اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

94-11-28-حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي - امامت

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 28-11-94

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
گفت حتي به خنده‌اي شده مهمان مان کنيد *** زلفي نشان دهيد و پريشان مان کنيد
از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت مسلمان مان کنيد
يک نور واحديد که در چهارده افق *** تکرار مي‌شويد که حيران مان کنيد

شريعتي: سلام به همه‌ي شما دوستان خيلي خوش آمديد به اين سمت خدا دلتان گرم به محبت اهل بيت عليهم السلام باشد خوشحاليم در کنار شما هستيم سلام عليکم دکتر رفيعي
دکتر رفيعي: بسم الله الر حمن الر حيم سلام عرض مي‌کنم خدمت شما و بينندگان عزيز و مهربان
شريعتي: بحث ما در مورد امامت و ولايت است جلسه‌ي گذشته در مورد مقامات و شئون امام صحبت کرديم ادامه‌ي بحث را مي‌شنويم.
دکتر رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم در بحث امامت که از بحث‌هاي چالشي و مطرحي است که قبلا هم اشاره کرديم شايد هيچ بحثي در اسلام به اندازه‌ي اين بحث بعد از رحلت پيغمبر چالش بر انگيز و مطرح نبوده است مبناي اين بحث هم برمي‌گردد به آن باورهايي که ما در مورد امام داريم طبعا آن نگاهي که ما به امام داريم متفاوت است با نگاهي که ساير فرق نسبت به امام دارند اين را قبلا اشاره کرده ايم ما وقتي امامت را استمرار نبوت مي‌دانيم ما وقتي امام را حافظ و نگهبان دين مي‌دانيم ما وقتي امام را داراي هدايت و نقش راهنمايي مردم مي‌دانيم ميزان مي‌دانيم معيار مي‌دانيم امام را کسي مي‌دانيم که خود خطا در زندگي اش نيست و طبيعتا افضل و برتر مردم است اين جايگاه مانند جايگاه نبوت است با اين تفاوت که به نبي وحي مي‌شود اما به امام به اين معنا وحي نمي‌شود يعني وحي‌اي که بگوييم امام با اين وحي نبي مي‌شود از طرف جبرئيل نه ولي ارتباط است در زيارت جامعه‌ي کبيره هم مي‌گوييم السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ (زيارت جامعه کبيره) مادر حضرت موسي هم مهبط وحي بوده «وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى» (قصص/ 7) فرشتگان ارتباط دارند با ائمه صحبت مي‌کنند اين امام با اين ويژگي‌هايي که گفتيم طبيعتا جز به انتصاب الهي نيست تشخيص اين که برتر کيست حتي شخص پيغمبر اکرم هم اين کار را انجام نمي‌دهد بله اگر افرادي گفتند که نه امام يعني مدير جامعه يعني اداره کننده‌ي جامعه يعني رتق و فتق امور در جامعه اگر اشتباه و خطايي هم کرد عامه‌ي مردم به او تذکر مي‌دهند افرادي به او مي‌گويند اين اگر شد انتصاب الهي را نمي‌خواهد اين امامت به اين معنا در تاريخ هم نگاه بکنيد بنيانش سست شده اوايل شايد يک مقداري کنترل و توجه بوده ولي از دوران پس از صلح امام حسن بيرون مي‌آييد ديگر حاکميت معاويه را مي‌بينيد که رها شده معاويه با کدام عدالت با کدام موازين اسلامي واقعا جامعه‌ي آن زمان را اداره مي‌کند؟ بعد مي‌آييد بحث يزيد و بحث بني اميه و اصلا هيچ دفاعي ما اصلا خود آقايان اهل سنت هم هيچ دفاعي خيلي جاها از اين افراد نمي‌کنند چون قابل دفاع نيستند چه دفاعي از يزيد چه دفاعي از عبدالملک مروان پس نبايد بحث امام اين قدر سست باشد بحث امامت اين قدر پيش پا افتاده باشد يعني يک منتخب صرف که حالا اين منتخب يا عده‌اي از افراد جمع مي‌شوند يا حاکم قبلي سفارش مي‌کند نه نگاه ما به امامت اين نيست لذا اين نکته را عرض مي‌کنم تمام شبهاتي که اين روزها به اشکال مختلف عليه بحث امامت مي‌شود هيچ کدام نمي‌آيد روي اين مبنا صحبت بکند اکثرا مي‌روند در جزئيات يعني در ريزموضوعاتي که طبيعتا بايد پاسخ داد و بحث هم کرد اما وقتي نگاه مبنايي شد ما اساس را درست کرديم ما امام را يک رجل سياسي مدير جامعه صرفا ندانستيم نگاه مان به رجل ديني سياسي معصوم با اين ويژگي‌ها بود با آن مرجعيت علمي بود اين ديگر خيلي متفاوت مي‌شود با توجه به اين نکاتي که عرض شد حتي آن وقت ما برمي‌گرديم يک مقداري بالاتر مي‌گوييم که مثلا فرض کنيد که حتي در منابع اهل سنت هم داريم که نور رسول خدا و نور حضرت علي جزء مخلوقات اوليه هستند يا حتي مثلا مي‌بينيم که وصايت حضرت علي ولايت حضرت علي سال‌ها قبل از حتي آفرينش مثل نبوت پيغمبر اکرم مطرح است که حالا اين عبارات را الآن نمي‌گوييم چون سنگين مي‌شود كُنْتُ نَبِيّآ و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ (بحارالأنوار، ج16، ص402) من پيغمبر بودم هنوز آدم به دنيا نيامده بود من وارد اين عرصه نمي‌شوم جلسه‌ي گذشته ما بعضي از مقامات و شئون امام را گفتيم بعضي هايش را هم در اين برنامه عرض مي‌کنيم يکي از مقامات و شئوني که امام معصوم دارد کرامت است حالا معجزه هم مي‌توانيد بگوييد اگر شما گفتيد معجزه يعني آن چه که نبي مي‌آورد و بر اساس آن ادعاي نبوت مي‌کند ما به اين مي‌گوييم کرامت ولي اشکالي هم ندارد به هر دو هم معجزه اطلاق مي‌شود معجزه آن کار خارق العاده‌اي است که پيغمبر انجام مي‌دهد و اين را به نبوتش مقترن مي‌کند يعني ادعاي نبوت بر اساسش مي‌کند اگر اين کار صورت گرفت مثل اين که فرض کنيد نبي مکرم اسلام درختي را امر مي‌کند بيايد جلو يا برود عقب يا حتي مثل حضرت عيسي مرده زنده مي‌کند يا حضرت موسي عصا مي‌اندازد اژدها مي‌شود ما ائمه‌ي بزرگوارمان هم معتقد هستيم که اين کارهاي خارق العاده از آن‌ها بر مي‌آيد ولي هيچ گاه مقرون به ادعاي نبوت نبوده بلکه مقرون به ادعاي امامت بوده است يعني چون امام است حجت خدا است به اذن خدا يک چنين قدرتي را خدا به او داده که افعال غير عادي را انجام بدهد مقدار داستان‌هايي که از زندگي ائمه در اين موارد نقل شده آن قدر زياد است که قابل انکار نيست يعني يکي دو سه پنج ده تا نيست که انسان بگويد قابل انکار است فراوان شما مي‌بينيد که کتاب‌هايي که در مورد معجزات ائمه نوشتند از وجود مقدس حضرت علي ائمه‌ي ديگر حتي در منابع اهل سنت که بعضي هايش را شايد اشاره بکنم اشاره به اين موضوع شده منتها من اجازه مي‌خواهم اول يک سوالي را عرض بکنم من خيلي دنبال طرح شبهات در اين برنامه نيستم چون خيلي از اين شبهاتي که گوشه کنار جلوي ما را مي‌گيرند مطرح مي‌کنند اين‌ها تکراري است يعني اين جوان امروز به گوشش خورده و الا اين دويست پانصد سال است مطرح است صد‌ها پاسخ هم داده شده است يعني آن قدر علماي ما کتاب در اين زمينه نوشتند که حد و حصر ندارد که من يک وقتي همين جا کتاب راهنماي حقيقت را معرفي کردم از آيت الله سبحاني عرض کردم خيلي از شبهات را ايشان پاسخ دادند يکي از اشکالاتي که گاهي مطرح مي‌کنند اين است که انتساب افعال غير عادي و کرامت به ائمه با توحيد قابل جمع نيست ما موحد هستيم ما معتقد هستيم همه‌ي امور به دست خداست پس چگونه مي‌شود که هدف همه‌ي انبيا خدا بوده هدف همه‌ي بزرگان خدا بوده لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم لا مُؤثّرَ في الوجود الا الل آن وقت شما مي‌آييد نسبت کارهاي غير عادي و خارق العاده به امام و کرامت به امام مي‌دهيد يکي از دلايل اين شبهات جهل است عدم اشراف به آيات و روايات است يک وقتي يک آقايي که ايشان مشکل داشت مشکل از نظر اعتقادي داشت يک تعدادي از جوان‌ها را جذب کرده بود جوان‌ها حواسشان جمع باشد در هر جلسه‌اي حاضر نشود اين آقا گفته بود تفسير مي‌گويم اين مال خارج از کشور بود من گفتم گفتند اين آقا تفسير مي‌گويد خيلي هم تعريف مي‌کردند لغت مي‌گفت و اين‌ها اين‌ها هدف دارند پنج جلسه حرف مي‌زند جلسه‌ي پنجم آن حرفي که مي‌خواهد بزند را مي‌زند آمده بود تا رسيده بود به آيه‌ي سوره‌ي غاشيه که «إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ، ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُم» (غاشيه/ 26-25) مردم حساب شما با خداست باز گشت شما هم به سوي خداست اياب به سوي خداست حساب هم به سوي خداست متوقف شده بود گفته بود اين جوان‌ها هم بچه‌هاي شيعه بود ايشان هم علي الظاهر عالم شيعي بود گفته بود يک کسي برود زيارت جامعه‌ي کبيره را بياورد رفتند آوردند گفت اين زيارت جامعه‌ي کبيره مي‌گويد که وَ إيابُ الْخَلْقِ إلَيْكُمْ ، وَ حِسابُهُم عَلَيْكُمْ (زيارت جامعه کبيره) به سوي ما اهل بيت حساب شماست به سوي ما اهل بيت اياب شماست اين خلاف آيه است جوان‌ها ناراحت شده بودند جامعه‌ي کبيره را کنار بگذارند گفتند راست مي‌گويد تعارض با قرآن دارد يک آقايي آن جا بود اين جوان‌ها آمدند آن آقا مي‌خواهم بگويم جهل باعث اين شبهات مي‌شود گفت من يک مثال ديگر براي شما مي‌زنم از خود قرآن کاري هم به جامعه‌ي کبيره نداريم ايشان اين مثال را زد گفت خدا در سوره‌ي زمر مي‌فرمايد «اللَّـهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ» (زمر/ 42) خدا جان هر کسي را مي‌گيرد درست است؟ گفتند بله گفت جاي ديگر مي‌فرمايد «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ» (نحل/ 28) کساني که ملائکه جان آن‌ها را مي‌گيرند با اين تعارض چه کار مي‌کنيد؟ يک جا خدا جان مي‌گيرد يک جا ملائکه يک مثال قشنگي زد اين‌ها کشور خارج بودند گفتند اداره‌ي گذرنامه به شما ويزا نمي‌دهد مي‌گويد چه شد مي‌گويد دولت به من ويزا نداد شما اصلا دولت را ديديد؟ نه به آن نماينده‌ي اداره‌ي گذرنامه مي‌گويي دولت يا مثلا مي‌گويي دولت به ما گذرنامه داد در صورتي که شما رئيس جمهور نديديد پيش هيئت دولت نرفتيد چه اشکالي دارد که همه‌ي حساب همه‌ي کتاب همه‌ي امور دست خداست اما واسطه حضرت علي عليه السلام باشد کما اين که عزرائيل واسطه‌ي توفي انفس است فرشته‌ها واسطه‌ي توفي انفس هستند چه اشکال دارد اياب خلق پيش ائمه‌ي اطهار باشد به اذن الله؟ اين را عرض کردم براي اين که توجه به اين نکته شود که گاهي اين موضوعي که الآن تحت عنوان بت پرستي و شرک آمده متاسفانه گروه‌هاي تکفيري دائم با اين حربه دارند افراد را از رده خارج مي‌کنند مي‌گويند شرک است بت پرستي است پاسخ اين سوال را من از دو تا از آيات قرآن مي‌دهم پاسخ اين که کارهاي غير عادي و کرامت از نسبت به غير خدا نسبت به افراد شرک نيست يکي اش سوره‌ي نمل آيه‌ي 40 است پيش حضرت سليمان «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ» (نمل/ 40) آن شخصي که آن جا بود موجودي که آن جا بود از جن بود يا هر چه بود يک اطلاعاتي داشت اسم اعظم داشت اين صريح قرآن است گفت من تخت ملکه‌ي سبا و بلقيس را براي شما مي‌آورم قبل از اين که چشمت را به هم بزني اين کار خارق العاده نيست؟ به طور طبيعي شما تخت يک کسي را از اين جا مي‌خواهي ماشين هم بار بزني هواپيما هم که بار بزني بياوري زمان مي‌گيرد او به اندازه‌ي يک چشم به هم زدن اين کار را کرد اين شرک است؟ خدا مي‌فرمايد که يک کسي گفت من قبل از چشم به هم زدن يک لحظه اين جا اين تخت را آماده مي‌کنم حالا اگر فرض کنيد که وجود مقدس حضرت علي عليه السلام معجزه‌اي را انجام داد امام صادق معجزه‌اي را انجام داد که فراوان در زندگي شان نقل شده اين‌ها چه استبعادي دارد؟ اين‌ها کار بسيار ساده و عادي و طبيعي است معجزات پيغمبر اکرم نقل شده ائمه هم به اذن خدا اين کار را مي‌توانند انجام بدهند.
شريعتي: اين را فقط در مورد کرامات ائمه مي‌گويند يا در مورد معجزات پيامبران هم است؟
دکتر رفيعي: بحث معجزات پيغمبران را اين فراد انکار نمي‌کنند چون قرآن گفته به امام که مي‌رسد انکار مي‌کنند مثل قصه‌ي حجرالاسود مي‌ماند مي‌گويد اين سنگ است که مي‌بوسيد مي‌گويند اين را پيغمبر بوسيده پيغمبر به چه دليل بوسيده؟ تبرک است خدا رحمت کند مرحوم سيد شرف الدين صاحب المراجعات قبرش رو به روي حضرت امير دفن است ايشان رفت ديدن ملک عبدالعزيز پدر فهد و اين‌ها عده‌اي رفته بودند يک روزي بود براي جلسه‌اي وارد شدند مرحوم سيد شرف الدين وقتي وارد شد يک قرآن نفيسي را هديه کرد به ملک عبدالعزيز ايشان وقتي نگاه کرد بي اختيار خم شد و اين قرآن را بوسيد سيد شرف الدين گفت اين جلد است پوست است اين حرام است جايز نيست بوسيدن پوست و جلد گفت نه قرآن داخلش است قرآن تبرک است ايشان گفت ما هم قبر پيغمبر را مي‌بوسيم چون پيغمبر داخلش است و الا ما مي‌دانيم ضريح و سنگ و چوب ارزشي ندارد مثل حجرالاسود است از ارتباطش با خدا به اين جايگاه رسيده نوشته اند تا مدتي ايشان جايز کرد اين قصه را ديده حرف حرف کامل و استدلالي است اين يک آيه است آيه‌ي ديگر آيه‌اي که مکرر بينندگان عزيز شنيده اند از ما جناب عيسي گفت «وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ» (زخرف/ 63) من مي‌خواهم براي شما يک آيتي و نشانه‌اي از پروردگار بياورم حالا آن نشانه چيست؟ من براي شما از گل و اين چيز‌ها پرنده خلق مي‌کنم خيلي است خلق کردن يعني آفرينش اگر خدا اين را نگفته بود حتما اتهام شرک مي‌زدند به ايشان بعد گفت من نابينا را شفا مي‌دهم مرده را زنده مي‌کنم سه کار خلقت و شفا و احيا من سوال مي‌کنم اين آيه با آن آيه‌ي «الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ» (بقره/ 258) چطوري جمع مي‌شود چرا اين جا را آقايان گير نمي‌دهند؟ اين آيه با آن چيزي که شفا به دست خداست چطوري جمع مي‌شود؟ اين آيه با آن چيزي که خالق خداست «اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ» (زمر/ 62) خالق السماوات چطوري جمع مي‌شود؟ و گفت مي‌گويم چه چيزي مي‌خوريد شما در خانه ات غذا خوردي من مي‌گويم پس چهار ادعا در سوره‌ي آل عمران حضرت عيسي کرده خلقت و شفاء و احياء و خبر از آن چه که مي‌خوريد منتها همه را هم مي‌گفت به اذن الله چه اشکال دارد؟ هيچ منافاتي ندارد يک چيزي اگر صادر شد وقوع پيدا کرد ديگر محال نيست پس اين وقوع پيدا کرده خلقت از دست حضرت عيسي وقوع پيدا کرده کار خارق العاده ممکن است شما بگوييد او پيغمبر بود اين شخصي اين جني که خدمت حضرت سليمان بود که پيغمبر نبود يک فرد عادي بود «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ» حالا اين را دقت بکنند ممکن است شما بگوييد بله اين قدرت را بعضي افراد عادي هم دارند شنيده ايم بعضي مرتاض‌ها اين کار را مي‌کنند يا در حالات بعضي علما نقل شده خبر از آينده بله ما نمي‌خواهيم قصه را ببنديم ولي امام بالاترينش را دارد يعني نسبت به تمام کارهايي که خارق العاده است اين کار از امام معصوم عليه السلام مي‌آيد لذا يک وقتي کسي از امام صادق سوال کرد شما بالاتر هستيد يا انبياء قبل از شما فرمود تعريف از خود جايز نيست ولي اگر من بين حضرت موسي و خضر بودم لو کنت بين موسي و الخضر لاخبرتهما اني اعلم منهما (بحارالانوار، ج 2، ص 71) به آن‌ها مي‌گفتم که من از آن‌ها بالاتر هستم اين است که توجه شود معجزات ائمه مثلا داريم که سيد حميري منکر امامت امام صادق بود آقا ايشان را آوردند کنار قبر محمد حنفيه فرمودند من به اذن خدا اين بدن را زنده مي‌کنم ببين به امامت من اعتراف مي‌کند يا نه که همين اتفاق افتاد بعضي‌ها مي‌گويند اين‌ها غلو است چه غلوي؟ عين اين کار را حضرت عيسي انجام مي‌داده است.
شريعتي: اگر اين شبهه ايجاد مي‌شود به خاطر عدم اشراف ما و جهل ما نسبت به مباني است.
دکتر رفيعي: بله به مباني و مخصوصا به قرآن اين يکي از شئون و جايگاه‌هايي است که براي امام گفتيم که بحث کرامت و کارهاي خارق العاده به اذن خداست البته اين‌ها استفاده‌ي شخصي هم نشده اين طور نبوده که امام اگر کوزه‌ي خودش مسموم بوده از علم غيب استفاده بکند همسر خودش قاتلش بوده از علم غيب استفاده بکند يا براي پيروزي در يک جايي حضرت امير بيايد يا امام حسين بيايد همه را روز عاشورا سنگ بکند اين‌ها نيست گاهي از اوقات اين نکات را بعضي‌ها دقت نکند بگويند چرا استفاده نشده از اين قصه نه آن‌ها کارهاي عادي بوده در مقابل خصم براي اثبات امامت خودشان تحکيم اعتقادات فراوان از اين قصه استفاده شده اين را دقت داشته باشيم که امروز هم حضرت ولي عصر اين ابزار را در اختيار دارد لذا مي‌بينيم که بعضي از اوقات در رفع نيازها در رسيدگي‌ها ممکن است از اين ابزار استفاده بکند جايگاه ديگري که امام دارد جايگاه مولويت است «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» (احزاب/ 6) پيغمبر نسبت به مردم از خودشان بالاتر است اولويت دارد يعني نبي مکرم اسلام اگر تشخيص داد جناب عالي الآن در مکه هستيد بايد خانواده ات را بگذاري هجرت بکني مدينه چشم بايد بروي جنگ باشد بايد جانت را فدا بکني بله بايد اين اولويت براي پيغمبر صريح قرآن است «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ» (مائده/ 55) ولي شما خداست يعني ولايت اول از آن خداست ولايت پيغمبر و امام هم در طول ولايت خداست پس يکي از ويژگي‌هاي امام مولا بودن است حالا همين جا هم باز من عرض کردم من نمي‌خواهم ورود بکنم اين قدر گاهي شبهات سخيف و سطحي و تکراري است بعضي‌ها الآن فکر مي‌کنند يک چيز نويي پيدا کردند تا اين را مي‌شنوند ولي تازه به گوششان رسيده در زيارت نامه‌ها ما گاهي خودمان را عبد ائمه خطاب مي‌کنيم اين را خيلي اشکال مي‌کنند من مکرر در بقيع هم شنيدم ورودي بقيع يک زيارت ورودي دارد که آن جا مي‌گوييم عبد شما به باب شماست يعني عبد شما در خانه‌ي شما ايستاده است يا مثلا مي‌گوييم يَا مَوَالِيَّ يَا أَبْنَاءَ رَسُولِ اللَّهِ عَبْدُكُمْ وَ ابْنُ أَمَتِكُمُ الذَّلِيلُ بَيْنَ أَيْدِيكُمْ من هم خودم عبد شما هستم هم پدرم عبد شما بود مادرم هم کنيز شما بوده غوغا مي‌کنند بعضي عبوديت مال ذات اقدس الهي است توجه ندارد آشنا نيست با قرآن آشنا نيست با لغت با حتي تاريخ من اول يک آيه‌ي قرآن مي‌خوانم اين آيه ان شاء الله زمينه‌ي ازدواج جوانان شود «وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ» (نور/ 32) مردم زنان بي همسر مردان بي همسر را زن بدهيد شوهر بدهيد عبدهايتان را عبد دو معنا دارد يک معناي عبوديت پرستش است احدي حق ندارد اين واژه را نسبت به کسي غير از خدا به کار ببرد ما عبد هستيم به معناي پرستش أَنْتَ المَوْلى وَأَنا العَبْد (مناجات مسجد کوفه) انت المعبود و انا العبد و لذا اين جا مي‌گوييم عبدک «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ» (نحل/ 36) اين عبد که عباد اطلاق مي‌شود طبيعتا فقط بندگي خداست صريح قرآن هم است مي‌فرمايد «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ» (يس/ 60) کدام آدم عاقلي امام را مي‌پرستد؟ اين همه زائر مي‌روند مشهد اين همه زائر اربعين مي‌رود کربلا از يکي سوال بکن بگو شما امام را مي‌پرستي؟ به شما مي‌خندد يک بار در اين برنامه عرض کردم يکي از اين آقايان در مدينه مي‌گفت شما وقتي الله اکبر مي‌گوييد داريد مي‌گوييد که خَانَ الاَمِين يعني جبرئيل خيانت کرد و بايد علي بن ابي طالب پيغمبر مي‌شد به جايش رسول خدا شد و اين خيلي حرف بي ربطي است حضرت علي مي‌گويد من عبد هستم عبد پيغمبر هستم در نهج البلاغه است مي‌گويد من دنباله رو هستم مثل بچه شتري که دنبال مادرش مي‌دود من فاني در پيغمبر هستم احدي در اين عالم شخصيتي از رسول خدا بالاتر نيست اين آقا قبول نمي‌کرد يکي از دوستان ما که سيدي است روحاني است مسئوليت داشت گفت الآن مي‌رويم جلوي مسجدالنبي مي‌ايستيم هر ايراني که از مسجد النبي آمد بيرون کرد بود ترک بود عرب بود اهل تهران بود هر کسي آمد مي‌رويم از او مي‌پرسيم مي‌گوييم تو چه مي‌گويي وقتي اين طور مي‌گويي؟ از مردم عادي مي‌پرسيم نه درس خوانده نه از دانشگاه آمده بيرون به طور تصادفي بپرسيم آمديم جلو يک پيرمردي اهل تبريز بود ايشان آمد اين آقا سلام عليک کرد آن آقا هم گوش مي‌داد فارسي هم بلد بود گفت ببخشيد شما اين طور که مي‌کنيد سلام نماز که تمام شد چه مي‌گوييد؟ گفتند الله اکبر الله اکبر الله اکبر از اولي دومي سومي چهارمي پنجمي آدم غصه مي‌خورد آن آقا کتاب نوشته غفاري در عربستان يکي از وهابي‌هاي تند رو است حساب وهابيت با اهل سنت کاملا جداست وهابيت يک بدعتي است که ابن تيميه درست کرد محمد بن عبدالوهاب دامن زد انگليسي‌ها ترويج کردند اسلامش را مي‌بينيد چه اسلامي است اسلام داعش است اسلام کشتن مردم يمن است اسلام بي تقوايي است اين اصلا اسلام نيست اين عين شرک است خودش آن آقا در اين کتابي که نوشته کتاب تخصصي است خيلي هم قوي است مي‌گويد که بله در ايران اذان را عوض کردند مي‌گويند الله اکبر خميني رهبر اين تکبير بعد از نماز را با اذان خلط کرده يک کسي يک مقدار آشنا باشد اين‌ها را متوجه مي‌شود اين نکته‌ي دقيقي است دومي آمد بعد رفتند سراغ خانم‌ها خانم‌هاي عادي معمولي آمدند بيرون پرسيدند گفتند الله اکبر لذا خدا رحمت کند سيد بن طاووس را يک کتاب نوشته براي پسرش به نام کشف المحجة لثمره المحجه خيلي کتاب خوبي است ترجمه‌ي فارسي هم شده حضرت آيت الله نظري منفرد اين کتاب را ترجمه کرده خود ايشان يک وقتي مي‌فرمود که خودم هر وقت مي‌خواهم يک آرامش اخلاقي پيدا بکنم اين کتاب را مي‌خوانم ايشان اين کتاب را ترجمه کرده کتاب سيد بن طاووس خطاب به پسرش که توصيه مي‌کنم يک بار بينندگان اين را بخوانند ايشان در مقدمه اش مي‌گويد پسرم وقتي خدا تو را به من داد من ديدم امام زمان مولاي ماست ما هم عبد او هستيم لذا اسم تو را گذاشتم عبدالمهدي عبد دو معنا دارد يکي پرستش حق نداريم به احدي بگوييم دو يعني پيرو و مطيع و من اين جا جمع آوري کردم فرصت هم نيست بگويم براي بينندگان عزيز فراوان در کتاب ذهبي سير اعلام النبلا مال ذهبي است فراوان در الاصابه ابن حجر اشخاصي را نام مي‌برد عبدالنبي عبدالرسول اصلا يک چيز ديگري عرض بکنم عبدالرسول سياف رئيس وهابي‌ها بود که عضو طالبان بود اسمش عبدالرسول است مثال واضح ترش جد پيغمبر کيست؟ عبد المطلب چه اشکالي است چرا عبدالحسين عبدالنبي مي‌گذاريد اشکالي ندارد اين عبد به معناي پيرو است لذا مکرر من يک وقت اين را جمع آوري کردم نوشتم فرصت نيست بگويم اسامي که در کتاب‌هاي رجالي اهل سنت عبدالنبي عبدالرسول و شبيه اين‌ها است واضح اش هم آيه‌ي قرآن است «ِعِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ» اين را اين جا عرض کردم اين شبهه را خواستم جواب داده باشم آن مقام مولويت يعني چه؟ يعني اگر امام فرمود جنگ چشم مثل حضرت علي صلح چشم مثل امام حسن صلاح ديده شد غيبت غيبت فرمود به علما مراجعه بکنيد به فقيه مراجعه بکنيد يعني اطاعت محض امام مطاع است و مردم مطيع هستند امام مولاست و مردم عبد همين سه جمله‌ي من را نگيرند بزرگ بکنند بگويند فلاني گفت مردم عبد هستند عبد خدا نيستند نه عبد به معناي پيرو و دنباله رو است.
شريعتي: خيلي ممنون صفحه‌ي 128 آيات ابتدايي سوره‌ي انعام را تلاوت مي‌کنيم.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ?1? هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ ?2? وَهُوَ اللَّـهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ ?3? وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ ?4? فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ?5? أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ?6? وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ?7? وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُونَ ?8?
ترجمه:
بسم الله الرحمن الرحيم
همه ستايش‌ها ويژه خداست که آسمان‌ها و زمين را آفريد و تاريکي‌ها و روشني را پديد آورد. [با اين همه نشانه‌ها که گواهي بر يکتايي و قدرت اوست] باز کافران براي پروردگارشان [بت‌ها و معبودهاي باطل را] شريک و همتا قرار مي‌دهند. (?) اوست که شما را از گِلي مخصوص آفريد، سپس براي عمر شما مدتي مقرّر کرد، و اجل حتمي و ثابت نزد اوست، [شگفتا! که] باز شما [با اين همه دلايل آشکار در يکتايي و ربوبيّت و خالقيّت او] شک مي‌کنيد. (?) و او در آسمان‌ها و در زمين، خداست که نهان و آشکار شما را مي‌داند، و نيز به آنچه [از خير و شر] به دست مي‌آوريد، آگاه است. (?) و هيچ نشانه‌اي از نشانه‌هاي پروردگارشان براي آنان نيامد مگر آنکه از آن روي گردانيدند. (?) آنان حق را هنگامي که به سويشان آمد تکذيب کردند، پس [ظهور و تحقّق] خبرهاي آنچه را همواره به آن استهزا مي‌کردند، به آنان خواهد رسيد. (?) آيا ندانسته اند که پيش از ايشان چه بسيار از ملت‌ها و اقوام را هلاک کرديم؟ که به آنان در پهنه زمين، نعمت‌ها و امکاناتي داديم که به شما نداديم، و بر آنان باران‌هاي پي در پي و پر ريزش فرستاديم و نهرهايي از زير پاي آنان جاري ساختيم [ولي ناسپاسي کردند]؛ پس آنان را به کيفر گناهانشان هلاک کرديم، و بعد از آنان اقوامي ديگر را پديد آورديم. (?) و اگر ما نوشته‌اي روي صحفه‌اي بر تو نازل کنيم که آنان آن را با دست خود لمس کنند، باز کفر پيشگان مي‌گويند: اين جز جادويي آشکار نيست!! (?) و گفتند: چرا فرشته‌اي [که در معرض ديد ما قرار گيرد] بر او نازل نشده است؟ اگر فرشته‌اي نازل کنيم، کار هلاکت [اين بهانه جويان] تمام مي‌شود و لحظه‌اي مهلت نيابند. (?)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شريعتي: اشاره‌ي قرآني را بفرماييد.
دکتر رفيعي: اين آغاز سوره‌ي انعام بود که خيلي سفارش شده خواندنش ختم سوره‌ي انعام بي ارتباط با بحث ما نيست که بحث بهانه جويي بوده است بعضي‌ها به بهانه‌هايي مي‌خواهند اشکال بگيرند به مقامات ائمه و جايگاه و کرامات ائمه در حالي که اين‌ها همه اش در قرآن پاسخ دارد يکي از بهانه‌هايي که از پيغمبر مي‌گرفتند اين است که «وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُونَ» چرا اين پيغمبر محافظ ندارد فرشته همراهش نيست؟ اگر ايشان با يک فرشته بيايد ما قبول مي‌کنيم و ديگر کار تمام شده است در صورتي که اين بهانه جويي است در آيه‌ي ديگر خدا مي‌فرمايد فرض کنيم ما يک فرشته هم دنبالش بفرستيم فرشته هم بايد به چهره‌ي انسان در بيايد حالا پيغمبر آمد اين فرشته هم پشت سرش شما از کجا قبول مي‌کنيد اين فرشته است مي‌گوييد اين هم يکي از اهالي يثرب و شام است اگر کسي بخواهد خواب باشد مي‌شود بيدارش کرد خودش را به خواب بزند فايده ندارد جاهل را راحت تر از غافل مي‌شود به مسير آورد.
شريعتي: خيلي ممنون از مقامات امام آقاي دکتر به بحث کرامت و مولويت امام اشاره کردند نکات پاياني را بفرماييد.
دکتر رفيعي: من فقط اشاره مي‌کنم يکي ديگر از جايگاه‌هايي که امام دارد و اين جايگاه قرآني است در جامعه‌ي کبيره و زيارت نامه هايش هم آمده ملجأ مأوا و واسطه‌ي حاجات مردم است اين هم نکته‌ي مهمي است خيلي‌ها امام رضا مي‌روند آقا بچه‌ي ما را شفا بده حتي بعد از مرگ اين بحث زنده بودن نيست معلوم است ديگر اين در واقع ما در کارها دو نوع درخواست مي‌کنيم يک وقت از اصل يک وقت واسطه يک وقت مي‌گوييم خدايا به آبروي امام رضا مريض ما را شفا بده يک وقتي مي‌گوييم امام رضا مريض ما را شفا بده اگر آن جا از او بپرسي منظورت چيست مي‌گويد يعني آقا واسطه شود پيش خدا و اين کار راه بيفتد اين جا خيلي اين قصه را گاهي در شبهاتي که مکرر من ديدم در مثلا خطبه‌هاي نماز جمعه‌ي مکه و مدينه جاهاي ديگر اين آيه را مي‌خوانند «وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّـهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّـهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» (يونس/ 18) بعضي‌ها غير خدا را مي‌خوانند کسي که هيچ ضرري و نفعي را نمي‌تواند به انسان برساند و مي‌گويند اين‌ها شفيع ما هستند نزد خدا فراوان اين آيه را مي‌خوانند براي اين که بگويند شما ائمه را شفيع قرار مي‌دهد و اين آيه مي‌گويد چرا اين کار را مي‌کنيد عرض کردم آيه مي‌گويد منهاي خدا چه کسي امام رضا را منهاي خدا مي‌خواند؟ چه کسي امام صادق را منهاي خدا مي‌خواند؟ مي‌گويند يا وَجيهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه اين مال بت است بتي که هيچ کاري از آن برنمي‌آيد نه پيغمبري که حيات برزخي دارد نه پيغمبري که اشراف دارد به عالم هستي باز اين آيه را هم زياد مي‌خوانند آن جا هم همين طور است که «أَلَا لِلَّـهِ الدِّينُ الْخَالِصُ» (زمر/ 3) دين خالص براي خداست هر کسي بدون خدا کسي را ولي قرار بدهد اين همان بت پرستي است مي‌گويد خدا نه بت آري اما ولي قرار دادن پيغمبر و ائمه دقيقا در راستاي خواندن خداست به اذن الله است من چند نمونه از منابع اهل سنت يادداشت کردم کتابي دارد اسغلاني ابن حجر به نام فتح الباري اين کتاب شرح صحيح بخاري است ايشان مي‌گويد زمان خليفه‌ي دوم قحطي آمد در مدينه اصحاب پيغمبر رفتند کنار قبر رسول خدا ببينيد عبارت را گفتند يَا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَسْقِ اللَّهَ لِأُمَّتِكَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا (تاريخ دمشق، ج44، ص345) نگفتند خدا گفتند پيغمبر به مردم آب بده طلب آمدن آب بکن باران بکن مردم دارند هلاک مي‌شوند ابن حجر اين را دارد اصلا توسل و تمسک اصحاب به قبر پيغمبر مکرر در مکرر بوده است اين حرف‌ها را ابن تيميه درست کرده است اين حرف‌ها را محمد بن عبدالوهاب درست کرده روش اصحاب اين بوده کنار قبر پيغمبر مي‌رفتند گاهي هم مستقيم مي‌خواستند مثال ديگري که من اين جا نوشتم از خود منابع شيخ الحنابله ابوالعلي مي‌گويد اين داستان در تاريخ بغداد است مي‌گويد من هر مشکلي داشتم با توسل به قبر موسي بن جعفر عليه السلام مشکلم را حل کردم باز ابن حبان که مال قرن چهارم است ايشان در طوس بوده مي‌گويد هر مشکلي داشتم با رفتن به کنار قبر علي بن موسي الرضا عليه السلام مشکلم را مرتفع و حل کردم در کتاب الثقات ابوعلي در کتاب تاريخ بغداد اسغلاني در فتح الباري حتي محمد بن ادريس شافعي ايشان نقل مي‌کنند من به عنوان شاهد اين مطلب را مي‌آورم مي‌گويد من مکرر به قبر ابوحنيفه مي‌رفتم قبرش در بغداد است اين نوع مراجعه که الآن هم در همه جا معمول است در ميان دانشمندان اهل سنت کتاب هايشان مکرر آمده است چطور مي‌شود پيغمبر گرامي اسلام چطور مي‌شود وجود مقدس حضرت علي ائمه‌ي بزرگوار ما شخصيت‌هايي که در زمان حياتشان ملجأ بودند بعد از مرگشان هم اين‌ها ملجأ هستند و اين که حالا گاهي مي‌گويند قرآن گفته «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى» (نمل/ 80) اين منظور اين است که قلب‌هاي مرده مثل ابوجهل ميت الاحيا اين‌ها را نمي‌تواني و الا خود پيغمبر گرامي اسلام در نبرد بدر آمد سر چاه‌هاي بدر رو کرد به اين جنازه‌هايي که بود فرمود هل وَجَدتُم ما وَعَدَكُم اللّه ُ حَقّا (بحارالانوار، ج 19، ص 346) آيا يافتيد آن چيزي که خدا گفته بود ديديد خداوند چطور شما را در آتش و عذاب قرار داد اين هم يکي از مقامات است که مجموعا ما سه محور را مطرح کرديم يکي بحث مولويت در امام عليه السلام يکي بحث کرامت و معجزه و يکي هم بحث ملجأ بودن در پاسخ گويي به حاجات و نيازهاي مردم همين جا اين نکته را عرض مي‌کنم که تمام اين سه موردي که عرض کرديم بين امام غايب و حاضر هم فرقي نمي‌کند امروز امام زمان هم جايگاه مولويتشان هم کراماتشان و هم ملجأ بودنشان براي توسل طبيعتا مانند ساير ائمه در زمان حياتشان باقي است اين را براي اين گفتم که بعد به بحث مهدويت مي‌رسيم بدانيم فايده‌ي امام غايب با امام حاضر از اين جهات مساوي است فقط امکان دسترسي به امام به حسب ظاهر نيست.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.