اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-01-30-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي - شناخت انحرافات جامعه اسلامي در کلام پيامبر اکرم(ص)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شناخت انحرافات جامعه اسلامي در کلام پيامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 30-01-97
حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي: «بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين الحمدلله رب العالمين و صلاة و السلام علي سيدنا محمد و علي آله الطيبين و الطاهرين سيَما بقية الله في الارضين و لعن علي اعدائهم اعداء الله اجمعين»
در ايام و ليالي پر فيض ماه شعبان قرار داريم. در آستانه‌ي مواليد اين ماه، ميلاد حضرت أباعبدالله الحسين(ع)، ميلاد برادر بزرگوارشان حضرت ابالفضل العباس(ع)، ميلاد زين العابدين امام السالکين امام علي بن الحسين(ع). اين مواليد را تبريک عرض مي‌کنيم. انشاءالله از فيوضات ماه شعبان که ماه پيامبر گرامي اسلام است. ماه روزه و دعاست، ماهي است که مقدمه ماه رمضان است، عزيزان به بهترين نحو استفاده کنند. ماه شعبان مناجات شعبانيه دارد که اين مناجات، يکوقتي حضرت امام رهبر کبير انقلاب مي‌فرمودند: مناجاتي است که بسياري از معصومين(ع) آن را مي‌خواندند و اين خودش نکته‌اي است که اهتمام ائمه(ع) را به اين مناجات بسيار عالي و بلند مي‌رساند.
بحث ما در اين جلسه با شما بينندگان عزيز برنامه سمت خدا و با شما دوستان گرامي و مخاطبين محترم در رابطه با هشدارهاي پيامبر گرامي اسلام در آخرين خطبه‌شان بود. خطبه‌اي که مرحوم شيخ صدوق در کتاب ارزشمند ثواب الاعمال نقل کردند و مي‌فرمايند: رسول خدا هنگامي که خواستند اين خطبه را ايراد کنند، سه مرتبه از مردم خواستند جا باز کنند تا افراد بيشتري در مسجد حضور پيدا کنند. آنگاه به ايراد اين خطبه در بيان آثار منفي گناه و آثار سوء معصيت‌ها پرداختند. امروز بحث ما روي اين فراز هست که رسول خدا فرمودند، اگر کسي فاحشه و فحشايي را در جامعه اشاعه بدهد، «من أذاعَ فاحشة» مانند کسي است که به آن عمل کرده و خودش آن کار را انجام داده است.
يکي از نکاتي که بايد روي آن توجه شود اين است که فحشاء و کار زشت که البته در لسان قرآن و روايات فحشاء بيشتر به انحرافات جنسي گفته مي‌شود مثل زنا، مثل رابطه با نامحرم، مثل ترويج صحنه‌هاي محرک ولي کلمه فحشاء اعم است. هرنوع رفتار زشتي را فحشاء مي‌گويند. ممکن است اين فحشاء در گفتار باشد. کسي فحش بدهد، ممکن است در نوشتار باشد، کسي حرف‌هاي زشت بنويسد. ممکن است در رفتار باشد، کسي در رفتار و حرکاتش کارهاي ناپسند انجام بدهد ولي به طور طبيعي منظور از فاحشه و فحشاء که آيه‌اش را خواهم خواند، از سوره نور، منطور گناهان جنسي است. بينندگان عزيز مي‌دانيد انسان يک موجود اجتماعي است. با هم زندگي مي‌کند، ارتباط دارد. جامعه هم تشکيل شده از افراد مختلفي، زيبا و زشت، جوان و پير، زن و مرد، اگر قرار شود در اين جامعه حدود نباشد، اگر قرار باشد مرز نباشد، سنگ روي سنگ بند نمي‌شود. در مسائل اقتصادي ما حق مالکيت داريم، شما در هر خانه‌اي حق نداري ورود کني. از هر مغازه‌اي حق نداري جنس برداري. در خودرو حق مالکيت داري. اين خودرو براي بنده است و هرکسي نمي‌تواند سوار شود. حتي اين حق مالکيت و حدود اجتماعي را کودکان هم قائل هستند. بچه‌اي که نه قرآن خوانده، نه حديث خوانده، حتي هنوز با الفباي فارسي آشنا نيست. بچه‌اي که مهدکودک مي‌رود و سه، چهار ساله است. اگر دوستش که هم سن و سال اوست، از کيف اين کيک يا خودکاري بردارد، داد و فرياد مي‌زند. نمي‌داند حق مالکيت يعني چه، اما فطرتاً تشخيص مي‌هد اين کيک را مادرش براي او گذاشته است. چرا ديگري برداشته است. اين يک چيز طبيعي است.
حالا در جامعه اسلامي يا مطلق جوامع، جامعه به طور کامل اگر قرار باشد با حضور اقشار مختلف، زيبا و زشت و جوان و پير و کودک و نوجوان و زن و مرد، اگر قرار باشد در مسائل جنسي و اخلاقي هرکسي از هر طريقي به ارضاء بپردازد، به هر شکلي دلش مي‌خواهد با هرکسي ارتباط برقرار کند سنگ بناي جامعه از هم مي‌ريزد. اسلام براي اين ارتباط تعريف ايجاد کرده است. گفته: روابط زن با مرد در چهارچوب ازدواج، ازدواج شرعي، اگر کسي مي‌خواهد همسر اختيار کند، اين خانم همسر اوست. وقتي همسر او شد ديگر نمي‌تواند با نامحرم ديگري روابط داشته باشد، حتي با محارمش محدوديت دارد. متعلق به اين آقا و براي اين آقاست. اگر طلاق گرفت عده دارد. اگر شوهرش فوت کرد عده دارد. براي اين ارتباط محرم و نامحرم حدود مي‌گذارد. نگاه به نامحرم حرام است. به مردها بگوييد: چشمشان را فرو ببندند. به زنها بگوييد: چشمشان را از نامحرم و نگاه شهوت آميز فرو ببندند. لمس بدن نامحرم و روابط با نامحرم حرام است. وقتي اين شد طبيعتاً جامعه چيزي به نام خانواده در آن شکل مي‌گيرد. اين دختر براي اين آقاست. اين پسر براي اين آقاست. معلوم و معين است. حدود و مرز معين است. اگر قرار باشد اين مرزها بشکند اين مي‌شود فاحشه. فحشاء مي‌شود. فحشاء يعني شکستن مرزها و حريم‌هاي روابط در جامعه در بحث خاصي که عرض کردم، و الا هر رفتار زشتي را فحشاء مي‌گويند.
طبيعتاً اگر کسي بيايد تصاوير ديگران را منتشر کند و عکس ناپسند در فضاي مجازي بگذارد، فيلم بگذارد، هر عاملي که تحريک مي‌کند افراد را به روابط زشت و ناپسند، اينها همه مصداق اين فحشاء محسوب مي‌شود و قبح گناه را بشکند و قبح روابط با نامحرم را بشکند. لذا خيلي از عزيزان حواسشان جمع باشد. يکي از مشکلاتي که ما در جامعه داريم همين است که تعريف و حدود اين روابط گاهي معين و مشخص نيست. «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ‏ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» (نور/19) در ارتباط با فحشاء و زشت، ما سه مطلب داريم. 1- مرتکب کار فحشاء، کسي که فحشاء مرتکب مي‌شود. 2- کسي که اين را منتشر مي‌کند. يعني عکس اين آقا، تصوير اين آقا، داستان زندگي اين آقا را در فضاي مجازي و جاهاي ديگر تعريف مي‌کند. 3- کسي که نه عامل است، نه مروج است. قط دوست دارد، خوشش مي‌آيد. به او مي‌گويند: خبر داري زندگي فلان هنرپيشه را، عکس خانمش را در فضاي مجازي گذاشتند؟ خوشش مي‌آيد و دوست دارد. خبر داري فلاني رابطه نامشروع داشته است؟ نه مروج است و نه خودش عامل است، فقط خوشش مي‌آيد. اين آيه مي‌فرمايد: آنهايي که دسته سوم دوست دارند فاحشه در جامعه پخش شود،«إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ‏ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» عذاب دردناک دارند هم در دنيا و هم در آخرت.
همين‌جا روايتي را عرض کنم که آمده منظور از اين آيه اين است، «مَنْ قَالَ: فِي‏ مُومِنٍ‏ مَا رَأَتْ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْ أُذُنَاهُ» اگر کسي درباره‌ي مؤمنين چيزي را نقل کند که خودش ديده، آقا فيلمش را نشان داده من ديدم. يا شنيده، اين روايت مي‌فرمايد: جزء کساني است که خدا مي‌فرمايد: «فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ» (وسائل الشيعة، ج 17، ص 211) پس آيه نوزده سوره نور شامل کساني مي‌شود که دوست دارند، خوششان مي‌آيد پخش شود آبروي ديگران يا خودشان اقدام مي‌کنند به پخش فحشاء. الآن در اين برنامه نمي‌خواهم بگويم ارتکاب فاحشه چقدر زشت است، نه اين روشن است. کار زشت، زشت است. بحث من چيز ديگري است، اين حديث پيغمبر امروز چيز ديگري مي‌فرمايد. مي‌فرمايد: کساني که فاحشه و کار زشتي را پخش مي‌کنند، اينها مثل کساني هستند که انجام دادند. «مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا» (كافي، ج 2، ص 356) يعني بنده مي‌شنوم فلاني يک کاري را کرده است، فيلمش را در فضاي مجازي بگذارم. در روزنامه‌ها پخش کنم، نقل کنم. خود اين نقل و اذاعه‌ي فحشاء کار زشتي است. چرا؟ چون 1- باعث مي‌شود قبح گناه بشکند. 2- آبروي يک مؤمن ريخته شود. 3- امنيت عمومي از بين برود. 4- بد آموزي دارد و بقيه هم ياد مي‌گيرند.
معروف است مي‌گويند: يک مجنوني کنار خرمن گندم نشسته بود. يک کسي به او گفت: مبادا اين خرمن را آتش بزني؟ گفت: چه کار خوبي، نمي‌دانستم مي‌شود آتش زد، آتش زد. شما وقتي نقل مي‌کني فلاني ابنطور ارتباط پيدا کرده است، يا با يکي دوست شده مرتکب يک خيانت شده است. خود نقلش بد آموزي دارد. به همين جهت خدمت امام کاظم(ع) آمد و عرض کرد: آقا درباره‌ي يک بنده خدايي، يک چيزي گفتند. مثلاً گفتند: فلاني فلان کار را کرده است. من از خودش پرسيدم، گفته: دروغ است و انکار کرده است. چه کنم؟ امام کاظم فرمود: «کذّب سمعک و بصرک» هم گوشِت را تکذيب کن، هم چشمت را. خودش مي‌گويد: نکردم. بعد آقا فرمودند: ولو پنجاه نفر بگويند: اين کار را کرده، خودش مي‌گويد: نکردم، تو خودش را تأييد کن.
وقتي پنجاه نفر يک چيزي را بگويند، آدم احتمال قوي مي‌دهد که انجام داده است. ولي خودش مي‌گويد: نه، امام مي‌گويد: بگو انشاءالله انجام نداده، اين همان حفظ آبرو است. اسلام براي حفظ آبرو خيلي اهميت قائل است. چرا؟ قوه قضائيه مي‌خواهد بررسي کند، برود تحقيق کند. مي‌خواهند استخدامش کنند، يک جايي بروند تحقيق کنند. مي‌خواهند دختر بدهند و پسر بدهند بايد بروند تحقيق کنند. بحث من در مباحث مربوط به جذب و استخدام و جرم شناسي نيست. اما شما در جامعه از کسي فيلمي را آوردند. همانجا از بين ببر و پخش نکن. يا در يک ماشيني، در يک خانه‌اي، چيزي از کسي ديدي، حق نداري اين را انتشار بدهي. اذاعه فحشاء، پخش آبروي مردم موجب مي‌شود که قبح گناه در جامعه شکسته شود و افراد به معناي ديگر رو بياورند به آن گناه و آموزشي پيدا کنند.
بحثي که امروز مطرح کرديم طبيعتاً دليل اين شدت برخورد اسلام با اذاعه فحشاء بخاطر همان حفظ آبروست. البته فحشاء شامل اشاعه تهمت مي‌شود. اشاعه مراکز فحشاء مي‌شود. يک کسي سي‌دي مبتذل توليد مي‌کند. اذاعه فحشاء است. يک مرکزي باز کرده افراد آنجا بيايند مرتکب فحشاء شوند. اذاعه فحشاء است. يک شبکه ماهواره‌اي زده و در آن شبکه صحنه‌هاي فساد را ترويج مي‌کند. اشاعه فحشاء است. يا يک آقايي در خانه    ، شبکه‌هاي ماهواره‌اي که گاهي شبکه‌هاي مفيد هم دارد، اما آمده اين را قرار داده روي شبکه‌هاي انحرافي، که بچه و خانواده خودش با ديدن اين صحنه‌ها تحريک شوند، اين اشاعه فحشاء است. استفاده تبليغي از چهره‌هاي زنان آرايش کرده يا افرادي که از اين طريق مي‌خواهند کالايشان را تبليغ کنند.     در کشور ما اين اتفاق کمتر مي‌افتد. اما در تبليغات خارجي گاهي مي‌بينيد رقص و موسيقي و آواز و صحنه‌هاي مبتذل براي اينکه کالايي تبليغ شود. اينها همه مي‌شود اشاعه فحشاء، گشودن مراکزي که اقدام به پخش اين جور امور مي‌کنند. سي‌دي و نوار پخش مي‌کنند، اينها همه مي‌شود اشاعه فحشاء، اگر کسي فحشاء را در جامعه اشاعه بدهد، مثل کسي است که انجام داده است «كَمُبْتَدِئِهَا».
بخش دوم که من به عنوان مقابله با اين بحث عرض مي‌کنم، اين است که اسلام راه حلي که براي برخورد با ان موضوع داده چيست، که نه فحشاء در جامعه شکل بگيرد، نه پخش شود. آن برخورد و راهکار عنواني است به نام حياء، روايات ما و مباني ديني ما تأکيد فراواني روي ترويج حياء در جامعه دارند. من چند روايت را اول بخوانم. اول اين حديث را از رسول گرامي اسلام بخوانم. فرمود: «مَا كَانَ الْفُحْشُ‏ فِي شَيْ‏ءٍ قَطُّ إِلا شَانَهُ» (أمالي مفيد، ص 167) هرجا فحش و کار زشت بيايد، اين باعث ننگ است و باعث آبروريزي است. «وَ لا كَانَ الْحَيَاءُ فِي شَيْ‏ءٍ قَطُّ إِلا زَانَهُ‏» هرجا حياء و شرم بيايد، باعث زينت است و باعث زيبايي است. بهترين پوشش در روايات ما حياء است. «أحسن‏ ملابس‏ الدين‏ [الدنيا] الحياء» (غررالحكم، ص 257) بهترين پوشش براي انسان در دين و دنيا حياء است. «الْحَيَاءُ خَيْرٌ كُلُّهُ‏» (من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 379) حياء همه خير است.
«الحياء مفتاح‏ كل الخير» (غررالحكم، ص 257) حياء کليد همه خيرهاست. اصلاً عجيب است و در روايت داريم «الحياء هو الدين كله‏» (كنز، ج 3، ص 121) اصلاً دين همه حياء است. حياي منفي هم داريم ولي بينندگان بدانيد امروز دشمنان ما دست روي از بين بردن شرم و حياء گذاشتند. يعني کسي که مي‌آيد بحث حجاب اجباري و غير اجباري را مطرح مي‌کند و يا روسري به سر چوب مي‌کند و يا روزي را اعلام مي‌کند براي بي حجابي در ميان جامعه، اين بحث اين نيست که حجاب شرعي است، ديني است، کشور دارد، الزامي و قانوني است. اين بحث شکستن قبح گناه است. شکستن حريم و مرز حجاب و حياء است. يک جامعه ديني، اين جامعه خطوط قرمزش را وصيت‌نامه شهداء تعيين مي‌کند. شهدايي که همين روزها هنوز دارد بدنشان تشييع مي‌شود. به عنوان مدافع حرم، به عنوان شهدايي که بدنشان تفحص مي‌شود. شما در اين وصيت‌نامه‌ها نگاه کنيد.
هفته گذشته در کاشان يادواره چهار شهيد در يک خانواده رفتم. يعني مادري که چهار شهيد تقديم نظام کرده و جلسه‌اي بود من شرکت کردم. همه درخواست اين مادر شهيد از من يک جمله بود. آن اينکه در جامعه حياء، دين، حجاب رعايت شود. اين حق دارد به اين انقلاب، براي اينکه چهار جوان تقديم کرده است. عزيزان بيننده که خيلي از شما درد دين داريد، مي‌دانيد يک خار به پاي بچه ما برود صداي ما درمي‌آيد. مادري که چهار جوان تقديم کرده است. شهدايي که چند روز قبل به عنوان مدافع حرم در کشور تشييع شدند، بعضي از اينها سه، چهار فرزند کوچک دارند. من مي‌شناسم! اين بچه دو ساله‌اي که پدرش را از دست داده خطوط اين انقلاب را وصيت نامه اين شهيد تعيين مي‌کند و در آن وصيت نامه توقع زيادي از ما ندارد. مي‌فرمايد: حجاب، نماز، دين، انقلاب، نظام، حفظ شود.
عرض من اين است که دشمن امروز روي شکستن حريم دست گذاشته است. من نمي‌خواهم بگويم هرکسي کم حجاب است يا بد حجاب است الزاماً فساد اخلاقي در زندگي‌اش است. نه! متدين است، مؤمن است، اهل روزه و نماز است، ساختار خانوادگي اين بوده است. مقام معظم رهبري فرمودند: ما به درون خانه‌ها کار نداريم. هرکسي اختيار خودش را دارد. اما جامعه ديني بايد سبقه‌ي ديني‌اش حفظ شود. چطور شما در جامعه ديني مثلاً قوانيني وضع مي‌کنيد که راننده بايد کمربند ببندد و از اين سرعت بيشتر عبور نکند، حفظ و قوام يک جامعه ديني به حفظ ارزش‌هايش است و يکي از اين ارزش‌ها حجاب است. کساني که مي‌نشينند بحث مي‌کنند آيا اين در زمان معصومين اينطور بوده يا آنطور بوده، اينها معلوم است. گاهي بهانه است براي فرار از مسئوليت، اين صريح آيات قرآن است. در سوره احزاب، در سوره نور، به پيغمبر مي‌گويد: به زنانت بگو، به زنان مؤمنين بگو که اينها جلابيب، يعني لباس‌هاي بلند. وقتي مي‌گويد: به مؤمنين بگو چشمشان را فرو ببندند از نامحرم، مجموعه اين آيات و روايات را که روي هم مي‌ريزيم، نتيجه مي‌گيريم اسلام دلش نمي‌خواهد، حريم‌هاي جامعه بشکند. حرمت‌ها بايد حفظ شود. لذا امروز دشمن دست روي بحث عفت و حياء گذاشته است.
اگر عفت و حياء در جامعه از بين رفت، همه ارزش‌ها از بين مي‌رود. رسول خدا فرمودند: اگر تمام انبياء خلاصه شود، عصاره دعوتشان يک جمله است و آن اين است «إِذَا لَمْ‏ تَسْتَحي‏ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ‏» (أمالي صدوق، ص 510) کسي که حياء ندارد، هرکاري از او انتظار مي‌رود. يعني بي حيايي دروغ مي‌آورد. بي حيايي بي عفافي مي‌آورد. بي حيايي تهمت مي‌آورد. بي حيايي سرقت مي‌آورد. من اين حديث را از رسول خدا بخوانم. «إِنَّ اللَّهَ‏ يُحِبُ‏ الْحَيِيَ‏ الْمُتَعَفِّفَ» خدا انسان‌هاي با حياء و عفيف را دوست دارد. برعکس «وَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذِي‏ءَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ‏» (أمالي طوسي، ص 39) انسان‌‌هايي که فحشاء مي‌کنند، بد دهان هستند، حرمت‌ها را مي‌شکنند، خدا از اينها بدش مي‌آيد. بايد ببينيم در حياء از چه کسي بايد حياء کنيم. از چه بايد حياء کنيم؟ من چند موردش را براي شما مي‌شمارم.
1- حياء از خدا؛ بالاترين حياي انسان «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَ‏ اللَّهَ‏ يَرى‏» (علق/14) خدا را ناظر ببينيم.
2- در روايات داريم از اين دو فرشته‌اي که مأمور شما هستند، «ليستحيي احدكم‏ من‏ مليكه» هرکسي از اين دو فرشته خودش رسول خدا مي‌فرمايد شرم کند. يک کسي داشت حرف‌هاي اضافي مي‌زد، اميرالمؤمنين فرمودند: تو مي‌داني اين حرف‌هايي که مي‌نويسي دو فرشته املاء مي‌کنند و مي‌نويسند و خدا اين را مي‌بيند. طوري حرف بزن که شرمنده نشوي.
3- «أحسن‏ الحياء استحياو من نفسك‏» (غررالحكم، ص 257) بالاترين حياء اين است که انسان از نفس خودش حياء کند. خودت را جهنمي نکن و به آتش نيانداز. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ‏ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَة» (تحريم/1) از اين سه حياء بگذريم، ديگر مي‌شود حياء از رسول خدا، حياء از ائمه معصومين، مگر ما نمي‌گوييم: شما زنده‌ايد، يعني در واقع به منزله زنده هستيد. «اشهد انک تشهد مقامي، أنت حي عند ربک، تسمع کلامي» ما را مي‌بينيد و صداي ما را مي‌شنويد. حياء از افکار عمومي، حياء از خون شهدا، حياء از پدر و مادر، حياء از بزرگتر، حياء از علماء، بالاخره نقطه مقابل اذاعه و اشاعه فحشاء مسأله شرم و حياء است که بايد روي آن دقت شود.
اين بحث شرم و حياء را ما به برخي از مصاديقش مي‌پردازيم. 1- حياء گاهي در گفتار است. 2- گاهي در رفتار است. 3- گاهي در حرکات است. 4- گاهي در کتابت و نوشتن است. 5- گاهي در امور مالي است. حياء در گفتار يعني الفاظي که آدم به کار مي‌برد، الفاظ بي حيايي نباشد، الفاظ بي ادبي نباشد. خانواده‌ها خيلي حواسشان جمع باشد. مخصوصاً مادران و پدران در خانه، مربيان و مسئولان و سخنرانان، صاحبان تريبون، چرا در روايات ما اينقدر تأکيد شده شوخي ناپسند نداشته باشيد. «اياک و المزاح» بپرهيزيد از مزاح و شوخي چون آبرو را مي‌برد. اصل شوخي عيب ندارد اما متأسفانه بعضي‌ها به قيمت جوک و لطيفه با ارزش‌ها بازي مي‌کنند. براي معصومين لطيفه درست مي‌کنند. براي ارزش‌هاي نظام، شهداء، انقلاب، امام و جنگ، نه، مزاح خوب است اما نه به قيمت دروغ و تهمت، نه به قيمت شکستن حريم، اولين مورد حياء، حياء در گفتار است.
وقتي قرآن مي‌خواهد داستان يوسف را نقل کند چقدر با عفاف و حياء مطرح مي‌کند. حتي فيلم سازان ما، اگر فيلمي هم مي‌سازند، درست است آن صحنه فيلم مي‌خواهد در پايان پيام خوبي را برساند، اما در مقدماتش، در بيست قيمت از سريال گفتار بازيکنان گفتاري نباشد که آموزش منفي داشته باشد براي بيننده، ممکن است قسمت آخرش را نبيند. اما اين فرزندي که در روي پدرش مي‌ايستد، اين دختر و پسري که در يک فضاي بسته پارک با هم ملاقات مي‌کنند و الفاظ ناپسند رد و بدل مي‌کنند، خيلي بايد حواس فيلمسازان مخصوصاً فيلم‌هاي روي صحنه سينما باشد. چون در سيما بيشتر رعايت مي‌شود. دقت شود يکوقت خداي نکرده حياء در گفتار مراعات شود.
2- حياء در رفتار است. قرآن به زنان پيغمبر مي‌فرمايد: محرک راه نرويد. يعني راه رفتن مي‌تواند محرک باشد. الآن در خانه بعضي مادرها جلوي دختر و پسر بزرگ رعايت نمي‌کنند. بعضي پدرها رعايت نمي‌کنند. پدر بزرگوار نگو دخترم کوچک است. امروز آقايان علوم روانشناسي مي‌‌گويند: حتي گفتارها، تغذيه، رفتارها در دوران بارداري در شيردهي روي بچه مؤثر است. چرا اسلام مي‌گويد: روابط پدر و مادر در حضور بچه کوچک شيرخوار هم نبايد باشد؟ رعايت کنند. پدر نگويد: اين دختر کوچک است. اين پسر کوچک است. مادر بگويد: پسر من دو سال دارد. اگر پاي من عريان بود، بدنم در خانه باز بود. تمام اينها در رفتار بچه‌ها در آينده مؤثر است و شما پدر و مادر مقصر هستيد. در منزل پوشش داشته باشيد. هم پدر و هم مادر، در رفتار هم بايد حياء باشد. خانم‌هايي که به کوچه و خيابان مي‌آيند، کارمندان خانم در ادارات و مراکز، رفتارها نبايد رفتارهاي بي حيايي و محرک باشد.
3- در حرکات، گاهي يک گوشه چشم انسان بي حيايي است. بعضي با چشم حريم حياء را مي‌شکنند. حرکات انسان هم، اشارات انسان هم بايد درونش حياء باشد.
4- حياء در کتابت و کتاب نويسي، نامه نويسي و فيلمنامه نويسي، در روزنامه و در فضاي مجازي که از افراد پيام‌هايي را مي‌گذارند. اين حياء بايد رعايت شود.
5- در روايات و آيات نوراني قرآن اشاره به حياي مالي شده است. درست است طرف ندارد اما نبايد خودش را کوچک کند، تحقير کند، خداي نکرده مرتکب حرام شود. قرآن کريم مي‌فرمايد: عده‌اي از مسلمانان در صدر اسلام فقير بودند اما کسي آنها را مي‌ديد فکر مي‌کرد ثروتمند هستند. چرا؟ از بس عفت داشتند. حفظ حريم مي‌کردند. اينها مجموعه عرايض ماست در رابطه با موضوع بحث شکستن حرمت جامعه و بحث حياء. همينجا اين نکته را متذکر شوم. عزيزاني که نقش آموزشي دارند، از معلمان، از اساتيد، مربيان، مشاوران، توجه به اين نکته داشته باشند که اينها رازدار هستند. اگر عزيزي نزد شما مي‌آيد و مشاوره مي‌گيرد، اگر دانش آموزي سر و رازي را براي معلم مي‌گويد، اگر فرزندي در خانه با مادرش يک چيزي را مطرح مي‌کند، مواظب باشيد اشاعه اين راز و اين سر و اين موضوعي که در مشاوره مطرح شده، خودش مصداق همين اشاعه فحشاء است. خيلي بايد حواس جمع باشد. حفظ آبروي افراد.
پيغمبر گرامي اسلامي کسي را که مرتکب فحشاء شده بود، حد بر او مسلم شده بود، حد را براي او اجرا کردند. به نام مائض اسلمي، حد زنا بر او اجرا شد. پيغمبر وقتي برمي‌گشتند ديدند دو نفر دارند پشت سر اين کسي که حد خورده صحبت مي‌کنند. در روايت دارد حضرت اينها را به شدت مذمت کردند. به شدت تشر زدند و فرمودند: اين کار شما کار بسيار زشتي است. او خلافي کرد و حدش را خورد اما اينکه شما داريد پشت سر او حرف مي‌زنيد. گاهي اوقات مخصوصاً شنيده‌ها، همه حرف‌هاي ما در مورد ديده‌ها بود. گاهي حقيقت ندارد. يک کلاغ چهل کلاغ است. يک نگاهي بوده به يک رابطه جنسي تبديل کردند. يک پيامي بوده تبديل کردند به يک رابطه حرام، اينها خيلي زشت و بد است. مواظب باشيم اشاعه اينطور امور هم حرمت را در جامعه مي‌شکند، هم گناه اخروي دارد. آيه‌اش را خوانديم. قرآن کريم مي‌فرمايد: «لَهُمْ عَذابٌ‏ أَلِيمٌ‏ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» هم در دنيا که در دنيا شايد منظور همان حدود و آبرو باشد. در آخرت عذاب اليم دارد. أليم به معناي عذاب دردناک است.
اينکه رهبري عظيم الشأن هم در مورد فضاي مجازي فرمودند: ورود به حريم خصوصي افراد جايز نيست. خيلي مهم است توجه به اين نکته که اسلام به آبروي مؤمن اهميت زيادي داده است. حتي حرمت مؤمن از حرمت کعبه در روايات بالاتر شمرده شده، دليلش همين نکته است که نمي‌خواهد اعتماد افراد به يکديگر از بين برود. انشاءالله خداوند به همه ما توفيق عمل عنايت بفرمايد. در اين برنامه يادي مي‌کنيم از مرحوم آ سيد محمد کاظم يزدي که ايشان صاحب عروة هستند. عروة الوثقي يک کتاب فقهي است که تمام علماء و مراجع ما بر اين کتاب حاشيه مي‌زنند و رساله‌هاي عمليه هم مطابق با اين کتاب هست. مرحوم يزدي صاحب عروه که قبرشان در نجف اشرف هست، اين کتاب بزرگ فقهي را نوشتند و فروعات زيادي را مطرح کردند. يعني خيلي از احکام ريز که در رساله‌ها نيامده است در اين کتاب آمده است. نام و ياد و خاطره اين عالم بزرگ و مجاهد را گرامي مي‌داريم و به روان پاکش و به روان پاک همه مراجع و علما به ويژه روح ملکوتي امام درود مي‌فرستيم. انشاءالله خداوند همه ما را عامل به دستورات دين قرار دهد. ميلاد و تولد امام حسين(ع)، حضرت ابالفضل و امام سجاد(ع) را تبريک عرض مي‌کنيم.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
قرائت صفحه 294 قرآن کريم؛ آيات 5 تا 15 سوره مبارکه کهف:
«ما لَهُمْ‏ بِهِ‏ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً «5» فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً «6» إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا «7» وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزاً «8» أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً «9» إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً «10» فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً «11» ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى‏ لِما لَبِثُوا أَمَداً «12» نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً «13» وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً «14» هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «15»
ترجمه: آنان و پدرانشان هيچ علمى به اين سخن (يا به خداوند) ندارند. اين كلمه‏اى كه از دهانشان بيرون مى‏آيد، تهمت بزرگى است و جز دروغ نمى‏گويند. پس بيم آن مى‏رود كه اگر به اين حديث (قرآن) ايمان نياورند، تو در پى آنان خود را هلاك كنى! البتّه ما آنچه را روى زمين است، زينت براى آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم كه كدامشان بهتر و نيكوتر عمل مى‏كنند. و ما (سرانجام) آنچه را روى آن است، به صورت خاك و زمينى بى‏گياه قرار مى‏دهيم. آيا پنداشته‏اى كه اصحاب كهف و رقيم، از نشانه‏هاى شگفت ما بودند؟ آنگاه كه آن جوانمردان به غار پناه بردند، گفتند: پروردگارا! از سوى خود رحمتى به ما عطا كن و براى ما رشدى در كارمان فراهم ساز. پس ما تا چند سالى كه در آن غار بودند، بر گوش‏هاى آنان (پرده‏ى خواب و بيهوشى) زديم. سپس آنان را برانگيختيم (و بيدارشان كرديم) تا معلوم سازيم كدام يك از آن دو گروه، مدّت خواب و درنگ خود را دقيق‏تر شماره مى‏كند. ما داستان آنان (اصحاب كهف) را به درستى براى تو حكايت مى‏كنيم. آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم. و ما به دلهايشان نيرو و استحكام بخشيديم، آنگاه كه آنان بپاخاستند و (برخلاف عموم مردم) گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان‏ها و زمين است، هرگز جز او (كسى را به) خدايى نخواهيم خواند، چرا كه در اين صورت حرف خطايى گفته‏ايم. آنان قوم مايند كه به جز او، خدايان ديگرى گرفته‏اند. چرا آنان دليل آشكارى بر خدايان خود نمى‏آورند؟ پس كيست ستمكارتر از كسى كه بر خداوند، دروغى افترا بندد؟