برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 06-08-94
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
روز و شب در دل دريايي خود غم داريم *** اشک، ارثي ست که از حضرت آدم داريم
شادي هر دو جهان در دل ما پنهان است *** تا غمت در دل ما هست، مگر غم داريم؟
گاه در هيات رعديم و پر از طوفانيم *** گاه در خلوت خود بارش نم نم داريم
تازه آغاز حيات است شهيد تو شدن *** ما فقط غمزهي چشمان تو را کم داريم
عقل در دايرهي عشق تو سرگردان است *** عقل و عشق است که در ذکر تو باهم داريم
در قيامت دل ما در پي قدقامت توست *** ما چه کاري به بهشت و به جهنم داريم؟
خنده ات جنت و اخم تو عذابي ست اليم *** خوف داريم اگر از تو، رجا هم داريم
از ازل شور حسين بن علي در سر ماست *** تا ابد در دل خود داغ محرم داريم
شريعتي: سلام عرض ميکنم خدمت شما بينندگان محترم و آقاي دکتر رفيعي خيلي خوش آمديد به برنامهي امروز.
حاج آقا رفيعي: سلام عليکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحيم در خدمت شما هستيم. اين ايام را که فصل دومي از مصائب اهل بيت است فصل رساندن پيام حسيني است به جاهاي مختلف توسط امام سجاد و زينب کبري عليهما السلام اين ايام را هم گرامي ميداريم ان شاء الله خداوند همه مان را جزء انصار و ياران اباعبدالله عليه السلام قرار بدهد.
شريعتي: ان شاء الله ما روزهاي چهارشنبه يک بحثي را در مباحث اعتقادي آغاز کرديم با موضوع امام شناسي نکات خوبي را شنيديم پيامهاي شما را هم ميبينيم ادامهي فرمايشات آقاي دکتر را خواهيم شنيد
حاج آقا رفيعي: بحمدلله برنامهي سمت خدا چند سالي است که فضاهاي مختلفي را در بحث براي مردم گشوده است يک بخش تقريبا مهمي از اين فضا هم بحثهاي اخلاقي و اجتماعي است که لازم هم است نحوهي برخورد و تعامل با ديگران رعايت اصول اخلاقي دوستان در اين برنامه بحث ميکنند خود ما هم قبلا به همين مناسبت بحثهايي را داشتيم من به ذهنم رسيد جاي مباحث اعتقادي يک مقداري در اين برنامه خالي است مخصوصا بحث امامت که مهم ترين مسئلهي اختلافي بعد از رحلت پيغمبر گرامي اسلام است و عمده ترين مسئلهاي است که موضوع و محور تشکيل مذاهب مختلف شده و شاخصهي باورهاي شيعه است به عنوان يکي از اصول مذهب شيعه به همين جهت وارد اين بحث شديم طبعا بحثهاي اعتقادي يک مقداري آن خشکي خودش را دارد ممکن است مثل بحثهاي اخلاقي نشود آن تنوع لازم را به آن بخشيد بحث بحث اعتقادي است طبيعتا و از طرفي هم به گونهاي بايد طرح شود که مخاطب فراگير عموم مخاطبين درک بکنند يک موقع آدم ميخواهد دانشگاه امامت بگويد بيانش متفاوت است لذا خيلي روي اين جهت توجه دارم که اين را تامين بکنم در بحث امامت من اولا خدمت بينندگان عرض بکنم يک بنيادي در قم داريم به نام بنياد فرهنگي امامت اينها مجلاتشان نشريه شان فقط در مورد امامت است يکي هم دست من است فصل نامهي تخصصي است تمام مقالاتي که در اين چاپ ميشود در مورد امامت است هم ميتوانند از طريق سايت ميتوانند شبهات را مطرح بکنند يک مقداري سطوح بالاتري را ميخواهند داشته باشند اين مجله امامت پژوهي است البته ما در قم قرآن پژوهي داريم حديث پژوهي داريم اينها همه مجله دارد الحمدلله خيلي در اين زمينه رشد کرده کتاب در امامت زياد است ولي اين مجلات تنوع مطالب بيشتري دارد و راحت تر ميشود استفاده کرد در بحث امامت نکاتي را گفتيم کم کم ميخواهيم بحث فراگير را جمع کنيم به طور کلي دو ديدگاه مهم عرض کرديم در بحث امامت است ما معتقد هستيم امامت از اصول است و تقليدي نيست چيزهايي که ما با آن مواجه هستيم دو قسم است بعضيها اصول است و تقليدي نيست مثل توحيد بعضيها فروع است و تقليدي است مثل نماز شما براي حکم نماز به رساله مراجعه ميکنيد ولي در مورد توحيد و نبوت به رساله مراجعه نميکنيد بايد برويد مطالعه بکنيد به اين نتيجه برسيد که خدا يکي است به اين نتيجه برسيد که رسول گرامي اسلام پيغمبر آخرالزمان است به اين نتيجه برسيد قرآن وحي است ما شيعيان معتقد هستيم امامت از اصول است تقليدي نيست معرفتي است عين توحيد و نبوت بايد دنبالش رفت تحقيق کرد و اين را به دست آورد و به آن رسيد اما دوستان و برادران نويسندهي ما در اهل سنت ميگويند نه اين از اصول نيست يعني شما در رديف توحيد و نبوت نميآوريد اين هم يکي از فروع است مثل نماز تقليدي هم است اگر افرادي آمدند مديريت جامعه را به عنوان امام پذيرفتند ولو اين ممکن است ظلم و خطا هم بکند ما بايد بپذيريم و کنار بياييم و تبعيت بکنيم البته نصيحت و تذکر بکنيم اما خروج بکنيم مخالفت بکنيم نيست اين کلام عبدالکريم خطيب از علماي اهل سنت است يک کتابي دارد به نام الخلافه و الامامه ميگويد امامت از اصول نيست فرعي از فروع دين است و قابل تقليد باز ابوزهره از علماي بزرگ اهل سنت کتابي دارد المذاهب الاسلاميه ميگويد لَا يَجُوز الاُمَراء خُرُوج بِالسَّيف جايز نيست عليه حاکم شمشير بکشيم و قيام بکنيم ولو ظلم ميکند يا تجاوز ميکند بعد ميگويد بله اگر ظلم کرد حاکمي اين جا تبعيت اولي تر است ولي نصيحت و تذکر ميدهيم پند ميدهيم اين جملهي حسن بصري است که من از شرح مسلم نوشتم ميگويد تَجِبُ طَاعَةُ مُلُوک بَنِي اميه اطاعت از پادشاهان بني اميه واجب است ولو آنها جور ميکنند ولو ظلم ميکنند بعد ميگويد البته بايد تذکر داد نصيحت کرد مرحوم علامه اميني هم در الغدير بعضي از اين تعابير را آورده پيغمبر گرامي اسلام از دنيا رفتند ما الآن مسير خودمان و مسير اهل سنت را تعريف ميکنيم بعد از پيغمبر سقيفه شکل گرفته سه خليفه آمدند سر کار بعد هم حضرت علي يک مدتي بعد امام حسن مجتبي همهي اينها حدود نيم قرن بيشتر نشده تا سال 61 که عاشورا بوده حدود 50 سال اين مسير آمده جلو خليفهي اول دوم سوم بعد حضرت علي امام حسن بعد معاويه بعد چه شده؟ بعد يزيد تا سال 132 دوستاني که برنامهي ما را ميبينند تاريخ را نگاه بکنند چه کساني آمدند سر کار يزيد مروان عبدالملک چهار پسر عبدالملک بعد بني عباس افرادي که شراب خواري عياشي بينمازي ظلم کشتن صب اميرالمومنين کردن هفتاد هزار منبر صب اميرالمومنين ميکردند در زمان بني اميه اين ميشود نظام امامت؟ اين ميشود نظام خلافت و جانشيني پيغمبر؟ يعني اصلا يک انسان آزاده رويش ميشود بگويد عبدالملک خليفهي پيغمبر است بگويد سليمان بن عبدالملک با آن عياشي اش خليفهي پيغمبر است اين نظامي که دوستان ترسيم ميکنند اين طور ميآيد جلو الآن هم رها است الآن ما خلافت نداريم همينهايي که دارند حکومت ميکنند ملک سلمان در عربستان شاه اردن در آن جا اين چه ميکند نماز ميخواند نميخواند جنايت ميکند نميکند الآن به محض اين که ملک عبدالله از دنيا رفت اين آقا آمد سر جايش خطيب جمعه عنوان کرد ما با ايشان بيعت ميکنيم در مسجد الحرام حکم ايشان حکم ولي امر است آن چه ايشان ميگويد متاع است اين نظام را عقل نميپذيرد چطور اين حاکم ميخواهد هدايت جامعه بکند اسلام را حفظ بکند مبلغ پيغمبر باشد اين نظامي است که آقايان ميگويند نظامي که ما ميگوييم اين نظام است بعد از رسول خدا امامي که الآن ميگويم چهار ويژگي دارد و اين ويژگيها اگر نباشد آن مقام نيست اين امام به انتصاب الهي است اميرالمومنين امام حسن امام حسين تا حضرت حجت ارواحنا فداه 250 سال تقريبا بعد هم مسئلهي غيبت اتفاق افتاده نزديک ترين کساني که ميتوانند اين اهداف امام را تبيين بکنند آنها ديگر امام نيستند معصوم نيستند آن جايگاه انتصابي امام را ندارد ولي نزديک ترين افراد فقها هستند احکام را توضيح ميدهد تا دوباره امام زمان از پس پردهي غيبت در بيايند اِنِّي جَعَلتُهُ عَلَيكم حَاكِماً وَ قاضياً و حُجَّة وَ خَلِيفة (کافي، ج 1، ص 67) خودشان اين را فرمودند اينها را حاکم و حجت بر شما گذاشتند که الآن به اين بحث نميپردازيم اين مسير شيعه است اين مسير اهل سنت در تعريف است وقتي ما اين مسير را ميگوييم طبعا معتقد هستيم که اين مسير مسير اصل است نه فرع مسير تحقيقي است نه تقليدي مسير انتصاب و انتخاب الهي است نه مسير متوکل و عبدالملک که بيايند صبح سر کار بگويند ما خليفه هستيم با آن وضعيتي که دارند اين نکتهي اولي است که ميخواستم عرض بکنم از آيات قرآن هم اين استفاده ميشود قرآن کريم در مورد بني اسرائيل ميفرمايد ما اينها را امام قرار داديم به خاطر دو ويژگي وجعلناهم ائمه «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» (سجده/ 24) يکي يقين که اعلي درجه است عالي ترين درجهي ايمان است و يکي آن صبر و بردباري است که اين دو ويژگي که بعدا شرح خواهيم داد اينها از ويژگيهايي بود که صلاحيت امامت را در بعضي از انبيا بني اسرائيل قرار داد با اين مقدمه من ميخواهم خدمت بينندگان عزيز عرض بکنم برهانهايي که ما براي امامت ميآوريم دو قسم است عقلي و نقلي. يک بخشي از بحث امامت با برهان عقلي اثبات ميشود يعني کار به آيه و روايت نداريم يک بخشي از امامت را با روايات و آيات اثبات ميکنيم چرا؟ اگر نبوت بود اين حرف را نميزديم چون ممکن بود شما بگويي ما در مورد نبوت آيه قبول نميکنيم تازه بايد ثابت کنيم ايشان نبي است بعد اين قرآن را قبول کنيم ما در مورد توحيد آيه را قبول نداريم اول اثبات کنيم خدا است بعد کلام خداست اگر هم از قرآن گاهي دليل ميآوريم به خاطر مسئلهي عقلي اش است نه به خاطر اين که کلام خداست در بحث امامت وارد بحث عقلي ميشوم آن چه که عقل حکيم حکم ميکند اين است که امام بايد خصوصياتي داشته باشد که من به چهار تا از اين خصوصيات اشاره ميکنم بعد انطباق اينها بر کيست ميرويم سراغ بحث نقلي اولين ويژگي امام افضل بودن است شما ميخواهيد براي جامعه پيشوا بگذاريد اين پيشوا هم يک مجري سياسي نيست فقط که بخواهد حکومت بکند قرارداد ببندد نه کسي است که غير از وحي که با مرگ پيغمبر وحي نبوت تمام شده ميخواهد مردم را هدايت بکند جلو انحراف دين را بگيرد پاسخگوي همهي سوالات مخاطبين باشد وحي و قرآن را براي مردم توضيح بدهد هجمه و حملهاي اگر به دين است پاسخگو باشد يک مرجعيت علمي معنوي سياسي دارد ميخواهي مراجعه بکني از او نور روح بگيري از او آرامش بگيري علم بگيري اين آقايي که قرار است بيايد اين مسئوليت را قبول بکند سه حالت دارد يا از ماموم پايين تر است يا مساوي است يا بالاتر است اگر پايين تر باشد که مگر آدم عاقل يک دکتر ميرود دنبال کسي که سر کلاس دبيرستان نشسته باشد؟ يک انساني که خودش درک بالاتري دارد ميآيد تبعيت از مدرک پايين تر بکند اين که نميشود تقديم علمي اش اين است مفضول بر فاضل جايز نيست اينها را که در رياست جمهوري هم ما زير بار نميرويم ميگويند بايد اين آقا يک سري شرايط داشته باشد بحث دوم ميشود مساوي اين به چه درد من ميخورد بنده بشوم امام شما شما هم عين خود من هستي يعني علمت به اندازهي من است سوادت به اندازهي من است اشرافت به اندازهي من است حفاظتت به اندازهي من است اين ميشود تساوي عقل حکيم حکم ميکند فضل برتري باشد پس يک ويژگي امام افضل بودن است حالا اين افضل بودن در چيست اين را ميرويم سراغ قرآن «فَضَّلَ اللَّـهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً» (نساء/ 95) جهادش بالاتر است «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ» (حجرات/ 13) تقوايش بالاتر است «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (زمر/ 9) علمش بالاتر است يک وقتي آقا امام هادي عليه السلام نشسته بودند عالمي وارد شد خيلي هم سادات در جلسه بودند آقا خيلي ايشان را تحويل گرفت آورد کنار خودش يک مقدار به آنهايي که آن جا بودند برخورد آقا فرمود ناراحت نشويد خدا او را بالا برده من او را بالا نبردم «يَرْفَعِ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (مجادله/ 11) خدا رفع داده خدا بالا برده همين آقا حضرت عبدالعظيم حسني که مردم بيشتر به عنوان امام زاده ميشناسند ولي او قبل از اين که امام زاده باشد عالم و فقيه است چهار پشتش به امام حسن ميرسد جايگاه مَرْحَبا بكَ يا أبا القاسمِ ، أنتَ وليُّنا حقّا (بحارالانوار، ج 3، ص 268) بيشتر به خاطر جايگاه علمي و محدث بودن ايشان است امام عسکري عليه السلام يک وقتي به ايشان گفتند يک کسي با يک ناصبي بحث کرده و محکومش کرده وقتي آمد آقا خيلي تحويلش گرفت فرمود والله فرشتهها را خوشحال کردي آسمانيان را خوشحال کردي با اين کارت پس عقل حکم ميکند امام افضل باشد ما الآن هم کاري نداريم به انتصاب از سوي خدا ابي عبدالله عليه السلام را انسان ميگذارد زمين برود سراغ يزيد يزيدي که عبدالله بن حنظله گفت خودم ديدم صبح تا شب در کاخش بودم چون عبدالله بن حنظله يک وقتي آمد شام مهمان اينها بود گفت در تمام اوقات نماز مست لا يعقل بود نماز نميخواند آن وقت غزالي ميگويد اين يزيد را نميشود لعنت کرد پس چه کسي را ميشود لعنت کرد قاتل پسر پيغمبر شما نيست؟ قاتل ولي خدا نيست شراب خوار نيست؟ ميگويند نه او هم يک حاکم بوده اين تصميم گيري و اين راي که بخواهد به اين سادگي جامعه را به اين سمت و سو ببرد يعني چه؟ پس افضل بودن اولين شرط امام عقل حکم ميکند اين را.
شرط دوم عصمت است يعني چه؟ يعني قرآن ميفرمايد کسي که ميخواهد هدايت بکند خودش بايد هدايت شده باشد کسي که ميخواهد جلو خطا را بگيرد بايد خودش مصون از خطا باشد چرا ما ميگوييم انبيا بايد معصوم باشند پيغمبر گرامي اسلام که از دنيا رفت امام قرار است دين مردم را حفظ بکند قرار است جلوي خطاي مردم را بگيرد اگر خودش خطاکار باشد رطب خورده کي منع رطب کند عصمت اصلا نيازي به آيه و قرآن ندارد گرچه ما قرآن داريم وقتي حضرت ابراهيم گفت خدايا از نسل من هم افرادي را قرار بده آيا قرار ميدهي «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره/ 124) خطاب شد ظالم نميتواند امامت بپذيرد پس امام در جامعه بايد کسي باشد که اطاعت محض بشود کرد بحث اطاعت محض است آقايان ميگويند نه باشد مروان باشد اگر کار خوب کرد گوش ميدهيم اگر بد کرد تذکر ميدهيم اولا چه کسي تذکر ميدهد چه کسي خوب و بد را تشخيص ميدهد ممکن است يکي بگويد يزيد در کشتن ابي عبدالله کار خوبي کرد چه ميخواهد بگويد اين کار بد است مگر يک عدهاي قتل ابي عبدالله را امضا نکردند تازه بگويند چه کسي است که گوش بدهد؟ خود آن حاکم از کجا تشخيص بدهد که شما داريد درست ميگوييد لذا عصمت شرط دوم است ممکن است کسي بگويد اجماع جاي عصمت را بگيرد اگر بيست سي آدم اهل حل و عقد آدمهاي خبره باشند در افغانستان لوئي جرگه ميگويند ريش سفيدها وقتي جمع ميشوند شما بيا از اول عالم تا امروز انتخابهاي مردم را نگاه بکن همه اش درست در آمده؟ خيليها اشتباه در آمده چقدر افراد در مناصب دولتي رئيس جمهور ميخواهند تعيين بکنند چقدر اتفاق افتاده که اشتباه انتخاب بکنند مگر در همين کشور بني صدر رئيس جمهور نشد؟ مگر مردم راي ندادند مگر شوراي نگهبان تاييد نکرد چه کرد بني صدر با اين مردم کجا سر در آورد فراوان موارد نقض است در بني اميه در بني عباس من خواهش ميکنم بينندگان يک دور تاريخ الخلفا بخوانند خدا رحمت کند شيخ عباس قمي يک کتاب دارد تاريخ خلفا را نوشته سيوطي عالم اهل سنت هم دارد بروند يک دور بررسي بکنند اين افرادي که حدود هفت صد سال خلافت بوده از حملهي هلاکوخان به بغداد خلافت از هم پاشيد داعشيها ميگويند ميخواهيم دوباره خلافت راه بيندازيم خاطرهي خوشي مردم از اين قصه ندارند اميدواريم خدا نابود کند کساني که دارند اسلام را در دنيا بد جلوه ميدهند اين شرط دوم است ما هر چه برويم جلو ميبينيد که اين از انتخاب مردمي ميآيد بيرون تشخيص عصمت تشخيص افضليت با چه کسي است؟ شرط سومي که در اين جا است اين آقايي که قرار است جانشين پيغمبر شود اين شخصيتي که ميخواهد امام شود اين ميخواهد نميدانم نگويد به کسي يک وقتي يک کسي آمده بود به نام بريحه آمد مدينه مسيحي است اول رفت پيش هشام بن حکم در عراق يکي دو جلسه پيش هشام رسيد ديد آدم قوي است از شاگردان امام صادق است به ايشان گفت اخيرا ترديدي براي من در عقايدم پيدا شده ميخواهم يک مقدار بيشتر تحقيق کنم عالم شما کيست گفت ميبرم زمينهي سفر را فراهم کرد بريحه را آورد به مدينه ايشان ميگويد من آمدم در دهليز منزل امام يعني در راهرو خانهي امام با يک آقا زادهاي برخورد کردم که امام کاظم عليه السلام بودند يک بحث علمي بين من و ايشان شد ديدم فوق العاده قوي جواب داد به گونهاي که همان من را قانع کرد من آدرس ميدهم آشيخ عباس قمي کتابي دارد انوار البهيه خيلي کتاب خوبي است شرح حال دوازده امام و ائمهي معصومين است ساده تر از منتخب الآمال است آن گفتگو را من يادم است نميخواهم الآن بگويم در سخنرانيهاي ايام محرم هم گفتم شايد بعضي از سيما از من شنيدند اين مد نظر من است ميگويد آمدم داخل اتاق و خدمت امام صادق رسيدم گفتم اين بچه چه کسي بود اين قدر قشنگ بحث ميکرد جواب من را قانع کننده داد فرمود فرزندم موسي بن جعفر است آقا فرمودند «ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ» (آل عمران/ 34) ما همه به هم ميرسيم همه از هم ارث ميبريم گفتم قصهي امامت چيست حالا او هنوز مسيحي است ميخواهد مسلمان شود آقا فرمودند در هر زماني در جامعه بايد کسي باشد که نميدانم به مردم نگويد اين مهم است و من خواهش ميکنم دوستان بروند تاريخ را ببينند که خلفا چقدر نميدانم گفتند چقدر نميدانم در سوالات متعددي که از اينها شد پيغمبر خدا از دنيا رفته از شهرهاي مختلف افراد با گرايشات مختلف ميآيند مدينه ميروند مسجد ليست سوال ميگذارند جلوي خليفه بلد نيست پاسخ بدهد بارها و بارها خودشان گفتند اينها همه نقل اهل سنت است لَو لَا عَلي لَهَلَکَ (کافي، ج 7، ص 424) اگر علي نبود ما در پاسخگويي سوالات ميمانديم سومين ويژگي علم است منتها ما اينها را شايد بعدا دوباره برگرديم ولي اشاره ميکنم در بحث علم سه نوع علم داريم يک علم که علم دين و قرآن است که امام بايد داشته باشد کامل مسلط باشد يعني بايد بفرمايد نماز پيغمبر اين بود چون ائمهي ما حلال حرام نميکنند حلال حرام نميآورند حلال پيغمبر تا قيامت حلال است حرام پيغمبر تا قيامت همان است حکم همان حکم است ممکن است شما از امام صادق سوال کنيد پيغمبر چطور نماز ميخواند يا الآن ما شک کرديم در فهم اين آيه توضيح ميدهند تبيين ميکنند علم دين دارند فهم دين دارند علم امام سه نوع است يکي ضروري است بايد باشد يکي ضرورت نيست ولي لازم است يکي هم فضيلت است امام دارد به خاطر جنبهي فضيلتش. ضروري علم دين است يعني شما هر آيهي قرآني هر تاريخي هر کجاي فهم دين حدود و سنت پيغمبر قضا حکم را بپرسيد پاسخگو است بينندگان مراجعهاي بکنند به زندگي علمي ائمه ببينند امام جواد هفت ساله چطور سوال جواب ميدهد که آن طرف گير کرد گفت يک سوال کرديم در لباس احرام کسي مرتکب صيد شود شما چقدر فرع باز کرديد يک مراجعه دوستان بکنند ببينند امام هادي هشت ساله چطور جواب سوال بدهند يک مراجعه بکنند ببينند امام صادق چطور در مباحث مختلف ورود کردند اگر نبود هزاران روايات اينها ما امروز دست ما خالي بود دوم آن علم لازم است ممکن است کسي بگويد ضرورت ندارد ولي نه لازم است علم امام به لغات است شما از آفريقا رفتيد خدمت امام صادق عربي بلد نيستي امام با شما آفريقايي صحبت ميکند يعني اشراف به لغات اشراف به اموري که مربوط به ادارهي جامعه است سياست ممکن است مستقيم مسئلهي دين نباشد ولي مصالح امور مفاسد امور است و نکتهي سوم که اين هم مورد بحث است امام پزشکي هم بايد بداند علم نجوم کيهان شناسي هم بايد بداند اين اگر نباشد به امامت امام لطمهاي وارد نميشود نه امام پاسخگوي مسائل ديني و سياسي و احکام است ولي اين فضيلت براي امام است چون فضيلت است لذا ما معتقد هستيم در اين علوم هم اشراف کامل دارد شما طب النبي طب الرضا داريد خود حضرت علي خود نهج البلاغه کسي اين را باز کند چهارده قرن پيش آن چنان علوم کيهان شناسي در نهج البلاغه قوي است اللَّهُمَّ رَبَّ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَ الْجَوِّ الْمَكْفُوفِ (نهج البلاغه، خطبه 171) خيلي عجيب است عبارات خلقت طاووس خفاش خلقت موجودات اين علومي بود که ائمه مسلط بودند منتها مخاطبش را بايد پيدا ميکردند يک جابر بن حياني پيدا شود امام علوم را برايش شرح ميدهد يک وقتي پزشکي آمده بود از هند به مدينه خيلي کلاس گذاشته بود امام صادق عليه السلام آمد گفت شما چيزي از طب ميدانيد امام فرمود بله جد ما رسول خدا فرمود يک معده مرکز همهي بيماري هاست الْمَعِدَةُ بَيْتُ كُلِّ دَاءٍ وَ الْحِمْيَةُ رَأْسُ كُلِّ دَوَاءٍ فَأَعْطِ نَفْسَكَ مَا عَوَّدْتَهَا (بحارالانوار، ج 62، ص 290) الآن هم پزشکان ميگويند همهي گرفتاريها از تغذيه است سرطان ميآيد چه ميآيد از ناملايمات غذايي است دوم فرمود پرهيز هم از همهي درمانها بهتر است آدم پرهيز بکند اثرش بيشتر است گفت چيزي براي طب جالينوس جد شما باقي نگذاشته امام چند سوال علمي کرد همه را در آن ماند به منصور دوانقي گفت شما چنين آقايي داريد من را آورديد براي شما در عراق صحبت کنم؟ فرصت نيست ان شاء الله من برسم در برنامههاي آينده خدا ياري بکند اين بخشهاي علوم ائمه را باز کنم بگويم بينندگان عزيز ببينند که چه طور ائمهي ما در اين علوم اظهار نظرهاي بلند و عميق کردند اين هم ويژگي سوم است.
شريعتي: خيلي ممنون امروز صفحهي 16 را تلاوت ميکنيم آيات 102 تا 105 سورهي مبارکهي بقره
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَـكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ?102? وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّـهِ خَيْرٌ لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ?103? يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ ?104? مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللَّـهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ?105?
ترجمه:
و [يهوديان] از آنچه شياطين در زمان پادشاهي سليمان [از علم سحر بر مردم ميخواندند] پيروي کردند. و [سليمان دست به سحر نيالود تا کافر شود، بنابراين] سليمان کافر نشد، ولي شياطين که به مردم سحر ميآموختند، کافر شدند. و [نيز يهوديان] از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد [پيروي کردند]، و حال آنکه آن دو فرشته به هيچ کس نميآموختند مگر آنکه ميگفتند: ما فقط مايه آزمايشيم [و علم سحر را براي مبارزه با ساحران و باطل کردن سحرشان به تو تعليم ميدهيم]، پس [با به کار گرفتن آن در مواردي که ممنوع و حرام است] کافر مشو. اما آنان از آن دو فرشته مطالبي [از سحر] ميآموختند که با آن ميان مرد و همسرش جدايي ميانداختند؛ در حالي که آنان به وسيله آن سحر جز به اذن خدا قدرت آسيب رساندن به کسي را نداشتند؛ و همواره چيزي را ميآموختند که به آنان آسيب ميرسانيد و سودي نميبخشيد؛ و يقيناً [يهود] ميدانستند که هر کس خريدار سحر باشد، در آخرت هيچ بهره اي ندارد. و همانا بدچيزي است آنچه خود را به آن فروختند اگر معرفت ميداشتند. (???) و اگر آنان [از روي حقيقت] ايمان ميآوردند و [از سحر و جادو] پرهيز ميکردند، قطعاً پاداشي که از جانب خداست [براي آنان] بهتر بود، اگر ميدانستند. (???) اي کساني که ايمان آورده ايد! [هنگام سخن گفتن با پيامبر] مگوييد: راعنا [يعني: در ارائه احکام، اميال و هوس هاي ما را رعايت کن] و بگوييد: انظرنا [يعني: مصلحت دنيا و آخرت ما را ملاحظه کن] و [فرمان هاي خدا و پيامبرش را] بشنويد. و براي کافران عذابي دردناک است. (???) نه کافران از اهل کتاب و نه مشرکان، دوست ندارند که هيچ خيري از سوي پروردگارتان بر شما نازل شود، در حالي که خدا هرکه را بخواهد به رحمت خود اختصاص ميدهد؛ و خدا داراي فضل بزرگي است. (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشارهي قرآني را بفرماييد
حاج آقا رفيعي: چون وقت براي بحث اعتقادي کم است من يک اشارهي کوتاهي ميکنم آخرين آيهاي که در اين صفحه است «وَاللَّـهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» خدا کساني را که بخواهد به رحمت خودش اختصاص ميدهد رحمت را شاملشان ميکند خداوند داراي فضل عظيمي است ممکن است کسي بپرسد يعني چه يعني پارتي بازي است اين من يشاء در قرآن زياد است اين من يشاء يعني کسي که مثل اين که بگوييم معلم درسش را به کسي ياد ميدهد که بخواهد يعني زمينهي پذيرش در او باشد رحمت خدا شامل کساني ميشود که زمينه اش را داشته باشد اين بسيار ساده است مشمول رحمت شدن را هم خدمت بينندگان عرض ميکنيم کسي آمد خدمت نبي مکرم اسلام عرض کرد يا رسول الله چه کنم خدا به من رحم بکند فرمود سه کار بکن اِرحَمْ نَفسَكَ ، و ارحَمْ خَلقَ اللّه ِ يَرحَمْكَ اللّه ُ (تفسير معين, ص580) اول به خودت رحم بکن ما گناه که ميکنيم بدن جهنمي ميشود بيرحمي است زيادي که ميخوريم بدن لطمه ميخورد به خود رحم کردن همه چيز را شامل ميشود به جسم به روح نگاه به نامحرم کردن دروغ که ميگويي حافظه ات ضعيف ميشود داري به خودت بيرحمي ميکني دروغ حافظه ات را ضعيف ميکند فحاشي نميگذارد دعايت مستجاب شود پس اول به خودت رحم بکن بعد فرمود به مردم رحم کن حديث هم داريم اِرْحَم تُرْحَم (بحاالانوار، ج 74، ص 394) سوم فرمود به خلق خدا يعني حيوانات درختان موجودات طبيعت محيط زيست آب دريا کل خلقت در واقع يک کلمه اگر ميخواهيم در دايرهي رحمت الهي وارد شويم رحم کنيم يعني آقاي عزيز به خانواده ات پدر عزيز به فرزندانت رانندهي عزيز به مسافرت کاسب عزيز به مشتري هايت کارمند گرامي به ارباب رجوع اگر همه به هم رحم کنيم خدا هم به ما ان شاء الله رحم ميکند.
آخرين نکته را هم عرض ميکنم برنامهي هفتهي آينده ان شاء الله اين چهار مورد را تطبيق ميدهم بدون هيچ پيش داوري بياييد برويد بعد از رحلت پيغمبر گرامي اسلام زمان ائمهي ديگر ببينيد اين ويژگيها با چه کسي منطبق است الآن ما داريم برهان عقلي ميگوييم عقل حکم ميکند امام مساوي و پايين تر از ماموم نباشد افضل باشد افضل که ميگويم طبيعتا در شئون مختلف است در همهي زمينهها افضل و بالاتر باشد دوم اين که معصوم باشد چون قرار نيست که اطاعتش تبعيضي باشد بگوييم الآن ببينيد نسبت به مسئولين خود ما نسبت به قاضي امام جماعت اين طور است ما ميگوييم عادل باشد اگر امام جماعت عادل نبود پشت سرش نماز نميخوانيم اگر شوراي نگهبان کساني که مسئول هستند ديدند کفايت در اين رئيس نيست يک وقت ديدند در بني صدر کفايت سياسي نيست مجلس عزل کرد اين مال آدمي است که مشروط است به عدالت مشروط به کفايت سياسي است اما امام قرار نيست يک عدهاي کنترلش بکنند يک شوراي نگهباني پشت سرش باشد ببيند که آيا او درست عمل ميکند يا نه امام قرار است حرف آخر را بزند قرار است آن نوک هرم باشد قرار است همه چيز را او کنترل بکند پاسخگوي نهايي باشد پس بايد معصوم باشد خدا ميگويد «أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ» (نساء/ 59) اصلا ما اگر حديث هم نداشته باشيم که اولي الامر منظور چه کسي است خود اين آيه ميرساند اولي الامر رديف پيغمبر است ديگر معنا ندارد ما براي پيغمبر گروهي تعيين کنيم اين اطاعت اطاعت محض است معنا دارد براي پيغمبر گروهي تعيين کنيم که کنترل بکنند اين کار را ميکردند بعضيها در صلح حديبيه به پيغمبر اعتراض کردند اگر پيغمبر است صلحش صلح است جنگش جنگ است چرا هفت سنگ زدي چرا هفت دور چرخيدي چرا نماز شکسته خواندي سوم علم است يک کسي بايد در جامعه به مردم قدرت اين را که هيچ وقت نگويد نميدانم داشته باشد همه چيز را بايد بداند ما همه ميگوييم نميدانم اين علم ضروري داشت علم دين لازم داشت مثل لغات مثل پزشکي علوم شناخت مسائل سياسي و بخش سوم چيزهايي است که غير ضروري است شما از امام ممکن است سوال کنيد يوسف چند سالش بود وقتي از پدرش جدا شد اين نه دين مردم است نه کسي بداند نداند يا فرض کنيد بپرسيد شيطان چند سال عبادت کرده بود دانستن يا ندانستنش به دين لطمه نميزند ولي امام اين را هم ميداند بخش چهارم معجزه است معجزه براي اثبات حقانيت يک فرد است آن فرد يا مدعي نبوت است يا مدعي امامت است اگر پيامبر معجزه آورد براي اثبات نبوت است اگر امام آورد براي اثبات امامت است سخت است بگوييد معجزه عيب ندارد مال پيغمبر را بگوييد معجزه مال امام را بگوييد کرامت ما در اسم که بحث نداريم اما ترديدي نيست که معجزه کاري است خارق العاده که به طور طبيعي کسي نميتواند انجام بدهد يا خبر غيبي است يا مثلا انجام يک کار ويژه است يک عصا ميزند دريا ميشکافد يا مثلا اژدها ميشود يا دست روي چشم کور مادرزاد ميکشد شفا ميگيرد بينا ميشود اين معجزه است اگر قبل از نبوت پيغمبر که ايشان هم کارهايي ميکرد درياچهي ساوه خشک شد يا بعضي اتفاقات افتاد کنگرهي مدائن ريخت آن زمان ميگويند ارهاص يعني اتفاقات قبل از نبوت ما الآن با آن کاري نداريم خود خدا در قرآن ميفرمايد ما انبيا را با بينه فرستاديم يعني معجزه چهارمين ويژگي امام اين است که معجزه داشته باشد بتواند کار خارق العاده انجام بدهد خبر غيبي بدهد مستجاب الدعوه باشد امام رضا بيايد نماز باران بخواند تا باران نيايد هم نرود و باران ببارد اميرالمومنين بيايد دويست و پنجاه سال بعد حادثهي صاحب الزجر را در عراق پيش بيني بکند در نهج البلاغه از اينها زياد است يا نه امام معصوم به درخت بگويد بيا بگويد برو خرق عادت بکند اين در زندگي پيغمبر اکرم و انبيا بوده امام هم اين ويژگي را دارد اين چهار ويژگي اعتقاد ماست ما داريم اعتقادات خودمان را بر اساس مباني کلامي و اعتقادي علمايمان بيان ميکنيم آن طرف را هم گفتيم نه در امامتي که مورد توجه برادران است نه اين شرايط است نه عصمت است نه علم ويژه نه معجزه نه انتخاب الهي شرط است هر کسي مديريت جامعه را قبول کرد ولو ممکن است اين فرد يزيد باشد ولي از آن اطاعت ميکنيم ولي تذکر ميدهيم ولي بگذاريم جامعه را اداره بکند پيش ببرد اين امامت مورد نظر دوستان آن امام مورد نظر ماست براي دوران غيبت هم جواب داريم که ان شاء الله بعدا عرض خواهيم کرد. يک کتابي آقاي رباني گلپايگاني نوشتند به نام براهين و نصوص امامت کتاب خوبي است ساده است دوستان ميتوانند مطالعه بکنند.
شريعتي: براي تهيهي اين کتابها به سايت ما مراجعه بکنيد دوستان به شما خواهند گفت با کجا تماس بگيريد خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار