برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ادب گفتگو با خداوند
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 02-01-97
حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي: «بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين، انه خير ناصرٍ و مُعين» فرا رسيدن سال جديد و ايام نوروز را محضر همه بينندگان عزيز تبريک عرض ميکنم. از کنار مضجع شريف حضرت أباعبدالله(ع) اين برنامه و اين قسمت از عرايض ما تقديم محضر شما ميشود. ماه رجب را گرامي ميداريم که آغازي براي سير و سلوک و آغازي براي ترقي در عبادت است. ميدانيد، رجب و شعبان و رمضان، هميشه تعبير کردم مثل سه سرازيري است که اگر کسي بخواهد سرعت پيدا کند در اين سه ماه ميتواند سرعت بيشتري پيدا کند. به ما در قرآن نگفتند: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ» (آلعمران/133) مردم به بهشت سرعت بگيريد، به آمرزش سرعت بگيريد.
يکي از راههاي سرعت گيري مکان است. يکوقت انسان حرم امام حسين است خوب راحتتر ميتواند حرف بزند. يکي از راههاي سرعت گرفتن، خود شخصيتها هستند و توسل است. يکي هم زمان است. شما کدام زمان را مثل شب قدر پيدا ميکنيد؟ اين همه سرعت، «خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3) از هزار ماه برتر، ماه رجب و شعبان و رمضان سه تا فرصت است، سه تا عامل سرعت و رشد است و لذا ثواب روزهاش بيشتر است. ثواب نمازش بيشتر است. زيارت أباعبدالله و زيارتها در آن بيشتر است. زيارت رجبيه داريم که تأکيد شده است. به ويژه اينکه در اين ماه بحث ايام بيض يعني ايام اعتکاف واقع شده است. ليلة الرغائب که نخستين شب جمعه ماه رجب است. مسأله ارتباط با خدا، طرح دعا، طرح حاجات مطرح است. خوب اينها چيزهاي کمي نيست. امسال سال جديد ما ايرانيان در واقع با اين ماه پر برکت رجب همراه شد که از کليديترين عناوين در اين ماه مبعث پيغمبر است. ميلاد اميرالمؤمنين(ع) هست. اميدواريم خداوند همه ما را از فيوضات اين ماه بهرهمند کند و توفيق پيدا کنيم از اين فرصتها به ويژه شب جمعه نخست اين ماه که معروف به ليلة الرغائب هست، استفاده کنيم.
يکي از نکات مهمي که بايد توجه کنيم در بحث ارتباط با خدا، اين ارتباط با خدا چه در دعا باشد، چه در اماکن شريفه باشد. الآن بعضي از عزيزان ما ايام به کربلا و نجف و مشهد مشرف هستند. چه در زمان خاصي باشد مثل ليلة الرغائب، اين است که ما ادب گفتگو با خدا را بلد باشيم. هر کاري يک ادبي دارد. در بحث دعا و گفتگو با خدا، ادب خيلي مهم است. اين ادب است که موجب ميشود انسان راحتتر بتواند حرفش را با خدا بزند.
شبي اميرالمؤمنين به مسجدالحرام آمدند. تاريک بود گوشهي مسجد کنار کعبه ديدند يک عربي، غريبهاي دارد دعا ميکند. ميگفت: «يَا صَاحِبَ الْبَيْتِالْبَيْتُبَيْتُكَ وَ الضَّيْفُ ضَيْفُكَ وَ لِكُلِّ ضَيْفٍ مِنْ مُضِيفِهِ قِرًي فَاجْعَلْ قِرَايَ مِنْكَ اللَّيْلَةَ الْمَغْفِرَةَ» (مستدرك الوسائل، ج9، ص351) خدايا اين خانه، خانه توست و من مهمان تو هستم. امشب مرا با آمرزش پذيرايي کن. مگر نگفتي اگر کسي مهمان دارد، هرچه دارد در خانه بايد جلويش بگذارد. جزء آداب مهماني است که آدم خودش را به زحمت نياندازد. اما آنچه در خانه دارد دريغ نکند. خدايا در خانه تو چيزي است که در خان هيچکس نيست و آن آمرزش است. امشب مرا با اين پذيرايي کن. اميرالمؤمنين او را صدا زدند و فرمودند: اي دعا کننده، آقايي که اينطور با خدا حرف زدي، به خدا آمرزيده شدي. چرا؟ از بس قشنگ دعا کردي و با خدا زيبا حرف زدي.
ما در قرآن بالغ بر 150 مورد دعا داريم که نزديک نصف اينها دعاهاي انبياء است. کتابي هم بعضي نوشتند به نام «دعاهاي انبياء در قرآن» چاپ شده است. شما نحوه دعا را از انبياء ياد بگيريد. حضرت آدم «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» (اعراف/23) خدايا ما بد کرديم. «وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا» اگر ما را نبخشي، رحم نکني، ما جزء خاسرين هستيم و زيان کرديم. دعاي حضرت سليمان را ببينيد. «رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ» (نمل/19) خدايا به من توفيق بده من شکر نعمت تو را انجام بدهم، اگر تو توفيق ندهي من شکر نعمت تو را نميتوانم انجام بدهم. يکوقتي جمع بندي کردم که دعاهايي که در قرآن آمده موضوعاتش چيست؟ جالب است بدانيد در رأس موضوعات دعا در قرآن آمرزش است. يعني «رب اغفر» در قرآن از همه دعاها بيشتر است. «ربّ نغفرلنا، رب اغفرلي» از همه دعاها آمارش بالاتر است. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي، وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي» (طه/25 و 26) شرح صدر ميخواهد. من فکر ميکنم در ادب گفتگوي با خدا، يکي از بهترين راهکارها مراجعه به دعاهاي قرآني است. نميگويم دعاي عرفه، دعاي جوشن، دعاي صباح، گرچه اينها مرکز و منبع دعاي با خدا و گفتگوي با خداست. مناجات حضرت امير در مسجد کوفه، چقدر ادب درونش موج ميزند. «مولاي يا مولاي انت القوي و أنا الضعيف، مولاي يا مولاي أنت الغني و أنا الفقر و هل يرحم الفقير الا الغني» اگر کسي به اينها مراجعه کند خيلي عالي است. دعاي کميل «ظلمت نفسي و تجرأت بجهلي» استادي داشتيم خدا رحمتش کند، ميگفت: اگر نميرسيد همه دعاي کميل را هم بخوانيد، شبهاي جمعه اين فرازش را بگوييد. «قوّ علي خدمتک جوارحي و اشدد علي العزيمته جوانحي» خدايا براي خدمت به خودت اين اعضا را تقويت کن. چه فايده دارد چشم ببيند اما نگاه به نامحرم کند. نگاه به صحنههاي حرام کند. چه فايده دارد دست قوي باشد اما مظلوم کشي کند. زبان فصاحت داشته باشد اما ناسزا بگويد. خيلي دعاي مهمي است. «قوّ علي خدمتک» به اين دستم قوت بده، به اين زبانم قدرت بده. به اين چشمم قوت بده، «علي خدمتک» وقتي من شبها قرآن خواندن «علي خدمتک» وقتي در ايام نوروز دست فقرا را گرفتم و کمک کردم، در خانه فقرا چيزي بردم، اين «خدمتک» است. وقتي با اين زبان دعواي زن و شوهر را حل کردم، اختلاف کسي را رفع کردم، «خدمتک» است.
فراز دوم که اکثرا ً در آن مشکل داريم «و اشدد علي العزيمة جوانحي» خدايا عزم مرا قوي کن. ميگويد: نميتوانم توبه کنم. نميتوانم وسواس را کنار بگذارم. نميتوانم براي نماز صبح بلند شوم. اين نميتوانم، نميتوانم يعني ضعف عزم، ضعف اراده، بارها در عرايضم گفتم چه کسي است که نداند وسواس بد است، غيبت بد است، دروغ بد است. همه ميدانيم. صدها بار از ما روحانيون در منبرها شنيدهايد. آنچه مشکل دارد ضعف عزم است.دعا عزم ما را قوي ميکند. صبر عزم ما را قوي ميکند. موعظه، عزم ما را قوي ميکند. نشستن پاي گفتگوي آدمهاي با عزم، چرا خدا به پيغمبر ميفرمايد: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ» (احقاف/35) شما بينندگان عزيز شنيدهايد که در قرآن و روايات به انبياي بزرگ اولوالعزم ميگويند. چرا اولوالعلم نميگويند؟ چرا اولو الوحي نميگويند؟ ميگويند: اولوالعزم، به چه دليل؟ از ميان تمام اوصاف انبياء خدا دست روي صفت عزم گذاشته است. پيغمبر «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» (آلعمران/159) وقتي عزمت جزم شدم توکل بر خدا کن.
ادب در گفتگوي با خدا اين است 1- با خدا قشنگ حرف بزنيم. بعضيها ميگويند: حاشا به کرمت اگر حاجت مرا ندهي. ديگر نماز نميخوانم اگر بچه من خوب نشود. خوب نخوان، مگر نماز را براي خدا معامله کردي. اين همه آقا أبي عبدالله که در محضرش اين برنامه را تقديم شما ميکنيم، اين همه داغ ديد. اوج قيام عاشورا لحظهاي است که صورت روي خاک گذاشت، «الهي رضاً برضاک» گله کرد، اوج قيام عاشورا آنجايي است که عقيله بني هاشم در مجلس دشمن فرياد زد «ما رأيت الا جميلا» چرا اينقدر طلبکارانه با خدا حرف ميزنيم؟ خدا دوست ندارد کسي از او نزد مردم شکايت کند. آخ بچه من چنين شد. پدرم چنين شد. داغ ديدم، نه! به خودش شکايت کنيد. «سامع الشکايا» است. اصلاً در يک اتاق برويد و در را ببنديد، اصلاً مناجات شکايت کنندگان داريم. «اللهم اني اشکوا اليک» خدايا من به تو از اين و از اين شکوه ميکنم. اما من که عيادت تو ميآيم و حالت را ميپرسم بگو: الحمدلله! خوب هستم، نزد من سفره دل باز نکن. پيش مردم گله نکن. خدا اين را دوست ندارد. شکوه از خدا خوب نيست. شکوه به خدا اشکال ندارد. اين يک ادب در دعا و گفتگوي با خداست.
ادب ديگر در گفتگوي با خدا اين است که در حاجاتمان طلبکارانه وارد نشويم. در دعاي عرفه امام حسين، اول آنهايي که خدا به او داده را ميگويد. خدايا تو اعطا کردي و نعمت دادي و بخشيدي. بعد مطرح ميکند من بدي کردم. خطا کردم. بعد سراغ تقاضا ميآيد. در دعا دو چيز را رعايت کنيم که ادب مهمي است. اول داشتهها را بگوييم. بعد ضعف خودمان را بگوييم و بعد حاجت را مطرح کنيم. «أنت القوي و أنا الضعيف» اين را قبول دارم. «أنت الغني و أنا الفقير» اين را قبول دارم. «أنت المولي و أنا العبد» من جايگاه خودم را ميدانم. تو مولا هستي و من عبد هستم. تو قوي هستي و من ضعيف هستم. من ضعيف از تو قوي تقاضا دارم بچه مرا شفا بدهي. اين خيلي مهم است. يکي هم يادآوري است. يکي از نکات ضعفي که در زندگي ما هست اين است که در دعا يادآوري نداريم. قرآن مرتب ميگويد: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» (بقره/231) يکوقتي خدا به حضرت موسي وحي کرد، جناب موسي «حبّبني الي خلقي» مرا نزد مردم محبوب کن. خدا دوست دارد مردم او را دوست داشته باشند. همانطور که خودش مردم را دوست دارد. چه خوش آن مهرباني هردو سو بي! حضرت موسي از خدا سؤال کرد: خدايا چگونه تو را نزد مردم محبوب کنم؟ خدا فرمود: موسي، «اذکرهم» يادآوري کن براي مردم «يذکرهم» به نعمتهاي من! در قرآن 31 مرتبه دارد «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» (الرحمن/13) چقدر در قرآن داريم «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» نعمتهاي خدا را ياد کنيد. ياد کردن نعمت يک ادب در دعاست.
نکته آخري که عرض ميکنم در گفتگوي با خدا، در درخواست از خدا، در ادب گفتمان با ذات اقدس الهي، اين است که مواظب باشيم چيزهايي که نشدني است، محال است، يا با حکمت خدا جور درنميآيد از خدا نخواهيم. ما يکسري دعاهايي داريم، اينها دعاهاي نشدني است. مثلاً کسي بگويد: من نميخواهم بميرم. اين امکان ندارد. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان» (الرحمن/26) همه فنا پذير هستند. يا خدايا من نميخواهم اصلاً امتحان شوم. اين خلاف حکمت خداست. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» (عنکبوت/2) همه انبياي الهي امتحان شدند. مراعات اين امور موجب ميشود آن ادب در مقابل خدا رعايت شود.
نکته ديگر که بايد در ايام با برکت رجب و ايامي که خانوادهها بيشتر پاي گيرندهها هستند، بگويم اين است که آنچه مورد احترام خداست، يکي بحث ادب در مقابل خداست. خدا يک چيزهايي را محترم قرار داده است. ما در بحث ادب حرمت آنها را نشکنيم و آن حرمت را حفظ کنيم. امام صادق فرمودند: «لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي بِلادِهِ خَمْسُ حُرَمٍ» خدا در بين شما پنج چيز محترم قرار داده است. حرمت خدا جاي خود دارد. ادب در مقابل خدا جاي خود، مثل اينکه شما يک آقايي را دوست داري و بچهاش را هم تحويل ميگيري. همسرش را هم تحويل ميگيري. ميگويي: چون اين برادر اين آقايي است که من دوستش دارم احترامش ميکنم. امام صادق فرمودند: خدا در بين شما پنج چيز محترم دارد. حرمت اينها را نشکنيد. «لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي بِلادِهِ خَمْسُ حُرَمٍ حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» (كافي، ج 8، ص 107) اول حرمت پيغمبر است. حرمت پيغمبر هم نبايد شکست. نبايد از پيامبر جلو افتاد. نام رسول خدا برده ميشود صلوات بر آن حضرت فرستاد. نسبت به پيغمبر، حتي خدا در قرآن او را با اسم صدا نزده است. «يا ايها الرسول، يا ايها النبي» کنار حرم پيغمبر نبايد فرياد زد. «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي» (حجرات/2)
دوم حفظ حرمت آل رسول الله است، فرمود: «وَ حُرْمَةُ آلِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» فرزندان پيغمبر، ائمه اطهار، بايد حرمتشان حفظ شود. سوم «وَ حُرْمَةُ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» قرآن. حرمت قرآن دو جور است. يک حرمت ظاهري است. به هيچ وجه قرآن را روي زمين نگذاريد. اين رسم غلطي است بعضي جاها قرآن را در حرمها ميگيرند و روي زمين ميگذارند. قرآن بايد بالاتر باشد. در اتاقي که قرآن در آن است پا دراز نکنيد، نخوابيد يا بالاتر بگذاريد. قرآن را دست بي وضو نگذاريد. قرآن خوانده ميشود گوش بدهيد. خيلي بد است که هنگام تلاوت قرآن حرف بزنيد. قرآن ميفرمايد: وقتي قرآن تلاوت ميشود گوش فرا دهيد و ساکت باشيد. يک بحث هم حرمت عملي قرآن است. غيبت نکنيم، تمسخر نکنيم. محکم حرف بزنيم، آبروي هم را نريزيم. بين هم اصلاح کنيم. با همسر مهربان باشيم. اينها هم حرمت عملي است.
پنج چيز محترم در بين شماست، حرمت پيامبر، حرمت آل پيامبر، حرمت کتاب خدا، چهارم «وَ حُرْمَةُ كَعْبَةِ اللَّهِ» الآن به ثبت نام ايام حج رسيديم، اينهايي که مستطيع هستند بايد بروند. يکوقت نگويند: ما پولهايمان را به فلان آقا بدهيم؟ در طول دوراني که ائمه ما به حج رفتند مگر فکر کرديد افراد صالح خليفه بودند؟ عبدالملک مروان خبيث خليفه بود. امام سجاد به حج ميرفت. مديريت خانه خدا و حرم پيغمبر در زمان حکومتهاي جور بوده است. ما کاري به آنها نداريم. اگر کسي حج بر او واجب است در روايت داريم نگذاريد اين خانه خلوت شود. دائماً بايد احترام شود. امام رضا در زمان حکومت هارون به حج ميآمد. مأمون، اينها حاکمان بني عباس خبيث بودند. بعضي گول نخورند که نميخواهد حج بروي و پولت را به فقرا بده! اگر حج بر کسي واجب باشد، جان بدهد و نرود به او ميگويند: يهودي بمير يا نصراني. مسلمان از دنيا نميرود. واجب است و مثل نماز است اگر استطاعت دارد.
پنجم «وَ حُرْمَةُ الْمُومِنِ» (كافي، ج 8، ص 107) خيلي مهم است. ادب در مقابل خدا بايد حفظ شود اين پنج مورد را هم خدا سفارش کرده است. پيامبر، آل پيامبر، قرآن، کعبه و مؤمن، اميدوارم همه ما به مراعات اين حريم و حرمتها بپردازيم و در اين ايام پر برکت و خجسته عيدي همه ما ظهور آقايمان امام زمان (ارواحنا فداه) باشد.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
قرائت صفحه 266 قرآن کريم؛ آيات 71 تا 91 سوره مبارکه حجر:
«قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ «71» لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ «72» فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ «73» فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ «74» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ «75» وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ «76» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ «77» وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ «78» فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ «79» وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ «80» وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ «81» وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ «82» فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ «83» فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «84» وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ «85» إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ «86» وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ «87» لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ «88» وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ «89» كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ «90» الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ «91»
ترجمه: (لوط) گفت: اگر شما قصد كارى داريد اينها دختران من هستند. (با آنان ازدواج كنيد و از آلودگى به لواط بپرهيزيد) (اى پيامبر) به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند. پس به هنگام طلوع آفتاب صيحهاى مرگبار آنان را فراگرفت. پس آن شهر را زيرورو كرديم و بر آنان سنگهائى از گل سخت بارانديم. همانا در اين سرگذشت، براى اشارتفهمان و تيزبينان نشانههايى روشن است. و (ويرانههاى) آن سرزمين (هنوز) در كنار راه (كاروانها) پا برجاست. همانا در اين ماجرا براى مؤمنان نشانهاى روشن است. و به راستى اهالى سرزمين ايْكه (نيز) ستمگر بودند. پس از آنان انتقام گرفتيم و همانا (شهرهاى ويران شده) اين دو منطقه در برابر چشمان شما آشكار است. وهمانا (قوم ثمود) اهالى حِجر نيز پيامبران را تكذيب كردند، وما آيات خود را به آنان ارائه داديم، ولى آنها از آيات ما روىگردان شدند. و آنان خانههاى امن در دل كوهها مىتراشيدند. (امّا سرانجام) صيحه (مرگبار)، صبحگاهان آنان را فراگرفت. و آنچه را بدست آورده بودند بكارشان نيامد. وما آسمانها وزمين وآنچه را ميان آنهاست جز به حقّ نيافريديم وقطعاً ساعت قيامت آمدنى است، پس به نيكويى (از لغزشها) صرف نظر كن. همانا پروردگار تو، اوست آفريننده دانا. وهمانا ما به تو سبعالمثانى (سوره حمد) و قرآن بزرگ داديم. اى پيامبر! به آنچه كه ما با آن گروههاى از كفّار را كامياب كردهايم، چشم مدوز و بر آنان اندوه مخور و بال محبّت خويش را براى مؤمنان فروگستر. وبگو همانا من همان هشدار دهنده روشنگرم. (ما بر آنها عذابى مىفرستيم) همانگونه كه بر تجزيهكنندگان آيات الهى فرستاديم. آنان كه قرآن را قطعه قطعه كردند. (آنچه به سودشان بود گرفتند و آنچه نبود رها كردند).