برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 07-11-94
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
تا داشته ام فقط تو را داشته ام *** با ياد تو قد و قامت افراشته ام
بوي صلوات ميدهد دستانم *** از بس که گل محمدي کاشته ام
شريعتي: سلام به همهي شما دوستان خيلي خوش آمديد به اين سمت خدا دلتان گرم به محبت اهل بيت عليهم السلام باشد خوشحاليم در کنار شما هستيم سلام عليکم دکتر رفيعي
دکتر رفيعي: بسم الله الر حمن الر حيم سلام عرض ميکنم خدمت شما و بينندگان عزيز و مهربان
شريعتي: ان شاالله که همه تان خوب باشيد. بهترينها را براي شما آرزو ميکنيم. بحث مان در اين هفتهها بحث ولايت هست و نکات خوبي را داريم ميشنويم. هفته گذشته برنامه را از جوار حرم کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها تقديم شما کرديم. آقاي دکتر رفيعي رسيدند به اينجا و بحث همتايي قرآن و اهل بيت عليه السلام.
دکتر رفيعي: در جلسهاي که محضر دوستان در قم بوديم. حديث ثقلين مفصل مورد بحث قرار گرفت و نکات دهگانهاي را من از آن حديث استنباط کردم و برداشت کردم و خدمت شما بينندگان عزيز عرض کرديم. بحث بعدي که هفتهي قبل مطرح شد و ناقص ماند اين بود که قرآن و اهل بيت را پيامبر اکرم گفتيم مانند دو انگشت سبابه کنار هم گذاشته در حديث ثقلين. نه مثل سبابه و وسطي. فرمود اينها مثل درين و دو خط راه آهن در کنار هم دو لنگهي در، دو بال براي پرواز و براي رشد و ترقي. يکي کتاب تدوين و يکي کتاب تکوين در واقع. با اين توجه من اين بحث را ميخواستم مطرح کنم که نقشي که قرآن دارد و اهل بيت. که هر دوي اينها در يک مسير و راستا هست را بياييم مشترکات را از روايات و آيات مورد بحث قرار بدهيم. خيلي بحث قشنگي هم هست. هفتهي پيش گفتم حضرت آيت الله جوادي آملي يک کتابي هم به اين نام دارند. خوب است در اين زمينه اول قرآن را بحث کرده اند بعد اهل بيت بعد آن تلفيق را آمدند مورد توجه قرار دادند. نکته اولي که هفته گذشته عرض کرديم اين بود که قرآن ميفرمايد که صراط مستقيم. مردم بايد راه مستقيم را طي کنند و خود خدا هم ميفرمايد «وَأَنِ اعْبُدُونِي هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» (يس/ 61) خطاب به اهل بيت هم ميگوييم أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ (زيارت جامعه کبيره) شما صراط و راه استوار هستيد. در روايات داريم که اميرالمومنين ميفرمايند أنا صِراطُ ِ المُستَقيمُ (بحارالأنوار، ج62، ص5) دومين مورد از همتايي قرآن و اهل بيت بحث هدايت است. همانطور که قرآن هادي است. اهل بيت هم هدايتگرند. همانظور که قرآن ضلالت و گمراهي را ميبرد اهل بيت هم ضلالت و گمراهي را ميزدايند. به عبارت ديگر مسير را به مردم نشان ميدهند. و هم در زيارت جامعه کبيره ميگوييم که شما اهل بيت هدايتگريد. هم به طور خاص در زيارت نامههاي ائمه خطاب ميکنيم مثلا ان شاالله خدا قسمت کند نجف اشرف ميگوييم اَلسَّلَامُ عَلَيکَ يَا اَبَالهَادِي سلام بر شما که پدر ائمهي هدايتگر هستيد. يا در دعاي ندبه ميگوييم أَيْنَ صاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رايَةِ الْهُدى کجاست آن امامي که پرچم هدايت را در واقع در دست خواهد داشت. من براي اين که بحث مان قرآني تر باشد اين آيه شريفه را که سوره رعد آيه هفتم عرض ميکنم «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (رعد/ 7) خيلي جالب است آقاي شريعتي. اين آيه را اگر عزيزاني که اهل تحقيق ند در منابع تفسيري و حديثي شيعه و سني نگاه کنند که «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ» چه ميخواهد بگويد. پيغمبر تو منذري. يعني مردم را انذار ميدهي بيم ميدهي که در بيراهه نيفتند و به جهنم نروند ولي «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ». هر قومي يک هدايتگر علاوه بر منذر ميخواهد. من اول روايت را بخوانم بعد توضيح بدهم که مقصود از اين جمله چيست. اين روايت که من ميخوانم ببينيد فخر رازي در تفسير (صاحب تفسير بسيار قطوري است به نام مفاتيح الغيب، تفسير کبير، ذيل همين آيه) سيوطي در درالمنصور (اينها منابع اهل سنت است) ابن کثير در تفسير ش، ابن سباغ در فصول المهمه، ابوحيان در بحرالمحيط، همين پنج مورد کافي است. اين روايتي که من ميخوانم را اينها نقل کرده اند. من از همان فخر رازي و سيوطي نقل ميکنم. وقتي اين آيه نازل شد «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» پيغمبر تو بيمي ميدهي که مردم انحراف پيدا نکنند ولي هر قوم يک هدايتگر ميخواهد. حديث را هم ابا قريقه نقل کرده هم ابن عباس که: وَضَعَ رَسولُ الّلهِ يَدَهُ عَلى صَدْرِهِ فَقالَ أنا الْمُنْذِرُ، ثُمِّ أوْمَأ الى مَنْکِبِ عَلِىٍّ وَ قالَ أنْتَ الهادى بِکَ يَهْتَدى المُهتَدونَ مَنْ بَعْدي (تفسير كبير، فخر رازى، ج 11، ص 186) فرمود اين منذر کيست؟ من هستم. هادي تو هستي. به وسيله تو مردم بعد از من هدايت ميشوند. اين روايت در پنج تفسير از تفاسير اهل سنت من آدرس داده ام ذيل همين آيه شريفه. اگر بخواهم توضيحي عرض کنم ببينيد يک وقت شما يک ماشيني افتاده است بيرون از جاده، پليس ميآيد وسايلي که هستند کمک ميکنند ميآيند اين را از خارج از جاده ميکشند ميآورند در جاده در مسير قرار ميدهند. اين چه کرد. از بيراهه او را آورد در راه. اين کار منذر است. منذر گمراه را از بيراهه به راه ميکشاند. حالا در راه آورد يک خودرو جلو ميافتد ميگويد پشت سر من بيا که مجدد در بيراهه نروي. اصل کار را که کرد. او که از بيراهه در مسير قرار داد. ولي ممکن است شما دوباره در بيراهه بيفتي پس من جلو ميافتم و چراغ را روشن ميکنم تا شما را به شهر برسانم. اين هادي ميشود و او منذر. به عبارت ديگر ما ميگوييم يک علت محدثه داريم و يک علت مبلقه داريم. انقلاب را امام ايجاد کرد. بنيانگذاري کرد. اما بقايش بر چيست. اين استمرار ش در واقع. الآن فرض کنيد شما را کسي ميآيد معرفي ميکند به يک دانشگاه يا دبيرستاني. که درس بخوانيد. او نقش اصلي را دارد که شما را اينجا آورده است. در ادامه نياز به استادي هست که شما را تا پايان کار ببرد. لذا من تعبير م اين است که پيامبر گرامي اسلام موسس است و امام حافظ است. او ايجاد کرده است امام استمرار ميبخشد. و اين روايتي که من عرض کردم روايت بسيار مهمي است که در منابع آمده که رسول خدا فرمود من منذرم و اميرالمومنين هادي. «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» همه امتها پيامبر منذرشان بوده و تا قيامت هم هست. هر قومي هدايتگر دارد. يعني هر زماني يک امام در جامعه نياز است. البته رسول خدا در زمان خودش هادي هم بوده امام هم بوده. سوال اين است، امام هدايتگر به چيست؟ امام هادي به چه چيزي هدايت ميکند؟ هدي الابرار. در زيارت جامعه کبيره ميگوييم دهها روايت داريم که ائمه هدايتگرند. نقش اصلي امام هدايتگري است. ميخواهد حکومت دست امام باشد ميخواهد نباشد. امام ميزان است. امام ملاک است. امام هدايتگر به چيست. 1- هدايتگر به اعتقادات صحيح. ببينيد آقاي شريعي بعد از رحلت پيغمبر تا کنون صدها فرقه انحرافي در اسلام ايجاد شده. مجدمه گفتن خدا جسم است. قدريه و جبريه گفتند عالم همه مجبورند. معتزله. فرقيهاي کلامي مختلف. فرقههاي فقهمي مختلف. در مباحث مختلف اعتقادي عدهاي قادر به رويت خدا شده اند. اين بازار آشفته آن امام چيست يهدي الي الله. لذا در جامعه کبيره ميگوييم إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ. اعتقادات صحيح را هدايت ميکند. لذا فرمود وَ بِنا عُرِفَ اللهُ (اصول کافي، کتاب التوحيد، باب النوادر، ح 10) خدايي که از طريق نهج البلاغه بشناسيد. اين خدا از داخل جبر و جسم و رويت در نميآيد. لذا در اوج جنگ ظاهرا جمل بوده به نظرم حضرت همينطور که ميجنگيد کسي آمد گفت آقا معناي احد و واحد چيست از حضرت امير پرسيد. ابن عباس ناراحت شد. گفت اين چه سوالي ست در زمان جنگ؟ آقا فرمود اتفاقا ما براي همين ميجنگيم. بعد چهار معنا کرد براي اهد. دو صحيح و دو ناصحيح. خواهش من اين است که کتابي نوشته بشود. مرحوم شيخ صدوق کتابي دارند به نام توحيد. يک کار علمي وقتي صورت بگيرد پايان نامهاي که معرفي خدا و توحيد از منذر اهل بيت شما بياييد و اين صحيفه را باز کنيد اين نهج البلاغه را باز کنيد. ببينيد خدا را چطور حضرت امير معرفي ميکند. خدا در کلام اهل بيت. گاهي انسان اين معرفي خدا را برود در بعضي از منابع غير منصوب به اهل بيت ميبيند شرم ش ميشود. خدايي که ديده ميشود. خدايي که گاهي صفاتي به وي نسبت داده ميشود که انسان اينها را به افراد عادي نميتواند نسبت بدهد. 2- امام هادي به قرآن و وحي است. آيات قرآن الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ (ميزان الحکمه، ص 529). شما تفسير اهل بيت را نگاه کنيد. متاسفانه نگذاشتند خيلي دست ما برسد. من هم نميخواهم بگويم تمام روايات تفسيري صد در صد مهر تائيدي دارد. در ميان روايات تفسيري ما مثل بقيه روايات ممکن است روايات ضعيفي هم باشد و بعضيها هم قابل استناد نباشد. شما وقتي نگاه ميکنيد توضيحاتي که راجع به آيات امام داده. «إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» (نحل/ 90). اميرالمومنين ميفرمايد الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ (نهج البلاغه، حکمت 231). معانياي که ميکند شان نزولهايي که نقل ميکند. نگذاشتند حضرت امير همه چيز را راجع به قرآن بگويد. فرمود من ميدانم قرآن براي چه نازل شده کجا نازل شده بر که و درباره که نازل شده. امام هادي به قرآن است. لذا در طول تاريخ ائمه، آن 250 سالي که ائمه حضور داشتند در بين مردم اگر جايي لطمهاي به قرآن وارد ميشد شبههاي وارد ميشد اين امام بود که ميايستاد و محکم جواب ميداد و محافظت ميکرد . در زمان امام حسن عسگري يکي پيدا شده بود. تعارضات قرآن را پيدا ميکرد. بلافاصله امام حسن عسگري ايستاد. در زمان امام هادي کسي مرتکب فحشايي شده بود بعد کافر بود و آمد مسلمان شد. قضات گفت که مسلمان شد نميشود حد را اجرا کرد آقا استناد کرد به آيه قرآن که بر اساس اين آيه کساني که به اضطرار ميشوند و مسلمان ميشوند اسلام و ايمانشان فايدهاي ندارد. حد را جاري کنيد. من داستاني بگويم. مرحوم شيخ عباس قمي رضوان الله کتابي دارد به نام سفينه البحار. بسيار کتاب خوبي است. عدهاي از دوستان هم مشغول ترجمه فارسي خوب اين کتاب هستند. بحار را خلاصه کرد. ايشان در کلمه مکه مينويسد. يک سال منصور دوانغي آمده بود مکه ديد خيلي شلوغ است مطاف. خانههاي مردم اطراف مکه بود کعبه بود حتي صفا و مرفه و اينها دور تا دورش منزل بود گفت اينها را خراب ميکنيم اين جا را بزرگ ميکنيم. رفت استفتاء کرد از بزرگان آن زمان. مثلا فقهاي معروف آن زمان که بيشتر هم از اهل سنت بودند. کسي هم راضي نميشد خانه اش را بدهد. کي طرف راضي ميشود خانه کنار حرم امام رضا را بدهد. گفتند نميشود. مردم بر اموال شان مسلط اند. بايد رضايت شان را به هر حال جلب کنيد نميشود بدون رضايت اينها طرف ميگويد نميدهم مگر مثلا پنج هزار متر خانه در فلان جا به من بدهيد. منصور دوانغي گير کرد. در سعي صفا و مروه برخورد کرد با امام صادق عليه السلام. سخت ش هم بود ولي آمد جلو گفت آقا ما ميخواهيم خانهها را خراب کنيم. مردم اجازه نميدهند. آقا فرمود اذن مردم را نميخواهيد. مردم را راضي بکنيد اما اذن مردم را نميخواهيد. گفت چرا؟ فرمود به خاطر قرآن. .« إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ» (آل عمران/ 96). اولين خانهاي که اين جا ساخته شده. تا زماني هم که مردم نياز دارند بااطرافش خالي باشد. آقا فرمود چرا اگر مردم اينجا خانه داشتند بعد حضرت ابراهيم وسط خانه مردم اينجا را ميساخت حق با آنها بود. فرمود مردم نازل شدند به کعبه، کعبه به مردم نازل نشده است. للناس لام لام نفع است. اين خانه وضع شده است للناس. براي نفع مردم. شما جلوي نفع مردم را گرفته ايد. اين برداشت است. خيلي فرصت نيست من برداشتهاي ائمه را از قرآن بيان کنم. پس امام هادي به قرآن است. 3- امام هادي به اخلاق صحيح است. اخلاق درست است. شما زندگي اهل بيت را مطالعه کنيد. تذکراتي که در مباحث اخلاقي، اجتماعي و سياسي دارند. طرف آمده ميگويد گرفتار مالي شده ام دستگاه هم خوب حقوق ميدهد من ميخواهم بروم استخدام بشوم دستگاه بني عباس يا بني اميه بوده. خدمت يکي از ائمه رسيد. آقا فرمودند نگاه کردن به اينها گناه کبيره است. نگاه به اينها گناه کبيره است. تو که نخل داري. يکي شتر کرايه ميدهد به هارون الرشيد. بنگاه است. هارون هم نميخرد براي سفر لهو و لعب ميخواهد با آن مکه برود. آقا امام کاظم فرمود اين کار اشتباه است. گفت آقا من براي سفر دارم ميدهم. فرمود دوست داري که اينها سالم برگردند و پول ت را بدهند ديگر. فرمود همينقدر کمک به ظلم است. هدايت سياسي، اخلاقي، اعتقادي و اجتماعي، قرآني، خود اين يک فصل گستردهاي است شئون هدايت اهل بيت را بياييم بررسي بکنيم ببينيم خيلي جاها ممکن است به نظر خيليها اشکال نداشته باشد صحيح هم باشد اما امام با آن نقطه نظر تذکر ميدهد پس يکي صراط مستقيم و يکي هم هادي. من سعي ام اين است چهار پنج مورد را بگويم ولي يکي کار بکند خيلي زياد است هم تايي قرآن و اهل بيت مصاديق فراوان دارد مورد سوم آن است که قرآن وسيلهي رشد است وسيلهي ترقي و تعالي است يک حبلي است که انسان را به خدا ميرساند اهل بيت هم وسيلهي ترقي و رشد و تعالي هستند حالا براي اين که روشن شود اين مطلب اين آيهي شريفه را مورد بحث قرار ميدهيم دوستان اين آيه را در منابع شيعه و سني ببينند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/ 35) به خدا برميگردد يعني کسب بکنيد به دست بياوريد براي رسيدن به خدا وسيله براي اين که دريافت بکنيد به خدا برسيد يا به تقوا برسيد بعد هم ميفرمايد تلاش بکنيد تا رستگار شويد آيه کامل است تلاش، وسيله، تقوا سه چيز باعث رستگاري است وسيله يعني چيزي که انسان را به جايي ميرساند با رغبت و ميل هم ميرساند وسيله يعني چيزي که انسان را نزديک ميکند شما الآن ميخواهيد برويد مشهد ميرويد در خيابان ماشين سوار ميشويد اين وسيلهي رسيدن شما به مشهد است شما ميخواهيد کنکور قبول شويد ميرويد شرکت در کلاس کنکور ميکنيد در موسسهاي شرکت ميکند ثبت نام ميکنيد آن موسسه با کلاس هايش شما را به کنکور ميرساند به آرزوي رشته تان ميرساند مرحوم علامه طباطبائي ذيل اين آيه بيان بسيار زيبايي دارد ميفرمايد وسيله چند نوع است آن چيزي که ما را ميرساند چند نوع است گاهي اشياء است گاهي افراد است گاهي اشياء وسيله هستند مثلا شما براي رسيدن به خدا خود قرآن کريم شيء که ميگويم قرآن يک حقيقت نوراني هم دارد به معناي همين کتاب ميگويم شما قرآن ميخوانيد به وسيلهي اين قرآن به خدا ميرسيد سه وسيله داريم اشياء اعمال و افراد گاهي اعمال وسيله است مثل نماز که انسان را به خدا ميرساند الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ (نهج البلاغه، حکمت 136) الصَّلاة مِعرَاجُ المُؤمِن (اعتقادات مجلسي، ص 29) گاهي افراد است شما ميآييد خدمت رسول گرامي اسلام برادران يوسف ميآيند پيش پدرشان ميگويند براي ما طلب مغفرت بکن شما ميرويد حرم امام رضا ميگوييد حيّ و ميت ندارد شما در عالم برزخ هم روحتان به اين عالم ناظر است مقامتان ويژه است از همان عالم برزخ به محل قبرتان توجه داريد يکي از جملههاي بنواز که وهابي و تند بود اين است که اگر کسي به پيغمبر سلام بدهد سلام بر پيغمبر را حتي اهل سنت و وهابيها هم مستحب ميدانند اخيرا روي حرم پيغمبر گرامي اسلام نوشتند السلام علي رسول الله هنا اين جا جاي سلام به پيغمبر است خودشان ميگويند اين جسم است پيغمبر که از دنيا رفته بنواز يک جملهاي دارد ميگويد کسي که آن جا سلام بدهد روح پيغمبر در محل جسدش حاضر ميشود و جواب سلامش را ميدهد پس وسيله يکي از چيزهايي که قرآن وسيله است اهل بيت هم وسيله هستند هر دو وسيله هستند يک جملهي بسيار زيبايي را از خطبهي 110 نهج البلاغه در توضيح همين آيه عرض ميکنم حضرت علي ميفرمايد إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ- إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى- الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ- فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ- وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ- وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ- وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ- وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ- وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ- فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ- وَ صِلَةُ الرَّحِمِ- فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ- وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ- وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوءِ- وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِي مَصَارِعَ الْهَوَانِ بهترين وسيلهاي که انسان را به خدا ميرساند چيست؟ گفتيم مفسر قرآن اول اهل بيت هستند بهترين چيزي که انسان را به خدا ميرساند اينها است اينهايي که ميشناسيم ميشود وسيله ايمان به خدا وسيله است ايمان به پيغمبر و جهاد در راه خدا و اخلاص و برپايي نماز و دادن زکات و روزهي ماه رمضان اينها همه اش وسيله است بعد حج خانهي خدا صلهي رحم صدقه هر چيزي که کمک بکند براي تقرب به خدا وسيله است پس اين قرآن وسيله است اهل بيت هم وسيله هستند چه وسيلهاي بالاتر از اهل بيت؟ در زيارت جامعهي کبيره ميگوييد بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ نماز ما با دوستي شما پذيرفته است يعني کسي که امام دوست است خود به خود نماز را دوست دارد به نماز اهميت ميدهد سيرهي امام را ولايت يک وسيلهي تطهير براي انسان است لذا اهل بيت وسيله هستند به همين جهت يکي از آيات جواز توسل همين آيهي شريفه است اين حرفهايي که بارها گفتيم جديدا تکرار ميکنند بلغور ميکنند در شبکههاي ماهوارهاي و مختلف يک حرف را با ادبيات مختلف تکرار ميکنند توسل شرک است اين حرفها همه جديد است شما وفاء الوفاي سمهودي را نگاه بکنيد از علماي بزرگ اهل سنت است تاريخ مدينه دارد کتابهاي ديگر دارد کتابهاي متعدد در ارتباط با جواز توسل است حضرت آيت الله سبحاني کتاب دارند به اسم راه حقيقت خوب آن جا بحث کردند کتاب ديگري دارند شيعه پاسخ ميگويد خوب بحث کردند صدها کتاب دانشمندان شيعه و اهل سنت در مورد جواز توسل نوشتند بالاخره مقرب هستند نزد خانهي خدا بعد از رحلت پيغمبر گرامي اسلام يک شخص اعرابي يعني بيابان نشيني آمد مدينه گفت اين رسول الله؟ پيغمبر کجاست گفتند از دنيا رفت دير رسيدي گفت قبرش کجاست گفتتن در منزلش گفت اجازه بدهيد بروم کنار قبرش آمد خاک را برداشت ريخت روي سرش گفت يا رسول الله من انساني هستم جائز الخطا هر وقت گناهي ميکردم خطايي ميکردم چون خدا در سورهي نساء آيهي 64 ميفرمايد پيغمبر اگر پيش تو بيايند مستقيم طلب مغفرت بکنند قبول است اما اگر پيش تو هم بيايند «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (نساء/ 64) پيغمبر برايشان طلب مغفرت بکند خدا قبول ميکند خدا دارد در قرآن جواز ميدهد خصوصيتي نيست فرزندان پيغمبر هم همين هستند يا رسول الله هر وقت خطايي ميکردم ميآمدم خدمت شما ولي من معتقد هستم حيّ و ميت نداري شما حالا آمدم دوباره اعتراف بکنم شما برايم طلب مغفرت بکن اين سومين نکته پس اهل بيت و قرآن هر دو صراط هستند هر دو هدايت گر هستند هر دو هم وسيله هستند.
شريعتي: خيلي ممنون صفحهي 107 قرآن کريم قرار امروز ماست آيات سوم تا پنجم سورهي مبارکهي مائده
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّـهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ?3? يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّـهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّـهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ?4? الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ?5?
ترجمه:
[خوردن مواد ناپاک که تناسبي با جسم و روح شما ندارند] بر شما حرام شده است [مانند] گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غير خدا کشته اند و حيوان خفه شده و آنچه به ضرب چوب و سنگ مرده و آنچه به سبب پرت شدن از بلندي جان داده و حيواني که به ضرب شاخ حيوان ديگر از بين رفته و حيواني که درندهاي آن را کشته و از آن خورده، مگر آنچه را که در آستانه مرگ، قابل تذکيه بوده و شما به دستور شرع تذکيه کرده ايد، و نيز آنچه براي بتها قرباني شده، و آنچه به وسيله تيرهاي قمار سهم بندي ميکنيد بر شما حرام گشته است. [همه] اين [امور] فسق و نافرماني [از احکام خدا] ست. امروز کفرپيشگان از [شکست] دين شما نااميد شده اند؛ بنابراين از آنان مترسيد و از من بترسيد. امروز [با نصبِ علي بن ابي طالب به ولايت، امامت، حکومت و فرمانروايي بر امت] دينتان را براي شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم. پس هر که در حال گرسنگي شديد بي آنکه مايل به گناه باشد [به خوردن مُحرّمات بيان شده] ناچار شود، [مي تواند به اندازه ضرورت از آنها بهره گيرد]؛ يقيناً خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. (?) از تو ميپرسند: چه چيزي بر آنان حلال شده؟ بگو: همه پاکيزهها و شکاري که حيوانات شکاري که به آنها شکار کردن را تعليم داده ايد، در حالي که از احکام تذکيهاي که خدا به شما آموخته به آنها ميآموزيد، بر شما حلال شده است؛ بنابراين از آنچه آنان براي شما [گرفته اند و] نگاه داشته اند بخوريد، و نام خدا را [هنگام فرستادن حيوان شکاري] بر آن بخوانيد، و از خدا پروا کنيد؛ زيرا خدا حسابرسي سريع است. (?) امروز همه پاکيزهها [ي از رزق خدا] براي شما حلال شد، و طعام اهل کتاب [که مخلوط با مواد حرام و نجس نيست] بر شما حلال و طعام شما هم بر آنان حلال است. و زنان پاکدامن مؤمن، و زنان پاکدامن از اهل کتاب [از طريق ازدواج شرعي] در صورتي که مهريه آنان را بپردازيد بر شما حلال است، در حالي که مايل باشيد پاکدامن بمانيد نه زناکار، و نه انتخاب کننده معشوقه نامشروع در خلوت و پنهان. و هر کس در ايمان [به خدا و پيامبران وقيامت] کفر ورزد، قطعاً عملش تباه شده و فقط او در آخرت از زيانکاران است. (?)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشارهي قرآني را بفرماييد
دکتر رفيعي: تصادفا بحث آيات ولايت در اين جلسه مطرح ميشود در قرآن کريم ما تمام نعمت باز هم داريم که قرآن ميفرمايد نعمت تمام شد مثلا در قصهي تغيير قبله در فتح مکه ولي اکمال جز اين جا نداريم «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» جالب است اين آيه در ضمن آياتي مطرح شده است که بحث حرمت خون و مردار و گوشت خوک و اين موارد است اصلا من کار به آن شبهاتي که ميکنند ندارم که چرا اين آيه اين جا آمده عقل سليم حکم ميکند اکمال دين اتمام نعمت «وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» نميتواند مربوط به اين چهار پنج مطلب باشد چون مردار و خون و گوشت خوک حرام شد پس ديگر اسلام کامل شد کمال يک چيز مهمي بايد باشد که اگر نباشد نقيصه در باورها و اعتقادات و دين مردم است حالا چرا اين آيه وسط اين آيات آمده گاهي اين را مطرح ميکنند؟ چون دوباره ادامه اش مربوط به همين بحث است «مَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» خدا رحمت کند علامه طباطبائي ميفرمايد قرآن مثل کتابهايي نيست که ما مينويسيم به اين معنا که شروع ميکنيم مقدمه پيشگفتار يک سير داشته باشد نه به تدريج آيات نازل شده بسياري از اوقات ما در قرآن يک آيه داريم چند حکم در آن است چند مطلب مختلف در کنار هم است بر اساس نياز مردم وحي آمده است و لذا اين آيهي شريفه خداي تبارک و تعالي در آن سالي که حادثهي غدير اتفاق افتاد بعد از آن قصه بيان مثلا دو سه مسئلهي فرعي مثل حرمت خون و اينها را با اين مسئلهي اصلي در يک آيه گنجانده کنار هم آورده البته اين ميدرخشد مثل يک درّي است که در يک صدفي قرار گرفته اين اشکالي ندارد شما يک وقتي مثلا فرض کنيد که در ضمن يک مسئلهي فرعي يک مسئلهي اصلي را هم مطرح بکنيد ضمن اين که يکي از راهکارهاي فهم قرآن روايات و شأن نزول است شأن نزولهاي فراواني دارد که اين آيهي شريفه بعد از جريان غدير در مورد ولايت حضرت علي نازل شده ان شاء الله خداوند به همه مان توفيق شناخت ولايت را عنايت بفرمايد
شريعتي: خيلي ممنون با توجه به زماني که داريم ادامهي فرمايشات آقاي دکتر را در مورد هم تايي قرآن و اهل بيت ميشنويم
دکتر رفيعي: عرض کردم هم تايي قرآن و اهل بيت در سه محور صراط مستقيم و هدايت و وسيله بود محور چهارمي که هم در مورد قرآن داريم هم در مورد اهل بيت تبعيت است قرآن ميفرمايد «اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ» (اعراف/ 3) مردم تبعيت بکنيد از آن چه که نازل شده است به سوي شما از طرف پروردگارتان پس از قرآن بايد تبعيت کرد البته آيات شبيه اين زياد داريم که قرآن کريم سفارش ميکند «وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (انعام/ 155) اين کتابي است که به شما انزال کرديم پس تبعيت بکنيد تبعيت از قرآن لازم است از آن طرف ميفرمايد «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي» (آل عمران/ 31) اگر خدا را دوست داريد از پيغمبر هم تبعيت بکنيد سوم ميفرمايد «أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ» (نساء/ 59) پس همان طور که قرآن متبع است اهل بيت هم متبع هستند مطاع است اهل بيت هم مطاع اند همان طور که بايد از قرآن تبعيت کرد از اهل بيت هم بايد تبعيت کرد آن وقت نکتهاي که اين جا بايد توجه کرد اين است که چرا ما از اهل بيت تبعيت بکنيم؟ چرا از انبيا تبعيت بکنيم؟ در سورهي يس جواب ميدهد ميفرمايد «اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ» (يس/ 21) وقتي آن فرستادهها آمدند در عنتاکيه تبليغات ميکردند در مورد دين حضرت مسيح و آنها مخالفت کردند يک آقايي آمد «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» (يس/ 20) يک کسي آمد در دفاع از اين انبيا اين آقايي که مدافع بود گفتند حبيب نجار بوده اسمش اين آقا که مدافع بود پول نداده بودند اين دفاع هم برايش گران تمام شد چون کشتند او را به قيمت جانش تمام شد ولي چه گفت؟ گفت مردم عقلتان را قاضي بکنيد از کساني تبعيت بکنيد که دو ويژگي دارند يک مزد نميخواهند نميگويند اين قدر به حساب ما واريز بکن طرف يک کرم معرفي ميکند در شبکههاي فلان ميگويد اين قدر پول واريز بکن پول نميخواهد دوم اين که آنها هدايت شده هستند خيلي حرف قشنگ است «اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ» پس علت تبعيت از اهل بيت اين است که آنها هدايت شده هستند «أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي» (يونس/ 35) قرآن ميگويد آن کسي که هدايت شده را بايد تبعيت کرد نه آن کسي که خودش چيزي بلد نيست اين هم وجه چهارم هستند پس اهل بيت و قرآن هر دو بايد تبعيت شوند نکتهي ديگر اين است که قرآن ميفرمايد «فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي» (ابراهيم/ 36) حضرت ابراهيم فرمود هر کس از من تبعيت بکند از من است يعني سلمان اگر از ايران رفت از پيغمبر تبعيت کرد ميشود سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ (بحارالانوار، ج 22، ص 326) اما ابولهب پسر عبدالمطلب عموي پيغمبر برادر حمزه و ابوطالب «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» (مسد/ 1) يک وقتي يک کسي مال بني اميه بود به نام سعد اموي بود آمد پيش امام باقر ناراحت بود گريه ميکرد آقا گفت چه شده؟ گفت من ملعون هستم مردم بني اميه را لعنت ميکنند لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً (زيارت عاشورا) آقا فرمود تو اموي نيستي تو از ما هستي گفت چطور؟ آقا فرمودند حضرت ابراهيم فرمود فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي لذا روايات فراواني داريم آيهي قرآن هم داريم قرآن ميفرمايد پسر نوح «قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» (نوح/ 46) اين بچه بچهي تو نيست پس تمام بينندگان ميتوانند منا اهل البيت شوند هر چقدر تبعيت شما از اهل بيت بيشتر بود ميشويد منا اهل البيت لذا امام رضا براي يونس بن عبدالرحمن سه بار بهشت را تضمين کرد فرمود خيالت راحت باشد تو از ما هستي ناراحت نباش نکتهي پنجم ملجأ بودن است در روايات ميخوانيم اگر فتنه به شما روي آورد در موج ظلمت قرار گرفتيد برويد سراغ قرآن حديث اين است اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ فَانَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّق (وسائل الشيعه، ج?، ص???) وقتي فتنهها به شما روي ميآورد حوادث به شما روي ميآورد مانند تاريکي شب قرآن هم شفاعت ميکند هم شفاعتش پذيرفته است هم خط را به شما نشان ميدهد جاي ديگر هم ميخوانيم «الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» (ابراهيم/ 1) قرآن نور است مردم را از ظلمتها به سمت نور ميبرد پس قرآن ملجأ است قرآن شافع است قرآن انسانها را از ظلمت به نور ميبرد اهل بيت هم همين طور هستند لذا در زيارت نامه ميگوييم أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ (زيارت جامعه کبيره) لذا به اهل بيت ميگوييم شما حضرت امير در خطبهي 175 ميفرمايد اهل بيت وَاعْلَمُوا اءَنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ هستند مانند قرآن اهل بيت ملجأ هستند اهل بيت شفاعت ميکنند اهل بيت خروج از ظلمتها به سوي نور دارند امام رهبر کبير انقلاب بنيان گذار جمهوري اسلامي که يادي از آن بزرگوار بکنيم چون نزديک ميشويم به ايام پيروزي انقلاب خيليها برايشان جالب بود ببينند وصيت نامهي امام رهبر يک انقلاب يک مرد جهاني که دنيا را تکان داد با چه آغاز ميشود و امام چه ميخواهد بگويد اول وصيت نامه اش من خواهش ميکنم عزيزان مراجعه بکنند امام با حديث ثقلين شروع کرد و بعد رفت سراغ اين بحث مهجوريت قرآن و مهجوريت اهل بيت مثل هم است يعني همان طور که اين قرآن گلايه کرده «أَفَبِهَـذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ» (واقعه/ 81) آيا به اين قرآن ادهان ميکنيد؟ سستي ميکنيد؟ آيا اين قرآن را مهجور قرار ميدهيد و فراموش ميکنيد؟ همين گلايه در مورد اهل بيت هم است و امان از آن زماني که اين اتفاق بيفتد اين دو ريل از هم جدا شود اين دو فصل اين دو بال از هم گشوده شود اين که شما ميبينيد حضرت زهرا سلام الله عليها حضرت زينب عليها سلام در خطبه هايشان مرتب به آيات قرآن استناد ميکنند خود ابي عبدالله روز عاشورا مرتب به قرآن استناد ميکند آيهي قرآن ميخواند سر بريده اش روي نيزه هم قرآن ميخواند من از اين منظر وارد ميشوم به قرآن ظلم شود ظلم به اهل بيت است به اهل بيت ظلم شود ظلم به قرآن است مثل دو انگشت سبابه اين مورد استناد ما باشد همان طور که در منابع صحيح فريقين اين حديث ثقلين آمده است چيز سادهاي نيست عزيزان از کنارش ساده عبور نکنند و توجه به اين نکته داشته باشند به هر حال اين جاي تاسف دارد من خودم گاهي ميبينم که در مورد بعضي از شخصيتها مطالبي کلماتي به کار ميرود مثلا در مورد يزيد که قاتل امام حسين است انسان گاهي ميبيند کتاب چاپ ميشود مدح ميکنند يا در مورد معاويه چقدر در طول تاريخ ميان قرآن و اهل بيت تفکيک انداخت چقدر ظلم به اهل بيت کرد آن وقت تاريخ را انسان يک مقدار بخواند هيچ وجهي براي اين که انسان اين شخصيتها را تاييد بکند نيست حتي مسلمان بداند وجود ندارد به چه دليل ما بياييم کساني که صراحتا معاويه گفت مسعودي نقل کرده نام پيغمبر بايد از کنار نام خدا حذف شود چرا نامش پنج بار در اذان برده ميشود ما اينها را بياييم به عنوان مظهر اسلام و دين و تدين معرفي بکنيم آن وقت امام صادق امام باقر حضرت علي فرزندان رسول خدا در اوج مظلوميت باشند اين انصاف نيست من خواهشم اين است عزيزان يک مقداري با دقت در اين عرصه وارد شوند يک نگاهي به زندگي امويان از اول بيندازند از خود معاويه که شروع شده تا پايان اينها چطور ميتوانند مدافع اسلام باشند نور باشند. اين تفکيک خيلي خطرناک است چه قرآني شدن چه صرفا به اهل بيت تمسک کردن و قرآن را فراموش کردن اين دو ثقل بايد در کنار هم باشند
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار