برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شناخت انحرافات جامعه اسلامي در کلام پيامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 17-12-96
حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي: «بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين الحمدلله رب العالمين و صلاة و السلام علي سيدنا محمد و علي آله الطيبين و الطاهرين سيَما بقية الله في الارضين و لعن علي اعدائهم اعداء الله اجمعين» (قرائت دعاي سلامتي امام زمان)
توفيق داريم در اين جلسه نوراني محضر شما طلاب گرامي جامعة المصطفي و محضر بينندگان عزيز شبکه سه از برنامه سمت خدا، اين بحث اخلاقي را تقديم ميکنيم. دوستاني که هفتههاي گذشته بحث ما را دنبال کردند يک خطبهاي دارد رسول خدا معروف است به خطبه مناهي يعني نهيهاي پيغمبر يا انذارهاي پيغمبر در اين خطبه آمده است. من جسله نخست هم اشاره کردم، وقتي پيغمبر شروع به خواندن اين خطبه کردند، آنقدر مجلس جمعيت داشت که رسول خدا سه مرتبه فرمودند: «اوسعوا لمن خلفکم» به پشت سريهايتان جا بدهيد. سه بار جمعيت را بلند کرد و جا به جا کرد که جا باز شود. آنقدر اين خطبه تأثيرگذار بود که تعبير اين است، «ظرفت منه العيون» چشمها پر از اشک شد. «و وجلت منه القلوب» قلبها لرزيد، البته معلوم است سخنران که پيغمبر باشد، عامل «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (نجم/3) آنچنان اين سخنراني تأثير گذاشت که تعبير اين است که پوستها، قلبها و چشمها اثر پذيرفت. اين روايت در ثواب الاعمال مرحوم صدوق کامل آمده است. آخرين خطبهي پيامبر در مباحث اخلاقي، در منابع ديگر هم آمده و اين خطبه شرح هم شده است. نگاه اين خطبه کمتر نگاه بشارتي است و بيشتر انذار است و خطرات گناه است. تذکر به معصيتهاي مبتلا به است.
آنچه امروز بحث ميکنيم بحث مهم و خيلي مبتلا به است، مخصوصاً براي جامعه سياسي ما و من اميدوارم عرايض من به گوش افرادي که مسئوليت دارند برسد. اميدوارم عرايض من به گوش کساني که تصرف در فضاي مجازي دارند، کانال و سايت دارند و ورود به زندگي خصوصي افراد دارند برسد. خيلي مهم است و مکرر شنيدهايد. مطلب يک خط است، رسول خدا فرمود: «من مشي في النميمه» هرکس سخنچيني کند، فلاني دخترش اينطور شد، فلاني پسرش اينطور شد، فلاني پشت سر شما اينطور گفت. «بين اثنين» بين دو نفر، «سلط الله عليه في قبره نارا تحرقه» اقلش اين است که عذاب قبر دارد. چون در روايت داريم فشار و عذاب قبر براي سه گناه است، سه گناه عمده است که در روايت داريم اينها فشار قبر ميآورد. «عذاب القبر من النميمه و الغيبة و الکذب» دروغ و غيبت و سخن چيني، خدا رحمت کند مرحوم شهيد ثاني کتاب بسيار زيبايي دارد. خواهش ميکنم اين کتاب را بخوانيد. عربي کتاب «کشف الريبة عن احکام الغيبة» ترجمه کرده يک آقايي، آقاي رجب زاده به نام غيبت و احکام آن، بسيار کتاب زيبايي است براي جامعه ما که امروز مبتلاي به غيبت هستند. حسادت، سوء ظن، سخن چيني، اين را در مورد غيبت نوشته است. اما در ارتباط با اموري مثل حسد و سخن چيني هم صحبت کرده است.
دوستان گرامي من عرايضم را در دو بخش تقديم ميکنم. بخش دوم در مورد سخن چيني است اما بخش اول در مورد زبان است. معرف شخصيت ما زبان است. آسيبهاي زندگي ما براي زبان است. رشد و تعالي ما از طريق انتقال مطالب از زبان است. غالباً هم در جامعه ما گرفتار اين گناهان زباني هستيم. البته وقتي ميگويم زبان، امروز زبان مجازي هم منظورم هست. يعني شما وقتي داري با کسي تلگرام ميزني، اين هم يک نوع زبان است منتهي زبان نوشتاري است. زباني که ميگويم فقط منظورم زبان گفتاري نيست. آنهايي که در روزنامه آبرو ميريزند و در فضاي مجازي فيلم ميسازند، زندگي خصوصي افراد را به چالش ميکشند، اينها همه همين گناهان زبان است.
روايت زيبايي از امام صادق هست که در تفسير صافي آمده است. آقا فرمودند: توقع نداشته باشيد مردم پشت سر شما حرف نزنند. من الآن از اين طرف قصه ميگويم. من توقع خودم و شما را ميگويم. توقع نداشته باشيد پشت سر شما حرف نزنند. «إِنَّ رِضَا النَّاسِ لا يُمْلَكُ» تا حالا کسي نتوانسته کامل رضايت مردم را جذب کند. يکوقتي حضرت موسي به خدا گفت: خدايا کاري کن هيچکس پشت سر من حرف نزند. همه از من تعريف کنند. خدا فرمود: موسي ما اين کار را براي خودمان نکرديم، براي تو بکنيم. مگر مردم پشت سر خدا حرف نميزنند؟ حضرت ابراهيم از خدا خواست، يک مقدار شد. الآن مسيحيها از ابراهيم تعريف ميکنند. يهوديها تعريف ميکنند، ما تعريف ميکنيم. ولي باز هم حرف پشت سرش بود. خودش خواست، گفت: «وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ» (شعرا/84) رضايت مردم کامل به دست نميآيد، «وَ أَلْسِنَتَهُمْ لا تُضْبَطُ» زبان مردم را نميشود کنترل کرد. يک ميوه فروش کنار خيابان راه را ببندد، جلويش را ميگيرد و ميگويد: سد طريق کردي. يک تابلوي کوچک بالاي خانهات بزني، بنويسي: چاپخانه، فوراً شهرداري فردا صبح ميآيد ماليات بگيرد. اما زبان ماليات ندارد. خيلي عبارت زيباست، دقت کنيد. «وَ كَيْفَ تَسْلَمُونَ» چطور شما ميخواهيد از آسيب زبان مردم سالم باشيد، «مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُه» (أمالي صدوق، ص 102) چيزي را که انبياي الهي از آن مصون نبودند. بعد امام صادق پنج، شش مثال زد. فرمود: 1- «أَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ (ع) إِلَي أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا» مگر نگفتم يوسف العياذ بالله زناکار است، نسبت به زنا به او دادند و گفتند: قصدش را داشت و خدا نگذاشت. 2- «أَ لَمْ يَنْسُبُوا أَيُّوبَ (ع) إِلَي أَنَّهُ ابْتُلِيَ بِذُنُوبِهِ» نگفتند: ايوب چه گناهي کرده که اينقدر بدبخت شده است. لابد کفاره گناهانش است. يزيد به زينب کبري و امام سجاد رو کرد و گفت: لابد شما يک گناهي کرديد که اينطور شديد؟ «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» (شوري/30) واي به زماني که مفسر قرآن يزيد شود! ايوب را نگفتند مبتلا به گناه شده است. 3- «أَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ (ع) إِلَي أَنَّهُ تَبِعَ الطَّيْرَ» آيا به حضرت داود نسبت ندادند که دنبال کبوتر بازي رفت، سراغ پرندهها رفت، «حَتَّي نَظَرَ إِلَي امْرَأَةِ أُورِيَا» نگاهش به زن اوريا، فرماندهاش افتاد. «أَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَي (ع) إِلَي أَنَّهُ عِنِّينٌ» نگفتند حضرت موسي عنين است و بچه دار نميشود. «أَ لَمْ يَنْسُبُوا جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَي أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْيَا» نگفتند انبياء ساحر هستند. «أَ لَمْ يَنْسُبُوا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ (ع) إِلَي أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِيسَي مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ يُوسُفُ» نگفتند حضرت مريم اين بچه را از فلان آقا آورده است. «أَ لَمْ يَنْسُبُوا نَبِيَّنَا مُحَمَّداً (ص) إِلَي أَنَّهُ شَاعِرٌ» شما چه توقعي داريد؟ مريم آنطور، يوسف آنطور، رسول خدا آنطور، انبياء آنطور.
يک داستاني است هم بينندگان ما زياد شنيدهاند، هم شما شنيدهايد ولي بعضي چيزها از بس قشنگ است آدم هزار بار هم بگويد ميارزد. معروف است لقمان و پسرش يک مرکبي داشتند. هردو سوار شدند جايي بروند، يکي ديد گفت: بي انصافها، دو نفر آدم سوار يک حيوان شديد؟ به اين حيوان فشار ميآيد. جفتشان پياده شدند، حيوان خالي ميرفت و اينها پياده، يکي اينها را ديد و گفت: عجب آدمهاي ناداني هستيد. اين حيوان دارد خالي ميرود، سوار او شويد. چرا پياده ميآييد؟ اين دو حالت، لقمان سوار شد و پسر پياده آمد. يکي ديد و گفت: عجب آدم بي انصافي هستي. اين بچه پياده بيايد و تو آدم به اين بزرگي و سر حالي سوار مرکب باشي؟ پياده شد و خودش پياده آمد بچه را سوار کرد. يکي ديد گفت: عجب بچهي نا اهلي هستي. اين پيرمرد پياده بيايد و تو سوار شدي؟ گفت: بابا چهار حالت بيشتر ندارد. يا بايد هردو سوار ميشديم يا هيچکدام، يا تو سوار و من پياده، يا من سوار و تو پياده! هر چهار جور را مردم حرف زدند. يعني شما هرکاري کني، ما گاهي بعضي جاها سخنراني ميرويم، مثلاً آن آقا يک ماشين شاسي بلند دارد، من غالباً سوار نميشوم. ميگويند: حاج آقا چه ماشيني داري؟ گاهي مثلاً ميگوييم: پياده برويم يا با يک ماشين ساده برويم. ميگويند: نگاه کن کلاس تواضع گذاشته است، ميخواهد بگويد: من زهد دارم. آقاي قرائتي خدا حفظش کند، ميگفت: نماز جمعه جلو مينشينيم، يک چيزي ميگويند. وسط جمعيت بنشينيم، يک چيزي ميگويند. خيلي آقا بايد حواس جمع باشد. من بارها اين جمله را گفتم و باز هم به صورت منظم براي شما ميشمارم.
سخن بايد ده ويژگي داشته باشد. البته من ده تا ميگويم، شما بيشتر حساب کنيد. 1- آگاهانه؛ «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/36) قيامت مسئوليت دارد، آن عالم بزرگوار رد ميشد، ديد چند طلبه دارند صحبت ميکنند، دختر فلاني تا کجا النگو دارد. گردنبند فلان دارد. ايشان جلو آمد و گفت: شما تا به حال به حمام زنانه رفتيد؟ گفت: النگوي تا اينجا و گردنبند زير لباس را به صورت عادي نميشود ديد، يا بايد در حمام ديد يا آرايشگاه، شما کجا رفتيد ديديد دختر من... چرا اينطور ميگوييد؟ امام سجاد فرمود: هرچه به اين زبان جاري ميشود نگو. از اين زبان قرآن خواندن ميآيد. دعا ميآيد. امر به معروف ميآيد. اصلاح ميآيد. موعظه ميآيد. هدايت ميآيد. دو کلمه دعوا را حل ميکند. يک نهي از منکر يک جامعه را نجات ميدهد. يک فرياد امام ميتواند حکومتي را عوض کند. زبان ميتواند ظلم را تغيير بدهد. ميتواند از مظلوم دفاع کند. چيزي و ابزاري که براي قرآن خواندن و موعظه و هدايت و اصلاح و دفاع از مظلوم...
2- نرم سخن بگوييد. «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً» (طه/44) خدا به پيغمبر ميگويد: تو نرم سخن بگو، دشمن هم دوست ميشود. «كَأَنَّهُ وَلِيٌ حَمِيمٌ» (فصلت/34) «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌ حَمِيمٌ» بيشتر اين دعواهايي که هست، اگر زن و شوهر با هم نرم حرف بزنند که دعوا نميکنند. در خيابان تصادف ميشود متأسفانه خيلي اشکال در اروپاييها و در غربيها هست. نظام خانواده را از هم پاشاندهاند، ولي در بسياري از کشورها ديدم، تصادف ميشود دعوا نميکنند. ميايستند تا پليس بيايد و نظر بدهد. دو تا خط روي ماشين افتاده، پنجاه تا خط به هم مياندازند تا پليس بيايد. اين به فحش به خودش ميدهد، به پدرش ميدهد، اينقدر خط به هم نکشيم. «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً»
3- سخن ما با عمل باشد. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/2) چنين عليه پارتي بازي حرف ميزند اما خودش در صف ميزند و جلوي صف نانوايي ميايستد. ميگويد: فلان کردند، چنين کردند، خودش به مسئوليت ميرسد بدتر ميشود. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» تو خودت که مسئول کشور بودي چه کار کردي که امروز طلبکار مردم هستي. مقام معظم رهبري فرمود: بعضي از افرادي که بايد پاسخگو باشند، مطالبه گر شدند. يعني حرفهايي که از زبان دشمن بايد بيرون بيايد، اينها ميزنند. اينقدر تلخ است از رياست کنار رفتن، اينقدر تلخ است واگذاري مسئوليت،«لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» شما خودتان چه کرديد.
4- انصاف، «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» (انعام/152) متأسفانه در ايران بيشتر مبتلا هستيم. وقتي يک تيم دولتي عوض ميشود، تمام نيروهاي قبلي را عوض ميکنند. هرچه استاندار است، فرماندار است، همه اينها نا وارد بودند. «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» عادلانه حرف بزنيد.
5- محکم؛ «وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً» (نساء/9) دليلت کو؟ ميگويند: قوه قضاييه چنين کرده، قوه مجريه چنين کرده، مجلس چنين کرده، فلان نماينده، ما تا ته بعضي از اينها را رفتيم دروغ بوده است. چون من آدمي هستم گاهي به آن طرف زنگ ميزنم. يکوقتي آقايي در قم از علماست، به او زنگ زدم، گفت: نه تنها دروغ است، والله حاضر هستم مباهله کنم. دروغ است، اين نيست. خود ما که چيزي دستمان نيست، نه مسئوليت سياسي دارم، نه مسئوليت اجرايي، چقدر حرف پشت سر بعضي ميزنند؟ براي چه ميخواهي اين منبري را از صحنه خارج کني. براي چه اين مسئول و اين طلبه و اين دانشجو را خارج کني؟
6- روان سخن بگوييد. «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُوراً» (اسراء/28)
7- رسا سخن بگوييد. «وَ قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغاً» (نساء/63)
8- نيکو سخن بگوييد. قرآن ميفرمايد: وقتي با مردم حرف ميزنيد «حُسنا» نيکو.
9- بزرگوارانه، «وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيماً» (اسراء/23)
10- پاکيزه «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْل» (حج/24) اين بخش اول عرض من بود. اهميت زبان، آقايان! من و شما با آدم کشتن و شراب خوردن و اسلحه به کفار فروختن به جهنم نميرويم. ما اصلاً اسلحه دست نگرفتيم تا حالا که بخواهيم به کفار بفروشيم. ما يک مورچه را لگد کنيم ناراحت ميشويم. بارها گفتم: خانم مسلماني که اينطور رو گرفته که گوشه چشمش پيداست، از اسم زنا بدنش ميلرزد. حاضر نيست از خانه بيرون بيايد، نامحرم او را نبيند. اين معلوم است از زنا مصون است. معلوم است شما مخاطبين از شراب مصون هستيد. اينها معلوم است. اما يکسري گناهان ما همان که پيغمبر به معاذ فرمود: بيشتر عذاب قبر و جهنم رفتن شما براي عذاب قبر و زبان شماست. يکي از اين گناهان زبان سخن چيني است. من با شما حرف ميزنم، من جزء بعضي از اين جلسات خصوصي هستم. خصوصي يعني مثل گزينش، محرمانه، داريم پرونده آقا را بررسي ميکنيم يک چيزي بگوييم، بگوييم: مثلاً ايشان فلان جا دفاع از فلان جريان منفي را کرده است. يا ايشان در فلان قصه، فلان اشکال را دارد. ما هنوز از جلسه بيرون نيامديم طرف خبر دارد. ميداند چه کسي گفته و کجا گفته است. الآن انتقال راحت است. همانجا طرف نشسته پيامک ميزند. فلاني نگذاشت پرونده شما تصويب شود. حرام است.
نزد امام صادق آمد، گفت: فلاني پشت سر شما اينطور گفت. آقا فرمود: من نميدانم او گفته يا نه ولي تو آدم بدي هستي. چون آمدي منتقل کردي و مرا به زحمت انداختي! فکر کردم منظور از اينکه ميگويد: مرا به زحمت انداختي چيست؟ ديدم آقا بلند شد وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و براي آن شخص دعا کرد. باران نميآمد، قوم حضرت موسي هم نماز باران ميخواندند. پيغمبر خدا هم حاضر، حضرت موسي با خدا راحت حرف ميزده، خدايا، ما که وظيفهمان را انجام داديم، نمازمان را خوانديم. باران هم دست توست، چرا باران نميآيد؟ خطاب شد موسي يک سخن چين بين شماست. نمام، همانطور که عذاب قبر دارد مانع نزول رحمت خداست. موسي گفت: خدايا زودتر ميگفتي. اسمش چيست؟ الآن او را بيرون مياندازم. خدا فرمود: موسي ما خودمان نمامي نميکنيم. اگر اسمش را بگوييم سخن چيني است. ما نميگوييم چه کسي است. گفت: خدايا من چه کار کنم؟ نه باران ميدهي و نه اسمش را ميگويي. خدا فرمود: موسي يک راه دارد. بگو: همه توبه کنند. حضرت موسي آمد گفت: مردم، يک سخن چين در بين شما هست. ما نميدانيم او کيست ولي همه استغفار کنند. «استغفرالله ربي و اتوب اليه» باران نازل شد. لذا گاهي به رسول خدا ميگفتند: امروز پاي منبر شما کسي است که مثلاً ديشب شراب خورده است. حضرت فرمود: بعضيها شراب ميخورند، کار خوبي نيست. مثلاً هيچوقت به نام کسي را خطاب نميکرد.
پيغمبر خدا حضرت محمد(ص) فرمود: «أَ لا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ» بگويم: بدترين شما چه کسي است؟ شر ترين آدم زير اين آسمان چه کسي است؟ اينکه چاقو ميکشد و لاتي ميکند؟ فرمود: آن هم بد است. ولي شر ترين شما کسي است که سه ويژگي دارد. انشاءالله در بين شما و بينندگان ما نباشد، اگر هست اصلاح کنيم. سه ويژگي در کسي باشد شرار خلق است. 1- «الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ» کساني که سخن چيني ميکنند. 2- «الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاحِبَّةِ» آنهايي که بين مردم اختلاف ايجاد ميکنند و دوستان را از هم ميگسلند. 3- «الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ» (كافي، ج 2، ص 369) آنهايي که براي افراد بي گناه عيب ميتراشند. واي که در مملکت ما پشت سر مسئولين و مراجع و شخصيتها هست. آدم قيامت گير است و بايد جواب بدهد. اگر درست است و نقل ميکنيد سخن چيني است. اگر نادرست است، تهمت است و همه غلط است. روايت عجيبي است که ميفرمايد: «الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الْقَتَّاتِينَ الْمَشَّاءِينَ بِالنَّمِيمَةِ» (كشفالريبة، ص 42) کساني که مشيء ميکنند و اين طرف و آن طرف حرفها را انتقال ميدهند، روايت ميفرمايد: بهشت بر اينها حرام است. چون در سخن چيني دروغ هم هست. منکر هم هست. اختلاف هم هست. حسادت هم هست. يک حالت پشتيباني براي گناهان ديگر است. يک کسي چيزي را به شما گفت، ديديد، حواستان جمع باشد.
ديروز يک آقايي براي من يک تلگرام فرستاد، چيز درستي نبود. اعتراض به ساخت يک مدرسه در کجا بود. من گاهي خانه آن آق ميروم. گفتم: خانه شما و خانه ما با پنجاه سال پيش يکي است؟ تو توقع داري الآن مدرسهها را مثل فيضيهي قديم بسازند؟ شما بانکها را نميبيني؟ برج ميلاد را در تهران نميبيني؟ شما مدارس عربستان و دانشگاههاي عربستان را نميبيني؟ همين ايران ما، شما يک قدم در تهران بگذاريد، الآن در اين کشور دانشگاههايي ساخته شده، شما چهل دقيقه با ماشين درونش ميچرخي. بزرگ، قوي، اين نياز کشور است. مجلس شورا، سالن همايشهاي بين المللي که کنفرانسها در آن برگزار ميشود، نياز کشور است. سالن همايشهاي صدا و سيما، آنوقت قم با اين همه طلبه، حوزه، توقع داريد هنوز هم مدرسههاي نمور و خاکي قديم باشد؟ ساختمان بايد حساب شده باشد. همايش و جلسه و درس دارد. خدا ميداند در عالم اسلام وهابيها چقدر هزينه کردند. من رفتم در بعضي کشورها مساجد و مدارس اينها را ديدم. براي آن آقا نوشتم: آقاي عزيز! اين چه حرفي است؟ پخش کردن اين مطلب درفضاي مجازي حرام است. چون در مقايسه قرار ميگيرد. مثلاً از اتاق اين سالن عکس بگيرند، تلويزيون پخش ميکند. اين سالن همايشهاي مجتمع امام هست، در آن جلساتي برگزار ميشود. بعد برويم انتهاي يک نقطه فقيرنشين قم، يک خانه پنجاه متري با درب خراب و ديوارهاي گلي را عکس بگيريم. کنار هم بگذاريم و بگوييم: اين سالن زندگي طلاب است، اين هم خانه فلان... اينها کار تبليغي نميشود. اينها يعني عين همين سخن چيني که گفتم، اين يک نوع پازل چيني غلط است. آنوقت احساسات مردم هم تحريک ميشود. چه کسي گفته: به فقرا کمک نکنيد؟ الآن بعضي هزينههايي که براي پلها و اتوبانها و بانکهاي ما ميشود، نياز کشور است. الآن اين تهران با تهران چهل سال پيش فرق کرده است. چه توقعي است که بعضي دارند؟ به مرجع تقليد حمله ميکنند. حمله به حوزه ميکنند و زير سؤال ميبرند. اين نگاه التقاطي است.
شهيد ثاني ميفرمايد: اگر کسي پيش شما سخن چيني کرد، شما پنج وظيفه داريد. يک نفر به شما گفت: ميگويند: آقاي رفيعي کاخ ساخته است. فلان حرکت را انجام داده است. فلان مطلب را گفته است، درست است. هنوز هم نرفتي بررسي کني. اگر شنيدي پشت سر کسي صحبت ميکنند، شهيد ثاني ميگويد: در اولين برخورد پنج وظيفه داريد. 1- وظيفه نخست اين است که نپذيري. چون قرآن ميفرمايد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات/6) اين فاسق است که دارد سخن چيني ميکند. چون سخن چيني گناه کبيره است. اين دارد سخن چيني ميکند پس فاسق است. اولين وظيفه ايشان اين هست که نپذيري.
2- وظيفه دوم اين است که او را نهي کني و بگويي: ديگر از اين حرفها نزن. چرا؟ چون قرآن ميگويد: «وَ أنْهَى عَنِ الْمُنكر»، «وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» (آلعمران/104)
3- سوء ظن به کسي که پشت سرش حرف ميزند پيدا نکني، بگويي:اِ... ما درس اخلاق اين آقا ميرفتيم، عجب! اينطور است. قرآن ميفرمايد: «اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّن» (حجرات/12) همه هم دليل دارد.
4- او ميگويد: بگويد: امروز ميروم تحقيق کنم ببينم راست است يا نه؟ تجسس نکن. چون قرآن ميگويد: «لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) تجسس نکن. اين پنج موردي که شهيد ثاني نوشته و من ميگويم اگر وقتي پشت سر مردم حرف ميزنند هرکسي محکم بايستد، اول تأييد نکند و بعد آن آقا را نهي کند و بگويد: بلند شو برو از اين حرفها نزن، مستند قرآني هم دارد. بعد بد گمان نشود. بعد تجسس نکند.
5- «لا تحکي» نقل نکند، بگويد: اِ... الآن در صفحه مجازي ميگذارم. من براي شما فرستادم و شما هم براي پنجاه نفر ديگر بفرستي. ترويج منکر است. الآن بعضيها در فضاي مجازي چيزهاي بدون حساب و کتاب را براي افراد ميفرستند و بعد موجب زحمت ميشود. فکر ميکنم بحث امروز من بحث مهم و مبتلا به است. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً» (احزاب/70) بپرهيزيد از خطرات زبان! خدا رحمت کند آيت الله بهاءالديني، آقايي بود به او آقاي سکوت ميگفتند. خيلي نزد ايشان ميرفت. نه اينکه حرف نزني، تدريس نکني، موعظه و هدايت نکني، احوالپرسي نکني، رابطه مردم را اصلاح نکني. حرفهاي بي ربط که هست و همينها براي ما وزر و وبال درست ميکند. قرآن کريم هم نعمتهاي مختلف را گفته، به زبان که ميرسد هردو را ميگويد. هم ميگويد: من به شما زبان ندادم. چشم هم دارد. «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ، وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ» (بلد/7 و8) هم ميگويد: «عَلَّمَهُ الْبَيانَ» (الرحمن/4) بيان يک قدرت است. خدا به ساير موجودات نداده است. نه گناهان زبان خرج هم ندارد، خداي نکرده کسي بخواهد شراب بخورد بايد يک پولي بدهد برود بخرد. يا بخواهد فحشاء بکند هزينه دارد. اما زبان پولي نميخواهد. همه جا در دسترس است. بخاطر همين هم انسان به آن گرفتار ميشود.
سبک اين برنامه هست که در طول هفته از يکي از بزرگان و علما ياد ميکنند. امروز يادي از مرحوم آيت الله حاج سيد محمود طالقاني، انقلابي بزرگ که آن زمان اباذر زمان ياد شد و امام در مرگ ايشان که جزء اولين شخصيتهايي بود که در سال 58 از دنيا رفت، امام در مرگ ايشان سخنرانيهاي متعددي کردند و به نيکي از او ياد کردند. من يادم هست در تشييع جنازه ايشان شعارهايي که داده ميشد يکي اين بود، اي نايب پيغمبر ما، جاي تو خالي، اين شخصيت هم انقلابي بود، هم سياسي بود، هم متعادل در مواضع سياسي بود و هم صاحب تفسير پرتويي از قرآن بود. روحشان شاد باشد. بعضي از آثار را هم ترجمه کرده، مثلاً کتاب دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود را، جلد اولش را مرحوم آقاي طالقاني نخستين امام جمعه تهران ترجمه کرده است، انشاءالله روح ايشان از اين جلسه بهرهمند باشد.
خداوندا زبان ما را زبان صدق قرار بده. خداوندا به ما توفيق ترک گناه به ويژه گناهان لساني را عنايت بفرما. خداوندا گناهان ما را ببخش و بيامرز. عاقبت ما را ختم بخير بفرما. حسن خلق و حسن عاقبت به ما و فرزندان ما عنايت بفرما. درهمي مال حرام در زندگي ما و فرزندان و خاندان ما قرار نده. «اللهم اغنني بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصيتک، و بجنتک عن نارک»
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
قرائت صفحه 252 قرآن کريم؛ آيات 19 تا 28 سوره مبارکه رعد:
«أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «19» الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ «20» وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ «21» وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ «22» جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ «23» سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ «24» وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25» اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ «26» وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ «27» الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «28»
ترجمه: پس آيا كسىكه مىداند آنچه از جانب پروردگارت بسوى تو نازل شده حقّ است، مانند كسى است كه نابيناست؟ همانا تنها صاحبانخرد پند مىگيرند. (خردمندان) كسانى هستند كه به پيمان الهى وفا مىكنند و عهد (او را) نمىشكنند. و (خردمندان) كسانى هستند كه آنچه را خداوند به پيوند با آن فرمان داده پيوند مىدهند و در برابر پروردگارشان (بخاطر شناختى كه دارند خشوع و) خشيت دارند و از سختى حساب مىترسند. و (خردمندان) كسانى هستند كه براى جلب توجّه پروردگارشان صبر پيشه كرده و نماز بپا داشتند و از آنچه روزيشان كرديم پنهانى وآشكارا انفاق كردند وبدى را با نيكى پاك مىكنند. آنانند كه سراى آخرت مخصوص آنهاست. (سراى آخرت) باغهاى جاودانى كه آنان و هر كس از پدران و همسران و فرزندانشان كه صالح بودهاند بدان داخل مىشوند و فرشتگان از هر درى (براى تبريك و تهنيت) بر آنان وارد مىشوند. (فرشتگان هنگام ديدارِ بهشتيان به آنان مىگويند:) بخاطر استقامتى كه كرديد، بر شما درود باد. پس چه نيكوست سراى آخرت. (در برابر گروه اوّل) كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از محكم بستن مىشكنند و آنچه را خداوند به پيوند آن فرمان داده قطع مىكنند و در زمين فساد مىنمايند. آنانند كه برايشان لعنت است و برايشان بدمنزلى است. خداوند براى هر كه بخواهد روزى را گسترش مىدهد و (يا) تنگ مىگرداند. و (مردم) به زندگى دنيا دلخوشند، در حالى كه زندگى دنيا در (برابر زندگى) آخرت جز يك كاميابى (موقت و اندك) نيست. كفّار مىگويند: چرا از طرف پروردگارش معجزهاى (به دلخواه ما) بر او نازل نشده است؟ بگو: همانا خداوند هر كه را بخواهد (به حال خود رها و) گمراه مىكند و هر كس را كه به سوى او رو كرده و توبه نمايد، به سوى خويش هدايت مىنمايد. (هدايت شدگان) كسانى هستند كه ايمان آورده ودلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد. بدانيد كه تنها با ياد خدا دلها آرام مىگيرد.