برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پيغمبر اکرم صلوات الله عليه در قرآن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 15-02-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شعر اگر از تو نگويد همه عصيان باشد *** زنده در گور غزلهاي فراوان باشد
نظم افلاک سراسيمه به هم خواهد ريخت *** نکند زلف تو يک وقت پريشان باشد
سايهي ابر پي توست دلش را مشکن *** مگذار اين همه خورشيد هراسان باشد
مگر اعجاز جز اين است که باران بهشت *** زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نيازي ست به اعجاز، نگاهت کافي ست *** تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفهي خلقت عالم تنها *** راز خنديدن يک کودک چوپان باشد
چه کسي جز تو چهل مرتبه تنها مانده *** از تحير دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در اين شعر محمد *** نامت از وزن برون رفت در اين شعر محمد
شأن نام تو در اين شعر و در اين دفتر نيست *** ظرف و مظروف هم اندازهي يکديگر نيست
از قضا رد شدي و راه قدر را بستي *** رفتي آن سوتر از انديشه و در را بستي
رفتي آنجا که به آن دست فلک هم نرسيد *** و به گرد قدمت بال ملک هم نرسيد
عرش از شوق تو جان داده کمي آهسته *** جبرئيل از نفس افتاده کمي آهسته
پشت افلاک به تعظيم شکوهت خم شد *** چشم تو فاتح اقليم نميدانم شد
آنچه ناديده کسي ديدي و برگشتي باز *** سيب از باغ خدا چيدي و برگشتي باز
شاعر اين سيب حکايات فراوان دارد *** چتر بردار که اين رايحه باران دارد
شريعتي: سلام عرض ميکنم خدمت شما خوشحال هستيم در کنار شما هستيم افتخار داريم در خدمت آقاي دکتر رفيعي باشيم به رسم چهارشنبهها سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد
دکتر رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز مبعث پيغمبر گرامي اسلام که عيد بسيار بزرگي است و به يک معنا منشأ همهي عيد هاست اگر ميعث نبود طبعا غدير و قربان و 13 رجب و ساير مناسبتها هم نبود فطر و قربان و همهي اينها در پرتو اين بعثت عظيمي است که امشب اتفاق افتاد دعا هم ميکنم همين اول برنامه ان شاء الله آن بعثت نهايي که ظهور آقايمان حجت بن الحسن است تحقق پيدا بکند و اين آغاز با آن فرجام به نتيجه برسد تبريک ويژهاي داريم به همهي سادات فرزندان حضرت زهرا و پيغمبر اکرم سلام الله عليهما ان شاء الله که اين عيد بر همه شان و بر همهي عزيزان و مسلمانان مبارک باشد
شريعتي: ان شاء الله. به تعبير حاج آقاي ميرباقري بعثت اتفاق بسيار بزرگي است که بسياري از حجابها به واسطهي نور نبي اکرم برداشته شد بهترينها در اين ايام نصيبتان باشد برنامهي امروز ما رنگ و بوي نبي مکرم اسلام را خواهد داشت در آيينهي قرآن کريم
دکتر رفيعي: چون طبق نقلها امروز سالروز وفات حضرت ابوطالب عليه السلام هم است بيست و ششم رجب اين شخصيت هم ميدانيد که اصلا نامش در کنار پيغمبر و تاريخ پيغمبر خيلي مطرح است و مدافع سرسخت رسول خدا بود و مظلوم هم واقع شده در جهان اسلام اين شخصيت و حضرت خديجه و حضرت حمزه که همين جا من تاکيد ميکنم اين سه شخصيت را ان شاء الله بيشتر عنايت بکنيم و ياد بکنيم از آن ها. حضرت ابوطالب عليه السلام شخصيتي است که گفتند ايمانش را اگر در يک کفهي ترازو بگذارند و ايمان همهي مردم در يک کفهي ديگر بگذارند ايمان ايشان ترجيح دارد به دليل اين که هم مومن بر پيغمبر اکرم بود و هم ايمانش را مخفي ميکرد که بتواند از رسول خدا دفاع بکند و حمايت بکند به روح و روان اين شخصيت بزرگوار و فرزند بزرگوارش حضرت علي عليه السلام هم درود ميفرستيم اما در ارتباط با رسول خدا بهترين مصدر و بهترين منبع خود قرآن است بالاخره اولين مخاطب اين قرآن پيغمبر است سورهاي به نام پيغمبر در اين قرآن است دهها بار خدا در اين قرآن پيغمبر را مورد خطاب قرار داده يَا اَيُّهَا الرَّسُول، يَا اَيُّهَا النَّبي و آيات زيادي از قرآن اختصاص به اين موضوع پيدا کرده اتفاقا بعضي از عزيزان ما کتابهايي به اين عنوان نوشتند مثلا مرحوم آيت الله آسيد رضاي صدر برادر امام موسي صدر ايشان يک کتابي دارد محمد في القرآن ترجمه هم شده يعني پيغمبر در قرآن آياتي که در مورد رسول خدا است را جمع آوري کرده. حضرت آيت الله جوادي آملي در تفسير موضوعي شان که چندين مجلد است دو جلدش پيغمبر در قرآن است و اين را مورد بحث قرار دادند. نميرسيم همهي آيات را مرور بکنيم. من چهار محور را در آيات قرآن دربارهي پيغمبر اکرم اجمالا عرض ميکنم. يک باورهاي پيغمبر از ديدگاه قرآن. مطلب دومي که عرض ميکنيم صفات و ويژگيهاي پيغمبر اکرم است مطلب سوم رفتار و شيوهي تبليغ پيغمبر اکرم است و مطلب چهارم وظايف مردم در مقابل پيغمبر اکرم است. اول چيزي که هر شخصيتي را بارز ميکند باورها و اعتقاداتش است اينها مبنا است بارها در قرآن کريم داريم که پيغمبر به مردم بگو اين باور من است اين اعتقاد من است و بر اساس اين اعتقاد حرکت ميکنم و تخطي از اين اعتقاد هم نميکنم. چند تا مثال ميزنيم. پيغمبر ميفرمود کلمهي امرتُ را در قرآن ببينيد که چند بار تکرار شده «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّـهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ» (زمر/ 11) يکي از باورهاي من اين است که من بندهي خدا هستم و بايد خدا را عبادت بکنم و آن هم با اخلاص. پس همه چيز من براي خداست هدف بعثت من هدف تبليغ من هدف از تحمل رنج هايم که اين مطلب در آيات مختلفي آمده است «وَدَاعِيًا إِلَى اللَّـهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا» (احزاب/ 46) «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/ 125) پس اين يک باور است که پيغمبر يک واسطهاي است که آمده است مردم بت نپرستند مشرک نشوند موحد باشند خدا را عبادت بکنند باز باور ديگري که قرآن نقل ميکند بعضي هايش در سورهي شوري آمده پيغمبر بگو «فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّـهُ» (شوري/ 15) باور ديگر من اين است که من به آن چه که خدا فرو فرستاده ايمان دارم نه خودم کم ميکنم نه خودم اضافه ميکنم بلکه به آن چه که خدا فرستاده. باور به وحي باور به قرآن باور به پيامهاي آسماني دارم. باور ديگر «وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ» است به من فرمان داده شده که عدالت را در جامعه پياده بکنم. عدالت را به کار ببرم نکتهي مهم ديگري که آخر سورهي يوسف آمده است اين است که «قُلْ هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّـهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّـهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (يوسف/ 108) اين راه من است آمدم شما را به خدا دعوت بکنم باور ديگر من اين است که کار من با بصيرت و آگاهي است يعني تمام زوايايش روشن است بارها در اين برنامه گفتيم در اصول دين هر چقدر چرا ميخواهيد داشته باشيد اشکالي ندارد. چرا خدا چرا عالم چرا حکيم چرا نبوت چرا امامت اينها مجموعهاي از باورها است که قرآن کريم در آيات مختلفي به پيغمبر گرامي اسلام تاکيد ميکند که اينها را بگو. اينها اهداف حضرت است بگو به خدا دعوت ميکنم به عدالت دعوت ميکنم آگاهانه دعوت ميکنم ايمان به همهي انبياء دارم «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ» (بقره/ 285) ايمان دارم به هر چه که خدا از آسمان فرستاده است شما يک جا پيدا نميکنيد مثلا پيغمبر يک نبي را تختئه کرده باشد بگويد نه روش اش درست نبود. اينها همه ايمان دارند به انبياء قبل. حديثي از امام صادق عليه السلام ميخوانم آن طور که به ذهنم است از ايشان است فرمود إنَّ اللّه َ بَرَّأ محمّدا صلى الله عليه و آله مِن ثلاثٍ : أن يَتقوَّلَ علَى اللّه ِ ، أو يَنطِقَ عن هَواهُ ، أو يَتَكَلَّفَ (بحارالانوار، ج 2؛ ص 178) خداوند در نص قرآن پيغمبر را از سه چيز دور کرد يعني اين پيغمبر اين سه چيز را در زندگي اش ندارد مبراي از اين سه چيز است اولي اش اين است که هيچ وقت از روي هواي نفس سخن نميگويد آيهي قرآن است که قرآن ميفرمايد «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» (نجم/ 4-3) پس کسي حق ندارد پيغمبر را متهم بکند بگويد اين حرف را گفته ما قبول نداريم متاسفانه اين طور شد در قصهي غدير در سورهي معارج است علامه اميني هم نوشته يک کسي گفت يا رسول الله من اين را قبول ندارم حاضر هستم بميرم «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ» (معارج/ 1) نبوت و رسالتت را قبول دارم ولي انتصاب حضرت علي را قبول ندارم و اين خيلي نکتهي مهمي است چرا من ميگويم مهم است؟ چون گوشه و کنار بعضيها ميگويند اسلام خوب است دين هم خوب است ولي من حجابش را قبول ندارم اين بحث را پيغمبر فرموده خدا فرموده اگر يک کسي مجموعهاي را قبول دارد اجزاي آن مجموعه را هم بايد داشته باشد. اشکال شيطان هم همين بود نه اين که خدا را منکر بود کار خدا را قبول نداشت که گفت سجده بکن در مقابل آدم. پس سه چيز در زندگي پيغمبر نيست يکي نطق از روي هوي است احدي حق ندارد بگويد قبول دارم تا اين جا «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» (احزاب/ 6) پيغمبر وقتي در حديبيه صلح کرد بعضيها گفتند ما قبول نداريم اين نميشود اگر پيغمبر است صلح اش صلح است جنگش جنگ است انتصابش انتصاب است نه آقا ما انتصاب حضرت علي را قبول نداريم يا مثلا شما فرموديد به ذريهي من احترام بکنيد ولي ما اين بخش را قبول نداريم. نه نميشود. نکتهي دوم اين است که تکلف در زندگي پيغمبر نيست تکلف اين است که انسان بخواهد به زور چيزي را بر گردهي مردم بگذارد دين اسلام تکلف ندارد اين قدر روشن و شفاف است. بت پرستي تکلف دارد که آدم بيايد بدون هيچ مبنايي بت بپرستد «يُرِيدُ اللَّـهُ بِكُمُ الْيُسْرَ» (بقره/ 185) دين پيغمبر آسان است «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» (بقره/ 256) اين هم آيهي قرآن است که «وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ» (ص/ 86) که باز در قرآن آمده است و سوم چيزي که خدا از زندگي پيغمبر دور کرده اين است که پيغمبر يک چيزي از خودش العياذ بالله در بياورد به خدا نسبت بدهد. يعني هر چه ميگويد از خودش نميگويد اين هم آيهي قرآن است «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ، ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ» (حاقه/ 46-44) اگر پيغمبر از خودش چيزي به ما نسبت بدهد خدا اين جا شديد گفته با اين که خدا خيلي پيغمبر را دوست دارد اما ميگويد جانش را ميگيريم. نه اين که اين اتفاق افتاده ميخواهد خيال مردم را راحت بکند پيغمبر نطق از روي هوي ندارد تکلف يعني به اجبار بخواهد يک چيزي را بر گردهي مردم بگذارد ندارد و چيزي که ميگويد از خدا است از خودش نيست اين باورهاي پيغمبر است و هرگز هم روي اين باورها کوتاه نيامد يعني قبلا هم اشاره کرديم آمدند بعضيها گفتند حاضر هستيم مسلمان شويم ولي بتهاي ما را به رسميت بشناس يا ما مسلمان شويم ولي شما اجازه بده نماز نخوانيم يا فلان مسئله مثلا زکات را ندهيم فرمود نه آن چه که از جانب خدا آمده به عينه بايد حفظ شود اين بخش اول از قرآن است. بخش دوم ويژگيهاي پيغمبر در قرآن است غوغاست اصلا ما نميرسيم اينها را در يک برنامه بگوييم. اسوهي حسنه است الگوي نيکو است پيغمبر گرامي اسلام «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ» (انبياء/ 107) است رحمت براي عالمين است نه براي مسلمين يعني همهي دنيا از او بهره مند هستند حجابهاي ظلمت و تاريکي را کنار زده است. قرآن ميفرمايد «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/ 4) پيغمبر داراي اخلاق عظيم است يعني همهي خوبيها در او جمع است «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (انشراح/ 3) شرح صدر دارد سورهي اعراف آيهي 157 به ده مورد از ويژگيهاي پيغمبر اشاره کرده است «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف/ 157) چرا قرآن روي ويژگيهاي پيغمبر تاکيد ميکند؟ مثال زديم که مثلا يکي اش شرح صدر است براي اين که بدانند اين پيغمبر جامع همهي خوبيها است انسان کامل است لذا در فرمايشات حضرت امير عليه السلام در نهج البلاغه است وقتي مدح ميکند از پيغمبر که اين پيغمبر چه خصوصياتي داشت چه ويژگيهايي داشت که من توصيه ميکنم هم جلد 16 ام بحار را عزيزان ببينند و هم سنن النبي مرحوم علامه طباطبائي را که حضرت علي عليه السلام فرمودند پيغمبر گرامي اسلام چهره شان شاد بود غمشان در دلشان بود با همسر مهربان بودند هر کسي به ديدنشان ميآمد سلام ميکردند بعضي از اين تعابير را من اين جا نوشتم اما فرصت نيست عرض بکنم. با بندگان غذا ميخوردند بر روي زمين مينشستند متواضع بودند وَ كانَ خَفيف الْمَؤونَهِ كَريمُ الطّبيعَهِ، جَميلُ الْمُعاشِرهِ، طَلْقُ الْوَجْهِ بَسّاماً مِنْ غَيْرِ ضِحْكٍ، مَحْزُوناً مِنْ غَيْرِ عَبُوسٍ، مُتَواضِعاً مِنْ غَيْرِ مَذلَّهٍ، جَواداً مِنْ غَيْرِ سَرْفٍ، رَقيقُ الْقَلْب، رَحيماً بِكُلِّ مُسْلِمٍ (سنن النبي، ص 41) خودشان را خوار نميکردند جواد بودند بعضيها جود دارند ميخواهند اسم در بکنند تواضع دارند ميخواهند با آن تواضع يک کاري بکنند اين بدتر است از تکبر. جوادي بودند که در آن شرافت نبود يعني سخاوتمندي که نميخواست خودش را مطرح بکند. رقيق القلب بودند رحيما بکل مسلم بودند يَتَجَّمَلُ لِاَصحَابِهِ براي اصحاب خودشان را زيبا ميکردند چهره شان نظافتشان را. اين هم بخش دوم که ويژگيهاي رسول خدا در قرآن است در سورهي انشراح در سورهي ضحي ميتوانيد ملاحظه بکنيد. اما بخش سوم اين پيغمبر با اين باورها باور به خدا باور به انبيا باور به اجراي عدالت و بصيرت با اين ويژگيها مثل شرح صدر رحمة للعالمين و خلق عظيم حالا آمده مردم را هدايت بکند چگونه؟ اين ميشود شيوهها که بسيار مهم است. روش حضرت براي اين قصه و سيرهي آن حضرت براي جذب مردم چگونه بود؟ من باز از قرآن کريم بعضي هايش را نقل ميکنم. بعضي از اين امور جنبهي توانمندي شخصي است يعني به اين معنا که پيغمبر حالا که تو ميخواهي اين بار رسالت را بر دوش بکشي حالا که ميخواهي مردم را هدايت بکني کار هم کار مشکلي است خودت بايد يک خصوصياتي داشته باشي و لذا اين ارتباط مستقيم با مردم هم ندارد «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» (اسراء/ 79) بلند شو در دل شب نماز شب بخوان تا محکم شوي يعني اين بحثهايي است که مربوط به خود پيغمبر است «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ» (اعراف/ 205) خدا را در نفس خودت ياد بکن و خدا را بخوان يا نه بگو «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (انعام/ 162) تا يک انساني خودش ساخته نشود نميتواند ديگران را بسازد تا خودش دارندهي يک چيزي نباشد نميتواند به ديگران اعطا بکند قرآن ميفرمايد اين رسالت بار عظيمي است در سورهي انشراح گفته است. مثلا براي افرادي که نقش تربيتي دارند روحاني هستند معلم هستند پدر و مادر هستند که ميخواهند بچه شان را تربيت بکنند اول خودتان را اصلاح بکنيد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا» (تحريم/ 6) اول خودتان بعد اهلتان «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (بقره/ 44) آيا مردم را به برّ و نيکي دعوت ميکنيد يک پدري که خودش دروغ ميگويد نماز نميخواند به حلال حرام مقيد نيست دلش ميخواهد اين بچه مومن باشد من نميگويم نميشود ولي کار کار پيچيدهاي است اين آقاي معلم اگر خودش مقيد به نماز اول وقت باشد مقيد به رعايت ادب باشد فضاي داخل مدرسه و بيرونش تفاوت نکند يا خود شما دوستان در صدا و سيما که يکي از رسالتهاي مهم صدا و سيما اين است که صدا و سيما دانشگاه است وقتي يک مجري مذهبي يا حتي مجري برنامههاي معمولي کارشناسان افراد ديگري که ميآيند اين جا من ميخواهم بيايم اين جا مردم را دعوت بکنم به دين بايد خودم مراعات بکنم و الا تاثير گذار نخواهد بود همين جا بيشتر تاکيد ميکنم براي کساني که الگو هستند. يعني مثلا جوان به اين فرض ميکنيم من نميخواهم وارد فضا شوم مثلا جوان اين مجري را الگو قرار داده اين فوتباليست اين بازيگر را الگو قرار داده اين بازيگر ديگر خودش نيست نبايد در فضاي مجازي از او چيزي ببيند که آن نقش مذهبي يا هنري که داشته ديگر زير سوال ببرد نه اين که آن حجاب در آن فيلم تصنعي بوده اين وقتي آمد در فضاي بيرون ديديم نه آن حجاب نيست آن تعهد نيست. يک وقت من از آقاي داريوش ارجمند شيراز آمده بودند شنيدم گفتند خيليها به من نگاه ميکنند اشک در چشمشان حلقه ميزند ميگويند ما ياد مالک اشتر ميافتيم اينها نکاتي است در هر صورت بايد توجه به اين نکته داشت. پيغمبر شما ميخواهي موفق باشي نماز شبت باشد همه چيزت براي خدا باشد در دل شب بلند شو ذکر بگو «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ، وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» (نصر/ 2-1) مکه فتح شد مردم هم دارند فوج فوج مسلمان ميشوند اما تو چه کار بکن؟ «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» (نصر/ 3) تو تسبيحت را بگو استغفارت را بکن لذا پيغمبر اکرم از هر جلسهاي که بلند ميشد 25 مرتبه استغفار ميکرد اين هم خودش يک روش تربيتي است. ميگفتند چرا؟ ميفرمود گاهي وقتها ممکن است حرفهايي مطرح شود که دل انسان زنگار بگيرد. حزيفه ميگويد رسول خدا روزي صد مرتبه يک نقلي دارد هفتاد مرتبه استغفار ميکرد. پس اين ويژگيها ويژگيهاي فردي حضرت است که يا رسول الله ما به تو اعطا کرده «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ» (کوثر/1) اما «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ» (کوثر/ 2) تو نحر بکن انفاق بکن تسبيح بکن صلوة داشته باش حالا در اين بخش سوم اول باورها را گفتيم بعد ويژگيهاي پيغمبر را سوم رفتار پيغمبر رفتار را دو قسم کرديم که پيغمبر شما شيوهي اين که بخواهي با مردم کار بکني پس يک خودساختگي ميخواهي که قوي شوي حالا که اين طور شد ميآيي سراغ مردم مخاطبت را نگاه بکن مخاطب شما يک وقت يک آدمي است با دانش و علم سر و کار دارد بايد به يک نوعي با او حرف بزني يک وقت مردم عادي هستند بايد يک جوري صحبت بکني يک وقت يک نيروي مخالف است اصلا معتقد به شما نيست بايد يک جوري صحبت بکني لذا اين آيه را ببينيد ميفرمايد به سه شيوه برو جلو «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/ 125) حکمت و موعظه و جدال علامهي طباطبائي ميگويد اين سه شيوه است براي سه گروه مختلفي گويد تعصب ندارد اول حکمت بعد موعظه بعد جدال نه اتفاقا بيشترش پيغمبر با موعظه انجام ميداده بعضي وقتها نه جدال است بايد مناظره بکني بعضي وقتها بايد با مطالب حکمت آميز وارد شوي. من يک آدرسي را به بينندگان ميدهم ميتوانند بعدا ملاحظه بکنند در قرآن کريم سورهي فصلت آيهي 33 است در سورهي فصلت آيهي 33 تا فکر ميکنم 36 قرآن کريم در آن جا خيلي نکات دقيقي را مطرح ميکند که بعضي از مفسرين مثل مرحوم علامه طباطبائي ميگويند اين چند آيه هم اهداف را آورده هم شيوه هم اين که چگونه دعوت بايد انجام بگيرد قرآن کريم به پيغمبر ميفرمايد «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّـهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ، وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ، وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» (فصلت/ 35-33) آيهي اول دارد باورهاي پيغمبر را ميگويد پيغمبر چه کسي است؟ مردم را به خدا دعوت ميکند اهل عمل صالح است ميگويد من خودم تسليم هستم مسلمان هستم آيهي دوم ميفرمايد« وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» پيغمبر بدي و خوبي يکي نيست روش کارت اين باشد تو از بدي استفاده نکن يک چيزي که من خيلي رنج ميبرم گاهي به مردم اين موارد را که ميگوييم ميگويند او که پيغمبر بود پيغمبر بود ولي خدا ميگويد اسوة حسنة اميرالمومنين در نهج البلاغه ميفرمايد فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأطْيَبِ الْأطْهَرِ (نهج البلاغه، خطبه 160) فرافکني ميخواهند بکنند من خيلي برخورد داشتم ميگويند اگر من ميتوانستم عمل بکنم که پيغمبر ميشدم ميخواهم بگويم ما در بين بزرگان علما شخصيتها کم هم نداريم که کاملا اين شيوهها را به کار برده است خانمي آمده بود پيش ملا احمد تربتي مرد بزرگي بوده است ايشان کتابي هم آقازاده شان در شرح حالشان نوشتند به اسم فضيلتهاي فراموش شده. من نميخواهم بگويم اين حرف درستي است ولي اين زن از ژرفاي وجودش ميگفت آقا من پيغمبر را نديده بودم ما نبوديم ببينيم ولي فکر نميکنم بيش از اينهايي که شما ميگويي داشته باشد آقا خيلي ناراحت شد گفت خانم اين چه حرفي است ميزني ميخواهم بگويم اين آقا ميبيند اين آقا سخاوت دارد دروغ ميگويد به مردم ميرسد لذا اين فرافکني خيلي بد است در بعضي ها. اين صريح قرآن است پيغمبر بدي و خوبي يکي نيست بدي را با خوبي جواب بده «فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» اگر کسي با تو دشمني هم داشت دوست صميمي ات ميشود فرصت نيست من دهها مورد ميگفتم کساني که به قصد قتل و ترور آمده بودند با بغض پيغمبر آمده بودند تبديل شدند به نيروي فدايي کادر علاقه مند پيغمبر يکي از اينها شيبة بن عثمان است که پدرش برادرش را در احد کشته بودند ميگفت شمشير برداشتم به قصد ترور پيغمبر آمدم در حنين اتفاقا يک جايي هم فرصت کردم حضرت را بزنم يک مرتبه به من نگاه کرد دست مبارکش را بلند کرد فرمود خدايا شيطان را از او دور بکن قلبش را پاکيزه بکن ميگويد تمام آن بغض رفت يک مرتبه تبديل شد به محبت اکرمه پسر ابوجهل از مخالفين سر سخت پيغمبر خداست از آن کساني است که پيغمبر محدور الدم اعلام کرد مثل سلمان رشدي که محدور الدم اعلام شد او يک وقتي پشيمان شد بلند شد آمد پيش پيغمبر خيلي هم خجالت ميکشيد وقتي وارد شد رسول خدا او را در آغوش گرفت فرمود مَرحَبَا بِالرَّاکِبِ المُهَاجِر درود بر کسي که از گناه هجرت کرده او شد يک نيرو. نکتهي آخر هم مهم است «وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» اگر ميخواهي در زندگي ات موفق شوي دو چيز را بايد داشته باشي يکي صبر يکي ظرفيت اينها با هم است بعضيها ميگويند کم صبر هستيم ميگويند چون کم ظرفيت هستيد قدرت تحمل اگر باشد صبر بالا ميرود صبر ذو حظ عظيم ميخواهد اين هم بخش سوم يک بخش ديگر باقي ماند وظايف مردم در برابر پيغمبر که در بخش بعدي عرض ميکنم.
شريعتي: خيلي ممنون امروز صفحهي 205 را تلاوت ميکنيم آيات 112 تا 117 سورهي مبارکهي توبه چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را هديه بکنيم به روح بلند و عظيم و آسماني نبي مکرم اسلام و اهل بيت بزرگوار برميگرديم دعوت ميکنم همراه ما باشيد.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّـهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ?112? مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ?113? وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّـهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ ?114? وَمَا كَانَ اللَّـهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّـهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ?115? إِنَّ اللَّـهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ?116? لَّقَد تَّابَ اللَّـهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ?117?
ترجمه:
[آن مؤمنان، همان] توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاس گزاران، روزه داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، فرمان دهندگان به معروف و بازدارندگان از منکر و پاسداران حدود و مقرّرات خدايند؛ و مؤمنان را [به رحمت و رضوان خدا] مژده ده. (???) پيامبر و اهل ايمان را نسزد که براي مشرکان پس از آنکه روشن شد که آنان اهل دوزخند، درخواست آمرزش کنند، هر چند از خويشان باشند. (???) و آمرزش خواهي ابراهيم براي پدرش جز به سبب وعدهاي که به او داده بود، نبود [که اگر از بت پرستي خودداري کند، براي او آمرزش بخواهد] چون براي او روشن شد که وي دشمن خداست از او بيزاري جست؛ يقيناً ابراهيم بسيار مهربان و بردبار بود. (???) و خدا بر آن نيست که قومي را پس از آنکه هدايت کرد، گمراه سازد، مگر آنکه اموري را که بايد از آن بپرهيزند براي آنان بيان کند [و آنان مخالفت ورزند]؛ مسلماً خدا به همه چيز داناست. (???) يقيناً خداست که مالکيّت و فرمانروايي آسمانها و زمين در سيطره اوست؛ زنده ميکند و ميميراند؛ و شما را هيچ سرپرست و ياري جز خدا نيست. (???) مسلماً خدا رحمت ويژه اش را بر پيامبر و مهاجران و انصار که در آن ساعت دشوار [جنگ تبوک] از او پيروي کردند، ارزاني داشت، پس از آنکه نزديک بود دلهاي گروهي از آنان [به سبب سختي مسير جنگ از حق] منحرف شود [و از ادامه مسير بازايستند و به مدينه برگردند] سپس خدا توبه آنان را پذيرفت زيرا خدا نسبت به آنان بسيار رؤوف و مهربان است. (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشارهي قرآني را بفرماييد و چهارمين نکته را ميشنويم
دکتر رفيعي: آيات اول اين صفحه نه ويژگي کساني را مطرح کرده که خدا خريدار جانشان است که در واقع اين آيهي قبلش که صفحهي قبل است «إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه/ 111) خدا از مومنين مال و جانشان را ميخرد به آنها بهشت ميدهد بعد اين ويژگيهاي نه گانه در واقع نه خصوصيت مهم يک انسان مومن متديني است که مشتري اش خداست در واقع اين خيلي مهم است معامله با خداست کالاي او پذيرفته است حالا اين نه ويژگي چيست؟ «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّـهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» اهل توبه باشد جالب است قبل از عابدون ميگويد تائبون پيرايش قبل از آرايش است اول موهاي اضافه را ميزنند بعد بقيه را تنظيم ميکنند اهل عبادت هستند حمد خدا را ميگويند صائمون را به روزه معنا کردند به سير و سياحت هم معنا کردند که برود آثار خدا را ببيند راکعون ميتوانست بگويد نماز خوان ولي گفته رکوع کننده چون اساس نماز رکوع و سجده است الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر اهل امر به معروف و نهي از منکر هستند نهم حافظون لحدود الله حدود الهي را حفظ ميکنند مرز را نميشکنند اجازه نميدهند حد الهي شکسته شود اين نه ويژگي را دوستان ببينند. باورها را گفتيم ويژگيها را گفتيم شيوهي دعوت پيغمبر اکرم را هم اشاره کرديم همه اش را نرسيديم بگوييم اما وظيفهي مردم به دو بخش تقسيم ميشود يک سري بايد و يک سري نبايد خيلي هم گسترده است اين مسئله شايد دهها برنامه بايد رويش صحبت شود بايدها آن کارهايي است که قرآن ميگويد در مقابل پيغمبر انجام بدهيد مثل «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ» (نساء/ 59) از پيغمبر اطاعت بکنيد يک نمونه اش در سورهي مبارکهي اعراف آيهي 157 است که اول هم اشاره کرديم ميفرمايد «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ» (اعراف/ 157) به پيغمبر ايمان بياورند و احترامش بکنند و ياري اش بکنند و به نوري که با او نازل شده يعني قرآن ايمان بياورند اينها بايدها است که بخشي از اينها هم در غالب صفات و ويژگيها در قرآن آمده به عنوان مثال آخر سورهي فتح ميفرمايد «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ» (فتح/ 29) پيغمبر گرامي اسلام ياراني دارد که اينها عليه کفار شديد هستند مقام معظم رهبري فرمود روحيهي انقلابي مان را از دست ندهيم اين خطر جدي است که من هم در حوزه احساس ميکنم هم در دانشگاه هم ميان خواص هم ميان عموم يعني روحيهي اشداء علي الکفار را از دست دادند اين معنايش اين نيست که ما گفتگو و مذاکره و تعامل نداشته باشيم نه ولي بدانيم دشمن دشمن است و هرگز دوست نخواهد شد لا تَستَصغِرَنَ عَدُوّا و إن ضَعُفَ (غرر الحکم، ح 10209) دشمن را دوست نشماريد کوچک نشماريد ولو ضعيف باشد صلابت بايد حفظ شود اتفاقا قبل از رحماء بينهم آمده اين که مقام معظم رهبري اخيرا هم اشاره کردند که ما بايد رزمايشمان را داشته باشيم سلاحمان را داشته باشيم بالاخره «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» (انفال/ 60) مومن اقتدارش را بايد داشته باشد توانش را بايد داشته باشد بله هيچ گاه اسلام داعي به جنگ نبوده راضي به جنگ نيست و راضي نيست خون از دماغ کسي بريزد ولي وقتي اتفاقي افتاد اشداء علي الکفار بايد باشد. رحماء بينهم اينها بين خودشان دوست مهربان هستند با هم دوست هستند براي هم نميزنند بعد ميفرمايد آثار سجده دارند اهل رکوع اهل سجده هستند اينها بايدها است يعني وظيفهي ما در مقابل پيغمبر چيست؟ اطاعت احترام ياري کردن و درود فرستادن صَلُّوا عَلَيهِ وَ آلِهِ تسليم پيغمبر بودن يک سري نبايدها هم داريم اتفاقا سورهي حجرات با اين نبايدها شروع ميشود باز يادي بکنم از مرحوم آيت الله سيد رضا صدر که ايشان کتابي دارند به نام تفسير سورهي حجرات بسيار کتاب عالي است توصيه ميکنم بينندگان اين کتاب را بخوانند تفسير سورهي حجرات از مرحوم آيت الله سيد رضا صدر البته بقيه نوشتند استاد بزرگوار آقاي قرائتي سورهي حجرات را از حضرت آيت الله سبحاني نوشته منتها مرحوم آيت الله صدر نکاتي دارند در تفسيرشان که به بحث ما ميخورد يعني وظايف مردم در برابر پيغمبر «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (حجرات/ 1) نبايدها اين است مردم از خدا و پيغمبر جلو نيفتيد حالا احترام را ببينيد خدا وقتي ميخواهد يک چيزي در مورد پيغمبر بگويد اول خودش را ميگذارد «أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ» اول خودش را ميگويد بعد بلافاصله پيغمبر را جلو نيفتيد چطوري آدم از پيغمبر جلو ميافتد؟ از خودش حديث جعل بکند از خودش يک رفتار بي خودي در دين ايجاد بکند نميخواهم تحقير بکنم دوستاني که مبتلا به وسواس هستند خدا شفايشان بدهد وسواسي بيماري است ولي عملا اينها از خدا پيغمبر جدا ميافتند او ميگويد پاک است شما ميگويي نيست او ميگويد يک بار شما ميگويي ده بار او ميگويد اين قدر حساسيت نشان نده شما ميگويي نه بايد نشان داد نکند وسواس فکري و عملي شما به مقابلهي با پيغمبر و خدا بينجامد تقدم بر پيغمبر و خدا يکي هم در مسئلهي احکام است يک مطلبي را پيغمبر نگفته شما از خودت به دين اضافه بکني اين جمله را به فلان قسمت اضافه بکني اين خيلي خطرناک است متاسفانه اين بدعت را الآن داريم مواردي که الآن برخي از مسلمانها مبتلا هستند و مسلم اين مطلب در سيرهي پيغمبر نبوده اين حرام نبوده حلال بوده حرام کردند اين حرام بوده حلال کردند مثلا رشوه الآن ميگويند کار پيش ميرود بدون رشوه و رشوه حلال است اين جلو افتادن از پيغمبر و خداست يکي هم در مسئلهي ادب است که آدم از خدا و پيغمبر جدا نيفتد ادامه اش دارد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ» (حجرات/ 2) صدايتان را از صداي پيغمبر بالاتر نبريد به پيغمبر خيانت نکنيد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّـهَ وَالرَّسُولَ» (انفال/ 27) قرآن ميفرمايد خيانت به خدا و رسول نکنيد پيغمبر را اذيت نکنيد اينها وظايف ماست بايدها ياري بکنيم احترام بکنيم ايمان بياوريم نبايدها اين است که جلو نيفتيم اذيت نکنيم خيانت نکنيم اين ميشود مريد و پيغمبر گرامي اسلام کسي که اينها را ان شاء الله رعايت بکند. من اين چهار محور را مطرح کردم دوستان بيننده خودشان مراجعه بکنند تحقيق بکنند.
شريعتي: ميشود فهرست وار از اعمال امشب بگوييد.
دکتر رفيعي: روز مبعث روز عيد بزرگي است غسل دارد روزه دارد روزه خيلي توصيه شده از يکي از آن چهار روز مهم سال است که روزه در آن توصيه شده زيارت امام علي عليه السلام است مرحوم شيخ عباس در مفاتيح ميگويد نقل ميکند که چقدر از افراد بيمار انتظار ميکشند که 27 رجب بيايند نجف و آن جا شفا بگيرند و به تجربه ثابت شده يکي از روزهايي که جواب ميدهد خيليها آن جا نتيجه ميگيرند حضور 27 رجب در نجف اشرف است خود زيارت پيغمبر گرامي اسلام روزهي فردا. زياد صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد اللهم صل علي محمد و آل محمد و اين است که عيد است دلها را شاد بکنيم عزيزان حرکت بکنند بيمارستانها مراکز نگه داري عقب افتادههاي ذهني سالمندان خيلي پيغمبر اکرم خيلي نسبت به رسيدگي به امور مردم دل شاد کردن تاکيد داشتند گرهي باز بکنند مخصوصا آنهايي که در فاميل يک وقتي افرادي هستند سال به سال ماه به ماه ديدنشان نميروند سر بزنيم عيادت بکنيم کادو ببريم اينها موجب ميشود که ان شاء الله اين قصه موجب شادي دلها شود و پيغمبر اکرم به ما عنايت بکند و ان شاء الله مشمول شفاعتشان واقع شويم.
شريعتي: ان شاء الله يکي از اتفاقات خوب فرهنگي که هر سال اين موقع اتفاق ميافتد نمايشگاه بين المللي کتاب است که امسال در شهر آفتاب برگزار ميشود در نمايشگاه کتاب تهران مثل هر سال منتظر شما هستيم سالن 3 راهروي 2 غرفهي 1045 تشريف بياوريد و از محصولات فرهنگي ما بهره مند شويد التماس دعا خدانگهدار.