اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-12-08- حجت الاسلام والمسلمين مهندسي- پرسش و پاسخ

89-12-08

بفرماييد فروردين شود اسفندهاي ما نه بر لب بلکه در دل گل کنند لبخندهاي ما، بفرماييد هرچيزي همان باشد که مي خواهد همان يعني نه مانند من مانندهاي من، سرمويي اگر با عاشقان داري سر ياري بيفشان زلف و مَشکن حلقه ي پيوندهاي ما، به بالايت قسم سرو و صنوبر با تو مي بالند بيا تا راست باشد عاقبت سوگندهاي ما، نمي دانم کجايي يا کي آن قدر مي دانم که مي آيي که بگشايي گره از بندهاي ما.

سوال – جمع بندي از مباحث گذشته را بفرماييد.

پاسخ – اگر ما بخواهيم جمع بندي از بحث گذشته و نتيجه گيري کلاني از بحث نماز و بحث هاي قبلي داشته باشيم، من فکر مي کنم که ما بايد يک محور را جدي بگيريم تا کارهاي مان ساماندهي صحيحA  و درست خودش را پيدا بکند، آن محور اخلاقيات است. دين ما قبل از اينکه يک دين رفتاري باشد، يک دين اخلاقي است. شما درآغاز بعث پيامبر مي بينيد که حضرت مي فرمايد: بعثت لِاُتمِم مکارم الاخلاق. اينجا سخن از رفتارهاي فيزيکي نيست. سخن از مسئله ي طرحA  قالب هاي عبادي نيست. از آن زاويه اي که پيامبر به دين و رسالت خودش نگاه مي کند، مي گويد که مي خواهم يک کار اخلاقي بکنم. براي اين کار اخلاقي، مسائل عبادي ريز ريز در جاي خودش بصورت حساب شده، تنظيم و تهيه شده و گذاشته شده است. مهم اين است که ما بياييم دين را فقط از زواياي رفتارهاي ظاهري نگاه کنيم به اين معنا که فقط بگوييم ماحصل دين همين عبادات صوري و ظاهري است يا اينکه ما بايد در درون دل اين عبادت ها، فضاهايي را براي بالندگي اخلاقي مان ايجاد کنيم؟ در فضاي نمازر، روزه، حج و تعاملات عبادي فردي و اجتماعي که داريم، ما بگرديم و جا را براي بروز و شکوفايي استعدادهاي اخلاقيA  فراهم کنيم. اصلا رشد ما در همين است. ما يکسري رفتارهاي ظاهري را درست انجام بدهيم تا رشد کنيم، لعلهم يرشدون. همه ي کارها براي رشد است. در سوره ي بقره در پايان بحث روزه و کتب عليکم صيام و بعد از چند آيه مي فرمايد: لعلهم يرشدون. يعني همه ي اينها براي رشد است. اگر مي گويم که روزه بگيريد و نماز بخوانيد البته رشدي درهمين قالبها نه اينکه انسان اينها را کنار بگذارد و بگويد که من دارم رشيد مي شوم، اين خيال است. در قالب همين نمادهاي عبادي رشد بايد حاصل بشود. اين مهم است که نوع نگاه ما اين باشد که در سايه ي نماز، عفاف، حجاب و روزه، رشدهاي اخلاقي پيدا بکنم. اگر نوع نگاه ما اين شد برنامه ريزي هاي ما هم متفاوت مي شود. اگر کسي دين را فقط در چارچوب ضوابط ظاهري نگاه مي کند يعني نماز مي خواند ولي به اخلاقش کاري ندارد، روزه مي گيرد ولي هيچ نگاهي به ساختار اخلاقي ندارد، اين يک برداشت خيلي سطحي و قشري از دين است. اما اگرA A  حوزه ي نگاهش را متمرکز روي اخلاق کرد، متوجه مي شود که بايد در سايه ي عباديات دگرگوني اخلاقي و انديشه اي پيدا کند. بايد نوع نگاه معرفتي متفاوت بشود. اين بسترها براي آن رشدها و تعالي هاي اخلاقي است، اگر نگاه اين نوع شد، جامعه و فرد در عين حال که اعمال عبادي اش را انجام مي دهند، داراي سعه ي صدر، گذشت، نشاط هاي دروني، نديدن عيبها مي شود. اصلا اين عبادتها انجام مي شود که به ما سعه ي صدر بدهد. روح ما را وسيع کند و سينه ما را گشاده کند. بعد مي بيند که فضاي فردي، خانوادگي و اجتماعي چقدر متفاوت مي شود. خلاصه ي بحث ها اين است که يک مقدار نگاه مان را از نگاه به قالب هاي ديني در عين حفظ نگاه، فراتر هم ببريم و آن نگاه به تحولات، رشدها و تغييرات مثبت احلاقي است.
سوال – من فردي هستم که در دلم تمام کساني که به من بدي کرده اند را مي بخشم. ولي ديگر نمي توانم با آنها حرف بزنم. حالا تعدادشان زيادشده است اطرافيان من را سرزنش مي کنند که چرا متکبر هستي؟ من چکار کنم که بتوانمA  با آنها صحبت کنم؟
پاسخ – اولا بايد به ايشان تبريک گفت بخاطر جنبه ي مثبتي که در ايشان هست. و آن اين است که اگر به من بدي کنند، من گذشت مي کنم. بعضي ها هستند که يک پله از ايشان پايين تر هستند و آن اين است که اصلا گذشت نمي کنند. آن چنان کينه در دل دارند که حاضر نيست آنرا از بين ببرد. و او مرضش شديدتر است. اين سوال کننده يک پله را ترقي کرده و بالا آمده است و آن اين است که مي تواند در دلش ناديده بگيرد و از فردي که برخورد منفي ديده، در دلش نگاه مثبت دارد. و نگاه منفي و تيره به آن ندارد. ايشان بايد يک گام ديگر هم بردارند و آن اين است که انسان بعضي مواقع گرفتار هاله هاي دروغين در ذهن و خيالش مي نشيند و باور غلط به او مي گويد که اين عمل گذشت، سخت و ناشدني است و براي من ممکن نيست. اين را در ذهنش ايجاد مي کند يعني يک تخيل غيرواقعي از يک عمل بسيار ساده، يک باور کاملا غلط. اين عمل در باطن سخت نيست ولي در باور اين شخص سخت و سنگين شده است. اعتقاد به يک ناتواني دروني دارد. يکي از دانشمندانA  يک آکواريوم بزرگ درست کرد ودر اين آکواريوم يک ديوار شيشه اي گذاشت. يک طرف ماهي بزرگ و طرف ديگر ماهي کوچک که خوراک ماهي بزرگ بود راA  گذاشت. وقتي ماهي بزرگ چشمش به ماهي کوچک که خوراکش بود مي افتاد بسرعت بطرف آن مي رفت و به ديوار شيشه اي مي خورد و نااميد برمي گشت. مکرر اين عمل را انجام داد تا اينکه اين دانشمند ديد که اين ماهي بزرگ ديگر سراغ ماهي کوچک نمي رود. او ديوار شيشه اي را برداشت ولي ماهي بزرگ اصلا بطرف ماهي کوچک نيامد تا از گرسنگي مُرد. ما در ذهن خودمان ديوارهاي شيشه اي درستA A A  کرده ايم که بر اساس آن به يک باور غلط رسيده ايم و آن اين است که اين کار ديگر امکان ندارد. سعي کنيد که برگرديد زيرا هر بار امکان دارد که با وضعيت جديدي روبرو بشويد. اين را با وضعيت قبل مقايسه نکنيد. يقينا اين نوع نگاه مثبت و اميد آفرين راه را براي تو باز مي کند. پس ما نياييم يک ديوار شيشه اي در ذهن مان درست کنيم و بگوييم: اينکه نشدني است، من که نمي توانم، چرا از اين طرف نگاه نمي کني؟ چرا نمي تواني؟ چرا من نتوانم؟ چرا بايد من ضعيف و ناتوان باشم؟ اين را در حوزه ي اعتقاد خودش ايجاد کند. مطمئن باشد که هيچ اتفاقي نمي افتد. براي اولين بار هم که شده بگويد که من امروز تصميم گرفته ام که با فلان آقا يا خانم زنگ بزنم و احوال پرسي کنم هرچند بنظرش سخت است ولي اين کار را بکند. بعد ميگويي که چه راحت بود. احساس مي کني که سنگيني از دوشت برداشته شده است و چه حس قشنگي داري. کار به اين راحتي را چطور من مي گفتم نمي شود. پس بايد اين ديوارهاي ذهني شيشه اي برداشته شود. تو گمان مي کني که نميشود ولي اگر بخواهي خيلي راحت مي تواني آن را انجام بدهي. در توصيه ي اخلاقي بزرگان دارد که ريشه ي اينها برگرفته از خشم است. نفس اماره اين خشم را بزرگنمايي مي کند. و طرف ميگويد که من نمي توانم. مي گويد دز ذهن و تخيل فردي کوهي عظيم است و به او مي گويند که پا روي کوه بگذار و مي گويد که من نمي توانم قدم روي اين کوه بگذارم. چون اصرار مي شد، او اينکار را کرد. قدم که برداشتم کوه زير پاي من له شد. و کف زمين قرار گرفت. به او گفتند آن که تو فکر مي کردي کوه بود، آن تخيل تو بود، يک باور غلط بود. اگر ايشان يک بار امتحان کنند. گر کام تو برنيامد آنگه گِله کن.
سوال – شما در هفته ي قبل گفتيد که غريزه ي جواني مثل انبار مهمات است که بعضي از افکار ما اين انبار را منفجر مي کند. حالا اگر يک نفر ديگر به اين انبار شليک کند ما بايد چکار کنيم؟
پاسخ – انبارها در دو زمان آتش مي گيرد. يا از درون يا از بيرون اين آتش بپا بشود. حالا اگر اين انبار يک پوششي را از خودش فعال کند مثل ماهي دريا که وقتي عامل خطر مي خواهد به سراغ شان بيايد يک گازي را از خودشان دفع مي کنند که حاله اي ايجاد مي شود و عامل خطرA A A A  نمي تواند به آنها آسيب بزند. يعني براي حفط وجود وهويت خودش يک قدرت دفاعي در وجودش هست منتها اين قدرت دفاعي بايد فعال بشود، وقتي فعال شد، حاله اي دور آن را مي گيرد و وقتي گلوله بطرفش مي آيد به انبار اصابت نمي کند. پس سيستم دفاعي ما بايد فعال و قوي باشد. اگر غزيزه جواني انبار مهمات است، خداوند اين انبار را بدون سيستم دفاعي انجام نداده است. ايشان مي گويد که من خودم را کنترل کردم، اگر ديگران اين انبار را آتش بزنند چه؟ جواب اين است که چرا سيستم دفاعي خودت را فعال نمي کني؟ مثلا در باب ازدواج، قرآن مي فرمايد: آنهايي که شرايط ازدواج را ندارند عفت پيشه کنند. اگر ما نگاه قرآني نداشته باشيم و بگوييم که غريزه ي جواني يک شهوت فعال است، اگر من از طريق حلال براي آن مجرايي نداشته باشم، بايد بروم کار حرام انجام بدهم. خير قرآن مي فرمايد که سيستم دفاعي ات را فعال کن. يعني سسيتم دفاعي عفت را بالا ببرند. حالا براي تقويت عفت چکار بايد کرد؟ شما گمان نکنيد که خدا اين سيستم دفاعي را در وجود ما نگذاشته است. سيستم دفاعي ما ريشه در فطرت ما دارد. اگر ما برنامه احياگري فطرت را انجام ندهيم، اگر ما فعال سازي ايمان را انجام ندهيم، اگر آيتم هاي عزت، عفت و کرامت را در خودمان فعال نکنيم دچار مشکل خواهيم شد. در نظر بگيريد جواني که داراي رامت نفس است، روي خودش کار کرده و اين کرامت را فعال کرده، همانطور که گرسنه است و دارد مي رود ولي به سطل آشغالي که پر از مرغ و گوشت است نگاه نمي کند در حالي که مي داند که اگر به منزل برود غذايي براي خوردن ندارد ولي حتي حاضر نيست به آن نگاه کند و حتي چنين تصوري نمي کند زيرا عزت نفس و کرامت دارد يعني چون سيستم عزت نفس و کرامت اوفعال است، به اينها توجهي نمي کند. در بحث شهوت همA  همينطور است. البته نمي خواهم بگويم که جريان گرسنگي با شهوت هم سنگ و هم وزن هستند، مسلما جريان شهوت سنگين تر است. اگر انسان با نگاهي عزت مندانه و کريمانه به خودش نگاه کرد، اين سيستم دفاعي فعال مي شود هر چند هم که محيط خراب باشد. اگر سيستم دفاعي فعال باشد به هيچ وجه تحت تاثير قرار نمي گيرد و انبار مهمات او آتش نمي گيرد.
سوال – پدر من دزد بوده و فوت کرده است. چکار کنم که به او کمک کنم؟
پاسخ – اگر اموالي هست که ما مي دانيم و مطمئن هستيم که آن را از فلان آقا دزديده است، مي توانيم آن مال را برگردانيم. اما اگر نمي دانيم که اين اموال دزدي است يا نه و بصرف اينکه دزد بوده باعث نمي شود که ما از خدا براي او طلب رحمت نکنيم. هميشه نگاه استرحامي داشته باشيم و از خداي رحمان و رحيم بخواهيم که او را مشمول رحمت خودش قرار بدهد. خداوند اين شيوه را دوست مي دارد که حتي ما براي گناهکاراني که از دنيا رفته اند، برايشان طلب رحمت و مغفرت کنيم. دزدي بد است ولي معنايش اين نيست که براي گناهکار طلب معفرت نکنيم. بهترين اعمال اين است که فرزندان به وظايف شرعي خودشان عمل کنند و اين براي پدر و مادر باقيات و صالحات است. و از طرف ديگر خيرات دادن فاتحه خواند و کارهاي نيک را انجام بدهند و آن را به پدر هديه کنند.
سوال – سوره اعراف آيات 37-31 را توضيح دهيد.
پاسخ – کلوا وشربوا و لاتسرفوا و انه لايحب المسرفين. افراد فکر مي کنند که اين مثال خوردن و آشاميدن است. اين مثالها جنبه ي تمثيلي دارد نه تعييني يعني خدا مي خواهد مثال بزند نه اينکه تعيين خوردن و آشاميدن باشد. تمام مصارفي که شما انجام مي دهيد سعي کنيد بر اساس ميزان صحيح و درست باشد و مصرف عقلايي باشد. کساني که اسراف مي کنند و بي رويه خرج مي کنند خواه در پوشش، خوراک، تزئينات، زندگي، ماشين و. .. باشد، خدا آنها را دوست ندارد. خدا فرهنگ اسراف را در زندگي نمي پسندد. اين يک فرهنگ انساني نيست، فرهنگ حيواني است. حيوان است که بي رويه مي خورد و عمل مي کند. هر کجا که مي خواهد مي رود. اين نگاه مسرفانه است. نگاه انساني نگاه تعريف شده است بخصوص در اين ايام که نزديک نوروز است. البته انسان هر روزي که گناه نکند، براي او عيد است. در اين ايام براي پوشش، رفت و آمد و تعاملات اسراف نکنيد. خيلي ها اسراف مي کنند. اين پوشش و آرايش در حد شما نيست و آن را در معرض ديد عموم قرار ميدهي که اين زياده طلبي و نوعي اسراف است. اين عمل از مدار تعريف شده انساني خارج است. از نگاه هوس آلود هر چه اين پوشش و آرايش بيشتر باشد بهتر است ولي براساس نگاه انساني و تربيت شده اين درست نيست. جان چو خط و چشم و ابروست که هر چيزي بجاي خود نيکوست.
سوال – شوهر من خيلي ماهواره نگاه مي کند و درخيابان به زنها نگاه مي کند و وقتي من شاکي مي شوم ميگويد که من هيچ حسي به زنها ندارم. آيا حرفهاي من درست است يا خير؟
پاسخ – من نمي خواهم بگويم که اگر کسي اهل ماهواره است و نگاههاي پرت وپلا درکوچه و بازار دارد، اينها مجاز است. وقتي گفته ميشود: ماهواره، حتما مقصود خانم اين است که آقا فيلم هاي آلوده را مي بيند. سعي کنيم نوعي اعتماد سازي در خانواده به يک ديگر داشته باشيم. فرض کنيم که اين خانم با همسرش دارد در خيابان مي رود و آقا خانم ها را نگاه مي کند، چرا خانم بايد بگويد که آقا اين قدربه خانم ها نگاه نکن؟ چراما بايد آنجور دقت ها را داشته باشيم و پيگيري کنيم که آقا نگاههايش به کجاست؟ بالاخره آقا مسلمان است.شايد دارد به مغازه نگاه مي کند و کاري به خانم ها ندارد. اصلا شايد به خانمي هم نگاه کرد و گفت که اين خانم چنين قيافه اي را دارد. شما اصرار نداشته باشيد که بگوييد که تو الزاما به خانمها نگاه مي کني و در صدد اثبات اين نکته نباشيم. در زندگي نبايد نوع نگاه مان بر اساس مچ گيري باشد. مراقبه از هم داشتن غير از مچ گيري است. نگاهمان، نگاه مثبت باشد که اگر اين خانم به جايي نگاه کرد، آقا نگويد که به کدام مرد نگاهA  مي کردي؟ چرا به آن مرد نگاه مي کردي؟ اگر بخندي زد بگوييم به چه کسي خنديدي؟ از اين نگاههاي تنگ خيلي درزندگي ها وجود دارد. يا خانم يکي از دوستانش به او زنگ مي زند و آقا با لحني ميگويد که چه کسي بود؟ چرا اين جوري مي گوييد؟ اگر موبايل خانم زنگ بزند آقا اول آن را نگاه مي کند و بعد آن را به خانمش مي دهد. اگر نگاه مچ گيرانه باشد خوب نيست ولي اگر نگاه مراقبانه باشد خوب است. پس نگاه مچ گيرانه نباشد، اين قدر بهم نگاه بدبينانه نداشته باشيم، اگر اين نگاههاي بدبين تقويت بشود، نگاههاي مثبت ما را هم نابود مي کند. ولي اگر نگاه خوش بينانه اما همراه با مراقبه داشتبه باشيم، نگاههاي منفي ما را هم به نگاههاي مثبت تبديل مي کند. آن نگاههاي مثبتي که نسبت به هم داريم، بخاطA  آن نگاههاي منفي از دست ندهيم. يعني اين جوري نيست که اين آقا يا خانم هيچ نقطه ي مثبتي نداشته باشد. اگر مثبت هاي همديگر را بهم گره بزنيم، منفي ها از بين مي رود ولي متاسفانه در مشاوره ها مي بينيم که فقط روي نقاط منفي پافشاري مي کنند. دائم م يخواهند که اين نکات منفي را برجسته کنند. شما نگاهت را مثبت کن و در خودت تغييرات مثبت بوجود بياور. گاهي مي بينيد که نقاط منفي که در وجود من هست باعث ميشود که شما را وادار کند که در تعامل با من، منفي عمل کنيد. اگر من بجاي اينکه منفي هاي شما را برطرف کنم، يک گاه جدي و عميق به حوزه ي شخصيتي خودم بکنم. در رفتار و اخلاق خودم و يک پاکسازي در وجود خودم انجام بدهم. اگر من مي خواهم همسر، فرزند و دوستم را عوض کنم، بايد از خودم که در اختيار خودم هستم، شروع کنم. اگر من ايراد بگيرم که چرا شما اين برخورد را کردي؟ خوب خود من هم ايراد دارم. پس از خودم شروع کنم ولي اگر آمدم روي رفتار منفي شما کليد کردم و رفتارهاي مثبت شما را هم نديدم و رفتارهاي منفي شما را برجسته کنم و مثل چماق بر سر شما بزنم نتيجه اش اين خواهد بود که تمام خوبي هاي شما را هم آتش مي زنم. اين مايه نگراني من و شما مي شود ولي اگر يک حس اعتماد، زيبا بيني، مثبت بيني و داشتن تعامل هاي قشنگ بجاي تعارض بوجود آمد، دست به دست هم مي دهيم و مشکل را حل مي کنيم. ما بايد دست سالم را بگيريم و آن دست شکسته خودش شروع به خوب شدن مي کند. پس نگاههاي مان مثبت باشد و نسبت به همديگر بدبيني نداشته باشيم واز تغييراتي در فضاي مثبت از خودمان شروع کنيم. ما درمشاوره ها داشته ايم که يک طرفه مشکل حل شده است يعني خانم يک نگاه مثبت به خودش کرده، تغييرات منفي خودش را از بين برده، توانمنديهاي خودش را فعال کرده و شخصيتش مثبت شده است نه تنها آقا را تحت تاثير قرار داده بلکه مجموعه ي وابستگان همسر را تحت تاثير قرار داده بدون اينکه کمترين تغييري را به آنها متوجه کند و با تغييرات مثبت در خودش همهي مجموعه را عوض کرده است. اگر نگاه شما مثبت شد، حتي مي توانيد با يک لبخند طرف را متوجه اشتباهش بکنيد و ديگران دربستA  تسليم شما مي شوند. چون شخصيت جذاب و اخلاقي من بالاخره شما را مجذوب مي کند. کساني که نقاط منفي دارند و مي خواهيم آنها را خوب کنيم، به فضاي مثبت برويم. با شخصيت مثبت و نگاه قشنگ و با جذابيتي که در رفتار و اخلاق خودمان بوجود آورده ايمA  با يک نگاه و گوشه ي لبخند کافي است که طرف را متوجه اشتباهش بکنيم.