اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-02-29-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي - مهدويت

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مهدويت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 29-02-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
مي ايستم امروز خدا را به تماشا *** اي محو شکوه تو خداوند سراپا
اي جان جوان مرد به دامان تو دستم *** من نيز جوانم، ولي افتاده ام از پا
آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را *** اي عشق مينداز از امروز به فردا
آتش بزن آتش به دلم اي پسر عشق  *** يعني که مکن با دل من هيچ مدارا
با آمدنت قاعده ي عشق به هم خورد *** ليلاي تو مجنون شد و مجنون تو ليلا

شريعتي: سلام عرض مي‌کنم خدمت شما خوشحال هستيم در کنار شما هستيم افتخار داريم در خدمت آقاي دکتر رفيعي باشيم به رسم چهارشنبه‌ها سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد روز ولادت حضرت علي اکبر عليه السلام بر شما مبارک باشد.
دکتر رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز. يک سلام ويژه به جوانان عزيز دارم روز جوان را به جوانان تبريک عرض مي‌کنم. سالروز ميلاد جوان رشيد اباعبدالله اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِ الله بود دعا هم مي‌کنيم به برکت اين جوان رشيد متدين مومن اين فرزند شهيد اباعبدالله عليه السلام خداوند جوان‌هاي ما را مومن و متدين و اهل نماز قرار بدهد و با علي اکبر عليه السلام محشور بکند.
شريعتي: ان شاء الله سعدي اگر عاشقي کني و جواني عشق محمد بس است و آل محمد امروز براي ما چه به ارمغان آورديد؟
دکتر رفيعي: بحث ما درباره‌ي حضرت حجت بوده در آستانه‌ي ميلاد هم قرار داريم عيد بزرگ تولد منجي عالم بشريت در نيمه‌ي شعبان که غير از عيد تولد حضرت حجت خود نيمه‌ي شعبان هم جزء شب‌هايي است که در روايات داريم پرونده‌ي اعمال در چنين شبي خدمت امام معصوم مي‌رسد. به نوعي شب قدر است و احيائش هم مستحب است لذا من اجازه مي‌خواهم در دو بخش صحبت بکنم ابتدا بحث حضرت مهدي ارواحنا فداه ادامه مي‌دهيم و يک قدري رويش صحبت مي‌کنيم در بخش دوم نکاتي در مورد حضرت علي اکبر و جوانان عرض مي‌کنيم. در ارتباط با وجود مقدس حضرت حجت نکاتي عرض شد در گذشته، حضرت حجت در قرآن در روايات در منابع اهل سنت حتي در کتب آسماني قبل از اسلام و همچنين نسبت به وظايفي که مردم در زمان آن حضرت دارند فکر مي‌کنم در مورد فلسفه‌ي غيبت راه‌هاي ارتباط با حضرت در اين رابطه صحبت شد چون فرصت زيادي نيست به ماه رمضان مي‌رسيم بايد اندک اندک اين بحث را جمع بکنيم به ويژه اين که قول داديم در مورد ولايت فقيه هم صحبت بکنيم. بحث امروز من اين است که ببينيد در آستانه‌ي ظهور يا نه در دوران غيبت دوره‌ي آخرالزمان که الآن است در روايات ما آمده است يک تغييراتي در عالم صورت مي‌گيرد که به دنبال آن تغييرات امام ظهور مي‌کنند و طبيعتا اصلاح ايجاد مي‌کنند منتها اين بحث را دوستان بيشتر دقت بکنند ما نمي خواهيم تشويق به اين نا به ساماني‌ها بکنيم. نه اين‌ها توصيف است. مثل اين که شما مي‌گوييد يک مدرسه‌اي من بچه ام را ثبت نام کردم که اين‌ها همه نمراتشان پايين است اما اين معنايش اين نيست که شما به بچه تان بگوييد برود نمره‌ي پايين بياورد اتفاقا آن بچه بايد برود آن جا درس بخواند حواسش را جمع بکند اين توصيف است توصيف هيچ گاه به معناي تشويق نيست نکته‌ي دوم اين است که بالاخره مردم بايد بدانند کار بد بد است کار خوب هم خوب است چه دوران حضور امام در جامعه باشد چه در دوران عصر غيبت باشد. معناي اين که مثلا مي‌فرمايد در دوران آخرالزمان رباخواري زياد مي‌شود اين نيست که پس ما هم رباخواري بکنيم نه اتفاقا برعکس در روايات ما تاکيد مي‌شود که در اين دوران افرادي هستند قلب هايشان محکم است ايمانشان استوار است آماده مي‌کنند آمدن امام را يخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيوَطِّئونَ لِلمَهدي سُلطانَه (كنز العمال، ح 38657) اين‌هايي که عرض مي‌کنم اين برداشت نشود. نه کار زشت زشت است کار خوب هم خوب است خبيث خبيث است طيب طيب است سيئه سيئه است حسنه حسنه است. اما از روايات استفاده مي‌شود اين روايات نسبتا در کتب معتبر آمده است شايد موردي يکي دو مورد سندشان ضعيف باشد ولي مجموعه‌ي روايات ما را به اين رهنمون مي‌کند در دوران آخرالزمان و فقدان امام از نظر فيزيکي در بين مردم يک سري دگرگوني‌هايي در جامعه اتفاق مي‌افتد که ائمه‌ي ما براي اين دوران اشک ريخته اند ندبه کرده اند و براي اين دوران توصيه کرده اند به مردم. مثلا فلان دعا را بخوانيد، با علما ارتباط داشته باشيد، در شهرها مثلا فلان منطقه زندگي مي‌شود. چون ديدن داري سخت مي‌شود. تغيير ارزش‌ها ايجاد مي‌شود. مثل اين مي‌ماند که شما الآن بگوييد مثلا در دوران سال 1420 هواي تهران آلوده تر مي‌شود آيا اين به اين معنا است که شما هواي تهران را آلوده بکنيد؟ نه اگر کسي سي سال پيش مي‌گفت که در سال 95 که الآن ما هستيم در تهران ترافيک سنگيني خواهد شد اين معنايش اين نبود که ما هم يک ماشين بياوريم به ترافيک اضافه بکنيم نه توصيف مي‌کند که با اين شرايطي که پيش مي‌رود اين اتفاق پيش مي‌افتد و الا همين الآن هم در همين شرايط ترافيک و آلودگي يک کسي در هواي خوب زندگي بکند در روستايي خانه‌اي داشته باشد اين استرس‌ها را نداشته باشد. اگر اطبا مي‌گويند استرس بيماري‌هاي روحي افسردگي در مردم زياد شده اين‌ها توصيف مي‌کنند نمي خواهند بگويند شما افسردگي داشته باش استرس داشته باشد. نکته‌ي دوم خود اين توصيف يک خط به متدينين مي‌دهد و آن اين که شما اين کار‌ها را نکنيد شما پرهيز بکنيد شما ماشين برندار بيا بيرون شما اگر قلبت ناراحت است در اين هوا بيرون نيا شما اگر دغدغه‌ي ايمان داري دغدغه‌ي قيامت و اولاد داري در اين بازار آشفته‌اي که ما الآن توصيف مي‌کنيم ورود پيدا نکن لذا من در پنج شش قسمت اين دگرگوني‌ها را به سرعت خدمت بينندگان عرض مي‌کنم. اول دگرگوني در زندگي فردي مردم است يعني اشخاص و خود شخص. اين روايت در کافي مرحوم کليني است فرمود آن دوران و َرَأَيتَ الرَّجُلَ اِذَا مَرَّ بِهِ يَوْمٌ وَلَمْ يَکْسِبْ فِيهِ الذَّنبَ العَظِيمَ مِنْ فُجُورٍ اَوْ بَخْسِ مِکْيالٍ اَوْ مِيزانٍ اَوْ غِشيَانِ حَرامٍ اَوْ شُرْبِ مُسْکِرٍ کَئيباً حَزِيناً (کافي، ج8، ص40) يک دوراني مي‌آيد که اگر يک کسي آن روز گناه نکرده باشد يک خطايي نکرده باشد يک کلاهي سر مردم نگذاشته باشد ناراحت است مي‌گويد ئه؟ نشد کلاه سر يکي بگذاريم. يعني افتخار مي‌کند به معصيت. به عبارت ديگر باليدن به گناه يک افتخار مي‌شود. نمونه‌ي ديگر که در من لا يحضره الفقيه شيخ صدوق است يَظْهَرُ في آخَرِ الزّمانِ و اقْتِرابِ السّاعَةِ - وَ هُوَ شرّ الازمِنَةِ - نِسْوَةٌ کاشِفاتٌ، عارياتٌ مُتَبَرِّجاتُ مِنَ الدِّينِ دَاخِلَاتٌ فِي الْفِتَنِ مَائِلَاتٌ إِلَى الشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ إِلَى اللَّذَّاتِ مُسْتَحِلَّاتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِي جَهَنَّمَ خَالِدَات (من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 390) يک نکته‌اي را هم بگويم بعضي از اين علائم بحث آخرالزمان است بعضي هايش هم آستانه‌ي قيامت هم است يعني در اين رابطه به هر حال دوراني که الآن ما در آن سپري مي‌کنيم را دارد توصيف مي‌کند. اين آخر الزمان است بدترين زمان‌هايي است زن‌هايي مي‌آيند در آن زمان زنان کشف حجاب مي‌کنند رو به عريان بودن پيش مي‌روند. زينت هايشان را آشکار مي‌کنند از دين خارج مي‌شوند شهوت راني زياد مي‌شود به عبارت ديگر منظور شهوت حرام است همين که الآن ما در جامعه مي‌بينيم متاسفانه گاهي رابطه‌ي جنسي حرام قبح ندارد اما حلال قبح دارد. اخيرا يک جلسه‌اي بوديم يکي از همين مسئولين شهر تهران مي‌گفت دوازده ميليون مجرد در کشور داريم. اين خيلي است در جلسه‌ي مقام معظم رهبري هم اتفاقا بوديم آن آقا به حضرت آقا نقل کردند در آن جلسه‌اي که حضرت آقا فرمودند در جلسه‌اي که گاهي ايشان دارند و افراد براي برنامه هايشان گاهي خدمت مي‌رسند ايشان فرمودند من سه چيز را رويش تاکيد دارم ازدواج آسان طلاق سخت و سلامت خانواده. و هر سه الآن برعکس است ازدواج سخت طلاق آسان است و سلامت خانواده به خطر افتاده غربي‌ها چيزي براي خانواده نگذاشتند ما کاري به آن نداريم آن‌ها اين فرهنگ را در کشورهاي ديني القا مي‌کنند آقا يکي از قواي انسان هم قواي جنسي است چه نيازي است انسان تشکيل خانواده بدهد اين يعني پاشيد قوام جامعه از هم ديگر اين خيلي نکته‌ي مهمي است من همين جا عرض بکنم عزيزاني که متولي امر سينما و فيلم هستند توجه به اين نکته بکنند که يک وقت خداي نکرده در دامن اين تبليغات نکنند.
شريعتي: يعني آن نوع نگاه و تفکر را آن قدر با زرق و برق نشان مي‌دهند يک وقتي ما ناخواسته ساز همان‌ها را کوک مي‌کنيم
دکتر رفيعي: بله آن ساز را حداقل کوک نکنيم. اين دگرگوني در صحنه‌ي فردي است اما در بخش دوم دگرگوني در ارتباط با مسئله‌ي دين است. دين يکي از ارکان است لا حياةَ إلّا بالدِّينِ، ولا مَوتَ إلّا بجُحودِ اليَقينِ (بحارالانوار، ج 74، ص 420) حيات انسان به دين است اين روايت از رسول گرامي اسلام است که باز مرحوم کليني در کافي آورده است سَيَأْتي عَلي اُمَّتي زَمانٌ لايَبْقي مِنَ الْقُرآنِ اِلاّ رَسْمُهُ وَلا مِنَ الاِْسْلامِ اِلاّ اِسْمُهُ يُسَمُّونَ بِهِ وَهُمْ اَبْعَدُ النّاسِ مِنْهُ مُساجِدُهُمْ عامِرَةٌ وَهِيَ خَرابٌ مِنَ الْهُدي (ثواب الاعمال، ص 253) زماني مي‌آيد که از قرآن رسم و خط هايش مي‌ماند و از اسلام فقط نامش مي‌ماند. نام مي‌برند و مردم از مفاهيم قرآن دور مي‌شوند فرمود دوراني مي‌رسد که مسجد‌ها آباد است اما از هدايت گري خالي است. الآن شما مسجد‌ها را مي‌بينيد خيلي شيک است خيلي مي‌رسند صحن و سرايش اما نقش هدايت گري بايد باشد. مسجد در زمان پيغمبر گرامي اسلام کانون هدايت بود کانون ازدواج بود کانون گسيل نيرو به جبهه بود کانون پاسخگويي به شبهات بود شبهه داشت طرف مي‌آمد مسجد. همسر مي‌خواست مي‌آمد مسجد مشکل مالي داشت مي‌آمد مسجد. مسجد يک کارکرد اين طوري داشت. باز روايت ديگري که اين روايت هم در منابع معتبري آمده است اين است که من از بحار جلد 71 نقل مي‌کنم فرمود يَأْتي عَلَي النّاسِ زَمانُ دينُهُمْ دَراهِمُهُمْ وَهَمُّهُمْ بُطُونُهُمْ (مستدرک الوسائل، ج 11، ص 379) دين مردم مي‌شود پولشان. براي پول حاضر است صد قسم بخورد صد حقه بازي بکند همه‌ي همتشان مي‌شود شکم. يعني دين در واقع يک حالت حاشيه‌اي پيدا مي‌کند. اين تعبير در نهج البلاغه است نهج البلاغه کتاب با سند هزار ساله است از سيد رضي منابع اش هم از زمان حضرت امير جمع آوري شده است خطبه‌ي 103 فرمود اَيُّهَا النّاسُ! سَيَأْتي عَلَيْکُمْ زَمانٌ يُکْفَأُ فيهِ الاِْسْلامُ، کَما يَکْفَأُ الاِناءُ بِما فيهِ (نهج البلاغه، خطبه 103) زمان زماني بر شما مي‌گذرد که تعبير حضرت اين است که فرمود که اسلام چنان ظرفي که واژگون مي‌شود واژگون مي‌شود شما الآن اين ظرف را واژگون بکنيد هرچه آب دارد مي‌ريزد يعني محتواي دين از بين مي‌رود و يک پوسته و نامي از دين مي‌ماند. همين جا باز در پرانتز اين را بگويم همه‌ي اين حرف‌هايي که مي‌زنيم اتفاقا عکسش هم گفتند گفتند مردماني در اين دوران هستند ايمانشان محکم است نمازشان چنين است لقمه‌ي حرام در زندگي شان نيست حفظ دين مثل نگهداري آتش در کف دست است واقعا نگه داري مشکل است اين عبارت را شيخ صدوق در جلد چهارم من لا يحضره الفقيه دارد که پيغمبر گرامي اسلام به حضرت علي عليه السلام فرمودند يَا عَلِيُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَي بَيَاض‏ (من لا يحضه الفقيه، ج 4، ص 366) بينندگان اين روايت را دقت بکنند عجيب ترين و شگفت آور ترين مردم از نظر ايمان و بزرگ ترين آن‌ها از نظر يقين مردمي هستند که در آخر الزمان هستند به پيغمبر متصل نبودند نديدند و امامشان هم محجوب است در پس پرده‌ي غيبت است سواد يعني خط نوشته بياض يعني کاغذ به يک سلسله نوشته‌هايي روي صفحه‌ي سفيد ايمان آوردند ما اين طور هستيم الآن شما باز مي‌کنيد مرحوم کليني در کافي اين را گفته امام زمان که براي شما نفرموده. يا مي‌گوييد مثلا فرض کنيد با دقت حضرت علي در نهج البلاغه به جمع آوري سيد رضي. همه‌ي ما الآن ايمانمان از روي نوشته‌هاي روي کاغذهاست حضرت دارد مدح مي‌کند اين افراد را افرادي که به پيغمبر ملحق نبودند امامشان هم در پس پرده‌ي غيبت بوده است اما در واقع اين ويژگي و خصوصيت در آن‌ها يافت مي‌شود. پس يکي فردي را گفتيم يکي در بخشدين بخش سوم در صحنه‌ي اجتماع است سياسي يا روابط اجتماعي اسمش را بگذاريد باز جابر بن عبدالله انصاري نقل مي‌کند رسول خدا فرمود خْرِجُ اللهُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ - عليه السّلام - تِسْعَةً مِنَ الْأئِمَّةِ اُمَناءَ مَعْصُومُونَ مِنّا مَهْدِيُّ هذِهِ الْأُمَّةِ إذا صارَتْ الدُّنْيا هَرَجاً و مرجاً وَ تَظاهَرَتْ الْفِتَنُ وَتَقَطَّعَتِ السُّبُلُ (أنوار البهيه، ص 174) مهدي امت از ماست وقتي که دنيا هرج و مرج مي‌شود يعني همه چيز به هم مي‌ريزد و فتنه‌ها آشکار مي‌شود و امنيت‌ها سلب مي‌شود شما الآن دنيا را ببينيد؟
شريعتي: چه زيبا و دقيق روزگار امروز ما را توصيف کردند.
دکتر رفيعي: بله حتي يک روايتي من اين جا ديدم که فرمود اين روايت هم در الغيبة مرحوم نعماني است که اِخْتِلاَفُ اَهْلِ الشَّامِ بَيْنَهُمْ (بحارالانوار، ج 52، ص 233) اهل شام که سوريه‌ي امروز باشد اختلاف‌هايي که در آن جا در ميان مردم آشکار مي‌شود. حتي در بعضي از روايات خروج پرچم‌هاي سياه هم اشاره شده است. اين جا را مي‌خواهم عرض بکنم اين روايتي که دارم از جابر مي‌خوانم فرمود مهدي ما آن زمان ظهور مي‌کند که امنيت‌ها سلب مي‌شود و بعضي به بعضي هجوم مي‌آورند غارت مي‌کنند کشورها را چپاول مي‌کنند. وَأَغَارَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ ، فَلا كَبِيرَ يَرْحَمُ صَغِيرًا ، وَلا صَغِيرَ يُوَقِّرُ كَبِيرًا (کفاية الاثر، ص 62) بزرگ به صغير به بچه رحم نمي کند، کوچک احترام بزرگ تر را حفظ نمي کند، در چنين زماني مهدي ما که نهمين از نسل امام حسين است ظهور مي‌کند ببينيد من باز روي اين نکته تاکيد مي‌کنم اين‌ها دارد بيان مي‌کند يک چنين اتفاقاتي خود به خود با اين ظلم و ستمگران و اين حکومت‌هاي غارتگر به اين جا مي‌رسد اما هر کس توانست در اين وادي خودش را حفظ بکند اين هنر است و لذا وقتي خدمت امام مي‌رسند بعضي‌ها مي‌گويند حالا چه کار کنيم مي‌فرمايد مثلا دعاي غريق بخوانيد رَضِيتُ بِاللهِ بخوانيد اَللهُمَّ عَرِّفنِي نَفسَک بخوانيد دعاي تمجيد که در مفاتيح است بخوانيد دعاي خيلي قشنگي است که خداوند خودش را آن طوري تعريف و مدح مي‌کند. يا مثلا بينديشيد. اين هم خيلي مهم است مَن کانَ عاقلاً خُتِمَ لَهُ بالجنّةِ (ثواب الأعمال، شيخ صدوق، ص??) هر کس با انديشه و فکر جلو رود عاقبتش به بهشت ختم مي‌شود أَعْقَلُ النَّاسِ أَنْظَرُهُمْ فِي الْعَوَاقِب (تصنيف الغرر، ص 52) عاقل ترين مردم کسي است که هر کاري را مي‌خواهد بکند پايان و فرجامش را بسنجد لذا در همين دوران اتفاقا و جالب است که ياران حضرت حجت در همين دوران بايد آماده شوند نه 313 نفر. اين 313 نفر کابينه هستند حلقه‌ي اول هستند امام زمان ده‌ها هزار نيرو از ميان همين جمعيت مي‌خواهد که کمک بکنند حکومتش ايجاد شود رزمنده‌هاي سپاهش باشند ما الآن مي‌بينيم شما در اين شهدايمان وصيت نامه هايشان همين الآن عزيزاني که مدافع هستند دارند جانشان را مي‌دهند و اصلا آدم يک چيزهايي گاهي از انفاق‌ها از کمک‌ها مي‌شنود که واقعا فکر مي‌کند که اين زمان اين آدم اگر پيغمبر اکرم هم حضور داشت اگر حضرت امير هم حضور داشت اين تعبير من شايد ناقص باشد ولي او بهتر از اين نمي توانست باشد يعني شما در همين زمان آيت الله بهجت‌ها قاضي طباطبائي‌ها رشد کردند و اين‌ها حجت هستند. اين هم يکي ديگر از نکاتي که است. بعضي از توصيف‌ها هم توصيف‌هاي دروني است. يعني قلبي است يعني وضعيت دروني مردم است. مثل اين روايت که مي‌گويد در چنين دوراني قَدْ طَالَ هَذَا الْأَمْرُ عَلَيْنَا حَتَّي ضَاقَتْ قُلُوبُنَا وَ مِتْنَا کَمَداً (الغيبة، ص 181) قلب‌ها سينه‌ها تنگ مي‌شود و حالت خستگي به مردم رخ مي‌دهد. اين‌ها توصيف آخرالزمان است حالا وظيفه‌ي مردم در اين شرايط سخت چطور است بايد برويم در بحث غيبت صغرا و غيبت کبرا و بعد وظايفي که مردم در زمان غيبت کبرا دارند و نحوه‌ي حفظ دينشان و اعتقاداتشان را ان شاء الله بعدا عرض خواهيم کرد.
شريعتي: يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ آقاي دولابي مي‌فرمودند که يک سوار قبل از اين که بيايد از دور آن گرد و خاک را ما مي‌بينيم اين توصيفات و آن گرد و خاکي که در عالم است نويد بخش روزهاي خوب آمدن است که ان شاء الله همه مان در روزگار آمدن باشيم. مشرف مي‌شويم به ساحت نوراني قرآن کريم صفحه‌ي 219 را تلاوت مي‌کنيم آيات 89 تا 97 سوره‌ي مبارکه‌ي يونس
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ?89? وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ ?90? آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ?91? فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ?92? وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ?93? فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ?94? وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ ?95? إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ ?96? وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ?97?
ترجمه:
[خدا] فرمود: دعاي شما دو نفر پذيرفته شد؛ بنابراين [در ابلاغ پيام خدا] پابرجا واستوار باشيد واز روش کساني که جاهل و نادانند، پيروي نکنيد. (??) وبني اسرائيل را از دريا گذرانديم، پس فرعون و لشکريانش آنان را از روي ستم وتجاوز دنبال کردندتا هنگامي که بلاي غرق شدن، او را فروگرفت، گفت: ايمان آوردم که هيچ معبودي جز همان که بني اسرائيل به او ايمان آوردند، نيست و من از تسليم شدگان [در برابر فرمان‌هاي حق] هستم. (??) [به اوگفته شد:] اکنون [که به نابودي خود يقين داري و زمان بازگشت به خدا سپري شده ايمان مي‌آوري؟!] در حالي که پيش از اين عصيان مي‌ورزيدي و از تبهکاران بودي؟ (??) پس امروز تو را با بدن بي جانت نجات مي‌دهم [وبر بلندايي از ساحل دريا مي‌گذارم] تا براي آيندگانت نشانه‌اي [از قدرت ما و زبوني و خواري گردنکشان] باشي؛ و يقيناً بسياري از مردم از نشانه‌هاي ما بي خبرند. (??) به راستي ما بني اسرائيل را در جايگاهي [خوش آب و هوا و منطقه‌اي سرشار از نعمت ها] جاي داديم و به آنان از انواع روزي‌هاي پاکيزه، روزي بخشيديم [ولي آنان در نبوّت موسي و در دين خدا روي به اختلاف آوردند]؛ و اختلاف نکردند مگر پس از آنکه دانش [به حقايق و معارف] براي آنان آمد؛ يقيناً پروردگارت روز قيامت ميان آنان درباره آنچه در آن اختلاف مي‌کردند، داوري خواهد کرد. (??) و [به فرض محال] اگر از آنچه بر تو نازل کرديم در شک و ترديدي، از آنان که پيش از تو کتاب [آسماني] مي‌خواندند بپرس [کتابي که نزول قرآن را از سوي خدا خبر داده] تا روشن شود که حق از سوي پروردگارت به سوي تو آمده؛ بنابراين از ترديدکنندگان مباش. (??) و هرگز از کساني مباش که آيات ما را تکذيب کردند که از زيانکاران خواهي شد. (??) مسلماً کساني که عذاب پروردگارت بر آنان محقق و ثابت شده، ايمان نمي آورند. (??) گرچه همه نشانه‌ها و معجزه‌ها براي آنان بيايد تا آن زمان که عذاب دردناک را ببينند [که آن هنگام ايمان آوردنشان هيچ سودي نخواهد داشت.] (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: پيامک برنامه 20000303 است مي‌توانيد نظرات انتقادات پيشنهادات و سوالاتتان را براي ما ارسال بکنيد. ان شاء الله راهگشا باشد براي ادامه‌ي برنامه. اشاره‌ي قرآني را بفرماييد و بخش دوم گفتگويمان منور به نور حضرت علي اکبر باشد
دکتر رفيعي: اين آيات اشاره به عبور حضرت موسي عليه السلام از دريا و غرق شدن فرعون و لشکرش است. جالب است مي‌فرمايد آن لحظه‌اي که غرق قطعي شد و فرعون ميان آب‌ها گير کرد «قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ» گفت من ايمان آوردم حق هماني است که حضرت موسي و بني اسرائيل پذيرفتند «وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ» پس بدترين آدم‌ها هم ممکن است به يک نقطه‌اي برسند که بفهمند اشتباه کردند منتها در بعضي روايات داريم بعضي از انسان‌ها گاهي آن قدر پرونده شان سياه مي‌شود که ذَنبٌ لَا يُغفَر ديگر گاهي قابل آمرزش نيست اگر لکه‌اي روي پارچه‌ي سفيدي بيفتد ممکن است بشوييد قابل استفاده شود اما آن قدر لکه روي لکه روغن روي روغن باشد که مي‌گويند بيندازيد دور قابل استفاده نيست خدا به فرعون مي‌گويد ديگر فايده‌اي ندارد الآن که داري نابود مي‌شوي ايمان آوردي. بعضي‌ها مي‌گويند مگر نمي گويند تا لحظه‌ي آخر؟ بله به شرطي که انسان توجه پيدا بکند خودش برسد اما اين که آب دارد او را مي‌برد و الآن بناست من خفه شوم پس بگويم ايمان آوردم اين ايمان ايمان از روي اختيار نيست و ارزشي ندارد. خداوند تبارک و تعالي در روايت داريم جوان را خيلي دوست دارد مخصوصا جواني که دو ويژگي دارد يکي عابد است يکي تائب است عابد که معلوم است چرا تائب؟ چون جوان ممکن است پايش بلغزد حس غريزه‌ي معصيت دارد اگر زود توبه کرد خدا هم زود از او مي‌گذرد و يکي از چيزهايي که در جواني خدا خيلي دوست دارد سفارش شده جواني است که با قرآن انس دارد در روايت داريم شاب و جواني که با قرآن بدنش انس پيدا بکند اين خودش يکي از امتيازات است و موجب عاقبت به خيري مي‌شود ياران حضرت مهدي هم همه شان از جوان‌ها هستند پيغمبر گرامي اسلام هم در يک نقلي دارد فرمود وقتي خدا من را مبعوث کرد اول جوان‌ها به من بله گفتند إنَّ اللّه َ بَعَثَني بَشيرا ونَذيرا فَحالَفَنِي الشُّبّانُ وخالَفَنِي الشُّيوخُ ((کتاب‌الحديث، ج ?، ص ???) جوانان با من بيعت کردند يکي از اشکال‌هايي هم که ابوسفيان به پيغمبر مي‌گرفت مي‌گفت خَرَجَ فِينَا رَجُلٌ يُدّعي أَنَّهُ رَسُولُ الله سفّه اَحلَامَنَا و سبّ آلهتنا، و افسد شباننا، و فرّق جماعتنا (بحارالانوار، ج 8، ص 19) اين مرد جوانان ما را به فساد کشيده فسادي که او مي‌گفت. من به بهانه‌ي ميلاد حضرت علي اکبر به همه‌ي بينندگان مي‌گويم نه جوانان چون بينندگان ما اقشار مختلفي هستند به عنوان عيدي عرض مي‌کنم که اين حرفي که در مورد حضرت علي اکبر زده شده است بي نظير است که ايشان خَلق اش خُلق اش و منطق اش شبيه پيغمبر بود. خَلق يعني چهره ظاهرا اين طور استفاده مي‌شود که شباهت ايشان به پيغمبر از امام حسين بيشتر بوده است لذا خود امام حسين هم مي‌گويد هر وقت دلمان به پيغمبر تنگ مي‌شد به علي اکبر نگاه مي‌کرديم. ما داشتيم کساني که شباهت‌هايي به پيغمبر داشتند مثلا حضرت حجت را داريم يا حضرت زهرا را داريم که وقتي راه مي‌رفتند راه رفتنشان مثل پيغمبر بود حضرت زينب وقتي سخنراني کرد در دروازه‌ي شام گفتند گويا حضرت علي سخن گفت. اين خَلق. خُلق يعني اخلاق منطق هم به معناي گفتار يا انديشه. ما هم مي‌توانيم خُلقا به پيغمبر شبيه شويم يا نه راه را بسته اند و فقط علي اکبر و امام حسن؟ من مي‌خواهم بگويم خلق را نمي توانيم هر کدام از ما قيافه‌اي داريم اين صورت است اما سيرت مي‌شود خُلق مي‌شود. بعضي از اوقات وقتي ما از معصومين يا فرزندانشان تعريف مي‌کنيم بعضي‌ها فکر مي‌کنند اين‌ها را بايد گذاشت در عرش و نشست روي فرش و فقط نگاهشان کرد نه قرآن اين را نمي گويد مي‌فرمايد «لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/ 21) درست است پيغمبر خيلي بالاست ولي شما هم به او اقتدا بکنيد حضرت امير مي‌فرمايد به پيغمبر تاسي بکنيد. من با اين مقدمه مي‌خواهم يک روايتي را بخوانم که پيغمبر خدا رو کرد به اصحاب فرمود به شما بگويم کدام يک از شما از نظر خُلق به من شباهت داريد؟ پس اين شدني است گفتند بله فرمود اگر کسي چهار ويژگي داشت از نظر خُلقي به من شباهت دارد. ببينيد بحث نماز و روزه و حج و اين‌ها نيست فرض اين است که يک نماز خوان يک روزه بگير يک آدم متدين يک آدم مذهبي را پيغمبر خطاب مي‌کند چون رو کرد به اصحاب در مسجد اين روايت در تحف العقول است أَ لا اُخبِرُكُم، بِأَشبَهِكُم بى خُلقا؟ قالَ: بَلى يا رَسولَ اللّه‏ِ قالَ: أَحسَنُكُم خُلقا، و َأَعظَمُكُم حِلما، و َأَبَرُّكُم بِقَرابَتِهِ و َأشَدُّكُم مِن نَفسِهِ إِنصافا (من لا يحضره الفقيه ج 4 ، ص 370) البته اين روايت شبيه هم دارد چند تا. منتها من اين نقلش را عرض مي‌کنم ان شاء الله اين چهار تا را بگويم. بگويم چه کسي از نظر اخلاقي به من شباهت دارد؟ گفتند بله فرمود آن کسي که خوش اخلاق تر است هزينه ندارد خوش اخلاقي. خوش اخلاقي عمر را طولاني مي‌کند رزق را زياد مي‌کند آدم را محبوب مي‌کند از صراط عبور مي‌دهد پرونده‌ي اعمال را سنگين مي‌کند رايگان هم است. بعضي‌ها ذاتا خوش اخلاق هستند مثل جناب عالي بعضي‌ها هم اگر نيستند خوش اخلاقي را تمرين بکنند. آقاي شريعتي ببينيد ما بخواهيم يکي را خيلي تعريف بکنيم مي‌گوييم شب زنده داري و روزه داري صائم و قائم. حديث مي‌گويد إِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ يَبْلُغُ بِصَاحِبِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ (اصول كافى، ج 3، ص161) خوش اخلاقي انسان را به درجه‌ي صائم و قائم مي‌رساند. خود پيغمبر اين طور بود خاندان حاتم طايي به اخلاق پيغمبر جذب شدند مسلمان شدند اکثر افرادي که مسلمان شدند نيامدند از پيغمبر برهان براي خدا شناسي بخواهند معجزه بخواهند چرا بودند کساني که مي‌خواستند سنگريزه حرف بزند درخت حرکت بکند، ولي غالب نبودند. الآن هم در اين کوچه خيابان‌ها چپ و راست مي‌نويسند استرس نداشته باشيد افسرده نباشيد ناراحتي روحي نداشته باشيد همه‌ي اين‌ها يعني خوش اخلاق باشيد و متاسفانه بعضي از من عذر مي‌خواهم از همه‌ي عزيزان مذهبي مان بعضي از اصلا مال اين کشور نه پشت کوه قاف بعضي از متدينين ما يعني نمازشان نماز شبشان به قول يک آقايي حاشيه‌ي مفاتيحشان روزه هايشان ترک نمي شود اما در خانه بد اخلاق هستند به من مي‌آيند مي‌گويند همين آقايي که خيلي هم اهميت مي‌دهد ببين وقتي خانه مي‌آيد زن و بچه واقعا احساس مي‌کنند عزرائيل وارد شده است. البته حضرت عزرائيل که ملک مقرب خداست. آن طوري که براي بد‌ها ظاهر مي‌شود. و الا عزرائيل ملک مقرب خداست. يا بعضي از خانم‌ها آقايانشان مي‌گويند مخصوصا سن که بالا مي‌رود به تعبير من جاي پاها که ديگر محکم مي‌شوند مي‌دانند بايد زندگي بکنند بيست سي سال گذشته بدخلقي‌هايي که بعضي زن‌ها در زندگي دارند کانون خانواده را سرد مي‌کنند مرد انگار سيبل تير ندازي برخوردهايشان مي‌دانند مثل اين که همه‌ي مشکلات در ورود به او بايد به او برخورد بکند اين‌ها خوب نيست اين که روايت داريم اگر زني به مردش بگويد من در خانه‌ي تو خير نديدم نماز و روزه‌اي که آن روز خوانده و گرفته هبط مي‌شود اين‌ها نکات دقيقي است. اول حسن خلق است دوم کسي که بزرگ ترين حلم را داشته باشد من حلم را معنا مي‌کنم. گاهي در جامعه در يک شرايط برخورد قرار مي‌گيريم يعني با ما برخورد مي‌شود حديث هم داريم اتفاقا فرصت نيست بخوانم که حلم جايش اين جاهاست. مثلا شما راست مي‌گويي به تو مي‌گويند دروغ مي‌گويي. شما حقت را مي‌خواهي مي‌گويند حقت نيست شما عزيز بودي الآن ذليل شدي تا ديروز رئيس بودي امروز تو را برداشتند اين‌ها روايت است اَلحِلمُ سِراجُ اللّه الْحِلْمُ يَدُورُ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً فَيُذَلَّ أَوْ يَكُونَ صَادِقاً فَيُتَّهَمَ أَوْ يَدْعُوَ إِلَى الْحَقِّ فَيُسْتَخَفَّ بِهِ أَوْ أَنْ يُؤْذَى بِلَا جُرْمٍ أَوْ أَنْ يَطْلُبَ بِالْحَقِّ فَيُخَالِفُوهُ فِيهِ فَإِذَا آتَيْتَ كُلًّا مِنْهَا حَقَّهُ فَقَدْ أَصَبْتَ (بحارالانوار، ج 68، ص 422) روايت مي‌گويد جاي حلم چند جاست چطور شجاعت جايش ميدان جنگ است حلم مال آن جايي است که شما يک جايي تحقير مي‌شويد يا توهين مي‌شويد فشار که مي‌آيد آن جا خودت را کنترل بکن به اين مي‌گويند حلم لذا فرق حلم با صبر در اين است. صبر در مصيبت است حلم در خشم و توهين است امام سجاد فرمود دو جرعه را فرو بدهيد نگذاريد بيرون بيايد پايين بدهيد يکي جرعة مِنْ أَحَبِّ السَّبِيلِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جُرْعَتَانِ‏ جُرْعَةُ غَيْظٍ تَرُدُّهَا بِحِلْمٍ وَ جُرْعَةُ مُصِيبَةٍ تَرُدُّهَا بِصَبْرٍ (کافي، ج 2، ص 110) آن مصيبت را فوران مصيبت را با صبر کاهش بدهيد فوران خشم را با حلم کاهش بدهيد. حلم صفت خداست چندين بار در قرآن است در شب‌هاي احيا مي‌گوييم يَا حَلِيما لا يَعْجَلُ (دعاي جوشن کبير) تو حليم هستي عجله نمي کني بيني و بين الله اگر خدا مي‌خواست مثل ما با گناه کار برخورد بکند چيزي در کره‌ي زمين نمي ماند. پس دوم حلم. حلم همان است که آقا آمده به امام سجاد توهين کرده مي‌گويند توهين کرد فرمود چه کنم گفتند جوابش را بدهيد فرمود برويم آمدند مقابل همان آقايي که توهين کرده فرمود آقاي عزيز شما الآن هر چه خواستي به ما گفتي إنْ كُنْتَ صَادِقًا فِيمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَهَ أَنْ يَغْفِرَلِي‌؛ وَ إنْ كُنْتَ كَاذِبًا فِيمَا تَقُولُ فَاللَهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَ لَكَ اگر راست گفتي خدا ما را ببخشد اگر دروغ گفتي خدا تو را ببخشد و برگشت. اين هم دوم است مخصوصا شرايط امروز حلم بيشتري مي‌خواهد ماشين‌ها مي‌آيند بيرون يکي ترافيک ايجاد مي‌کند يکي بد پارک کرده يکي جمله‌اي مي‌گويد سوم داريم کساني را مي‌گوييم که به پيغمبر شبيه هستند کسي که به خويشاوندانش بيشتر برسد. اين قرآن است اول سوره‌ي نساء آيه‌ي 1 مي‌فرمايد «وَاتَّقُوا اللَّـهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» (نساء/ 1) ارحام را کنار خدا آورده است مي‌گويد مردم تقوا داشته باشيد در مورد خدايي که سوال مي‌شويد از او و در مورد ارحام. رحم خيلي مهم است پدر و مادر و برادر و خواهر. الآن روز جوان است امروز در آستانه‌ي نيمه‌ي شعبان هستيم واقعا اگر افرادي قهر هستند اختلاف دارند الآن وقتش است ببينيد شما حليمه‌ي سعديه وارد شده پيغمبر بلند شده تمام قد عبا را پهن کرده زير پايش. مادرش است. مادر رضاعي اش است چند ماه به او شير داده آن وقت مادري که گاهي بيست سي سال براي اين جوان زحمت کشيده بعضي‌ها داد مي‌زنند سر مادر. در شنونده‌ها و بيننده‌هاي ما نيستند همان پشت کوه قاف هستند. خيلي بد است عمرشان بي برکت مي‌شود. آثار وضعي در زندگي شان دارد يا برادر ببينيد آقاي شريعتي اين‌ها نکات دقيقي در اسلام است فاصله‌ي امام حسن و امام حسين مگر چند سال است؟ از يک سال کمتر است چون اگر در همين تقويم نگاه بکنيم امام حسن نيمه‌ي رمضان است امام حسين سوم شعبان است حالا کمتر هم گفتند ولي خيلي اين‌ها با هم فاصله‌ي سني ندارند اما نوشتند امام حسين هيچ گاه جلوي پاي امام حسن راه نمي رفت يعني جلوتر از او جايي که امام حسن بود امام حسين تکلم نمي کرد فقير آمد در مسجد ديه به گردنش آمده بود. مثل حالا بيمه که نبوده بايد کمک مي‌کردند رفت خدمت امام حسن گفت ديه به گردنم است دين دارم آقا پانصد درهم به او داد رفت خدمت امام حسين آقا چهارصد و نود درهم به او داد. ده درهم براي امام حسين مهم نيست که ايشان هم پانصد تا مي‌داد اين يعني چه؟ يعني احترام برادر بزرگ تر من يک مرحله آمدم پايين تر رفت سراغ عبدالله جعفر چهارصد و هشتاد درهم داد. دکتري باش مهندسي باش آيت اللهي باش برادر بزرگ ترت است احترام واجب است لازم است خيلي کمرنگ شده است يعني ايشان چون مثلا متخصص است پزشک است يا نه آيت الله است نه استاد دانشگاه است در هر شغلي چون ما يک شغلي را که مثال مي‌زنيم به بعضي از اقشار بر بخورد هر شغلي باشد شما فوق ليسانس هستي ايشان ليسانس است ولي او از شما بزرگ تر است. هر جايي که هستيم. بعد همين طور ساير بستگان. چهارم کسي که انصاف را نسبت به خودش رعايت بکند. انصاف با عدل فرق مي‌کند عدل يعني به هر کسي به اندازه‌ي استحقاقش بدهي. الآن در يک کلاسي کسي که درس خوانده مي‌شود بيست يکي نخوانده مي‌شود دو اين عدل است اما گفتند در هر کلاس يکي يک کيک به دانش آموزان بدهيد اين را بايد به همه مساوي بدهيم کاري به درس خوان و غير درس خوان ندارد اين انصاف است انصاف از نصف مي‌آيد يعني تساوي انصاف مال حقوق اجتماعي است هر چه براي خودت مي‌پسندي براي مردم بپسند براي خودت نمي پسندي براي مردم نپسند رسول خدا فرمود شبيه ترين شما به من از نظر خلق که اشبه الناس چه کسي بوده؟ حضرت علي اکبر که روز ميلادش است کساني هستند که خوش اخلاق باشند حليم باشند به خويشاوندان برسند انصاف را رعايت بکنند. اين فرمول چهار ماده‌اي است حرف خوب خيلي است عمل مهم است اين که انسان اين‌ها را به کار ببندد و عمل بکند.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.