا که يک وسوسه اي سر راه من است ، حالا که يکي چشمک مي زند ، اگر بتوانم اين را رها کنم و به سمت خدا که يار واقعي من است بروم هنر کردم. اگر کسي من را تحويل نگيرد و بگويم خدايا من جز تو کسي را ندارم ولي همان جايي که همه تحويلم ميگيرند و آنجا بگويم که خدايا جزء تو کسي را ندارم ، خدا مي گويد که راست مي گويي . اين هم مرحله اي دارد اگر بتواني از اين مرحله عبور کني رفقا مايوس مي شوند و ديگر شما را رها ميکنند . شصت سال سختي ديد تا شبي روي نيکبختي ديد . ممکن است مدتي طول بکشد . حافظا روز اجل گر به کف آري جامي ، يکسر از کوي خرابات برندت به بهشت .