اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

94-11-21-حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي - امامت

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 21-11-94

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
به دست غير مبادا اميدواري ما ***  نيامده ست به جز ما کسي به ياري ما
به رنج راه بياميز تا بياموزي ***  به مشق آبله اسرار پايداري ما
مدام داغ جوان ديده ايم و در تشييع ***  نديده است کسي اشک سوگواري ما
به سربلندي سرويم و استواري کوه ***  به رودهاي جهان رفته بي قراري ما
نمانده جاي شکايت که در پي هر زخم *** بلندتر شده طومار بردباري ما
بگو به بولهبان نور مصطفي با ماست ***  مسير روشن عشق است يادگاري ما
غروب غيرت ما را کسي نخواهد ديد ***  قسم به روشني راه شهرياري ما
خصم اگر با سلاح شب آيد ***  ما همه غيرت آفتابيم
چشم در راه خورشيد موعود ***  شهرياران اين انقلابيم
آتشي شعله‌ي نفرت افروخت ***  تا مگر عشق پايان بگيرد
غافل از اينکه او مثل ققتوس ***  تازه در شعله‌ها جان بگيرد

شريعتي: سلام به همه‌ي شما دوستان خيلي خوش آمديد به اين سمت خدا دلتان گرم به محبت اهل بيت عليهم السلام باشد خوشحاليم در کنار شما هستيم سلام عليکم دکتر رفيعي
دکتر رفيعي: بسم الله الر حمن الر حيم سلام عرض مي‌کنم خدمت شما و بينندگان عزيز و مهربان فرا رسيدن 22 ام بهمن فجر انقلاب و فجر کرامت انسانيت استقلال آزادي را تبريک مي گويم ان شاء الله همه‌ي مردم را فردا در راهپيمايي ببينيم و خود اين حضور يک نوع تاييد و يک نوع برخورد با القائات دشمنان نظام است از خدا مي خواهيم که ان شاء الله اين انقلاب همواره پايدار باشد و در کنار اين دعا هم دعا مي کنيم دور تا دور ما کشورهايي که گرفتار هستند ملت مظلوم يمن ملت مظلوم بحرين عزيزان ما در سوريه در عراق در آذربايجان ساير بلاد ان شاء الله خداوند موجبات استخلاص و رهايي همه شان را فراهم بفرمايد.
شريعتي: ان شاء الله بحث ما در روزهاي چهارشنبه بحث امامت است نکات خوبي را داريم مي شنويم امروز آقاي دکتر رفيعي از مقامات و شئون امام براي ما خواهند گفت.
دکتر رفيعي: در بحث امامت ما جلساتي است داريم صحبت مي کنيم در آغاز امامت عامه را بحث کرديم در اين که جامعه نياز مند به امام است مردم نياز دارند به رهبر به اداره کننده بعد وارد امامت خاصه شديم ادله‌ي امامت را گفتيم بعد وارد بحث دوازده امام شديم که حديث اثني عشر را مطرح کرديم بعد بحث معرفت امام را مطرح کرديم همچنين بحث‌هايي مثل حديث ثقلين حديث دار آيه‌ي ولايت آيه‌ي اولوالامر اين‌ها مجموعه‌ي مطالبي بود که تقريبا سلسله وار مطرح کرديم حتما هست که عزيزان مراجعه بکنند دنبال بکنند البته ادعا هم نداريم که ما يک بحث امامت سنگين در حد درس حوزوي دانشگاهي مطرح کرديم در اين برنامه نه بينندگان عزيز مي دانند به هر حال مخاطب اين برنامه عام است ما هم به گونه‌اي بحث کرديم که در ضمن حفظ عمق و استدلالي بودن بحث روان بودنش هم حفظ شود و الا کتاب‌هاي بسيار عميق و قوي‌اي نوشته شده علماي بسيار بزرگي وارد اين عرصه شدند مثل ميرحامد حسين‌ها مثل علامه اميني‌ها و شخصيت‌هاي ديگر طبيعتا بعد از اين بحث حالا اندک اندک مي خواهيم برسيم به بحث مهدويت و بحث‌هايي که درباره‌ي امام زمان ارواحنا فداه است بعد هم اگر فرصتي داريم چند جلسه‌اي هم سيره‌ي ائمه را بگوييم بحث امروز من و احتمالا هفته‌ي آينده در ارتباط با مقامات و شئون امام است که اين مقامات و شئون در روايات آمده بخشي از اين‌ها با انبياء يعني در واقع ويژگي‌هايي است که انبياء هم دارند که امام مانند انبيا اين ويژگي‌ها را دارد مثل عصمت مثل علم غيب يعني مشترک است ويژگي‌هايي هم است که طبيعتا انبيا دارند و امام ندارد مثل بحث دريافت وحي به عنوان پيامبر بودن و الا امام هم مهبط وحي است فرشتگان با او سخن مي گويند نکته‌ي اول اين است که ما معتقد هستيم امام در هر زمان بايد افضل مردم جامعه باشد برترين نوک هرم باشد و تقديم مفضول يعني کسي که پايين تر است بر افضل قبيح است حالا مثلا در مدارک دانشگاهي بخواهيم مثال بزنيم فوق ليسانس را بياييم بر دکترا مقدم بکنيم اين را عقل نمي پذيرد پزشک متخصص را کنار بزنيم يک فرد عادي را بياييم بر او مقدم بکنيم تقديم مفضول بر افضل قبيح است در اين رابطه سه ديدگاه است ديدگاه اول ديدگاه شيعه است که ما معتقد هستيم افضل بايد امام باشد و افضل در هر زماني طبعا يک نفر و يک امام وجود دارد ممکن است دو تا هم باشند ولي يکي در آن زمان امام جامعه است حالا من بعضي از عبارات را براي شما مي خوانم علامه حلي اعلي الله مقامه الشريف در کشف المراد مي گويد امام بايد افضل باشد در چه؟ افضل في العلم و الدين و الکرم و الشجاعه و الجميع الفضائل انفاسانيه و البدنيه (کشف المراد، ص 495) امام در علم و دين و کرامت و شجاعت و تمام فضايل حالا شما بگو سخاوت بگو مثلا رسيدگي به امور مردم از هم بايد سر باشد عبارت ديگري را باز خواجه نصير طوسي دارد که ايشان هم مي گويد افضل است مقرب ترين نزد خداست اين خودش يک نوع افضل بودن است يعني از ايشان مقرب تر در نزد خدا کسي در آن زمان وجود ندارد ممکن است بقيه هم مقرب باشند سلمان هم باشد ابوذر باشد ولي حضرت علي راس است و برخورداري از بيشترين پاداش يعني چه؟ يعني امام کسي است که از نظر پاداش الهي بيشترين ثواب را دارد پاداش اخروي بالاترين را دارد تقرب به خدا مقرب ترين است علم و دين و کرامت و عصمت و اين‌ها را هم در واقع از همه سر است در تقوا در عمل در صفات و کمال انساني اين اعتقاد ماست گفتم سه ديدگاه است ديدگاه دوم ديدگاه معتزله است معتزله مثل ابن ابي الحديد اين‌ها شاخه‌اي از اهل سنت هستند که با اشاعره در بعضي از مباني با هم متفاوت هستند مثلا معتزله به عدل قائل هستند اشاعره به عنوان يکي از اصول قائل نيستند من الآن در بحث اعتزال و اشاعر نمي خواهم وارد شوم ولي بدانيد برخي از متکلمان و انديشمندان معتزله مي گويند افضل ارجح است يعني بهتر اين است که ما دنبال افضل باشيم ولي واجب نيست ما مي گوييم واجب است اين تفاوت ما با آن‌ها است بعد مي گويند اگر مانعي براي تقدم و مقدم کردن افضل پيش آمد اختلاف پيش آمد پس غير افضل هم اشکالي ندارد مثلا بعد از رحلت پيغمبر گرامي اسلام حضرت علي به خاطر جرياناتي که پيش آمد ايشان کنار زده شد عيب ندارد اين‌ها مي خواهند بگويند اختلاف در جامعه اگر ايجاد شد افضل را مي گذاريم کنار مي گوييم مفضول هم يعني پايين تر هم بيايد بالا اشاعره مي گويند افضل لازم نيست ارجح هم نيست شرط مشروعيت هم نيست کسي که مردم او را بپذيرند اداره بکند ممکن است شورايي انتخاب بکند فردي انتخاب بکند اين سه ديدگاه است به عبارت ديگر ما اعتقادمان اين است امام يا برتر است يا پايين تر است يا مساوي اگر پايين تر باشد وجهي ندارد چرا اطاعت کنيم؟ چرا کسي که از من پايين تر است از من حاکم شود اگر مساوي هم است به چه دليل؟ ترجيح بلا مرجح است يعني بنده کسي را به خودم ترجيح مي دهم که با او برابر هستم پس نتيجه مي گيريم از نظر عقلي دليل عقلي است از نظر عقل امام بايد افضل زمان خود باشد اين بحث در کتاب‌هاي کلامي خيلي گسترده است مي گويند نه پيغمبر اکرم براي جنگ موته زيد بن حارثه را گذاشته فرمانده معلوم نيست افضل باشد ممکن است بالاتر از او باشد يا در شوراي شش نفره که تعيين شد در بين اين‌ها حضرت علي هم بود ولي اين طور نبود که هر کسي انتخاب مي شد از آن شورا قبول بود کما اين که يک فردي انتخاب شد پذيرفتند اين طور نبود اگر افضل به کار بود اصلا معنا نداشت شوراي شش نفره تشکيل شود.
شريعتي: اين مقايسه درست است؟
دکتر رفيعي: غلط است چرا غلط است؟ در جنگ بحث نظامي است بحث امام نيست فرمانده مي خواهد جنگ را اداره بکند خود پيغمبر که افضل بود خودش بايد مي رفت خود پيغمبر در جنگ موته نرفت در آن شورا هم همين طور در بحث شورا چون شبهه را اين طور مطرح مي کنند حضرت علي مگر افضل نبود پس چرا قبول کرد برود ميان افرادي بنشيند که از آن‌ها برتر بود؟ آن جا بحث انتخاب امام نيست بحث انتخاب حاکم است يعني مي خواهند يک کسي جامعه را اداره بکند لذا عرض مي کنم که اين نکته را که در بخش بعدي هم به يک مناسبتي اشاره خواهم کرد بايد توجه به اين داشته باشيم که اين قابل مقايسه با موضوع امامت نيست ما امامت را قبلا تعريف کرديم رياست ديني و دنيايي حاکم بر مردم از سوي خدا هدايت گر جامعه حالا ممکن است حاکم سياسي هم بشود مثل حضرت علي پنج سال شد ممکن است نشود کما اين که پنجاه سال تقريبا اکثر ائمه‌ي ما حاکميت را نداشتند اين يک اشکال بود اشکال ديگر گاهي بعضي مطرح مي کنند که پس چرا وقتي مردم ريختند دور حضرت علي بعد از جرياناتي که منجر به کشته شدن خليفه‌ي سوم شد حضرت فرمود دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي (نهج البلاغه، خطبه 205) من را رها بکنيد يکي ديگر را انتخاب بکنيد اگر واقعا افضل در جامعه بايد باشد دعوني معنايش چيست؟ اين جواب قبلي است مردم نيامده بودند امام انتخاب بکنند رئيس مدير اداره انتخاب بکنند درست است ما معتقد هستيم بعد از رحلت پيغمبر بايد هر دو اتفاق مي افتاد امامت جامعه مديريت جامعه هر دو به امام واگذار مي شد ولي مردم اين نبود که سال 35 وقتي آمدند دور حضرت علي جمع شدند گفتند آقا ما شما را امام قرار بدهيم مردم چه کاره هستند امام قرار بدهند امام بود حجت خدا بود شيعيان و پيرواني داشت زهراي مرضيه از امامتش دفاع کرده بود سلمان‌ها و ابوذر‌ها دفاع کرده بود نه مي خواستند امام بخش سياسي و اداره‌ي جامعه را هم قبول بکند اتفاقا جوابش در اين نکته است من به شرايط سابق قبول نمي کنم من اگر بشوم خودم اداره مي کنم من به قرآن و سنت پيغمبر عمل مي کنم اين نکته‌اي که اين جا در مورد افضل بودن امام گفتم اعتقاد ما اين است در هر زماني يک افضل در جامعه است آن امروز امام زمان است در زمان‌هاي سابق ائمه‌ي بزرگوار بودند و اين ائمه‌ي بزرگوار حتي ممکن است چندين فرزند امام در جامعه باشد مثلا موسي بن جعفر فرزندان متعدد دارد بعضي هايشان هم خيلي بالا هستند مثل حضرت حمزة بن موسي حضرت احمد بن موسي فاطمه‌ي معصومه که ايشان جزء دختران امام کاظم هستند يا نه خود وجود مقدس ائمه‌ي بعدي هم در بين فرزندانشان افرادي هستند مثلا برادر امام عسکري عليه السلام يک شخصيت است به نام حسين که هر دو را مي گفتند حسنين سيد محمد قبلا از دنيا رفت يک شخصيت بارز بود خود علي بن جعفر پيرمرد بود امام جواد به امامت رسيد خود علي بن جعفر محدث است فرزند بلافصل امام است افضل نيست پس ما در امامت يکي از شئوني که قائل هستيم افضل در جميع جهات کمالات بدني نفسي قدرت است شما روز عاشورا امام حسين در مبارزه هم افضل است يعني حضرت عباس قمر بني هاشم است ولي به تعبير آن آقا گفت حضرت حسين شمس است يعني خود امام حسين در روايت دارد اصحاب عاشورا خيلي شجاع بودند عجيب بودند عابس در بين اين‌ها ببينيد چطور آمده ميدان ولي در نقل دارد وقتي که جنگ مغلوب مي شد و کار سخت مي شد به هم ديگر مي گفتند اُنظُرُوا اِلَي هَذَا الرَّجُل يک نگاه به امام حسين بکنيد آرام شويد اين نقش امام است و لذا امام باقر مي آيد شام بحث تيراندازي مطرح است تيراندازي مي کند چند تير پشت سر هم در تيراندازي هم يک خودش را نشان مي دهد با اين که کار معمولي است امام افضل است برترين است در جنبه‌هاي علمي کمالات نفسي همان است که امام سجاد در منبر شام فرمود أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ (نفس المهموم) مردم ما يک ويژگي‌هايي داريم ممکن است در جامعه ما سخي زياد داريم ولي امام اسخي است حليم زياد داريم ولي امام احلم است شجاع زياد داريم ولي امام اشجع است شجاع ترين است من براي اين قصه يک آيه‌ي قرآن هم آدرس بدهم سوره‌ي يونس آيه‌ي 35 ابتداي اين آيه توحيد است ولي بعدش يک جمله‌اي دارد که اين کلي است يک قاعده است قرآن اول در مورد توحيد صحبت کرده بعد اين را مي فرمايد که حضرت زهرا سلام الله عليها که به ايام شهادت ايشان هم نزديک مي شويم در آن خطبه‌ي معروفي که خطبه‌ي فدکيه است و من توصيه مي کنم بينندگان اين خطبه را ببينند ان شاء الله اگر فرصت بکنم در ايام فاطميه اشاره خواهم کرد به اين آيه استناد کردند در دفاع از حضرت علي «أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (يونس/ 35) من آخر آيه را مي خواهم اين چه حکمي است مي کنيد اين چه حرفي است مي زنيد کسي که هدايت شده بايد مردم بروند از او تبيعت بکنند يا کسي که خودش نيازمند هدايت است؟ اين آيه اتفاقا تفتازاني از علماي اهل سنت يک کتابي دارد به نام شرح معاصد اين جمله‌اي دارد منتها يک بخشي اش خوب است يک بخشي اش ناقص است مي گويد اين آيه دلالت بر افضليت انبيا دارد که مردم بايد از انبيا اطاعت بکنند چون انبيا افضل هستند بعد مي گويد اما امام نه امام بايد جامعه را اداره بکند پس تقديم مفضول بر افضل مانعي ندارد اين برمي گردد به آن مبنا اگر نگاه به امام نگاه مثل رياست جمهوري اداره کننده باشد اگر نگاه اين بود راست مي گويد کسي بخواهد جامعه را اداره بکند موسي بن جعفر عليه السلام زندان است هارون الرشيد اداره مي کند بني عباس باشد يزيد باشد بني اميه باشد آيا ملاک اين است؟ ما معتقد هستيم هفته‌ي گذشته خواندم آيه اش را «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (رعد/ 7) پيغمبر گرامي اسلام آورنده است امام حافظ است پيغمبر ايجاد کننده است امام استمرار بخش است اگر گفتيم امام مقام حفظ و صيانت از دين را دارد مقام حفظ و صيانت از قرآن را دارد امام جايگاه تشريع دارد امام بر اساس اذن الهي پاسخگوي همه‌ي نيازهاي جامعه است اين نمي تواند امثال عبدالملک باشد تا ما امام را چه تعريف بکنيم تعريف شيعه از امام کسي است که به انتصاب الهي با مقام عصمت با علم ويژه با بالاترين کمال بعد از پيغمبر در هر زمان هم يک امام باشد ممکن است سه نفر باشند ولي يک نفر جامعه را اداره مي کند الَاِمَام وَاحِد فِي دَهر يک بخشي از شئون بحث افضل بودن بود که مطرح شد مورد ديگري که عرض مي کنم باز از شئون امام عليه السلام است موضوع علم غيب است البته قبلا هم ما يک اشاره‌اي به اين موضوع داشتيم ولي آن قدر متاسفانه اين شبهات تکراري يعني گاهي مي بينيد پنجاه بار صد بار يک موضوع را تکرار مي کنند به اشکال مختلف مکرر هم علما جواب داده اند يک غصه‌اي که من مي خورم گاهي اين جوان‌هاي عزيز ما که دست همه شان را مي بوسم براي عاقبت به خيري همه شان دعا مي کنم اين‌ها را مي شنوند جوابش را نمي شنوند نمي روند دنبالش مکرر جلوي ما را مي گيرند چنين هم مي آيد با آب و تاب مطرح مي کند مثل اين که او اولين کسي است که اين را شنيده و اولين جايي است که مطرح شده نه اين‌ها قديمي است در کتاب‌هاي کلامي پر است جواب‌هاي خوب و قوي داده شده گاهي از آن به اصطلاح سادگي و گاهي از پاکي شما استفاده مي کنند که من همين جا اين را عرض مي کنم آياتي که در قرآن کريم راجع به علم غيب داريم که مکرر هم مي خوانند چند دسته است يکي شان آياتي است که مي گويد علم غيب مخصوص خداست «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ» (انعام/ 59) فقط کليد‌هاي غيب دست اوست «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ» (حشر/ 22) اوست که عالم الغيب است اين را قبول داريم بياييد قرآن را کنار هم بگذاريم آياتش را با هم ببينيم يک بخش را نبينيم يک بخش را کنار بگذاريم همين قرآن مي فرمايد «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا، إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ» (جن، 27-26) خداوند عالم الغيب است کسي را از اين غيب آگاه نمي کند مگر کسي را که بپسندد خودش الّا دارد اين در مورد علم غيب که طبق اين آيه‌ي شريفه مي توانند افرادي علم غيب داشته باشند جالب است آقايان در مورد پيغمبر اين را مي پذيرند در مورد معصوم اين را مي پذيرند چون قرآن مي فرمايد حضرت عيسي مي گفت من خلق مي کنم مرده زنده مي کنم بعد مي گفت خبر مي دهم از آن چه که مي خوريد «وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ» (آل عمران/ 49) پس اين را در مورد آن‌ها نمي شود انکار کرد اگر اين امکان وقوعي دارد در مورد پيغمبر چرا در مورد امام نفي مي کنيد با فرض اين که ده‌ها شاهد در مورد علم غيب از ائمه داريم نمونه‌هايي را من از منابع اهل سنت عرض مي کنم طبري در تفسيرش فخر رازي در تفسيرش سيوطي در درّ المنثور زمخشري در کشاف مي گويد اين در اين چهار تفسير است آدرسش ذيل آيه‌ي آخر سوره‌ي کهف است شخصي از حضرت علي عليه السلام پرسيد معناي اين آيه چيست؟ «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ?103? الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» (کهف/ 104-103) آيا به شما بگويم بدبخت ترين مردم چه کسي هستند؟ حضرت امير فرمود منظور از اين‌ها اهل حرورا يعني خوارج هستند خبر داد بعد مي گويد حضرت فرمودند که اين‌ها وارد جنگ با من مي شوند که هنوز هم اين اتفاق نيفتاده اين علم غيب است ديگر نمونه‌ي ديگر را ابن حجر نقل مي کند از کتاب السوائق المحرقه کسي از حضرت علي سوال کرد تفسير اين آيه چيست «مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا » (احزاب/ 23) بعضي از مومنين به عهدشان وفا کردند بعضي‌ها شهيد شدند رفتند و بعضي‌ها منتظر هستند حضرت علي فرمود منظور از «مَّن قَضَى نَحْبَهُ» عمويم حمزه‌ي سيدالشهدا است که آن کساني است که صدقوا و منظور از ينتظر من هستم که اين محاسنم با خون سرم خضاب خواهد شد و قاتل من شخصي است به نام ابن ملجم اين علم غيب است ديگر اين را ابن حجر نقل مي کند ظاهرا آن جا خود ابن ملجم حضور داشته موارد متعددي ما از اين قصه داشتيم خود آيه‌ي قرآن است «وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّـهُ» (بقره/ 282) خدا به شما مي آموزد آيه‌ي قرآن است که مي فرمايد که خداوند کساني که تقوا پيشه بکنند نوري به آن‌ها مي دهد فهمي به آن‌ها مي دهد بصيرتي به آن‌ها مي دهد ما در همين زمان‌هاي خودمان قاضي طباطبائي‌ها داشتيم از خيلي قضايا اطلاع مي دادند کربلايي کاظم‌ها داشتيم در يک لحظه حافظ قرآن شدند علم غيب امام از مواردي است که طبيعتا اگر کسي بگويد استقلالا بله ما سلب مي کنيم امام علم غيب مستقل نداريم اگر بگويد در عرض خدا سلب مي کنيم اما به اذن خداوند يکي از ويژگي‌هايي که امام عليه السلام دارد همين ويژگي است. مکرر در زمان انبيا و حضرت رسول وقوع داشته و در منابع غيبي اين اِخبارهاي غيبي آمده است.
شريعتي: خيلي ممنون يک بخشي اش به تنبلي ما برمي گردد با توجه به اين گستردگي ارتباطات و منابعي که است توصيه مي کنم دوستان اگر با شبهه‌اي مواجه شدند حتما مطالعه بکنند که پاسخ‌هاي محکمي داده شده است که به بخشي از آن‌ها آقاي دکتر اشاره کردند. صفحه‌ي 121 را امروز تلاوت مي کنيم.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِن قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ ?77? لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ ?78? كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ?79? تَرَى كَثِيرًا مِّنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ ?80? وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَـكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ?81? لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ ?82?
ترجمه:
بگو:‌اي اهل کتاب! به ناحق در دينتان غلوّ نکنيد، و از اميال و هوس‌هاي گروهي که يقيناً پيش از اين گمراه شدند وبسياري را گمراه کردند و از راه راست دور شدند، پيروي مکنيد. (??) از بني اسرائيل آنان که کافر شدند به زبان داود و عيسي بن مريم لعنت شدند. لعنت شدنشان براي اين بود که [نسبت به فرمان‌هاي خدا و انبيا] سرپيچي داشتند و همواره [از حدود الهي] تجاوز مي کردند. (??) آنان يکديگر را ازکارهاي زشتي که مرتکب مي شدند بازنمي داشتند. مسلماً بد بود آنچه را انجام مي دادند. (??) بسياري از آنان را مي بيني که با کساني که کفر ورزيدند، همواره دوستي مي کنند. قطعاً بد است آنچه نفوسِ [طغيان گرشان براي قيامت] آنان پيش فرستاده است؛ [و نتيجه آن اين است] که خدا بر آنان خشم گرفت و در عذاب جاودانه اند. (??) اگر به خدا و پيامبر و آنچه بر او نازل شده ايمان مي آوردند، [از برکت آن ايمان] کفّار و مشرکان را سرپرست و دوست خود نمي گرفتند؛ ولي بسياري از آنان فاسق اند. (??) يقيناً سرسخت ترين مردم را در کينه و دشمني نسبت به مؤمنان، يهوديان و مشرکان خواهي يافت. و البته نزديک ترينشان را در دوستي با مؤمنان، کساني مي يابي که گفتند: ما نصراني هستيم. اين واقعيت براي آن است که گروهي از آنان کشيشان دانشمند و عابدان خدا ترس اند، و آنان [در پيروي از حق] تکبّر نمي کنند. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: به برکت و ميمنت اين روزها ان شاء الله در هفته‌ي آينده نتايج قرعه کشي نيازسنجي و نظر سنجي برنامه‌ي سمت خدا که دوستان متعددي در آن شرکت کردند را خدمت شما عرض خواهيم کرد آقاي دکتر اشاره‌ي قرآني را بفرماييد.
دکتر رفيعي: آغاز اين صفحه اشاره به اهل کتاب است «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ»‌اي اهل کتاب غلو در دينتان نکنيد به غير حق و نا صحيح که اين اشاره به غلوي است که اهل کتاب کردند و حضرت عيسي را پسر خدا خواندند اين بحث را در روايات از ائمه نسبت به مسلمان‌ها هم داريم يکي از گروه‌هايي که به شدت ائمه با آن‌ها برخورد مي کردند غاليان هستند يعني کساني که غلو مي کردند البته از اين مفهوم نبايد استفاده‌ي غلطي شود هر کسي کمالي فضيلت و کرامتي از ائمه نقل مي کند بگوييم که غلو مي کند نه مرحوم مجلسي در جلد 26 بحار وقتي روايات غلو را مي آورد پايانش نتيجه گيري مي کند که سوء استفاده نشود از اين بحث که هر مقام و کرامت و جايگاهي را غلو بدانيم نه غلو اين است که شأني را که براي امام نيست به امام نسبت بدهيم مثل اولوهيت بگوييم خداي من امام حسين است خداي من حضرت علي است ائمه هم به شدت برخورد مي کردند يا غلو اين است که شما نبوت را نسبت بدهيد به امام امام نبي نيست غلو اين است که بگوييد امام در عرض خدا استقلالا علم غيب دارد توان تصرف در عالم هستي دارد نه اين‌ها مي شود غلو که از امور خطرناک است و ائمه‌ي ما همواره اين را تاکيد کردند که بايد بدانيد ما در هر حال عبد خدا هستيم بنده‌ي خدا هستيم و ولايت ما و آن چه که نزد خداست جز با عبوديت و بندگي کسي نمي رسد. با اين مقدمه‌اي که عرض کرديم برگرديم به بحث مقامات و شئون دو مقام و شأن را براي امام اشاره کرديم يکي افضل بودن که تقديم مفضول بر افضل قبيح است و يکي هم علم غيب در بخش اول من اين نکته را يک مقداري تاکيد مي کنم که تمام آن نکته‌ي اصلي در افضل بودن امام و آن بالا بودن امام بر ديگران آن جايگاه عبوديت بندگي و پرستش خداست ساير موارد هم در پرتو همين تعريف مي شود يعني اخلاص محض آن صد در صد آن چيزي که در واقع تمام وجود پيغمبر گرامي اسلام اين است که بنده‌ي خداست «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا» (إسراء/ 1) يا اشهد ان محمد عبده و رسوله حضرت علي مي فرمايد إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً (بحار الانوار، ج91، ص94) خدايا اين عزت بر من کفايت مي کند که تو خداي من هستي و من بنده‌ي تو هستم اين را بايد دقت بکنيم نمي خواهيم با اين جمله آمار و مصداق و حجم بدهيم بگوييم ما مي شناسيم يک سري افرادي که خيلي جنگيدند انفاق کردند سخاوت کردند نه بحث عبوديت و بندگي يک بعد است و بعد ديگر آن بحث علميت است آن جايگاه علمي که قدرت اداره‌ي جامعه را دارد قدرت فهم آيات را دارد قدرت تبيين دين را دارد مي تواند با جرئت دويست سال بعد از رحلت پيغمبر بگويد قال رسول الله مي تواند با جرئت دويست سال بعد از رحلت پيغمبر بگويد اين سنت پيغمبر است اين سيره‌ي پيغمبر است با جرئت حتي بگويد قال الله خدا فرموده نکته‌ي سوم آن ارتباط است اين که اين شخص به سهولت مي تواند با فرشتگان ارتباط برقرار بکند محدَّث است ملهَم است اين شخص محل نظر الهي است مورد توجه الهي است همان ارتباط با غيب دارد همين‌ها طبيعتا ما را به اين مطلب رهنمون مي کند که اين افضل را چه کسي تشخيص مي دهد ممکن است جناب عالي هم انفاق کردي من هم کردم هابيل کاري کرد قابيل کاري کرد ولي هابيل قبول شد قابيل قبول نشد اين اخلاص اين علميت اين عصمت اين جايگاه تشخيصش با خداست به همين دليل امامت انتصابي است عين نبوت است از نظر ما امامت در مقام انتصاب با نبوت فرقي ندارد همان طور که پيغمبر را خدا مي فرستد امام را هم خدا انتخاب مي کند منتها به پيغمبر اکرم اعلام مي کند شما در غدير ابلاغ بکن «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» (مائده/ 3) اما يک مطلب ديگري که عرض مي کنم در مورد موضوع امامت يکي از شئون امام گواه بودن بر اعمال مردم است شاهد بر اعمال مردم بودن پيغمبر گرامي اسلام را خدا در قرآن مي فرمايد «وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَـؤُلَاءِ شَهِيدًا» (نساء/ 41) تو را روز قيامت مي آوريم بر اعمال امت گواهي بدهي اين در مورد قيامت است اما در دنيا هم اين مقام است يعني وقتي پيغمبر زنده بود اگر عملي را از يک کسي مي ديد يعني مي ديد که آن شخص اگر حضور نداشت خبر داشت که اعمالش چيست اما چه اشکالي دارد پيغمبر بگويد فلاني فلان خطا را که آن جا کردي جبران بکن يا فلان کار خير را که کردي خبرش به ما رسيده ما مطلع شديم امام هم همين جايگاه را دارد يعني گواه بر اعمال امت است که آياتش را مي خوانم نظارت بر اعمال است به همين دليل شما مي بينيد که داود رقي مي رود ديدن يکي از بستگانش پسر عمويش بعد خدمت امام صادق مي رسد تا بر امام صادق عليه السلام وارد مي شود آقا مي فرمايد سُرَّنِي صِلَتک لِاِبنِ عَمک (بحارالانوار، ج23، ص347) خوشحالم کردي رفتي به پسر عمويت سر زدي مي گويد من که به شما نگفته بودم يا مي بينيد از آفريقا کسي مي آيد امام صادق عليه السلام مي پرسد حال آن رفيق ما در آفريقا چطور است در صورتي که امام در آفريقا نبوده يا حضرت علي بن موسي الرضا وارد ايران مي شوند يک وقت در طوس جنازه‌اي را تشييع مي کردند آقا پياده مي شود به نام صدا مي زند مي گويند شما که ايران نبوديد مي گويد نه ولي ما همه را مي شناسيم شيعيانمان را مي شناسيم نه اين که منظور اين که بقيه را نمي شناسيم نه يعني عنايت خاص داريم و الا به همه‌ي اعمال اشراف دارند نجاشي در حبشه اتيوپي امروز از دنيا رفت پيغمبر اکرم در مدينه اعلام نماز ميت کرد برايش که اصحاب تعجب کردند کسي از دنيا نرفته فرمود چرا نجاشي در حبشه مرده اين جا خسرو پرويز توسط پسرش کشته شد پيغمبر در مدينه خبر داد يک ماه بعد خبر رسيد به مدينه اين‌ها چيزهايي است که براي امام اين‌ها چيزهاي خيلي ساده‌اي هم است يعني امام و حجت خدا گواه بر اعمال امت است ما مي رسيم به بحث مهدويت دوستان بدانند چيزهايي که مي گوييم همه‌ي اين‌ها براي امام زمان هم است امام زمان افضل است امام زمان علم به غيب به اذن خدا دارد امام زمان ملجأ است امام زمان ناظر است اين آيه «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا» (بقره/ 143) ما شما را امت ميانه قرار داديم تا گواه بر هم باشيد گواه بر ناس باشيد علامه طباطبائي يک جمله قشنگي اين جا دارد مي گويد اين آيه گواهي بر امور حسي را نمي گويد الآن بنده شما را مي بينم اين گواهي که هنر نيست اين آيه گواهي بر حقايق اعمال و بر اعمالي که در منظر نيست دارد جناب عالي فرض کنيد که در جلوي بنده پول به يک فقير داديد اين را من مي بينيم اما در آن اخلاص نبود اين را هم ديدم اين ديگر با چشم عادي نمي شود خيلي حرف قشنگي است يعني آگاهي و شهدا علي الناس بودن کافي است دوربين مخفي شما اين جا بگذاريد تمام رفت و آمد‌هاي ما را ضبط بکنيد اين ظاهر است اما چه کسي مي داند بنده‌ي رفيعي امروز به خاطر خدا اين برنامه را آمدم يا نه جناب عالي اين جلسه را به خاطر خدا قول دادي يا نه اين آن چيزي است که آيه مي گويد «شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» اين مال همه‌ي مردم نمي تواند باشد ما از هم خبر نداريم اين جاست که در صاحب شواهد التنزيل از کتاب‌هاي اهل سنت است حاکم در اين کتاب مي گويد مراد از اين حضرت علي عليه السلام است باز در برخي از نقل‌ها از ائمه داريم نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ (کافي، ج 1، ص 190) ما هستيم که شاهد و گواه بر اعمال مردم هستيم اين‌ها تکليف ما را سنگين مي کند اين‌ها هيچ استبعادي ندارد خداي تبارک و تعالي چطور به زمان قدرت شهادت داده به زمين قدرت شهادت داده به اعضا قدرت شهادت داده اين قدرت به امام هم داده شده که همان طور که انبيا دارند اين‌هايي که ما داريم مي گوييم تمام اصلش مال انبيا است پيغمبران اين شهادت و گواهي را دارند «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّـهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (توبه/ 105) هر کاري انجام مي دهيد خدا پيغمبر و مومنون شاهد هستند امام رضا فرمودند منظور از اين مومنون ما هستيم ان شاء الله بقيه اش بماند براي فرصت ديگر.
شريعتي: اين نظارت هم نظارت دلسوزانه و مهربانانه است.
دکتر رفيعي: حتما همين طور است نظارت به منظور مچ گيري نيست به منظور اصلاح است علم غيب به منظور اصلاح است افضل را خدا گذاشته که مردم هدايت شوند تمام اين‌ها «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (انبياء/ 73) مردم موحد بار بيايند مردم انحراف پيدا نکنند و الا حضرت امير در مورد رياست دنيا مي فرمود همه‌ي اين‌ها را که جمع بکنيد به اندازه‌ي کفشي که من دارم وصله مي کنم پيش من ارزش ندارد.
شريعتي: خيلي ممنون نکات خوبي را شنيديم امروز اول ماه است ديروز حاج آقاي حسيني اشاره کردند نماز اول ماه را هم به دوستان بگوييد که همه توفيق پيدا بکنيم بخوانيم.
دکتر رفيعي: نماز اول ماه خيلي مهم است باعث مي شود انسان از حوادث غير مترقبه تا پايان ماه محفوظ بماند هنوز هم وقت است تا غروب مي توانند بخوانند دو رکعت رکعت اول حمد و سي توحيد رکعت دوم حمد و سي قدر اگر حالش را داشتند در مفاتيح يک دعاي يکي دو دقيقه‌اي دارد که بسم الله دارد اولش آن را هم مي توانند بخوانند اگر پيدايش نکردند در مفاتيح آن جا که نوشته اعمال نوروز بعد نوشته اعمال هر ماه آن جاست بعد هم يک صدقه‌اي بدهند که ان شاء الله اين صدقه بلاها را رفع بکند دفع بکند در رأس صدقات هم نيت بکنند سلامتي وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه را. اميدواريم فردا هم شاهد حضور پر شور مردم در راهپيمايي 22 بهمن باشيم همين طور در انتخابات 7 اسفند ماه.
شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار