اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-09-27-حجت الاسلام والمسلمين نقويان- محرم

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين نقويان

- محرم

89-09-27

اگر چه مثل محرم نمي شوم هرگز جدا زحلقه ي ماتم نمي شوم هرگز، مرا ببخش مرا که خوب مي دانم که توبه کرده ام و آدم نميشوم هرگز، اسير جاذبه ي حُسن يوسف ياسم که محو در گل مريم نميشوم هرگز، گناهکارم و اما بدون اذن شما اسير خشم جهنم نميشوم هرگز، نَمي فرات بياور چرا که من قانع به سلسبيل و زمزم نميشوم هرگز قسم به قلب سپيدت سياه پوش کسي به جزء شهيد محرم نميشوم هرگز، به جان عشق قسم غير چهارده معصوم به پاي هيچ کسي خم نميشوم هرگز.
27/9/89
سوال – دهه ي اول محرم خيلي زود گذشت. ما بعد از تاسوعا و عاشورا توقعي داريم که وقتي عزاداري هاي مان به اوج مي رسد، بايد شاهد يک تحول دروني باشيم و در زندگي اجتماعي بايد بُروزي داشته باشد. بعد از اين عزاداري ها چه اتفاقي بايد بيفتد ؟
پاسخ – ما واقعا بايد به اين سوال شما فکر کنيم. فردوسي مي گويد: زعنبر فروشان اگر بگذري، شود جامه ي تو همه عنبري. اگر کسي به بازار عطرفروشان برود و بيرون بيايد، بايد بوي عطر بدهد. حتي اگر به من و شما هم نپاشيده باشد همين که عطر در آن فضا منتشر است به ما چيزي مي رسد و از شميم دل انگيزش هم استفاده مي کنيم. وجود ابا عبدالله و اصحابش در دهه ي محرم يک عطاري بزرگ است. در يک کشوري مثل ترکيه که سعي کرده اند 70 سال همه مذاهب دين داري را از بين ببرند، در روز عاشورا يک تجمع بزرگي در شهر استامبول برگزار کردند و نخست وزير هم برايشان سخنراني کرده است و اين خيلي عجيب بود يعني کشوري که همه ي سردمداران آن سعي ميکردند نداي دين را خاموش کنند خود نخست وزير سخنراني مي کند که از امام حسين (ع) يک عطر و بويي به آن کشور برسد. اين نشات گرفته از اين است که امام حسين (ع) و يارانش مثل يک شيشه ي گلاب مي مانند و مثل يک گلستان مي مانند. روضه در لغت يعني گلستان. مولوي ميگويد: يک دسته ي گل کو، اگر آن باغ بديديد. اگر به باغ رفته اي بيا من تو را بو کنم و ببينم که بوي گل مي دهي يا نه. گوهر جان کو اگر از بحر خداييد. اگر در اين بحر غواصي کرده ايد بايد دُر و گوهري گير شما آمده باشد. بالاخره گلاب رنگ و بوي خودش را خواهد داشت. اينکه سر اباعبدالله را روز عاشورا از بدن جدا مي کنند درست مثل اين است که شما در عطر را جدا کنيد. بوي او همه جا منتشر ميشود. اين را امروزه ما نمي گوييم بلکه کشورهاي اسلامي مثل ترکيه و حتي اروپايي ها و امريکايي ها هم مي گويند. من يک محرم در اروپا بودم و بعضي ها که در مراسم شرکت مي کردند اصلا مسلمان نبودند و مي گفتند که ما به اين آقا علاقمند هستيم و اين آقا در دل ما جاي دارند. اين حسين کيست که عالم همه ديوانه ي اوست. بعضي ها فکر مي کردند که شاعر اين شعر را با يک تخيل شخصي گفته است ولي مي بينيم که کلمات زيبايي بوده که روح القدس بر زبان او جاري کرده است. همچنان که امام رضا (ع) به دعبل فرمود: اين ابيات را روح القدس بر زبان تو جاري کرده است و مال خودت نيست. اين گنج سعادت که خدا داد به حافظ از يُمن دعاي شب و ورد سحري بود. اگر کمي چشمهايمان را باز کنيم و کمي دقيق تر به عالم بنگريم و جور ديگري بنگريم، مي بينيم که امام حسين (ع) و يارانش در آن روز مثل قطره ي گلابي در صحراي کربلا چکيدند و اين عطر و بو دارد همه جهان را فرا مي گيرد. ما بايد ببينيم وقتي يک باغبان باغي را مي کارد چه هدفي دارد ؟ چرا سم و کود مي دهد و آبياري مي کند ؟ قطعا باغبان مي گويد که من مي خواهم به يک محصول زيبايي برسم و همان چيزي را که مي کارم مي خواهم برداشت کنم و بدست بياورم. مثلا جو نمي کارد که گندم درو کند. ما بايد به هدف ابا عبدالله برسيم و يا حداقل نزديک بشويم. اگر درخت نخلي مي کاريم اگر امسال خرما نداد سال ديگر بدهد. اگر بهترين خرما را نداد يک خرماي متوسطي بدهد. اگر نخل بکاريم و خار درو کنيم و فقط برگ خشکيده اش روي زمين بريزد ما بالاخره اين درخت را روزي از ريشه در مي آوريم. ابا عبدالله اهدافش را در چند جا فرموده است. يک جايي بصورت دعا گفته است. خدايا تو مي داني ما مسابقه ي سلطنت نگذاشته ايم. در قرآن هم داريم که مي فرمايد: اين مدالي که خدا براي شما درنظر گرفته است اين قدر زيباست که مي ارزد که مسابقه بدهيد و جايزه را بگيريد. ببينيد چطور در مسابقه ي دويدن به نفس نفس مي افتند و اختلاف نفر اول و چهارم فقط چند ثانيه است. امام مي فرمايند که ما مسابقه براي سلطنت نگذاشته ايم بله آمده ايم که سلطنت را بگيريم ولي نه آن سلطنتي که شما خيال مي کنيد که به پست و مقام برسيم و چند روزي رئيس باشيم. اگر سلطنت را هم ميخواستيم بعنوان وسيله اي مي خواستيم که نشانه هاي دين خدا را به عالم نشان بدهيم و بنده هاي مظلوم خدا در امنيت قرار بگيرند و کسي نتوانند به آنها ظلم کند. گاهي خانمي را در اداره مي آورند و به او ظلم مي کنند و مي گويند که او به پولش محتاج است. امام مي خواهد که اين بنده هاي مظلوم از ظلم نجات پيدا کنند. و نشانه هاي دين برپا بشود. نشانه هاي دين چيست ؟ پاکي و پاکدامني. کسي در مسجدالنبي گفت که توصيه اي به من بکنيد ؟ به او گفتم: پاکي يادت نرود. دين مي خواهد همه پاکدامن باشند و چشم مان پاک باشد. دست، دامان، زبان و مال مان پاک باشد. و از همه مهمتر دل مان پاک باشد. خيال بد راجع به کسي نکنيم. الان جوامع خيلي پيچيده است و ناپاکي زياد شده است. الان درآمد، چشم، دل و زبان آلوده و ناپاک فراوان شده است. در مکه مي گفتم که در اينجا هيچ چيزي نمي تواند شما را از اين طواف دور و بيرون بکند. مثلا بگويند شلوغ است يا سخت است يا مثلا شاه مي خواهد بيايد. در کوي عشق شوکت شاهي نمي خرند اقرار بندگي کن و اظهار چاکري. تنها چيزي که ما را از آن مرز و دايره بيرون مي کند يک کمي آلودگي است. مثلا اگر کمي خون ببيني خودت بيرون مي روي. حالا اگر يک آلودگي در دلم ببينم، با من چکار مي کند ؟ من را به سياره ي آلودگان پرتاب ميکند و مي گويد که برو ديگر خريداري نداري. آنجا فقط پاکي مي خرند. خدا مي فرمايد: ابراهيم بناي کعبه را بر پاکي نهاد. ناپاکي تنها چيزي است که آژير مي زند. و کعبه با کمي آلودي تو را از خودش دور مي کند. امام مي فرمايد: بزرگترين نشانه ي دين پاکي است. خود خدا پاک است و هرکس هم که مي خواهد با خدا ملاقات کند بايد پاک باشد. پاک شو و اول ديده بر آن پاک انداز. وقتي مي خواستم به مکه بروم تفعلي به حافظ زدم و اين بيت آمد: گرچون چون طهارت نبود کعبه و بت خانه يکي است. چون امام حسين (ع) مي بيند که حکومت و متملقين آلوده هستند، به لشکر عمرسعد گفت: شما حرف به گوشتان نمي رود حتي حاضر نيستيد که بشنويد زيرا وقتي امام صحبت مي کردند آنها هلهله ميکردند که سخن امام را نشنوند. امام فرمود: در شکم هاي شما لقمه ي حرام رفته است. گوش تان آلوده است و صداي من را نمي شنويد. از من پاک تر در عالم وجود ندارد اما شما حاضر نيستيد سخن پاک بشنويد زيرا خودتان آلوده هستيد. امام قيام کرد تا پاکي برقرار بشود. پاکي مثل نورمي ماند. يک شمع نور است. خورشيد هم نور است. بين نور شمع و شمس چقدر فاصله است ؟ از زمين تا آسمان. امام نسبت به تمام کساني که با او بودند محبت داشت. براي او سفيد و سياه، شاه و گدا، فرزند و غلام فرقي نمي کرد. يکسان به روي غلام و پسر بوسه داد و گفت کاندر مرا سيه نکنند فرق با سپيد. در ميدان شهادت صورت به صورت غلامي مي گذاشت که بي اصل و نسب و سياه چهره بود. همان کاري که با علي اکبر کرد. خانواده ي او همه جا با امام بودند. آن موقع که در مدينه سفره هاي رنگين بود و آن هنگام که در کربلا درجنگ بود خانواده اش همراهش بود. بعضي خانمها همراهي نمي کنند تا آقا وضعش خوب است با او هستند ولي همين که کاسبي از رونق مي افتد خانم به فکر طلاق مي افتد. همدل نيستند. عاشقان را گر در آتش مي پسندد لطف دوست، تنگ چشمم گر نظر برچشمه ي کوثر کنم. حافظ ميگويد که اگر ما را در آتش هم ببري با تو مي آييم. مثلا خانم مي گويد که شوهر من دکترا دارد خوب من چه چيزي از آقا کمتر دارم ؟ به قيمت رها کردن خانه و خانواده، دکترا را مي گيرد تا او هم پُز بدهد. زيرا پوزيشن او بايد امروزي باشد. اين ما را از اهداف امام حسين (ع) دور مي کند. امام وقتي در غروب عاشورا به برادر کوچکترش مي خواست خطاب کند فرمود: سوار شو اي عزيزم، من فدايت بشوم. او از نظر مادر و چيزهاي ديگر شبيه ابا عبدالله نيست ولي او اين رفتار را مي کند. بعضي خواهر و برادرها ميگويند که ما مدتي با هم قهر هستيم. پس شما با اهداف امام حسين (ع) نمي خوانيد. بخاطر همين وقتي ده روز تمام ميشود ما هيچ تغييري نمي کنيم. همه اش دور خودمان مي چرخيم و به سر جاي اول مان برمي گرديم. آقاي مستي در ميدان گمرک به راننده تاکسي گفت: گمرک. و راننده گفت که ده تومان ميگيرم تا تو را به ميدان گمرک ببرم. بعد طرف را سوار کرد و دو دور، دور ميدان او را گرداند و بعد او را سرجاي اولش که سوار کرده بود پياده کرد و پولش را گرفت. گاهي داستان ما هم همين است. البته ما نمي خواهيم بگوييم که اثر ندارد. امام حسين (ع) در عالم موجي درست کرده است. امام بعضي از انسانها را از وسط جهنم به بهشت آورده است. من مي بينم بعضي از خانم ها که معتقد به حجاب نيستد، در ماه محرم حجاب خود را بهتر رعايت مي کنند. آرايش کمتري ميکنند و به امام حسين (ع) احترام مي گذارند. بعضي ها در اين ده روز موسيقي گوش نمي دهند. حتي در جشن و سرورها، آيا کسي به آنها به اجبار مي گويد که اين کار را نکنيد ؟ آيا اطلاعيه اي صادر شده که اگر در اين دو ماه کسي عروسي بگيرد او را مي گيرند و به گشت ارشاد مي برند ؟ خير. يک سال محرم خارج از ايران بودم. وقتي به خانه آمديم يک کانال ماهواره را نگاه ميکرديم که ديدم يک آقاي ايراني يک کت و شلوار سفيد پوشيده است و کسي تلفن مستقيم زد و به او گفت: مگر شما نمي دانيد شب عاشورا است. چرا کت و شلوار سفيد تن کرده ايد ؟ مجري گفت: من اصلا مسلمان نيستم ولي شما درست ميگوييد. من اشتباه کردم که با اين لباس آمدم من بايد با لباس مشکي به احترام شما مي آمدم. من از همه ي کساني که احساساتشان به خاطر اين لباس من جريحه دار شده است پوزش مي خواهم. اين براي من خيلي جالب بود. او مي توانست بگويد که اين خرافات است ولي امام حسين (ع) اين قدر عظمت دارد که او را هم تحت تاثير قرارداده است.
سوال – سوره نساء آيات 33-27 را توضيح بدهيد.
پاسخ – در آيه نوزده مي فرمايد: اي کسانيکه ايمان آورده ايد مواظب تجارت هاي باطل و درآمدهاي حرام باشيد مگر آنجا که در کليه معاملات دو طرف راضي باشند. ممکن است به ذهن کسي برسد که ما راضي هستيم. پول مي گيريم و صدي سه مي دهيم و من هم راضي هستم. در قرآن گفته در تجارت ولي اين کار تجارت نيست. يک طرف نشسته و پول درصدي مي دهد و فردي هم که نياز دارد از او پول مي گيرد. اين تجارت نيست از ريشه حرام است. دو شرط دارد يکي اينکه تجارت باشد نه اينکه سر طرف را کلاه بگذارند و بعد طرف راضي باشد. در خريد و فروش ها صرف رضايت کافي نيست، بايد تجارت هم باشد.
سوال – پدرها و مادرها مي گويند که ده روز محرم روي جوانان شان اثر مي گذارد ولي بعد از آن کمي در نمازشان کاهلي مي کنند. جوانان چکار بکنند که اين شور حسيني در آنها ادامه پيدا کند ؟
پاسخ – محرم مثل بهار است. زمستان همه ي درخت ها خشکيده هستند و ظاهر همه ي درخت ها مثل هم است. بهار که ميشود معلوم است که کدام درخت واقعا خشکيده و کدام درخت زنده است و در زمستان ريشه اش زنده بوده است. بعضي از انسانها در غير محرم که مي بيني فکر مي کني که با خدا و امام حسين (ع) قهر است. امام محرم که ميشود مي بيني او هم به مراسم ها مي آيد يعني محرم او را زنده کرد. انسانهايي که اصلا باورت نميشود که اهل حسنيه و عزاداري باشد در محرم مي بيني. خانم هايي را مي بيني که با آنکه وضع مالي شان خيلي خوب است براي گرفتن غذاي امام حسين (ع) صف مي کشند، براي شفا و تبرک ميگيرند. من يک بار روز تاسوعا دعوت شدم که براي محله ي غير مسلمانها بالاي منبر بروم. در دل غير مسلمانها هم عشق و ارات امام حسين (ع) هست. پس اين خودش نعمت بزرگي است. يک محک است. يک شاخصي است که اين جوان هنوز با دين و خدا آشتي است. اين را قدر بدانيد و بعد از اين استفاده بکنيم. حالا اگر مي خواهيم که نمازش را هم بخواند با عشق امام حسين (ع) او را بکشانيم. که اين يکي از اهداف است. نامه اي به او بنويسيم که پسرم امام حسين (ع) آمده و ميخواهد نماز بخواند. نمي خواهي با او نماز بخواني ؟ ظهر است. امام حسين (ع) اذان ميگويد. صبح است بلال دارد اذان مي گويد. اين جوري بچه ها را نماز خوان بکنيم. با ادبيات بد جواب نمي دهد که مثلا روضه رفتن تو به درد نمي خورد زيرا نماز نمي خواني. به تعبير آقاي رنجبر خدا مي فرمايد دعوت کنيد ولي ما بيشتر دعوا ميکنيم. ببينيد يک دعوت نامه براي ما چطوري مي آيد ؟ با ادبياتي زيبا مي آيد. ولي ما در دعوت مان ادبيات زشت بکار مي بريم و اين همان دعوا ميشود. بايد با جوان مماشات کرد. مثلا در خواندن نماز صبح تنبل است. يک پيامک بنويسيد که بابا من مي خواهم از امام حسين اجازه بگيرم که بجاي تو نماز بخوانم ؟ بچه خودش تحت تاثير قرار مي گيرد. و بعد بنويسيم که فکر نکنم بشود چون نماز مثل غذا هست و هرکس خودش بايد بخورد. قصه ي حجاب و. ..هم همين طور است. حالا فردي نمازش را هم مي خواند ولي فيلم هاي مستهجن هم مي بيند. ما بايد اول اولويت را در نظر بگيريم. پيامبر وقتي آمد نگفت که نماز بخوانيد و روزه بگيرد و شراب نخوريد. آنها را پلکاني گفت. مثلا در مورد شراب اول گفت فعلا سر نماز نخوريد. بايد تدريجي بشود. ببينيم او در چه گردابي افتاده است. اول او را از آنجا بيرون بياوريم. معده اي که مسمويت غذايي پيدا کرده، اول آنرا شستشو مي دهند و بعد به او غذاي سالم و مقوي مي دهيد. اگر آن را شستشو ندهيد و بهترين غذا را هم که به او بدهيد بيرون مي ريزد. خيلي وقتها بچه ها مقصر نيستند. پدر و مادرها مقصر هستند. در خانه رفتار تلخي نشان مي دهند که بايد آن را اصلاح کنند. بايد ادبيات گفتاري مان درست بشود. نگاه مان بايد صحيح و سالم باشد. بايد از درآمدهاي حرام پرهيز کنيم. بعد با اين درآمدها ميگويند که چرا بچه مان اين جوري شده است ؟ خانم هايي که ظروف چند پارچه مي خرند اگر يکي از ظروف ايراد داشته تمام آن را پس ميدهند. مي گويند: سرويس ناقص شده است. خدا هم ميگويد: سرويس دلت ناقص است زيرا نماز نمي خواني. اگر در يک ظرف پر از انگبين يک مگس بيفتد مي گويند که تمام ظرف آلوده شده است و کسي آن را نمي خورد. نکند ما با اين همه زحمت و تلاش خدا بگويد که يک تکه از اعمالت آلوده است پس همه را پس مي زنم.
امروز روز شهادت دکترمفتح است و روز وحدت حوزه و دانشگاه است. اميدوارم اين دو نهاد بزرگ علمي کشور بتوانند در ارتقاء سطح مادي و معنوي اين کشور تاثير فراواني داشته باشند و امام مي فرمود: تمام مقدرات از دانشگاه است. انشاءالله با دست به دست هم دادن و در يک هدف حرکت کردن، کشور ما به قله ارتقاء خودش نزديک بکند.