اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-03-17-حجت الاسلام والمسلمين مهندسي- عمل صالح

برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين مهندسي

عمل صالح

89-03-17

سوال – بين توبه و عمل صالح چه رابطه و نسبتي است؟ ما مي خواهيم عمل صالح انجام بدهيم. چکار کنيم که شروع خوبي داشته باشيم؟
پاسخ - آموزهاي ديني و فرهنگ قرآني ما وقتي مي خواهد راه را براي کسي که بيراهه رفته اند، باز کند مي گويد که الان اين راه باز است و بن بستي ندارد. يعني اگر خلافي کردي براي هميشه نااميد مباش. باز آي، باز آي. بعد از برگشت، نياز به بازسازي است، بالاخره يک جاهايي کم گذاشته اي. اصلا معني گناه يعني اينکه کارهايي را که بايد مي کردم، نکردم و بالعکس. خلا هايي بوجود آمده است و جاي خالي هايي گذاشته ايم و نقصي را در خودمان بوجود آورده ايم، حالا برگشته ايم و بايد عمل صالح انجام بدهيم. يعني جاي خالي ها را پر کنيم. من در را به رويت باز گذاشته ام، نااميدت نميکنم ولي تو هم کم لطفي نکن، بي تفاوت نباش، حالا که قرار است برگردي، درست برگرد. جبران کن. عمل کاملي که مي تواند جبران گناه ما را بکند، همان عمل صالح است. اين نقص درکجا بوجود آمده است؟ اين نقص در روح و روان ما بوجود آمده است، عمل صالح يعني عملي که با روح و روان ما سازش داشته باشد. بعضي از اعمال با جسم ما سازش دارد. مثل خوردن و خوابيدن که اينها اموري متناسب با جسم است. يکسري رفتارهايي را بايد انجام بدهيم که با روح انساني ما همخواني داشته باشد. کسي که روح فعال دارد از گناه بدش مي آيد، با هويت انساني هماهنگ باشد، عملي که در آن شائبه فساد و بدي نباشد. الذين آمنوا و عملو الصالحات. يعني ايمان تنها کافي نيست و براي رشد احيتاج به عمل صالح داريد. قبل از توبه عمل فاسد کرديد حالا که توبه کردي، عمل صالح انجام بدهيد. يک روايت است که محمد بن مسلم از امام باقر (ع) در مورد آيه 70 سوره ي فرقان الا من تاب و آمن و عمل الصلحا... سوال مي کند. اين آيه شريفه در مورد انسانهاي آلوده بحث ميکند و بعد استثنا ميکند. مگر کسانيکه توبه کنند و ايمان بياورند وعمل صالح انجام بدهند، خداوند در روز قيامت بديهاي آنها را به خوبي تبديل مي کند. محمد بن مسلم سوال کرد که مقصود از اين آيه چيست؟ امام فرمود: گناه کرده اما در آن حدي نبوده که ايمانش نابود بشود. گناه آفت بزرگي براي ايمان است. گناه آفت سنگيني براي ارزش هاست. حالا اگر کسي اين قدر گناه کرد که روحش مرده باشد و هيچ احساس بدي از گناه نمي کند و ايمانش هم از بين رفته است که هيچ ولي کسي که گناه ميکند اما احساس شرمندگي دارد و مي فهمد که اين کاري که کرده اشتباه است، بعد از اينکه گناه کرد، تنفر دارد، پشيمان مي شود و از خودش بدش مي آيد، اين مي شود مومن مُذنب. گاهي ممکن است گناهان زياد باعث بشود که کم کم درجه ي ايمان پايين بيايد تا آنجايي که به صفر برسد. توصيه اي که علماي اخلاق و اساتيد عرفان دارند اين است که مراقبت کنيد و هواي خودتان را داشته باشيد، ممکن است به جايي برسيد که اين ايمان از بين برود. ولي اگر گناهي مرتکب شديد، نا اميد نشويد. يعني بين اين دو حالت باشيد. در عين اينکه مراقبت ميکنيد، حواستان باشد که آن را از بين نبريد و اگر گناهي کرديد توبه کنيد. حالا کسي از اين دنيا رفت و آنقدر گناه نکرده که تمام ايمانش از بين رفته باشد، در روز قيامت خدا او را مي آورد تا اينکه در جايگاه محاسبه قرار مي گيرد. امام باقر (ع) مي فرمايد: خداوند متولي حسابرسي او خواهد شد. هيچ کس متوجه او نيست و فقط خداست. يکي يکي گناهان را به يادش مي آورد بدون اينکه اين مجلس شاهدي داشته باشد. وقتي به يادش مي آورد اين بنده اعتراف مي کند که نافرماني کردم ولي نمي خواستم سرکشي کنم. از روي عناد نبود و نمي خواستم به ربوبيت تو و بزرگي تو جسارت کنم، در بيانيات امام سجاد (ع) هست که خدايا اگر ما گناه مي کنيم نه به بخاطر اين است که تو را احمد الناظرين مي بينيم و يک کسي مي بينيم که بگوييم ولش کن، نه گرفتار شقاوت نفس شده ايم، نفس مان فريب مان داده است. پس اعتراف مي کند و بعد ازاعتراف به گناهش، خداوند به کاتبان دستور ميدهد که اين بديها را به خوبي ها تبديل کنند. اين درصورتي است که خلاف ها را قبول دارد و جلوگيري کرده است نه اينکه خلاف کند و بگويد: روز قيامت اين اتفاقات مي افتد. اگر گناه روي گناه بيايد، بدون ايمان از دنيا مي رود و ديگر اين اتفاقات براي او نمي افتد. و بعد خدا ميگويد که حساب او را روي پرده بياوريد و او را به مردم معرفي کنيد. وقتي اين اتفاق افتد و مردم مي گويند: اين چه بشري است که يک گناه هم ندارد. بعد دستور مي دهد که او را به بهشت ببريد. پس کسي که گناه کرده و بعد توبه مي کند و عمل صالح انجام ميدهد، چنين سرنوشتي در انتظار اوست. پس نگران نباشيد، جايي براي بازگشت داريم. مصاديق عمل صالح چيست؟ جبران هر عمل بايد متناسب با همان عمل باشد. اگر کسي ديواري را خراب کرد و سوراخ کرد، حالا مي خواهد جبران بکند، آيا ميتواند برود ديوار ديگري را رنگ کند؟ خير. اولين کاري که مي کني اين است که اين سوراخ را پر کني و بعد همه را رنگ کن، اشکالي ندارد. اولين نوع نگاهت به اينجا باشد چون ممکن است از اين سوراخ باز هم گزيده بشوي. يک ماري يکب از از اين سوراخ بيرون آمده و به تو نيشي زده، اول اين را پُرش کن. اول اين عنصر خطر و جايگاه لغزش را پر کن که خاطرت جمع باشد. لباس نشانه ي کرامت انسانهاست. روايت داريم که خدا براي حيوانات پوشش قرار نداده ولي براي انسانها بخاطر تکريم آنها پوشش قرار داد. حجاب هم براي خانمها است و هم براي آقايان. بعضي ها تا اسم حجاب مي آيد ياد خانم ها مي افتند. خير اين طور نيست. مردان هم بايد حجاب داشته باشند. حد و حدود پوشش مرد و زن هم مشخص شده است. حالا کسي آمد و اين را رعايت نکرد، نمي خواهد با خدا بجنگد و سرکشي کند، فريب خورده و فکر مي کند که اين جوري قشنگ تر است و مقداري مويش را بيرون گذاشته و مقداري هم آرايش کرده است و حتي نمازش را هم مي خواند. هستند خانم هايي که حجاب را رعايت نميکنند ولي نماز مي خوانند و زيارت هم مي روند، دعا هم مي خواند ولي توجه ندارد که از اين سوراخ دارد گزيده زده ميشود. از اين جهت هويتش مختوش مي شود. مگر خدا نميگويد که من از لحاط جنبه کرامت براي تو پوشش قرار دادم؟ حالا به اين ارزش پوششي توجه نکرده واين باعث ميشود که نوع نگاهش عوض بشود در حاليکه خدا را قبول دارد، قيامت و حساب را قبول دارد، ارتباط با خدا هم دارد، نماز هم مي خواند، در بيرون ظاهر سازي مي کند و مرز حجابش را از دست مي دهد. اين يک عمل فاسد ميشود. يعني عملي که متناسب با تو نيست. اگر در چنين فردي در پيشگاه ولي خدا قرار بگيرد، يک نگاهي به او ميکند و ميگويد که حيف نمي داني چه کسي هستي؟ اگر مي دانستي که چقدرارزش داري، اين جور عمل نمي کردي، از خودت فاصله گرفته اي، از خود مثبت و کريمانه ات فاصله گرفته اي، تو يک عروسک در دست ديگران نيستي، تو انسان هستي، نفس کريمانه داري، بزرگواري و حيثيتت را بايد حفظ کني. برگرد. خوب حالا اين خانم برگشته، عمل صالح اين چيست؟ آيا برود بيشتر نماز و قرآن بخواند؟ بله اين کار خوب است ولي حواسش باشد که از اينجا نيشي به او خورده است. مومن از يک سوراخ دو بار گزيده نميشود. اينجا يک تخريبي صورت گرفته است، مني که مي خواهم توبه کنم اول بايد اين خلأ را پُر کنم. اين خانم در حجاب ضعيف بوده است و حالا توبه کرده است و عمل صالح اين خانم اين است که حجاب را بيشتر دقت بکند و اين خلأ را پر کند. به اين عمل حواسش بيشتر باشد. البته اين منافاتي با زيباسازي ديگر ابعاد وجودي ندارد. ولي دراين يکي بايد بيشتر دقت کند. مراقبت کند تا ملکه بشود يعني اين سستي که پيدا کرده بود مثل کسي که براي تعليم رانندگي مي رود، راه راست رفتن را خوب مي رود ولي پارک کردنش بد است. خوب ايشان بايد پارک را بيشتر تمرين کند. بايد نقطه ضعف را بايد تمرين کند. پس هر جا مي بيند که ضعف است و مي خواهد عمل صالح انجام بدهد، بايد ضعف را به قوت تبديل بکند. نقص را تبديل به کمال بکند. در هر کاري همين جور است. دانش آموزي نمره ي فيزيک کم آورده است، خوب برود شيمي بخواند؟ بله شيمي هم بخواند ولي فيزيک را بيشتر بخواند و آنرا تقويت کند تا کمبود نمره را جبران کند. پس اول اينجا را پر مي کند و بعد همه جا را فضاسازي ميکند. گاهي خلاف انسان، عامل هاي متعدد داشته است، بايد تمام اين عوامل را مطالعه کند و ببيند چه عواملي باعث شد که او گرفتار اين گناه بشود؟ مثلا در مورد حجاب، بايد ببيند که چه عواملي باعث شد که به طرف بدحجابي برود؟ عوامل را شناسايي کند و جلوي آن عوامل را بگيرد. اين از بهترين اعمال صالح است. يعني ريشه ي آن مرض را بخشکاند. مثلا غيبت، عمل صالح غيبت اين است که اولا از کساني که بدگويي کرده و بعد از همه، سعي کند خوبي هاي آنها را بگويد. ما نمي توانيم انساني پيدا کنيم که مطلقا بد باشد. بَد مطلق نباشد در جهان، بَد به نسبت باشد اين را هم بدان. مولانا ميگويد: بدي نسبي است. پس جنبه هاي مثبت را پيدا کنم. روايتي است که حضرت عيسي با يارانش مي رفتند و سگ مرده اي در راه افتاده بود. بوي بد اين سگ همه فضا را پر کرده بود و همه ميگفتند: چه بوي بدي ميدهد و حضرت گفت: عجب دندانهاي سفيدي دارد. يعني به دنبال چيزهاي بد دراطرافتان نباشيد و جنبه هاي مثبت را ببينيد. مثلا در مورد نماز، کسي نماز نميخوانده و حالا توبه کرده، خوب بايد اول نماز را تقويت کند و نماز را سر وقت بخواند و نکته اي که بايد توجه داشت اين است که بايد بتدريج تقويت کند. يعني حالا که من مي خواهم عمل صالح انجام بدهم، پس يک برنامه سنگين بردارم. خير. اين وسط راه مي بُرد. مثلا در نماز خواندن نگويد من بايد نمازم را طولاني کنم و سر وقت بخوانم و با تمام تفاضيل بخوانم، خوب اين خيلي جالب و خوب است اما اگر الان سنگين بردارد ممکن است در وسط راه ولش کند و نتواند ادامه بدهد. بگويد من نماز اول وقتم را مي خوانم و بعد کم کم جماعت را اضافه ميکند و البته اين همت مضاعف هم مي طلبد. البته ظرفيت انسانها باهم فرق مي کند. پس براي نقطه مقابل خلاف هايي که کرده ايم، برنامه ريزي کنيم. عمل صالح ارتباط با نامحرم، اين است که اول روي عواملي که باعث لغزش او ميشده فکر کند و عوامل آن را بدست بياورد. حفظ کرامت نفس مهم است. بعد از اينکه توبه کرد، توبه و عزت و کرامتش را حفظ کند و هواي خودش را داشته باشد که من در پي اين ارتباطات چه چيزي من بدست مي آورم؟ پيرامون اين مسائل فکر کند، تمرين کنند تا اينکه ملکه بشود. کافي است که ما راه بيفتيم، خدا به ما کمک ميکند. خدا مي گويد: تو يک قدم بطرف من بيا، من ده قدم به طرف تو مي آيم. يعني اگر تو شکر اين زيبايي و نعمتهايي که بتودادم بجا بياوري و در فضاي درست حرکت کني، من ده برابر به تو مي دهد. تو قدم اول را به هر مقداري که ميتواني بردارد و ده دقيقه اين عمل را به تاخير بينداز، شايد ديگر تو نتواني اين عمل زشت را انجام بدهي و فرصت براي تو پيش نيايد. پس شناخت موانع مهم است.
سوال – من رسم دست دادن با فاميل نامحرم را شکسته ام. آيا خدا گناهان قبل من را مي بخشد؟
پاسخ - در اينجا بايد به اين بيننده تبريک عرض کنيم. اين عمل زيبا مبارکش باشد. او عملي را انجام داده که خير کثيري درآن هست. يک تبريک لفظي نيست. تصميم قشنگي گرفته است. بعضي از انسانها تحت تاثير فضاي اطراف خودشان قرار مي گيرند. انسانهايي هستند که نمي توانند فرصت هاي منفي را بشکنند. قدرت اينکه در مقابل حرکات غلط بايستند را ندارند. در مقابل محيط اطراف حالت فلجي دارد. مثلا اگر خانمي دستش را جلو آورد که دست بدهد، آقا مي گويد الان اگر من دست ندهم بد است و مي گويند: چقدر بي فرهنگ است. اين انسان هويت کريمانه ي خودش را درک نکرده زيرا اگر درک مي کرد، فرهنگ ارزشي خودش را به نمايش نمي گذاشت. در فضاهاي سياسي خانم ها و آقايان که بهم مي رسند دست مي دهند، چهره هاي سياسي هر جا بهم مي رسند دست مي دهند و هيچ کجا نميگويند که فلان خانم با نخست وزير فلان کشور دست داد ولي امام رضوان الله عليه هيئتي را به شوروي سابق فرستاد و يک خانم را در اين هيئت قرارميدهد. آقاي گورباچف بطرف خانم دست مي آورد اما اين خانم دستش را بيرون نمي آورد و اين در دنيا مطرح ميشود و روي کرامت اين خانم صحبت ميکنند. من خودم را در مقابل فرهنگ تو نمي بازم، تو بايد متوجه فرهنگ من بشوي و با اينکه ابر قدرت هستي براي من مهم نيست، تو بايد متوجه بشوي که چرا من نبايد با تو دست بدهم، تو داري مرزشکني مي کني و من حرکتي قانونمند ميکنم و هويت زنانگي را حفظ ميکنم و به تو هم هشدار مي دهم که هويت مردانگي ات را حفظ کن. اين دو تا دست نامتناسب هستند، وقتي بهم برسند جرقه توليد مي کند و آتش بپا مي کند، عزت ها، کرامتها و فرهنگ ها مي سوزد و نابود مي شود، چرا اينها را متوجه نيستي، آقاي اَبرقدرت اگر ميخواهي ابرقدرت باشي، در فهم و درک باش و اول خودت را بشناس. بايد به اين جوان عزيز تبريک گفت که اين جور بالنده فکر کرده و از محيطي که همه ميخواهند دست و پاي او را ببندند، پرواز کرده و اين جور جوانان را بايد الگو قرار داد. اگر اعتقاد و فرهنگ من بر اين است که بايد دست بدهم و اعتقاد شما بر اين است که بايد دست ندهي، من نبايد به شما لبخند بزنم. چون اگر من براي فرهنگ خودم ارزش قائل هستم، چرا براي فرهنگ شما ارزش و احترام قائل نباشم؟ شما حتما بايد تابع سليقه ي من باشيد؟ اگر از سليقه ي من فاصله گرفتي، بايد مورد تمسخر قرار بگيري؟ اگر واقعا اين فرهنگ پيدا بشود که ما سعي کنيم با شخصيت برخورد کنيم، با شخصيت برخورد کردن دست دادن با نامحرم نيست، يعني شخصيت هر کس را در جايگاه خودش قبول کنيم. حالا اگر خلافي ديديم مي گوييم شخص با شخصيت است، عملش بي شخصيتي است. بين عمل و عمل کننده فرق است. بگوييم اين عمل زشت است نه اينکه اين آقا يا خانم بي فرهنگ است. اين عمل، عمل ناشايستي است. ولو از يک انسان با فرهنگ صادر شده باشد، بعد از اينکه به شخصيت همديگر احترام مي گذاريم، انتخاب هايي که مي کنيم انتخاب هاي قابل دفاعي باشد. وقتي با فردي دست مي دهيم، اين در چه فرهنگي تعريف شده است و بعنوان يک ارزش تلقي ميشود؟ در يک فرهنگ هاي بازي که ارزش هاي انساني حاکم نيست و اِلا اگر در مکاتب عميقي که مورد بحث بود، اين عمل مجاز بود، مطمئن باشيد که در قرآن ما اجازه اش صادر ميشود. زيراعميق ترين فرهنگ ها را قرآن انبياء و اولياء ما ما دارند. اعمال از يک فيلترهايي عبور داده ميشود و استانداردهايي دارد که بر اساس آن استانداردها تعريف مي شود و خدايي که خالق اين انسان است مي گويد: اين عمل استاندارد نيست، اين عمل آفت و آسيب است، اين عمل را انجام نده. چرا يک جوان بايد از حرف مردم بترسد از اينکه دست ندهد؟ قرآن مي فرمايد: انسانهايي که راهشان را پيدا کرده اند، حرفهاي ملامتگر روي آنها اثري ندارد. اين جوان راهش ار پيداکرده، بفرض من به او بخندم و ملامت اطرافيان نبايد او را تحت تاثير قرار بدهد و يقينا اين جوانان که راه خدا را انتخاب ميکنند، بدانند که خدا شما را درآغوش گرفته است و محکم هم در آغوشت گرفته است. زيرا از بغل شيطان بيرون آمدي و به سمت بالا آمده اي، اين حرکت تو حرکت بسيار پر قيمتي است. مطمئن باش که نسبت به گذشته پاک شده و سعي کنيم اين حرکت ارزشي زيبا را تمرين کنيم. ارتباط مان را با خدا محکم کنيم، به سمت حق برو و بقيه را رها کن. با اين انتخاب شجاعانه يقينا طولي نمي کشد همان کسانيکه مي خنديدند به او ميگويند: التماس دعا. حقانيتي که در آن جوان پيدا شده، آنها را تحت تاثير قرار ميدهد. ما در مشاوره ها داشته ايم که مي گويند حالا که ما تغيير روش داده ايم و مي خواهيم پيش افرادي برويم که روابط با نامحرم را رعايت نمي کنند چه بگوييم؟ گفتم اول ممکن است شما را مسخره کنند، من ميگويم به آنها با مهرباني بگو که مگر انسان آزاد نيست من تا پارسال مثل شما بودم و امسال آزاد هستم که اين را انتخاب کنم و چه دليلي دارد که شما به من بخنديد ولي بدان که طولي نميکشد که همان افراد به تو ميگويند: التماس دعا و مرکز مشاوره ي فاميل مي شوي. و اين هم به حقيقت مي پيوندد. حق سنگين است و مي ماند ولي باطل سبک است و مثل کف روي آب است و مي رود. اينها از آب بکف تبديل مي شوند و بدانند که ماندگار مي شوند. اين موجها محکوم هستند که در آب فاني بشود ولي آب فاني نميشود. پس از اين فضاهاي آلوده نترسيد و از ملامت در راه خدا نترسيد.
سوال – چرا قدرت گمراهي شيطان بيشتر از راههاي هدايت به سمت خداست؟
پاسخ - چه کسي اين را گفته است؟ شيطان که قدرتي ندارد. او وسوسه مي کند، يک سري مقدمات بر حرکت را دارد ولي قدرت حرکت و بازدارندگي را ندارد. شيطان يک موجود ضعيف است ولي اگر ما در مقابل او ضعيف باشيم، بر گردن ما هم سوار ميشود و مکار است يعني کلک مي زند. قدرت يعني سلطه و سلطنت. شيطان خودش ميگويد که من بر شما قدرتي ندارم مگر اينکه شما را دعوت ميکنم. او فقط وسوسه ميکند که چقدراين قشنگ است بيا. يک وقت شما بچه اي را در آغوش مي گيريد و در اينجا مي گذاريد، اين بچه هيچ اختياري از خودش ندارد ولي بچه اي دارد بازي ميکند و شما ميگوييد عزيزم بيا تا به تو شکلات بدهم و او کم کم به سمت من مي آيد، در اينجا من او را وسوسه کرد ولي قدرتي نداشتم که او ميتواند بيايد و يا نيايد. دونفر که با هم کُشتي ميگيرند هر دو قدرتمند هستند ولي يکي ديگري را به زمين مي زند و قدرت بيشتري دارد ولي شيطان اين طوري نمي تواند کار بکند. در سوره نحل مي فرمايد: تو بر بندگان من سلطه اي نداري. قدرت شيطان بر کساني است که او را قبول دارند و مي پذيرند. شيطان بر ما سلطه ندارد، مشکل از ماست که ضعيف برخورد مي کنيم. چرا وقتي صحنه هاي فريبنده جلوي شما مي گذارد، دنبال او مي رويد؟ بعضي ها نمي روند زيرا سست نيستند ولي بعضي ها قبول ميکنند زيرا سست هستند و ضعيف عمل مي کنند.