اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-09-25-حجت الاسلام والمسلمين رفيعي – فضايل حضرت خديجه کبري(س)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: فضايل حضرت خديجه کبري(س)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 25-09-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
گاه تنها يک نفر هم يار دين باشد بس است *** يک نفر بانوي سرشار از يقين باشد بس است
مال و ثروت، هرچه هم باشد فداي راه دوست *** همنشين رحمه للعالمين باشد بس است
در نگاه شوم مردم بدترين باشد ولي *** در دل پيغمبر خود بهترين باشد بس است
دختر او مادري کرده براي شيعيان *** مادري مثل خديجه در زمين باشد بس است
ما کجا و مدح او گفتن، معاذ الله نه *** نام ما تنها گداي خوشه چين باشد بس است
واژه‌هاي گنگ و بي‌معنا چه مي‌فهمند از او *** انتهاي شعر بايد نقطه چين باشد بس است

شريعتي: سلام مي‌کنيم به رحمة للعالمين، پيامبر بزرگ اسلام و سلام مي‌کنيم به ام المؤمنين حضرت خديجه کبري(س). سلام مي‌کنم به همه شما دوستان خوبم. ايام بر شما مبارک باشد. در ايام ميلاد با سعادت نبي مکرم اسلام حضرت محمد(ص) و ميلاد با سعادت امام جعفر صادق(ع) هستيم. انشاءالله اين ايام براي شما بهترين‌ها رقم بخورد. آقاي دکتر رفيعي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم. عرض سلام خدمت جنابعالي و همه بينندگان عزيز دارم. ميلاد با سعادت پيامبر نور و رحمت، پيامبر مهرباني، صاحب خلق عظيم، حضرت محمد(ص) را تبريک عرض مي‌کنم. همچنين ميلاد با سعادت امام جعفر صادق (ع) را تبريک مي‌گويم. انشاءالله بر همه مسلمانان مبارک باشد. انشاءالله محبت و دوستي بر جامعه ما حاکم شود.
شريعتي: در ايام ماه ربيع، روزهاي پنجشنبه ما منور به نام حضرت خديجه کبري(س) است.
حاج آقاي رفيعي: من از شما و دست اندر کاران برنامه سمت خدا تشکر مي‌کنم که اجازه داديد در روزهاي پنجشنبه با اين موضوع وارد بحث شويم. مطمئن باشيد که اولين عنايت و توجه را از پيامبر خدا دريافت خواهيد کرد. يکي از مراجع فرمود: شما با اين اقدامي که کرديد و همسر پيامبر را مطرح کرديد، اولين شاکر اين کار شما سخص رسول خداست.
قبل از ورود به بحث من مي‌خواهم بخشي از فرمايشات مقام معظم رهبري را در مورد خديجه کبري بخوانم که ما 20 ارديبهشت امسال براي همايش حضرت خديجه خدمت ايشان رسيديم. که دوم دي ماه در شهر قم برگزار مي‌شود. ايشان خيلي تشکر کردند و مطالبي فرمودند که قاعدتاً بايد در آن همايش پخش شود. من يک بخشي از اين متن را قرائت مي‌کنم.
فرمودند: جناب خديجه(عليها السلام) حقيقتاً مظلوم است. بخاطر اينکه شرف همسري پيغمبر در مورد ايشان داراي يک ارزش مضاعف است. ديگران مشرف به شرف همسري پيغمبر شدند. يعني زماني زن پيغمبر شدند که پيغمبر يک موقعيتي داشت. افتخار مي‌کردند که ما همسر پيغمبر شديم که در مدينه حکومت تشکيل داده و رئيس حکومت بود. لکن اين رنج‌هايي را که پيامبر در عمده‌ي دوران رسالت به آن مبتلا بودند، نديدند. ده سال در مدينه بود. عزت و احترام و زندگي راحت بود نسبت به آن دوره. جناب خديجه(عليها السلام) دوران رنج پيغمبر، دوران سختي پيغمبر را تحمل کردند و ديدند. اولاً خود اين نفس ايمان آوردن به پيغمبر که اولين کسي است که ايمان آورد، اين يک امتياز و ارزش بسيار بالايي است. عبور کردن و صرف نظر کردن از عقايدي که انسان سالهاي متمادي با آن زندگي کرده آسان نيست. فرمودند: حضرت مظلومه است. اين بزرگوار واقعاً مظلومه است. غريب است. جناب خديجه غريب است. ايشان مادر دوازده امام است. چون ايشان مادر اميرالمؤمنين هم هست. ايشان اميرالمؤمنين را در آغوش خود و در دامان خود پرورش داد. بعد هم فرمودند: اين کار يک کار بسيار خوب و مهمي است و انشاءالله برکات زيادي هم خواهد داشت. من يک بخش کوچکي را خواندم. ايشان فرمودند: از جمله ديگران همسران پيغمبر که به نظر بنده مظلوم واقع شده‌اند جناب ام سلمه است. ايشان هم همينطور، ام سلمه خيلي مقام بالايي دارد. خيلي رتبه معنوي والايي دارد. هم در زمان پيغمبر مي‌شود اين را فهميد. هم بعد از پيغمبر مي‌شود اين را فهميد، اين بزرگوار هم در دنيا ناشناخته است. ايشان هم مورد توجه قرار نگرفته است و اگر کساني همت کنند نسبت به جناب ام سلمه هم که امتيازاتي دارد غير از امتياز زن پيغمبر بودن، در مورد ايشان هم کار و تحقيق شود خيلي خوب است.
در مورد حضرت خديجه(س) دو نرم افزار توليد شده که من لازم مي‌دانم اينها را معرفي کنم. يکي به نام «شيداي امين» که حدود 208 عنوان و کتاب در مورد آن حضرت معرفي شده و کار حوزه‌ي خواهران هست. يکي هم «دانشنامه‌ي ام المؤمنين حضرت خديجه کبري(س)» است که همه کتاب‌ها و مقالاتي که در مورد آن بزرگوار است توسط حوزه‌ي علميه‌ي اصفهان که يک مرکز رايانه‌اي قوي دارند، صورت گرفته است. دهها کتاب را مورد بحث قرار داده‌اند.
سراغ زندگي پيغمبر با اين بزرگوار برويم. دعا مي‌کنم به آبروي اين بانوي بزرگوار عروسي‌ها زياد شود اما مستمر بماند. خيلي تأسف خوردم که يکوقتي آقايي مي‌گفت: تالاري در تهران تصميم گرفته بود ازدواج‌هايي که در سالهاي قبل در اين تالار برگزار شده بود را يکجا دعوت کند، تقديري کند و هديه‌اي بدهد. مي‌گفت: حدود بيست درصد از مواردي که تماس گرفته بودند، گفته بودند: ما ديگر از هم جدا شديم. اين خيلي بد است. اين دعا هم بينندگان زياد بخوانند. پيغمبر وقتي مکه را فتح کرد، اين دعا را خواند: «رَبِّ أَدْخِلْنِي‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً» (اسراء/80) خدايا ورود من صادقانه باشد و خروج من هم صادقانه باشد. خيلي از زندگي‌ها ورود و خروجش صادقانه نيست. اول با دروغ است لذا از هم مي‌پاشد. گاهي اول خوب است و پايانش بد است. من گاهي به دوستان مي‌گويم، کاري را مي‌خواهيد شروع کنيد. خانه‌اي مي‌خريد. زندگي مي‌‌خواهيد شروع کنيد، وارد هر عرصه‌اي مي‌شويد اين دعا را هم بخوانيد و عمل کنيد.
با توجه به اينکه در اين ماه ازدواج‌هايي صورت مي‌گيرد، من يکي دو نکته در مورد زندگي آغازين پيامبر و حضرت خديجه بگويم. خانواده‌ها بدانند مخصوصاً زن‌ها هنر نگه داشتن مرد را داشته باشند. هنر حضور در کنار مرد را در خانه داشته باشند. همدل و همراز مرد در خانه باشند. مرد هي سعي کند زودتر خانه بيايد. بي‌تاب براي خانه آمدن باشد. حضرت خديجه طبع شعر داشتند. اشعار ايشان در بعضي از منابع آمده است. کتابي به نام «الانوار في مولد النبي» يعني درباره‌ي ولادت پيغمبر است. در قرن هفتم آقايي به نام ابوالحسن البکري نوشته است. ايشان بعضي از اشعار حضرت خديجه را در کتابش آورده است. اينترنت و فضاي مجازي هم اگر به عوارضش کاري نداشته باشيم، براي دستيابي به اطلاعات دنيايي است. يعني اگر بزنند اشعار حضرت خديجه کبري مي‌توانند، شعرها را ببينند.
پيامبر گرامي اسلام سالهاي اوليه ازدواجشان به سفري رفت. اين سفر قدري طول کشيد. وقتي از در داخل شد، خديجه کبري جلويش ايستاد و شعر خواند. ما خدمت آيت الله العظمي صافي که رسيديم، ايشان اين شعر را آنجا خواندند. من اين شعر را بگويم. «جاء الحبيب الذي اهواه من سفر» حبيب من از سفر آمد. محبوب من از سفر آمد. همان کسي که دلم به دنبالش بود. اين دل من بي‌تابش بود. «والشمس قد اثرت في وجهه اثرا» خورشيد در چهره‌ي او اثر کرده است. يعني چهره او آفتاب خورده است. «عجبت للشمس من تقبيل وجنته» خورشيد تعجب مي‌کنم تو صورت محو مرا بوسيدي؟ «والشمس لا ينبغي ان تدرک القمرا» تو نمي‌داني دور و بر ماه نبايد بروي؟ خورشيد نبايد روي ماه بيافتد. تو نمي‌داني ماه براي خودش ماه است، تو روز بايد بيايي و ماه شب. قرار نيست خورشيد در کار ماه دخالت کند. شما الآن در عاشقانه‌ترين روابطي که پسر و دخترهاي جوان در ازدواج دارند، اين تعبير را پيدا مي‌کنيد؟ پر از معرفت و آگاهي. معلوم است اين مرد در خانه مي‌ماند. معلوم است دل به اين زن مي‌بندد و احساس آرامش مي‌کند.
وقتي قرار شد حضرت فاطمه زهرا(س) نطفه‌شان منقعد شود، حضرت مأمور شد چهل روز غار حرا برود. خيلي براي خديجه سنگين بود. عمار ياسر مي‌گويد: خديجه کبري بي‌تاب شده بود. من آمدم به پيغمبر گفتم. گفتم: همسر شما دلتنگ شده است. فرمود: به او بگوييد: دستور خداست و الا من نسبت به تو عاشق هستم و دوستدار تو هستم. اين از روي بي‌مهري نيست. نمونه اين نامه‌ي عاشقانه امام به همسرش خانم خديجه ثقفي است که امام از لبنان فرستادند. دختر اين بانوي بزرگوار است که در اين دامن بزرگ شده است، اين شير را نوشيده است. آنوقت به اميرالمؤمنين رو مي‌کند و مي‌گويد: جانم فدايت، هستي‌ام به پايت، خوبي و بدي‌ات هستم. اميرالمؤمنين بدي ندارد. آنوقت حضرت علي سر قبر فاطمه مي‌گويد: کاش علي جان مي‌داد. اين جان علي و نفس‌هاي علي با هم تمام مي‌شد و داغ تو را نمي‌ديد. چه شده من کنار قبر محبوبم مي‌ايستم، صدايش مي‌زنم اما جواب مرا نمي‌دهد؟ ببينيد چه عاشقانه‌هايي داريم!
يکي ديگر از اشعار حضرت خديجه هم اين است که مي‌فرمايد: اگر همه نعمت ها را به من بدهند. اگر دنيا براي من مستمر باشد. اگر يک روز بگويند: همه نعمت‌ها را به تو مي‌دهم، دنيا هم دائم است، ملک اکاسره، پادشاهي و نعمت دائم، عمر جاودان به تو مي‌دهند اما من اينها را نمي‌خواهم اگر قرار باشد تو نباشي و تو را نبينم، اگر چشم در چشم تو نباشم اينها را نمي‌خواهم. دنيا را بدون تو نمي‌خواهم!
نکته بعدي حضرت خديجه کبري، حضرت ابوطالب، حضرت عبدالمطلب، براي اين شخصيت‌ها شايد شما زيارتنامه هم نبينيد. مرحوم علامه مجلسي در بحار يک جا اظهار تأسف مي‌کند که چرا براي حضرت ابوطالب، زيارت نامه نقل نشده است؟ بعد ايشان يک جوابي مي‌دهد و مي‌گويد: بخاطر تقيه است. يعني دوران و شرايط به گونه‌اي بوده که نمي‌توانستند زيارتنامه‌اي انشاء کنند يا بگويند يا ممکن است به ما نرسيده باشد. مثلاً ما از محل قبر حضرت زينب اطلاع دقيقي نداريم. تاريخ دقيق شهادت حضرت زهرا(س) مشخص نيست. ولي بعضي از بزرگان و شخصيت‌ها براي اين بانوي بزرگوار زيارتنامه‌اي را نوشتند که بعضي از امام رسيده مثل زيارت امين الله، بعضي هم ذوق بزرگي و عالمي است که برگرفته از تاريخ و روايت است. بخشي از زياراتي که در آثار سيد بن طاووس آمده به همين شکل است.
من بخشي از زيارت حضرت خديجه را براي دوستان مي‌خوانم. «السلام عليک يا زوجه رسول الله، يا ام الحسن و الحسين» همسر رسول الله، مادر امام حسن و امام حسين. اينها پسران پيغمبر هستند. «يا ام المؤمنين و المؤمنات يا ام الائمه الطاهرين» مادر ائمه طاهرين، «يا من انفقت مالها لسيد الانبياء» بانويي که ثروت خودت را در اختيار پيغمبر گذاشتي. بخشي قبل از اسلام و بخشي هم در زمان ظهور اسلام. «يا قرينه حبيب اله السماء» اي همراه محبوب آسمان‌هاي رسول خدا، «يا من سلم عليها جبرائيل» بانويي که جبرئيل به شما سلام داد «و بلغ اليه السلام من اله الجليل» از جانب خدا براي شما سلام آورد. شبي که پيغمبر از معراج برگشت، حضرت جبرئيل سلام دادند. حضرت جبرئيل که ملک برتر خداست، از پيامبر سؤال کرد. اين بانو کيست؟ در روايت هست حضرت فرمودند: «صديقه الهذه الامه» يا «صديقه امتي» همينطور که حضرت مريم صديقه است، ايشان هم صديقه اين امت است. بعد جبرئيل اين سلام را از جانب خدا ابلاغ کردند. «يا حافظة دين الله» اي کسي که دين خدا را حفظ کردي. «يا ناصرة رسول الله يا من تولي دفنها رسول الله» اي بانويي که پيامبر متولي دفن تو شد و لباس خودش را پوشاند. اينها تعابيري است که در زيارتنامه اشاره کردم. در روز يکشنبه چند ويژگي از جمله درايت و مديريت ايشان را گفتم. امروز ادامه ويژگي‌هاي حضرت را مي‌گويم.             
شريعتي: امروز صفحه 430 قرآن کريم، آيات 15 تا 22 سوره مبارکه سبأ در سمت خداي امروز تلاوت مي شود.
«لَقَدْ كانَ‏ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ «15» فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْ‏ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ «16» ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ «17» وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ «18» فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «19» وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «20» وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَفِيظٌ «21» قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ «22»
ترجمه: همانا براى قوم سبأ در محل سكونتشان نشانه‏اى (از قدرت و رحمت الهى) بود: دو باغ و بوستان از راست و چپ. از روزى پروردگارتان بخوريد و براى او شكرگزار باشيد (كه) شهرى پاك و پروردگارى آمرزنده (داريد). پس (به جاى شكر، از خداوند) روى گرداندند، و ما بر آنان سيل ويرانگر عَرِم را فرستاديم و دو باغستان (پر محصول) آنان را به دو باغ با ميوه‏هاى تلخ و شورگز و اندكى از درخت سدر تبديل نموديم. اين (كيفر) را به خاطر كفرانشان به آنان جزا داديم و آيا جز ناسپاسان را كيفر مى‏دهيم؟ و ميان آنان و مناطقى كه در آن بركت قرار داده بوديم، آبادى‏هايى آشكار بود (كه به هم وصل و نزديك بود) و سفر در ميان قريه‏ها را به طور متناسب مقرّر كرده بوديم (و به آنان گفتيم:) در اين مناطق شب‏ها و روزها در حال امن سفر كنيد. پس (به ناسپاسى) گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما فاصله بيانداز و بر خويشتن ستم كردند، پس ما آنان را موضوع داستان‏هايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و آنان را به كلّى پراكنده و متلاشى كرديم، همانا در اين (ناسپاسى آنان و قهر ما) نشانه‏هايى (از عبرت) براى هر صبر كننده و شكرگزارى وجود دارد. و البتّه ابليس گمان خود را (كه مى‏گفت: من اولاد آدم را گمراه مى‏كنم) بر آنان تحقّق يافته ديد، پس همگى از او پيروى كردند، جز گروه اندكى از مؤمنان. و ابليس هيچ گونه تسلّط و غلبه‏اى بر آنان (كه از او پيروى كردند) نداشت. (كار او تنها وسوسه است) تا معلوم كنيم كسى را كه به آخرت ايمان دارد (و در برابر وسوسه‏هاى او مقاومت مى‏كند) از كسى كه نسبت به آخرت در ترديد است، و پروردگارت بر همه چيز نگهبان است. بگو: كسانى را كه جز خدا (شريك و معبود خود) پنداشته‏ايد بخوانيد (تا حاجتى از شما برآورند)، آنان به ميزان ذرّه‏اى مالك چيزى در آسمان و زمين نيستند، و براى شريك‏ها (ى خيالى شما) در (اداره‏ى) زمين و آسمان هيچ گونه مشاركتى نيست و از طرف آنان هيچ گونه پشتيبانى براى خداوند نيست.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و بعد هم ادامه بحث را مي‌شنويم.    
حاج آقاي رفيعي: يکي از بحث‌هايي که خيلي مطرح است، بحث شيطان در قرآن است. اين قدرتي که شيطان دارد. قسمي که خورده است. من گمراه مي‌کنم. مي‌گيرم و مي‌بندم. از پشت سر مي‌آيم.     غالباً وقتي خطايي هم مي‌کنيم مي‌گوييم: خدا شيطان را لعنت کند. ممکن است اين حرف درست باشد. منتهي يک نکته مهم در اين آيه اين است. «وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ» براي شيطان بر عليه مؤمنين و بر روي انسان‌هاي متدين هيچ تسلطي نيست. اين خيلي مهم است. يعني شيطان دعوت کننده است. شيطان فراخوان مي‌زند. آن کسي که به باشگاه شيطان ورود پيدا مي‌کند، طبيعتاً جزء اعضاي شيطان مي‌شود «وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ‏ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ» (انعام/121) درست مثل اينکه فرض کنيد يک کسي رفته دچار اعتياد شده است، يا دچار فسادي شده است. حالا پدرش بيايد و به آن رفيق بد بگويد: چرا بچه مرا دچار کردي؟ مي‌گويد: ما گوش بچه‌ات را نگرفتيم. دست و پايش را هم نبستيم. ما تبليغات کرديم. اما خودش آمد و لغزيد. ضمن اينکه دعوت کننده‌هاي ديگر هم بودند. روز قيامت يکي از افرادي که سخنراني قشنگي در صحراي محشر مي‌کند شيطان است. وقتي دورش جمع مي‌شوند و مي‌گويند: تو ما را بيچاره کردي، مي‌گويد: «فَلا تَلُومُونِي‏» (ابراهيم/22) «وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم‏» خودتان را سرزنش کنيد. من دعوت کردم و خدا هم دعوت کرد. شما مي‌دانستيد من دروغ مي‌گويم و مي‌دانستيد که خدا راست مي‌گويد. چطور شد که حرف خدايي که مي‌دانستيد راست مي‌گويد گوش نکرديد؟ حرف مرا که لعنت مي‌کرديد گوش کرديد؟ نه من مي‌توانم شما را نجات بدهم و نه شما. سرمان را پايين مي‌اندازيم و به جهنم مي‌رويم و آنجا با هم کنار مي‌آييم. اينجا قرآن مي‌گويد: شيطان مي‌آيد و ابزار دارد اما هيچ تسلط و اختياري ندارد. خداوند يک چنين ميداني به او نداده که بتواند از افراد قدرت ايمان را سلب کند. لذا قرآن کريم نقل مي‌کند که شيطان مي‌گويد: من همه را گمراه مي‌کنم مگر بنده‌هاي مخلص! آنهايي که خالص شدند. مثل سگ‌هاي پاسباني که تا يک غريبه را مي‌بينند حمله مي‌کنند ولي به خودي‌ها کار ندارد. اگر دلي با خدا آشنا باشد، هيچوقت شيطان روي آن نفوذ نمي‌کند.
مي‌گويند: کسي خواب ديد شيطان طناب‌هاي رنگارنگي دارد. گفت: اينها چيست؟ گفت: من هرکسي را از راهي جذب مي‌کنم. مثلاً يک زن متدين که روضه و نماز جمعه مي‌رود که کسي حتي گوشه صورت او را هم نمي‌بيند، شيطان نمي‌تواند از طريق زنا وارد شود. مثلاً در اين مي‌تواند از راه غيبت وارد شود. از راه بداخلاقي مي‌تواند وارد شود. مي‌گويند: کسي نزد علما و مراجع منبر رفته بود. ايشان در مذمت شراب صحبت مي‌کرد. وقتي تمام شد آقا گفت: اينجا که کسي شراب خور نيست. علما شراب خوار نيستند. شيطان هيچوقت با حربه‌ي شراب‌خواري در زندگي يک عالم وارد نمي‌شود. ولي تکبر هست. اين بنده خدا پرسيد: طناب من چه رنگي است؟ گفت: تو طناب نمي‌خواهي جلو جلو مي‌روي!
ما خدمت دوستان عرض کرديم. بخشي از زندگي پيامبر مقفول مانده است و آن زندگي پيامبر اکرم با خديجه کبري است و شخصيت اين زن مؤمن و متدين است که ما تصميم گرفتيم مقداري از گرد و غبار مظلوميت را از چهره‌ي اين بانوي بزرگوار برداريم. اين کاشانه‌ي ايمان، اين نخستين لبيک گوي رسالت، اين مادر امامت و شخصيتي که انيس تنهايي پيغمبر و مونس تهيدستي پيامبر بود، ناصر پيامبر بود، همراه دوران غربت رسول خدا بود را معرفي کنيم. از روزي که جرقه‌ي اين کار در ذهن من زده شد، خيلي از کارهايم را کنار گذاشتم بخاطر اينکه اين کار صورت بگيرد، و همه لطف بود. من خيلي اهل نقل خواب نيستم ولي منکر خواب هم نيستم. يکي از دوستان که من خيلي به ايشان ارادت دارم در اين کار با ما همکاري دارند. ايشان نقل مي‌کرد، مي‌فرمودند: آن روزي که به من گفتيد مي‌خواهيد براي حضرت خديجه همايشي برگزار کنيد، مي‌گفت: من قبل از اذان صبح خواب ديدم که ما گروهي خدمت مقام معظم رهبري رفتيم که ايشان در مورد حضرت خديجه صحبت کنند. نشستيم در اتاق ايشان هم شروع کرد. چند جمله که در مورد حضرت خديجه صحبت کردند، يک کس ديگري صحبت را شروع کرد که ايشان هم نشست و جزء مستمعين شد. آن که بود که مقام معظم رهبري مستمع شد؟ من آن شخصيت را نديدم و فقط صدا را مي‌شنيدم که او در مورد حضرت خديجه صحبت مي‌کند، آقا هم استماع مي‌کنند. اين قصه‌ي عناياتي که اين بانوي بزرگوار به ما کرد، من زير قبه‌ي ابا عبدالله در ايام غدير امسال مشرف بودم، عرض کردم خودتان کمک کنيد ما اين جده شما را مقداري از غربت دربياوريم و به خودمان بشناسانيم. زني که اولين نمازگزار زن است. پيغمبر و خديجه کبري و اميرالمؤمنين سه نفري بودند که نماز مي‌خواندند. آيت الله العظمي سبحاني فرمودند: مرگ حضرت خديجه بعد از دوران شعب ابي طالب بود. تأثير گرسنگي‌ها و سختي‌ها و فشارهايي که وارد شد اينطور خودش را نشان داد و آشکار شد.
شريعتي: انشاءالله همه ما مشمول توجه و عنايات پيامبر بزرگ اسلام باشيم. بهترين‌ها نصيب شما شود.
«اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»