برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 12-12-94
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام به همهي شما دوستان خيلي خوش آمديد به اين سمت خدا دلتان گرم به محبت اهل بيت عليهم السلام باشد خوشحاليم در کنار شما هستيم سلام عليکم دکتر رفيعي.
دکتر رفيعي: بسم الله الر حمن الر حيم سلام عرض ميکنم خدمت شما و بينندگان عزيز و مهربان در اين روزهاي پاياني سال اميدوارم که سال رو به اتمام را به خوبي سپري کرده باشند و سال جديد هم سال پر از نشاط و تقوا و ايمان باشد.
شريعتي: ان شاء الله امروز هم ميخواهيم با سوالات همراه شما باشيم و آقاي دکتر به آنها پاسخ بدهند. پرسيدند چه اشکالي دارد که تا قيامت پيغمبر باشد يعني وحي الهي قطع نشود و هم پيغمبر و اهل بيت عليهم السلام باشند خدا که لطف بي نهايت دارد و فياض است و هيچ چيزي را کم نگذاشته چرا اين اتفاق نيفتاده.
دکتر رفيعي: اولا چرايي در عالم تمام نميشود شما هر چقدر که سوال بخواهيد بکنيد هميشه چرايي زياد است چرا اين طور است چرا نماز اين است عيبي هم ندارد ذهن انسان است ميپرسد منتها من يک پاسخ کلي ميخواهم بدهم و آن پاسخ کلي اين است که ما هميشه با وضعيت موجود مواجه هستيم يعني ادامه پيدا نکرده ما که خدا نيستيم که بخواهيم تصميم براي خدا بگيريم خداي تبارک و تعالي اين گونه تقدير کرده است اين گونه برنامه ريزي کرده است که پيغمبر اکرم آخرين پيغمبر باشد اماماني باشند پس از او که همان دين را توضيح بدهند ديگر دين جديدي ارائه نکنند و آن دين پيغمبر گرامي اسلام را به عنوان دين کامل قرار داده است ما در اين سوالات بايد مبنا را درست بکنيم مبنا اگر اين است که خدا وجود دارد خدا عالم است خدا حکيم است خدا مهربان است اينهايي که در روايات ما در آيات قرآن به عنوان صفات خدا آمده «هُوَ اللَّـهُ الَّذِي لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» (حشر/ 23) اين خدايي که بارها در قرآن صفت رحمان آمده رحيم آمده غفور آمده حکيم است فعلش عبث و بيهوده نيست عالم است بهترين نظام را آفريده بهترين موجود را انسان قرار داده ما افق ديدمان محدود است خداي تبارک و تعالي براي چينش اين عالم هستي آمده و به اين شکل تقدير و برنامه ريزي کرده مثل اين که شما ممکن است مثلا فرض بکنيد که در يک بيمارستاني در يک ساختماني سر در نياوريد که چرا اين آقاي پزشک اين بخشها را اين طور طراحي کرده يا فرض کنيد که يک ساختماني در شهري مهندس چرا اين جا را ستون قرار داده اين جا را اتاق قرار داده و ممکن هم است اگر خودش را پيدا بکنيد براي شما توضيح بدهد ولي نيازي نيست همين قدر که ميدانيد او مهندس بوده است او پزشک بوده است اين اطمينان را وقتي داريد درست مثل اين که مثلا شما الآن يک ماشيني که خريداري ميکنيد ميدانيد سازندهي اين خودرو سازندگان اين خودرو يک تعدادي آدمهاي عاقل بالغ با فهم با علم خودرو سازي بودند يک بنده خدايي يک وقتي ماشين را باز کرده بود در يک دانشگاهي دانشجويي ميگفت براي اين که ياد بگيرند ميگفت هفتاد هشتاد پيچ اضافه آورديم کارخانه اينها را اضافه گذاشته بود گفتم نه اضافه نگذاشته شما بلد نبوديد ببنديد ميدانيد چه ميخواهم عرض کنم اين که چرا موتور اين جاست چرا اتاق اين جاست اين ديگر بهترين فکر را براي اين ريخته البته مثالهاي من همه ناقص است چون اينها بشر هستند در آن جا ممکن است بگوييد خود اينها پنج سال ديگر ممکن است تغيير بدهند اما در مورد خالق هستي مهم است که بشر را خدا بدون هدايت گر نگذارد لازم نيست الزاما دين و پيغمبر باشد حتي در گذشته هم اين طور بوده مثلا ميان حضرت عيسي و پيغمبر ما شش صد سال فاصله است پيغمبر نيامده خود حضرت امير در نهج البلاغه ميفرمايد أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ (نهج البلاغه، خطبه 89) يعني ميگويند دوران فترت ولي مبلغ بوده است يعني کساني بودند راهبهايي بودند افرادي بودند آشناي با دين حضرت عيسي عليه السلام بودند که تبليغ ميکردند و آن دين را بيان ميکردند خداي تبارک و تعالي دين اسلام را با قرآن فرمود من دين کامل قرار دادم ديگر نيازي به ارسال پيامبر و دين جديد نبود بله اين دين بايد بيان ميشد حالا که بايد بيان ميشد امام قرار دادند تا روز قيامت هم اين امام در جامعه است البته ممکن است شما در بحث غيبت ورود پيدا بکنيد که آن هم من عرض ميکنم همين جا اشاره ميکنم که آن هم همين طور است در بحث غيبت هم امام است نقش اش است دعايش است توسل به او است ولي براي اين که مردم با معارف امام و قرآن آشنا شوند همين نقش را همين ولايت را دادند به فقها داديم فقيه به مجتهد به عالم ديني که امام ميفرمود ولايت فقيه استمرار ولايت رسول خداست بعضيها ميگويند يعني ولي فقيه معصوم است؟ نه عصمت علم غيب ولايت تکويني معجزات کرامات اينها فقط مال معصوم است ولايت يعني پيغمبر گرامي اسلام اجراي حدود داشت قاضي تعيين ميکرد اعلام جنگ ميکرد صلح ميکرد اينهايي که در دوران غيبت هم همين نقش براي فقيه با تشخيص بر اساس قرآن و روايات باقي است لذا فکر ميکنم اين سوال با اين مبنا پاسخ داده شود.
شريعتي: خيلي ممنون پس اگر مبنايمان را درست کرديم و خداوند متعال و آن صفاتي که اشاره کرديد را بشناسيم بايد تسليم باشيم و خيالمان راحت باشد و ميتوانيم اعتماد بکنيم. حالا در مورد غيبت شما نکتهاي را اشاره کرديد يک سوالي پيش روي من است دوستان پرسيدند گفتند که با توجه به اين که ديدن و شناختن و معرفت پيدا کردن به مقام پيغمبر و امام حاضر و استفاده از علمشان نسبت به امام و پيغمبر غايب خيلي راحت تر است وقتي امامي باشد معصومي باشد که حاضر باشد ما بتوانيم او را ببينيم پذيرفتن و پذيرش آن دين براي ما خيلي راحت تر است ايشان گفتند آيا در حق انسانهاي امروزي ظلم نميشود؟ آيا اين نميتواند بهانهاي در روز قيامت باشد براي کساني که از پيغمبر و امامان تبعيت نکردند؟
دکتر رفيعي: قرآن کريم ميفرمايد «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا» (اسراء/ 15) ما هيچ پيغمبري را اگر پيغمبري به او نرسيده باشد عذاب نميکنيم بعد ميفرمايد «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل/ 36) در تمام امتها ما پيغمبر فرستاديم منتها ارسال پيغمبر ارسال امام يا تعيين امام الزاما به اين معنا نيست که آن امام يا پيغمبر حاضر باشد در بين مردم ما اصلا الآن سراغ امام زمان نميرويم سوال را با پاسخ قبلي جواب ميدهيم حضرت عيسي عليه السلام يک مدتي بين مردم بود و بعد رفت البته ما اعتقاد داريم که حضرت عيسي از دنيا نرفته قرآن ميگويد برديم بالا ولي بالاخره از ميان مردم رفت يا بين حضرت موسي و حضرت عيسي فاصلهي زيادي است فاصلهي چند صد ساله است پس حضرت موسي هم بين مردم نبوده است از دنيا رفته است حضرت عيسي هم نبوده وقتي ميگوييم دسترسي به امام منظور جايگاه حقوقي است نه شخص اتفاقا آن زماني که امام صادق هم در بين مردم بود مردم همه ارتباط نداشتند نميتوانستند ارتباط داشته باشند بروند امام را ببينند بحث اين است که ما بعد از پيغمبر گرامي اسلام يازده امام ما معارفشان احاديثشان اعتقاداتشان شرح قرآنشان تفسيرشان دعاهايشان در اختيار مردم است عوامل هدايت است و همينها کافي است براي اين که هر کسي در مسير هدايت قرار بگيرد بهانه جويي نبايد کرد الآن همين آقا يا خانمي که اين سوال را کردند که ميگويند ظلم مثلا شما براي هدايت و پيشرفت چه ميخواهيد؟ مباحث اعتقادي ميخواهيد؟ نهج البلاغه دعا ميخواهيد؟ صحيفهي سجاديه سيرهي معصومين ميخواهيد کتابهاي سيره پر است امام صادق چه ميکرد امام باقر چه ميکرد رسول خدا چه ميکرد مباحث اخلاقي ميخواهيد اينها را علاوه بر قرآن ميگويم قرآن که جاي خودش در راس است الي ماشاء الله مباحث اخلاقي نصيحتهاي اخلاقي است ممکن است سوال بکنند پس امام زمان را حذف ميکردند اگر اينها کافي است امام زمان آمدنش غيبتش طولاني شدنش براي برقراري يک حکومت جهاني است يعني قرار است يک حکومت جهاني يک دولت واحد تشکيل شود و الا اگر امام زمان مثلا الآن بودند و ما هم خدمتشان ميرسيديم ميفرمودند دروغ نگوييد اين را که امام صادق هم فرموده علماي ما هم فرموده حديث ميگويند قال الصادق که مثلا دروغ نگوييد حضرت براي اصل حکومت است و اين که جامعه را از ظلم و فساد نجات بدهد اما اين بايد يک ظرف زماني داشته باشد کي اين اتفاق ميافتد؟ من کاري ندارم به ما گفتند شما زمان تعيين نکنيد لذا هيچ ظلمي نميشود من بحث فردي ميکنم حتي بحث حکومتي ميکنم الآن مردم ايران به رهبري امام که امام يک فقيه است آشناي با قرآن و روايات است تشخيص داده اند در اين کشور ظلم ميشود در اين کشور حقوق اسلامي ناديده گرفته ميشود قيام کردند انقلاب شد کسي جلويشان را گرفت؟ خدا مانع شد؟ نه در زمان غيبت ميشود انقلاب کرد ميشود براي اسلام گام برداشت مسجد ساخت همهي ارزشهاي اخلاقي اعتقادي سر جايش است حضور امام زمان اگر منظور اين است که مثلا مثل جايگاهي که يک عالم ديني دارد مسئلهي شرعي جواب ميدهد اين که الآن انجام ميشود خودشان فرمودند اين فقها امناي ما هستند به آنها مراجعه بکنيد تازه خود امام صادق که بود خودشان به همهي سوالات جواب نميدادند ميفرمودند در فلان موضوع به فلان کس مراجعه بکنيد در کلام سراغ هشام برويد در تفسير سراغ فلاني برويد ابوحمزه تفسير ميگفت ابان احکام ميگفت زراره مباحث ديگر مطرح ميکرد مومن طاق و هشام مباحث اعتقادي ميگفتند من يک وقت روايت ديدم يک کسي آمد مکه خدمت امام صادق گفت من امامت شما را قبول ندارم آمدم بحث کنم آقا فرمود بنشين نشست فرمود برويد به شاگردان من بگوييد برويد چهار تا از شاگردان امام صادق با او بحث ميکردند آقا نظارت ميکرد زمينهي هدايت و حجت را براي ما ايجاد کردند کتابها آثار و مباحث و علما اما خود امام بايد امام زمان يک فرقي با ساير ائمه دارد که هيچ امامي اين ويژگي را ندارد و آن اين است که ائمهي ديگر اگر شرايط حکومت نبوده بيعت يک ظالم يعني حکومت يک ظالمي در زمانش امام کار خودش را انجام ميداده يعني امام موسي بن جعفر امامت ميکرده هدايت ميکرده در عين حال که هارون الرشيد حاکم بوده است امام باقر امامت ميکرد در حالي که سليمان بن عبدالملک عياش که بسيار آدم فاسدي بوده حکومت ميکرد امام هادي زيارت جامعهي کبيره شان زيارت غديرشان احاديث ديگرشان را بيان کردند در حالي که متوکل حاکم بود اين اتفاق براي امام زمان نخواهد افتاد يعني ايشان وقتي بيايند بيعت احدي در گردنشان نيست پس اين انقلاب جهاني نياز به شرايط جهاني دارد بايد کابينهي قوي 313 نفر فراهم شود نسلهاي مختلفي بيايند ياران ويژه از آن جدا شود زمينه سازي شود تا ان شاء الله ظهور اتفاق بيفتد.
شريعتي: در زمان خود حضرات معصومين و پيغمبر مردم همه به امام و پيغمبر دسترسي نداشتند.
دکتر رفيعي: او هم که دسترسي داشت امام ميفرمود برو از فلان شاگرد من سوال بکن گاهي هم تاکيد ميکردند به فلاني برو بنشين به مسجد فتوا بده آمد از همين ري خدمت امام تهران نبود آن موقع يک کسي آمد خدمت امام هادي عليه السلام فرمود برو سراغ حضرت عبدالعظيم ارجاع داد به ايشان امام رضا عليه السلام در قم به زکريا بن آدم ارجاع ميدادند خود امام عسکري امام هادي عليه السلام در نيشابور ابراهيم بن عبده در قم احمد بن اسحاق اشعري قمي در اهواز علي بن مهزيار اينها فراوان بودند نمايندگان امام بودند هم پاسخگوي سوالات بودند هم دريافت وجوهات مردم را ميکردند هم پاسخگوي نيازهاي اعتقادي مردم بودند.
شريعتي: خيلي ممنون اين سوال را هم بپرسيم گفتند در قرآن کريم علت عذاب اقوام گذشته نافرماني آنها بيان شده چرا امروز که گناهان بشر به مراتب دهها و صدها برابر بيشتر از قبل است بلاي الهي چرا نازل نميشود تا باعث عبرت آنها شود آيا درست است برخي از اتفاقات مثل سيل و زلزلههايي که در زمان ما رخ ميدهد اينها را ناشي از عذاب الهي بدانيم ملاکهايي که با آن بشود عذاب الهي را تشخيص داد بيان بکنيد.
دکتر رفيعي: اين آقا خيلي جسور هستند عذاب الهي که بيايد خود ايشان را هم شامل ميشود عذابهايي که در امتهاي گذشته آمده دو قسم است اول از قرآن جواب ميدهيم قرآن کريم عذاب دنيا را به سه بخش تقسيم کرده قيامت و قبر را کاري نداريم بخش اول عذاب تربيتي مجازات تربيتي است اسمش را هم گذاشته عذاب ادني يعني عذاب نزديک «وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (سجده/ 21) بعضيها را ما در همين دنيا مجازات تربيتي ميکنيم که کارشان به آخرت نکشد عذاب ادني هم براي آدمهاي خوب است براي مومنين است مثلا فرض کنيد يک کسي يک دروغي گفت آمد رد شود سرش ميخورد به ديواري زخم ميشود درد ميآيد اين کفارهي همان دروغ است که ديگر نگويد زمان پيغمبر گرامي اسلام يک کسي رفت نگاه بکند به خانمها همان طور که حواسش به يک خانمي بود از ديوار يک استخوان شتر آمده بود بيرون رفت در چشمش مجروح شد آمد خدمت پيغمبر به اين تعبير حضرت فرمودند که خدا دوستت داشت که گناه نکني اين را زياد داريم اين عذاب تلنگري است عذاب بيدار شدني است اگر کسي مريض ميشود حادثهاي برايش پيش ميآيد من نميگويم هر کسي مريض ميشود گناه کرده نه بيماريها و حوادث دو نوع است بعضي هايش تنبيه است بعضي هايش ترفيع است يک وقت پيغمبر مريض ميشود ميخواهند درجه اش برود بالا دانش آموزي که معلم اذيت ميکند دو حالت دارد يا ميخواهد گذشته اش جبران شود ديگر تک نياورد يا ميخواهد در المپياد قوي تر شود دومين عذاب عذاب استدراج است اين است که هر چه طرف گناه ميکند خدا به او نعمت ميدهد برعکس است هر چه اين دانش آموز درس نميخواند جايزه ميدهند نميگويند برو پدرت را بياور هيچ کارش ندارند چرا؟ چون معلم از اول سال ميداند اين به درد قبولي نميخورد ميگويد بگذار راحت باشد ولي آخر سال ميگذارند در کاسه اش يک مردود است ميدهند «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ» (اعراف/ 182) گفتند از عذاب استدراج بترسيد صدام نمونه اش بود اين همه ظلم و جنايت کرد خدا چقدر ميدان داد فرعون چهار صد سال ادعاي خدايي کرد سر درد هم نگرفت حضرت امير فرمود اگر ديدي هي به تو نعمت ميدهي تو هر چه گناه ميکني باز هم بيشتر ميدهد بترس اين استدراج است اما قسم سوم که سوال شما بود عذاب استيصال است يعني عذاب آني اول سورهي ص است شش قوم را آن جا نام ميبرد که عذاب استيصال برايشان آمده يکي قوم نوح بود سيل آمد يکي فرعون بود آب از بين برد قوم عاد با باد از بين رفتند قوم ثمود اينها هر کدام يکي با صاعقه قوم لوط با خاک و سنگ از بين رفتند اين عذاب خيلي فراگير نيست يعني ديگر اگر جامعهاي واقعا پشت کرد و حرف گوش نداد و پيغمبرش را آزار داد و آن پيغمبر نفرين کرد اين عذاب ميآيد حضرت صالح نفرين کرد عذاب آمد حضرت شعيب نفرين کرد عذاب آمد در مورد حضرت يونس اين اتفاق نيفتاد چون يک عالمي داشت مردم را نجات داد ولي راجع به مسلمانها من يک چيزي بگويم خدمت اين بينندهي عزيز قرآن کريم ميفرمايد تا دو چيز در ميان مسلمانان است عذاب فراگير براي آنها فرود نميآيد يکي شخص پيغمبر است چون هيچ وقت نفرين نميکرد اين طور نفرينها را نميکرد دوم استغفار است که حضرت علي در نهج البلاغه ميفرمايد خدا دو امان از عذاب براي شما قرار داده يکي پيغمبر و الآن نيست دومي اش استغفار است و آن الآن است كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ$ وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ (نهج البلاغه، حکمت 88) يعني چه؟ يعني اگر مثلا در يک منطقهاي صد هزار نفر هستند پنجاه هزار نفر گناه ميکنند شصت هزار تا گناه ميکنند ولي در ميان اينها دويست تا پانصد تا استغفار ميکنند به خاطر استغفار آنها خدا به بقيه هم رحم ميکند لذا نخير عذاب فراگير به معناي نابودي يک ملت و يک قوم و يک جريان در اسلام اتفاق نميافتد البته چرا موردي ممکن است همان اول هم گفتيم ممکن است يک منطقهاي مثلا فرض کنيد در اثر عدم پرداخت زکات يا انجام فحشا مثلا دچار خشک سالي شود اين را در روايات داريم يا مثلا داريم افرادي اگر گناه بکنند حبس دعا شوند نعمت تغيير بکند.
شريعتي: اين در مورد مسلمانها است؟
دکتر رفيعي: بله مسلمانها است اگر التزام نداشته باشند که ديگر هيچ شما اگر عضو دانشگاه تهران نباشي براي چه مشروطت بکنند؟ اين هم سوال خوبي بود چون ميگويند آن کسي که در فلان کشور اروپايي است مرتب باران ميآيد زکات نميدهند اولا هواي آن جا مديترانهاي است اقتضايش است ثانيا التزام به قواعد يک دين پس از پذيرش آن دين است يک وقت يک کسي آمد خدمت امام صادق عرض کرد در منطقهي ما کافرها هستند کاسب هستند دروغ هم نميگويند مسلمانها هستند کاسب هستند دروغ ميگويند الآن هم بعضيها ميپرسند ميگويند طرف هيچ چيز را قبول ندارد ولي ماشين ما را خوب درست ميکند ولي طرف مسلمان است بعضيها اين طور هستند البته اصلا اين مباحث فراگير نيست امام صادق جواب قشنگي داد فرمود براي اين که شيطان سراغ کافر نميرود کارش ندارد اصل را قبول ندارد منکر خداست همهي تلاشهاي شيطان اين است که کسي کافر شود او کافر است اما مسلمان چون خدا را قبول دارد کافر نيست نميتواند به او بگويد خدا را نپرست نميتواند به او بگويد شيطان را بپرست گوش نميدهد لذا ميگويد دروغ بگو فرمود علت اين که مسلمانها مومنها حتي هر چه ايمان ميرود بالا بيشتر در معرض خطر شيطان هستند چون بيشتر وسوسه ميکند لذا اگر دقت هم کرده باشيد خدا در قرآن «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» (اعراف/ 16) شيطان در صراط مستقيم مينشيند شيطان در کاباره برود چه کار بکند؟ آن خودش شيطان است شيطان در مرکز فحشا برود چه کار بکند؟ آن خودش اهداف شيطان را پياده ميکند به عبارت ديگر اين قاچاق چيها هيچ وقت نميروند معتادهايي که عادت به اعتياد دارند را بيايند جذب بکنند جذب نميخواهد خودش دارد مواد ميکشد به اين نياز هم دارد او ميرود سراغ جوان دبيرستاني درس خواندهي تحصيل کردهي پاک فرقش در اين است که لذا ما نه بندهي نوعي يعني مسلمانها مومنين بيشتر در معرض خطر شيطان قرار دارند.
شريعتي: خيلي ممنون مشرف ميشويم به ساحت نوراني قرآن کريم آيات 111 تا 118 سورهي مبارکهي انعام صفحهي 142 را با هم تلاوت ميکنيم.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَّا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّـهُ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ ?111? وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ?112? وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ ?113? أَفَغَيْرَ اللَّـهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ?114? وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ?115? وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ?116? إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ?117? فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّـهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ ?118?
ترجمه:
و مسلماً اگر ما فرشتگان را به سوي آنان نازل ميکرديم، و مردگان با آنان سخن ميگفتند، و همه چيز را گروه گروه در برابرشان گرد ميآورديم، باز هم [از روي اراده و اختيار] ايمان نميآوردند؛ مگر آنکه خدا [ايمان آوردنشان را به طور اجبار] بخواهد، ولي بيشترشان ناداني و جهالت ميورزند. (???) و اين گونه براي هر پيامبري دشمناني از شياطين انس و جن قرار داديم، که براي فريب مردم همواره گفتاري باطل ولي به ظاهر آراسته و دلپسند به يکديگر القاء ميکنند، و اگر پروردگارت ميخواست چنين نميکردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم ميبافند واگذار. (???) و [ما به عنوان آزمايش بندگان از القاي گفتار باطل توسط شياطين انس و جن به يکديگر مانع نشديم] تا دلهاي کساني که به آخرت ايمان ندارند به آن القائات متمايل شود، و آن را بپسندد و [براي رسيدن به منتهاي شقاوت که کيفر لجاجت و عناد آنان است] هر عمل زشتي را که بخواهند انجام دهند، نهايتاً انجام دهند. (???) آيا جز خدا حاکم و داوري بطلبم؟! در حالي که اوست که اين کتاب آسماني را که [همه معارف و احکام در آن] به تفصيل بيان شده به سوي شما نازل کرد؛ و اهل کتاب [به ويژه دانشمندان آنان] ميدانند که اين کتاب [قرآن] از سوي پروردگارت به درستي و راستي نازل شده؛ پس [در اينکه معجزه خواهي منکران و مخالفتهاي اهل کتاب از روي حقيقت جويي نيست] از ترديدکنندگان مباش. (???) و سخن پروردگارت از روي راستي و عدل کامل شد، سخنان او را تغيير دهندهاي نيست؛ و او شنوا و داناست. (???) اگر از بيشتر مردم روي زمين پيروي کني [و آرا و خواسته هايشان را گردن نهي] تو را از راه خدا گمراه ميکنند؛ آنان فقط از گمان و پندار [که پايه علمي و منطقي ندارد] پيروي ميکنند، و تنها به حدس و تخمين تکيه ميزنند. (???) يقيناً پروردگارت به کسي که از راه او گمراه ميشود و نيز به راه يافتگان داناتر است. (???) پس اگر به آيات خدا ايمان داريد، از آنچه [از گوشت حيوان حلال گوشتي] که [وقت ذبح شدن] نام خدا بر او برده شده بخوريد [نه از ذبيحه گمراهان.] (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشارهي قرآني را بفرماييد.
دکتر رفيعي: در سورهي انعام اين آيه خيلي مهم است ائمه هم گاهي استناد کردند به اين آيه «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَيَسُبُّوا اللَّـهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ» (انعام/ 108) خيلي عجيب است به مسلمانها ميفرمايد به بتهاي مشرکين فحش ندهيد چون آنها هم به خداي شما از روي نا آگاهي فحش ميدهند ناسزا گويي سبّ خوب نيست لذا روايت داريم لَا تَسُّبُوا الدُّنيا ديديد بعضيها عصباني ميشوند به دنيا چيزي ميگويند يک کسي به دنيا ناسزا ميگفت حضرت امير گفت اين دنيا محل انبيا اولياء محل نزول قرآن است اين حرفها چيست؟ دنيا حتي بت که نا حق است بت که سنگ و چوب است در عين حال جان ندارد کاري از او برنميآيد اما فحش دادن کار خوبي نيست لذا دقت بکنيم که يک وقتي بعضيها گول نخورند بعضيها تصور نکنند فحش دادن به عناصري که منفي است جايز است نه نقد ميتوانيم بکنيم ولي فحش ندهيم.
شريعتي: خيلي ممنون گفتند چرا پيامبر و ائمه عليهم السلام با اين که علم غيب داشتند مانند مردم عادي رفتار ميکردند و حتي گاهي از مردم پرسش و سوال ميکردند اصولا امامان و پيامبران چه زماني از علم غيبشان استفاده ميکردند.
دکتر رفيعي: علم غيب در مورد امام و پيغمبر به نظرم يک بار هم بحث کرديم مطلق نيست يعني مثل علم غيب خدا نيست در عرض خدا نيست در طول خداست استقلالي نيست يعني اعطايي است خدا بايد آن علم غيب را بدهد منتها اين قدرت به امام داده شده اگر چيزي را بخواهد بداند بداند اين را روايات دارد که اگر بخواهد أنَّ الأئِمَّةَ اِذا شَاؤوُا أنْ يَعْلَموُا عَلِموُا (کافي، ج 1، ص 258) اگر اراده بکند بداند که عمر من چند سال است من کي از دنيا ميروم فردا چه حوادثي برايم پيش ميآيد ميداند اگر اراده نکند بداند نخواهد بداند نميداند و لذا ممکن است مثلا جناب عالي خدمت پيغمبر گرامي اسلام يا امام معصوم بگوييد من با اين آقا دعوايم شده بفرمايد شاهد شما چيست شاهد ميخواهد از علم غيبتان استفاده بکنيد نميخواهد استفاده بکند علم غيب يک توانمندي است که خدا به انبيا داده به ائمهي معصومين هم داده براي اين که بتوانند بگويند ما با بقيه متفاوت هستيم ما به خدا وصل هستيم چنين قدرتي را داريم همين علم غيب را وسيلهي هدايت قرار بدهند يک جواني بود کارهاي ناپسندي انجام ميداد امام هادي نصيحتش کرد نکن اين کارها را لغو است لهو است گفت جوان هستيم آقا فرمود اِنَّکَ لَتَمُوت بَعد ثَلاث اَيام سه روز ديگر از عمرت باقي نمانده تکان خورد اين برايش اثر داشت اثرش اين بود برود توبه بکند گناه نکند يا بعضي از اوقات مثلا فرض کنيد حاکمان ستمگر براي اين که لطمهاي به ائمه نزنند امام از علم غيب استفاده ميکردند که بدانيد ما خبر داريم شخصي خدمت امام صادق آمد معصيتي در مسير مرتکب شده بود گفت ما از شيعههاي شما هستيم آقا فرمود شيعههاي ما از اين کار نميکنند يعني بلند شو برو دروغ نگو آمد خدمت امام صادق يک کسي به نام ابراهيم با مادرش دعوا کرده بود مثل آدمهاي مظلوم و شاگردان منظم آمد خدمت آقا آقا فرمودند بلند شو برو مادرت را از خودت راضي کن حالا با مادرت دعوا ميکني؟ مادري که شيرهي جانش غذاي تو بوده دامنش گهوارهي تو بوده شکمش منزل تو بوده در موارد تحکيم اعتقادات تربيت هدايت و کوبيدن خصم استفاده کردند يعني دشمن بداند که ما اين را ميدانيم ما اطلاع داريم مثلا دارد يک وقتي پزشکي آمده بود از هند خيلي شلوغش کرده بود پيش امام صادق که ميخواهي به شما چيزي ياد بدهم؟ آقا فرمود ما به اين چيزها نياز نداريم آقا شروع کرد احاديث و مطالبي در مورد طب و پزشکي فرمود اينها نشان دهندهي همان قصهي تربيت هدايت و تحقير دشمن است تعبير خوبي نيست من به کار ميبرم روي طرف را کم کردن که علم اصلي نزد ماست براي اثبات خودشان اما در مسائل شخصي و موردي از اين استفاده نميشود حتي دو قسم است در مسائل شخصي اصلا گاهي نميخواهد بداند يعني واقعا اين قصه را ممکن است امام نداند چون اراده نکرده که بداند يا نه دانسته اما ترتيب اثر نميدهد به امام حسين ميگويند شما کربلا کشته ميشويد خدا فرموده پيغمبر فرموده حضرت زهرا فرموده اما امام مثل يک آدم عادي ميرود چون ظرفيتش را دارد اين چيزي را که به او گفتند موجب اين نميشود که از آن موضع خودش برگردد يکي از دوستان شايد هم در يکي از اين برنامه گفتيم يک مثال قشنگي ميزد ميگفت مثلا فرض کنيد در يک گروه اقتصادي هيئت دولت بيست سي نفر نشستند آدمهاي مورد اعتماد هستند رئيس اقتصاد رئيس دولت ميگويد يک ماه ديگر ميخواهيم بنزين را سهميه بندي بکنيم يک ماه قبل ميگويد اما ميداند اينها آدمهايي نيستند که بروند منزلشان بنزين را با تانکر احتکار بکنند ذخيره بکنند اين علم غيب علم قبل از واقعه را برايش ترتيب اثر نميدهند. براي تقرب ذهن مثال زدم لذا داستان علم غيب هميني است که عرض کردم اگر بخواهند ميتوانند.
شريعتي: نوشتند که چهار فرزند يکي از بستگان ما بر اثر حادثهاي فوت کرده و همهي اطرافيان مدام والدين اين کودک را سرزنش ميکنند که شما ميبايست چند برابر معمول احتياط ميکرديد من به آنها ميگويم که مرگ دست خداست و اصلا دليلي ندارد که کسي در اين باره سرزنش شود.
دکتر رفيعي: هيچ کسي راضي به مرگ فرزندش نيست مقصر کسي نيست عامد کسي نيست قاصر است کوتاهي ممکن است بکند مثلا فرض ميکنيم که من يک سال يادم است شايد هفت هشت سالم بود رفته بودم قبرستان در قم يک ختمي بود برايم تعجب آور بود يک وقت ديدم هفت جنازه رديف با هم دارند ميآورند همه هم زن و بچه و جوان بودند يک آقايي را هم زير بغل هايش را گرفتند مجروح بود اين هفت جنازه مال او بود از خانواده اش بودند گفتم قصه چيست کوچک بودم ما بعدا در شهادتها تا سي صد جنازه هم ديديم در اصفهان يا در قم صد جنازه تشييع شد ولي در قبل از انقلاب عجيب بود وقتي وارد شد قبرستان به لرزه در آمد گفتند اين آقا وانت داشت زن و بچه را سوار کرد ببرد امام زاده داوود يک وقت خوابش گرفته يا بي دقتي کرده تصادف کرده در دره هفت تاي اينها مردند او مانده ما با اين آقا چه کار بکنيم؟ اعدامش بکنيم محاکمه اش بکنيم؟ عامد که نبوده خودش هم داشت گريه ميکرد اشک ميريخت بيچاره شده بله کوتاهي کرده بايد حواسش را جمع ميکرد بايد دقت ميکرد اما ديگر جاي سرزنش و اين مسائل نيست به عبارت ديگر ما دو نوع مرگ داريم اجل مسمي داريم اجل معلق داريم اجل مسمي يعني آن مرگي که براي هر کسي تعيين شده کي هم است؟ نميدانيم ولي گاهي اوقات طرف با مواد مخدر با سيگار زياد خودش اين مرگ را جلو مياندازد گاهي با صدقه انفاق ورزش ممکن است تاخير بيندازد اجل معلق گاهي از اوقات ممکن است مثلا فرض کنيد من باز از قم يک داستاني را براي شما عرض ميکنم در محلهي ما چند سال قبل يک خانمي آن موقع هنوز گاز نبود اين مال بيست و پنج سي سال پيش است از چراغهاي نفتي بود او چراغ را روشن کرده بود سه تا از بچه هايش خوابيده بود رفته بود خيلي چيزها آن موقع صفي بود صبح زود شير مرغ ميدادند در صف بود برگشته بود آتش گرفته بود هر سه بچه سوخته بودند؟ حالا شما با اين خانم چه کار ميکنيد؟ اين خانم قصد آتش زدن داشت؟ چنين چيزي نيست ممکن است کوتاهي کرده باشد بايد پنجرهاي باز ميگذاشت يا به مادربزرگش همسايه ميسپارد ولي براي آن کوتاهي که نميآيند طرف را محاکمه بکنند يا در سرش بزنند لذا امام صادق فرمود ما اهل بيت قبل از مصيبت تلاش ميکنيم اتفاقي نيفتد ولي وقتي افتاد ديگر نَصبِر صبر ميکنيم اين مهم است حالا اين تصادف کرده چهار تا از دنيا رفتند پدر در رانندگي کوتاهي کرده اما تعمد که نبوده لذا اين را بايد تفکيک بکنيم.
شريعتي: گفتند داشتن مقامات عالي مانند نبوت و امامت و اينها چه افتخاري است براي پيامبران و امامان و اشخاص مقرب نزد خدا؟ خداوند اگر اين مقامها را به من هم ميداد من هم صاحب آن صفات و کرامات ميشدم و نيازي به اين همه مبارزه با نفس و سختيهاي مختلف نداشتم.
دکتر رفيعي: آنها هم با همين مبارزات به اين مقامات رسيدند يعني پيغمبر فرمود من شيطان خودم را مهار کردم من عبد شکور هستم يعني از اول که پيغمبر به دنيا آمده يک مهر نبوت روي پيشاني اش زدند يک کاري هم کردند گناه نکند؟ اين که فضيلت نيست.
شريعتي: گفتند نور نبوت.
دکتر رفيعي: آن بحث ديگري است آن علم غيب خداست مثلا جناب عالي ميدانيد فرزند شما از کجا ميدانيد من کاري ندارم بالاخره ميدانيد فرزند شما در آينده يک آيت الله يک عارف بالله يک ولي از اولياء خدا ميشود از همان بچگي هم ممکن است به بعضيها بگوييد که من نور ولي اللهي در او ميبينم نور آيت اللهي در او ميبينم اما چه را ميبينم؟ نور آيت اللهي و ولي اللهي که اين بچه جوهره اش را دارد از همان اول گناه نکند درس بخواند ايمان داشته باشد من ميبينم که اين با تلاش خودش به چنين جايي ميرسد با تلاش خودش و لذا پيغمبر اکرم که شما زندگي اش را نگاه بکنيد ده روز ماه رمضان اعتکاف سه ماه روزه نماز شب عبادت ترک گناه آن اگر باشد آقا درست ميگويد يعني يک کسي را بياييد انتصابي بگذاريد به مسئوليت يک جايي بعد هم کاري بکنند هيچ خطايي نکند اين دست بسته ميشود اين طور نيست شاهد قرآني و روايي هم داريم حضرت ابراهيم «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ» (بقره/ 124) در آتش افتاد اسماعيلش ذبح شد زنش را گذاشت در مکه سرزمين لم يزرع خود حضرت علي فرمود خدا چهارده جا من علي را امتحان کرد روايتش است بگرديد پيدا بکنيد هفت جا زمان پيغمبر هفت جا بعد از پيغمبر نه به اين مفتيها خدا به کسي چنين مقاماتي نميدهد اينها امتحان را پس دادند منتها همان مثالي که من زدم اگر مثلا از قبل از نبوت حضرت رسول اکرم به حضرت عيسي يا در انجيل و انبياء قبلي يک چنين آدمي ميآيد يعني يک چنين آدمي ميآيد که با اين تلاشهاي خودش به اين مقام ميرسد مثلا من شنيدم که نميدانم از کجا شنيدم که حضرت امام رضوان الله تعالي عليه را يکي از بزرگان در گذشته فرموده ميبينم اين آقا رهبري شيعه را به عهده ميگيرد اين تشخيص است يک وقتي يک آقايي در قم بود من را ديد يک جملهاي به من گفت بعد گفت فلاني اين جملهاي که گفتم ساده نگيري آن جمله اش را نميگويم گفتم چطور گفت آيت الله عظمي فاضل لنکراني رضوان الله تعالي عليه جوان بود درس ميخواند به او گفتم تو مرجع تقليد ميشوي من از همان جمله در ايشان ديدم اين آقا او را مرجع نکرده اين فراصتي است که يک مومن گاهي تشخيص ميدهد يک کسي در آينده به چه جايگاهي ميرسد آن وقت خداي تبارک و تعالي خالق بشر است ميداند وجود مقدس رسول گرامي اسلام با آن تلاش و کوشش به اين جايگاه ميرسد اين را به يک عدهاي هم ابلاغ ميکند ولي قصهي کت بسته و دست بسته بودن نيست.
شريعتي: آخرين سوال را هم ميشنويم گفتند در جايي خواندم که بر انسان ناچار و مضطر گناهي نيست و منطقي هم است پس جواني که فشار بزرگ روحي و جنسي را بيشتر از جوانش هم است اجازهي گناه دارد يا ندارد اگر نه پس تکليف اين گونه افراد که همهي شرايط گناه دارند را چيست.
دکتر رفيعي: اضطرار يعني درماندگي يعني اگر اين اتفاق نيفتد من ميميرم مثل اين که الآن يک کسي گوشهي خيابان هيچ چيز پول ندارد دارد از گرسنگي هم ميميرد او ميتواند گوشت ميت هم استفاده بکند چون اگر نخورد ميميرد لذا ميگويند گرسنهي اين طوري اگر نان هم نانوايي سرقت کرد و خورد حکم حد بر او جاري نميشود چون گرسنه بوده اما در مورد گناه اين قصه نيست ما در گناه هيچ وقت به اين اضطرار نميرسيم من نميدانم ايشان چه گناهي را به طور خاص گفته بودند مثلا اگر منظور غريزهي جنسي است براي غريزهي جنسي اسلام اجازهي ازدواج داده اگر شرايطش نبود شرايط را بايد فراهم بکند يعني اين که اضطرار را ما خودمان براي خودمان درست بکنيم نه اضطرار ايجاد کردني نيست يعني من سر کار نروم پول هم از کسي نگيرم يک گوشه بنشينم نخورم نخورم نخورم بگويم دارم ميميرم الآن مضطر است به من نان بدهيد اين اضطرار را من خودم درست کردم نه اضطرار مثل اين که يک قحطي در کشوري است در بياباني گير ميکنم هيچ چاره و راه کاري نيست وقتي اسلام براي مردم در جامعه امکان حلال را فراهم کرده به هيچ وجه شرايط حرام فراهم نبايد باشد من يک لطيفه بگويم يک کسي را وادار کردند شراب بخورد گفتند يا ميکشيم يا بايد اين شراب را بخوري گفت مجبوريم آمد افتاد شکست گفت خدايا ما يک بار هم که مجبور بوديم اين شکست يعني بدش نميآمد بخورد اين را اسلام هم بحث ازدواج دائم دارد هم بحث ازدواج موقت دارد هم بحث تعدد زوجات دارد من نميخواهم به اينها بپردازم بن بستي وجود ندارد وقتي بن بستي نيست اجازهي اين قصه را ميدهد ضمن اين که در غريزهي جنسي به آن معنايي که در غذا مثال زديم هيچ وقت اين اضطرار ايجاد نميشود اين قدري قصه اضطراري نيست ما احساس بکنيم اگر نشود ميميريم نه ممکن است به لذتش نرسد يا احساس شهواني انسان دفع نشود ولي موجب قتل کسي نشده يک کسي به پدرش گفت خيلي عاشق هستم گفت گرسنگي نکشيدي که بداني چقدر سخت است سخت تر از عاشقي است بحث اضطرار همين است وقتي راهکار است ما در جامعه تعداد زيادي داريم بله اين آقا ميخواهد کار داشته باشد ماشين داشته باشد خانه داشته باشد تا ازدواج بکند اينها فراهم نيست پس من مضطر هستم نه توقعاتمان را پايين بياوريم يا از راه کارهايي که اسلام ارائه داده استفاده بکنيم.
شريعتي: خيل ممنون التماس دعا خدانگهدار.