89-03-10
سوال– حقيقت توبه چيست؟ آيا همان استغفرالله است؟
پاسخ- روايت داريم که حاسبوا قبل ان تحاسبوا. قبل از اينکه به حسابتان برسند خودتان را ارزيابي کنيد. انسان عاقل بدون حسابرسي زندگي نمي کند. يک مغازه دار يک روز کار مي کند و آخر شب دفترش را نگاه ميکند و بررسي مي کند. فرهنگ محاسبه و ارزيابي چقدر زيباست. بخصوص که الان آخر سال هم هست. يک نگاه کلان به آنچه که گذشته بکنيم، ببينيم کجا تاريک رفته ايم و کجا روشن رفته ايم، تا ورودمان به سال جديد ورودي مکرر در آنچه که در سال قبل بوده نباشد. اين نوع نگاه، نگاه قشنگي است. آثار خوبي هم دارد و انسان را بيشتر با خودش آشنا مي کند. خيلي از ما انسانها با خودمان غريبه هستيم. کسانيکه حسابرسي نميکنند انسانهاي بيگانه اي با خودشان هستند و با خودشان غريبه هستند و زندگي در غربتکده هميشه درد آورد و رنج آور است. اين زندگي هميشه شکننده و خرد کننده است. مثل اينکه شما در شهر غريبي مي رويد و بعد به وطن بر مي گرديد، همين که آب و هواي وطن به شما مي خورد، احساس نشاط مي کنيد. زندگي غريبانه افسردگي مي آورد. يعني اگر انسان خواست از خودش بيگانه زندگي بکند، احساس ميکند که در يک فضاي غريبي است، بيگانه است و افسردگي و پژمردگي مي آورد، نااميدي و خستگي ميآورد ولي اگر خواست با خودش آشنا برخورد کند، اين محاسبه اي که در مسائل اخلاقي دارد و روي آن تاکيد شده يعني اينکه باخودت غريبه نيستي، چرا مي خواهي از خودت فرار کني؟ و اگر واقعا خلاف کرده اي پاي آن بايست. من اينجا را اشتباه رفته ام. اين برخورد که کاملا با خود آشنا هست باعث مي شود که انسان بدون تعارف خود را ارزيابي کند. اين ارزيابي ها نشان مي دهد که ما يک جايي را خلاف رفته ايم. توبه معنايش اين است که آن جاهايي را که درست رفته که هيچ و درست يعني آنچه از تو سر زده يک حرکت کامل برجسته، زيبا و استاندارد بوده است. گناه يعني حرکت غير استاندارد، حرکتي انجام داده که تو را خرد کرده است، بيراهه رفته اي. گناه نوعي بيماري است. حالا بيمار شده اي و انسان از بيماري خوشش نمي آيد و مي خواهد به سمت سلامتي برود. خوب حرکتي سالم داشته باش و از آن فضاي آلوده و تاريک بيرون بيا. در تاريکخانه زندگي نکن که افسردگي و خستگي دارد، به فضاي روشن بيا. توبه يعني بازگشت از نقص به کمال. به نوعي توبه، بازگشت از گرايش هاي خلاف انساني است يعني کارهايي که با شأن انسانيت جور در نمي آيد. اينکه اسلام مي گويد: گناه نکن، نمي خواهد جلوي لذت، آزادي و قشنگي زندگي ما را بگيرد، مي خواهد براي ما زندگي زيبا درست کند. مي گويد: گناه رفتاري است که با شأن انساني تو و هويت کرامت نفس تو در تعارض است. اين عملي است که با فيزيک وجود تو ناهمخوان است. تو انسان هستي و اقتصاي انسانيت تو بايد فعال بشود، تو را نابود مي کند و مي سوزاند. و کرامت تو را در هم مي شکند. ما نسبت به هرکاري که مي کنيم يک شناخت اوليه داريم و بايد اين معرفت را نسبت به خودمان داشته باشيم. بايد اگر به من انسان مي گويند، حداقل تعريف انساني را بدانم، بايد مرزي بين گزينه هاي من و گزيده هاي من و آن چيزي که بين حيوانات هست که هر طوري مي خواهند زندگي ميکنند باشد. نبايد بين اين ها فرقي باشد؟ گناه يعني چه؟ يعني از ساحت انساني خارج شدن و به فضاي حيواني وارد شدن. توبه مي گويد از آن فضاي حيوانيت برگرد. معني توبه يعني بازگشت از حيوانيت و طبيعت نفس به فطرت انساني. کلمه ي ديگري به نام اِنابه هست که آن هم معناي رجوع و بازگشت را دارد. يک ترتب منطقي بينشان است. يک اول و دومي دارد. توبه در مرحله ي اول است. توبه يعني وقتي که انسان خيلي پايين آمده و وارد فضايي شده که واقعا شايسته انسانيت نيست، در چاله ي حيوانيت خود افتاده است. و اين رفتار آلوده اي که از او سر مي زند نشان ميدهد که در سياه چال طبيعت افتاده است. توبه يعني از اين طبيعت برگرد و به فضاي روحانيت و فطرت انساني خودت، اين معناي توبه ميشود. بعد از آنکه به آن فضاي فطرت پاک انساني رفتي و نگاه انساني و زيبا به خودت کردي، يکA جهش دومي انجام بده و آن جهش الهي استA و اين اِنابه است. توبه بازگشت از آن طبيعت است به فطرت انساني، نگاه انساني به خود کردن و در حقيقت توبه کردي و حالا که به فضاي انسانيت آمدي، معراج توحيدي داشته باش، اين اِنابه است. هر دو رجوع شد، هر دو بازگشت به خداوند است منتها توبه مقدم بر اِنابه است. پس اين حقيقت توبه است. خدا در را به روي همه بازگذاشته است و مرحله ي اول اين است که شخص گناهکار اميدوارانه برخورد بکند يعني قبل از اينکه ببيند چه بايد بکند، اميد داشته باشد. بيمار اگر به بهبود اميد نداشته باشد هيچ گاه به نسخه ي پزشک عمل نميکند. گام اول در توبه داشتن اميد است. اگر پزشک مريض را نااميد کند و بگويد که شما دردي داريد که درمان نمي شود، قطعا او ديگر دنبال درمان نمي رود. پس گام اول اين است که فقط اميدوار باشد، هرقدر هم که گناه کرده، نااميد نباشد و نگويد در به روي من بسته شده است. جالب اين است که آيات قرآن هم همين در را باز ميکند. يا عباد الذين اسرفوا علي انفسهم: کسي که خيلي گناه کرده اي نااميد نشوي. شما که ايمان داريد بطرف من برگرديد. قدم اول اين است که قبول کني من در را نبستم، در باز است. از لحاظ من براي بازگشتت مشکلي نيست. اگر کسي از رحمت من مايوس شد، او کافر است. اي گناهکار حقيقت را نمي بيني که به سوي تو مي دود و مي خواهد تو را بگيرد؟ در حديث قدسي است: اي عيسي چقدر منتظر بمانم و در جستجوي بندگانم باشم ولي آنها برنمي گردم. اهل معصيتم را از رحمت نا اميد مساز. باب رحمت من فقط براي اولياء گشوده نيست، براي آنها هم که پشت کرده اند باز است. اهل معصيتم را هم از رحمتم نااميد نساخته ام. اگر بميرند من حبيب آنها هستم و اگر بيمار شوند من طبيب آنها هستم و اگر توبه نکنند آنها را به بلاها گرفتار سازم تا پاک بشوند. خدا ديگر چگونه در رحمت را بازکند؟ دائم به مريض ميگويد: نا اميد مباش. اين گرفتاري تو قابل حل است. اين نوع نگاه چقدر به گناهکار نشاط مي دهد که برگردد. حديث قدسي داريم که کوچکترين ناراحتي که براي انسان پيش مي آيد و حتي سنگي به پايش بخورد باعث ميشود از گناهانش کم بشود و پاک بشود. پس قدم اول اين است که انسان اميدوارA باشدA و ميگويد: حتي گناهان شما را هم به نيکي تبديل ميکنيم. اصل همين است که از گناه خودش بدش ميآيد و پشيمان شده است و فقط ذکر استغفرالله کافي نيست. خود پشيماني توبه است. توبه يعني از درون برگشته و اينکه نبايد به گناه دوباره برگردد، آن بحث ديگري است. آنکه بايد جبران کند، بحث ديگري است. توبه اين است که از کارمان پشيمان بشويم و از آن گناه بدمان بيايد و ديگرهم نمي خواهد انجام بدهد. بعد از اين بايد مراقبه داشته باشيم و مواظب باشيم که پاي مان نلغزد. شما پشت فرمان هستي و يک لحظه غفلت کرديA و به جاده ي خاکي رفتي و خاکي بلند شد و دوباره به جاده برگشتي، اين توبه است. از اين بعد بايد مراقب باشي که اين عمل تکرار نشود و اين مرحله ي بعدي است. پس در فضاي توبه همينکه متوجه شدي برگرد. توبه بازگشتي است که انسان درونش احساس ميکند که دارد. گاهي کاري که از نگاه شما خلاف است از نگاه او خلاف نيست. با جوان نبايد برخورد تند و خشن کرد زيرا نمي داند که کارش خلاف است. نبايد با آنها برخورد کرد. به درون نگاهشان برويد و مي بينيد که اين عمل غلط را زيبا مي بيند. با او دست بشو و خيلي صميمي متوجه اش کن که اين عمل تو شکل و زيبايي واقعي را ندارد. خيلي انسانها هستند که واقعا از کار خلاف بدشان مي آيد، اين همان معناي توبه است. اين يک نعمت و حس زيبايي است که به او داده شده است که از بدي ها بدش ميايد ولو گرفتار، اين شخص اميدوار باشد. بعد از اين اميدواري انسان بايد چکاربکند؟ يک نگاه نگاه به عمق زشتي آن عمل است. ببيند که اين حرکت قشنگ نبود. و ببيند که چرا از اين عمل بدم ميآيد؟ A حتما يک پاسخي دارد و گرنه بدش نمي آمد. معلوم ميشود که يک پاسخ نهفته اي در وجودش هست، يک دريافت دروني هست. بعد از گناه آن عمل شهوت و غضب که باعث گناه شد، فروکش کرد آن باطن بالا مي آيد. پاکي درون و عقل نهفته اش بيدار ميشود و بيرون مي آيد و او را محکوم ميکند. آن موقع که غضب و شهوت بالا آمده بود و عقل و درک را پوشش داده بود ولي وقتي فروکش کرد، درک بالا آمد و ميگويد کار اشتباه کردي. و حالت پشيماني براي او پيدا مي شود. پس بعد از اميد، اين نگاه را بکند و بگويد ديدي چقدر کارت زشت بود و پشيمان شدي و نگاه بعدي که بايد بکند اين است که چه چيزي باعث گناه من شد؟ چه اتفاقاتي دست به دست هم داد تا باعث اين عمل اشتباه من شد؟ دانه دانه بررسي کند و حلقه ها را بهم ببندد تا ببيند چطور به صحنه ي گناه کشيده شد؟ خوب مراقب باشيم که ديگر اين مسيرها نيايد. يعني به حلقه هاي اتصالي نگاهي بکند و مراقبت کند مبادا از اين جاده برود. يعني حرکت خلاف قبل را يادآوري ميکند که ديگر از راه قبلي نرود. ما که گناه کرديم حتما گام به گام هايي را پشت سر گذاشتيم و تعبير قشنگ قرآن هم اين است که حواستان باشد، شيطان شما را گام به گام مي برد. و لا تتبعوا خطوات الشيطان. سياست شيطان گام به گام است. ببين چه قدم هايي را گذاشته ي و چه عواملي از درون خودت و بيرون بهم دست داد تا تو را به اين صحنه کشيد. يک نگاه بکن و بگو اين جاده بن بست بود، من ديگر از اين جاده نمي آيم. مرحله ي بعدي اين است که با خدا تماس را قطع نکند. حالا توبه کرده و گفته که منتظر بندگانم هستم و آنها برنميگردند. ارتباط با خدا را داشته باشد و حالا جاي استغفرالله است. حالا با شناختي که پيداA A کرده ام و مي توان بگويم يا غفار، يا ستار و يا تواب اين ها راخودش به من ياد داده است، اين ها شماره تلفن هاي خداست، با آن تماس بگيريد. پس توبه هيچ صيغه ي خاصي ندارد. توبه همين است که خلاف کرده ايم و پشيمان مي شويم و به راه راست مي آييم و استغفرالله هم باعث پوشش گناهان تو ميشود.
سوال- از کجا بفهميمA که خدا توبه ي ما را پذيرفته است؟ من فکر ميکنم گناه من با ديگران فرق دارد. شما چه طور به من اطمينان مي دهيد که خدا براي اين ترک گناه من ارزش قائل است؟
پاسخ - اين اميد را خدا داده است. ايشان همه پرونده ي گناه کاران از اول تا به امروز را مطالعه کرده اند که مي گويد: گناه من فرق دارد و گناه من سنگين تر است؟ حالا بفرض اين پرونده ها را هم مطالعه کرده و ديده که گناه ايشان از همه سنگين تر است، و من يغفر الذنوب الي لله. از رحمت خدا هم گناهش سنگين تر است؟ گناهش هر چه هم که بزرگ باشد از رحمت خدا هم بزرگتر است؟ قطعا اين جوري نيست. ما در روايات داستان گناهکاراني را داريم که گناهان سنگين انجام داده بودند ولي وقتي برخورد خدا را با آنها مي بينيم، اميدوارتر مي شويم و مي بينيم که خدا در را به روي آنها هم نبسته است. خدا ميگويد: در باز است، تو هم بيا. داستان نبّاش در زمان پيامبر معروف است. او تا وقتي که مي فهميد فردي مرده، شب نبش قبر مي کرد و کفن او راA A A A A A A مي دزديد و مي فروخت. يکي از دختران زيباي انصار از دنيا رفت. شبانه کفن او را برداشت و شيطان او را وسوسه کرد و با اين مرده کار خلافي را مرتکب شد و وقتي داشت مي رفت، ديد فريادي از اين جنازه بلند شد که به او لعنA مي فرستاد که تو کاري با من کردي که بايد در قيامت با ناپاکي محشور بشوم و او را لعنت ميکرد. خيلي نگران شد و پايان کار به آنجايي رسيد که پيش پيامبر رفت که توبه کند ولي پيامبر به اوگفت که مي ترسم از عذاب گناه تو من هم به عذاب دچار شوم. پيامبر مي خواست به او تکاني بدهد و او يک توبه جدي دست زد و به بيان رفت. اين توبه جدي باعث شد که خدا آيه براي او نازل کرد و به پيامبر گفت: برو به بنده ي ما بگو که برگردد و ما توبه ي او را مي پذيريم. اين جوري نيست که خدا در رحمت خود را ببندد. همه ي ما بايد اميد به رحمت خدا داشته باشيم. اين القائات شيطان است که مي گويد: گناه تو با اين ديگران فرق دارد و مي خواهد او را نا اميد بکند. و ميگويد رحمت خدا براي ديگران است و گناه تو خيلي سنگين است. اين پيامک شيطان است. فردي مي خواست انگشتر امام حسين (ع) را از دستش بيرون بياورد ولي نتوانست و دست او را قطع کرد. در نيمه ي شب امام سجاد (ع) شنيد که فردي به پرده ي خانه ي خدا آويزان شده و ناله ميکند. امام گفت: مگر از رحمت خدا نااميد هستي که اين قدر ناله مي کني؟ گفت: گناهي که من کردم خيلي بزرگ است. فرمود: از کوهها سنگين تر است. گفت: بله. فرمود: از تعداد ستارگان آسمان بيشتر است؟ گفت: بله. فرمود: از رحمت خدا که بيشتر نيست؟ مگر چه کردي؟ چه کسي به اين ببننده ي ما مي گويد که گناهت غير از ديگران است؟ اين تفکيک را نکنيد. برگرديد. خدا باب توبه را باز کرده و براي گناه کاراني که گناهان سنگين انجام داده است فرستاده و اينکه مي خواهيم ببينيم توبه مان قبول شده است يا نه؟ ببينيم که احساس بدي نسبت به گناه داريم يا نه؟ پشيمان هستيم يا نه؟A از آن هم بدم آمده است و اين ها را توبه مي گويند. کسي که گناهش بخشيده نشود، توفيق توبه پيدا نمي کند. در روايت داريم که اگر کسي توبه نکرد، کار او مشکل است. ولي اگر توبه کرد و از آن گناه بدش آمد، مطمئن باشد که پاک شده است. چون امکان ندارد خدا خلاف وعده عمل کند کرم و لطف و بزرگواري نمي گذارد خلاف وعده عمل کند. خوب حالا او بين خود و خدا توبه کرده وچرا نااميد است؟ پس شما نسبتA به وعده هاي خدا نااميد هستيد؟ فقط مواظب باشيد که اين گناه را تکرار نکنيد و از مسير خارج نشويد.