برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: عوامل عاقبت بخيري
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 12-10-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
تا آسمانت را کمي در بر بگيرد *** يک شهر بايد عشق را از سر بگيرد
گنجايشت در سينهي اين خاکها نيست *** بايد تو را دستان پيغمبر بگيرد
هرکس مزار مادرش را آرزو کرد *** بايد سراغش را از اين دختر بگيرد
بانو، رهايي را نميخواهم که ننگ است *** بيجذبهي مهرت کبوتر پر بگيرد
دلواپس اما دلخوشم شايد که دستت *** دست مرا هم لحظهي آخر بگيرد
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما بينندهها و شنوندههاي خوبمان. از شهر مقدس قم، از جوار بارگاه کريمهي اهلبيت حضرت فاطمه معصومه(س) به همه شما سلام ميکنم. خوشحاليم که امروز از اينجا به شما سلام ميکنيم و مهمان لحظات ناب و نوراني شما هستيم. انشاءالله توفيقي باشد نايب الزياره و دعاگوي همه دوستان در شهر مقدس قم هستيم. تشکر مخصوص هم از صدا و سيماي قم داريم تا اين برنامه به صورت زنده و مستقيم تقديم لحظات شما شود. آقاي دکتر رفيعي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم. عرض سلام خدمت جنابعالي و همه بينندگان عزيز دارم.
شريعتي: ما همچنان چشم به راه و منتظر هستيم تا حاج آقاي قرائتي سلامتي و عافيت خودشان را به دست آورند. انشاءالله چشم ما و بينندهها به جمال ايشان روشن بشود و شاهد حضور ايشان باز در برنامه سمت خدا باشيم. توفيقي بود که در اين مدت در خدمت دکتر رفيعي هستيم. ببينيم امروز براي ما چه به ارمغان آوردند.
حاج آقاي رفيعي: انشاءالله در زودترين فرصت از محضر سرور معظم جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي قرائتي بهرهمند شويم. من هم به بحثهاي ايشان علاقهمند هستم و دنبال ميکنم. يکي از بحثهاي کليدي که در قرآن و روايات ما مفصل مطرح شده و جاي تأمل دارد و همه ما دنبالش هستيم و ميخواهيم انشاءالله اين اتفاق براي ما و در نهايت زندگيمان بيافتد، بحث عاقبت بخيري است. خيلي بحث مهمي است. غالباً وقتي ميخواهيم دعا کنيم ميگوييم: الهي عاقبت بخير بشوي! از اغلب بزرگان و مراجع و حتي از خود ما گاهي سؤال ميکنند: چه دعايي کنيم؟ ميگوييم: دعا کنيد انشاءالله عاقبت شما ختم بخير شود. اين ريشه در روايات و آيات دارد. بحث خيلي گسترده است و ببينيم تا کجا ميرسيم. «العبد يُدَبِّر و الله يُقدر» آدم برنامهريزي ميکند ولي تقدير يک چيز ديگر ميشود. من تصور نميکردم امروز خدمت شما باشم. ولي توفيقي شد که امروز هم در خدمت شما باشم. همه ما متعدد هستيم ولي از يک چيز سخن ميگوييم.
اهميت اين بحث در قرآن کريم اين است که قرآن کريم ميفرمايد: يکي از دعاهاي حضرت ابراهيم اين بود. «رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» (شعرا/83) خدايا مرا به صالحين ملحق کن. يعني همان پايان کار و فرجام نيک! حضرت يوسف فرمود: «تَوَفَّنِي مُسْلِماً» (يوسف/101) خدايا مرا مسلمان بميران. حضرت ابراهيم يکوقتي فرزندان خود را جمع کرد، «وَ وَصَّى بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ» (بقره/132) به فرزندانش از جمله يعقوب سفارش کرد. فرمود: «يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ» خدا به شما دين داده و آغاز خوبي داشتيد. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون» مواظب باشيد پايان خوبي داشته باشيد. فرجام نيک داشته باشيد. باز در آيات قرآن هست «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف/128) عاقبت براي اهل تقواست. پيغمبر گرامي اسلام در حديثي سه مرتبه فرمودند: «العمل بخواتيمه، العمل بخواتيمه، العمل بخواتيمه» يعني کار با پايانش ارزيابي ميشود. در شهرداري ميگويند: پايان کار. کسي پايان کار را بگيرد مهم است. و الا شروع کار که همه يک زمين ميخرند و گودبرداري ميکنند، اينکه کي تمام ميشود، مهم است.
در روايت ديگري هست که اميرالمؤمنين فرمودند: «إنَّ حَقيقَةَ السَّعادَةِ» ميدانيد سعادت چيست؟ «أن يُختَمَ لِلْمَرءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ» (معاني الاخبار/ص345/ح1) اينکه انسان سعيد بميرد. پايان کارش با سعادت تمام شود. «و إنَّ حَقيقَةَ الشَّقاءِ» نهايت بدبختي هم اين است که انسان بدبخت از دنيا برود. به عبارت ديگر در روايات ميخواهد بگويد: زود در مورد بدي و خوبي افراد قضاوت نکنيد. پايان کار مهم است. چه کسي فکر ميکرد حر به آنجا برسد؟ در همين انقلاب جناب طيب حاج رضايي، چه کسي فکر ميکرد به اين فرجام برسد که امام رهبر کبير انقلاب سفارش نماز خواندن برايش بکند؟ رد مظالم برايش بدهد. چه کسي فکر ميکرد بلعم باعورا اينطور سقوط کند؟ اولين مصداق و بزرگترين مصداق خود شيطان با شش هزار سال عبادت است.
من يکوقتي ديدم آقايي ريزشيهايي از ائمه را جمع آوري کرده است. ريزشيها، يعني کساني که از کنار ائمه فرو ريختند. به هر دليلي سقوط کردند و عاقبت بخير نشدند. يا مکتب باز کردند يا خودشان ادعايي کردند. مثل علي بن ابي حمزه بطائني، مثل احمد بن هلال، مثل ابوالخطاب که ائمه اينها را لعنت کردند. اينها کساني بودند که با امام بودند. کافر نبودند. کنار امام بودند. سابقهي حج و نماز در پروندهشان بود اما منحرف شدند و سقوط کردند. در همين انقلاب هم زياد ديديم کساني که با حضرت امام از پاريس آمدند، همه کنار امام نماندند. لذا خيلي مهم است و مردم هم خيلي در مورد عوامل عاقبت بخيري و اسباب آن و همچنين نقطهي مقابلش آن چيزي که انسان را به شر و سوء منجر ميکند، سؤال ميکنند.
من روايتي را از رسول خدا بخوانم. بعد عوامل عاقبت بخيري را بگويم. حضرت ميفرمايد: «لا يزال المؤمن خائفا من سوء العاقبة» مؤمن دائماً بايد نگراني داشته باشد و آن نگراني از سوء عاقبت و بد عاقبت شدن است. يعني يک دغدغهاي در ذهنش باشد. برايش مهم باشد. بعد فرمودند: «لا يتيقن الوصول إلي رضوان الله» هيچوقت يقين نکند که اهل بهشت است، «حتي يكون وقت نزع روحه» (تفسير الامام العسكري، ص 239) تا زماني که روح از اين بدن خارج شود. ما داشتيم کساني را که شيطان دم آخر ايمان آنها را سلب کرده است. به همين جهت دعاي عديله که در مفاتيح هست و سفارش شده براي محتضر بخوانيد، خيلي مهم است. البته نه اينکه شيطان اينقدر قدرت داشته باشد. نه! ايمان ما ضعيف است.
من براي تبليغ به يکي از کشورها رفته بودم. جواني نزد من آمد و گفت: چرا بعضي از کساني که اينجا ميآيند، اعتقادات خودشان را از دست ميدهند؟ يا به گرايشها و مذاهب ديگر ميروند؟ گفتم: براي اينکه اصل آن را درست بدست نياوردند. يعني باور اوليه محکم نبوده که به اين سهولت کنار گذاشتند. به همين جهت حضرت امير ميفرمايد: ايمان و اعتقاد خودتان را از کتاب و سنت بگيريد. از عالمان بگيريد. مبانياش مباني محکم و استواري باشد. اينکه شما ميبينيد بعضي با يک شبهه سست ميشوند، چون اصلش محکم نبوده است.
من عوامل عاقبت بخيري را در دو بخش بگويم. يک بخش سهلتر و يک بخش سختتر. خيليها دنبال دعاها و ذکرهايي هستند که ميشود خواند. يک بخش هم اعمال و حرکاتي است که انسان انجام ميدهد تا عاقبت بخيري برايش کسب شود. دعاهاي متعددي سفارش شده حتي بعضي از اينها را ائمه فرمودند زياد بخوانيد. امام کاظم(ع) به يکي از اصحابشان فرمود: «أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ» خيلي بگو «اَللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ» معارين از عاريه ميآيد. «وَ لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ» (کافي/ج2) خدايا دو چيز از تو ميخواهم. يکي ايمان من عاريهاي نباشد. عاريه يعني قرضي. الآن اين ليوان اگر عاريهاي باشد ميدانم يک روزي بايد پس بدهم. اما براي خودم باشد تکليف من روشن است. ايمان عاريهاي ايماني است که شيطان سريع از انسان ميگيرد. سلب ميشود چون ريشه ندارد. ايمان عاريهاي، ايمان قرضي و ايمان فصلي. متأسفانه بعضيها ايمانشان فصلي است. بخاري را فصل زمستان ميگذارند. اين شب احياء و روز عاشورا خوب هستند. يا گرفتار که ميشوند با خدا رفيق ميشوند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» (معارج/20) اين خوب نيست. دين فصلي نيست. دين منطقهاي نيست. مربوط به شرايط خاص نيست. انسان در همه حالات بايد باورهايش را حفظ کند. مثل اينکه کسي بگويد: رعايت پرهيز پزشکي يا رعايت توصيههاي پزشک را در فلان شب انجام دادم. اگر دکتر به شما گفته چربي براي شما بد است همه جا بايد رعايت کني، در عروسي و عزا هم نبايد بخوري. بعضيها ميگويند: خانه خودت پرهيز کن. اينجا آمدي ناپرهيزي کن. اتفاقاً گاهي همين يک شبها صد سال شده است. عمر طرف از بين رفته است. پس «أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ اَللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ وَ لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ» راوي حديث از امام پرسيد: «لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ» يعني چه؟ آقا فرمود: در هر مرحلهاي از اعتقادات که هستي خودت را باز هم بدهکار بداني. يعني عمل را کم بداني. اين موجب ميشود که دائم دنبال تلاش و کوشش بيشتر باشي.
سکينه بنت الحسين(عليهاالسلام) به جابر بن عبدالله انصاري فرمود: به برادرم امام سجاد بگو: يک مقدار کمتر خودش را اذيت کند. آقا خيلي عبادت ميکرد. سبحان الله زياد. دعا و نماز زياد ميخواند. ايشان ميگويد: من گفتم. آقا رفتند کتابي آوردند. فرمودند: ببين جد من علي چقدر عبادت ميکرد! عبادت من کجا و عبادت او کجا؟! اين «لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ» است. خيلي مهم است که انسان هيچوقت سراغ گزينههاي پايينتر در مسائل ديني از خودش نرود. اگر کسي به من گفت: آقاي رفيعي شما چه منبري داري؟ ميگويم: منبري نديدي! آقاي فلسفي، اين باعث ميشود انسان خودش را گم نکند. آقا شما چه سوادي داري؟ سواد نديدي، سواد شيخ مفيد داشت. سواد سيد رضي داشت. اينها خيلي مهم است. هرچه انسان حفظ و بلد است، هي دائم گزينهي بالاتر مطرح کند، اين غرور کمتر ميشود.
مکرر شنيديد که بزرگان ما گاهي در حال مرگ اشک ميريختند. مرحوم آيت الله العظمي بروجردي اشک ميريختند. ميگفتند: دستم خالي است. من بارها خدمت مراجع رسيدم، بارها حضرت آيت الله العظمي صافي فرمودند: من کاري نکردم.اين همه کتاب و آثار، محاسن در اسلام سفيد کردن، شاگرد دارند، ميگويند: کاري نکردم. حضرت امام(ره) فرمودند: من يک نماز براي خدا نخواندم. بعضيها گفتند: اين حرف امام يعني چه؟ يعني وظيفهام بوده است. از من خواستند. يا بخاطر بهشت بوده است. اين که ايشان براي چه بوده، خدا نمره ميدهد.
امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه دعايي دارند، ميگويند: خدايا هرچقدر مرا نزد مردم بالا ميبري، نزد خودم کوچک کن! «اعِزَّنى وَلا تَبْتَلينّى بِالْكِبْر» در نهجالبلاغه حضرت امير يک سلسله دعاهايي دارد. من يکوقتي اينها را جمع آوري کردم چون يک درسي داشتم به نام «دعا در نهجالبلاغه» اينها بعضيهايش دعاهاي مستقل است. يعني فقط دعاست. مثلاً چند مورد دعاي باران دارد. دعا در مورد پيغمبر، دو دعا حضرت امير در نهجالبلاغه دارد، اين دعاها را وقتي کسي از ايشان تعريف ميکرد، ايشان زير لب زمزمه ميکرد. در روايت هست اين دعا را زياد ميخواند. «عند المدح» يعني وقتي کسي از ايشان تعريف ميکرد، حضرت اين دعا را ميخواند. معناي دعا اين است: خدايا من اين حرفها را باور نکنم.
امام رهبر کبير انقلاب هم وقتي کسي از ايشان تعريف کرد، فرمودند: ميترسم اينها را باور کنم. پس اين يک دعا است. دعاي دوم اين است: «يا الله يا رحمان و يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک» اين هم سفارش شده است که از امام صادق است. دعاي ديگري که سفارش شده دعاي تمجيد است. در روايت داريم خداوند تبارک و تعالي خودش را با اين دعا ميخواند. خدا در قرآن گاهي از خودش تعريف کرده است. « السّلام، المؤمن، المهيمن، العزيز، الجبّار» (حشر/23) «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِر» (حديد/3)
يک دعايي در مفاتيح است که امام صادق(ع) به اسحاق بن عمار ياد دادند. فرمودند: «إن لله عزوجل ثلاث ساعات في الليل وثلاث ساعات في النهار يمجد فيهن نفسه» خداوند سه ساعت در روز، سه ساعت در شب، يعني دو مرحله در شبانه روز خدا خودش را با اين کلمات معرفي ميکند. داريم اگر کسي اين را بخواند، «ما من عبد مؤمن يدعو» هيچ بندهاي نيست که اين دعا را ميخواند، الا اينکه خداوند او را اهل بهشت قرار ميدهد و او سعادتمند ميشود. عاقبت بخير ميشود. من ابتداي دعا را ميگويم، دوستان خودشان پيدا کنند.
«إني أنا الله رب العالمين، إني أنا الله العلي العظيم، إني أنا الله العزيز الحکيم، إني أنا الله الغفور الرحيم، إني أنا الله الرحمن الرحيم، إني أنا الله مالک يوم الدين، إني أنا الله لم أزل ولا أزال إني أنا الله خالق الخير والشر»
اين دعا را هم روايت داريم يکي از اصحابي که سقوط کرده بود به نام احمد بن هلال، 54 سفر حج داشت ولي در آخر عمر سقوط کرد. امام عسگري او را لعنت کرد و فرمود: «لا غفر الله ذنبه» خدا او را نيامرزد. آنوقت آنجا امام فرمودند: «يستبد برأيه» آدم مستبدي بود. ريشهي بدعاقبتي يا لجاجت است. يا غفلت است. غرور و تعصب و استبداد است. آنجا آقا فرمودند: ايشان اين دعا را نميخواند. آن دعا اين بود: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَة» (آلعمران/8) تا اينجا چهار مورد شد.
در نقل ديگري هم داريم «اللهم عرفني نفسک» در يک نقل ديگر داريم دعايي که من خيلي دوستش داريم. استادي داشتيم که هميشه اين را سفارش ميکرد. «رَضيتُ بِاللّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وآلِهِ نَبِيّا» در مفاتيح است. در مساجد اين را بنويسند و تابلو کنند. حتماً انسان بعد از نماز اين را بخواند.
در يک نقلي ديدم که سورهي مؤمنون، ده آيهي اول ميفرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/1و2) منتهي يک نکته آنجا دارد، «من اقامهن دخل الجنة» هرکس اينها را در زندگياش پياده کند، عاقبت بخير ميشود. نمازش با خشوع، وفاي به عهد، امانتدار، حافظ قواي جنسي، زندگياش اين ويژگيها را داشته باشد. آيهي قرآن است ميگويد: پيغمبر خلق عظيم داشت. «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/4) در بعضي نقلها دارد، خلق عظيم يعني ده آيهي اول سورهي مؤمنون.
آخرين موردي که اشاره کنم اينکه امام سجاد در صحيفهي سجاديه براي عاقبت بخيري دعا دارد. دعاي خواتيم الخير، دعاي دوازدهم صحيفهي سجاديه است. اينها يک سلسله دعاهاست. قبل از اينکه اعمال را اشاره کنم اين نکته را بگويم که دائماً انسان بايد مواظب خودش باشد. محاسبه داشته باشد. ارزيابي داشته باشد. مراقبه و توجه به خودش داشته باشد. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «أحزم الناس من كان البصر» کسي که دورانديش باشد، پايان کار را بسنجد، آدم بصير و آگاهي است. بعد فرمودند: «اعقل الناس انظرهم في العواقب» (غرر الحکم/ج2/ص484) عاقلترين مردم کسي است که بيشتر در عاقبت کار بسنجد. عاقبت اين حرف چه ميشود؟ عاقبت اين نوشته چه ميشود؟ عاقبت اين شايعه پراکني چه ميشود؟ اگر عواقب هرکاري را بسنجيم در جمعبندي هم انشاءالله عاقبت بخير ميشويم.
يک روايت زيبايي از مکتوبات امام صادق بگويم. يکوقت مثلاً ابوحمزه گفته: سمعتُ، از حضرت شنيدم. اما يکوقت مکتوب است. يعني خود حضرت نوشته است. مثل نامه 31 نهجالبلاغه از مکتوبات اميرالمؤمنين است. اين روايت هم که در جلد 73 بحار صفحهي 351 محدث خبير، مرحوم مجلسي آورده است، دارد «کتب امام الصادق لأحد موالي» امام صادق به يکي از ياران و دوستانشان نوشتند اگر ميخواهي عاقبت بخير شوي سه کار بکن. اگر ميخواهي با بهترين حالت از دنيا بروي، «إِنْ أَرَدْتَ» اگر اراده کردي «أَنْ يُخْتَمَ بِخَيْرٍ عَمَلُكَ» عمل تو به خير ختم شود، «حَتَّى تُقْبَضَ» تا زماني که قبض روح شوي، «وَ أَنْتَ فِي أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ» تو در برترين اعمال باشي، اگر اراده کردي عمل تو ختم بخير شود تا آن لحظهي آخر، اين سه راهکار را امام صادق(ع) فرمودند. 1- «فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ» حق خدا را بزرگ بشمار و نعمتهاي خدا را در معصيت صرف نکن. اين آدم عاقبت بخير ميشود.
خدا مجموعهي نعمتهايي را به ما داده که اگر سعي کنيم اين نعمتها را در مسير معصيت صرف نکنيم. يا در مسير اطاعت يا حداقل آن نعمت را در معصيت هم صرف نکنيم. ضايعش نکنيم! نعمت چشم، اگر کسي با اين چشم نگاه به صحنههاي حرام نکرد. اگر کسي با اين زبان دروغ نگفت و غيبت نکرد، اگر با گوش پاي غيبت و تهمت و حرفهاي بيربط ننشست، خود اين عاقبت بخيري ميآورد. مثل اينکه معلمي به دانش آموزش ميگويد: ميخواهي نمره خوب بياوري، درسهايي که ميگويم را بخوان. يا اين وقتهايي که ميگويم را وقت صرفش نکن. در واقع يکجور شکر نعمت است. اين شکر عملي است. چون شکر زباني داريم «الحمدلله رب العالمين» شکر به اصطلاح قلبي داريم. نعمت را از خدا بدانيد. شکر عملي داريم که نعمت را در مسير عصيان خدا صرف نکنيد. لذتش هم بيشتر است. آدمهايي که از نعمت در معصيت استفاده ميکنند، فکر نکنيد که يک شادماني دائم دارند. آخر اين نگاههاي گناه، افسردگي است. آخر اين دروغ گفتنها اعصاب خوردي خودت است و بعد معلوم ميشود و آبرويت ميرود. خوب بودن براي دنياي انسان هم خوب است. اين يک راه که شما نعمت خدا را در معصيت صرف نکني.
راه دوم فرمودند: «وَ أَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْكَ» (عيونأخبارالرضا، ج2، ص4) ميخواهي عاقبت بخير شوي، به حلم خدا مغرور نشو. خدا حليم است شما چرا پررويي ميکنيد؟ شما يکبار تک آوردي و معلم هيچي نگفت. دوبار تک آوردي، معلم دارد خطاي شما را ميبيند. هيچي نميگويد. از علم و صبر معلم سوء استفاده نکن. امان از زماني که کاسهي حلم سر ريز شود. اين حلم و ستر الهي برداشته شود. لذا در روايت هم داريم خداوند بين بنده و آبرويش وقتي گناه ميکند، گاهي چهل پرده مياندازد. خداوند خيلي لطف به بندگانش دارد. اما شما به حلم خدا مغرور نشويد. در دعاي جوشن ميخوانيم «يا حليماً لا يعجل» خدايا تو حليم هستي و عجله نميکني. بلکه درست شود، بلکه حل شود. به حلم خدا مغرور نشو، او چيزي نميگويد، دليل بر اين نيست که کارهاي تو درست است. يکوقتهايي بعضيها ميپرسند آقا ما هرچه معصيت ميکنيم، اتفاقي براي ما نميافتد. اين را حمل بر خوبي خود نکنيد.
نکته سوم که خيلي جالب است، امام صادق فرمود: هرکسي که ياد ما اهلبيت ميکند احترام کنيد ولو دروغ بگويد. يک کسي يک مجلسي اينجا براي امام صادق يا امام باقر گرفته است. شما شرکت کن، احترام کن، تکريم کن. يا براي خدا گرفته يا براي چشم و هم چشمي و ريا گرفته است. اگر براي خدا گرفته که عالي است. حتي اگر شما بداني نيت اين خالص نيست. باشد شما نگذار مجلس اهلبيت خلوت شود. اينکه بد عمل کرده ما خودمان ميدانيم با او چه کنيم. «وَ أَكْرِمْ كُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ يَذْكُرُنَا» (عيونأخبارالرضا، ج2، ص4) هرکس ياد ما ميکند اکرام کن. آقا اين ياد ما کرد. فرزدق ياد امام سجاد کرد، آقا او را تکريم کرد. حالا اين فرزدق ممکن است يک نواقصي هم در زندگياش بوده است. ميخواهد بفرمايد: اين کار حتي موجب صلاح او را هم فراهم ميکند. «أَوْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا» مودت را با خودش ميبندد و ادعا ميکند. «ثُمَّ لَيْسَ عَلَيْكَ صَادِقاً كَانَ أَوْ كَاذِباً» اين نکته مهمي است.
انشاءالله مصداق اينکه ميگويم در کشورمان نداريم. ولي حواس جمع باشد، کوبيدن و آبروريزي از همه بد است. مخصوصاً کساني که منسوب به اهلبيت هستند. آقا اين اهل منبر است. اين آقا روحاني است، عالم ديني و مداح اهلبيت است. يعني کسي که مردم او را به وجهه دين ميشناسند. حالا اگر يک سري افرادي بيايند و آبروي اين را بريزند، شخصيت اين را بکوبند، چون لطمه به اين لطمه به دين ميزند. مخصوصاً کساني که حرف بيمبنا ميزنند. يعني آبروي طرف به طور کامل رفته است. براساس شنيدههاي ما، اين روايت ميگويد: آنچه هم درست است شما نقل نکن. اما شما اگر براساس شنيدهها باشد ديگر وزر و وبالش بيشتر هست. ما الآن به دو دسته از عوامل عاقبت بخيري اشاره کرديم.
شريعتي: واقعاً در آخر الزمان نگه داري دين طبق روايات خيلي سخت است. انشاءالله خدا به ما کمک کند جزء متقين باشيم. حاج آقاي فرحزاد فرمودند: هرکس زياد بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، عاقبت بخير ميشود. انشاءالله لحظات زندگي ما منور به نور صلوات و ذکر اهلبيت(ع) باشد. امروز صفحه 447 قرآن کريم، آيات 25 تا 51 سوره مبارکه صافات را تلاوت ميکنيم.
«ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ «25» بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ «26» وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ «27» قالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمِينِ «28» قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ «29» وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ «30» فَحَقَّ عَلَيْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ «31» فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوِينَ «32» فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ «33» إِنَّا كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ «34» إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ «35» وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ «36» بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ «37» إِنَّكُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِيمِ «38» وَ ما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «39» إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ «40» أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ «41» فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ «42» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «43» عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ «44» يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ «45» بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ «46» لا فِيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ «47» وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِينٌ «48» كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ «49» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ «50» قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ «51»
ترجمه: (به آنان گفته مىشود:) چه شد كه امروز يكديگر را يارى نمىكنيد؟ (آرى، نمىتوانند يكديگر را يارى كنند،) بلكه آنان امروز كاملًا تسليم (قدرت خداوند) هستند. و بعضى از آنان به بعضى ديگر روى كرده و از يكديگر مىپرسند. (پيروان به رهبران) گويند: بى شك شما بوديد كه از روى قهر و غلبه (براى گرايش ما به كفر و شرك) به سراغ ما مىآمديد. (گروه ديگر در پاسخ) گويند: (اين چنين نيست) بلكه شما خود اهل ايمان نبوديد. و ما را بر شما سلطه و غلبهاى نبود بلكه شما خود گروهى سركش بوديد. پس وعده (عذاب) پروردگارمان بر ما محقّق شد و بدون شك ما چشندگان عذابيم. پس ما شما را گمراه كرديم (امّا نه با قهر) زيرا كه ما خود نيز منحرف بوديم. پس آنان در آن روز، در عذاب الهى مشتركند. همانا ما با مجرمان اين گونه رفتار مىكنيم. آنان كه هرگاه برايشان «لا اله الا اللّه» گفته مىشد، تكبر مىورزيدند. و مىگفتند: آيا ما به خاطر شاعرى ديوانه خدايانمان را رها كنيم؟ (هرگز چنين نيست) بلكه او حقّ آورده و انبيا (پيشين) را تصديق نموده است. شما (نيز به خاطر اين روحيهى استكبارى و تهمتها و لجاجتها) عذاب دردناك الهى را خواهيد چشيد. و جز آن چه انجام دادهايد، كيفر نمىبينيد. مگر بندگان خالص شدهى خدا (كه از كيفر بر كنارند). آنانند كه برايشان رزق معلوم است. انواع ميوهها و آنان مورد احترامند. در باغهاى پر نعمت (بهشت). بر تختهايى در برابر يكديگر (تكيه زدهاند). و از نهر جارى (جامى از شراب) بر آنان مىگردانند شرابى سفيد رنگ و لذّتبخش براى نوشندگان. (شرابى كه) نه مايهى فساد عقل است و نه آنان از نوشيدن آن مست مىشوند. و نزدشان همسرانى است درشت چشم كه چشم از غير فرو بندند. گويى (از شدّت سفيدى) تخم مرغانى هستند پوشيده و پنهان. پس بعضى از آنان بر بعضى روى كرده و از يكديگر سؤال مىكنند. يكى از آنان گويد: مرا در دنيا همنشينى بود.
شريعتي: چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهدي است *** آن به که کار خود به عنايت رها کند
از جوار بارگاه کريمهي اهلبيت حضرت معصومه از شهر مقدس قم نايب الزياره شما هستيم. براي شفاي همه بيماران دعا ميکنيم. انشاءالله خدا بر تن همه مريضها مخصوصاً حاج آقاي قرائتي و همه عزيزاني که سفارش کردند لباس عافيت بپوشاند. براي همه بينندههاي خوبمان که به نوعي مشکل و گرفتاري دارند، دعا گوي همه هستيم. آقاي دکتر رفيعي اشاره قرآني را بفرمايند و بعد هم ادامه مباحث را ميشنويم.
حاج آقاي رفيعي: در صفحهاي که قرائت شد و مربوط به بحث ما هم ميشود، ميفرمايد: «وَ ما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» هرکسي به اندازهي اعمالش جزا داده ميشود. هرکسي روز قيامت عمل خودش را ميبيند. «يُرَوْا أَعْمالَهُم» بعد اينجا ميفرمايد: «إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ» مگر بندههاي با اخلاص! «أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ» معلوم ميشود اخلاص و مخلص شدن يعني تمام وجود انسان تبديل به خلوص و با خدا بودن بشود. اينها علاوه بر اينکه جزاي عملشان را ميبينند، يک جايزههاي ويژهاي هم نصيب آنها ميشود. همينطور که در روايت داريم شيطان حريف انسانهاي مخلص نميشود.
يک روايت از امام صادق(ع) خوانديم. دو عامل ديگر هم ميگويم و بحث را عاقبت بخير ميکنيم. يک روايت از حضرت امير(ع) است. فرمود: «من أحسن إلى النّاس حسنت عواقبه» يکي از چيزهايي که انسان را عاقبت بخير ميکند احسان به مردم است. اگر کسي به مردم احسان کند، کمک کند، دست بده داشته باشد. دست و دلباز باشد، آثار زيادي در زندگياش دارد. يک اثرش عاقبت بخيري است. قديم ميگفتند: آنهايي که به ديگران کمک ميکنند، درمانده نميشوند. خدا دستشان را ميگيرد. حتي در روايات داريم کافر سخي به جنت نزديک است. يعني احتمال بهشتي شدنش به يک ادني مناسبتي هست. پس احسان به مردم هم انسان را عاقبت بخير ميکند. اين عزيزاني که من ميشناسم، خيلي جاها مقام معظم رهبري هم مکرر فرمودند: حرکتهاي خودجوش در کمک به مردم و کارهاي فرهنگي نبايد تعطيل شود، مثلاً در فاميل جمع شدند و قرض الحسنه درست کردند. فقراي فاميل را شناسايي ميکنند. احسان به مردم، شرايط کشور ما شرايط اقتصادي نامناسبي در بعضي از بخشهاست. افرادي گاهي ميگويند: ما دو سه روز کاسبي نميکنيم. کارگرهايي که کاسبي نميکنند. وسيلهها و ماشينهايي که ميگويند: نميتوانيم قسط اين ماشين را بدهيم. آبرودار هم هستند، عيالوار هستند. افرادي هم هستند دستشان راحت به دهانشان ميرسد. اين هنر احسان به مردم انسان را عاقبت بخير ميکند.
نکته مهمتر اينکه کسي فکر نکند احسان به مردم وظيفه ثروتمندان است. هرکسي به اندازه توانش، در فاميل اگر هر فاميلي دست فاميل را بگيرد، خيلي از کارهاي رسمي تعطيل ميشود. سر کميته امداد هم خلوت ميشود. نکته دوم که در واقع حسن ختام است، دوستان بدانيد اين مواردي که ميگوييم، يکي را نگيريد و باقي را رها کنيد. اينها يک بسته است و با هم است. مجموعهي روايات ما که گاهي در کلاسهاي فقه الحديث که داريم ميگوييم: هميشه در فهم روايات خانوادهي حديث تشکيل بدهيد. يعني مجموعهي رواياتي که مثلاً ميفرمايد: ولايت، آن هم که ميگويد: نماز، آن هم ميگويد: زکات، آن هم که ميگويد: هرکس خيانت کند، از ما نيست. نه اينکه فقط کسي بگويد: روايت داريم هرکس ولايت ما را داشته باشد، اهل بهشت است. از آن طرف هم ميگويد: شفاعت ما به کسي که نماز را سبک بشمارد، نميرسد. اينطور روايات را بايد در کنار مجموعه روايات ديد. رسول خدا فرمود: « يا علي انت وصي و اميني» تو وصي من هستي و مورد اعتماد من هستي. «من مات و هو يحبک» هرکسي با حب علي بن ابي طالب از دنيا برود، «ختم الله له بالامن و الايمان» با امنيت و عاقبت بخيري از دنيا رفته است. در جلد شصتم بحار اين روايت هست.
يکوقت کسي از من پرسيد: اشک بر اباعبدالله گناهان را پاک ميکند. آن کسي که براي اباعبدالله اشک ميريزد ديگر خجالت ميکشد به نامحرم نگاه کند. خجالت ميکشد دروغ بگويد. يعني تحول در او ايجاد ميشود. اينها مجوز ارتکاب گناه نيست. اين «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» (نجم/39) خود اين اشک يک عمل و سعي است. اين محبت آن تغيير را ايجاد ميکند.
شريعتي: «اللهم وفقنا لما تحب و ترضي و اجعل عاقبة امرنا خيرا» آقاي دکتر رفيعي دعا بفرماييد.
حاج آقاي رفيعي: اول براي تعجيل در ظهور آقا امام زمان دعا ميکنم که انشاءالله خداوند ظهورشان را با برکت قرار بدهد. اما اين دعا خيلي مهم است که در روايت داريم بگوييد: «اللهم اغنني بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصيتک» يعني خدايا به ما حلال بده که دنبال حرام نرويم. به ما توفيق اطاعت بده که اصلاً دنبال معصيت نرويم.
شريعتي: شيعه به شوق مرقد زهرا به قم رسيد *** طاقت نداشت تا به قيامت بايستد