برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين مهندسي
-پرسش و پاسخ
90-01-14
بهار از تبار محمد است و جهان بتدريج در قلمروي بهار گام برمي دارد، فردا با يک زلزله صبح مي شود آنگاه پيامبران با شاخه اي از گل محمدي بدنيا مي گويند: صبح بخير فردا ما آغاز مي شويم، فردا جنگلي از پرنده، آسماني از درخت و دريايي از خورشيد خواهي داشت فردا پايان بدي ها خواهد بود، فردا جمهوري گل محمدي است.
سوال – در آستانه ي بهار بيشتر افراد مي خواهند تغييري در زندگي خودشان بدهند و منتظر برنامه ي ما هستند، اين تغييرات را از کجا شروع کنند؟
پاسخ – خيلي از افراد اول سال تصميم مي گيرند که امسال، سال متفاوتي با سال گذشته يا سالهاي گدشته داشته باشند و اين تفاوت به سمت ترقي و تعالي باشد. اين تصميم قشنگي است. مثلا مي گويند که از امسال مي خواهم فلان کار مثبت را آغاز کنم يا اگر ضعيف انجام مي دادم آنرا قوي کنم يا فلان کار منفي را ترک کنم. اگر ما نگاهي به طبيعت داشته باشيم، در طبيعت دو نماد مي بينيم. يک سري نمادهايي از نباتات و گياهان که اينها خشک هستند و وقتي بهار مي آيد همچنان خشک مي مانند، تابستان مي آيد باز همچنان خشک مي مانند، پيداست که اين درخت از ريشه و اصلش جدا شده است و ارتباطي را که بايد با زمين برقرار کند تا بتواند تغذيه بشود و استعدادهايي که بايد در درونش قرار گرفته باشد از بين رفته است و اين ارتباط قطع شده است. اميد به اينکه طراوت و نشاطي پيدا بکند و شکوفه اي بزند، در آن نيست. يکسري درختان هستند که در زمستان خشک هستند ولي در بهار کم کم خودي نشان مي دهند. برگهاي کوچکي مي زنند، شکوفه مي زند و کم کم در تابستان ميوه مي دهد و شروع به رشد مي کند، اين درختان نشان مي دهند که به جايي وصل هستند و ظرفيت هاي خودش را از دست نداده است. ما انسانها هم دو دسته هستيم. عده اي اصلا حوصله ي تصميم هاي قشنگ ندارند، حوصله ي شنيدن نصيحت ندارند و اگر کسي هم کلمه اي حرف به آنها بزند متنفر هم مي شوند و در واقع فرار مي کنند و نمي خواهند يک تعامل قشنگي با خودشان داشته باشند و حوصله ي اينکه پاي سخن زيباي دلشان بنشينند ندارند و به نوعي مي خواهند خودشان را سرگرم مسائل روزمرگي بکنند و حاضر نيستند که يک تصميمي قشنگي بگيرند. کار با اين انسان سخت است و معلوم است که در اين انسان يک سري ظرفيتها بسته شده است. يکسري انسانها هستند که ظاهرا در خودشان چيزي نمي بينند ولي وقتي به درون يا به حرفشان گوش مي کنيم مي بينيم خواهان تصميم گيري هاي قشنگي هستند. خوبي ها را دوست دارند. انسانهاي خوب را دوست دارند. وقتي به خودشان مراجعه مي کنند مي بينند که خوبي ها را دوست دارند و از کارهاي قشنگ لذت مي برند هرچند که خودش اهلش نيست. از اين علامت ها مشخص مي شود که او به جايي وصل است. زيرا اگر وصل نبود شکوفه نمي کرد و برگ نمي داد. من خودم الان اهل کار نيستم ولي کساني که اهل کار و تصميم هستند را دوست دارم، اين نشان مي دهد که من اولا به خدا وصل هستم و اين ارتباط قطع نشده است و آن حيات معنوي وجود دارد و معلوم مي شود که ظرفيتها و قابليت هاي شما صفر نشده است. جمله ي معروفي است که مي گويد: من انسانهاي خوب را دوست دارم ولي از اهل آنها نيستم. اين ها انسانهاي اميدواري هستند و بايد اميدوارتر باشند.
اگر حرکت کوچکي در خودشان احساس مي کنند آن را کم نگيرند و آنرا انجام بدهند. درختان قبل از اينکه شکوفه بزنند آنقدر کوچک هستند که اصلا معلوم نيستند ولي نااميد نيست و از زمين مواد و املاح مي گيرد و از هوا اکسيژن مي گيرد و کم کم به درخت تبديل مي شود و شکوفه ها به ميوه تبديل مي شود. ما انسانها هم همين جور هستيم. اگر احساس هاي خوب کوچک در ما وجود دارد آنرا کم نگيريم. نگوييم که من اين همه بدي کردم، حالا يک کار کوچک به چه دردي مي خورد، من اين همه دلها را رنجانده ام، حالا يک مهرباني به يک نفر و سلام گرم با يک نفر کردن چه فايده اي دارد. اين خوبي ها هر چند هم که کوچک باشد آنرا جدي بگيريم. همين جدي گرفتن ارتباط با معنويات را قوي مي کند و وقتي اين ارتباط قوي تر شد، پُر از معنويت، حيات مجدد و طيبه مي شود و بعد مي بيند که قبلا هيچ طراوتي نداشت ولي الان طراوتي دارد و مي خواهد شکوفا شود و گل هم مي کند و کم کم مي بيند که تبديل به ميوه هم شد و با گذر زمان وقتي به خودش نگاه مي کند مي گويد که آيا من همان انسان خشک و بي برگ هستم ؟ مي بيند که چقدر در خودش تحولات بوجود آمده است. پس از اين تغييراتي که در طبيعت و بهار قشنگ ايجاد مي شود استفاده کنيم و ما هم بهاري زندگي کنيم. کارهاي کوچک قشنگ را دست کم نگيريم. اگر به خودم نگاه مي کنم و مي بينم که چشم، دهان، فکر، دست و پايم خشک است يعني کارهاي قشنگ نداشته ام، نااميد نشوم. همين که در درون دلم احساس مي کنم که زيبايي را دوست دارم، اين را محکم بگيرم که اين حلقه ي اتصال است. مبادا به آنها بي اعتنايي کنم و به تعبير قرآن روزي از آنها متنفر بشوم. قرآن مي فرمايد: انسانهايي هستند که وقتي از خدا براي آنها مي گوييد دلهايشان مشمئز ميشود. اينها همان درختان از بيخ خشکيده و نابودشده هستند. شما در خودتان بگرديد مطمئنا چيزهاي قشننگ زيادي در خودتان پيدا مي کنيد.
سوال – من پشت سر پدر و مادرم غيبت کرده ام و حالا خيلي پشيمان هستم و خجالت مي کشم که از آنها طلب بخشش کنم. آيا راه ديگري هست که گناهم بخشيده بشود يا خير ؟ من حدود دوسال پيش حق همکلاسي هاي خودم را ضايع کرده ام و به خاطر گناه من او را مجازات کرده اند. الان نه اسم او يادم هست و نه امکان اين را دارم که دنبال او بگردم. من بايد چکار بکنم ؟
پاسخ – اينها قشنگي هايي است که در وجود افراد وجود دارد. حالا خلافي کرده و خشکي را در خودش احساس مي کند ولي طراوتي اصيل در او وجود دارد. مي گويد که من از عمل زشتي که انجام داده ام نگران هستم. دنبال راه کاري مي گردد تا آنرا تبديل به طراوت و پاکي بکند يعني آنرا به وجود مثمرثمر تبديل کند. ديد پدر و مادرها نسبت به فرزندانشان خيلي خوب است. وقتي آنها مي بينند که فرزندشان از آنها عذرخواهي مي کند و مي گويد که در خلوت و تنهايي يا در ظاهر آن طور که بايد خوب برخورد نکردم و من را ببخشيد، اشک شوق در چشم پدر و مادر حلقه مي زند که چنين فرزندي دارند بنابراين جوان عزيز از اينکه مي خواهد اين مسئله را با پدر و مادرش مطرح کند ناراحت نباشد زيرا اين حالت قشنگ و زيبايي است که برخورد مي کنند. اينها را در حالت کلي بگويد و لازم نيست که تک تک بگويد که کجا چه گفتم و چه کار کردم. همين که جلوي پدر و مادر بيايد و عذر خواهي بکند و بگويد که من را حلال بکنيد کافي است. پدر و مادر حق زيادي به گردن ما دارند. خيلي دوستانه و صميمي و متواضعانه بنشيند و اينها را بگويد. حالا فرض کنيم چنين کاري را نمي تواند بکند. روايتي از رسول گرامي اسلامي در مورد تواضع و لبخند در مقابل پدر و مادر داريم که مي فرمايد: اگر با چهره اي متبسم و بشاش با پدر و مادر برخورد کنيم خدا ثواب يک حج عمره مقبوله در نامه ي اعمالتان مي نويسد. يکي از صحابه تعجب کرد و پرسيد: يک نگاه با تبسم و يک حج عمره ي مقبوله ؟ شايد ما روزانه صد بار اين کار را بکنيم. ايشان فرمود: خداوند صد حج عمره ي مقبوله در نامه ي اعمالتان مي نويسد و فرمود الله اکبر. چه در مورد خدا فکر مي کنيد. فکر مي کنيد خدا کم مي آورد يعني حج عمره هايش تمام ميشود و دستش خالي مي شود. اي جوانان اين فرصت ها را از دست ندهيد. با يک نگاه بشاش و مهربان ثواب يک حج عمره را ببريد بدون اينکه هزينه اي بکنيد زيرا رفتن به حج عمره هزينه دارد. تعجب نکنيد که کسي که در خانه اش نشسته ثواب حج عمره را مي برد و کسي که به مکه مي رود هم همين ثواب را مي برد. آنچه که مهم است کار فيزيکي نيست، آن ويتامين و محتواي کار است. ممکن است طرف سفر حج را هم برود ولي آن اخلاص و طراوتي که بايد داشته باشد نداشته باشد معلوم نيست که حجش مورد قبول باشد. ولي ممکن است طرف با يک لبخند و مهرباني ثواب حج عمره را به سوي خودش جذب کند.
در مورد ضايع کردن حق ديگران که چندين سال گذشته است، در دعاي روز دوشنبه داريم که خدايا من از تو طلب مغفرت مي کنم بخاطر نذرهايي که کردم و آن را فراموش کرده ام، وعده هايي داده ام که فراموش کرده ام آن را وفا کنم. شايد در عمرم حق کسي را ضايع کرده ام و نمي دانم و اگر مي دانم دسترسي به او ندارم و حتي اسم او را هم نمي دانم ولي فقط مي دانم در دوران بچگي وقتي مدرسه مي رفتم مثلا خودکاري گرفته ام و پس نداده ام يا در عالمي بچگي آن را برداشته ام و الان متوجه شده ام يا احيانا غيبت کسي را کرده ام يا آبروي کسي را برده ام، الان امکان جبران آن را ندارم، خدايا از تو مي خواهم که از همه ي اينها صرف نظر بکني. در ادامه ي دعا مي فرمايد: خدايا اگر من را مشمول آمرزش خودت بکني چيزي از تو کم نميشود و اگر چيزي به من ببخشي به تو ضرري نمي رسد. ما چنين خدايي داريم که تمام فضا را براي آمرزيدن ما و اينکه ما را مورد بخشش قرار بدهد آماده مي کند. ائمه دائما اين فضاها را در دعاها براي ما مطرح کرده اند که نااميد نشويم. انسان چند تا کار مي تواند دراين موارد که دسترسي به طرف ندارد انجام بدهد. حالا ممکن است دسترسي به طرف دارد ولي اگر بخواهد به او بگويد که غيبت تو را کرده ام، شري به پا مي شود و نگراني هايي بوجود مي آيد.
يکي اينکه طرف توبه کند که از اين به بعد اين کار را نکند. با خودش بگويد قبلا اين کار را از سر ناداني و ناآگاهي کردي ولي الان ديگر اينکار را نکن. اين فضاهايي که در اين دعاها وجود دارد به اين معنا است که اي بنده ي من، اگر تا بحال خلافي کردي از اين به بعد جلويش را بگير و اين کار را ادامه نده، من بنده ي خودم را از طرف خودم راضي مي کنم. در اين دعا داريم که خدايا تو از طرف من او را راضي کن. در اينجا فرض اين است که امکان پيداکردن طرف نيست ولي اگر من دفتر شما را برداشتم بايد آن را به شما برگردانم. ما نمي توانيم حق طرف را ضايع کنيم و بعد بگوييم که استغفار مي کنيم و تمام مي شود. در همين دعا هم داريم که من در فضايي هستم که امکان انجام آن براي من نيست. پس اول استغفار کند و بعد جبران مافات بکند. دو رکعت نماز يا سوره ي قرآني بخواند و آنرا هديه به طرف بکنم و لازم نيست که طرف اين را بداند زيرا اين هديه در نامه ي اعمال شما ثبت خواهد شد. مثلا در سفر زيارتي نائب الزياره بوده و سلامي از طرف به امام کرده است يا در حج طوافي به طرف هديه کرده است. پس اين کارهاي معنوي را انجام بدهيم. حتي مي توانيم به امور خيريه کمک کنيم و به طرفي که غيبتش را کرده ايم يا مالي از او را ضايع کرده ايم هديه کنيم. مثلا در بيست سال پيش مبلغي از مال کسي را ضايع کرده ايم. آن مبلغ را در کار خير بکار مي بريم و به طرف هديه مي کنيم. پس همه ي اين کارها را انجام بدهيم و در روز قيامت وقتي خدا مي بيند ما اين کارها را انجام داده ايم و طرف مي بيند که خوبي براي او فرستاده ايم راضي مي شود و اگر راضي نشد، خدا از فضل و کرمش او را راضي مي کند. ما بين خودمان و خدا بگوييم که خدايا اگر هر کسي حقي از من ضايع کرده، اگر آبروي من را برده و غيبتي کرده، او را ببخش. تنگ نظري بد است. اگر ما مي خواهيم در روز قيامت خدا ما را ببخشد و با مهرباني با ما برخورد کند با بندگانش با مهرباني برخورد کنيم. اگر مي خواهيم خدا از سر مغفرت و گذشت با ما برخورد کند با بندگانش با معفرت برخورد کنيم. اگر من بگويم که چرا غيبت من را کرده و من تو را حلال نمي کنم و تو را به خدا و ابوالفضل واگذارت مي کنم خدا هم تو را نمي بخشد و به تو سخت مي گيرد و تو هم گرفتار هستي ولي اگر بگويي که من به عفو و کرم او را مي بخشم، به فضل الهي يعني براي اينکه فضل الهي را جلب کنم، از سر تقصيرات اين فرد مي گذرم، خدايا تو هم از سر تقصيرات من بگذر. اگر مي خواهيم بخشيده بشويم ببخشيم، اگر مي خواهيم کرم خدا شامل حال ما بشود کرم ما شامل حال ديگران بشود، اگر مي خواهيم خدا با مهرباني با ما برخورد کند با ديگران با مهرباني برخورد کنيم.
يعني هر جوري که دوست داريد خدا با ما برخورد کند با بندگانش همان جور برخورد کن. اگر شما نبخشيد بدانيد که خودتان هم گرفتار مي شويد. به فردي گفتند که خبر بدي برايت داريم، ماشينت را دزد برده است. فرد گفت که اين که خبر بد نيست. خير بد آن است که انسان گناه کرده باشد. اين ماشين قبلا نگهداريش به دست من بوده است ولي از الان بدست فرد ديگري افتاه است. خدايا اول من را هدايت کن و بعد کسي که ماشين را برده هدايت کن. من خودم به هدايت نيازمند ترهستم تا ديگران. خدايا از سر تقصير من بگذر و از سر تقصير او هم بگذر. من او را حلال کردم. روز قيامت آن قدر گرفتار هستم که وقت ندارم به حساب او رسيدگي کنم. اين حرکت، حرکت قشنگي است. ديگر فرقي نمي کند که اين ماشين بگردد يا برنگردد. اين ها را نمي گوييم براي اينکه فضا براي دزدها باز باشد و بگويند که ما ماشين را مي دزديم و بعد طرف ما را حلال مي کند. ما اينها را مي گوييم که باز برخورد کنيم. برخوردهاي انقباضي و برخوردهاي تاريک قشنگ نيست.
سوال – دختري بيست و دو ساله هستم. از وقتي خودم را شناختم دوست داشتم اسلام را قلبي بشناسم و اسلام شناسنامه اي نباشم. راهنمايي بفرماييد که من چکار بايد بکنم ؟
پاسخ – آنچه که در عرف ما تحت مسلمان شناسنامه اي است يعني اينکه مي پرسند شما مسلمان هستيد و شما مي گوييد: بله. اگر مي خواهيم با مسلمان شناسنامه اي متفاوت باشيم بايد ببينيم اسلام چه کارهايي را حلال کرده و چه کارهايي حرام کرده است. چه بايد ها و نبايد هايي دارد. اگر مي خواهيم متفاوت باشيد از همين الان واجبات را شروع کنيد. لازم نيست که يک دوره قرآن و تفسير آن و فلسفه را بخوانيد از همين واجبات شروع کنيد. از اولين محرماتي که بايد ترک کنيد شروع کنيد. البته در ضمن آن مطالعاتي هم داشته باشد. اين کار شيطان است که مي گويد اگر مي خواهي مسلمان باشي بايد کار را از زيربنا شروع کني. شما زير بنا را داري زيرا قبول داري که مسلمان هستي. بالاخره ي يک اطلاعات اوليه حتي خيلي مختصر داري، از همينجا شروع کن. مي داني که خيلي از کارها را بايد ترک کني. مي داني که نبايد غيبت کني و مال مردم را بخوري و مي داني که بايد به ديگران احترام بگذاري. اينها را مي داني. اگر اينها را انجام بدهيد متفاوت مي شويد. اين بايدها و نبايد هايي که من انجام مي دهد نشان مي دهد که من فقط مسلمان شناسنامه اي نيستم و متفاوت از مسلمان شناسنامه اي هستم. پس يکسري بايدها و نبايدها و واجبات و محرمات است که من خودم را در اين فضاها قرار بدهم بعد در کنار اين رفتارهاي مثبتي که انجام مي دهم و ترک گناهي که مي کنم باعث مي شود که ارتباط من با خدا تقويت بشود. اين بايدها و نبايدها فرصتي براي رشد ايمان فکري ما مي شود. با قرار دادن اعتقاد فکري در اين فضاي بايد ها و نبايد ها، رشد قشنگي ايجاد مي شود. الان امکان مشاوره داشتن خيلي راحت است. انسان در هر گوشه ي دنيا که باشد با تلفن مي تواند مشاوره داشته باشد. سوالات را از کارشناسان مذهبي بپرسيم. با انجام ظاهري اعمال واجبات و محرمات، خودبخود زمينه ي فطري در ما شکفته ميشود.
سوال - سوره توبه آيات 14-20 را توضيح دهيد.
پاسخ – مي فرمايد: مساجد بايد آباد بشود. آباداني مساجد به چيست ؟ به کساني است که ايمان به آخرت و قيامت دارند. اينها انسانهايي هستند که مسجد را مي سازند و آباد مي کنند. در روايت داريم که آباداني مسجد به ظاهر و رنگ آن نيست، به لوستر و فرش آن نيست، به محراب و کاشي نيست، به تزيين معماري نيست بلکه آباداني مسد به حضور مومنين در مسجد است. طرف پول ندارد که مسجد بسازد ولي مي تواند در مسجد شرکت کند. اگر مسجدي از خشت و گل باشد ولي حضور مسلمانان در آن زياد باشد، به اين مسجد آباد مي گويند. اگر مسجدي را خيلي زيبا بسازند ولي مومنين در آن نباشد، اين مسجد خرابه است و آباد نيست. اگر مي خواهيم جزء عامران مساجد باشيم بايد حضورمان در مساجد بيشتر باشد، اقامه ي نماز را در مساجد انجام بدهيم. اگر اين جوري باشيد جزء کساني هستند که راهتان را در زندگي پيدا کرده ايد و مي دانيد در زندگي چه جوري بايد باشيد.
سوال – من دختر جواني هستم که در کارسناسي ارشد درس مي خوانم و خانواده ام مذهبي است ولي در سطح پايين است. خيلي احساس تنهايي مي کنم و انگيزه ندارم. به محض اينکه تنها باشم فکر گناه مي کنم. دختري که بخاطر وضع مالي خانواده اش خواستگار ندارد با نيازهايش چگونه بسازد ؟ گاهي مي گويم که از فردا ديگر فکر گناه نمي کنم ولي باز دوباره اين کار را مي کنم و مي گويم شايد خدا من را به خودم واگذار کرده است که توبه ام قبول نمي شود. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اگر خداوند کسي را به خودش واگذار بکند، فرد گناه مي کند و اصلا هم پشيمان نمي شود. خلاف مي کند و از خلاف هم لذت مي برد و احساس پشيماني و ندامت هم به او دست نمي دهد. اينها را خدا به خودشان واگذار مي کند. اين افراد راحت گناه مي کنند و افتخار هم مي کنند و گردنکشي هم مي کند و اگر به او نصيحت کنيم اصلا قبول نمي کند. او خودش را در فضاي مثبت و قشنگ مي بيند و فکر مي کند که هنر مي کند که اين کارها را مي کند. اينها افرادي هستند که خدا آنها را رها کرده است و مي فرمايد که تمتعوا و سوف تعلمون. برخوردار شويد، بزودي خواهيد فهميد. هرچه فضا را آماده کردم که برگرديد ولي برنگشتيد، الان برويد و عشق تان را بکنيد. خدا براي اين افراد از در و ديوار خوشي مي ريزد. حالا که مي خواهند غافل باشند و به خودشان واگذار شده اند، من هم به آنها نعمت هاي زيادي مي دهم تا اينها باعث غفلت بيشتر آنها بشود. بنابراين اين افراد احساس نگراني نمي کنند و خيلي هم خوش مي گذرانند. اما افرادي که فکر گناه هم آنها را آزار مي دهد جزء کساني نيستند که خدا آنها را به خودشان واگذار کرده است. اين القاء شيطان است و جلوي آن را بگيريد. شيطان مي گويد که تو که گناه کردي ديگر توبه و کارخوب فايده اي ندارد و مي خواهد شما را به طرف گناه بکشاند. پس اين عزيزان کاملا اميدوار باشد. اين احساس پشيماني، احساس قشنگي است. همين که از فکر گناه يا خود گناه احساس بدي دارد، نشان مي دهد که آثار معنوي هنوز در ايشان وجود دارد. و احساس مي کند که هنوز ارتباط با خدا دارد. ديگر اينکه خانواده ها براي ا زدواج سخت نگيرند. بعضي از پدرها و مادرها شرايط سنگيني براي ازدواج مي گذارند يا اينکه شرايط مالي براي ازدواج مي گذارند. روايت داريم که اگر بخاطر ثروت يا شهرت يا زيبايي دختر يا پسر ازدواجي صورت بگيرد، خدا مي فرمايد که من آنها را از طرف مي گيرم. اينها معيارهاي مادي و دنيوي است و جذابيت و کششي براي ادامه ي زندگي ندارد. دورا دور جذاب است ولي وقتي در فضاي آن قرار گرفتي، کم کم براي شما بي مزه مي شود و دليلي براي استمرار و ادامه ي زندگي نداريد. قرآن مي فرمايد: کساني که شرايط ازدواج براي آنها فراهم نيست عفت پيشه کنند. خدا اين توانمندي را در مواجه با گناه درانسان گذاشته است. اگر وقتي در خلوت قرار مي گيرد فکر گناه مي کند، سريع فضايش را عوض کند. سعي کند که مشغوليات ذهني که باعث تحريک غريزه ي حيواني او مي شود را تحريک نکند. محيط زندگي اش عوض کند. انشاءالله خدا در آينده ازدواج بهتري را براي او در نظر گرفته است. پس نااميد نباشد. شايد اصلا همين آزمايش ايشان باشد. يکي را با بيماري، يکي را با فقير يا ثروت امتحان مي کنند يا يکي را با فراهم شدن شرايط ازدواج فراهم مي کنند يا يکي را با عدم اين شرايط امتحان مي کنند. پس پدرها و مادرها سخت نگيرند و براي ازدواج شرايط مادي و دنيوي را در نظر نگيرند. ازدواج را آسان بگيرند تا ازدواج بيشتر بشود. هر چه ما آسانتر بگيريم جوانان راحت تر زندگي مي کنند. اگر در فضاي گناه آلود قرار گرفتيم حتما فضا را عوض کنيم. بجاي اينکه به نداشته ها فکر کنيم بهتر است به بندگي خدا فکر کنيم. بايد تمام نيازهايي که خدا به من داده، در راه بندگي و ايماني که در راه خدا بايد داشته باشم سازماندهي کنم. من بايد شهوت، ريا، غضب و اميال خودم را در اين فضا پرورش دهم و ببينم چه عواملي باعث ضعف ايمان من مي شود. خيلي از جوانان در اين شرايط هستند ولي اصلا فکر گناه نمي کنند. نمي گويند که چون شرايط براي ما فراهم نيست پس گناه کنيم. اين خودش يک فضاي امتحان است. يعني کسي که تحت فشار جنسي قرار گرفته است و مبارزه مي کند اين مصداق مبارزه در راه خدا است او با شهوتش مبارزه مي کند. يکي با مال در راه خدا مبارزه مي کند، يکي با جان در راه خدا مبارزه مي کند و يکي با همين جهاداکبر در راه خدا مبارزه مي کند. کسي که در خلوت مي خواهد فکر گناه به سرش بزند، دو رکعت نماز مي خواند و با شيطان نفسش درگير مي شود، به مراتب اين فرد که با نفسش مبارزه مي کند از کسي که در راه خدا مبارزه مي کند بالاتر است زيرا او دارد جهاد اکبر انجام ميدهد. کسي که زير بار شهوتش نمي رود و آن را کنترل مي کند و با نماز خواندن از خدا کمک مي گيرد، آرامش مي گيرد. بداند که در جهاد بزرگي قرار گرفته است.
AA