اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-01-21--حجت الاسلام و المسلمين مهندسي- اميد به رحمت خدا

دلم قلمروي جغرافياي ايراني ست هواي ناحيه ي ما هميشه باراني ست، دلم ميان دو درياي سرخ مانده سياه هميشه برزخ دل تنگه ي پريشاني ست، مهار عقده ي آتش فشان خاموشم گدازه هاي دلم دردهاي پنهاني است، تو فيض يک اقيانوس آب آرامي سخاوتي که دلم خواهش بياباني ست.
21/1/90
سوال – چگونه ما را به فضل و رحمت الهي اميدوار مي کنيد تا ما سريع تر به سمت خدا برويم ؟
پاسخ – ميلاد با سعادت حضرت کبري را تبريک عرض مي کنم. ما که اميد داريم نبايد به اين زودي ها اميدمان نابساماني پيدا بکند. رحمت يکي از مباحثي است که هرچه در اين برنامه ها تکرار بشود باز کم است. جايگاه رحمت در فضاي ما مثل هواي سالم است که پر از اکسيژن است تا مادامي که اين عنصر حياتي و اين عنصر سلامتي وجود نداشته باشد نه زبان مي تواند بگويد و نه چشم مي تواند ببيند و نه دست و پا مي تواند حرکتي بکند. شما در نظر بگيريد که فضاي اينجا را گار خفه کننده گرفته، کجا را ميشود ديد؟ انساني که دارد حسش را از دست مي دهد و بعد هم خفه مي شود و مي ميرد. فضاي رحمت به گونه اي است که وقتي به روي انسان باز شد اين انسان مي تواند در فضاي رحمت خوب ببيند. گاهي که ما در نگاههاي مان دچار اشتباه مي شويم، در همين جا از خدا فاصله مي گيريم. فرمود: من اين رحمت را بر همه ي عالم گسترانيده ام و خودم را بعنوان رحمان به اين عالم معرفي مي کنم يعني کسي که داراي رحمت واسعه و گسترده است. علاوه بر اين خودم را بعنوان رحيم معرفي مي کنم و قرآن خودم را با رحيم و رحمان بودن آغاز کردم. بسم الله الرحمن الرحيم. به رحمت خودم است که ايجاد مي کنم و به رحمت خودم است که موجودات را به کمال مي رسانم يعني اول يک سفره اي بنام رحمت را باز مي کنم بعد آنجا سخن از فرشته، بهشت، عبوديت و... است. پس به ما ياد مي دهد که دائم به رحمت من توجه کنيد. اگر انسان از رحمت خداوند کم بگويد، کم تصور کند، کم اميد داشته باشد به همان مقدار غلو مي کند. و به همان مقدار تاريکي جاي نورانيت را مي گيرد و در فضاي تاريک ديد درست کار نمي کند.

در فضاي آشفته بازار پر از غوغاي ياس و نااميد حقيقت به گوش انسان نمي رسد. در اين حالت انسان فلج شده و از بين رفته است. بنابراين رحمت، عنصر حياتي ماست. اگر ما هميشه از رحمت خدا بگوييم باز کم گفته ايم. اين گفتن از رحمت خيلي لازم و ضروري است و تکرار آن اشکالي ندارد زيرا مثل اکسيژن است. شما اين همه تاکيد قرآني را در باب رحمت خدا مي بينيد. مي فرمايد: بزرگترين گناه مايوس شدن از رحمت پروردگار است. ما اين همه گناهان کبيره داريم و هرکدام از آنها هم در جايگاه خودش خطرناک است ولي مي فرمايد که خطرناکترين گناه مايوس شدن از رحمت پروردگار است. يعني آنجاست که تو مرده بحساب مي آيي و بينايي ات را از دست داده اي تحرک و جنب و جوش از بين رفت بنابراين ما بايد خط قرمز را داشته باشيم. بنابراين هر چه ما گناه مي کنيم نبايد مايوس بشويم. البته ما نبايد گناه و خلاف بکنيم و بايد يک زندگي استاندارد داشته باشيم مثل کارهاي استاندارد ديگرمان، در انسان بودن و مسلمان بودن استاندارد قرآني را رعايت کنيم و چارچوب ها را رعايت کنيم اما در روايت داريم که بشر خطاکار است مگر معصومين که حساب شان جداست، نوع بشر دچار اشتباه است ولي روايات يک خط قرمز براي ما کشيده اند که خطا نکنيد ولي اگر کرديد خط قرمز شما اين است که مايوس نشويد. يعني هيچ گناهي نيست که قابل جبران نباشد و هيچ خطايي نيست که قابل پذيرش نباشد. امام باقر (ع) به محمد بن مسلم که از راويان خوب است فرمود: مومن وقتي گناه کرد توبه مي کند و مورد بخشش الهي قرار مي گيرد، زيرا برايش پرونده ي جديدي باز شده است زيرا توبه کرده است و خدا پذيرفته است. از آن به بعد بايد رفتارهاي جديدش را آغاز بکند. سوال کرد: اين مومن دائما گناه مي کند و دائما توبه مي کند پس از گناهان از خدا طلب مغفرت مي کند. هرچه مومن گناه مي کند و توبه مي کند، خدا با مغفرت به او نگاه مي کند و گناهانش را مي بخشد.

گناه در يک نگاه کوچک و بزرگ ندارد و نافرماني پروردگار بزرگ است. روايت داريم که به کوچکي گناه نگاه نکن به اين نگاه کن که نافرماني چه کسي را داري انجام مي دهي. پس همه ي گناهان کبيره و بزرگ است، يک گناه هم زياد است. فرمود: محمد بن مسلم مبادا مومن را از رحمت خدا مايوس کني. اگر کسي گفتند که صدهزار گناه کردم، نگو برو گورت را بکن و قصه تمام است. باب رحمت الهي واسع است. آغوش رحمت گشوده است. در قرآن پيام مي دهد که از زحمت خدا مايوس نشويد. جاي ديگر مي فرمايد: عذاب من شديد است ولي براي کساني که توبه نمي کنند، گردن کشي مي کنند، سرکش هستند و عناد دارند. اما کساني که خلاف مي کنند و پشيمان مي شوند عذاب شديد ندارند. در روايت داريم که وقتي شما در پيشگاه خدا اقرار به گناه مي کني يعني اعتراف مي کني که خدايا من اشتباه کردم و گناه کردم، همين خودش توبه است.
سوال – ما گناهي مرتکب شده ايم که تابحال توبه نکرده ايم. اگر در اين لحظه بخواهيم توبه بکنيم آيا رحمت خدا شامل حال ما مي شود ؟
پاسخ – چرا رحمت خدا شامل حال شما نشود. وقتي مي فرمايد که به همه بندگان اسراف کار در گناه من پيغام بده که از رحمت من مايوس نشويد، اين خط قرمز است. در بحث توبه هرچه که ما خلاف کرديم يعني نماز نخوانديم روزه نگرفتيم گناه چشمي و گوشي انجام دادم حالا فکر مي کنيم که چطور به خدا بگوييم که غلط کرديم. جوابش راحت است. بگو: خدايا من اعتراف مي کنم که اينها گناه بوده و من آنها را انجام داده ام. اين گناهان از سرسرکشي و دعوا با تو نبوده است. امام سجاد (ع) مي فرمايد که خدايا اگر ما گناه کرديم از سر دعوا با تو نبوده و نخواستيم با تو مخالفت کنيم، اين از سر هواي نفس بوده، خدايا من که نمي خواهم با تو مخالفت بکنم، من تو را دوست دارم و شرمنده ي تو هستم، اين اقرار مثل آبي است که ريخته مي شود و او را پاک مي کند. دارد از رحمت خدا بهره مند مي شود و جذبه ي رحمت او را مي کشاند. آنکسي بايد بترسد که گناه کرده و مي گويد که من کاري نکردم و چرا بايد از اين کار دست بردارم. مي گويند خلاف کردي، مي گويد که چه خلافي کردم عشق کردم. و هنوز هم مي کنم. چنين انساني بايد بترسد. اما کسي که خلاف کرده و اقرار و اعتراف مي کند اين طور نيست. بعضي ها مي پرسند که گناه کرده ايم، اگر بگوييم خدايا غلط کرديم، آيا اين کافي است ؟ بله اين اقرار و اعترافي که مي کنيد شما را پاک مي کند. در روايت هم بود که مومن خلاف مي کند و توبه مي کند و از اين به بعد بايد رفتارهاي قشنگ انجام بدهد. البته بنابراين نباشد که ما توبه و بناي مغفرت را خيلي سبک و عادي بگيريم و بگوييم که رحمت خدا واسع است، بعدا توبه مي کنم.

حالا اگر شيطان ما را فريب داد و گناه روي گناه آمد، کم کم استغفارهاي ما کمرنگ مي شد، يعني يک موازنه اي بايد بين گناه و استغفار فراهم بشود. کار به جايي مي رسد که ديگر توفيق استغفار پيدا نمي کند. روز اول اگر خطايي انجام مي داد تن و بدنش مي لرزيد از اينکه چرا من بايد اين کار را بکنم، مجدد مراقبت نکرد و کم کم قبح گناه از بين مي رود. روز اول استغفار تند و پرملات بود اما الان ضعيف شده است و روز اول گريه مي کرد ولي الان طلبکارانه رفتار مي کند. و مي گويد که انسان که نکشته ام، يک نگاه کرده ام. کار به جايي مي رسد که ديگر يک استغفرالله هم نمي گوييم، در خلوت به گناه اعتراف نمي کنيم. اگر مي خواهيم استغفار بکنيم توجه داشته باشيم که به صرف گفتن استغفرالله و لا اله الا الله نباشد. استغفار يعني درخواست خواستن. اگر من آب بخواهم چکار مي کنم ؟ ليوان اب را برمي دارم و مي خورم نه اينکه بگويم تشنه مان است و آب هم بد نيست، اين طلب آب نيست. استغفار يعني من به طرف خدا بروم و بگويم که خدايا من نفهميدم. من از اين تماس ها داشته ام که جوان خلاف مي کند ولي بعد واقعا توبه مي کند و بعضي از اين توبه ها واقعا اشک انسان را در مي آورد که ما عجب جوانهايي داريم. جواني مي گفت که من گناه کرده ام و بعد در خلوتي نشسته ام، اين قدر به درگاه خدا گريه گرده ام و خاک بر سرم ريخته ام و مي گفتم که خدايا من نفهميده ام و بد کرده ام و به پيشگاه تو آمده ام. اين عين تجلي رحمت الهي است که انسان اشک شوق در چشمانش حلقه مي زند که اولا انسان نبايد خلاف مي کرده و بعد هم که خلاف مي کند چنين حرکتي انجام مي دهد.
سوال – وقتي توبه مي کنيم، از کجا بفهميم که رحمت خداوند شامل حال ما شده است ؟ آيا لازم است که اين را بفهميم يا خير. اگر خدا پاسخ درخواست ما را نمي دهد علت خاصي دارد ؟
پاسخ – اين را زياد سوال مي کنند. مي گويند که مگر نمي گويند که اگر انسان توبه کند و به سمت خدا برود، خدا او را تحويل مي گيرد. پس چرا من در فلان خواسته ام اين همه از خدا خواسته دارم و التماس مي کنم ولي به خواسته ام نمي رسم ؟ يا اينکه حتي مي گويند که نماز شب هم مي خوانيم ولي به آرزوي مان نمي رسيم. بعد از اينکه ما اين مسئله را بعنوان خط قرمز قبول کرديم که نا اميدي از درگاه خداي متعال ممنوع است هرکاري هم که کرده ايم. من مکرر مي خواهم روي اين نکته تاکيد بکنم که هر چه که ما کرديم از رحمت خدا مايوس نشويم. يعني نگوييم که درها به روي من بسته شده و خدا ديگر توبه ي من را نمي پذيرد، پس بروم گناه بکنم زيرا آب از سر من گذشته است. ما اين را نمي پذيريم. از رحمت خدا مايوس نشويم، هرچه که کرديم قابل بازگشت است و اين عبد مي تواند برگردد. امام خميني فرمودند که امام زمان (عج) فرموده که اگر انسان پيامبر خدا را هم بکشد باز قابل توبه است. و اگر توبه کند خدا قبول مي کند، اين قدر باب توبه باز است. بخاطر همين است که مي گوييم مايوس نشويد.

نگوييم من که پنجاه سال گناه کرده ام ديگر امکان ندارد که برگردم، اين امکان ندارد را حذف کنيم. بدانيم که خداوند توبه کار را دوست مي دارد و اقرار و اعترافي که در پيشگاه خداي متعال داريم، بدانيم که پذيرفته شده است. ان الله يحب الشاب تائب. جواني که نفهميده و خلاف کرده برمي گردد و توبه مي کند و محبوب خدا ميشود، خدا را در بغل مي گيرد. زيرا بنده اي است که خودش را از غرق شدن نهايي نجات داده است. در زير آب مقداري آب خورده ولي از غرق شدن نجات پيدا کرده و برگشته و احساس ارتباط با خدا را مي کند. اگر بخواهيم ببينيم که خدا ما را پذيرفته يا نه، ببينيم که احساس مان چگونه است، وقتي خلاف مي کنيم به درگاه خدا اميدوارنه رفتار مي کنيم و به فضل و کرم او اميدوارهستيم يا خير، گرچه از عمل خودمان شرمنده هستيم.

خيلي ها مي گويند که ما توبه کرده ايم ولي نمي دانيم با اين عذاب وجدان چکار کنيم. اين عذاب وجدان خوب است يعني انسان هميشه يک حالت شرمندگي در پيشگاه خدا داشته باشد و نسبت به فضل او اميدوار باشد. داريم که وقتي کرَم تو را مي بينم طمع مي کنم و وقتي گناهانم را مي بينم ناراحت هستم. اينکه چرا خواسته هاي ما برآورده نمي شود بخاطر اين است که ما يک اصل غلط گذاشته ايم و ما را اذيت مي کند که چطور خدا وعده داده بياييد، ما مي آييم ولي جوابي نمي شنويم، توبه کردم ولي خبري نشد و به آرمان و آرزويم نمي رسم. اين اصل غلط است که ما بياييم بين اينکه خداوند ما را پذيرفته و اينکه اثرش اين است که من به خواسته ام برسم، ما يک گره ميزنيم و معادله اي درست کنيم که اگر خدا من را پذيرفته است پس بايد به خواسته ام برسم نتيجه اين مي شود که اگر من به خواسته ام نرسم پس خدا به من توجه ندارد، اين فرمول و معادله غلط است. من نمونه هاي عيني را مي گويم. از حضرت آدم شروع مي کنيم. او پيامبر خداست.آيا او هرچه از خدا خواست به او داد ؟ من مي خواهم موارد نقض اين اصلي که خيلي ها براي خودشان درست کرده اند را بگويم. حضرت آدم دلش نيم خواست همه بچه هايش خوب باشند ؟ پس چرا قابيل قاتل برادرش هابيل مي شود ؟ پس بگوييم که خدابه حضرت آدم پشت کرده است ؟ مگر حضرت نوح به کنعان فرزندش نصيحت نکرد ؟ و بالاخره او پيامبري او را قبول نکرد و مُرد. آيا نوح دوست نداشت که کنعان فزند صالح باشد ؟ ولي اين طور نشد. آيا حضرت نوح به خدا گفت که به ما پشت کردي ؟ و با خدا دعوا کرد. اين ادبيات درستي نيست. جوانان همين که به آرزويشان نمي رسند مي گويند که خدا با ما قهر کرده و خدا به من پشت کرده است زيرا من شغل مي خواهم برايم فراهم نيست، همسر مي خواهم برايم فراهم نيست.

در آينده مفصل صحبت مي کنيم که شرايط دعا چيست و چرا دعاهاي ما مستجاب نمي شود. اين اصل را که ما بگوييم چون خواسته ي من انجام نمي شود پس خدا به من پشت کرده است درست نيست. حضرت ابراهيم دلش نمي خواست همه دست از بت پرستي بردارند ولي چه شد ؟ آيا پيامبر اسلام نمي خواست که همه ي امت اسلامي خوب باشند و همه سلمان فارسي بشوند ولي نشد ؟ آيا امام حسين (ع) در کربلا دلش نمي خواست که سپاهيان يزيد دست از جنگ با او بردارند و به حجت خدا روي بياورند ؟ آيا خدا به امام حسين (ع) پشت کرده است ؟ آيا حضرت زينب نمي خواست که اين اتفاقات نيفتد و اين همه مصيبت نکشد ؟ بينندگان اين اصل را از ذهنشان بيرون کنند. خدا با هيچ کس قهر نمي کند ما با خدا قهر مي کنيم.


سوال – سوره توبه آيات 61-55 را توضيح دهيد.
پاسخ – خدا به رسول اکرم مي فرمايد که اگر زندگي کفار را مي بيني که وضعيت ظاهري دنياي شان پُررنگ است اينها باعث شگفتي تو نشود. بدان که در همين زندگي دنيا گرفتار امکانات مادي مي شوند و استفاده سوء از همين امکانات مادي باعث گرفتاري آنها در جهنم مي شود. بعضي از افراد هستند که زندگي مادي را ملاک قرار مي دهند و مي گويند که فلاني اين همه نماز و روزه مي خواند و ايمان دارد ولي فقير است ولي فلاني يک بار نماز نخوانده ولي همه چيز دارد. همه چيزش فراهم است و يک يا خدا هم نگفته است. اين آيه شامل آنها هم ميشود و فقط شامل فضاي کفار و مشرکين نيست. اگر امکان مالي و زندگي فراهم دارند و راحت زندگي مي کنند ولي با خدا رابطه ندارند، گمان نکنند اموال و اولاد برايشان مفيد نيست و همين ها زندگي آنها را در باطن سخت تر و تلخ تر مي کند.
سوال – شما مي گوييد که اگر کسي پيامبر هم کشته باشد و توبه کند از راه يافتگان است. پس شمر و يزيد هم وارد بهشت مي شوند ؟
پاسخ – مگر آنها توبه کرده اند. در روايت از امام سجاد (ع) داريم که پرسيدند که اگر اينها توبه کنند توبه شان مورد قبول است و امام فرمودند: بله. ولي خداوند توفيق توبه به آنها نمي دهد. يعني توبه نمي کنند در باز است. در کنار بياباني باغي است که در آن باز است، آيا معنايش اين است که همه ي آنهايي که در بيابان هستند به آن باغ مي روند ؟ يا اينکه آنها بايد تلاش کنند تا خودشان را به آن باغ برسانند؟ در باز است نه اينکه همه درون باغ هستند. باب توبه باز است و خدا هيچ کس را نااميد نمي کند. در اينجا در مورد توانمندي توبه صحبت مي کنيم که در باز است ولي آيا شخص مي تواند به آنجا برسد؟ آيا مي تواند خودش را از مهلکه اي که گرفتار شده نجات بدهد ؟ بخاطر همين مي گويند که شما وارد عرصه ي گناه نشويد. شايد اين گناه از آن گناهان سنگيني براي پاي شما باشد که نتوانيد پرواز کنيد و به در توبه وارد بشويد.

گاهي آن قدر گناه سنگين است که قدرت پرواز را از شما مي گيرد يعني خود بخود شما را نااميد مي کند، حس و حالي پيدا مي کني که به تعبير قرآن از خداوند هم متنفر مي شوي. مي فرمايد: وقتي پيش آنها از توحيد مي گويي متنفر مي شوند. گناه روي گناه انسان را سنگين مي کند و باعث ميشود که استغفار کمرنگ بشود. يعني تاريکي او بيشتر مي شود و تقاضاي نورانيت استغفار را از او مي گيرد. در پايان کار همه چيز را تکذيب مي کنند. حتي بهشت و جهنم را تکذيب مي کنند براي اينکه راه توجيح کارهاي خودش را درست کندو يک مُسَکن قوي را به خودش تزريق مي کند که خبري نيست. يزيد براي اينکه براي خودش ايجاد آرامش بکند گفت: کجا وحي از آسمان نازل شده هه ي اينها دروغ بود. بني هاشم با حکومت بازي کردند. مسير توبه مسير صعودي و پروازي است و مسير تکذيب آيات الهي در سايه ي آن گناهان سنگين سقوطي و مغضوب عليهم است.

قرآن مي فرمايد: طغيان نکنيد زيرا گرفتار غضب من مي شويد. سقوط مي کنيد و دست تان به توبه نمي رسد. پس باب توبه باز است و انسان وقتي گناه انجام مي دهد دچار تاريکي مي شود، اگر گناه را تکرار کرد ممکن است اين فضاي آلوده دست ما را به توبه نرساند. توبه بهترين شفيع ماست. يعني دست ما را مي گيرد ولي بايد دست ما به توبه برسد و اگر در گودال افتاده باشيم ديگر دست مان به شفيع نمي رسد. پس نااميد نشويم و از گناه بشدت بترسيم چون ممکن است توفيق توبه نداشته باشيم. از رحمت خدا مايوس نشويد. اگر احساس پشيماني در خودمان مي کنيم بدانيم که مورد توجه خدا هستيم. تضميني نيست که بعد از گناه توبه باشد. روايت داريم که از گناه بترسيد چون ممکن است در گناهي واقع بشويد که خدا بفرمايد به عزت و جلال خودم شما را نمي بخشم.


سوال – اگر کسي آبروي کسي را ببرد و بين زن و شوهر اختلا ف بيندازد، ما ظلم ببينيم و باز ببخشيم ؟ مگر نه اينکه تا مظلوم است ظالم ظلم مي کند؟
پاسخ – چيزي که در کتب ما زشت است ظلم پذيري است و اين صفت زشتي است اما بزرگواري مطلب ديگري است. فردي آبرو ريزي کرده، خلاف مرتکب شده، تند خويي، بي ادبي کرده و مسلمان هم هست. در مقابل غير مسلمان بايد محکم ايستاد. روايت داريم که وقتي دشمن حمله نکرده به او حمله کنيد. فرض ما در جامعه ي اسلامي است. کتاب جلد چهارم اصول کافي و کتاب ايمان و کفر را مطالعه کنند. ائمه ي ما مي خواستند که فرهنگ بزرگ منشي، بزرگواري و سعه ي صدر را در جامعه رواج بدهند. يک روش اين است که هر کس که بي ادبي کرد، هروقت او را ديديم سربرگردانيم و جواب سلام او را ندهيم. روش ديگر اينکه با او احوالپرسي کنيم و ادب را رعايت کنم. اسلام اين گونه ادب را مي خواهد در جامعه ي اسلامي رواج بدهد.

ممکن است که شما بگوييد که اگر جواب سلامش را بدهم مي گويد که ترسيد. در روايت ما نداريم که در اين موارد قهر کنيد يا آبرو ريزي کنيد يا بي اعتنايي کنيد. توصيه به گذشت است. اگر من سوء استفاده کنم باز من خودم را به آتش مي کشم. گاهي ما قهرهاي تاديبي داريم مثلا پدري به بچه اش تلخي مي گذارد تا اثر مثبت بگذارد ولي اگر اثر نگذارد نيازي نيست که تلخي کند. من گزينه ي قهر و عصبانيت را در تربيت قبول نمي کنم. روايتداريم که گاهي کافي است که طرف چهره در هم بکشد ولي نبايد طولاني باشد. اگرمجبور شدي که با مومن قهري انجام بدهي، بايد کمتر از سه روز باشد. اين قهرهاي تاديبي است. اگر تلخي و بي اعتنايي من قرار است که اثر بگذارد و فرد را متوجه کند، اشکالي ندارد ولي نبايد از سر کدورت، کينه و بخل باشد. انگيزه بايد از سر محبت و و نجات دادن طرف باشد. حسش بايد مثل طبيبي باشد که مي خواهد بيمار را مداوا کند. کار امام اين است که جامعه را به سمت عظمت ها بکشد و ما هم بايد اين عظمت ها را تمرين کنيم. خوب است که ما نسبت به کساني که به ما بد کرده اند گذشت کنيم و مدتي بعد به احساسات مان مراجعه کنيم مي بينيم که چه احساس قشنگي داريم. الان ممکن است که شيطان بگويد که برخورد کن. ولي ما بايد سراغ روايت برويم که بزرگواري و گذشت را به ما توصيه مي کنند. روايت داريم که هر جوري که دوست داري خدا با شما رفتار کند با بندگان او رفتار کن. اگر به بندگان او گير بدهم خدا هم به من گير مي دهد.
خدايا به حق محمد و آل محمد ما را لحظه اي به خودمان وا نگذار.