اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-01-14-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي-معناي حقيقي صبر و بيان ابعاد مختلف آن


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: معناي حقيقي صبر و بيان ابعاد مختلف آن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 14-01-99

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
هر گوشه کلي قصد دميدن دارد *** اسرار دل زمين شنيدن دارد
الساعه بيا ببين که امروز زمين *** فرداي قيامت است ديدن دارد

سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي عزيز و نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خوش آمديد، آقاي دکتر رفيعي، سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي رفيعي: سلام عليکم و رحمة الله، خدمت شما و بينندگان عزيز سلام مي‌کنم. انشاءالله روزهاي خوبي داشته باشند و سال پر برکتي باشد و خداوند نظر لطفش را به همه مردم ما و همه جهان داشته باشد و از عنايت اهل‌بيت بهره‌مند باشيم.
شريعتي: هفته گذشته از بحث توکل شنيديم، نکته‌هاي نابي را شنيديم، امروز مي‌خواهيم از صبر بشنويم.
حاج آقاي رفيعي: بعضي از واژه‌ها اينقدر گفته شده که تقريباً اهميتش را از دست داده است. بحث صبر از واژه‌هاي پرکاربرد قرآني است و در برنامه شما مفصل گاهي صحبت کردند. لذا براي اينکه تکرار نشود و اينکه اصولاً واژه‌هاي اخلاقي يک مفهومي دارد که اگر روشن نشود ممکن است سوء استفاده شود. واژه قناعت يک واژه بسيار قشنگي است و گنجي از قناعت بالاتر نيست همين را ممکن است آدم‌هاي خسيس سوء استفاده کنند. بايد توجه شود، يکوقتي حاج آقاي قرائتي مي‌فرمودند: اوايل انقلاب به يکي از شهرها رفتم و به خانه ائمه جمعه رفتيم، ايشان نان خشک و پنيري آوردند و گفتند: با قناعت زندگي مي‌کنيم. گفتم که چه کسي گفته براي مهمان قناعت کنيد؟ حضرت ابراهيم يک گوساله براي مهمان‌هايش آورد. اين زهد نيست، يا اينکه واژه‌ي سخاوت خيلي واژه خوب است. اما کسي بيايد اسم اسراف‌هايش در زندگي را سخاوت بگذارد، پس اين اشتباه چيست؟ اشتباه از اين واژه و يک لغت است. خيلي مهم است تبيين محل و جاي هر تعبيري، اتفاقاً خيلي اوقات حتي مترجمين قرآن توجهي به اين تفاوت‌ها نکردند. در قرآن اگر داريم تقوا، جايي داريم ورع، ورع را همان تقوا معنا کردند، اينها با هم فرق دارد. اگر يکجا گفته تبذير، يکجا گفته اسراف، با هم فرق دارند. مبذرين برادر شيطان هستند، کم نيست از اين دست.
وقتي شما مي‌گويي: قلب، عقل، نفس، هنگامي که مي‌گويي روح، اينها با هم تفاوت دارند. هيچوقت نمي‌گوييم قلب من اين را فهميد، عقل مي‌فهمد. نمي‌گوييم به عقل فشار آمد، به قلب فشار مي‌آيد. يکي از کساني که توجه به اين نکته داشتند، کتاب «فروق اللغاة» تفاوت لغت‌ها، اين واژه با واژه ديگر چه فرقي دارد. کتاب تخصصي است، گاهي مي‌توانند مراجعه کنند. فرق سخاوت و اسراف، فرق قناعت و بخل، اينها را گفتم که صبر تفاوتش با تحمل غلط خيلي زياد است. صبر غير از ظلم پذيري است. صبر غير از سکوت در برابر ظالم و ترک تلاش است. معناي صبر اين نيست که بيمار شدم پزشک نروم، تهمت زدند دفاع نکنم. داغ اولاد ديدم اشک نريزم.
يادم هست کنار قبرستان بقيع مادر جواني از دنيا رفته بود، بچه‌هاي او با برادرانش آمده بودند، داشتند منفجر مي‌شدند اما همسر متعصبي داشت، وهابي‌ها گريه کردن بر اموات را جايز نمي‌دانند، اينها را مي‌زدند که حرام است. در صورتي که پيغمبر اسلام کنار حمزه سيدالشهداء اشک ريخت. ديدم پنج شش نفر از اين بچه‌ها در بازاري کنار بقيع، رفتند پشت مغازه‌ها نشستند و گريه کردند. ما مي‌گوييم در داغ اولاد صبر کن يعني گريه نکن؟ نه، يعني جزع و فزع نکن، کفر نگو و شکايت نکن. حضرت يعقوب چقدر گريه کرد در عين اينکه مي‌گفت: «فصبرٌ جميل» اينقدر اين صفت مهم است، مثل سر است نسبت به بدن، دست يکي قطع شود ممکن است زنده بماند. ضمن اينکه کليدي‌ترين حواس ما در سر است، بويايي و چشايي و بينايي و شنوايي، لامسه هم هست. عقل، مغز، تفکر، انديشه، بيان، سخن، همه هست. پس صبر مادر است. ريشه و مبنا است.
خداوند در قرآن کريم وقتي مي‌خواهد به پيغمبر ما بگويد: مثل پيغمبران گذشته باش، مي‌گويد: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (احقاف/35) «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ‏ الْحُوتِ» (قلم/48) مثل جناب يونس نباش که کم صبري کرد و قومش را ترک کرد. تنهايي جايي که خدا به پيغمبر مي‌گويد: مثلش نباش، اينجاست. و الا به صورت کلي مي‌فرمايد: به همه انبياء اقتدا کن. «فَبِهُداهُمُ‏ اقْتَدِهْ» (انعام/90) وقتي مي‌خواهد از حضرت ادريس و اسماعيل تعريف کند مي‌فرمايد: «وَ إِسْماعِيلَ‏ وَ إِدْرِيسَ‏ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ» (انبياء/85) در عراق شهري به نام «ذا الکفل» هست که پرسيدم، گفتند: اين پيغمبر اينجا دفن است. مي‌فرمايد: اين سه پيغمبر را ياد کن، بخاطر صبرشان.
قرآن کريم مي‌فرمايد: ما افرادي را از بني اسرائيل امام قرار داديم، چرا؟ «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ‏ بِأَمْرِنا» (سجده/24) ما عده‌اي را قرار داديم که مردم را هدايت کنند «لَمَّا صَبَرُوا» چون صبور بودند. قرآن مي‌فرمايد: فرشتگان وقتي سلام مي‌دهند به اهل بهشت، اهل بهشت خيلي کارها کردند ولي مي‌گويند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ‏» (رعد/24) در آيات قرآن اين همه تأکيد شده امام صادق فرمودند: خداوند فرمود من سه چيز به صابران مي‌دهم که اگر يکي از اينها را به ملائکه مي‌دادم، به خودشان مي‌باليدند. 1- درود 2- رحمت 3- هدايت «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ‏ مِنْ‏ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون‏» (بقره/157)
وقتي بحث صبر مي‌شود در کتب اخلاقي هست که مي‌گفتند: سه نوع صبر داريم، صبر بر عبادت، در معصيت و در مصيبت، عيبي هم ندارد. در عبادت آدم صبور باشد، روزه بگيرد و در سختي مکه برود. در مصيبت که داغي مي‌بيند، در معصيت هم قدرت ترک گناه داشته باشي. جواني که نگاهش به نامحرم مي‌افتد و نگاه نمي‌کند. بيش از ده قسم مصداق براي صبر نوشتم. در زندگي ما نا ملايماتي که پيش مي‌آيد يک چيزهايي مطابق ميل ما نيست و بايد تحمل کنيم ضمن اينکه تلاش مي‌کنيم بايد با آن کنار بياييم. خودمان را نبازيم و آستانه تحمل‌مان را بالا ببريم.
1- صبر بر آزار ديگران؛ اگر يکجايي يک کسي اذيت مي‌کند تذکر مي‌دهيم اما گاهي يک شرايطي مي‌شود اذيت مي‌شويم. امسال در شرايط ويروس خيلي اذيت شدند، فشارهاي روحي که به بچه‌ها مي‌آيد، شرايط کاري، قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‏ ما آذَيْتُمُونا» (ابراهيم/12) ما صبر مي‌کنيم بر اذيت و آزارهايي که به هر دليلي پيش مي‌آيد، مثلاً بيماري يک اذيت است. گاهي انسان يک همسايه ناباب دارد، ممکن است اذيت کند. همسري دارد خوب است اما گاهي بد دهاني مي‌کند. اگر مردم صبر بر آزار ديگران را تحمل کنند گاهي شرايطي پيش مي‌آيد، پيغمبر گرامي اسلام رد مي‌شدند ديدند جناب ياسر، عمار و مادرشان سميه را شکنجه مي‌کنند. حضرت نمي‌توانست کاري بکند. تنها کاري که از حضرت مي‌آمد اين بود، رد مي‌شد و مي‌فرمود: خاندان ياسر، صبور باشيد. انشاءالله خدا عنايت مي‌کند. آل ياسر را امروز بايد به مردم گفت! اهل دنيا صبر کنيد، براي همه پيش آمده است. يک اتفاق جهاني است. يک جور تلقين و پرهيز از خودآزاري در اين هست.
يکوقت يک آقايي در ترافيک گير کرده بود، دو نفر در ماشين بودند. يکي ذکر مي‌گفت، يکي هم بي قرار بود و هي مي‌گفت: دير شد. جالب است جفتشان نمي‌توانند کاري کنند. گاهي آن جايي که از ما کار برمي‌آيد، اگر مي‌تواني پياده شو با موتور برو، اما گاهي هواپيما ده ساعت تأخير دارد که خود خوري هيچ اثري هم ندارد.
يکسري از سادات حسني را منصور دوانقي خبيث زندان کرد. منصور خيلي خبيث بود. اينها اولاد پيامبر و اولاد امام حسن مجتبي هستند. امام صادق نامه‌اي به اينها نوشت براي تسکين، تعدادي از آيات قرآن را در آن نامه فهرست کرد. نامه‌ي امام صادق به سادات حسني که خيلي زيباست. امام بعضي از آياتي را که خوانديم براي اينها نوشتند.
2- صبر در امور تربيتي؛ يکوقتي ما مي‌خواهيم کسي را نمازخوان کنيم، بچه ما نماز نمي‌خواند، بايد حوصله کرد. «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ‏ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» (طه/132) به خانواده‌ات بگو: نماز بخوانند و صبر کن. اينقدر پيغمبر گفت تا بالاخره دلهايي تکان خورد. حضرت نوح 950 سال فرياد زد. حضرت يونس سي سال فرياد زد، دو نفر به او ايمان آوردند. يک عالم و يک عابد، صبر در مسائل تربيتي، قابل توجه پدر و مادرها و مربيان و معلمان! أباعبدالله اينقدر روز عاشورا گفت تا يک حُر پيدا شد. اگر حضرت موسي روز اول مي‌خواست بگويد: اين همه جادوگر من يک نفر، حريف نيستم، نمي‌شد.
مورد سوم «فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ‏» (طه/130) اطرافيان ما مطابق ميل ما حرف نمي‌زنند. ممکن است شما يک گرايش سياسي دارد و کسي ديگر يک گرايش، طرفدار يک تيمي هست و او طرفدار يک تيم هست. در مباحث اجتماعي، «فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ‏» پيغمبر به تو ساحر و کاهن مي‌گويند ولي صبر کن، همين‌ها روزي آب وضويت را براي تبرک مي‌برند. همين‌ها جنازه بچه‌شان را روي شتر مي‌گذارند و فداي پيغمبر مي‌گويند. وقتي مي‌خواهند به تو سلام بدهند، يا در خانه‌ات را بزنند، آهسته و آرام يا رسول الله مي‌گويند. همان کساني که در کربلا و کوفه امام حسين را مذمت کردند، چقدر بعد از آن پشيمان به دنيا آمد؟ خيلي روي اين نکته دقت داشته باشيم. گاهي جواني يک مطلبي را مي‌گويد، افرادي که گاهي شايعه پراکني مي‌کنند براي شوخي يا مزاح، مردم صبر کنند، بالاخره اين حرف‌ها براي همه هست. فکر نکنيد اين ويروس کرونا گشت مسلمان‌ها را پيدا کرد و رفت در خانه آنها، در چين با مذهب لائيک رفت، در آمريکا و اروپا رفت، يک بلاي فراگير است. بعضي از شبکه‌هاي ماهواره‌اي مزدور هستند و از اين راه نان مي‌خورند، اگر اين حرف‌ها را نزنند نمي‌توانند در آن کشور زندگي کنند، در شبکه کار کنند. از اين راه نان مي‌خورند. بدانيد آخر و عاقبتي هست و خدا و پيغمبري هست. شما براي اين آب و خاک بوديد و الآن دشمن شديد، حُر باشيد، اگر دين نداريد آزاده باشيد! انصاف داشته باشيد و مردم خودتان را به چالش نکشيد. گاهي انصاف موجب مي‌شود که نمره خيلي‌ها بالا بيايد.
چهارمين نکته «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ‏ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (لقمان/17) اتفاقي که افتاد اولي نبود و آخري هم نيست. از اول آفرينش وبا و سيل و زلزله آمده است، سال گذشته مقام معظم رهبري هم اشاره کردند بحث سردار سليماني و حادثه کرمان و سيل داشتيم، حادثه هواپيما، جوانان ما جانشان را از دست دادند. جهان آبستن حوادث است، صبر در اين طور اتفاقات، خويشتن را نباختن، مدير خوب کسي است که در بحران مديريت کند، در بحران‌ها خانواده را نگه داشتن، توجه خيلي مهم است. چه شد امام حسين روز عاشورا يکي از بهترين نيروهايش که به تنهايي يک لشگر است، حضرت ابالفضل، چه شد که آقا از صبح عاشورا او را براي نبرد هزينه نکرد و نگه داشت تا آخرين لحظه؟ آخرين لحظه هم فرستاد آب بياورد. تنها علتش دلگرمي بچه‌هاست.
مورد بعدي قرآن مي‌فرمايد: «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ‏ رَبِّكَ‏» (طور/48) فرمان خدا، يکوقت در گرماي مدينه اعلام مي‌شود به منطقه تبوک حرکت کنيد. زن و بچه، محصولات روي زمين، پيغمبر اولين نفر حرکت کرد و عده‌اي راه افتادند. عده‌اي غير از کادر پزشکي در بيمارستان به مردم خدمت مي‌کنند. خانمي به من گفت: مادرم وقتي از دنيا رفت ترسيدم کنارش بمانم اما الآن آمدم کمک مي‌کنم به شست و شوي بعضي از اجسادي که روي زمين مانده و از دنيا رفتند. اين روحيه خيلي مهم است. جواني که سختش بود از رختخواب بلند شود، اين جوان روي مين رفت و شهيد شد. «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ‏ رَبِّكَ‏» است. گاهي فرمان خدا جهاد است، نماز و روزه است ولي آثار خوبي در زندگي شما دارد.
مورد بعدي صبر بر کسب علم و دانش است. گاهي بايد در شاگردي کردن صبور بود. هجده سال جابر بن يزيد جوفي مدينه آمد خدمت امام صادق شاگردي کرد و شهر خودش نرفت. بعد از هجده سال که براي خداحافظي از امام صادق آمد، گفت: آقا يک چيزي به من ياد بدهيد، آقا فرمود: بعد از هجده سال؟ گفت: شما دريا هستيد. آقا فرمود: با هواي نفست مخالفت کن. استادي داشتيم آيت الله ستوده، مي‌گفت: درس خواندن مثل چاه کندن با سوزن است. آ شيخ عباس قمي بدون زحمت 110 جلد کتاب نوشت؟ سيصد جلد کتاب شيخ صدوق دارد. صبر بعدي که منابع ما هم آمده، جمله بسيار مهمي است که لحظات آخر أباعبدالله به فرزندش امام سجاد فرمودند. «يَا بُنَيَّ اصْبِرْ عَلَي‏ الْحَقِ‏ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً» (كافي، ج 2، ص 91) صبر بر حق، من يک حقي بگويم به ضرر شما باشد. يک حقي بگويم به ضرر خودم باشد.
در قصه هواپيما، دوستان ما در سپاه گفتند: کاش ما جاي آنها بوديم و از دنيا مي‌رفتيم. اين شجاعت است. اين صبر بر حق خيلي مهم است. يک روايت ديدم عده‌اي به بهشت مي‌آيند، ملائکه مي‌گويند: کجا؟ مي‌گويند: به ما گفتند حسابرسي نداريد. مي‌گويند: شما چه کسي هستيد به اين راحتي آمديد؟ مي‌گويند: ما صابر هستيم. ملائکه مي‌گويند: درست است خدا در قرآن فرمود: «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ‏ بِغَيْرِ حِسابٍ» (زمر/10) همانا کاملاً حق صابر را مي‌دهيم، در عالم هستي همه چيز روي حساب است، اما اجر صابرين را بدون حساب مي‌دهيم.
يکي هم صبر بر بيماري است. خدا در قرآن اين قصه را در مورد حضرت يعقوب بيان کرده است. «إِنَّا وَجَدْناهُ‏ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص/44) خوب بنده‌اي بود. هفت سال خيلي است. در اين قصه يکي دو ماه است گرفتار شديم، هفت سال کسي بيماري، فقدان، زراعت از بين برود، مي‌گفتند: چه گناهي کرده که اينطور شده است. صبر بر بيماري يکي از نکات است. خوشا به حال بنده‌اي که خدا بگويد: خوب بنده‌اي است.
مصداق ديگر صبر در جنگ است. «وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ» (بقره/177) عزيزاني داشتيم هشت سال در جنگ اسير شدند، مثل شهيد ابوترابي چقدر سختي کشيدند. يک کسي گفت: چطور در خانه بمانيم؟ گفتم: اسرا چطور در زندان‌هاي عراق ماندند؟ جانبازاني داريم که سي سال روي تخت افتادند، جالب است يکبار گله نکرده است. سختي که اينها مي‌کشند قابل تصور نيست.
مورد آخر صبر در امر به معروف و نهي از منکر است. اينها مجموعه‌اي از عوامل است. نه تنها بايد صبور باشند يکديگر را به صبر سفارش کنيم. نه تنها صبور باشيم، صبار باشيد. آستانه تحمل را بالا ببريد. با نذر و تمرين و تلقين، اين صبر پيدا مي‌شود. خدايا ما را از صابرين قرار بده و عاقبت ما ختم بخير کن و اين بلايي که براي جهان پيش آمده به ويژه کشور اسلامي ما رفع بگردان.
شريعتي:
باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش *** بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش
اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال *** مرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش
«وَ ما أَرْسَلْناكَ‏ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «56» قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلًا «57» وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى‏ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً «58» الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً «59» وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً «60» تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً «61» وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً «62» وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً «63» وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً «64» وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً «65» إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً «66» وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً «67»
ترجمه آيات: و تو را جز مژده‏رسان و بيم دهنده نفرستاديم. بگو: از شما هيچ گونه مزدى در برابر رسالتم درخواست نمى‏كنم، مگر (اين كه) كسى بخواهد (با راهنمايى من) به سوى پروردگارش راهى در پيش گيرد. و بر (خداى) زنده‏اى كه هرگز نمى‏ميرد توكّل كن و به ستايش او تسبيح‏گوى همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاهى دقيق دارد. خدايى كه آسمان‏ها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روزگار آفريد. سپس بر عرش (قدرت) استيلا يافت (وبه‏تدبير جهان پرداخت). اوست خداى رحمان، پس از او بخواه كه بر همه چيز آگاه است، (يا درباره او از خُبره‏اى بپرس كه مى‏داند). و چون به آنان گفته شود: (خداى) رحمان را سجده كنيد، گويند: رحمان چيست؟ آيا به چيزى كه تو فرمانمان مى‏دهى سجده كنيم؟ (اين دعوت) بر رميدگى آنان مى‏افزايد. فرخنده و مبارك است كسى كه در آسمان بُرج‏هايى قرار داد، و در آن، خورشيد و ماه تابانى نهاد. و اوست كه شب و روز را براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد، جانشين يكديگر قرار داد. و بندگان خداى رحمان كسانى‏اند كه روى زمين بى‏تكبّر راه مى‏روند، و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گويند) با ملايمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند. و آنان براى پروردگارشان، در حال سجده وقيام شب‏زنده‏دارى مى‏كنند. آنان كه مى‏گويند: پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما بازگردان كه عذاب آن دامنگير است. به درستى كه دوزخ، جايگاه و منزلگاه بدى است. آنان كه هرگاه انفاق كنند، نه از حد گذرند و نه تنگ گيرند و ميان اين دو روش اعتدال دارند.