برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: فضايل ام المؤمنين حضرت خديجه کبري(س)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 09-10-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما بينندهها و شنوندههاي خوبمان. انشاءالله هرجا که هستيد در روزهاي سرد زمستان دلتان بهاري و گرم باشد. به محبت پيامبر و اهلبيت بزرگوارشان خيلي خوشحاليم که امروز هم در خدمت شما هستيم. ياد و خاطرهي حماسهي بزرگ 9 دي را هم گرامي ميداريم که نشان از بصيرت مردم خوب سرزمينمان دارد. انشاءالله اين حماسه تا ابد زنده و پايدار باشد. آقاي دکتر رفيعي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم. عرض سلام خدمت جنابعالي و همه بينندگان عزيز دارم. انشاءالله در اين روزهاي سرد زمستان کانون زندگيشان گرم باشد.
شريعتي: پنجشنبههاي ماه ربيع مزين به حضور آقاي دکتر رفيعي است و قرار است از محضر ايشان استفاده کنيم. خوشحاليم در ايامي که آقاي دکتر رفيعي با ما هستند از زواياي پنهان زندگاني حضرت خديجه کبري، ام المؤمنين براي ما گفتند. امروز هم طبق وعدهاي که روز يکشنبه داده بودند، قرار شد از ويژگيهي حضرت خديجه کبري براي ما بگويند.
حاج آقاي رفيعي: توفيقي شد که حضور موقت ما در اين برنامه زمينهاي براي معرفي ام المؤمنين و ام الائمه، حضرت خديجه کبري(س) بشود. انشاءالله اين بحث از شخصيتهايي مثل ايشان استمرار پيدا کند. مادران ائمه، حضرت ابوطالب، حضرت حمزه، جناب ام سلمه، که غالباً مردم يک نامي از اينها شنيدهاند و از کنارش عبور کردند. با توجه به اينکه شما هم اشاره کرديد و سالروز حماسه 9 دي ماه را گرامي داشتيد، من هم به يک ويژگي حضرت خديجه اشاره کنم و اين ارتباط را با امروز اشاره کنم.
يکي از واژههاي قرآني واژهي بصيرت است. بصر يعني چشم، بصيرت يعني آگاهي و شناخت. بينايي، نه بينايي چشم بلکه بينايي که انسان قضايا را تشخيص ميدهد. همانطور که سمع به معناي گوش و شنوا بودن گوش و حقيقتشنوي غير از قوهي سامعه است. به همين جهت هم در روايت داريم اگر بصر نباشد سخت است ولي بصيرت از آن هم سختتر است. «فقد البصر اهون من فقد البصيره» روايت از اميرالمؤمنين است. انسان چشم نداشته باشد سهلتر از اين است که بصيرت و قدرت تشخيص نداشته باشد. قرآن ميفرمايد: آيا اعمي و بصير با هم مساوي هستند. يعني کسي که تشخيص نميدهد با کسي که تشخيص ميدهد، يکسان هستند؟
در آخر سورهي يوسف وقتي داستان يوسف تمام ميشود، خدا به پيغمبر ميفرمايد: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي» پيغمبر اين راه من است. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ» (يوسف/108) من شما را با بصيرت به خدا دعوت ميکنم. نه با زور و خرافه و جهل، شفاف است و نيازي نيست. علت اينکه بعضي از اين آيه سوء استفاده ميکنند، «لا إِكْراهَ فِي الدِّين» (بقره/256) طرف صبح بلند نميشود نماز بخواند، ميگويد: «لا إِكْراهَ فِي الدِّين» اين آيه چيز ديگري ميخواهد بگويد. اين آيه ميخواهد بگويد: دين نيازي به اکراه ندارد. شما براي اينکه به کسي بفهمانيد هوا مفيد است، بايد به زور به او بفهمانيد. بايد به آن برسد. ميخواهي به کسي بفهماني آفتاب وجود دارد، زور دارد؟ نه. «لا اکراه» در اينکه آفتاب اثر دارد. «لا إِكْراهَ فِي الدِّين» معنايش اين است که دين نيازي به اکراه ندارد. اصول دين و اساس دين کاملاً روشن و شفاف است.
با اين مقدمه که اشاره کردم ما چند نوع بصيرت داريم. پس بصيرت يک واژهي قرآني است. اتفاقاً يکوقتي ديدم در دانشگاه قرآن و حديث قم جزوهاي را تهيه کرده بودند، تمام روايات و آيات بصيرت را جمع آوري کردند که ميتوانند دوستان تهيه کنند و مطالعه کنند.
ما چند نوع بصيرت داريم. 1- بصيرت اعتقادي، مهمترين بصيرت اين است که اعتقادات انسان از روي شناخت باشد. فهم باشد. درک باشد. باور داشته باشد و هرکسي ممکن است بگويد: باور من درست است. ولي باوري ارزش دارد که از روي فهم و درک و آگاهي باشد. يکوقت کسي خدمت پيامبر(ص) آمده بود مسلمان شود. ميگفت: من قرعه مياندازم. اگر خوب آمد مسلمان ميشوم. حضرت نپذيرفت. فرمود: اسلام دين قرعه نيست. بعد از فتح مکه شخصي خدمت رسول گرامي اسلام آمد به نام صفوان، گفت: من ميخواهم دو ماه در مورد اسلام تحقيق کنم. حضرت فرمود: چهار ماه به تو فرصت ميدهم. برو تحقيق کن!
مشرک را در قرآن نگاه کنيد. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (توبه/6) پيغمبر اگر يکي از مشرکين آمد گفت: ميخواهم کلام خدا را بشنوم، پيغمبر به او امکان و فضا بده، بيايد کلام خدا را بشنود. بصيرت اعتقادي به اين معناست که انسان اعتقاد و عقايدش درست باشد. در سيرهي ائمه داشتيم گاهي افرادي علاقهمند به ائمه بودند، امام فرمود: شما آدم خوبي هستي، ولي باورها و اعتقادت را درست کن. روي اين عقيده نمان. کسب بصيرت اعتقادي و تصحيح اعتقادات با مطالعه و تحقيق و مراجعه به بزرگان و علما، اينکه انسان همينطور بنشيند و يک شبههاي در اينترنت پيدا کند، يک عقيدهاي را کنار بگذارد. يک باور غلطي را پيدا کند، درست نيست.
شريعتي: باور و اعتقاد رسيدني است، بصيرت هم رسيدني است يا اينکه يک قوه است؟
حاج آقاي رفيعي: بصيرت قوهي رسيدن به آن باور و اعتقاد است. يعني تشخيص عاقلانه و عالمانهاي که ما را به آن باور ميرساند. بايد ملاک و معيار داشته باشيم. البته در روايات ما گاهي معيار داده شده است. «عَلِيٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِي» (إحتجاج طبرسي، ج 1، ص 75) قرآن ميفرمايد: اين کتاب بصيرت و آگاهي است. کتاب فهم است. ولي فراتر از اين کاملاً براي قصهي بصيرت تعريف روشن است. تعريف اين است که انسان از روي ابتلاء و فهم، آن هم از روي مبادي درست به يک نقطهي اعتقادي برسد.
2- بصيرت اخلاقي است. بصيرت اخلاقي يعني انسان نسبت به مشکلات اخلاقي و ضعفهايي که در زندگي دارد آگاهي پيدا کند و رفعش کند. حديث داريم «ابصر الناس من ابصر عيوبه» آگاهترين مردم کسي است که عيبهاي خودش را تشخيص بدهد. تشخيص عيب هم يک وقتي از طريق دشمن ميشود. چون دشمن نقاط ضعف آدم را ميگويد. ميگويند: شيطان به حضرت يحيي گفت: «انک رجلٌ أکول» تو غذا زياد ميخوري، عبادت برايت سنگين ميشود. تشکر کرد و گفت: ديگر از اين به بعد غذا را کم ميکنم.
يکوقتي هم دوست نقطه ضعف را ميگويد. دوست صميمي با شماست ميگويد: من ديدم شما يک آدم حساسي هستي. وسواس داري. تنبل هستي. کينه و حسادت داري. يکي هم خود انسان، «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَة» (قيامت/14)
3- بصيرت اجتماعي، الآن يک جواني ميخواهد ازدواج کند. بصيرت اعتقادي و اخلاقي خوب است. جو زده نشود. ببيند. بالاخره يک عمر زندگي است. مادر بچههايش هستند. ميخواهند زير يک سقف با هم باشند. تا در دانشگاه نگاهش به دختر خانمي افتاد، خوشش آمد. تا يک تلفن و پيامکي شد، اين عرصه، عرصهي احساسات نيست. عرصهي تحقيق و بررسي است. اسلامي که اينقدر در نگاه به نامحرم حساسيت دارد. ميگويد: به مردها بگو: چشم ببندند. به خانمها بگو: چشم ببندند. «النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيس» (کافي/ج5/ص559) نگاه تيري از تيرهاي شيطان است. ولي همه فقها ميگويند: شما در خواستگاري ميتواني حتي به موي زن هم نگاه کني. حتي ميتواند روسري را بردارد. کاملاً شناخت چهره با آگاهي، شناخت باورها و اعتقادات.
4- بصيرت سياسي است. اين هم خيلي مهم است. انسان بداند بالاخره در اين دنيا هرکسي يک طبل سياسي را ميکوبد. داعش ميگويد: حق با من است. آمريکا ميگويد: حق با من است. اروپا ميگويد: حق با من است. وهابي در عربستان ميگويد: حق با من است. آل خليفه دارد سرکوب ميکند، ميگويد: حق با من است. در بحرين برخورد ميکنند، ميگويند: حق با من است. اينکه مقام معظم رهبري تأکيد کردند بر جنبش دانشجويي، به زنده بودن دانشجو، اصلاً حيات دانشگاه به بحث سياسي است. دانشجو بايد سياسي باشد. اما سياسي بودن غير از سياست زده شدن است. غير از جو زده شدن است. الآن کشور و نظام ما بر چه محوري ميچرخد و چگونه در دنيا رشد ميکند؟ ما با چه کسي متعهد شويم؟ در مقابل چه کسي بايستيم؟ از چه کسي حمايت کنيم؟ همينقدر که آدم در خيابان بريزد و بگويد: نه، ربطي به ما ندارد. فلسطين هرچه ميخواهد بشود. اين با مباني و اعتقادات ما جور در نميآيد. حق و باطل مهم است و بايد با آگاهي و معيار باشد.
بياييد جاهليت قبل از اسلام را ببينيد. مقام معظم رهبري فرمودند: قرآن ميفرمايد: افرادي که قبل از فتح بودند با بعد از فتح يکسان نيستند. يعني فتح مکه سال هشتم هجري بود. يک عده قبل از فتح مکه مسلمان شدند. يک عده مثل ابوسفيان بعد از فتح مکه. قرآن ميفرمايد: قبل فتح با بعد فتح با هم مساوي نيستند. آنوقت ايشان ميفرمودند: قبل مدينه با بعد از مدينه يکي هستند؟ يعني آن کسي که در مکه آمده مثل حمزه مسلمان شده با آن کسي که در مدينه آمده مسلمان شده، يکي است؟ خيلي متفاوت است. لذا جاهليت قبل از اسلام آن دوران جهالت و تاريکي و ضلالت، دنبال يک اعتقاد فاسد رفتن، آنوقت در اين تيرگي و ظلمت و گرداب حوادث اينگونه يک اعتقاد زلال و صاف و پاکي براي خديجه کبري پيدا ميشود و آن اعتقاد به رسالت پيغمبر گرامي اسلام است. تحت تأثير آن جو قرار نگيري، اين همان بصيرت و آگاهي است. اين جملهاي که حضرت آيت الله جوادي آملي در کتابشان هم دارند، دربارهي مقام زن نوشتند و در همايش حضرت خديجه هم اشاره کردند که ارزشها به جسم تعلق نميگيرد. ارزشها به روح است. اين جسم شما نيست که عالم ميشود. اين جسم شما نيست که فقيه ميشود. اين جسم شما نيست که صديق ميشود و صبور ميشود. روح است، وقتي روح شد، روح مجرد است. مذکر و مؤنث ندارد. ايشان فرمودند: بعضيها روي مرجعيت، يکي از شرايط مرجعيت مرد بودن است. ايشان فرمودند: فقاهت ارزش است نه مرجعيت. يعني يک کسي فقيه شود، عالم شود و بتواند فتوا بدهد. مرجعيت يک مقام اجرايي است. مراجع خيلي عالي مقام هستند. مرجعيت خيلي مقام بلندي است. منتهي اين مقام اجرايي است. يعني مرجع يک مسئوليتي را قبول ميکند که با اين مسئوليت مردم از او تقليد ميکنند و ايشان هم بايد پاسخگوي اين فتاوي باشد. اما فقاهت زن و مرد ندارد. علم، عمل صالح، دينداري، اسلام، اينها اختصاصي نيست و به روح تعلق ميگيرد. لذا قرآن کريم الگو براي همه که معرفي ميکند، «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن» (تحريم/11) زن فرعون الگو براي زنها نميشود، الگو براي همهي انسانها ميشود. اين بصيرت حضرت خديجه کبري(س) خيلي قابل توجه است. اين بصيرت و آگاهي در جنبههاي مختلفي خودش را نشان ميدهد. يکي همين جنبهي ايمان به پيغمبر است که اشاره کرديم.
در منابع اهل سنت تعبير ديگري آمده است. «کان النبي» پيغمبر خدا، «يُکرمها» خديجه کبري را تکريم ميکرد «و يشاورها» با او مشورت ميکرد. محل شور پيغمبر است. شوخي نيست. بحث شخصيت رسول خداست. «و لا يخالفها» در اين مشورت با او مخالفت نميکرد. اين تعبيري است که در منابع در مورد مشورت حضرت پيامبر با خديجه کبري آمده است. ما گروه اندکي در قبل از اسلام هم داشتيم به نام حنفاء، که اينها معتقد به خدا بودند، خدا پرست بودند و بت نميپرستيدند. اما در ميان همينها باز کسي برجسته و شاخص شود به نام خديجه کبري. لذا ويژگي بصيرت در اين ويژگي مهمي است که پردههاي ظلمت را زدود. اگر رسول خدا يکي از اهداف رسالتش و خود قرآن يکي از اهداف نزولش اين است که مردم از ظلمت به سوي نور بيايند. «الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (ابراهيم/1) ما همه قرآن را فرستاديم تا مردم از ظلمت به سوي نور بيايند. خديجه کبري قبل از اينکه پيامبر مبعوث شود اين نور را تشخيص داد و ظلمات را تشخيص داد. از آن ظلمات آغاز وحي به اين نور آمد. هيچگاه به تاريکيهاي غلط جاهليت مبتلا نشد. لذا در روايت هست «و کانت تدعي في الجاهليّة بالطّاهرة لشدّة عفافها» (شرح المواهب/ج1/ص199) ما ميگوييم: خديجه کبري، خديجه الغراء، درست هم هست. ولي يکي از اوصاف مهم ايشان خديجه طاهره است. قبل از اسلام به ايشان طاهره ميگفتند. چرا به ايشان طاهره ميگفتند؟ چون آن اخلاق جاهليت را کنار زده بود. پس رشد يک زن، تعالي يک زن، ميتواند به جايي برسد که وزير صدق پيغمبر شود. «کانت خديجه وزيرة صدقٍ علي الاسلام» يعني براي پيغمبر وزير صدق بود. مشاور صدق بود.
شريعتي: يعني همه ما در زندگي چه از نظر اعتقادي، سياسي، اخلاقي مجبور به يک سري گزينشهايي هستيم و انتخابهايي که اگر بصيرت نداشته باشيم، انتخاب ما دچار مشکل ميشود؟
حاج آقاي رفيعي: ما در زندگي مجبور به گزينش هستيم. همه همينطور هستيم. همه شغلها را نميشود انتخاب کرد. مثل دانشجوها که همه رشتههاي دانشگاهي را نميتوانند انتخاب کنند. انتخاب يکوقت انتخاب همسر است. رشته درسي است. خانه و ماشين است، باز در اينها شايد بشود جبران کرد. اما انتخاب دين، اعتقادات و باورها بايد خيلي حساب شده باشد. اين انتخابهاي حضرت خديجه است، که او را به اينجا ميرساند.
اگر بخواهيم انتخابهاي حضرت خديجه را بشماريم، يکي انتخاب توحيد بر شرک است. در ميان جامعه مشرکين توحيد را بر شرک ترجيح داد. انتخاب رسول خدا بر ديگران. ايشان خيلي خواستگار داشت. اما پيغمبر را بخاطر نورانيتش انتخاب کرد. بخاطر امانت و صداقتش انتخاب کرد. انتخاب ارزشي رسول خدا بر ساير خواستگارهايي که داشت. انتخاب ايثار و زهد بر ثروت اندوزي و مال داشتن.
سوره قريش را ببينيد. قريش دو سفر تجاري سنگين داشتند. «رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْف» (قريش/2) يک کوچ تابستاني و يک کوچ زمستاني داشتند. کاروان تجاري ميرفت، گاهي چند ماه هم طول ميکشيد، بعد ميآمدند. بزرگترين تاجر و بزرگترين سرمايهگذار «رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْف» حضرت خديجه بود. يکي از کارگزاران بزرگ است. آنوقت يک کسي بيايد اين ثروت را بگذارد. ايثار و فداکاري را بر آن ترجيح بدهد.
من در روايت ديدم که وجود پيغمبر گرامي اسلام مال خديجه کبري را در چند محور هزينه کردند. يکي آزادي بردگان، يکي رسيدگي به فقرا، رسيدگي به افراد «کَل» که در لغت معنا شده، «من لا ولد له، و لا والد له و لا عيال له» انسانهاي تنها و بيکس و کار. کسي که نه اولادي داشت. نه پدري داشت و نه همسري داشت. اين متن روايت در بحار است. رسول خدا ثروت خديجه را در آزادي بردهها، رسيدگي به فقرا، پناه دادن به افراد بي سرپرست، و يکي هم در اداي دين افرادي که بدهکار بودند خرج کرد. بخشي از اين ثروت هم در اسلام هزينه شده است. بعضيها خواستند بگويند: نه اين ارزشي ندارد! براي قبل از اسلام بوده است. اولاً قبل از اسلام هم باشد ارزش است. کار خير، خير است. ولي بخشي از اين ثروت در آغاز اسلام در رابطه با پيشبرد اهداف اسلام بوده است.
اين سورهي مبارکهاي که خدا به پيغمبر الطافي را که داشته بيان ميکند، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ الضُّحى، وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى، ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى» (ضحي/1-3) پيغمبر ما تو را رها نکرديم. تو يتيم بودي و به تو آوي داديم. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى» (ضحي/6) «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» (ضحي/8) تو عائل بودي، يعني وضع مالي خوبي نداشتي و ما تو را بينياز کرديم. اکثراً مفسرين گفتند: «فاغناه الله» خداوند پيامبر را بينياز کرد به واسطهي خديجه. لذا گفتند: حضرت خديجه کبري مصداق اين آيه است. پس انتخاب توحيد بر شرک، انتخاب همسري نور و رسول خدا بر ديگران، انتخاب ايثار و فداکاري و زهد بر ثروت اندوزي.
انتخاب سخن در مقابل سکوت؛ در خانه بنشيند و پيغمبر هم مبعوث شده است و خودش هم کار خودش را پيش ببرد. اما نه! افراد را دعوت ميکرد. دفاع ميکرد و به پيغمبر کمک ميکرد. انتخاب سخن بر سکوت! لذا مجموعهي اينها همان ارزشي است که به انتخابهاي يک انسان است. اين انتخابها است که به ما نمره و امتياز ميدهد. به زندگي ما جهت ميدهد. قرآن کريم هم فراوان اشاره دارد، «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة» (حشر/9) انتخابهاي حضرت زهرا(س)، «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّه» (انسان/9)
در آغاز سال ميلادي قرار داريم. اين روايت مربوط به حضرت عيسي بن مريم(ع) است. حضرت عيسي در قرآن آمده که «وجيهاً» (آلعمران/45) نزد خدا موجه است. مقرب است و ايشان «کلمة الله» است. روح الله است. عبد الله است. بندهي خاص خداست. اعتقاد ما اين است که انشاءالله ايشان با حضرت مهدي(عج) پشت سر حضرت قيام خواهند کرد. مجموعهاي که در دست من است، حضرت خديجه در منابع اهل سنت است که ما به مناسبت همايش حضرت خديجه آماده کرديم و انشاءالله منتشر خواهد شد. اين روايت را در «دُر المنثور سيوطي» از مفسرين اهل سنت است. دُر المنثور يک کتاب تفسيري روايي است.
«اوحي الله الي عيسي بن مريم» همينجا به تمام موحدان عالم به ويژه هموطنان مسيحي و مسيحيان جهان تبريک عرض ميکنيم که تولد حضرت عيسي بن مريم هست. حضرت امام در پاريس که بودند، شب ميلاد حضرت مسيح که عيد اين مسيحيان هم هست. ايشان فرمودند: گل بخرند و در خانه همهي همسايههاي مسيحي ببرند و اهداء کنند. ما براي همهي انبياء احترام قائل هستيم. «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِه» (بقره/285) حديث اين است: «اوحي الله الي عيسي بن مريم في الانجيل» خدا در انجيل به حضرت عيسي وحي کرد. «يا عيسي! خذ کتاب الانجيل بقوه» اين کتاب را به قوت بگير و دنبال تبليغ توحيد برو. «و اخبرهم» به مردم خبر بده. «أني أنا الله لا اله الا أنا» من خداي واحد هستم. «الحي القيوم» حي هستم و قيوم هستم. «البديع، الدائم، الذي لا زوال له» من خداي بديع و دائم و هميشگي هستم. هيچوقت زوال در من نيست. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن» (حديد/3) «فآمنوا بالله» به کساني که انجيل را به آنها آموزش ميدهي بگو: به خدا ايمان بياورند «الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَکونُ في آخر الزمان» به پيامبر امي، رسول گرامي اسلام، حضرت محمد(ص) ايمان بياورند. اين که خواندم نص قرآن است. در سورهي اعراف آيهي 157 ميفرمايد: «الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِيَ يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ» پيغمبري که نامش را در کتابهاي آسماني پيدا ميکنيد. در جاي ديگر هم در قرآن داريم که حضرت عيسي ميفرمود: من بشارت ميدهم به رسولي که بعد از من ميآيد و نامش احمد است. اين همان چيزي است که در قرآن آمده است. اما نکته اينجاست، «فصدقوا» آقاياني که من عيسي براي شما دين آوردم، تصديق کنيد. البته مردم زمان حضرت عيسي ايشان را طبيعتاً درک نميکردند. ششصد سال بعد اتفاق افتاد. ولي جهان مسيحيت که بودند. همه اين حديث را براي اين قسمت خواندم «انما نسله من المبارکه» از يک خانم با برکتي است. يعني خديجه! اين اشاره به مبارکه بودن ايشان در خطاب خدا به حضرت عيسي بن مريم است. بعد خدا به حضرت عيسي ميفرمايد: «يا عيسي! لها بيت من لؤلؤ» اين خانم بزرگوار خانهاي از دُر در بهشت دارد. پس قصه به قبل از اسلام رفت. اين در دُر المنثور سيوطي، جلد چهارم و صفحه 112 است. ذيل آيهي 29 سوره رعد است. به صراحت اين جايگاه را بيان ميکند. برکت از اين بيشتر، يک دختر از ايشان، يازده امام و ميليونها سادات. همه از خديجه کبري است.
شما ميدانيد جزء اولينهايي که قبلاً شمرديم، خديجه کبري تنها زني است که نسل پيامبر از او استمرار يافته است. تاريخ را نگاه کنيد. از کدام يک از همسران پيامبر نسل پيامبر استمرار يافته است؟ هيچکدام. نسل پيامبر از خديجه با فاطمه زهرا(س) با يازده امام. لذا همه ميگفتند: «جدتي خديجه» خود پيغمبر گاهي اين مباهات را ميکردند. اين حسن و حسين است. ميدانيد جدش رسول الله و جدهاش خديجه کبري است؟ اين مسألهي سادهاي نيست. جهان اسلام دقت داشته باشند. خديجه کبري وجه جمع بين همهي مسلمانهاست. نسل پيامبر از او منتشر شد. اول کسي است که پردههاي ظلمت را زدوده و به ايمان و نور آمده است.
شريعتي: امروز صفحه 444 قرآن کريم، آيات 55 تا 70 پاياني سوره مبارکه يس را تلاوت ميکنيم.
«إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فاكِهُونَ «55» هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ «56» لَهُمْ فِيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ «57» سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ «58» وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ «59» أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ «60» وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ «61» وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ «62» هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ «63» اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ «64» الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «65» وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ «66» وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ «67» وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ «68» وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ «69» لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ «70»
ترجمه: بى شك اهل بهشت در آن روز به خوشى مشغولند. آنان و همسرانشان در زير سايهها بر تختهاى زينتى تكيه مىزنند. در آن جا (هر گونه) ميوه براى آنان مهيّا است و هر آن چه بخواهند برايشان موجود است. سلام، سخن پروردگار مهربان به آنان است. و (گفته مىشود) اى گناهكاران و مجرمين! امروز (از نيكوكاران) جدا شويد. اى فرزندان آدم! مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را اطاعت نكنيد كه همانا او براى شما دشمنى آشكار است. و تنها مرا بپرستيد، كه راه مستقيم همين است. امّا شيطان گروه زيادى از شما را گمراه كرد، پس چرا تعقّل نمىكرديد؟ اين همان جهنّمى است كه به شما وعده داده مىشد. امروز وارد آن شويد و به خاطر كفرى كه داشتيد، به آتش آن بسوزيد. امروز بر دهانشان مُهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به آن چه كسب كردهاند گواهى مىدهند. و اگر بخواهيم فروغ ديدگانشان را محو مىكنيم، پس آنگاه كه در راه سبقت مىگيرند، چگونه خواهند ديد؟ و اگر بخواهيم آنان را در جاى خود مسخ مىكنيم (و به مجسّمههايى بىروح مبدّل مىسازيم،) به گونهاى كه نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند. و هر كه را طول عمر دهيم، او را در آفرينش واژگونه مىكنيم. (حافظهاش به فراموشى سپرده مىشود، قدرتش به ضعف مىگرايد و قامتش خم مىگردد) آيا تعقّل نمىكنند؟ و ما به او (پيامبر) شعر نياموختيم و سزاوار او نيز نيست، آن (چه به او آموختيم) جز مايهى ذكر و قرآن روشن نيست.(اين قرآن براى آن است كه) تا هر كس زنده (دل) است، هشدارش دهد و (حجّت را بر كافران تمام كند) و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد.
شريعتي: آقاي دکتر رفيعي اشاره قرآني را بفرمايند و بعد هم ادامه مباحث را ميشنويم.
حاج آقاي رفيعي: اين صفحه که قرائت شد، يکي ديگر از جاهايي که خدا از مردم گله کرده که چرا از شيطان پيروي ميکنيد، چرا از خدا پيروي نميکنيد؟ با اينکه همه ميدانيد شيطان گمراه کننده است. راه خدا راه خير و نور و برکت است. «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ» اي انسانها ما با شما تعهد و پيمان نبستيم که از شيطان پيروي نکنيد. بندگي شيطان را نکنيد. «إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» اين دشمن آشکار است. «وَ أَنِ اعْبُدُونِي» از خدا بندگي کنيد. تبعيت خدا را بکنيد. «هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» ممکن است کسي بگويد: اين عهد را خدا کجا بسته است؟ اين عهد همان عهد فطرت است. فطرت پاک انساني، انسان را به بندگي خدا ميکشد. اگر عوارض نيايد، فطرت انساني است. يا عهد عقلي است. خرد انسان را به بندگي خدا ميکشاند. لذا اين عهد ميتواند سه عهد باشد. يا عهد فطري که در دل ماست. يا عهد عقلي که خرد ما را به خدا ميکشد. يا عهد شرعي است. مسلمان که شديد، وقتي مسلمان شديد، ميگوييد: «اشهد ان لا اله الا الله» خدا واحد است. پس چرا دنبال شيطان ميرويد؟ پس شرعاً عقلاً فطرتاً تبعيت از شيطان خلاف عهد و پيمان است.
شريعتي: ماه ربيع رو به پايان است. اين ماه پر از اتفاقات خوب براي ما بود. يکي حضور آقاي دکتر رفيعي در روزهاي پنجشنبه بود. کلي براي ما پر خير و برکت بود. انشاءالله آقاي دکتر رفيعي به زودي زود و به صورت مستمر و مداوم در برنامه ما حضور داشته باشند. طرحهايي که در اين ماه به همت شما و کارشناسان عزيز ما رقم خورد، يکي طرح حمايت از آزادي زندانيان بدهکار و متدين بود. از مراجع محترم تقليد اجازه گرفتيم که تا پايان ماه ربيع يک بخشي از سهم امام را به آزادي زندانيان و کمک به آنها اختصاص بدهيد. ديگر بحث رد مظالم بود که تا مبلغ دويست هزار تومان مراجع تقليد اجازه داده بودند به فقرايي که ميشناسيد بدهيد. جزئيات طرح در کانال برنامه همچنان موجود است و ميتوانيد مراجعه کنيد. اگر برنامهريزي کرديد که تا پايان اين ماه در اين امور خير بشتابيد، انشاءالله اين اتفاق بيافتد و اين حسن ختام ما براي اين ماه باشد.
حاج آقاي رفيعي: بخشي از آيات قرآن را مفسرين نام حضرت خديجه را در ذيل آن آوردند. چه مفسرين شيعه و چه مفسرين اهل سنت. البته ما اين را در مقالهاي به نام «خديجه در قرآن» جمعآوري کرديم. انشاءالله غير از موسوعه ما دو جلد مجموعه مقالات داريم. من اصلاً باور نميکردم مقالات به اين زيبايي به دست ما برسد. يکي از آنها همين حضرت خديجه در قرآن است. مثل اينکه ميگوييم: «حسين في القرآن، المهدي في القرآن» يعني آياتي که ظاهر و باطنش به نحوي نام حضرت خديجه در روايات ذيل آن آمده است. «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» يکي همين آيه بود که اشاره کردم.
يک روايت در منابع اهل سنت آمده است که شواهد التنزيل اين را دارد. «عن النبي في قوله تعالي وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيم»، «وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيم» (مطففين/27) آيه قرآن است. در بهشت چشمههايي است از جمله تسنيم. پيغمبر فرمود: «هو أشرب شراب الجنه» برترين نوشيدني بهشت همين تسنيم است. چه چيزهايي از اين مينوشند؟ «يشربه قال محمد(ص)» نخستين گروههايي که سزاوار هستند از اين چشمه بنوشند، آل پيامبر هستند. «و هم المقربون و السابقون» پيشکسوتها. «قال رسول الله و علي بن ابي طالب و خديجه» پس تسنيم يکي از نوشندگانش خديجه کبري(س) است. «و ذريته» منتهي نه هر سيدي «الذين اتبعوهم بايمان» کساني که تابع مادر و تابع پدر و جد با ايمان باشند. سيادت تنها عامل بهشتي شدن نيست. ايمان عامل بهشتي شدن است.
يک روايت هم هست که انس بن مالک نقل کرده است. انس بن مالک روايات بسياري را از پيامبر مخصوصاً در منابع اهل سنت نقل کرده است. «قال رسول الله(ص): من أراد هوان خديجة أهانه الله» (ملا الوسيله/ج5/ص231) هرکس بخواهد به خديجه کبري اهانت کند و او را بکوبد و خوار کند، خدا او را خوار ميکند. اين نشان دهندهي جايگاه رفيع و بلند اين بانوي بزرگوار است.
ما توفيق داشتيم در چند برنامه در مورد اين بانوي بزرگوار صحبت کنيم. من جداً از جنابعالي و تهيه کننده اين برنامه تشکر ميکنم. همه ما بدهي به حضرت خديجه کبري داريم. جا دارد برنامه شما چند جلسهاي به اين شخصيت بزرگوار اختصاص داده شود. پيشنهاد ميکنم انشاءالله در برنامههاي بعدي نسبت به مادران ائمه، يکي دو جلسه اختصاص بدهيد. هم نسبت به شخصيت حضرت ابوطالب و حضرت حمزه سيدالشهداء، بالاخره اين شخصيتها را از غربت بيرون بياوريم. چرا بايد چيزهايي را که داريم مطرح نکنيم اما گاهي انسان ميبيند در دنيا چيزهايي را مطرح ميکنند که خيلي از اين ويژگيها و خصوصيات براي آنها نيست. در دنيا مقبرهي سرباز گمنام ميزنند. قبري آنجا نيست ولي به عنوان کشته شدگان در جنگها، سمبل ميشود. آنوقت ما بايد قبرهاي داشتهمان را عدهاي به اسم اسلام تخريب کنند؟ اين انصاف است؟ اين عقل است؟ کوه ابو قبيس، کوه احد، مولد النبي، قبر حضرت خديجه کبري(س)، دهها اثر ديگر، چرا بايد قبرستان غني بقيع را که امروز ميبيني، هفت، هشت مورد علامت دارد، اگر بگذارند باقي بماند! اين همه صحابه در اين قبرستان دفن شده است. آثارشان کجاست؟ حتي آنهايي که معاد را باور ندارند، مظهر قبر شخصيتهايشان را ميگذارند. در بعضي کشورهاي غير مسلمان و غير معتقد به خدا و معاد مشخص ميکنند. مثلاً اين قبر لِنين است. آنوقت چرا ما بايد اينطور باشيم؟ اين کنگرهها بايد در مدينه با نابودي آل سعود انشاءالله برگزار شود. يکي از آرزوهاي ما اين است که يک کنگرهي عظيمي در مورد حضرت خديجه کبري در کنار مضجع شريف ايشان در مکه مکرمه برگزار شود، انشاءالله.
شريعتي: آقاي دکتر رفيعي خيلي زحمت کشيدند، واقعاً براي حضرت خديجه به گردن همه ما حق دارند. همايش ملي صدف کوثر بهانهاي بود که در اين ايام در مورد حضرت خديجه صحبت کنيم. از ماهها قبل و مدتها قبل پيگير بودند. به شما و همه کساني که سهم داشتند در اين کار خسته نباشيد ميگويم. انشاءالله حضرت خديجه يک گوشه چشمي به ما بکنند که مشکل همه ما حل شود. يکي از روزهاي پر مخاطب ما روزهاي حضور آقاي دکتر رفيعي در برنامه هست که با مطالب دسته بندي شده خودشان و نکاتي که ميفرمايند مورد استقبال مخاطبان ما قرار ميگيرد. انشاءالله باز هم شاهد حضور شما در برنامه سمت خدا باشيم. دعا بفرماييد.
حاج آقاي رفيعي: انشاءالله خداوند به همه ما توفيق بندگي و عبادت عنايت بفرمايد. ما را مشمول شفاعت قرآن، پيامبر و اهلبيت قرار بدهد. انشاءالله در اين ايامي که ايام شادي است، زمينهي ازدواج و شغل همهي جوانهاي ما فراهم شود.
شريعتي: براي حمايت از طرح آزادي زندانيان بدهکار و همينطور طرح رد مظالم برنامه سمت خدا اين اجازه را تا پايان ماه ربيع الاول از مراجع بزرگ تقليد گرفته است که خودتان تا سقف دويست هزار تومان به دست فقرا برسانيد و انشاءالله ذمه شما از اين لحاظ بري شود. بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.