برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين نقويان
-پرسش و پاسخ
89-11-02
ساعات عمر من همگي غرق غم گذشت دست مرا بگير که آب از سرم گذشت، مانند مرده اي متحرک شدم بيا که بي تو تمام زندگي ام در عدم گذشت، مي خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنيا خلاف آنچه که مي خواستم گذشت، دنيا که هيچ جرعه ي آبي که خورده ام از راه حلق تشنه ي من مثل سم گذشت، تا کي غروب جمعه ببينم که مادرم يک گوشه بغض کرده که اين جمعه هم گذشت، مولا شمار درد دلم بينهايت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت.
سوال – هميشه براي من سوال است که چرا ما در قرآن آيه ي و بالوالدين احسانا داريم اما همين آيه را در مورد فرزندان نداريم. مثلا بالفرزندان احسانا. من که از دست بد اخلاقي ها و بي منطقي هاي پدرم به سطح آمده ام. پدري که فقط دوست دارد صفرهاي حساب بانکي اش اضافه بشود و ذره اي از آن را براي همسر و فرزندانش خرج نکند. البته من به حکم خدا هيچ گاه صدايم را به روي او بلند نکردم امام مي ترسم که يک روز صبرم تمام بشود. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – من از اين جوان تشکر مي کنم که اين قدر خودشان را مقيد کرده اند که به دستور خداوند عمل کنند اگر چه در يک موقعيت هاي بسيار سخت وسنگيني قرار مي گيرند. ارزش کار ما به نتيجه ي آن نيست. ارزش کار ما به ميزان رنجي است که در قبال آن کارمي کشيم يا مي بريم. دو تا دختر خانم اگر هر نمره ي حجاب شان بيست باشد. به يکي مي گويند که تو براي اين پوشش خودت خيلي رنج کشيدي و در فضايي بودي که همه بخاطر داشتن حجاب تو را مسخره مي کردند و مي گفتند که اين چه قيافه اي است که براي خودت درست کردي ؟ دهاتي ؟ ديگري در فضايي بوده که همه بستگان و فاميل همه با حجاب بوده اند و بخاطر حجاب خودش تا بحال کلي امتياز گرفته است. پس او براي حجاب رنجي نکشيده است بلکه امتياز هم گرفته است. نمره ي حجاب اين خانم 16 است ولي خانمي که رنج کشيده، زخم زبانها شنيده و توهين ها را تحمل کرده، گاهي نمره اش حجابش 22 است يعني بالاي بيست است. آن فرزندي که به پدرش احترام مي گذارد، پدري مهربان و مادري ايثارگر و پول خرج کن خيلي ثوابي ندارد. اگر هرکس ديگري اين محبت را به تو مي کرد، تو به او احترام مي گذاشتي، حالا پدرت هم هست که بايد بيشتر احترام بگذاري. اما فرزنداني که درکنار پدري تند، عصبي، بي منطق و خسيس قرار مي گيرند، احترام گذاشتن به اين پدر، صدا را بالا نبردن براي او، بي ادبي و بي احترامي نکردن به او، اين خيلي ارزش دارد. اين نشان مي دهد که يک انسان تربيت شده چقدر مي تواند در سختي ها ارزش پيدا کند و خودش را بسازد. ما همه جا توصيه به صبر نداريم در جايي هم نهي از منکر داريم تا بتوانيم فضا را عوض کنيم. خود صبر يک دارو است. يک موقع ميگويند که تو با صبر مي تواني طرف را عوض کني. با صبر قصه عوض ميشود و نوبت ظفر مي آيد. يک جاهايي واقعا صبر جواب مي دهد. طرف ميگويد که من با اين همسرم صبوري کردم و الان الحمدلله خوب شد يا من با اين بچه صبوري کردم الان به راه آمده است. صبر معنايش اين نيست که دندان روي جگر بگذاريم و با همه ي ظلم ها و بدبختيها بسازيم. پس اگر اين طوربود امام حسين (ع) در روز عاشورا صبر مي کرد تا دشمن بيايد آنها را تکه تکه کند. پس اين جور نبود و اين خودش يک نکته ي کليدي است که صبر گاهي خودش داروست منتها دارو هميشه تلخ است پس صبر هم تلخ است. آنجا که صبر حکم دارو را دارد بايد مثل داروي تلخ اين تلخي را چشيد و نوشيد براي شيريني زندگي. حالا خانمي مي بيند که شوهرش مدام خطا مي کند، پنهاني با کسي حرف مي زند، پيامک پنهاني دارد و رابطه هاي مشکوک دارد. خوب اگر اينجا خانم بخواهد صبر کند شوهرش از دست مي رود. مثلا يک کسي دارد زير ماشين مي رود بگوييم صبر کنيم تا ببينيم چه ميشود. اينجا صبر حکم دارو را ندارد. آنجايي که صبر حکم داروي تلخ را دارد بايد صبر کرد. اين نکته اي است که همه بايد به آن توجه کنند. نکته ي ديگر اينکه گاهي انسان مي تواند با همين پدر هم با مهرباني و محبت رفتار کنند. آقايي تلفني که بنظر مي آمد از کارمندان صدا و سيما باشد به من گفت که من تازه ازدواج کرده ام و با يکي از همکاران خانم در يک اتاق هستيم و من از اين موضوع ناراحت هستم. زيرا من جوان هستم و ايشان هم جوان است و مي ترسم شيطان به سراغ من بيايد ولي مي ترسم که به مسئول مربوطه بگويم زيرا ممکن است که من را مسخره کنند که قانون اينجا همين است و من را اخراج کنند. بقول شاعر ديدي آخررشته هايم پنبه شد جمعه هايم ناگهان يکشنبه شد. من گفتم که شما به مسئول مربوطه يک نامه بنويس و بنويس که خانم من از اينکه من با يک خانم در يک اتاق هستيم ناراحت است. يک زندگي دارد از هم مي پاشد و فقط شما مي توانيد يک زندگي را نجات بدهيد. آيا شما اين کار را در حق من مي کنيد که اتاق من راتغيير بدهيد ؟ اول جواب مثبت را از مسئول بگير و بعد برو و پيش او بگو که من اصلا مشکلي ندارم و انسان امروزي هستم ولي متاسفانه خانم من خيلي حساس است. شما را قسم مي دهم که اين کار را انجام بدهيد. قطعا اين کار را مي کند. پس اين آقا پسر هم ميتواند به پدرش بگويد که پدر من اين ريه يک زماني مال خودت بود ولي الان اين ريه به تک تک اعضاي خانواده اختصاص دارد. و شما داريد مدام دود وارد ريه ميکني يعني سيگار مي کشي پس حق بقيه چه ميشود. اگر بقيه راضي نباشند چه ؟ الان شما ماشين خودتان را جايي پارک کرده ايد مثلا جلوي سه تا در گذاشته ايد. ما از شما تقاضامي کني که دود را فقط در ريه ي خودتان وارد کنيد و به بخش ديگران دود وارد نکنيد. حتي گاهي با يک ادبيات طنز و مودبانه. معمولا پدر و مادر قبول مي کند. يک وقت اگر همين حرف را عموي من يا دايي من بگويد بيشتر تاثير دارد. ما مي خواهيم به نتيجه برسيم. قرآن مي گويد : نهي از منکر بکن يعني يک کار زشتي دارد اتفاق مي افتد، خدا نمي خواهد اين اتفاق انجام بشود، چه کسي بگويد و کجا بگويد فرقي نمي کند. بايد اين اتفاق نيفتد. اين به عقل خودت بستگي دارد. مثلا الان شما خودکار خودت را گم کرده اي، حالا هر کس که اين خودکار را پيدا کند شما خوشحال مي شوي. نمي گويي که من بايد خودم پيدا کنم. اتفاقا مي گويند که اگر کسي پيدا کند به او هديه هم مي دهيم. در دعاي ندبه مي گويد : آيا چشمي هست که در آن خار رفته باشد و بيايد دو تايي با هم گريه کنيم تا گمشده مان را پيدا کنيم ؟ پس شما يک ثواب مي بريد که چنين پدري را تحمل مي کنيد. و ديگر اين که قرآن اين مطلب را در مورد فرزندان گفته است. در قرآن گفتگوي لقمان با پسرش را توضيح مي دهد. مي گويد : يا بُنَي. در قرآن از آن پدرهايي که تعريف کرده هيچ گاه اسم پسرشان را نمي آوردند. حتي يعقوب به يوسف مي گويد : پسر عزيزم. يعني اين ها اين قدر مودبانه با بچه هاي شان صحبت مي کردند که اسم آنها را نمي آوردند. پدر بايد تا اين حد با به هايش با ادب و احترام صحبت کند. قرآن وقتي به پدرها و مادرها مي رسد صراحتا مي فرمايد : و بالوالدين احسانا. وقتي به فرزندان مي رسد قصه را توضيح ميدهد. اگر به بچه ها صراحتا مي گفت بچه ها پُررو مي شدند. وقتي فرزندان خودشان پدر و مادر شدند مي فهمند که قرآن بايد همين جوري مي گفت. چون الان شما فرزند هستي و پدر و مادري را متوجه نمي شوي.
سوال – من خانم خانه داري هستم که دو بچه ي کوچک دارم. همه ي وقتم صرف آنها ميشود حتي مجبور هستم که بخاطر آنها از کارهاي شخصي خودم بگذرم. خيلي خسته مي شوم. لطفا در مورد ثواب خانه داري و بچه داري توضيح بدهيد تا من با اشتياق بيشتر به کارهايم ادامه بدهم.
پاسخ – يک کتابي نوشته ام که راجع به وظايف خانم ها و آقايان در خانه است. البته هنوز آماده نشده است.در بخش خانم ها حاديثي را از پيامبر و ائمه با سند و ماخذ آورده ام. در روايت ما آمده که اگر خانمي يک ليوان را جابجا بکند، خدا شصت گناه خانم را مي بخشد. چرا ؟ زيرا اين وظيفه ي زن نيست. او دارد ايثار مي کند و بزرگي به خرج مي دهد. هر وقت شما دست به ايثار زديد اين کار ارزش دارد. مثلا شما داشتيد مي رفتيد و وظيفه ي شما نبوده که به من بگوييد کجا پارک کنم ولي شما ايثار مي کنيد و مي گوييد که اينجا خالي است و بياييد پارک کنيد. شما در جاده ي اصلي مي رفتيد و کسي از فرعي وارد اصلي مي شود، قانونا حق با شماست ولي شما در اينجا شما بخاطر او انسانيت يک ترمز کرديد. در اينجا به شما ميگويند : آفرين. هر چه کاري زحمت آن بيشتر باشد ثواب آن بيشتر است. مثلا جابجايي يک ليوان سخت تر است يا ظرف شستن ؟ عوض کردن جاي بچه سخت تر است يا او را در نيمه شب شيردادن ؟ مراتب کار سخت تر ميشود تا به جايي که پيامبر فرموده است : اين کار حکم جهاد دارد. جهاد يعني صحنه ي کشت و کشتار، خون و خونريزي. يعني گويا زن دارد مي جنگد و جانش را مي دهد. از نظر اسلام جانباز فقط کسي نيست که يک دست يا پا در راه خدا داده باشد خانمي که در خانه دارد از جانش مايه مي گذارد در واقع جانبازي کرده است. من مي توانستم يک دکترا بگيرم و براي خودم پرستيژي داشته باشم ولي به همان ليسانس اکتفا کردم. من مطالعات و کارم را به خانه آوردم تا اين بچه خوب تربيت بشود. واين همسر آرام بشود. آن هدف و رنجي که در کنار آن، زن تحمل مي کند باعث ميشود که بهشت زير پاي مادران باشد. چرا نمي گويند که بهشت زير پاي پدران است ؟ کسي پيش پيامبر آمد و پيامبر به او گفت که برو به مادرت خدمت کن تا مشکلت حل بشود. سه بار گفت به مادرت خدمت کن و بار چهارم گفت به پدرت خدمت کن. چون مادر رنج بيشتري مي کشد و از آن طرف اجر بيشتري دارد.
ارتباط خانم ها با ملکوت خيلي شفاف است و خوابهايي که خانم ها مي بينند بخاطر همين است. ما آقايان هر چه هم دعا و ثنا بکنيم خيلي خواب نمي بينيم. روايت داريم که خواب هاي درست يک بخشي از وحي است. امير المومنين وقتي به مسجد مي آمدند مي فرمودند : کسي خواب خوبي نديده که براي ما تعريف کند ؟ خانم ها دراين قسمت گوي سبقت را از ما آقايان ربوده اند. حتي مي بينيد که خانم هايي که حجاب درستي ندارند ولي بخاطر رنجي که اين خانم ها مي کشند، نماز مي خوانند، همسر داري او سرجايشان است، اهل گذشت هستند و اخلاق خوبي دارند ولي يک جاي کار ايراد دارد خدا مي بخشد. مردي پيش پيامبر مي آيد و مي گويد که همسري دارم که خيلي زحمت مي کشد و تا دم در من را مشايعت مي کند و وقتي برمي گردم به استقبال من مي آيد، در نگراني ها من را دل داري ميدهد، پيامبر فرمود : اين يک فرشته در خانه ي توست، قدر او را بدان و فرمود : او اجر شهيد را دارد.
سوال – من احساس مي کنم که اگر نمازم را فارسي بخوانم ارتباط بيشتري را با خدا برقرار مي کنم. چرا هر کس نمي تواند به زبان خودش نماز را بخواند و بايد حتما عربي بخواند ؟ نگوييد که نماز با زبان عربي قشنگ تر است و يا نماز خواندن با يک زبان مشترک نماد وحدت مسلمين ميشود. بنظر من براي من مهمتر اين است که چگونه با خداي خودم حرف بزنم که برايم دل نشين تر باشد.
پاسخ – اين سوالي است که در همه جا از ما مي پرسند از خيابان گرفته تا دانشگاه و مدرسه. اين سوال جديدي است. سلمان فارسي که ايراني بود يا سهيل رومي که رومي بود هيچ گاه اين سوال را از پيامبر نکردند. بعضي از سوالها معلوم است که از يک جاي ديگر مي آيد. البته ما نمي خواهيم همه را متهم کنيم که شما پاي ماهواره و سايت ها مي نشينيد و از آنها تقليد مي کنيد که شبهه انگيزي مي کنند و سوالهاي مذموم مي آورند. مثلا مي گويند که چرا اسلام برده داري را تجويز کرده است ؟ چه معني دارد که شما کنيز به خانه بياوري ؟ جالب است که خود کنيزها اين سوال را نمي کردند ولي حالا شما دايه مهربانتر از مادر شده ايد ؟ خود کنيز افتخار مي کرد که کنيز آقا و بعد زن آقا مي شد و بعد که بچه اي بدنيا مي آورد ام ولد مي شد و آزاد ميشد. حالا اينها کاسه ي داغ تر از آش شده اند و مي خواهند حق کينزها را بگيرند. اولا اصل نماز جماعت است. نماز فرادي که مي خوانيم مثل نماز قاچاقي است. زيرا قرآن 99 درصد درباره ي نماز فرموده : اقيموا. مي دانيد نماز ستون است و ستون را يک نفري نمي توان نگه داشت و آنرا اقامه کنيد. يعني بپا داريد. اينکه من در خانه خودم نماز بخوانم بپا داشتن نيست. عظمت اسلام وقتي به نمايش در مي آيد که شما به مسجدالحرام مي روييد و در آنجا چندين ميليون انسان با يک ندا برمي خيزند و مي نشينند. الان در مساجد پرجمعيت صندوق قرض الحسنه است، گاهي کلينيک هست، جهيزيه مي دهند، بين ديگران صلح مي دهند، اين ها از پيامدهاي مثبت نماز جماعت است. حالا فکرکنيد که در مسجدي يک ترکي بخواند يک فارسي و يک کردي. ببينيد چقدر زشت ميشود. نماز در واقع مثل يک گروه کُر است. وقتي يک گروه کر که دارند سنفوني اجرا مي کنند چقدر زيباست که شما يک ندا و صدا مي شنويد. پس اصل نماز جماعت است. ما يک حديث هاي خطرناکي داريم که اگر کسي سه روز در نماز جماعت حاضر نشد برويد و ببينيد که چرا نمي آيد. اين قدر اجتماع مسلمين مهم است. حديث هاي خطرناک را نمي توان گفت. چرا ما اين قدر رنج مي بريم ؟ زيرا هماهنگ عمل نمي کنيم. مثل يک تيم فوتبال که هر بازيکن ميخواهد توپ زير پاي خودش باشد و نمي توانند گل بزنند ولي وقتي دسته جمعي باشند و به هم ديگر پاس بدهند تا گل بشود و فرقي نمي کند که توپ زير پاي چه کسي باشد. اگر اين را ما بدانيم ديگر اين سوال را نمي کنيم. ما داريم سرود دسته جمعي مي خوانيم. و آنرا با يک لهجه و زبان مي خوانيم. من مسلمان ايراني با مسلمان عرب زبان با مسلمان انگليسي يا مسلمان افريقايي وقتي همديگر را مي بينيم که به يک زبان نماز مي خوانيم، همديگر را پيدا مي کنيم. فردي مکه رفته بود و ميگفت که فقط نمازشان را به زبان ما ميخوانند. چرا خود پيامبر به سلمان نگفت که تو مي تواني نمازت را فارسي بخواني ؟ ثانيا اصل قصه ي ما نسبت به خدا قصه ي بندگي و اطاعت است. شيريني آن اين است که اين رابطه کم کم عاشقانه بشود. رابطه ي يک ارباب با نوکر، رابطه ي معلم با شاگردش، رابطه ي عاشق با معشوق که قشنگ ترين رابطه است. عاشق و معشوق هيچ وقت دنبال دليل نمي گردند. زيبايي آن اين است که من ندانم که چرا اين را گفتي ؟ فقط بخاطر تو انجام دادم. کسي که بتواند انتهاي کارش بگويد : فقط بخاطر تو. اينکه چرا نماز صبح دو رکعت است، من نمي دانم ؟ چرا نماز مغرب را سه رکعت بخوانيم ؟ چرا دور خانه ي خدا هفت بار بچرخيم ؟ نگاه ما بايديک نگاه عاشقانه باشد. مثلا داماد به عروس مي گويد که من از کت و شلورا سرمه اي خوشم نمي آيد ولي بخاطر شما که دوست داري مي پوشم تا ثابت کنم که دوستت دارم. من نمي دانم چرا بايد نماز را فارسي نخوانم ؟ و بايد عربي بخوانم و کلمات سخت عربي را بخوانم چون مي دانم که خدا اين جوري دوست دارد. در روايت داريم که پيامبر فرمود که اين جوري که من نماز مي خوانم شما هم بخوانيد. اتفاقا شما اين جوري بخواني بيشتر حال ميکني. وقتي بدانم محبوب من که دوستش دارم اين را مي خواهد و من بخاطر او اين طوري نماز مي خوانم حتي ديگر دنبال علتش هم نمي روم. ثالثا مطمئن باشيد که اين دستور خدا حکمتي داشته است. بي دليل و دلبخواهي نبوده است.
انشاء الله اما زمان (عج ) بيايد دليل قطعي آنرا از او مي پرسم. طبيب اصلي پيامبر بود و بعد ائمه ي ما. پرستار حق ندارد دست به دارو بزند. به او مي گويند که در فلان ساعت فلان دارو را بده نبايد آنرا کم و زياد بکند. بالاخره پزشک اين دين امام زمان (عج) است و مي تواند دستورات جديد بدهد. مهندس و طراح اين مجموعه اوست. ما در حکم پرستار و تکنسين هستيم که بايد طبق دستور عمل کنيم. يک فقيه نمي تواند بگويد که نماز صبح را سه رکعت بخوان اگر حال داري. چون مهم حال است. خير اين طور نيست که هرکس براي خودش چيزي را در نماز کم و زياد بکند چون حال بيشتري دارد. در اين صورت دين مضحکي خواهد شد. در روايات داريم که شما نماز را در جماعت بخوان حتي اگر در فرادي بيشتر حال کني و بيشتر به تو بچسبد. اين نماز جماعت ثوابش بيشتر است. دختر خانمي گفت که پدر من راضي نيست که من به نماز جماعت بيايم. من گفتم که شما نبايد به مسجد بياييد. گفت که در مسجد و با جماعت خيلي بهتر است و به من مي چسبد. گفتم اگر به دستور خدا مي خواهي عمل کني مي گويد که امر پدر واجب است ولي اگر به ميل خودت است هر کاري مي خواهي بکن. نماز جماعت در بهترين مکان و پشت سر بهترين آقا مستحب است ولي دستور پدر واجب است. پس شما دستور پدر را اطاعت کن. خدا همان ثواب را به شما در خانه ميدهد.
سوال – سوره مائده آيات 64-58 را توضيح بفرماييد.
پاسخ – آيه آخر در مورد دشمن مسلمان ها است. در گذشته يهود دشمن اسلام بود و الان هم صيهونيست ها دشمن اسلام هستند که از همان نسل هستند. خداوند در اينجا توبيخي براي دانشمندان و روحانيون آنها مي کند. مي فرمايد : حالا مردم عادي کارهاي بد مي کنند چرا شما روحانيون ساکت هستيد ؟ چرا با سکوت آنها را تاييد مي کنيد ؟ مي توانيم از اين آيه اين استفاده را بکنيم که اين آيه مخصوص آنها نيست. دانشمندان هر جامعه وقتي مي بينند که مردم يک جامعه به سمت و سوهاي اشتباهي مي روند نبايد ساکت بنشينند. مي فرمايد: هم کلمات زشت و هم معاملات حرامي را که انجام مي دهند ببينند. ما هم الان خيلي مشکلات در بازار، معاملات، در بانک ها، در روابط اجتماعي و اخلاقي داريم و همه ي ما مسئول هستيم که انشاءالله بتوانيم به فضاي خوبي برسيم.
انشاء الله خدا حالي به ما عطا بفرمايد که روح بندگي و عاشقانه داشته باشيم تا که بندگي بکنيم و فقط بخاطر خدا کارها را انجام بدهيم.