برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مهدويت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 05-03-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
دلم امروز گواه است کسي ميآيد *** حتم دارم خبري هست گمانم بايد
فال حافظ هم هربار که ميگيرم باز *** مژده اي دل که مسيحا نفسي ميآيد
بايد از جاده بپرسم که چرا ميرقصد *** مست موسيقي گامي شده باشد شايد
ماه در دست به دنبال که اينگونه زمين *** مست ميچرخد و يک لحظه نميآسايد
گله کم نيست ولي لب ز سخن خواهم بست *** اگر آن چهره به لبخند لبي بگشايد
شريعتي: سلام عرض ميکنم خدمت شما خوشحال هستيم در کنار شما هستيم افتخار داريم در خدمت آقاي دکتر رفيعي باشيم به رسم چهارشنبهها سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
دکتر رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز. در برنامههاي قبل در مورد امامت و ضرورت امام صحبت شد در مورد خود حضرت حجت از آيات قرآن صحبت شد از روايات صحبت شد امروز من چند جملهاي در مورد غيبت صغرا و کبرا ميخواهم صحبت بکنم. چون هجدهم شعبان سالروز وفات حسين بن روح يکي از نواب خاص امام زمان ارواحنا فداه است اين شخصيتها هم کساني هستند که کمتر از اينها ياد ميشود و لذا به مناسبت سالروز وفات ايشان من چند جملهاي را در مورد اين نواب عرض ميکنم بنا شد که يک امام غايب شود چرايش را هم خيلي ما نميدانيم. خداي تبارک و تعالي صلاح ديد که يک ذخيره را نگه دارد البته مردم بي قرآن نميمانند بي روايت نميمانند بي عالم نميمانند عقلشان کار ميکند علمشان کار ميکند يعني مسير مسير روشن و شفافي است. اما يکي از اين دوازده امام که بنا هم اين شد که امام دوازده باشد رقم به دوازده بسته شد که حالا کسي بگويد ميگذاشتند مثلا صدها امام ميگذاشتند بنا اين نبود بنا اين بود که اَلاَئِمَّةَ مِن بَعدي اِثنَي عَشَر امامان دوازده نفر باشند يازده امام تا سال دويست و شصت هجري در ميان مردم بودند امام دوازدهم بناست غيبت بکند. غيبت سابقه داشت. اما يک مرتبه براي مردم يک غيبت طولاني غير مترقبه بوده يعني اين طور بود که تمام ارتباطات با امام معصوم قطع ميشود لذا اول بايد ديد زمينه سازي شود يعني در واقع آمادگي در ميان مردم ايجاد شود به همين جهت غيبت صغرا 69 سال طول کشيد. که هم مردم عادت بکنند هم اين که در اين 69 سال حالا که قرار است يک غيبت عظيمي واقع شود علما بزرگان به تلاش بيفتند کارهاي علمي شان را انجام بدهند و امکان حضور امام زمان رسيدن هم داشته باشند گاهي بتوانند سوالاتشان را بپرسند. لذا مثل اين که فرض کنيد پدري ميخواهد بيست سال نباشد سي سال نباشد اول ميگويد يک هفته دو هفته من ميروم شهر نزديک بعد يک مرتبه دور ميشود، وجود مقدس حضرت حجت از سال 260 تا329 غيبت صغرايشان طول کشيد. يعني 69 سال اين را ميگويند غيبت صغرا فرق اين غيبت با کبرا چيست؟ يک فرقش اين است که در اين دوران امام ارتباط با مردم دارد از طريق نايب خاص. يعني کسي که ميآيد به شما ميگويد نامه ات را بده من تقديم امام ميکنم يا اگر دستت را گرفت ميبرم خدمت امام يا اگر پولي به او دادي ميبرم به امام ميدهم در اين درجه از ارتباط مستقيم است. اين يک مطلب است. مطلب دوم اين است که در دوران غيبت صغرا امام از طريق توقيع و بعضي از نامههايي که مينويسند ميتواند به بعضيها پيام بدهد ارتباط برقرار بکند از طريق همين نايبان خاص. در چنين دوراني که امام عليه السلام طبيعتا غيبت صغرايشان آغاز شده است اين را ميخواستم در پرانتز بگويم که قبل از اين که به غيبت بپردازم. اولين کتاب ما کافي است که در 329 کليني از دنيا رفته است. يعني کافي کي جمع آوري شده است؟ در دوران غيبت صغرا. براي ما اين خيلي مهم است که يک شخصيتي دقيقا در دوران غيبت صغرا در جمع آوري روايات کوشيده. ممکن هم است ما نتوانيم صد در صد بگوييم مرحوم کليني در فلان جا خدمت امام رسيده ولي آن چه که مسلم است اين است که امکان اين ارتباط بوده است خيلي بعيد است که شخصيتي مثل مرحوم کليني آن هم در محيط بغداد و اينها که بعضي از اين نواب در آن جا بودند ارتباط با اينها برقرار نکرده باشد. لذا 329 که غيبت صغرا تمام ميشود سال مرگ مرحوم کليني است و دقيقا يعني به ظهور رسيدن کتاب کافي است و بسياري از آثار ديگر در همين فرجهي زماني نوشته شده است. حالا اين افرادي که به عنوان نايب خاص هستند اينها بايد يک ويژگيهايي داشته باشند من اين جا نوشتم. يک ايمان استوار داشته باشند. بايد از نظر اعتقادي محکم باشند. دوم امانت داري. بالاخره اينها مردم امانتهايي را ميدادند امام مطالبي را ميگويد که به مردم برسانند. سوم رازداري است نگويد امام فلان جاست بياييد برويم. محرم باشند و قرار نيست که به مردم اعلام بکنند محل حضور امام را. خود اينها ميدانند خدمت آقا هم ميرسند. پرهيز از رأي شخصي. قرار نيست دفتر و دستک باز بکنند بگويند ما خودمان تصميم ميگيريم خودمان اعلام ميکنيم. نه پنجم اطاعت محض از امام که آن چه که امام به عهدهي اينها ميگذارد را انجام بدهند با اين نکته که عرض ميکنم که مرحوم شيخ طوسي يک کتابي دارد به نام الغيبة اخيرا تحقيق شده و چاپ هم شده. قبلا هم چاپ شده منتها اخيرا با تحقيق چاپ شده. وقتي ميگوييم کتابي با تحقيق چاپ شده يعني پاورقي خورده شرح خورده منابعش ذکر شده. يکي از فضلاي قم اين کار را انجام داده. شيخ طوسي خيلي فاصلهاي ندارد با زمان غيبت صغرا ايشان در قرن پنجم است در کتاب الغيبة يک جملهاي را مينويسد که جالب است ميگويد به يک کسي به نام ابوسهل نوبختي که خيلي آدم خوبي بود در دوران همان غيبت صغرا گفتم چرا تو نايب نشدي؟ حسين بن روح را ميگوييم نايب خاص سوم بود همان که روز هجدهم شعبان سالروز وفاتش است اين نوبختي آدم بسيار خوبي بوده است متدين مومن بوده است توقع داشتند او جزء نواب خاص باشد. خودش گفت من به اندازهي حسين بن روح رازدار نيستم. من ممکن است بعضي چيزها را نتوانم حفظ بکنم کتوم نيستم به همين جهت اين قرعه به نام من قرار نگرفت. يعني حساب شده است قصه. که حالا من اشاره خواهم کرد خيليها توقع داشتند اين قرعه به نام آنها بيفتد بعضي از اينها بعدا جلوي اين نواب ايستادند و فرقههاي انحرافي درست کردند تا اين حد حسادت کردند. با اين مقدمه من اين چهار نفر را اول نام ميبرم.
شريعتي: اين 69 سال به صورت پيوسته بوده است؟
دکتر رفيعي: بله دقيقا مستمر بوده است از سال 260 تا 329. قصهي نيابت در زمان امام هادي هم بوده در زمان امام عسکري هم بوده است. اين طور نبوده که نايب خاص اين براي اين که ذهن مردم آماده شود خود امام عسکري کاملا در کنترل بوده است در سامراء. لذا بعضي از اين نواب خاص نائب امام عسکري هم بودند نائب امام هادي هم بودند اين طور نبوده که فقط از زمان امام زمان اين قصه آغاز شود. بله امام عسکري غايب نبوده آدرسش معلوم بوده سامراء فلان جا. اما چطوري؟ طرف وقتي ميآمد سامراء جرئت نميکرد در خانهي امام عسکري برود. اين چهار نائب وکيلهايي هم در شهرها داشتند که اگر برسم اسم هايشان را هم ميگويم. اين چهار تا در واقع حلقهي اصلي هستند. مثل يک وزيري که دهها استان دار و فرماندار دارد. اينها خودشان ممکن است بيايد به فلان شخصي در قم بگويد شما از جانب من وکيل هستي طبيعي هم است. با آن زمان با آن گسترده که بيشتر اينها در بغداد کوفه بودند چطور ميتوانستند پوشش بدهند؟ لذا اولي از اينها عثمان بن سعيد امري اسدي ثمان عسکري است. چند لقب برايش گفته اند عثمان بن سعيد خودش و فرزندش از کساني هستند که يک نقلي دارد اين جا امام عسکري ميگويند الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ وَ مَا قَالَا لَكَ فَعَنِّي يَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ أَطِعْهُمَا فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ (کافي، ج 1، ص 329) امري و پسرش مورد اعتماد ما هستند هر چه اينها بگويند مثل اين است که ما گفتيم. اين يک چيز سادهاي نيست. نواب خاص شايد بعضي هايشان عالم هم بودند. عالمهايي مثل حسين بن نوح. ولي از نظر تقوا و ايمان و رازداري و ثقه بودن يک افراد کاملا ويژه هستند. الآن هم اينها در عراق قبر دارند زيارت گاه است قبرشان. عثمان بن سعيد هم وکيل امام دهم بوده است هم وکيل امام يازدهم. لذا همين شخص را يعني از يازده سالگي بچه بوده محضر امام هادي عليه السلام بوده است بعد که امام هادي به شهادت رسيد محضر امام عسکري بوده يعني کاملا با ائمه مانوس بوده است يک آدم صد در صد مورد تاييدي است تا آن زماني که به اصطلاح امام عسکري به شهادت رسيدند ايشان شدند وکيل امام زمان عليه السلام در دوران غيبت صغرا. شش سال بيشتر عمرشان دوام نداد يعني شش سال عثمان بن سعيد نمايندهي وکيل خاص امام زمان ارواحنا فداه بودند در ادامهي گسترهي امام هادي و امام عسکري من چند نکته از ويژگيهاي اين شخص ميگوييم. خيلي کمتر در مجامع از ايشان گفته ميشود. يک آقايي ميگفت ما اسمها را به ترتيب ياد نگرفتيم. عثمان بن سعيد مورد اطمينان سه امام معصوم و امين اينها بود. در مراسم ولادت امام زمان عليه السلام حضور داشت. ويژگي بعدي اين است که در مراسم کفن و دفن امام عسکري عليه السلام حضور داشت چهارم اين که بنا به دستور امام عسکري بعد از شهادت امام عسکري عهده دار نيازهاي خانوادهي آن حضرت شده است. اين اعتماد است. يعني کارهايي دارند. امام عسکري يک فرزند داشت آن هم امام زمان از همان موقع هم غيبت آغاز شده است پس طبعا خود امام خانواده اش افرادي که در خانواده زندگي ميکردند اينها بايد سرپرستي يا تامين ميشدند اين آدم عهده دار زندگي آنها بود به دستور امام عسکري. نکتهي ديگر اين است که نقش مهمي در برخورد با آن جعفر برادر امام عسکري و پسر امام هادي دارد که ايشان از کساني بود که تکذيب کرد امام زمان عليه السلام را. در دربار عباسيها بود. ائمه هم او را طرد کردند که به جعفر کذاب معروف است. نکتهي آخر که مهم است در مورد ايشان اين است که به دنبال وفاتشان امام زمان ارواحنا فداه اطلاعيه صادر کردند پيام تسليت دادند. خوشا به حالش و درود خدا بر اين شخصيت. من هم يادشان کردم. ان شاء الله ما را هم پيش ائمه ياد بکنند شفاعت بکنند اين شخصيت عثمان بن سعيد است با اين ويژگيهايي که عرض کردم. شخصيت دوم پسر ايشان است که اين هم يک آدم بسيار مورد اعتمادي است به نام محمد بن عثمان بن سعيد. اين بيشترين دوران را داشته است حدود چهل سال از اين 6 سال نمايندگي با ايشان بوده و وکالت خاص با ايشان بوده است. ترجمهي اين نامه را عرض ميکنم. وقتي که ايشان پدرشان از دنيا رفتند امام زمان ارواحنا فداه برايشان يک تسليتي نوشتند و منصوبشان کردند به اين پست نيابت اگر عزيزان بخواهند ببينند هم شيخ طوسي در کتاب الغيبة هم شيخ صدوق در کمال الدين که اينها دو تا از مهم ترين کتابهاي ما در ارتباط با امام زمان ارواحنا فداه است با قدمت هزار ساله، آورده اند. در کمال الدين شيخ صدوق آن جا در نامهي امام زمان يک قسمتش اين است فرمودند از سعادتهاي عثمان بن سعيد اين بود که خداوند به او فرزندي روزي کرد که جانشين او باشد و به امر او قيام نمايد. باز در بخش ديگري نوشتند اما أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِي وَ كِتَابُهُ (احتجاج، ج 2، ص 470) خداوند از او و از پدرش خوشنود باشد. او مورد وثوق من است نوشتهي او نوشتهي من است. حالا امام عسکري فرموده بود سخن او سخن من است. اين جا نوشتهي او نوشتهي من است. واقعا اين شخصيتها به چه مرحلهاي ميرسند که گاهي اين طور رشد ميکنند و ترقي ميکنند. اما نائب سوم بالاخره موضوع نيابت جا افتاد. يعني مردم عادت کردند مخصوصا در اين دوران چهل ساله. داستانهاي خوبي در اين زمينه از افرادي که توسط اين نواب خاص خدمت امام زمان رسيدند نقل شده است. بعضي از اين دعاها در مفاتيح است اگر عزيزان ببينند اين دعاها صادر است از ناحيهي امام زمان توسط نواب خاص است يعني اينها نقل ميکنند آقا فرمود اين طوري ما را زيارت بکنيد مثل زيارت آل يس. حضرت تعليم کردند اينها نقل کردند. فرض کنيد مثل يک فردي که در يک جايي تبعيد است يا زندان است اما کاملا يک افرادي را يک مرتبه يقين داريد با ايشان در ارتباط هستند. دست مردم به امام نميرسيد به خاطر جا افتادن موضوع غيبت و حفظ امام.
شريعتي: فقط همين بوده يا شرايط شرايط سختي هم بوده براي فعاليت امام؟
دکتر رفيعي: يقينا اين بوده عباسيها دنبال اين بودند که نگذارند امام به دنيا بيايد حالا که به دنيا آمد رشد نکند در جامعه ايجاد زمينه نکند. لذا اين زمينه سازي يک بخش عمده اش به خاطر همين بود و همين جاست که ميبينيم. اما مردم اينها را پيدا ميکنند. البته اينها هم اين قدر راحت در دسترس نبودند. بعضي از اينها خيلي حساب شده مخفيانه نامهها را رد و بدل ميکردند ولي آنهايي که بايد اينها را پيدا بکنند پيدا ميکردند مخصوصا بزرگان شيعه و علما که اينها را پيدا ميکردند. دقيقا در دوراني است که اولين کتاب از کتب اربعهي شيعه هم شکل ميگيرد. سومي را بعضيها تصورشان اين بود مثلا چه کسي ميخواهد شود. چون موضوع جا افتاده بود ديگر ميدانستند حالا که اين آقا از دنيا ميرود نائب بعدي حتما مشخص ميشود. آقايي بود به نام محمد بن علي شلمغاني ايشان آدم خوبي بود آدم مورد اعتمادي بود گاهي از اوقات مردم نامهها را به ايشان ميدادند ايشان ميداد به آن نايب خاص. يعني مثلا فرض کنيد اين قدر اين ديگر ارتباطش با اينها صميمي بود که همه ديگر ذهنشان رفته بود روي اين که ايشان نايب سوم است. بعد از محمد بن عثمان. با کمال تعجب يکي از محدثين و متکلمان بزرگ شيعه از عالمان علم کلام حسين بن روح نوبختي يک مرتبه امام عليه السلام نامه دادند و ايشان را به عنوان نايب سوم معرفي کردند. اين محمد بن علي شلمغاني سر مخالفت برداشت که چرا من انتخاب نشدم. تکفير کرد بعد هم منکر شد اصلا موضوع امامت را بعد هم از دين خارج شد. که امام زمان فرمود خدا او را لعنت کند. محمد بن علي شلمغاني را خدا لعنت بکند. اين جا يک نکتهي اخلاقي عرض بکنم که در حکمت 151 نهج البلاغه حضرت علي ميفرمايد لِكُلِّ امْرِئٍ عَاقِبَةٌ حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ (نهج البلاغه، حکمت 151) هر کسي يک فرجامي دارد يک پاياني دارد مال بعضيها شيرين است مال بعضيها تلخ است دعا بکنيد آن فرجام شيرين باشد. و اين را دقت بکنيم که انسان تا آخرين لحظه در معرض سقوط قرار دارد اين که خدا رحمت بکند مرحوم آيت الله عظمي مرعشي ايشان را ما زياد در قم ديده بوديم. صبح از خانه ميآمد بيرون در حرم درس ميگفت بعد هم ميرفت خانه. در حرم بالاي سر درس ميگفت. ميفرمود صبح که از خانه ميآيم بيرون ميگويم خدايا ظهر مومن برگردم. نه دريا ميرفت نه مرکز فلان ميرفت. ميرفت حرم درس ميداد صبح که از خانه ميآيم بيرون دعا ميکنم با ايمان برگردم ايمانم سلب نشود. شما کلمهي تَوَفَّنَا را در قرآن ببينيد انبياء الهي دعا ميکردند «تَوَفَّنِي مُسْلِمًا» (يوسف/ 101) خدايا ما را مسلمان و پيرو دين و سالم بميران. يک روايت دارد امام رضا عليه السلام ميفرمايد سه روز در زندگي همه حساس است سه روز خوب است آدم سالم باشد إنَّ أوحَشَ ما يکونُ هذا الخَلقُ في ثلاثَةِ مَواطِنَ: يومَ يولِدُ وَ يخْرُجُ من بَطنِ أمَّهِ فَيَري الدُّنيا و يَومَ يَموُتُ فَيُعايِنُ الآخَرِةَ و أهلها و يَومَ يُبَعثُ فَيَرَي احکَاماً لَمْ يَرَها فِي دَارِ الدُّنيا (بحار الانوار، ج 6، ص 158) يک روز تولد حالا اين البته از ما گذشته است ولي پدر و مادر آن جايي که بچه به دنيا ميآيد ميروند همه فکرشان اين است که سالم باشد اين سلامت اول است دوم روزي که آدم ميميرد اين الآن در اختيار ماست سوم روزي که آدم از قبر ميآيد بيرون و روز محشر ميشود. بعد امام رضا عليه السلام فرمود که خدا در قرآنش اين سه روز را در مورد دو پيغمبر تضمين کرده است يکي حضرت عيسي يکي حضرت يحيي. در مورد حضرت عيسي ميفرمايد «وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» (مريم/ 33) خود حضرت عيسي ميگفت. من سه روز سالم دارم تولدم وفاتم و حشرم. وفات و محشرش هنوز نرسيده بود لذا مضارع آورده است. يکي هم حضرت يحيي قرآن ميفرمايد سلام بر يحيي «وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (مريم/ 15) حالا چرا اين دو پيغمبر؟ چون در تولد اينها مردم شک کرده بودند. حضرت عيسي را ميگفتند شما پدر نداري از کجا مادرت اين فرزند را آورده؟ دعا بکنيم ان شاء الله من گاهي به دوستان ميگويم اين سه روز پايان سه دوره است تولد پايان دوران قبل از اين دنياست مرگ پايان دنياست بعث پايان دوران قبر است چقدر خوب است دعا بکنيم اين سه روز در زندگي مان با سلامت باشيم. اين نکته را هم بگويم. حسين بن روح نايب سوم بيست و يک سال تقريبا که تقريبا حدود شصت و شش سال و شصت و هفت سالش با اين سه نايب گذري شود. بيشترينش را دومي داشت بعد حسين بن روح. يادي هم از ايشان کرده باشيم به مناسبت سالروز وفاتشان.
شريعتي: خيلي ممنون مشرف ميشويم به ساحت نوراني قرآن کريم صفحهي 226 را امروز با هم تلاوت ميکنيم آيات نوراني سورهي مبارکهي هود ان شاء الله برميگرديم همراهتان خواهيم بود.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ ?38? فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ ?39? حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ ?40? وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّـهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ?41? وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ ?42? قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّـهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ?43? وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ?44? وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ?45?
ترجمه:
و [نوح] کشتي را ميساخت و هرگاه گروهي از [اشراف و سرانِ] قومش بر او عبور ميکردند، او را به مسخره ميگرفتند. گفت: اگر شما ما را مسخره ميکنيد، مسلماً ما هم شما را [به هنگام پديد آمدن توفان] همان گونه که ما را مسخره ميکنيد، مسخره خواهيم کرد. (??) سپس خواهيد دانست که چه کسي را [در دنيا] عذابي خوارکننده و [در آخرت عذابي] پايدار خواهد رسيد. (??) [روياروييِ نوح و قومش هم چنان ادامه داشت] تا هنگامي که فرمان ما فرا رسيد و تنور فوران کرد، گفتيم: از هر [نوع حيواني] يک زوج دوتايي [يک نر و يک ماده] و نيز خاندانت و آنان را که ايمان آورده اند، در کشتي سوار کن مگر کسي که پيش تر فرمان غرق شدن را بر ضد او لازم کرده ايم. و جز اندکي همراه او ايمان نياوردند. (??) و نوح گفت: در آن سوار شويد که حرکت کردنش و لنگر انداختنش فقط به نام خداست، يقيناً پروردگارم بسيار آمرزنده و مهربان است. (??) آن کشتي آنان را در ميان موجهايي کوه آسا حرکت ميداد، و نوح فرزندش را که در کناري بود، بانگ زد کهاي پسرم! همراه ما سوار شو و با کافران مباش. (??) گفت: به زودي به کوهي که مرا از [اين] آب نگه دارد، پناه ميبرم. نوح گفت: امروز در برابر عذاب خدا هيچ نگه دارندهاي نيست مگر کسي که [خدا بر او] رحم کند. و موج ميان آن دو حايل شد و پسر از غرق شدگان گرديد. (??) و [پس از هلاک شدن کافران] گفته شد:اي زمين! آب خود را فرو بر، واي آسمان! [از ريختن باران] باز ايست، و آب کاستي گرفت و کار پايان يافت و کشتي بر [کوهِ] جودي قرار گرفت و گفته شد: دوري [از رحمت خدا] بر گروه ستمکاران باد. (??) و نوح [پيش از توفان] پروردگارش را ندا داد و گفت: پروردگارا! به راستي که پسرم از خاندان من است و يقيناً وعده ات [به نجات خاندانم] حق است و تو بهترين داوراني. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشارهي قرآني را بفرماييد
دکتر رفيعي: اين داستان حضرت نوح و کشتي حضرت نوح است. بسم الله الرحمن الرحيم 114 بار در قرآن است. ولي کلمهي بسم الله 115 بار است. چون يک بسم الله داريم که با الرحمن الرحيم نيست و آن اينجاست. وقتي حضرت نوح کشتي را آماده کرد و همگان را سوار کرد «وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّـهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» نکتهاي که از اين آيه استفاده ميکنيم اين است که همهي کارهايمان به نام خدا باشد وقتي کشتي را براي حرکت آماده کرد بسم الله گفت لذا ما حتي در ذبح حيوان هم بسم الله ميگوييم با اين که کسي بگويد چه فرقي ميکند؟ جدي براي چه کسي؟ تا حالا فکر کرديد کسي گوسفندي را پشت به قبله بدون بسم الله عمدا بکشد نميشود آن را خورد. فتواي فقها در رسالهها است. چقدر هم الآن براي اين کار زحمت ميکشند افرادي را در کشتارگاهها گذاشتند نظارت ميکنند تاکيد ميکنند کلاس اخلاق ميگذارند بسم الله بگوييد کشتارها الآن خيلي زياد است طرف ميخواهد همهي اينها را بايد بگويد. به چه دليلي؟ ميخواهد بگويد زندگي انسان بايد رنگ خدايي داشته باشد آن چيزي که ميخواهي بخوري با نام خدا شکل بگيرد و لذا اين معنايش اين است که در همهي کارها خدا در زندگي ما حضور داشته باشد «أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ يَرَى» (علق/ 14) و لذا پيغمبر گرامي اسلام فرمودند هر کاري که با بسم الله آغاز نشود ابتر ميماند. يک چيزي که من خيلي غصه ميخورم مهمانيها عروسيها عزاها است فرقي نميکند. مهمانيهاي خانوادگي است تقريبا اين بسم الله فراموش شده است و چقدر خوب است که من يک جايي بودم اين رسم را ديدم قبل از اين که همه شروع بکنند به غذا چطور اعلام صلوات ميکنيم يک کسي اعلام بکند همه با هم بسم الله الرحمن الرحيم بعد شروع بکنند به خوردن حتي در بعضي روايات داريم ضرر آن غذا با اين بسم الله رفع ميشود شايد ما خيلي نتوانيم توجيه بکنيم يعني چه. کسي از نظر علوم طبيعي بگويد يعني چه بسم الله ميگويي ضررش رفع ميشود؟ شايد در مورد ذبح حيوان هم نتوانيم از نظر پزشکي بگوييم بسم الله چه تاثيري ميگذارد که حيوان حلال ميشود. ولي اين در واقع معنويت به انسان ميدهد. به عبارت ديگر به انسان ميفهماند به يک جايي وصل هستي. جهت ميدهد. الآن مثلا رئيس جمهوري ميآيد به کشور ما يا مسئولين ميروند يا در مراسمهاي رسمي براي چه سرود جمهوري اسلامي را ميزنند؟ اين سرود چه ميخواهد بگويد؟ نماد چيست؟ اين يک نوع هويت بخشي به آن کشور است. اين بسم الله يک نوع هويت بخشي به انسان است لذا نکتهاي که عزيزان استفاده ميکنند اين است که ان شاء الله در همهي کارهايمان بسم الله باشد.
شريعتي: خيلي ممنون برويم بحث غيبت صغرا را ادامه بدهيم.
دکتر رفيعي: چهارمين نايب که کمترين نيابت را ايشان داشته است حدود سه سال. علي بن محمد ثمري است اين شخصيت هم از يک خانوادهي بسيار مشهور و متديني بوده است منتها فرصت زيادي براي فعاليت نداشته است دورهي نيابتش کوتاه بوده است وقتي که اين شخصيت بعد از حسين بن روح به نيابت رسيد تقريبا معارض هم نداشت در قصهي حسين بن روح گفتيم افرادي بودند که دلشان ميخواست به اين مقام برسند. جالب است حضرت حجت اواحنا فداه شش روز قبل از رحلت ايشان يک توقيعي برايشان فرستادند نامهاي فرستادند که نوشتند فلاني شما شش روز ديگر از دنيا ميرويد و غيبت صغرا پايان ميپذيرد و نيابت خاص تمام ميشود و زمان غيبت کبرا و نيابت عام هست که نيابت عام را بعدا وارد خواهيم شد. اين نامه را مرحوم صدوق در کمال الدين آورده و به هر حال 329 علي بن محمد از دنيا رفت که قبرش هم در بغداد واقع شده است. اين چهار نايب خاص امام زمان ارواحنا فداه است که در دوران شصت و نه سالهي غيبت صغرا يکي پس از ديگري با نظارت حضرت آمدند اما بحثي که الآن ميخواهم عرض بکنم وظايف اين نايبان است که وظايف ايشان چه بود؟ اين چهار نايب در 69 سال چه کار ميکردند؟ که برخي از اين وظايف امروز در قصهي نايبان عام که علما باشند هم است. من صرفا وظايف نايبان خاص را الآن ميشمارم. يک برطرف کردن ترديد شيعيان دربارهي حضرت حجت است. بالاخره سابقه نداشت. اگر شيعيان امامي داشتند امام جايش معلوم بود. خدمتش ميرسيدند نميتوانستند، نامه برايش ميفرستادند يا از ديگران ميپرسيدند يا گاهي کراماتي را از امام ميديدند حالا در چنين دوراني که امام به عنوان يک چيز بي بديل يعني در دو قرن و نيم دويست و پنجاه سال گذشته سابقه نداشته. درست است در انبياء الهي حضرت يوسف غيبتي داشته حضرت ابراهيم داشته اما در ميان امامان ما اين قصه نبوده است. اين يکي از وظايف اينها بود که در واقع تشکل شيعه را حفظ کنند. حلقهي وصل باشند. نکتهي دومي که اينها وظيفه داشتند پاسخ گويي به پرسشهاي فقهي و علمي و عقيدتي مردم بود. اينها مراجعه ميکردند خود اين افراد گاهي پاسخ گو بودند گاهي هم نه بعضي از اين پرسشها را محضر امام ميبردند و پاسخ را از امام ميگرفتند مخصوصا جاهايي که کار گير ميکرد کار مشکل بود. هنوز عالمان ديني و فقه و اصول و مبادي ديني ما به آن پويايي نرسيده بود و به آن گستردگي نرسيده بود. صدها کتاب صلات نوشته شده است صدها کتاب طهارت زکات نوشته شده است اين قدر علما بحث کردند که اين بحثها ديگر تقريبا خيلي هايش شفاف شده است. اما در آن دوران بيشتر مردم اگر مسائلي هم داشتند از طريق ائمه و پرسش از ائمه حل ميکردند حالا اين پاسخ گويي را بايد اينها انجام بدهند. گاهي بعضي هايشان خودشان اين توان را داشتند بعضي هم نه مراجعات مردم را به امام ارجاع ميدادند. نکتهي سوم که من قبل از قرآن هم اشاره کردم اين است که مناطق شيعه نشين گسترش پيدا کرده بود. البته به دليل عدم حمايت حکومتها تشيع گسترش نداشت. در شهرها غالب نبود ولي به هر حال در بسياري از شهرها همدان، نيشابور، قم، آذربايجان، ري ما شيعه داشتيم يکي از نقشهاي مهم اينها که اين خيلي نکتهي مهمي است اين بود که اينها وکيلاني را انتخاب ميکردند. عنوان سوم را ميگذارم سازماندهي وکالت. وکلايي را اينها از طرف خودشان در شهرها قرار ميدادند. امام هم ممکن بود در جريان قرار بگيرد. گاهي هم امام براي آن وکيل نامه ميداد گاهي هم امام سفارش آن وکيل را ميکرد منتها آن وکيل ديگر نايب خاص نبود با واسطه بود. من يک چند تايي از آنها را ياد بکنم چون کم از آنها ياد ميشود. يکي احمد بن اسحاق است که در قم وکيل بود البته ايشان خدمت امام عسکري ميرسيد منتها زمان امام زمان هم ارتباط داشت. يکي از اينها محمد بن شاذان است که در نيشابور بود. يکي از اينها محمد بن صالح همداني است در همدان بود. يکي از اينها ابوالحسين محمد بن جعفر اسدي است در ري بود. ابراهيم بن مهزيار در اهواز اين نمايندگي را داشت. البته اين جمله را هم اين جا بگوييم. اگر اسامي همه را بخوانيم وقت ميگيرد. شبکهي وکالت هم مثل خيلي چيزهاي ديگر متاسفانه دچار بعضي آسيبها ميشد. بالاخره اين وکلا معصوم نبودند گاهي در ميان اين وکلا افرادي پيدا ميشدند که ساز مخالف ميزدند. يک مرتبه مسيرشان تغيير ميکرد. نه اين که در زمان حضرت حجت باشد در زمان امام کاظم بعد از شهادت ايشان وکيل ايشان علي بن ابي حمزهي بطائني منکر امامت امام رضا شد تمام اموالي که از امام کاظم پيشش بود را خودش تصاحب کرد و معتقد به هفت امام داشتن شد. يکي از اين کساني که باز ميخواهم تاکيد بکنم روي آن مطلبي که اول عرض کردم که دعا بکنيم عاقبت ما خير شود يکي از اينها که ائمه لعنتش کردند احمد بن هلال است. احمد بن هلال منحرف شد و توسط امام از وکالت عزل شد برکنار شد. اينها را ميگويم براي اين که بدانيد اين اتفاقات سابق هم بوده است. اين طور نبوده است که ما فکر کنيم مثلا در زمان ائمه ديگر هيچ ظلمي هيچ انحرافي نبوده.
شريعتي: يعني اگر مراقب خودمان نباشيم حتي اگر وکيل امام هم باشيم امکان لغزش است
دکتر رفيعي: بله جالب است که احمد بن هلال، افراد ديگري هم باز بودند اما ايشان کسي بود که پنجاه سفر حج در آن زمان بود يک پروندهي خمسين يعني پنجاه حجي داشت که بخش عمدهاي از اين حج پياده بوده است. اين خيلي است. خيلي است کسي با اين سابقه يک مرتبه سقوط بکند آن هم کي؟ در عصري که امکان ارتباط با امام است. آن وقت شما امروز توقع داريد جريانهاي انحرافي عرفانهاي حلقه نباشد؟ يا افرادي که دفتر دستک باز ميکنند ادعا ميکنند نباشد؟ طبيعي است نقش چهارم اين وکلا آماده کردن شيعيان براي غيبت کبرا بود يعني کم کم اين مسئلهي جا بيفتد
شريعتي: نميشد اين مسئلهي غيبت صغرا با نواب خاص ادامه پيدا ميکرد؟
دکتر رفيعي: قرار نيست ما تصميم گيري بکنيم نظر امام بر اين بود در يک مقطع شصت و نه ساله زمينه آماده شود بقيه اش هم به اين شکل ارتباط پيدا شود و علما و دانشمندان پاسخگوي مردم باشند. در آن دوران شصت و نه سال که اين نواب اربعه بودند تقريبا يک نسل است. شصت و نه سال يک عمر است يعني يک نسل تغيير کرده است. طبيعتا براي نسل بعدي اين زمينه فراهم شد. طرف ميديد پدرش ميگفت امام زمان در غيبت است پذيرش غيبت قدري راحت تر شد. نکتهي ديگري که باز اينها انجام ميدادند جلوگيري از فرقه گرايي و گروههاي انحرافي است. ائمه هم که در ميان مردم بودند فرقههاي انحرافي بود. مثلا شما در زمان خود ائمهي ما فتحيه شکل گرفتند در زمان امام کاظم که عبدالله بطحائي را امام ميدانستند اسماعيليه شکل گرفته واقفيه شکل گرفته. اما الان اين آسيب بيشتر بود. چون امام نبود افرادي ممکن بود سوء استفاده بکنند هر کسي دفتر دستکي راه بيندازد. يکي از وظايف اينها اين بود مرتب به مردم تذکر بدهند به عبارت ديگر مبارزه بکنند مخصوصا با مدعيان دروغين نيابت و مدعيان دروغين مهدويت. پاسدار و حافظ بودند يکي از مهم ترين مسئوليتشان اين بود که اينها از طريق هدايتي که امام برايشان داشت بگويند اين آقا که ميگويد من نايب هستم دروغ ميگويد. يا اين آقا ديگر وکالت ندارد ديگر پول ندهيد. خطر جدي بوده است. نکتهي آخر مسئلهي ارتباط مالي است که اينها اين پولها را از مردم دريافت ميکردند خدمت امام ميرساندند يا به اذن امام اجازهي مصرف پيدا ميکردند چون امام که خودش حضور نداشت در بين مردم به صورت ظاهر لذا مثلا محمد بن عثمان يا عثمان بن سعيد پدرش يا حسين بن روح يا علي بن محمد اينها اجازه داشتند از طرف امام براي فقرا براي مستمندان و جاهايي که دين نياز داشت هزينه بکنند. اين بحث غيبت صغرا که من به اختصار عرض کردم اين شصت و نه سالي که ارتباط با امام از طريق اين چهار نايب خاص بود. امام مکتوب نوشتند که ديگر کسي حق نيابت خاص ندارد و تاکيد کردند. ولي متاسفانه از همان زمان تا امروز هم ادامه دارد هنوز هم عدهاي ادعاي نيابت خاص ميکنند که ما با حضرت ارتباط داريم. دو نکتهي ديگر را هم ائمه تاکيد کردند که قبل از امام زمان هم روي اين دو نکته تاکيد شده که بعد از شروع غيبت مخصوصا غيبت کبري اول اين که وقاتّون را تکذيب بکنيد يعني کساني که تعيين وقت براي ظهور ميکنند سال فلان ظهور ميشود نه نزديک بدانيد، اين عيب ندارد هر جمعه انتظار داشته باشيد اما کسي بگويد مثلا يک کتابي آقايي به من داده بود در منزل دارم نميدانم چطور اين کتاب اجازهي چاپ پيدا کرده بود. نوشته بود يک کسي آقا را خواب ديده بود گفته بود آقا ما ظهور شما را از کجا بيابيم آقا چند مرتبه فرموده بودند سپتامبر سپتامبر. اين آقا نويسنده ميگويد منظور همان يازده سپتامبر است و آن سال سال ظهور است اين که گذشت و اين اتفاق نيفتاد عقايد مردم سست ميشود. شما اگر آمديد زمان داديد. يک غيبتي است ما نميدانيم چقدر طور ميکشد خدا ميداند وظيفهي مردم هم مشخص است سرگردان هم نيستند قرآن حديث عقل وجدان و عالم است کارشان را ادامه بدهند. پس امام زمان چه فايدهاي دارد؟ قبلا نقش ايشان را گفته ايم. به شدت قصهي توقيت را منع کردند. نکتهي دوم قصهي ملاقات. اين که ما به ملاقات آقا رسيديم آقا فرمودند فلان کار را به مردم بگوييد انجام بدهيد. امکان ملاقات در دوران غيبت کبرا است بزرگان اين ملاقات را داشتند اما اين که افرادي ادعا بکنند و جار بزنند. بعضي از اين کتابهايي که در بازار متاسفانه ميآيد. يک وقت يکي اش را من خيلي سالهاي قبل ديده بودم ملاقاتهاي امام زمان. من کار به نويسنده ندارم من دبيرستان بودم اين کتاب را خواندم. درس حوزه هم نخوانده بودم. پيش خودم گفتم اين طور که اين آقا نوشته نميشود که به اين سادگي و سهولت باشد. يک وقتي با رفقا شوخي ميکردم ميگفتم انسان خاله اش را به اين راحتي نميتواند ببيند که اين آقا چپ و راست ملاقات درست کرده است. داريم کتابهايي بزرگان ما نوشتند النجم الثاقب العبقري الحسان. قصه فرق ميکند قصه دفتر و دستک و دکان براي قصهي ملاقات نبوده است. بايد روي اين دقت شود. الآن هم متاسفانه يک سلسله جريانهاي انحرافي در عراق و جاهاي ديگر ادعاهايي کردند، سايت زدند شبکه راه انداختند افرادي را دور خودشان جمع کردند جوانان خيلي حواسشان جمع باشد.
شريعتي: ديدن حضرت خيلي سعادت و افتخار بزرگي است ولي فکر نميکنم آن قدر اين مهم باشد که ما يک طوري رفتار بکنيم که حضرت به ما نگاه بکنند و ما را ببينند.
دکتر رفيعي: اين مهم است خيليها پيغمبر را ديدند و در مسير پيغمبر نبودند. پيغمبر ديدن افتخاري است اما عموي پيغمبر است اما «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» (مسد/ 1) اويس قرن پيغمبر را نديد ولي حق شفاعت در روز قيامت را دارد. کسي اين افتخار برايش نصيب است خوب است. اما يک وقتي يک آقايي براي يکي از مراجع نامه نوشته بود. آن مرجع آن نامه را به من نشان داد گفت ببين نامههاي ما چه است. نوشته بود حضرت آقا اين هفته که با امام زمان ملاقات ميکنيد سلام ما را هم به آقا برسانيد. ايشان خنده اش گرفته بود. البته اين نشان از پاکي ضمير مردم است از صفاي باطنشان و نگاهي که به اين شخصيت دارد. ما بزرگاني داشتيم اما هيچ وقت اين ادعاها در آن مطرح نبوده يک کاري بکنيم امام زمان به ما نگاه بکند و يادي از ما داشته باشد. دعايي که آخر مفاتيح است دعاي امام زمان توصيه ميکنم خيلي عزيزان بخوانند. اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَكْرِمْنا بِالْهُدى وَ الاْسْتِقامَةِ وَ سَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ امْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَةِ وَ اغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِيانَةِ وَ اسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغيبَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمينَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاْتِّباعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلى مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفآءِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَ السَّكينَةِ وَ عَلَى الشَّبابِ بِالاْنابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسآءِ بِالْحَيآءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَغْنِيآءِ بِالتَّواضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَ عَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الاُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلَى الاُمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِنْصافِ وَ حُسْنِ السّيرَةِ وَ بارِكْ لِلْحُجّاجِ وَ الزُّوّارِ فِى الزّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ به نظرم حدود چهل دعاست براي اقشار مختلف علما و شخصيتها لذا همان دو دعاي اول آن را ميکنيم که خدايا توفيق بندگي و دوري از گناه را به هم مان عنايت بفرما
شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.