برنامه سمت خدا
حجت الاسلام و المسلمين مهندسي
-پرسش وپاسخ
89-12-15
هواي پنجره را باز کن بهار بيايد بيا که پرده کمي با دلم کنار بيايد، چهار فصل زمين گيج سايه هاي ملخ هاست زمانه را بِتِکان دسته دسته سار بيايد، به ياد گوشه ي چشم تو گوشه خرابيم که بوي مستي از آن نرگس خمار بيايد، نشسته ايم و به تکرار مي کشيم تو را آه اگر سوار بيايد اگر سوار نيايد، تو هر دل زمان دلت آمد سوار جاده شو اما بلند شو بنشين يک نفس غبار بيايد.
سوال – آيا در آموزه هاي ديني، در مورد نحوه ي تعامل ما با بندگان خدا مطالبي وجود دارد؟
پاسخ – وقتي هواپيمايي مي خواهد از فرودگاهي اوج بگيرد و به فرودگاه ديگري بنشيند، بخاطر فضايي است که درآن شاخصي وجود ندارد. نه در آن جاده اي است نه رفت و آمد فضايي وجود دارد. يا وقتي کشتي از يک سمت دريا به سمت ديگر دريا مي رود، در وسط دريا علائمي نصب نکرده اند، اگر اين وسايل نقليه بخواهند درست و سالم به مقصدي که مي خواهند برسند، بايد در درون خودشان شاخص ها را مشخص کنند. يعني در درون خود اين دستگاه بايد عقربه اي باشد که اين عقربه مشخص کند که تو از کجا داري حرکت مي کني و کجا بايد بروي و اين عقربه هاي درون دستگاه است نه بيرون دستگاه که اينها را راهنمايي مي کند تا به نقطه ي مقصد برسد. زندگي ما انسانها در ارتباط با خدا، ارتباط با خودمان، ارتباط با جامعه و مجموعه اي که در اطراف مان هستند، ارتباط مان با طبيعت و جهان، اين ارتباطات بايد با ميزان و شاخص باشد. آن شاخص، ميزان و مقدار را قرآن کريم براي ما مشخص کرده است. اگر ما اين سوال را جوري ديگر مطرح کنيم و بگوييم که مجموع سي جزء قرآن ما با چکار دارد ؟ باذکر داستان ها و قصه ها و ذکر معاد، قيامت، بهشت، جهنم و آموزه هايي که از نماز، روزه، حج، بندگي خدا و همه ي اينهايي که مطرح است، چه مي خواهد بگويد ؟ در اين مجموعه ي سي جزء وحي قرآني، آيا به محتويات و موضوعات گوناگون اشاره کرده يا با ارائه ي يک محور مي خواهد من و شما را به آن محور متوجه کند، مي خواهد آن عقربه را بيان کند. بگويد اين شاخص دروني و آن عقربه اي است که بر اساس آن همه ي حرکاتت را بايد تنظيم بکني. آن چيزي که در مجموعه ي آميزه هاي ديني ما مطرح است، در ابتداي نزول آيات قرآن، وقتي سوره علق نازل شد، خدا به چه چيزي اشاره مي کند ؟
شما در ابتداي بحث مطرح کرديد که امروز مي خواهيم به اين بحث وارد بشويم، آداب سخنراني، گويندگي و نويسندگي همين است که وقتي مي خواهد پيرامون مسئله اي بحث بکند اول اشاره کند که چه چيزي را مي خواهد بگويد يعني تکليفش را روشن مي کند. قرآن هم از اول تکليف را روشن کرده است که من مي خواهم براي شما بندگان پيامبر بفرستم و در اين عبادت ها و ترک گناه ها و ثواب ها چه چيزي مي خواهم از شما خلق کنم. خروجي اين مسئله چه بايد باشد و چه اتفاقي قرار است که بيفتد. در ابتدا مي فرمايد: اقرا باسم ربک. کدام رَب. آيا پروردگاري که تو را خلق کرد ؟ آيا پروردگارترا بخوان ؟ با اينکه اقرا و ربک الاکرم ؟ اول زنگ کرامت را به گوش انسانها نواخته است و بگويد که حواستان باشد که شما مي خواهيد تحت ربوبيتي قرار بگيريد که آن رَب شما اکرم است. خودبخود فضاي بحث روشن شد که اين ربوبيت کريمانه معلم شماست. علم الانسان مالم يعلم. انسانها چه چيزي را نمي دانند که بايد ياد بگيرند. انسانها بايد آن مدار انسانيت، شاخص عزت و کرامت شان را ياد بگيرند. من که معلم هستم و خودم را معرفي کردم. گفتم رب اکرم معلم شماست. بنابراين در ابتداي امر خداوند زنگ کرامت را به صدا در مي آورد و مي گويد که من معلم شما هستم و اکرم هستم. پس شما در فضايي کريمانه قرار مي گيريد و بايد به ربوبيت کريمانه توجه بکنيد. بعد مي فرمايد که اين مطالبم را در في صحف مکرمه گذاشته ام يعني آنها را در کتاب هايي گذاشته ام که از کرامت از آن ياد مي کنند. و بدست فرشتگاني دادم که اينها هم کريم هستند. در ادامه مي فرمايد: اينها پاکان و کريمانه ستند که براي شما سوغات کرامت مي آوردند. مجموعه اين مطالب در کتابي بنام قرآن است که آن هم کريم است، انه لقرآن الکريم. همه ي اينحرفها را يک فرشته ي رسول بيان کرده که آن هم کريم است، قول رسول کريم. فرشته ها خيلي صفت دارند ولي اينجا دست روي صفت کرامت آنها گذاشته است. و همه ي اينها آمد تا به قلب پيامبر مُکرم رسيد و آن را دريافت کرد. خداي اکرم مطالبش را در کتاب کريمانه بدست فرشتگان کريمش که نتيجه قرآن کريم باشد بر قلب رسول مکرم نازل مي کند. اين نشان ميدهد که مدار نزول مطالب قرآني و آموزه هاي ديني محور کرامت است. بعد ملاک محورکرامت را مشخص مي کند. اين مجموعه قرآني به مبحث کرامت پيچيده مي شود. مبحث کرامت يعني همان شاخصي که اشاره کرديم. شاخصي که شما بايد در تمام رفتارهاي روزمره تان از آن استفاده کنيد. اگر مي خواهيد باخدا رفتار کنيد کريمانه رفتار کنيد و اگر مي خواهيد با همسرتان رفتار کنيد کريمانه رفتار کنيد. اي جوان اگر مي خواهي زن بگيري همسري کريمانه باش. مي خواهي شوهر کني همسري کريمانه باش. حالا کرامت يعني چه ؟ در فارسي ما معادل بسيط کلمه ي کرامت را نداريم. کرامت و کريم به اين معناست که انسان از هر چه که با شخصيت و هويت انساني او ناسازگار است دور بشود، از آن چيزي که مايه ي ابتذال شخصيت انساني است و ضربه به انسانيت انسان مي زند به دور باشد و يک رويکرد بزرگ منشانه و آقا منشانه داشته باشد. شخصيتي داشته باشد که تحت انحراف قرار نگيرد. يعني مسائل جانبي که احيانا وزش هاي نسيم خطرناک سوزاننده و از بين برنده است، اينها رويش اثر نمي گذارد. به دوري از پستي ها و رويکردي عزتمند، بزرگ منشانه و آقاوار کريم مي گويند. مي گويد اين را در درون خودت نصب کن، به تمام روابط خودت نگاهي داشته باش. مي خواهي نگاه بکني خواست باشد که نگاهت آلوده به زشتي ها نشود. بعضي از نگاهها خوراک انسانيت تو نيست. با شأن انسانيت تو ناهمخوان است. مي گوييم تو نگاه کريمانه داري. نگاه مبتذل و نگاه هرزه با شأن و شخصيت تو منافات دارد. تو بايد بر اساس محور کرامت حساب کني. مي خواهي لباس بپوشي، اين لباس پوشيدن تو بايد متناسب با آن عزت نفس و انسانيت تو باشد، بنابراين هر نوع پوششي نمي تواند پوشش تو باشد. پس با همان شاخص کرامت بپوش، نگاه کن، حرف بزن، غذا بخور و بخواب. هر نوع حرکتي را با هر نوع ذوق و سليقه اي اجازه نمي دهد. تو مثل کشتي هست که از مبدا درستي حرکت مي کني اما سفر تو به يک مقصد نادرستي ختم خواهد شد. مبدا تو درست است، مبدا تو فطرت پاک است. قدم اول اين است که خدا تو را بر اساس فطرت پاک آفريدم، پس مبدا تو درست است. نقطه ي حرکت و آغازين تو هيچ مشکلي ندارد. وقتي متولد شدي که آغاز حرکت تو است، يک فطرت پاک و بي آلايش و دست نحورده به تو داده اند. پس نقطه ي مبدا تو درست است. نقطه ي مقصد خودت را با شاخص کرامت در نظر بگير. در غير اين صورت اگر تو خواستي سربه هوا حرکت کني، بر اساس دوست داشتن حرکت کني، آن مقصد را که در درون فطرت پاکت عشقش نهفته است به آن نمي رسي. دقيقا همان به همان جايي که نمي خواهي مي رسي و آن جايي که عمق وجود تو ميخواهد، نمي رسي. چقدر خوب است که انسان در محيط زندگي و در شبانه روز يک کتاب حديثي را باز کند و يک حديث باعث معطر کردن زندگي اش بشود.
ابوحمزه ثمالي از امام باقر (ع) روايتي را نقل کرده است. از امام باقر (ع) شنيدم که فرمود آبروي مردم را نريز. با ريختن آبروي مردم لذت نبرد. آبروي مومن را حفظ کند. خداوند نمي گذارد که اين فرد زجر بکشد زيرا از زجر کشيدن ديگران لذت نمي برد. انسانهايي که از زجر دادن ديگران لذت مي برند، منتظر زجر باشند. زيرا اين خوراکي است که خودش آماده کرده است. خدا نمي خواهد کسي را زجر بدهد. در پيامک ها مي نويسند که ما از خدا مي ترسيم، خدايي که اين همه مهرباني و رحمت دارد ترس ندارد. ترس از اين است که من از رحمت خدا سوء استفاده کنم. اين همه امکانات و فرصت ها به من داده است، حالا من بيايم از اينها سوء استفاده کنم و آبروي مومن را بريزم و لذت ببرم. خوشم بيايد که شخصيت طرف را خرد کنم و بشکنم. نگهداشتن آبروي مومني که از آبروي کعبه واجب تر است. بعد من لذت مي برم که به او متلک ميگويم، دلش را مي شکنم و او را خرد مي کنم. اين يعني اينکه من خردشدن را خوراک خودم قرار مي دهم. من را خُرد خواهند کرد. اين خوراکي است که خودم براي خودم آماده مي کنم. اما اگر بيايم حمايت کنم، عرض و آبروي مومن را نگه دارم، اگر خلافي هم کرده، آنرا پوشش بدهم. اگر نسبت به خود من هم بي احترامي کرده، حقي من را رعايت نکرده اما من حقوق او را رعايت کنم، اين يعني آتش خاموش کردن، مي فرمايد: خداوند عذاب روز قيامت را از او دور مي کند. زيرا با اين برخورد کريمانه و عزتمندانه اي که مي کند تحت تاثير اين حرکت غير انساني قرار نگرفت که به آبروي ديگران ضربه بزند، اين آدمي مي شود که لباس ضد آتش پوشيده است. مي فرمايد: اگر کسي خشمش را کنترل کند و نگذارد که اين خشم به ديگران ضربه بزند، خداوند روز قيامت گناهان او را مي پوشاند. خدا مي فرمايد که چون خشم خودت را به بندگان من پوشاندي، من هم خشم خودم را به تو مي پوشانم. در روايت داريم که هر جوري که دوست داريد خدا در روز قيامت با شما برخورد کند، شما هم در دنيا همان جور برخورد کنيد. اگر دوست داريد که خدا با شما خشمگين و غضبناک برخورد کند، پس شما هم در دنيا با مردم با خشم برخورد کن اما اگر دوست داري خدا با رحمت، لطفش و گذشت باتو برخورد کند تو هم با بندگانش در دنيا اين جوري برخورد کن. پس در آن مجموعه ي قرآني که يک شاخص به ما مي دهد و براساس آن شاخص مي گويد حرکت کن. توبايد نگاه کريمانه و به دور از آلودگي و به دور از آن چيزي که با انسانيت تو ناسازگاري دارد، حرکتي زيبا ومتناسب با هويت و شخصيت انساني خودت داشته باشي. اين شاخص را در درون ما مي گذارد و مي گويد که خشمگين شو، کرامت ميگويد گذشت کن و تحت تاثير خشم خودت قرار نگيرد. در مقابل دشمن موشک جواب موشک ولي در مقابل دوستان مهرباني و مودت. اشداء علي الکفار رحماء بينهم. بين خودمان موشک جواب موشک ندارد. طرف هم نخواسته که موشک بفرستد، عصباني شده يک چيزي گفته است. شما با مهرباني و ناديده گرفتن اشتباه او، جوابش را بدهيد. شما موشکي از جنس انساني خلق کن و برايش بفرست، بعد ببين که او را خاضع مي کني يا نه ؟ اگر او موشک خشم زد و شما با موشک خشم جوابش را دادي او را بيشتر خشمگين مي کني و او را بيشتر با خودت دشمن ميکني. شما با موشکي جواب او را بده که از پايگاه انساني صادر بشود نه موشکي که از پايگاه حيوانيت صادر بشود. خشم يک موشکي است که از پايگاه حيوانيت صادر شده است اما شما با لطف ومهرباني و نگاه کريمانه که مي کنيد، يک موشکي از پايگاه انسانيت صادر مي کنيد و او را آرام مي کند و تسليم شما مي شود. قرآن مي فرمايد: دشمن تو يک دوست مهربان مي شود.
سوال – سوره اعراف آيات 87-82 را توضيح دهيد.
پاسخ – مي فرمايد: ميزان کيد را در دست بگيرد و حقوق مرد را کم نگذاريد. اين ميزان فقط براي پشت دخل مغازه نيست و هر چيزي ميزاني دارد. ميزان همه کارهاي ما بايد کرامت باشد. از مردم چيزي کم نگذاريد. وقتي اين آيه را مي شنويد ذهن تان سراغ بقال سر کوچه نرود. اگر بعنوان پدر يا مادر هستي براي فرزندانت کم نگذار. بعنوان کارمند يا کارگر يا هر کسي که هستي سعي کن که حقوق کسي را کم نگذاري و آن را رعايت کني. وزنه ي اور ا چرب تر بکش. نگو اگر من گذشت کنم او پُررو مي شود و سوءاستفاده مي کند. اينها از بين نمي رود. اينها حقيقتي است که ما را مي سازد. اين محبت ها و کرامت هايي که در مقابل انسانها داريم در حقيقت ما را کريم بار مي آورد. فکر نکنيد که فقط نفع به ديگران رسانده ايد. امکان ندارد که اين چراغ روشن باشد و به ما نور نرساند. اگر ما از گرمي آتش استفاده مي کنيم، اول خودش گرم است و بعد ما از آن استفاده مي کنيم. اگر ما حقوق مردم را رعايت کنيم و با کرامت نفس با ديگران برخورد کنيم.، اول خود ما کريم مي شويم، آن بهره اي که اطرافيان از ما مي برند پرتويي از نورانيت ماست. پس اول خود ما نوراني مي شويم و بعد آنها در پرتوي نورانيت ما نوراني مي شوند.
سوال – در هفته ي احسان و نيکوکاري قرار داريم. آيا در آموزه هاي ديني ما در مورد کمک کردن به اقوام و ديگران، ثوابي هم ذکر شده است ؟
پاسخ – بله. بحث فقر و برخورد با فقرا جايگاهي بسيار عمده اي دارد. اولا ما فقرا را به ديده ي تحقير نگاه نکنيم. بالاخره آنها هم انسان هستند. ثروت، موقعيت اجتماعي و اعتبارات دنيوي شخصيت نمي آورد. در نگاه ديني ما فقير و غني ندارد. اين انسان و مسلمان است و بايد مورد تکريم قرار بگيرد. حالا پول دارد يا ندارد فرقي نمي کند، لباسش نو است يا کهنه، اينها ملاک نيست. نگاه کريمانه با فقرا اين است که اولا نگاه تحقيري نکنيم. اينها برادران و خواهرهان ما هستند. برويم سر سفره ي آنها بنشينيم و سر سفره مان دعوتشان کنيم. ائمه ما هم اين کار را مي کردند. به آنها شصيت مي دادند. ديگر اينکه اگر مي خواهيم کمک کنيم صرفا جنبه ي مالي نباشد. به جنبه ي انسان او هم کمک بکنيم و فقير فکر نکند بخاطر فقرش کمبود انساني يا موقعيت اجتماعي دارد. بايد همان جوري که جلوي غني بلند مي شويم همان جور هم جلوي فقير بلند بشويم و به آنها نگاه متفاوت نداشته باشيم. همه ي آنها را به ديد کريمانه ي انساني نگاه کنيم. اين بسيار موثر است و آنهايي هم که کمک مي کنند بدانند که در حقيقت کمک مادي به اين فقير نيست. اولا به خودش کمک کرده است. يعني وقتي ما يک کار خير مي کنيم، اول خود ما نوراني مي شويم، پس اولين کمک را داريم به خودمان مي کنيم. ديگر اينکه به دين خدا کمک مي کنيم. ان تنصرو الله ينصرکم. بعضي ها فکر مي کنند که اين آيه فقط براي جنگيدن و فقط براي کارهاي شاخصي که مستفيما ديني باشد است. ما بايد توجه داشته باشيم که وقتي ما داريم به فقرا کمک مي کنيم، در حقيقت به نوعي ما به دين الهي و پياده شدن توحيد در جامعه کمک مي کنيم. چون بالاخره فقر در بين افراد تاثيرات متفاوتي مي گذارد. يک انساني است که از نظر سطح ايماني بالاست، ممکن است که از فقر استقبال کند و لذت هم ببرد. اما همه کس اين جوري نيستند. بعضي ها تحمل شان پايين تر است و ممکن است فقر او را نسبت به دين بدبين کند. وقتي شما به اين فقير کمک مي کند او را در فضاي ايمان نگه مي داريد يعني شما با کمک کردن مال به اين فقير جلوي ورود کفر به جامعه و فرار ايمان از جامعه را مي گيريد. پس شما حافظ ايمان مي شويد. شما جلوي حمله و هجوم کفر را مي گيريد. پس اگر شما اين نوع نگاه را داشته باشيد، آنموقع بجاي صد تومان هزار تومان ميدهيد زيرا همان طور که شما پشت جبهه به رزمنده ها کمک مي کرديد، اينجا هم با اين کمک ها براي تقويت ايمان کار مي کنيد. نکته ي بعدي اين است که دائم چشممان به ديگران نباشد که چرا کمک نمي کنند. نگوييد که فلاني وضعش خوب است و چرا کمک نمي کند. اگر من مي توانم يک ريال کمک کنم، از اين غافله عقب نمانم. به ديگران هم توصيه کنم اشکالي ندارد ولي اول خودم اين کار را انجام بدهم و بعد به ديگران توصيه کنيم.
سوال – آيا کمکهاي مالي بايد خيلي قابل توجه باشد ؟
پاسخ – در بحث صدقات بستگي به تمکن مالي شخص دارد. يک شخصي که دستش تنگ است باز صدقه بدهد. فقير به امام گفت که تنگ دست هستم. امام فرمود: صدقه بده. به فقرا کمک کن. کمک مالي هر چقدر هم که کم باشد، باعث ريزش رحمت مالي مي شود. انسان غني نگويد که اگر کم هم بدهم خوب است. انسان غني به اندازه خودش بدهد. فرهنگ کمک و بخشش بايد در همه ي آحاد جامعه باشد. اما باقر (ع) فرمود: روز قيامت به فقرا مي گويند که شما بي حساب وارد بهشت بشويد. جلوي در بهشت جلوي آنها را مي گيرند و مي گويند که شما مي خواهيد بي حساب وارد بهشت بشويد ؟ مي گويند که مگر به ما چيزي هم دادي که پس بدهيم. خدا مي فرمايد: در دنيا به شما ندادم که امروز بدهم. امروز دارم جبران ديروز را مي کنم. مي فرمايد: تمام کساني که به اينها کمک کردند وارد بهشت بشوند. کسي که تلاش کرده و زحمت خودش را کشيده ولي واقعا فقير است، نااميد نباشد. در حساب پس اندازش گذاشته اند. کساني هم که به آنها کمک کرده اند وارد بهشت مي شوند. پس مي بينيد که اين فضاي نيکوکاري، فضايي است که خدا در رحمتش را باز کرده و مي گويد که همه وارد بهشت بشويد.