اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-10-25-حجت الاسلام والمسلمين نقويان-رساله ي حقوق امام سجاد (ع)

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

-رساله ي حقوق امام سجاد (ع)

89-10-25

دلم امروز گواه است کسي مي آيد حتم دارم خبري هست گمانم بايد فال حافظ هم هر بار که مي گيرم باز مژده اي دل که مسيحا نفسي مي آيد، بايد از جاده بپرسم که چرا مي رقصد مست موسيقي گامي شده باشد شايد ماه در دست بدنبال کي اينگونه زمين مست مي چرخد و يک لحظه نمي آزارد، گله کم نيست ولي لب ز سخن خواهم بست اگر آن چهره به لبخند لب بگشايد.

سوال – من هميشه از حرفهاي شما اين جوري مي فهمم که زنها براي مردها آفريده شده اند و مردها هم فقط براي خود. لذا زنها نبايد هيچ کاري را نبايد بدون اجازه ي مردها انجام بدهند يا خداي نکرده موجبات رنجش خاطر آنها را فراهم کنند. اما مردها هر کاري دلشان خواست انجام بدهند و زنها فقط مواظب باشند و صبر کنند و کارها را بخدا بسپارند. آيا اسلام اين را گفته است ؟ شما که از رساله ي حقوق امام سجاد (ع) ميگوييد، بفرماييد حق ما زنها کجاست ؟
پاسخ – ما به حق زن و شوهر خواهيم رسيد. من اينجا يک تکذيبيه صادر کنم که هيچ وقت چنين حرفي نزدم در ضمن اگر بخواهد يک چنين اتفاقي هم بيفتد اين از عظمت زن ها حکايت مي کند نه از کوچکي آنها. خدا به خانواده اي کودکي داده است. اين کودک ناز مي کند، لج مي کند، بهانه گيري مي کند، گوش به حرف نمي دهد و مادر يکسره خودش را وقف اين بچه ميکند. پيامبر فرمودند که فرزندان سه مرحله دارند. هفت سال اول بچه امير است. اگر مادري بهانه جويي هاي اين بچه را تحمل کرد، آنجا که بچه داد مي کشد مادر با مهرباني، آرامش، لبخند، ناز و بوسيدن بچه را آرام کرد، هيچ کس نمي گويد که خانم کار بدي کردي. مگر تو را براي او آفريدند ؟ در گوشش بزن. داد بزن. هيچ کس اين را نمي گويد و همه عظمت اين مادر را مي ستايند. مي گويند که چقدر صبور است. حالا اگر گرفتار يک مرد فرعون صفتي شدي، اگر شما آسيه وار در مقابل او تحمل کردي و خودت را نباختي و صبرت تمام نشد و تحمل شما به آستانه ي انتحار نرسيد، آيا بايد شما را محکوم کرد ؟ در مقابل اين همه صبوري و تحمل شما همه سرخم مي کنند. من تعجب مي کنم که بعضي از خانم ها فقط يک طرف سکه را مي بينند و چه بسا همين مرد آرام آرام در مقابل اين همه تحمل شما يک روزي خودش به اينجا خواهد رسيد که من چقدر در حق اين زن ظلم کرده ام. زني که همه جور محبت را در حق من کرده است. محبت شما است که او را آرام آرام از کرسي فرعونيت پايين مي کشد و او را در مقابل شما آرام مي کند. دادگاه ها پُر است و يک بخش آن بخاطر عدم تحمل ها است. خانم هايي که تحمل و صبوري نکردند، مقداري دندان روي جگر نگذاشتند، زود رفتند و مهريه را به اجرا گذاشتند، زود به دادگاه رفتند و دادخواست دادند، بسياري از اين خانم ها بعدها پشيمان شدند که چرا بجاي تحمل سريع دادخواست دادند. کمي که زندگي واقعيت خودش را نشان داده و عقل شان سر جايش آمد و وقتي کمي سن بالا رفت و جا افتاده تر شدند مي گويند که اي کاش اين صبوري که الان داشتيم آن موقع داشتيم. و زندگي مان را بهم نمي زديم. خانمي به من گفتندکه من از شوهر اولم طلاق گرفته ام و حالا مي خواهم با مردي ازدواج کنم که مي دانم مشروب خور است. خوب خانم شوهر اول کمي بد خلق بود حداقل مشروب خور که نبود. اگر کسي مست بکند معلوم نيست که چه کارهاي خطرناکي بکند. روايت داريم که خدا همه ي گناهان را در اتاقي گذاشته است و کليد آن را شراب قرار داده است. حالا خانم مجبور است در سن چهل و هشت سالگي با يک مشروب خور همنشين بشود. زيرا روزي نمي خواستي کمي تحمل کني. البته بعضي ها هم هستند که شرايط شان طوري است که ما مي گوييم همين الان برويد طلاق بگيريد ولي اين يک درصد است. از صد تا ازدواجي که مي خواهد به آستانه ي طلاق بکشد يکي براي طلاق است و 99 درصد را مي توان با پرهيز، آمپول، شربت تلخ، جراحي سنگين و گذراندن ايام نقاهت، تنظيم و درست کرد. اگر ما از راهش برويم بالا خره يک روز اين صبر و تحمل جواب مي دهد. چيزي که من از دين فهميده ام اين است که اسلام به زن گفته که در خانواده بيشتر صبوري کن. زيرا بنفع خودش است. چون اگر طلاق اتفاق بيفتد زن اينجا بيشتر ضرر مي کند. چون مي خواهد که شما بيشتر صدمه نبيني مي گويد که صبوري کن. از آن طرف حضرت اميرالمومنين به پسرش محمد حنفيه مي گويد که پسرم با همسرت در تمامي حالات مدارا کن تا زندگي با صفايي داشته باشي. حالا که ما از جوانمردي کم داريم شما خانمي بکنيد.
سوال – درباره ي حق زبان توضيح بفرماييد.
پاسخ – من مي خواهم نکته اي درباره ي حق داشتن بگويم. چرا زبان من حق دارد ؟ و اگر من حقش را بجا نياروم چه ميشود ؟ يک روزي اين زبان يقه ي ما را مي گيرد اگر حق او را ادا نکنم. فرزند من حقي دارد و اگر من حق تربيت فرزند را ادا نکنم، اين فرزند يقه ي من را مي گيرد. يک روز خودش مي آيد و مي گويد که اي پدر تو من را بيچاره کردي. اگر تو مثل يک باغباني که مواظب نهالي که مي کارد بودي، من را رها نمي کردي. من بچه بودم و نمي فهميدم و هرکاري مي خواستم مي کردم ولي تو که پدر و مادر من بودي چرا از من مراقبت نکردي ؟ چرا من را با گاهي با اخم يا با محبت از اين همه خطر حفظ نکردي ؟ حالا فرض کنيد که بچه هم مستقيم من را محاکمه نکند ولي اعمالش بر من هم موثر است. قبلا تلويزيون يک برنامه اي بنام آژير را پخش مي کرد و نشان مي داد که آقايي مادر و خواهر و دامادهاي شان را به گلوله بسته بود. و چند نفر در اين گلوله باران کشته شدند. اين يک نوع حق گيري است که به اوج خودش مي رسد. يقه گيري دوم خود طبيعت است. وقتي من حق اين بچه را ادا نکردم و شوهرحق زن و زن حق شوهر را ادا نکرد، زندگي به چالش کشيده ميشود. مثلا اگر در خانه ي ما دعوا شد و صدا بالا رفت، همسايه ها مي فهمند. بعد که بيرون مي آيند همه نگاه مي کنند که خانه ي شما چه خبر است ؟ اين دادخواست است. لازم نيست که من را دادگاه بفرستند پليس خبر کنند. همين که من همسايه را مي بينم و خجالت مي کشم که ديشب خانه ي ما سر و صدا بود يا اينکه به من بگويند که فرزند شما است که در خيابان اين کار را مي کند يا دختر شماست که با اين سر وضع به خيابان مي آيد يا پس شما است که مردم را اذيت ميکند، هرچند من چيزي نگويم ولي خجالت مي کشم. اين خودش يک يقه گيري است. درست مثل يک بيماري که پيش دکتر مي رود. در اينجا زبان با دکتر حرف مي زند. ميگويد که دهانترا باز کن و مي گويد: آقا با خودت چکار کردي ؟ چرا مواظب و مراقب خودت نبويد ؟ يعني تو حق سلامت جسم خودت را مراعات نکردي. الان اين جسم دارد يقه ي تو را مي گيرد. وقتي تو مي خواهي بعنوان يک مرکب رهوار از آن استفاده کني ديگر به شما سواري نمي دهد. مي خواهي از زمين بلند بشوي و سرکار بروي ولي جسم، تو را به زمين مي زند. ميگويد که تو حق من را ادا نکردي من بايد سالم مي بودم تا توسرکار مي رفتي ولي الان سلامت نيست. اگر حق زبان را مراعات نکنيم يک روزي اين زبان يقه ي ما را مي گيرد که چرا اين اين قدر حرف زدي و اين جوري حرف زدي و چرا با تندي گفتي ؟ تو حرف نيکو زدي اما نيکوگو نبودي. وقتي تو حرف ميزني مردم مي فهمند که عقل تو چقدر است. بخاطر همين وقتي کسي به خواستگاري مي رود سعي مي کنند ه اورا به حرف بياورند تا بفهمند که او چند مَرد ِحلاج است. مي فرمايد: اين شاهد و دليل عقل تو است. هرکس مي خواهد بداند که عقلش چقدر زينت دارد ببيند که زبانش در گويش چقدر زيبا مي تواند حرف بزند و چقدر خوش زبان است.
سوال – در باره ي حق گوش توضيح بفرماييد.
پاسخ – حق گوش آن است که آن را راهي بسوي دل خويش نسازي يعني هر چيزي را از طريق آن وارد قلبت نکني مگر سخن خوبي که در دلت خيري را پديد بيارود يا بواسطه ي آن اخلاق والايي را بدست بياوري. اين گوش دروازه ي سخن به سوي دل است. که معاني خير و شري که درآن است به او مي رساند. حضرت مي فرمايد: بعد از حق زبان حق گوش است. بعد از زبان عضوي که ما با آن درگير هستيم گوش است. اطباء مي گويند که گوش بچه زودتر از چشم بچه فعال ميشود. چشم ديرتر از گوش مي بيند. گوش مثل پنجره عمل مي کند. ما پنجره هاي خانه مان را همه جا باز نمي کنيم. و در هواي آلوده پنجره را مي بنديم. حضرت مي فرمايد: گوش مثل پنجره اي براي خانه ي دلت است. ما هميشه مي خواهيم که داخل خانه زيبا باشد. دکور و قالي ها ي چشم نواز باشد. مبل آنچناني باشد. در وديورا پز را تابلوهاي قيمتي باشد. شمعدان هاي قيمتي و پرنور باشد. وقتي انسان وارد کاخ پادشاهان ميشود چقدر از تناسب رنگ هايي که در آنجا شده خوشش مي آيد. مي گويد که دلت يک چنين جايي است. گوش و چشم دو تا دريچه اي است به سمت دل. اگر يک کاميون تمام فضا را دود آلود بکند شما در خانه تان را باز مي کنيد؟ حضرت مي فرمايد: مواظب باشيد که چيزهاي ناشايست از طريق گوش به قلبت وارد نشود. قلب حکم فرمانده را دارد. مهمترين دليلي که ما سر تصميم گيري هايمان بکار مي بريم جمله ي دلم مي خواهد است. به دختر مي گوييم که اين پسر اين همه ايراد دارد چرا ميخواهي با او ازدواج کني ؟ مي گويد: دلم مي خواهد. مي فرمايد که بايد اين دل را خيلي پاک نگه داري. پس اين را دريچه ي قلبت قرار نده مگر براي يک خبر خوب. گوش واردات دارد. الان کشور شما اجازه ي واردات هر چيزي را به داخل نمي دهد. ما چند سال پيش خوني وارد کرديم که آلوده به ويروس ايدز بود. تو داري دلت را ويروسي ميکني مگر براي خبر خوب. اگر پشت سر مردم غيبت مي کنند گوش نده. خانمي ميگفت که خانواده ي شوهرم خيلي پشت سر من حرف مي زنند. مدتي است که دل من را شکسته اند و گريه مي کرد. گفتم آيا جلوي شما اينها را مي گويند ؟ گفت: نه پشت سرم ميگويند. گفتم از کجا مي فهمي ؟ گفت: خبر مي آورند و به من مي گويند. گفتم: کسي که خبر مي آورد چرا شما به حرفهاي او گوش مي کني ؟ شما خودت آمپول ميکرو ب را به خودت تزريق مي کني. اگر شما به طرف بگويي که شما پشت سر مادر شوهرم صحبت نکن، طرف ديگر حرف آنها را براي شما نمي مي آورد. شما خودت تمايل نشان ميدهي. ميگويي خوب ديگر چه گفت ؟ خواهر شوهرم هم چيزي گفت ؟ حرف ديگري نزد ؟ خودمان روي اين شعله بنزين مي ريزيم. اگر کسي که نمامي مي کند شما بگوييد که نخير مادر شوهرم زن خوبي است. وقتي شما مي شنويد اولين ضررش به خودتان مي رسد. خودخوري مي کني، حرص و جوش مي خوري، بدبيني ايجاد ميشود و بعد سکته ميکني و فلج مي شوي. اين سکته ها براي استرس ها است. علاوه بر اينکه اين صحبت ها گناه هم ميشود. حضرت فرموده که براي دو منظور گوش خودت را باز کن. يکي اينکه خبر خوبي به شما بدهند يا حرفي که براي خودت موثر باشد مثلا گوش کنم که با همسرم چطور رفتار کنم يا با بچه ام چگونه برخورد کنم ؟ با همسايه اي که ما را آزار مي دهد چگونه برخورد کنيم.
سوال – سوره مائده آيات 23-18 را توضيح دهيد.
پاسخ – مي فرمايد: بعضي از مسيحي ها و يهودي ها خودشان را عزيز خدا مي دانند و مي گويند که ما بچه هاي عزيز خدا هستيم. بگو پس چرا اگر گناه کنيد خدا شما را عذاب مي کند ؟ خير. شما انسانهايي مثل ديگران هستيد. درست است که در آن زمان اين گروه اين طور فکر مي کردند اما خدا مي خواهد حکم عمومي تري هم بدهد که حتي بعضي از مسلمانان هم اين خيالات به سرشان نزند. مثلا طرف چند بار مکه مي رود و روضه مي رود و چند و روزي روزه مي گيرد، فکر مي کند که ديگر او عزيز خدا شده است. بعد از انقلاب ما آخوندها فکرکرديم که حکومت که دست ما است، ريش هم داريم، نماز هم مي خوانيم و يقه مان هم که بسته است، پس هر کاري کرديم، هر حرفي زديم و تصميم گرفتيم درست است و بايد بر ملتها آقايي کنيم. خدا مي گويد که هيچ کس از طرف ما بيمه نشده است و مصونيت ندارد. در بعضي ديگر آيات به ملتها مي گويد که ما ظالمين را از بين برديم و شما را جانشين کرديم و حالا مي خواهيم ببينيم که شما چکار مي کنيد. اگر اشتباه کنيد گوش تان را خواهيم گرفت.
سوال – من برنامه ي شما را در مورد حقوق از زبان امام سجاد (ع) ديده ام. من به نمايندگي هفتاد نفر از کارگران هستم. من از شما تقاضا مي کنم در مورد حق مردم بخصوص حق کارگر از برنامه پربيننده تان صحبت کنيد. ما براي گرفتن حق و حقوق خودمان از پيمانکار وقتي به مسئول خودمان مراجعه مي کنيم نه تنها از ما حمايت نمي کند بلکه ما را تهديد مي کنند که اگر زياد پيگيري بکنيد شما را اخراج مي کنيم. در برنامه تان و از کتاب امام سجاد از حقوق ما کارگرها صحبت کنيد. شايد بعضي ها از خواب بيدار بشوند و به سمت خدا و عدالت هدايت بشوند. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – ما به حق عامل که همان حق کارگر است خواهيم رسيد. در اينجا منظور حضرت از کارگر رده بندي هاي اداري بنام کارگر، کارمند، مدير و کارفرما نيست. کارگر يعني يک وزير در يک دولت يعني کارگر دولت است. گاهي يکي کارگر ساده است و انشاء الله به اينها هم خواهيم رسيد. من در يک سميناري که درباره ي خدمتگزاري بود و مسئولين برگزار کننده آن هم از مسئولين سه قوه بودند سخنراني کردم وگفتم که ما در نظام با چالش هايي مواجه مي شويم، طبق قرآن که مي فرمايد: ما اصابکم من مصيبت. ..اين فقط در کار شخصي من نيست که ماشينم را بد جايي پارک کرده باشم و بعد مشکلي در زندگي ام پيش بيايد براي يک نگاه حکومتي هم هست. اگر يک حکومت ديني با مشکل مواجه بشود معلوم است که دارد براي مردمش مشکل ايجاد مي کند. اگر حکومتي به حق مردم نرسد حق خدا است که بر اين حکومت مشکل ايجاد بکند. اين قانون خدا است. و بايد مواظب حقوق مردم باشيم. حق کارگر، کارمند، رفتگر، پرستار در بيمارستان، پزشک، معلم، کاسب. مثلا مي گويند که لايه ي اُزن پاره شده است يعني کمربند لايه ي حفاظتي کره ي زمين از بين رفته است يعني زمين خودبخود گرم ميشود يا سرد ميشود، يک جايي سيل راه مي افتد. در کرمان آقايي به من مي گفت که پانزده سال پيش ما اينجا هفده متر مي کنديم و به آب مي رسيديم ولي الان بايد صدوپنجاه متر بکنيم تا به آب برسيم. يعني در آينده هرچه بکنيم به آب نمي رسيم. از آن طرف نذورات آسماني هم کم است و در چاه هم آب نيست. آن وقت چه ميشود ؟ بايد در استان را ببنديم و بگوييم که مردم ما ديگر آب ندارند که بخورند. بالاخره اشکالي در اکوسيستم ها اتفاق افتاده است. ما در محيط زيست داريم يک کار ناشايستي انجام ميدهيم.

سهراب سپهري مي گويد: کاري نکنيم که به قانون زمين بَر بخورد. يعني زمين خودش قانون دارد. کره ي زمين نور آب دريا کهکشان يعني وقتي کاري کرديم که به قانون بر خورد، قانون هم کاري ميکند که به ما بَر بخورد. اين فرمولش است. اگر در کار ما چالشي ايجاد ميشود حق کسي را خورده ايم. اگر کارفرما يا کارخانه نتوانسته حق کارگر را بدهد خود دولت بدهد. حضرت فرمود: دريافت دل توگوش تو است يعني دريافت ها و واردات ما مثل غذا مي ماند. حضرت مي فرمايد: مواظب باش با اين پنجره بد و خوب وارد دل تو نشود. چطور جلوي پنجره طوري مي گذارند پشه نيايد. گاهي حفاظ مي زنيم که چشم خانه ي مقابل به ما نيفتد. گاهي پنجره را مي بنديم و گاهي شب حتي پرده را مي کشيم. مي گويد که گوش تو بايد يک چنين حالتي باشد که گاهي براي آن توري بزني، گاهي حفاظ و گاهي بايد پرده بکشي. آقاي قمشه اي مي فرمود: اگر جايي غيبت ميکردند بگو گوش من نمي شنود و از ده صبح کري مي گيرد و چيزي را نمي شنود. گوش مثل غذا است. ما غذاي تاريخ مصرف گذشته را نمي خوريم. اين سخن، موسيقي و صدايي که مي شنوم مثل همان غذاي آلوده است. آن وقت که دل آلوده شد واز دل به همه جاي بدن لوله کشي شده است و خون هم از قلب پمپاژ ميشود و خون آلوده همه جاي بدن را آلوده خواهد کرد. از خدا کمک بخواهيم که صادرات و واردات قلب خودمان را بيشتر مواظب باشيم و بقول حافظ پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در اين پرده جز انديشه ي او نگذارم.