اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-10-28-حجت الاسلام والمسلمين مهندسي- پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين مهندسي

- پرسش و پاسخ

88-10-28
7 – در طول زندگي ما دچار گناهان ريز و درشت مي شويم چه خواسته و چه ناخواسته و خدا هم، اعمال ما را حتي اگر به اندازه دانه خردلي باشد، حساب و کتاب ميکند، با اين حساب ما بايد انتظار جهنم را بکشيم. راهنمايي بفرماييد.
درست است که ما گناه مي کنيم و بايد احساس گناه در پيشگاه خدا داشته باشيم اما اين سوال کننده ي عزيز بايد توجه داشته باشد که ان الاحسنات يذهبن السيئات: خوبي ها بدي ها را از بين مي برد. گاهي مي بينيم فضاي اين استوديو تاريک است ولي وقتي اين پروژکتورها روشن شد، تمام تاريکي ها از بين مي رود. گاهي انسان موفق ميشود که کار خيري را انجام بدهد، اين کار خير خيلي از آلودگي ها را از بين برد. بحث گناه و ثواب مثل همين تاريکي است که مثال زديم يا بدني که آلوده است و کثيف است، حمام مي رود و تميز ميشود و هميشه که کثيف نمي ماند. امکان مسئله اي در قرآن مطرح شده است. امکان دارد که خدا تمام گناهان يک شخص را ببخشد حتي بدون توبه. مگر کسي که شرک بورزد چون گناه شرک فقط با توبه پاک ميشود. بقيه گناهان ممکن است بدون توبه هم بخشيده بشود. اگر قصد توبه باشد که شرک هم با توبه پاک ميشود مثل تمام کفار قبل از اسلام که با توبه از اولياءالله شدند. امکان اين مسئله است واين امکان اميد آفرين است. بايد به اين سوال کننده که مي گويد پس بايد منتظر جهنم باشيم، بگوييم که در اينجا باب رحمت باز است و امکان دارد که بدون توبه هم مورد بخشش قرار بگيريم. ولي باز تاکيد مي کنم که استفاده سوئي از اين نکنيم که بگوييم: من گناه ميکنم خداوند هم وعده داده است. اين همگاني نيست که هرکس که گناه کند مي بخشد بلکه امکان آنرا مطرح مي کند. ما نمي دانيم اين در مورد چه فردي صدق ميکند. شايد درباره ي من صدق بکند، چرا نااميد باشم؟ اگر من بي نهايت گناه کرده ام چرا بايد منتظر جهنم باشم؟ اولا باب توبه باز است. شايد من توبه هايي کرده ام که گناهان قبلي من را از بين برده است، عمل خيري انجام داده ام که اين عمل باعث پاک شدن آلودگي هاي قبلي من شده است، شايد مشمول اين قانون باشم. و مشمول اين عفو بشوم، پس چرا بايد نااميد باشم؟ خدا مي فرمايد: با اينکه گناه زيادي کرده ي از رحمت خدا نااميد نباش. ياس خودش از گناهان بزرگ است. بزرگترين گناه کبيره ياس از از رحمت الهي است. گناهي بالاتر ازيأس نداريم. هر چه هم که گناه کرده ايم باز نبايد منتظر جهنم باشيم. از طرفي اين نگاهي است که به گناه خودمان ميکنيم. وقتي به کرم الهي نگاه ميکنيم جمله ي امام سجاد (ع): الهي اذا رايت ذنوبي. اگر چشم انداز خودمان و رفتار خودمان باشد و به آنها نگاه کنيم، بله نااميد هستيم ولي وقتي به رحمت و کرم پروردگار نگاه ميکنيم اميدوار مي شويم. الهي چون در خود نگرم از جمله خاکساران و خاک بر سر، و چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر. بايد مراقب اعمالمان باشيم. بايد مراقب ايمان و دين مان هم باشيم. هر کاري مراقبه مي خواهد.

شما مي گوييد پشيماني از گناه خوب است و انسان بايد اميد به بخشيده شدن گناهان داشته باشد. اما اين اميد به مهرباني خدا، در من انگيزه گناه را بيشتر مي کند و ميگويم خدا مهربان است و من را مي بخشد و به همين راحتي هم گناه ميکنم. البته من بلافاصله بعد از ارتکاب گناه، توبه ميکنم ولي دوباره گناهم را تکرار ميکنم. چکار بايد بکنم؟
در قرآن کريم آيه اي داريم که اين تنوع استفاده از آن شده است. ما غرک بربک الکريم. بعضي ها مي گويند خدا خودش يواشکي دارد به ما مي فهماند که چه باعث شد که به پروردگار کريم خودت مغرور بشوي. خوب مي گويد: کرم است و اگر کرم نبود که ما مغرور نمي شديم اگر بگير و ببند بود که ما مغرور نمي شديم. چون کريم و با گذشت هستي بنابر اين ما مغرور شديم. علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي فرمايد که اين برداشت درست نيست. زيرا اين آيه در آيات قبل و بعدش در سياق آياتي که قرار گرفته، خدا مي خواهد بفرمايد که من اين همه کرم کردم، من اين همه لطف کردم، آيا نتيجه اين همه کرم و لطف ناسپاسي بود؟ در تعامل روزانه که ما باهم داريم، اگر يکنفر هميشه به ما محبت کرده، هميشه بزرگواري کرده، هميشه ما را دوست داشته و هميشه مشکلات ما را حل کرده، آيا در مقابل چنين آدمي قرار بگيرد چکار مي کنيد؟ در غياب او از او تعريف ميکنيد و هميشه از او تشکر مي کنيد. رابطه ما با خدا هم همين است. خدا اين همه به ما کرم کرده و محبت نشان داده است و در اميد را به سوي ما باز کرده است، واقعا نتيجه اش اين است که ما نافرماني کنيم؟ برويم حرف يطان که دشمن اوست گوش بدهيم. آيا اين رسمش است؟ آيا بايد اين جوري برخورد کنيم؟ يا اينکه وقتي اين همه اميدوارمان کرده و پيام مهر و محبت داده و گفته من ناديده مي گيرم و تو هم ناديده بگيرد، و اين همه نعمت ها به ما داده، آيا ما بايد بگوييم ولش کن. ما بايد در عين اينکه اميد داريم، بايد خوف هم داشته باشيم. خوف و رجاء بايد کنار هم قرار بگيرد. اگر انسان اميد غالب بر خوف داشته باشد، او را گرفتار غرور مي کند. اگر خوف غالب بر اميد داشته باشد، او را مايوس ميکند، براي اينکه نه مغرور بشويم و نه مغرور بشويم امام باقر (ع) فرمود: خوف و رجاء بايد مثل دو کفه ترازو باشد و مساوي همديگر. در يک کفه خوف و در يک کفه ي ديگر رجاء. اگر رجاء غالب شد غرور مي آورد و مي گويد خدا که اين همه مهربان است پس بگذار گناه کنم او مي بخشد. اگر خوف غالب شد، يأس مي آورد. و ميگويد خدايي که اين همه غضب دارد و بخواهد شامل من بشود من ديگري اميدي ندارم. و او را مايوس مي کند. فرمود: هيچ کدام بر ديگري برتري نداشته باشد. پس ايشان که ميگويند: ما اميد به عفو پروردگار داريم بايد در کنارش خوف هم باشد و جلوي نفسش را بگيرد. ما بايد نفس خودمان را کنترل کنيم و تقوي دشاته باشيم. تقوي براي خود نگهداشتن است. به ميزاني که گناه مي کنيم به خودمان و فرصت هاي مان پشت پا مي زنيم. ما موجود بي ارزشي نيستيم. خدا مي گويد که همه چيز را براي تو آفريدم و تو را بريا خودم آفريدم پس چنين موجودي مثل انسان نبايد خودش را به ابعاد انساني آلوده کند و دنبال لذات مادي باشد. آن هم لذاتي که زودگذر است و بعد هم پشيماني است. اگر ما پيرامون اين مسائل فکر کنيم که اين همه خدا به ما لطف کرده، آيا نمي تواند آنها را بگيرد؟ چه کسي اين بينايي را به ما داد آيا نمي تواند آنرا بگيرد؟ چه کسي اين بلاها را دفع مي کند؟ همه مي توانند معرفت حاصل کنند. بهترين حوزه ي معرفت همان دل انسان است. هرکس، آنچه را که خدا به او داده، در مورد آن فکر کند، آيا در هنگام گناه نمي تواند آنرا از من بگيرد؟ خدا قهر آميز با من برخورد نمي کند. وقتي که شما غيبت مي کنيد مي تواند گويايي را از تو بگيرد و تو را لال کند ولي نمي کنم. ما احيتاج به عرفان و فلسفه نداريم. خود اين عرفان و فلسفه است. پيامبر خيلي عبادت مي کرد و بعضي وقتها پاي حضرت ورم مي کرد. بخاطر اينه زياد مي ايستاد و عبادت مي کرد. از پيامبر پرسيدند شما که معصوم هستي چرا اين قدر عبادت ميکني؟ پيامبر گفت: من تشکر نکنم؟ من با عبادت از خدا تشکر مي کنم. اگر اين روح سپاس و قدرداني و درک اينکه اين مسئله يک ارزش است، که اگر در تعامل اجتماعي کسي به ما محبت کرد، ما هم سعي کنيم که محبت کنيم و جواب خوبي را خوبي بدهيم. خدايي که اين همه خوبي و مهرباني در حق ما کرده است آيا بايد سربالا جوابش را بدهيم؟ يک مقدار روي اين ها فکر کنيد معرفت تان بالا مي رود.

من بعد از دهه اول محرم به آرايشگاه رفته ام و فاميل به من ميگويند که مرتکب گناه شده اي و بايد دو ماه محرم و صفر به آرايشگاه نرويم. آيا من مرتکب گناه شده ام؟
اگر خانمي در حد معمول و متداول براي اصلاح خودش رفته باشد، اين گناهي نيست. اگر آرايش در حدي است که در معرض ديد ديگران است و براي جذابيت ديگران باشد هر وقت آن حرام است. چه محرم و چه غير محرم ولي اگر نه در حدي که براي اصلاح خودش و تميزي براي خانه و همسرش و بنا نيست که در معرض ديدي ديگران هم قرار بدهد، اگر اين باشد اشکالي ندارد. مجالس عروسي و روابط زناشويي هم همين طور است. روابط زناشويي را خدا حلال کرده است. البته در ايام فقهي که حرام ايت و مشخص است ولي دراين محرم و صفر حرمتي ندارد. مجالس عروسي که بعنوان شادي است معمولا به احترام امام حسين (ع) اين اتفاق نمي افتد. ولي بعضا سوال ميکنند که در اين ايام بهتر است که ترک بشود. البته خواندن نکاح عقد اشکالي ندارد ولي اگر بخواهد مجلس شور و نشاطي باشد بهتر است بعد از اين ايام باشد.
با اينکه چند سالي است که عباداتم را ترک کرده ام اما دلم لک مي زند که يک نماز بي ريا بخوانم اما خجالت مي کشم. گرفتار اعتياد هستم. آيا نمازهاي من قابل قبول است اگر آنها را دوباره شروع کنم؟
من ميخواهم به اين سوال کننده تبريک بگويم خاطر کلمه ي خجالت مي کشم. ايشان از يک معرفت بالايي برخوردار است. گرچه گرفتار است ولي اين گرفتاري قابل برگشت است. اعتياد يک نوع مرض است. معتاد مريض است و قابل اصلاح است. به اصلاحش اميدوار باشد. ولي اين تعبير اينکه پيش خداوند خجالت مي کشد خيلي زيبا است. اين سوال کننده ي عزيز ببيند که چرا خجالت مي کشد؟ ببيند اگر در آن دلش معرفتي از حق نداشت چرا احساس شرمندگي ميکند؟ شايد ايشان خودش هم نمي داند چه معرفتي در وجودش نهفته است. و آن معرفت نهفته اش هست که باعث احساس شرمندگي مي کند. ايشان نوعي پروا دارد. اگر انسان بي پروايي بود، چه دليل داشت که خجالت بکشد؟ گناه را مي کرد و هيچ خجالت هم نمي کشيد. و به نقطه ي خطر مي رسيد ولي معلوم است که هنوز آثار معنوي در وجودش نهفته است و کاملا اميدوار باشد. به درگاه خداوند برود و در عين خجالت سر به سجده بگذارد. و بگويد الهي العفو. عبد فراري جز به در خانه ي مولا کجا برود. بچه از صبح تا شب در کوچه بازي مي کند ولي در هنگام تاريکي جز در آغوش گرم مادرکجا را دارد؟ بگويد: خدايا هرچه هستم و هر که هستم بنده ي تو هستم و جز تو جايي، اميدي و پايگاهي ندارم و برگردد. ايشان الان آغوش گرم الهي را احساس کرده است. نماز بخواند و سر به سجده بگذارد و به سمت خدا برود و آلودگي هايش هم پاک ميشود.
زندگي برايم تکراري شده است و گاهي فکر ميکنم اگر با پسري دوست بشوم از اين يکنواختي در مي آيم اما وقتي به گناه بودن اين کار فکر مي کنم پشيمان مي شوم. خواهش مي کنم من را راهنمايي بفرماييد.
اين دختر خانم توجه دارد که اين روابط گناه است. روايت داريم: اگر محبت نامحرم در دل قرار بدهيد مثل پروراندن آتش جهنم در دل است. زيرا اين محبت هاي باطل دل را مي سوزاند، جاي محبت هاي پاک و اصيل را مي گيرد و اساساً هوسراني و دنبال هواي نفساني رفتن مسحور چيزي جز آتش زدن به توانمنديهاي معنوي نيست. انسان را گرفتار نوعي مرگ معنوي مي کند. و اين دختر خانم عزيز توجه به اين نکات دارد که ميگويد: دلم مي خواهد از اين فضا بيرون بروم ولي مي ترسم گرفتار فضاي بدتري بشوم. جذابيت گناه جذابيت فريبنده و دروغين است. نمايشگري هاي دنيا چيزي جز فريبندگي نيست. اين را قبول بکنيد، ببينيد آنهايي که دنبال جذابيت دنيا بوده اند چقدر اين برايشان آرام بخش بوده؟ سعي نکنيد با مسکن هاي خطرناک تصور ميکنيم که داريم خودمان را درمان ميکنيم. اين ها مسکن هاي خيلي خطرناک است. بعد از مدتي آن آشوب هاي دروني و اضطراب ها ي دروني که محصول اين ارتباطات نامشروع و زشت است، آشکار ميشود. خوب چراانسان دنبال اين سراب ها برود؟ اين دختر خانم در وجودش بگردد واستعدادهايي که دارد و روحياتي که دارد آنها را کشف کند و آنها را در وجود خودش فعال کند. استعداد کارهاي فيزيک، استعداد کارهاي علمي و اجتماعي و استعدادهاي مختلفي را که دارد. به جاي اينکه چشم اندازش را يک سراب دروغينقرار بدهد، استعدادهايش را کشف بکند و در فضاي بندگي به معناي عام آن يعني وقتي مطالعه ميکند براي خدا وقتي کارهاي هنري انجام ميدهد خطاطي مي کند براي خدا، همه ي اين ها عرصه بندگي خداست، آنها را کشف بکند و خودش را در فضاهاي مثبت و ارزنده خودش را قرار بدهد. اين روابط و هوسراني ها مثل کسي است که بگويد: من از زندگي خسته ام و افسرده ام و مشکل داريم پس سراغ اعتياد مي روم تا مشکلم حل بشود. آيا واقعا اين راه حل است؟ از خود معتاد سوال کنيد تو که گرفتار شدي واقعا مشکلت حل است؟ گناه يک لذت موقت دارد و ممکن است يک آرامش موقت به او دست بدهد. کسي که معتاد است و شراب مي خود آيا لذت مي برد يا خودش را مست اين هوي و هوس کرده است؟ اين جوان عزيز اشتباهات ديگران را تکرار نکند و حس اينکه به گناه نگاه ميکند و وحشت مي کند را از دست ندهد شيطان در کمين است. انسان مي تواند در فضاهاي مثبت قرار بگيرد و مثبت انديش و مثبت نگر باشيم. استعدادهاي خودمان را شناسايي کنيم و سراغ اين مسائل هم نرويم.
من گناه زياد کرده ام ولي چهارسال است که توبه کرده ام و همه ي آنها را کنار گذاشته ام و به نماز روي آورده ام، از کجا بدانم که خدا من را بخشيده است؟
داستان فضيل را شنيده ايد که عمري دزدي ميکند و بعد برميگردد. بهترين دليل براي اينکه بفهميم که خدا ما را بخشيده يا نه، ببينيم که آيا از گناه متنفر هسيتم يا نه؟ همين که اين برادر از گناهان خودش بدش مي آيد و آنها را ترک کرده است و تصميم هم ندارد که آنها را تکرار کند معنايش توبه است. اين نشان مي دهد که خدا قبول کرده است. اگر قبول نيم کرد اين پشيماني براي ايشان بوجود نمي آمد. اگر قبول نميکرد اين ندامت براي او حاصل نمي شد. همينکه از کارهاي گذشته دست کشيده است وبه کارهاي گذشته اش نگاه مي کند و واقعا پشيمان است و الان هم ترک کرده و در آينده هم تصميم دارد که انجام ندهد همين توبه و پذيرش ميشود. اين روکرد عبادي را که پيدا کرده است، اين ها همه نشاني اين است که خدا از ايشان گذشت کرده و مراقب باشد که برنگردد.
من در روضه ها خيلي گريه مي کنم ولي نماز نمي خوانم. آيا امام حسين (ع) گريه هاي من را قبول مي کند؟
گريه بر امام مي کند خيلي خوب و قشنگ است. ارتباط زيبايي رابا امام برقرا رکرده است. ولي حيف نيست که اين جوان عزيز که اين طور در حوزه ي عواطف با اما رفيق شده و دلش بر امامش مي سوزد، در حوزه عقيده نبايد اين اتصال را برقرار کند؟ ببينيد آن امام در عاشورا در آن فضاي درگيري نماز مي خواند و شما براي آن امام گريه مي کنيد که سر بر نيزه قرآن مي خواند. اين جوان بايد فکر کند که من اين جور با امام انس دارم و اگر ايشان پيوند محکمي بين کربلا و دلش نبود اين جور اشکش را درنمي آورد اينکه اشکش را مي آورد يعني پيوند برقرار است کافي است که ايشان بيايد علاوه بر اينکه رد حوزه عواطف و احساست اين پيوند زيبا را دارد اين دل ولائي را در حوزه عقيدتي هم گره بزند و اگر گره بزند مي بيند که نماز خواندن خيلي برايش راحت مي شود. همانطور که رد حوزه ي عواطف احساس قشنگش را نشان مي دهد در حوزه ي عقيدتي هم برقرار مي کند و با نماز خواندنش عشق مي کند با نماز خواند هم لذ مي برد همان لذتيکه در اشک ريختنش مي برد. البته بايد توجه داشته باشيم که کار خير بي دشمن نيست. خدا درقرآن شيطان را يادآوري مي کند که در کمين شماست و نمي خواهد که شما به جايي برسيد. اين دشمن قسم خورده که شما را موفق نکند. همه را گمراه ميکند. بر دهان شيطان بزنيد. امام فرمود: آمريکا هيچ غلطي نمي کند. عزتي را احساس بکند که من تحت تاثير القائات تو نيستم و نمازم را مي خوانم و و قتي نماز را خواند ببيند چه کسي راضي شد و چه کسي ناراضي شد؟
پسري پانزده ساله هستم و فکر ميکنم که اگر نماز را فارسي بخوانيم خيلي بهتر است. راهنمايي بفرماييد.
مادري ميگفتند که دختر من ميگويد: من نمي خواهم اين جوري نماز بخوانم. من زير آسمان مي روم و ميگويم قربانت بروم و يک بوسه هم سمت آسمان پرتاب ميکنم. ببينيد ارتباط برقرار کردن با خداي متعال با هر شکلي ممکن است. اما يکسري عبادتها است که بر اساس ضابطه اي تکويني تعيين شده است که ما آنها را نمي فهمي و نميتوانيم آنها را کم و يا زياد کنيم. بزرگان اهل معرفت ما ميگويند آنه که انجام ميگيرد تمثيل يک سري حقايقي است که در عالم انجام گرفته است و ما نمي توانيم در آنها دست ببريم. اگر در آن دست ببريم، آن ديگر ثنا نيست. ممکن است با ادبيات ديگر با خدا صحبت کنيم و آن اين نيست و ما از اين طريق به کمالاتي مي رسيم که از طرق ديگر نمي توانيم برسيم. هم با ادبيات خودش قربان خدا برود و هم با ادبيات يکه کارشناسي شده است. مثلا سجده نماد توحيد ذاتي است. ما بجاي سجده چه بگذاريم؟ رکوع نماد توحيد صفاتي است. ما چکار ميتوانيم بکنيم که جاي رکوع را بگيرد. قيام نماد توحيد افعالي است. ما چه حرکتي مي توانيم انجام بدهيم که جايگزين توحيد افعالي بشود؟ اينها براي خودش فلسفه ي خاصي دارد. اين نيست که بگوييم نماز صرف يک تشکر است. و تشکر جايگزين را انجام بدهم. ثنايي است حساب شده عملي است که تک تک اجزا و ارکان آن فلسفه ي خاص خودش را دارد بنابر اين ما بايد اين عمل را انجام بدهيم گرچه فلسفه ي عمده و کلان آنرا ندانيم، همين را که اجمال انجام ميدهيم ميتواند موثر باشد.