برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شناخت انحرافات جامعه اسلامي در کلام پيامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 16-01-97
حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي: «بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين الحمدلله رب العالمين و صلاة و السلام علي سيدنا محمد و علي آله الطيبين و الطاهرين سيَما بقية الله في الارضين و لعن علي اعدائهم اعداء الله اجمعين» (قرائت دعاي سلامتي امام زمان)
سال جديد و ماه رجب را محضر شما دوستان و همه بينندگان برنامه سمت خدا تبريک عرض ميکنيم. روال بحث ما در آخرين خطبه پيامبر بود که با عنوان هشدارهاي نبوي تقديم ميشد. اين خطبه يک سلسله هشدارها و خطراتي است که رسول خدا متذکر شدند و متأسفانه بايد عرض کنيم تقريباً خيليهايش مبتلا به برخي از جوامع هست. اگر از اينها پرهيز شود جامعه اصلاح ميشود و خطرات مرتفع ميشود. آنچه امروز عرض ميکنيم اين فراز کلام پيغمبر خداست، قبلاً عرض کرديم اين حديث در ثواب الاعمال مرحوم صدوق کامل و مفصل آمده است. تحت عنوان آخرين خطبه هشداري پيامبر، بخشي که امروز عرض ميکنيم اين است. «مَنِ اكْتَسَبَ مَالا حَرَاماً» اگر کسي از راه حرام مالي را کسب کند، «لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لا عِتْقاً وَ لا حَجّاً وَ لا اعْتِمَاراً» (ثوابالاعمال، ص 282) نه صدقهاش قبول است، نه اگر بردهاي را آزاد کند، عِتق که خيلي ثواب دارد. نه حج، نه عمره، معلوم است اين چهارتا مثال است. نه زيارت، نه براي عزاداري، نه براي کارهاي خير، حسينيه، مسجد، در ادامه رسول خدا فرمود: کسي به مال حرام قدرت پيدا کند، توانش را دارد، اما ترکش کند «مَنْ قَدَرَ عَلَي امْرَأَةٍ أَوْ جَارِيَةٍ حَرَاماً فَتَرَكَهَا مَخَافَةَ اللَّهِ» از ترس خدا، خدايا من ميتوانم اين مال حرام را بخورم، از ترس تو کنار ميگذارم، در محبت و رحمت الهي قرار ميگيرد تا جايي که «يَأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّة» فرياد زده ميشود و فرمان داده ميشود او را به بهشت ببريد.
من قبل از ورود به بحث اين حديث زيبا را بگويم که در روايت داريم کسي که لقمه حلال ميخورد، شما ظهر ميرويد در مدرسه غذا بخورد يا در خانه خانم يا مادر شما نهار درست کرده و ميخوريد. نماز که نميخوانيد و روزه که نميخوريد، داريد چلو مرغ ميخوريد. کسي که دارد غذاي حلال ميخورد، روايت خيلي عجيبي است. «مَن اَكَل الحلالَ قامَ علي رأسِهِ مَلكٌ» يک فرشتهاي بالاي سرش ميايستد، «يَستَغفِرُ لَهُ حَتّي يَفْرُغَ مِن اَكِلِه» براي او طلب مغفرت ميکند. لذا غذا خوردن حلال را طول بدهيد تا او بيشتر براي شما طلب مغفرت بکند.
يکوقت شما به کسي خدمت ميکني و برايت طلب مغفرت ميکنند، يکوقت نماز ميخواني برايت طلب مغفرت ميکنند. «من أکل الحلال» کسي لقمه حلال بخورد، «قام علي رأسه مَلک» فرشتهاي بر سر او ميايستد، «يستغفر لَه» برايش طلب مغفرت ميکند «حتي يفرُغَ من اکله» حتي آنجايي که فارغ شود از أکل و... نفس لقمه حلال خوردن عبادت است. نفس لقمه حلال خوردن مغفرت فرشتگان را به دنبال دارد و در پي دارد. من سه چهار نکته و چند داستان در اين رابطه عرض کنم.
کلمه مال جمعش اموال در قرآن آيات متعددي داريم. من بخشي از اين آيات را نوشتم. بخشي جنبه مثبت است، بخشي جنبه منفي است. اول منفيها را بگويم. آياتي که به مال و نوع استفاده از مال به صورت منفي مذمت کرده است. مثلاً 1- «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه» (همزه/3) بعضي فکر ميکنند مالشان ماندگار است مثل فرعون، مثل قارون. 2- «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَه» (همزه/1و2) بعضي فکر ميکنند جمع مال يک امتياز است. از راه حرام منظور است. 3- «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر/20) بعضي به اجتماع مال ميانديشند، ه به انفاق و دادن مال به ديگران! اينها آياتي است که نسبت به مال منفي است. 4- «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» (بقره/188) مال را به باطل بين خودتان مصرف نکنيد. يا در مورد شيطان دارد، «وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد» (اسراء/64) شيطان يکي از راههاي نفوذش در انسان مال است و يکي هم اولاد است.
بعضي آيات نه، جنبه مثبت دارد. مثلاً «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة» (توبه/111) مال شما را خدا ميخرد. جان شما را خدا ميخرد. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً» (نساء/95) خداوند مجاهدين را به دو شکل، اول مال دارد و بعد جان. آنجايي که خدا ميخرد، اول ميگويد: جان، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ» اما اينجا که ترجيح را مطرح ميکند، ميفرمايد: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً» يا «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌ مَعْلُومٌ، لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم» (معارج/24 و25) «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا» (کهف/46) پس ما وقتي اين آيات را کنار هم ميچينيم، يک سري آيات نگاهش به مال منفي است. يکسري نگاهش به مال نگاه آزمايشي و زينت است، نگاه وسيله رشد است. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»، «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»
پس خود مال في نفسه بار ندارد. مال از ميل ميآيد. چون آدم به آن تمايل دارد به آن مال ميگويند. نوع استفادهاش، نوع بهرهبري، از کجا بدست آمده و کجا هزينه ميشود. اين دو محور در مال مهم است. چگونه بدست آمده و چگونه هزينه ميشود. به همين جهت من دو سه روايت براي شما بخوانم که خير المال چيست و شر المال چيست؟ هرچيزي خير دارد، شر هم دارد. شما ميگوييد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزله/7) هرکس کار خير کند ميبيند. يک ذره هم کار شر، ما شرالناس داريم و خيرالناس داريم. شر البقاع داريم، خيرالبقاع داريم. بهترين سرزمين و بدترين سرزمين، شر الاعمال داريم، خيرالاعمال داريم. هر چيزي يک شري دارد، يک خيري دارد. يک نقطه اوجي دارد، يک نقطه تنزلي دارد. مثلاً شما ميگوييد: حضرت سليمان ثروت داشت، قارون هم ثروت داشت. او شر المال، سليمان خير المال، يا ابوجهل شر الناس، ابوذر خير الناس، اين سه چهار حديثي که ميخوانم خوب دقت کنيد. خيرالمال، بهترين پول چه پولي است؟ بهترين ثروت چه ثروتي است؟ بدترين ثروت چه ثروتي است.
آقايان عزيز و بينندگاني که اين برنامه را گوش ميدهيد. چون الآن بعضي گناهها قبحش شکسته شده است. بعضي گناهها مثل آدمکشي يک گناه هست و ما خيلي نميبينيم در خيابان و کوچه کسي آدم بکشد. مردم ما مردم عاطفي هستند. اما گناه حرام خواري، بي اهميت جلوه دادن مال حلال اين آثار منفي زيادي در زندگي انسان دارد و تأثيرات فراواني در نوع عملکرد انسان دارد. من اين آيه را گاهي براي شما خواندم. سوره حجرات، قرآن ميگويد: اگر کسي سالم باشد، رشيد باشد، حرام پيش او کراهت دارد. اگر کسي سالم باشد حلال و ايمان نزد او شيرين است. «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/7) مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالکريم حائري مؤسس حوزه علميه قم به باغي دعوت شد. ايشان انگور خيلي دوست داشت. نگاه کرد و ديد اين باغ انگورهاي قشنگي دارد. صاحب باغ هم آدم خوبي بود. گفتند: يک مقدار انگور بياوريد. صاحب باغ به کارگرش گفت: برو قدري انگور بياور! او هم رفت و لحظاتي بعد ظرف انگور را خدمت حاج شيخ عبدالکريم حائري آورد. ايشان گفت: ميل ندارم. گفتند: آقا شما خودتان فرموديد! گفت: نميدانم چرا ميل من يکباره رفت! اين غذا و اين ميوه نزد من غير مطبوع جلوه ميکند. اين ذائقه سالم است. باغبان تعجب کرد که چه شد. ايشان فرمود: نميدانم، خودم هم خيلي ميل داشتم. کارگر را خواستند. آقا از او پرسيد: انگور را از کجا چيدي؟ گفت: آقا که امر کردند من ديدم انگورهاي باغ خودمان هنوز شيرين نشده و آفتاب نخورده و ترش است. از باغ بغلي يک خوشه انگور چيدم و ديدم مال آنها شيرين است. آقا فرمودند: من و شما انگور را ميخوريم و شايد متوجه هم نشويم و به به هم بگوييم.
ذائقه سالمي که مرحوم آيت الله آ سيد محمد باقر دُرچهاي، من تخت فولاد سر قبر ايشان رفتم. ايشان استاد مرحوم آيت الله العظمي بروجردي بود. 1342 قمري از دنيا رفت، قبرش در تخت فولاد اصفهان است و مرد عارف و بزرگي بوده است. ايشان خيلي به لقمه حلال و حرام اهميت ميداده. يکوقت يک کاسبي ايشان را دعوت کرد، سفرهاي انداخت و ايشان هم يک مقداري کم غذا بود، غذا ميل کردند. آن آقا يک سندي را آورد و گفت: ميشود اين را امضا بفرماييد. ايشان ديد براساس فتواي او حرام است اين چيزي که او ميخواهد. عصباني شد. فرمود: چرا قبل از ناهار نياوردي که من اين غذا را نخورم، تو اين غذا را به من دادي که من اين را امضاء کنم؟ بلند شد کنار باغچه آمد، دست در گلو انداخت و غذا را برگرداند. گفت: اين غذايي که تو به انگيزه اينکه من يک سند امضاء کنم، آن هم سندي که خلاف شرع است، شبهه ناک است. بزرگان ما، مرحوم آيت الله العظمي مرعشي فرمودند: چهارده سال پدرم فوت کرده بود، ايشان را خواب نميديدم. خيلي دلم ميخواست پدرم را خواب ببينم. آ سيد محمود، پدر ايشان، آ سيد محمود مرعشي معروف به سيد محمود حکيم فرمودند: بعد از چهارده سال من متوسل به سيد الشهداء، أباعبدالله(ع) شدم که داستانش معروف است کربلا ايشان رفتند و پايين پاي امام حسين، توسل به علي اکبر، بالاخره پدر را خواب ديدم. گفتم: بابا چهارده سال است من دلم تنگ شده، يکي از علما از دنيا رفت، همان شب اول بستگانش او را خواب ديدند و پرسيدند: بابا به اين زودي، هنوز خودت گرفتار هستي. گفت: کسي حق الناس به گردنش نباشد، آزاد است و ميتواند راحت در دنيا بيايد. من حق الناس بر گردنم نبود. بالاخره گفتم: بابا چهارده سال است که من انتظار ميکشم. گفت: بابا گرفتار هستم. گفتم: گرفتار چه هستي؟ فرمودند: مبلغي به مشهدي محمد يزدي در نجف که نزديک حرم حضرت امير مغازه دارد و نخود و لوبيا ميفروشد، من يک مبلغي به ايشان بدهکار هستم. ظاهراً هفتصد دينار بوده است. آقاي مرعشي ميفرمايند: گذرنامه سخت ميشد براي عراق گرفت. با يک سختي زيادي براي عتبات گذرنامه گرفتم و به نجف آمدم و سؤال کردم: مشهدي محمد يزدي؟ گفتند: چند تا داريم. گفتم: کنار حرم يک دکان يا مغازه به من نشان دادند و ميگويد: رفتم ديدم يک پيرمرد بداخلاقي نشسته، جنسهايش هم همه جنسهاي خاک خورده است. سلام کردم و گفتم: مشهدي محمد يزدي شما هستي؟ گفت: چه کار داري؟ گفتم: از او چيزي نميخواهم، پدرم سيد محمود مرعشي به من گفته که به شما بدهکار هستم. گفت: يادم نميآيد! گفتم: دفتري نداري؟ گفت: اين مغازه چقدر فروش دارد که دفتر داشته باشم؟ تمام کاغذها را نگاه کردم و يک به يک بررسي کردم، دو سه ساعت طول کشيد. يک مرتبه ديدم نوشته: سيد محمود مرعشي هفتصد دينار، ايشان فرمودند: يک مقداري هم بيشتر به او دادم و از او طلب رضايت کردم، بعد خودم يا ديگري در خواب ديديم که پدر راحت شدند.
حالا من نميدانم اين بحثهاي اختلاس و بردنها که ميلياردي هم هست، واقعاً کساني که اين کارها را ميکنند، البته آدم خوب و ملاحظهکار خيلي داريم. ولي واقعاً اينها يک خرده به معاد معتقد نيستند. خدا وقتي ميخواهد بحث کم فروشي را در قرآن مطرح کند، مطففين را ميخواهد مطرح کند، آيات بعد ميفرمايد: «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ» (مطففين/4) فکر نميکنيد يک قيامتي هست. بابا قاضي نفهميد، آن آقا نفهميد، خيلي بد است. صداي من پخش ميشود و خيليها در سيما ميبينند. نبايد مسائل مالي در کشوري مثل جمهوري اسلامي اينقدر اخبار نادرست داشته باشد. بايد حواس جمع باشد. مراجع و بزرگان و شخصيتهاي ما، اين دقت نظرها را داشتند.
مرحوم آ شيخ عباس قمي که بي خود شيخ عباس قمي نميشود. مفاتيحش کنار قرآن قرار نميگيرد، آثارش اينقدر پر برکت نميشود. آقا زاده ايشان يکي از پسرهايش آ ميرزا علي آقاي محدث زاده بود، يکي هم آ شيخ محسن بود. من شيخ محسن را ديده بودم. به نظرم سال 85 در مکه من يک منبري رفتم و ايشان حضور داشت و من خدمت ايشان اظهار ارادت کردم. ايشان هم از دنيا رفت. ايشان فرمودند: آ شيخ آ ميرزا علي آقاي محدث زاده، شيخ محسن هم جوان و کم سن و سال بود. ماجرا براي قبل از انقلاب است. جلد 13 بحار، پدرم از کسي امانت گرفته بود. بعد پيغام داد از عالم برزخ در عالم رؤيا که ببريد اين را بدهيد. من به شيخ محسن دادم و گفتم: ببر در خانه فلاني بده. او هم برد داد. آ ميرزا علي آقاي محدث زاده ميفرمايد: پدرم را خواب ديدم. اگر اشتباه نکنم ميگويد: گوشم را گرفت. چرا اينطور کتاب را با جلد شکسته و تا خورده بردي؟ من خبر نداشتم، از خواب پريدم. برادرم را خواستم و گفتم: مگر کتاب را نبردي؟ گفت: چرا بردم. گفتم: جلدش را شکستي؟ گفت: من نشکستم، در گل زمين خوردم و کتاب از دستم افتاد و جلدش تا خورد. گفتم: برو از صاحبش بگير و صحافي کن، سالم به او تحويل ميدهي.
شوخي نيست! خدمت رسول خدا حضرت محمد(ص) آمد، گفت: ميخواهم دعاي من مستجاب شود. خيلي از ما سؤال ميکنند. فرمود: «طهّر مالک و لا تدخل في بطنک الحرام» مالت را پاک کن و لقمه حرام در شکمت وارد نکن. هي دعا ميکرد و دستش بالا بود. حضرت موسي رد شد و گفت: خدايا اين بنده خيلي دعا ميکند. چرا جوابش را نميدهي؟ خطاب شد موسي در شکمش، در پشتش، در وجودش، گوشت و پوستش با لقمه حرام است، چطور دعايش را به اجابت برسانم؟ تا ميگويند: حرام ذهن انسان روي دزدي و سرقت ميرود. نه اين نيست. قبل از اينکه اين روايت را بخوانم، بگويم: «مَنْ كَسَبَ مَالا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ تَعَالَي» (أمالي طوسي، ص 281) خيليها ميگويند: چرا فقير ميشوي. کسي مال حرام در زندگياش بيايد فقير ميشود. نگو آقا ما کسي را ميشناسيم همه زندگياش حرام است و خيلي وضعش هم خوب است. ماشين شاسي بلند دارد و سفرش امارت است و اروپا است. مگر شما نميگوييد: «مَنْ كَسَبَ مَالا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ تَعَالَي»؟ اولاً اين فقر فقط فقر مالي نيست. اين معنويت ندارد. شب اول قبر و قيامتش را بايد ديد. ضمن اينکه مال حرام ماندگاري ندارد. قرآن ميگويد: ربا را نابود ميکني صدقه را افزايش ميدهي. «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» (بقره/276) روايت ميگويد: کسي مال حرام بدست بياورد در غير مسير صحيح حرکت ميکند. «مَنْ يَكْتَسِبْ مَالا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ يَصْرِفْهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ» (غررالحكم، ص355) پولي که در مسجد ضرار هزينه شد، در مسجد ضرار پول ابو عامر بود، مرد شماره دو منافقين مدينه، پول ثعلبه بود که انکار کرد زکات را، پولهايي که در مسجد ضرار هزينه شد، «مالاً من غير حلّه» هر پولي توفيق زيارت ندارد. هر پولي براي ساخت مسجد هزينه نميشود. هر پولي براي مسير خير قرار نميگيرد. مواظب باشيد در زندگيتان مال حرام مقدار هم نيست، بگوييد کم است يا زياد است، ورود پيدا نکند که اگر ورود پيدا کرد فرمود: رحمت خدا از انسان دور ميشود.
بهترين مال و بدترين مال چه مالي است؟ اسلام با مال مخالف نيست. در اسلام ثروتمندان بزرگي داشتيم. خديجه کبري ثروتمند بود. حضرت سليمان ثروتمند بود. امام صادق ثروتمند بود. خود زهراي مرضيه ساده زندگي ميکرد و الا وقتي از دنيا رفت و به شهادت رسيد، هفت مزرعه داشت و به اميرالمؤمنين واگذار کرد. وجود مقدس امام سجاد چهارصد خانوار را در مدينه پوشش غذايي ميداد. هجده هزار درهم از کجا آورد به فرزدق داد؟ خود امام حسين روز عاشورا پارچههاي با ارزشي در اموالش بود، که وقتي به آن شخص خبر دادند پسرت اسير شده، آقا اين پارچهها را دادند و فرمودند: اينها را بفروشيد و براي آزادي پسرت هزينه کن. دنيا نداري منظور ما نيست. مال و ثروت بد نيست. کسي ثروت داشته باشد در مسير دين خرج کند. الآن اين ساخت و سازها، اين مدارس، حوزههاي علميه، بيمارستانها در نجف و قم و شهرهاي مختلف، حضرت آيت الله العظمي سيستاني، مقام معظم رهبري، خدماتي که در دنيا صورت ميگيرد. نه فقط به طلاب، از بيمارستان، مردم عمومي از هدايا و رسيدگي که به فقرا ميشود. اين نباشد که نميشود. پس نفس پولداري و نفس افزايش مال بد نيست. مال حرام! چه مالي بد است و چه مالي خوب است، اول خوبهايش را بگوييم.
1- امام رضا(ع) فرمودند: «أفضل المال ما وقي به العرض» (العددالقوية، ص 292) بهترين مال مالي است که آبرويت را حفظ کني. يک لباس قشنگ بپوش! يکوقتي آقايي نزد يکي از مراجع بد دهاني کرده بود. آقا يک پولي به او داد. يکي ديگر هم آمد خيلي خوب درس ميخواند و متدين بود، آقا عين همان پول را به او داد. گفتند: اين را با اين؟ فرمود: اين را بخاطر تقوايش دادم و او را از ترس زبانش دادم. بعضي اوقات ميبيني يک جاهايي آبروي انسان در خطر است، و با يک پولي حفظ ميشود. همه شما شنيدهايد، دو نفر دعوايشان شد سر پول، شروع به فحاشي کردند. پدر زن و داماد، در زمان امام صادق(ع) بود. مفضّل رسيد و ديد دارند بر سر هم ميزنند. او ميگويد: پول را دادم و او ميگويد: ندادي. گفت: دعوا نکنيد، رفت چهاصد درهم آورد و داد. دعوا سر چهارصد درهم بود. پول را داد و دعوا تمام شد. به او گفتند: از کجا اين پول را آوردي؟ گفت: پول براي من نيست. براي امام صادق است. نزد من گذاشته براي اينطور موارد. يکوقتي درگيري که بر سر مال دنيا است با پول دادن تمام ميشود و آبرو حفظ ميشود. بهترين مال، مالي است که آبروي انسان را حفظ کند. خانهاي که در شأن باشد. لباسي که آبروي آدم حفظ شود. به گونهاي باشد که انسان محل تهمت قرار نگيرد.
2- اميرالمؤمنين ميفرمايد: «أفضل المال ما قضيت به الحقوق» (غررالحكم، ص 367) بهترين مال، مالي است که به واسطه آن حقوقت را بدهي. خمس واجب است، زکات واجب است. من شنيدم سي درصد در کشور ما زکات داده ميشود. اين همه آيه در مورد زکات داريم. آقايان کشاورز و دامدار که احتمالاً صداي ما را بشنويد. اگر کسي دام و کشاورزي دارد و زکات ندهد، نمازش قبول نيست. امام رضا فرمود: خدا در قرآن چند چيز را کنار چند چيز قرار داده است. يکي شکر خودش را کنار شکر والدين، «أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ» (لقمان/14) اگر کسي از خدا تشکر کند و به پدر و مادرش بي احترامي کند، شکر خدايش هم قبول نيست. چون اينها با هم است. يکي هم زکات و نماز است، «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» (مائده/55) «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» (حج/41) زکات حق است و خمس واجب است. بعضي ميگويند: ما نداريم، هزار تومان هم سر سال زياد بياوري حساب دارد. با لباس خمس نداده، با احرام خمس نداده نميشود به حج رفت.
ما به اين نتيجه رسيديم اين آيه شريفه براي غنايم جنگي است. شما مجتهد هستي؟ فقيه هستي؟ آقاي قرائتي جمله قشنگي ميگفتند، ميگفتند: در جمع پزشکها دعوت داشتم. پزشکهاي متخصص و عمومي، گفتم: يک سؤال! شما اين همه سال هست پزشک هستيد. تا حالا يکي از شما پرسيده چرا اين قرص گرد است؟ چرا اين کپسول دراز است؟ چرا اين قرص دو تا و کپسول سه تا؟ چرا اين آمپول سفيد است و آن شيري رنگ است؟ گفتند: والله کسي تا به حال از ما نپرسيده است. گفتند: پس ببينيد دين چقدر مظلوم است؟ چرا نماز صبح دو رکعت است؟ خدا عليم و حکيم است، طبيب است. «انتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب» لابد يک حکمتي دارد. فقيه که نميخواهد خودش را مديون کند. چه چيزي گير فقيه ميآيد؟ اين همه کتاب خمس نشستند، علما نشستند و بحث کردند و روايت را کنار آيه ؟«ما غنمتم» گذاشته و استفاده کرده از اين آيه شريفه که مجموعه درآمدها خمس دارد.
بره داشت در برف راه ميرفت، گرگ پشت سرش بود. گفت: گرد و خاک نکن! برف که گرد و خاک ندارد. اگر دنبال بهانه هستي مرا بخوري بيا، و الا برف گرد و خاک ندارد. ميخواهي خمست را ندهي، نده. چرا در آيه دست ميبري؟ من نميخواهم بدهم، باشد نده. آقا ميخواهد روزه نگيرد، قرآن گفته: «أنت صوموا خير لکم» روزه بگيريد خوب است. نگفته بگيريد. «کتب عليکم الصيام» را چه ميکني؟ بعضيها براي زير پا گذاشتن احکام خودشان، در همه رشتهها و همه امور مراجعه به متخصص است. الحمدلله جامعه ما اين را ميدانند، گرچه ممکن است امثال بنده خطايي داشته باشيم، مسئول خطايي داشته باشد. اما جامعه مرجعيت شيعه جامعه سالمي بوده است. ممکن است گاهي نادر يک اتفاقاتي پيش بيايد. اما بدنه مرجعيت از زمان غيبت صغري که شروع شد، آن زمان بيشتر جمع کننده آثار بودند. مرحوم کليني در غيبت صغري، بعدها شيخ صدوق، شيخ طوسي، شيخ مفيد، سيد مرتضي، اينها کرامات داشتند و مردم به اينها متوسل ميشدند. بياييد در همين زمان خودمان، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني، همين الآن مراجع ما هميشه در جامعه مظهر دينداري و زهد بودند. چه دليلي دارد يک مرجع خودش را به خاطر دنيا گير بياندازد بخاطر دنياي شما آخرتش را به خطر بياندازد؟ يکي از حقوق خمس است و يکي زکات است. «أفضل المال ما قضيت به الحقوق»
3- «خير مالك ما أعانك علي حاجتك» (بحارالانوار، ج 75، ص11) بهترين مال آن است که کار راه بياندازد. گفت: براي نهادن چه سنگ و چه زر! تو که ميخواهي کنار بگذاري، بعضيها هي خوششان ميآيد، شمارههاي حساب بانکيشان بالا برود. کمک کنيد و بدهيد، جبران ميشود و خدا ميرساند. وقتي انسان از دنيا ميرود، ميدانيد فرشتهها و مردم چه ميگويند؟ الآن ميگويند: بانگ برآمد که خواجه مرد! تا ميگويند: مرد! مردم ميگويند: چه چيزي گذاشته است؟ ماشين، خانه، خوش به حال بچههايش! فرشتهها ميگويند: چه چيزي فرستاده است؟ فرشتهها ميگويند: «ما قدّم» مردم ميگويند: فرشتهها ميگويند: چه فرستاده؟ نزد پيغمبر خدا آمد و گفت: يا رسول الله از مرگ ميترسم! فرمود: پول داري؟ گفت: بله خيلي! فرمود: به آن عالم فرستادي؟ گفت: نه. فرمود: براي همين است از مرگ ميترسي. وگرنه شما مشهد خانه داشته باشي، شماره کارتت هم پر باشد و بليط هم جيبت باشد، چه ترسي داري؟ هم بليط دارم، هم جا دارم و هم کارتم پر از پول است. شما اگر در آن عالم انفاق کرده باشي همه محفوظ است. حواس بايد جمع باشد.
آمد نزد پيغمبر و گفت: يا رسول الله! فلاني در خانهاش درخت خرما است و شاخههاي درخت در خانه ما است، ميافتد و بچههاي من هم ميخورند. خيلي بخيل است و ميآيد از دست آنها ميگيرد. از دهانشان درميآورد. بايد روزي چند بار دعوا کنيم سر اين خرماها! فقير هم بود. حضرت او را خواست. فرمود: اين درخت را به من بده، يک درخت در بهشت به تو ميدهم. خيلي بخيل بود. گفت: نه رسول الله! کو بهشت! چه کسي رفته و ديده است؟! بنده خدا ميدادي و سند اين درخت را از پيغمبر ميگرفتي، فرداي قيامت هم هرکس چيزي از تو ميپرسيد ميگفتي: من يک درخت در بهشت دارم. نداد! ابو دحداح نزد پيغمبر نشسته بود. گفت: يا رسول الله به همين قيمت از من هم ميخري؟ فرمود: بله! گفت: من ميروم از او ميخرم! بلند شد آمد و لحظاتي نگذشته بود. آمد گفت: خريدم. اين درخت خدمت شما! پيغمبر هم به همان خانواده انفاق کرد. فرمود: چطور خريدي؟ گفت: يک باغ خرما به او دادم. اين ميفهمد يک درخت در بهشت يعني چه! يک باغ هم بدهد ميارزد. کلاه سرش نرفته است. آيه نازل شد. «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى» (ليل/8) اينکه بخل ورزيد، کفر ورزيد، «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» (ليل/10) آن در عسر ميافتد، آن کسي که باغ را گرفت و درخت را نداد. اما کسي که درخت را خريد و به پيغمبر داد و به جاي آن درخت در بهشت گرفت، «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» (ليل/7) به او ميدهيم جبران ميشود. اينها نکات مهمي است.
يک گنبدي دارند روي حرم امام حسين ميگذارند، اين گنبد فعلي شش متر بالا ميآيد. خيلي زيبا ميشود. يعني تقريباً اين گنبدي که هست کاملاً زير آن گنبد ميافتد و از هرجا شما وارد کربلا شويد، گنبد أباعبدالله را ميبينيد. در وروديهاي کربلا يک گنبد خيلي شکيلي است، خيلي دارد کار ميشود. چون اين ستونهاي اطراف سه چهار متر بوده اينها يک متر شده است. يعني اطراف ضريح از هر طرف دو سه متر باز شده، يک پروژه عظيمي است که دوستان کرماني دارند انجام ميدهند و ميلياردي هم هزينه دارد. همه هم مردمي است! من دو هفته پيش براي بازديد رفتم. هم به کرمان رفتم گنبد را ديدم و هم کربلا رفتم زير ساختها را ديدم. آن آقا ميگفت: هفده هزار خشت طلا روي اين گنبد قرار ميگيرد. گفتم: ميشود يکي را هم به ما بدهيد. هرکدام دو سه ميليون پولش است. گفت: نه آقا، همه را مردم بردند. پانزده هزار تا يکجا رفته است. اين توجه کردن مردم به اينکه آقا اين هزينه کردن براي امام حسين است، آقا اين پولها را به فقرا بدهند! به يکي گفتند: هنداونه ميخواهي يا خربزه؟ گفت: هردو وانه! حرم امام حسين را خرج کنيم يا به فقرا برسيم؟ به هردو! اين حرم بايد بماند. صحن حضرت زينب و حضرت زهرا در نجف بايد باشد. طرف سالي پنجاه نفر به خانهاش ميآيند، ميلياردي در خانه هزينه کرده است. کربلا اين همه آدم دارد. اربعين و عاشورا بايد فضا باشد. بايد زيبا باشد. بايد بهترينها باشد. چون براي بهترينهاست. اين مال ارزش دارد. اين مالي که براي حرم أباعبدالله هزينه ميشود. اين مالي که براي حرم حضرت رضا هزينه ميشود. اين مالي که در اختيار فقرا قرار ميگيرد.
بدترين مال چيست؟ «شر الاموال ما لم يخرج منه حق الله سبحانه» (غررالحكم، ص 369) بدترين مال، مالي است که حق خدا در آن باشد. «شر المال ما لم ينفق في سبيل الله» (غررالحكم، ص 369) بدترين مال مالي است که انفاق در راه خدا در آن صورت نگيرد. يک رسالهاي امام سجاد دارد به نام رساله حقوق، آنجا ميفرمايد: «اما حق مالک» بدان حق مالي که داري اين است. 1- حلال «فَأَنْ لا تَأْخُذَهُ إِلا مِنْ حِلِّه» از حلال بدست بيايد. 2- «وَ لا تُنْفِقَهُ إِلا فِي وَجْهِهِ» (منلايحضرهالفقيه، ج 2، ص 623) در راه خودش انفاق کنيم. بعد يکي يکي ميشمارد تا جايي که عمل کني با آن مال در راه اطاعت خدا، «وَ لا تَبْخَلْ بِهِ» بخل نورزي. مال در اسلام نگاه بي بار است. بستگي دارد اگر مال يتيم خوردي، قرآن ميگويد: آتش در شکم است. اگر جمع کردي و شمردي «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» (تکاثر/1) قرآن ميگويد: واي، «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه/1و2) اگر نگاهت نگاه ماندگاري به دنيا بود، غلط است. «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه» نه به فرعون ماند. نه به قارون ماند. نه به يزيد و بني اميه ماند. مال اگر در مسير خير قرار بگيرد ارزش دارد و از مسير حلال به دست بيايد. همه حرف ما امروز اهميت به مال حلال بود.
گاهي خانوادهها از ما سؤال ميکنند ميگويند: شوهر ما اهميت نميدهد. خمس و زکات نميدهد يا حق الناس دارد. بايد تذکر بدهيد. عزيزاني که صداي مرا ميشنوند مخصوصاً دوستان اداري ما، گاهي از اوقات کم کاريها و عدم حضور در محيط کار و ساعت زدنها، اينها دقيق است. آقا شما نيستي و حضور نداري. فکر نکنيم مال حرام از ديوار مردم بالا رفتن است. نه! يکوقتي زير ميزيها، کساني که گاهي شغلي دارند که بيرون خريد ميکنند. فاکتورهاي اضافه گرفتن، اين کالا پنج هزار تومان است و اين ده تومان براي شما مينويسد. اينها اشکال دارد. حرام است. بايد توجه شود. هرکسي به حيطه خودش، بنده «ويلٌ للمطففين» بنده اين است که بي مطالعه منبر بيايم. از منبرم کم بگذارم. بنده کلاس ميروم و تدريس ميکنم. «ويلٌ للمطففين» بنده اين است که بي مطالعه سر کلاس بيايم. از ساعت تدريسم کم بگذارم. اينها مهم است. گاهي از اوقات، هرکسي به حيطه، من اين کلاس را حضور نداشتم براي اينکه اجازه امتحان پيدا کنم، خودم برگه حضور و غيابش را پر کنم. فرقي ندارد! صداقت در امور خيلي مهم است. بايد دقت داشت. هرکسي حرام در زندگياش به ميزان شغل خودش است. يک مدرس، معلم، يک اداري، مأمور شهرداري، کارپرداز، بازرس با هم فرق دارند. انشاءالله خداوند به همه ما و شما توفيق عنايت بفرمايد.
اين جلسه يادي ميکنيم از مرحوم آيت الله حاج شيخ نصر الله شاه آبادي که اخيراً از دنيا رفتند. مقام معظم رهبري هم در جمع خبرگان از ايشان ياد کردند. خاندان شاه آبادي خاندان خدومي بودند. خاندان اهل علم بودند. امام از استادشان مرحوم آيت الله شاه آبادي با عظمت ياد ميکند. تعبيرشان اين است «روحي له الفداء» اين مرحوم آيت الله حاج شيخ نصر الله شاه آبادي هم، هم در تهران، هم در قم، مخصوصاً در ميان جوانان جايگاه ويژهاي داشتند. روحشان شاد باشد و خداوند او را با رسول خدا و اهل بيت محشور بگرداند.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
قرائت صفحه 280 قرآن کريم؛ آيات 111 تا 118 سوره مبارکه نحل:
«يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «111» وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ «112» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «113» فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ «114» إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «115» وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ «116» مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «117» وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «118»
ترجمه: روزى بيايد كه هركس تنها به جدال و دفاع از خويشتن بپردازد وبه هركس آنچه را انجام داده جزاى كامل داده مىشود و آنان مورد ظلم قرار نمىگيرند. و خداوند (براى شما) قريهاى را مثال مىزند كه امن و آرام بود، روزيش از هر سو فراوان مىرسيد، امّا (مردم آن قريه) نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند، پس خداوند به (سزاى) آنچه انجام مىدادند، پوشش فراگير گرسنگى و ترس را بر آنان چشانيد. البتّه پيامبرى از ميان خودشان به سراغشان آمد، امّا او را تكذيب كردند، پس ايشان را در حالى كه ستمكار بودند، عذاب فراگرفت. پس، از آن چيزهاى حلال و پاكيزهاى كه خداوند روزى شما كرده بخوريد، و اگر تنها او را مىپرستيد نعمت خدا را شكرگزاريد. جز اين نيست كه (خداوند) مردار و خون و گوشت خوك و آنچه نام غير خدا (به هنگام ذبح) بر آن برده شده، بر شما حرام كرده است، پس هر كس (به خوردن اينها) ناچار شود، بدون آنكه (قصد) تجاوز و تعدى (به حكم خداوند) داشته باشد و يا (از نياز ضرورى) تجاوز كند، (مانعى براى خوردنش نيست) زيرا كه خداوند بخشنده مهربان است. وبا هر دروغى كه به زبانتان مىآيد نگوييد: اين حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشيد. زيرا كسانى كه بر خداوند دروغ مىبندند رستگار نمىشوند. (سرچشمهى همه افتراها رسيدن به دنيايى است كه) بهرهاى اندك است، در حالى كه براى آنان (در آخرت) عذابى دردناك است. و بر كسانىكه يهودى بودند آنچه را كه پيش از اين بر تو نقل كرديم حرام كرديم، (در سوره انعام كه قبل از نحل نازل شده، علاوه بر مردار و خون، چيزهاى ديگرى بخاطر گوشمالى يهوديان، حرام شده است.) و (لى ما با تحريم) ظلمى بر آنان نكرديم، وليكن (تحريم ما كيفر) ستمى بود كه آنان بر خويش رواداشته بودند.