ديواري از سپيده آن سوي ديوار از مکه تا مدينه آهنگ دلنشين قافله مي آمد، بانگ دراي قافله هيهاي جبرئيل، در انتهاي راه رحلي شکسته بود از لحن سوگوارش خون مبين حنجره اي تازه مي چکيد. آن رحل خون چکان گويا به شکل خاتم انگشت وحي نابريده باد، تا بامداد حشر هنگام نشر تازه ي اين داغ بند بند، اندوه خيزراني من بيکرانه باد.
21/9/89
سوال – من يک دختر بيست ساله هستم و معتقد هستم گذشته ي انسان مهم نيست. ممکن است که انسان از روي بچگي و شيطنت اعمالي را انجام داده باشد و سرش به سنگ خورده باشد ولي به سمت خدا برگشته باشد. اينکه انسان خودش برگردد و به جلو برود ارزش دارد تا اينکه به زور او را به جلو ببرند. من راهي را که انتخاب کرده ام با معرفت مي روم. من حال را انتخاب کرده ام نه گذشته را. من از ازدواج کردن مي ترسم. دو تن از دوستانم از شيطنت هاي من با خبر هستند و مي ترسم که بعد از ازدواج دستم رو بشود. خدا ستار العيوب است و من توکل به او دارم. من خودم به خودم ظلم کرده ام و مي دانم که خدا به بندگانش ظلم نمي کند. حضرت علي(ع) مي فرمايد که تا وقتي رازت را نگفتي، راز اسير تو است ولي وقتي رازت را گفتي تو اسير راز ميشوي. گناهاني که انجام داده ام يک طرف و رازهايي که به دوستانم گفته ام يک طرف، چکار کنم؟ لطفا من را راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – قبل از اين که به درد دل مستقيم اين جوان بپردازيم نکته اي را در باب تنظيم روابط با دوستان عرض کنم. يکي از اشتباهاتي که جوانان ميکنند اين است که فکر ميکنند که يا نبايد با افرادي دوست بشوند و يا اگر دوست شدند به معناي آن است که تمام رمز و راز دل را بايد پيش همديگر باز کنند و اين را فاکتوري در صميميت مي دانند. که اگر اينجوري باشد ما خيلي صميمي هستيم ولي اگر اين جوري نباشد معلوم است که هنوز به هم صداقت نداريم. در بحث تنظيم روابط دوستانه در روايات ما به چند شاخص اشاره شده است. يکي اينکه تا دوست را امتحان نکرده اي انتخاب نکن. يک دوستي هاي عمومي با افراد داريم. سلام و عليک هايي با دوستان و همکاران مان به نحو عمومي داريم. اين مال همه است ولي آنجا که مي خواهد بطور ويژه يک فرد بعنوان دوست صميمي انتخاب بشود، اولا ما بايد آزمايش شده انتخاب کنيم. حضرت علي (ع) فرمود: اگر شخصي را آزمايش نکردي و بعنوان دوست انتخاب کردي چه بسا گرفتار افراد شرور بشوي. ببينيم که پايبندي اخلاقي او تا چه اندازه است؟ امانتداري او تا چه اندازه است؟ صداقت تا چه اندازه است؟ وقتي از قيافه ي طرف خوشمان آمد با او زود صميمي نشويم. با مطالعه انتخاب و گزينش کنيم. ديگر اينکه دوستي مان در حد اعتدال باشد. به حد افراطي نباشد. بعضي از دوستي ها آنچنان حالت مفرطي پيدا ميکند که مي گويند: اگر من دوستم را در يک شبانه روز نبينم و يا چند ساعتي بعد از مدرسه او را نبينم، شب بي تاب هستم که او را فردا ببينم. اين حرکت هاي احساسي جالب نيست. روايت داريم که انسان بايد در هرکاري اعتدال را رعايت کند. نکته بعدي که توجه شما را بيشتر به آن جلب مي کنم اين است که امام صادق (ع) مي فرمايد که اگر مي خواهيد کسي را دوست بداريد اشکالي ندارد ولي وقتي مي خواهيد به او اطلاعاتي بدهيد به قدري به او اطلاعات بدهيد که اگر دشمن متوجه اين اطلاعات شد، شما باکي نداشته باشيد. معناي صميميت و دوستي اين نيست که همه ي رمز و راز دل مان را براي دوست مان بگوييم. ممکن است اين صمييمت فردا نباشد. حضرت علي (ع) مي فرمايد: دوست تان را با اعتدال دوست بداريد شايد روزي دشمن شما بشوند و با دشمنانتان با اعتدال دشمني کنيد شايد فردا دوست شما بشوند و شما خجالت بکشيد. يعني در دوستي ها و دشمني ها انسان معتدلي باشيد.
سعي کنيد که اگر با کسي دوست مي شويد اين دوستي به معناي تمام سفره ي دل را باز کردن نباشد. حد و مرزهايي براي گفتارهاي مان داشته باشيم. اگر ما رابطه مان را با خدا درست کنيم و غصه ي حرفهاي بقيه را نخوريم، بقيه ي بعهده ي اوست. ما بايد رابطه مان را با خدا صاف و يک دست بکنيم و بگوييم که خدايا من نفهميدم و الان هم ناراحت هستم که بگويم فلان کار را انجام داده ام و توبه کرده ام و از کار گذشته متنفر هستم. از طرف خدا بسيار وعده ي پذيرش داده شده است. اين که شما برگرد و به بقيه ي راه کار نداشته باش. اين جوان عزيز از چه چيزي مي خواهد نگران باشد؟ حديثي از کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شيخ صدوق ميگويم. نکته اي را در باب اين احاديث عرض ميکنم. بحث نقل حديث يک بحث است و درايت حديث بحث ديگري است. اگر پيرامون حديثي سوالي براي عزيزان مطرح ميشود آنرا بپرسند. فهم حديث مهم است. مثلا مي فرمايد که يک لا اله الا الله گفتن چقدر ثواب دارد. طرف اين طور برداشت کند که من گناه مي کنم و بجاي آن صد تا ذکر مي گويم. در بعضي روايت داريم که من لا الله الا الله دخل جنه و ديگري من لا الله الا الله مخلصا دخل جنه. خوب حالا کسي بگويد که من در خلوت براي رضاي خدا اين ذکر را ميگويم. ولي مخلصا را حضرت در جاهاي ديگر جور ديگري تفسير کرده است. مخلصا يعني گفتن لا الله ال الله که او را از بدي ها باز بدارد. يعني مقيد به اين شده که قدرت بازدارندگي پيدا بکند. اين خالص است و اِلا اگر فقط بر زبان انسان باشد و هرچه از دهانش در مي آيد به خانواده اش بگويد يا بعد از گفتن ذکر دروغ بگويد فايده اي ندارد. گاهي طرف مي خواهد غيبت کند آنرا با يک لا الله الا الله بيان مي کند. مثلا مي گويند فلاني چطور است؟ با يک حالتي اين ذکر را مي گويد و ذهنيت همه را نسبت به اين طرف خراب مي کند.
در باب اينکه انسان توبه مي کند و ثواب دارد و اينکه خجالت از ديگران دارد امام صادق (ع) مي فرمايد: خدا به حضرت داود وحي کرد يا داود اگر بنده ي مومن من گناهي مرتکب شد تاريک است و بعد که روشن شد مي بيند که خيلي کار بدي انجام داده است و از گناه بدش مي آيد. و هر وقت که به ياد آن گناه مي افتد از من خجالت مي کشد. ( بله ممکن است که انسان مومن هم باشد و گناه هم بکند. چون ايمان درجات دارد. در درجه يا از ايمان قرار گرفته و کسري هايي هم دارد. انسان به قدر ايمان گناه نمي کند به قدر عدم ايمانش گناه مي کند. ايمان انسان را پُر و نوراني مي کند. انسان به قدر روشنايي راه را مي بيند و آنجا که گناه ميکند و معرفت و ايمان کم است و بايد آن را پرکند. ) يعني نويد روشنايي در درونش را مي دهد مي گويد که اگر روشن نشده بود از گناه ناراحت نميشد. اين جوان که ميگويد نفهميدم و الان برگشته ام يعني تاريک بوده است و الان روشن شده است. به روشنايي اين جوان بايد تبريک گفت. انسانهايي که خلاف ميکنند و بعد متوجه ميشوند بايد سجده ي شکر بجا بياورند. آنها روشن شده اند و اِلا زشتي آن عمل را نمي ديدند. بعضي ها ميگويند که توبه کرده ايم ولي هروقت ياد گناهمان مي افتيم ناراحت مي شويم. و رنج مي بريم. از اين جهت رنج مي برند که مي ترسند خداوند يک روز آنها را نابود کند؟ خدا وعده داده که اين کار را نمي کند. بنابراين از اين جهت نگران نباشند. نگراني آنها از اين جهت است که خجالت مي کشند. اين زيباست. گناه کرده، توبه کرده و وقتي اسم گناه مي آيد ناراحت ميشود، او را مي بخشم و کاري مي کنم که آنهايي هم که ثبت کرده اند يادشان برود.
اين جوان عزيز از اظلاعاتي که دوستانشان دارند مي ترسد، شما نترس. رابطه ات را با خدا قوي کن، ترک گناه، عمل صالح و ارتباط قشنگ، بقيه را به خدا بسپار که از حافظه ها هم پاک ميکند. همين دوستان چه بسا با ديدن طهارت، پاکي و صفاي شما آنها هم کم کم يادشان برود. ممکن است ساعتها با شما صحبت کنند و حتي در فضاهاي مشابه صحبت پيش بيايد ولي چه بسا که يادشان نيايد که تو چه گفته اي. همه چيز دست خداست. خدا مي فرمايد: آن بدي را به نيکي تبديل ميکنم. من الرحم الراحمين هستم. اينکه مي فرمايد: من به حسنه تبديل ميکنم، ريشه ي اين حسنه در وجود خود تو است، مگر تو برنگشتي؟ مگر تاريکي را به روشنايي تبديل نکردي؟ مگر ياد و خاطره اش موجب ناراحتي تو نميشود؟ اين خجالت کشي تو براي تو حسنات مي آورد و رابطه ي تو را با ما تقويت ميکند. اين است که گناه تو تبديل به يک فرصت خوب شده است. هيچ جاي نگراني نيست. از اين بترسيم که اين کارها را دوباره تکرار بکنيم و نگران اين باشيم. از اين نگران باشيم که در خلاف بغلطيم ولي از اينکه ديگران خبر دارند نگران نباشيم. افرادي داشته ايم که در فضاي جامعه شهره به زشتي بوده اند ولي خوب شده اند و دلها بطرف آنها کشيده شده است. من فضاي اجتماعي منفي تو را عوض مي کنم، اين يکي ازهمان تبديل ها است. آن نگاه تاريکي که ديگران به تو داشته اند من روشن مي کنم.
سوال – در خانواده اي بزرگ شده ام که به رفتار و اخلاق هاي اسلامي و از جمله نماز
اعتقادي ندارند. من با اين شرايط رشد کرده ام و تازه فهميده ام که چه اشتباهاتي را مرتکب شده ام. مي خواهم جبران کنم ولي حسي به من ميگويد که راه جبران ندارم. گاهي هم اقوام و دوستان با رفتارهاي تمسخرآميز مانع اين انگيزه ي من مي شوند. با اين شرايط ديگر نمي خواهم زندگي کنم و از ان طرف دوست ندارم که دوستانم را از خودم برانم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – يک حس ايشان اين است که من در محيطي بدنيا آمده ام که محيط زيبايي نبوده است. در جلسات قبل گفتيم که محيط ها علت تامه ي براي خوبي ها و بدي هاي ما نيستند. مي توانند زمينه ها و فرصت ها باشند. نمونه هايي هم مثال زديم که بعضي ها در محيط هاي بد بودند و خوب رشد کردند و برعکس. محيط از عوامل تربيتي است اما بعنوان علت هاي تامه ي تربيتي نيست. محيطي که آلوده است زمينه هاي آلودگي بيشتر است و محيطي که سالم است زمينه ي سلامتي در آن بيشتر است. عزيزان فکر نکنند که شرايط محيطي علت تامه دارد و گمان بر اينکه چون من در شرايط خانوادگي بد بودم، پس مجبورم بد باشم. اين را از ذهنشان بيرون کنند. هيچ اجباري در اين زمينه نيست. کسي که در شرايط سخت زندگي کرده اگر بعدا خواست تغيير و تحول مثبتي در خودش بوجود بياورد کمي سخت است. داريم که با فضيلت ترين اعمال سخت ترين آنهاست. مقام شهيدان ما به مقدار سبک و سنگيني نوع شهادتشان، مقامات شان متفاوت است. شهداي دريايي ثوابشان خيلي بيشتر از شهداي زميني است. کسي که با سختي از دنيا رفته است با آنکه به سادگي شهيد شده خيلي متفاوت است. مثلا روزه داري در روزهاي تابستان يقينا ثوابش از روزه هاي زمستان بيشتر است. کسي که در شرايط سخت نماز مي خواند خيلي ثوابش بالاتر از آن کسي است که راحت نماز ميخواند. پس تصور نکنيم که شرايط محيطي براي ما ايجاد يک شرايط جبر مي کند که من مجبورم بد باشم چون در شرايط بد تربيت شده ام. ديگر اينکه من رفتارهاي مثبتي را انجام بدهم يک مقدار سخت است. چون فضا نبوده و الان مي خواهم به فضاي جديد بروم بدانم که ثوابش بيشتر است و ديگر اينکه ممکن است دوستان او را دست بيندازند بخاطر اينکه مي خواهد به يک فضاي مثبتي گرايش کند. ممکن است او را دست بيندازند و بگويند که نماز خوان شده اي. شما راه را پيدا کرده اي و بدانيد که يک روز هم دوستان تان به اين خواهند رسيد و متوجه راه قشنگ شما مي شوند اگر شما بخاطر اين ها عقب نشيني کردي فردا ممکن است که آنها راهشان را پيدا کنند و از شما جلو بزنند و تو احساس ميکني که عقب افتاده اي. سعي کن که اين دست آوردي را که بدست آورده اي هم در وجود خودت قبول کن و هم آنها را به اين سمت بکش. به تمسخر اين ها نگاه نکن.
سوال – سوره نساء آيات 6-1 را توضيح بدهيد.
پاسخ – در اين سوره شريفه مي فرمايد: واتق الله. ..دو جا مواظب باشيد. يکي مواظب خدا باشيد و هواي او را داشته باشيد و ديگري مواظب ارحام باشيد و مواظب قطع رحم باشيد. مبادا اين کار انجام بگيريد. يعني روابط خويشاوندي و مراقبه ي از اين عنصر اجتماعي، اخلاقي و روحي را همرا به تقوي الهي کنار هم گذاشته است. همانطور که قطع ارتباط با خدا هيچ وجه جايز نيست، قطع رحم هم جايز نيست. اين خيلي مهم است. بعضي ها با کمترين بهانه اي با پدر و مادرش قهر ميکند. ممکن است بعضي ها توجيه شرعي هم کنار آن بگذارند. شيطان هرکسي را يک جور فريب مي دهد. گاهي براي مذهبي ها يکسري توجيح هايي درست مي کند که چون پدرم نماز نمي خواند، چون مادرم غيبت ميکند، بنابراين رابطه ام را قطع ميکنم. اين قطع ارتباطات بايد کارشناسي بشود. به هرحال جايگاه قطع رحم را مشخص ميکند. از قطع ارتباط با خدا و قطع ارتباط با فاميل بپرهيزيد.
سوال – انسانهايي که گناهکار هستند وقتي وارد مجلس امام حسين (ع) مي شوند، عزاداري ميکنند و اشک مي ريزند، از امام چه بخواهند و نگاه امام نسبت به آنها چگونه است و وقتي از مجلس خارج ميشوند بايد چه جوري باشند؟
پاسخ – انسانها قبل از اينکه به حمام بروند قيافه هايشان بهم ريخته است. آلودگي در چهره و لباس شان پيداست. اين انسان نه تنها نبايد از حمام رفتن ترس داشته باشد بلکه بايد تمام فکرش در اين باشد که اولين جايي که من مي خواهم بروم حمام است. بعد جاي ديگري بروم. فضاهاي عزاداري امام حسين (ع) اين روز ها فعال است. فرصت خوبي براي پاک شدن است. ما که اهل خلاف و گناه هستيم بايد سراغ اين مکان ها برويم. اولين گزينه ي ما مجالس ابا عبدالله باشد. با اين نوع نگاه که همان معامله اي که انسان با حمام ميکند همان معامله را با مجلس ابا عبدالله داشته باشد. حمام با ما چه معامله اي مي کند؟ آب، طهارت، پاکي، صفا، پيام هاي حمام است. ما برويم و از اين استفاده کنيم. فضاي عزاداري امام حسين (ع) عشق است. مي گويد که مي خواهي عاشقي کني، پرواز کني، بسم الله. زيباترين زندگي را مي خواهي بسم الله. آرامش مي خواهي همين جا است. در محيط عزاداري امام حسين (ع) اين پيام ها است. بيا يک قطره اشک بريز و با اين ريزش اشکت، قلب و احساست را با کربلا وامام مرتبط کن. و پيام هايي که از آنجا مي آيد بگير. پيام، عشق، توبه، پاکي، طهارت، آزادي، بالندگي و حُريت مي آيد، اين ها را بگيرد و با اين دست آوردها بيرون بيا و به رفيقت هم بگو که حمام برود. من هم مثل تو بودم ولي الان پاک شده ام. چشم هاي قبل از جلسه و بعد از جلسه ي من را نگاه کن، در اين چشم ها ديگر تيرگي نيست، شسته شده است، با اشک بر ابا عبدالله و مصونيت بر او نگاههاي من پاک شد. اين چشم ديگر تاريک نيست و ديگر نگاه تاريک ندارد. از من بوي حسين استشمام مي کني و رنگ من رنگ حسيني شده است. امام حسين (ع) احيا گر است. اشک بر اباعبدالله طوفان و غوغا ايجاد ميکند. در مورد ثواب آن يک حديثي را مي خوانم. امام سجاد (ع) مي فرمايد: هر مومني که چشمش اشک بگيرد تا اينکه اشک از ديدگانش جاري بشود در بهشت، در جايگاههاي بلند به او جاي مي دهند يعني گريه ي امروز تو، تو را تطهير مي کند. تو را بهشتي مي کند. تو را متعالي ميکند و اين تعالي را در قيامت مي بيني. در ادامه فرمود: مومني که اشکش جاري بشود در آزاري که ما از دشمنان ديديم و فشارهايي که قبل از کربلا و در کربلا و پس از کربلا براي ما پيش آمد، آنها را در جايگاه صدق و صداقت قرار ميدهيم. روايت داريم که کسي که در راه محبت ما اذيت ميشوند، جايگاههاي بلند خواهند داشت. الان گناه ملت ايران در دنيا چيست؟ در راه محبت اهل بيت حرکت مي کنند. اين همه فشارهاي مختلف و ده سال دفاع در جنگ، خانواده هاي شهدا و رزمنده هاي ما و تمام کساني که در راه اين انقلاب کشيده اند، اينها جايگاهها ي بلند خواهند داشت.
خدايا تو را به حق حسين و شهداي کربلا عشق و معرفت ما را به اهل بيت و خودت بيش از بيش بيفزا و پايان عمر ما را شهادت خالصانه در راه خودت قرار بده.