اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-01-14-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي-شهادت حضرت فاطمه

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: شهادت حضرت فاطمه

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين رفيعي

تاريخ پخش: 14/01/93

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

دارد دلو دين مي‌برد از شهر شميمي

افتاده نخ چادر او دست نسيمي

تسبيح دلم پاره شد آن دم كه شنيدم

با دست خودش داده اناري به يتيمي

حتي اثر وضعي تسبيح و دعا را

بخشيده به همسايه، چو قرآن كريمي

در خانه‌ي زهرا همه معراج نشينند

آنجا كه به جز چادر او نيست گليمي

اي كاش در اين بيت بسوزم كه شنيدم

مي‌سوخت حريم دل مولا چه حريمي

آتش مزن آتش در و ديوار دلش را

جز فاطمه در قلب علي نيست مقيمي

حالا نكند پنجره را وا بگذاريم

پر پر شود آن لاله‌ي زخمي به نسيمي

آقاي شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان، خانم‌ها و آقايان، شهادت حضرت صديقه ي طاهره را تسليت مي‌گويم. با سمت خدا مهمان خانه‌هاي شما هستيم. انشاءالله عزاداري‌هاي شما قبول باشد. انشاءالله بهارتان و زندگي‌تان فاطمي باشد. آقاي دكتر رفيعي سلام عليكم و رحمة الله. اين ايام را تسليت مي‌گويم. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم. السلام عليك ايتها الصديقة الشهيده. السلام عليك ايها الحورا الانسية، شهادت صديقه‌ي طاهره، ام ابيها، بضعة الرسول، حضرت زهرا(س) را به پيشگاه فرزند بزرگوارشان حضرت بقية الله الاعظم و همه‌ي علاقمندان به حضرت تسليت مي‌گويم. عرض سلام دارم خدمت بينند‌گان عزيز، اميدوارم انشاءالله پيروان خوبي براي حضرت زهرا باشيم و انشاءالله زندگي‌مان فاطمي شود كه اگر فاطمي شد، هم حسيني است و هم مهدوي است و هم در رأي انشاءالله محمدي است. چون حضرت زهرا حلقه‌ي وصل رسول خدا و ائمه است، اگر كسي زندگي‌اش را فاطمي كرد، مطمئن باشد به سيره‌ي همه‌ي ائمه عمل كرده است.

آقاي شريعتي: خيلي مقدمه‌ي خوبي بود، با همين مقدمه انشاءالله وارد بحث امروز شويم. خوشحال هستيم كه فضاي برنامه ما معطر و منور به عطر نام و ياد زهرا(س) است. در خدمت شما هستيم و بحث شما را مي‌شنويم.

حاج آقاي رفيعي: براي مقدمه دو سه جمله از فضايل حضرت زهرا(س) را از زبان پدر بزرگورشان و از زبان همسر و فرزندانشان يك اشاره‌ي مختصري به خاطر آن نتيجه‌اي كه مي خواهم بگيرم، بكنم. مي‌دانيد يكي از آياتي كه در قرآن مورد بحث در فضايل اهلبيت است، آيه‌ي تطهير در سوره‌ي مباركه‌ي احزاب است. اين آيه كه بين آياتي و بين جملاتي واقع شده است كه راجع به زنان پيغمبر است و جالب است بيش از بيست مرتبه در اين سوره و اين آيه و آيات قبل و بعدش ضمير مؤنث است. يعني ضمير «كُنَّ» مثلاً فرض كنيد «في بيوتِكُنَّ»، ضميرهاي مؤنث آمده است. اما يك مرتبه عوض مي‌شود مي‌فرمايد: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» (احزاب/33) يعني «كُم» مي‌شود. معلوم مي‌شود اين «كُن» غير از «كُم» است. معلوم مي‌شود اين «بيوت، اهل البيت» غير از «بيوت» است و خيلي روشن است كسي يك خرده با سياق عربي و ادبيات آشنا باشد با بلاغت و فصاحت متوجه مي‌شود اين اهلبيت، ايم «كُم» غير از آن «بيوت» و غير از آن «كُن» است. اين راجع به خاندان خاص پيامبر يعني زهراي مرضيه(س)، اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين است.

به مصداق آيه‌ي تطهير، حضرت زهرا معصوم است. چرا؟ چون ما چند گونه طهارت داريم. يك موقع انسان دستش را با آب مي شويد. اين را طهارت مي‌گويند. يك وقت كسي كافر است، مسلمان مي‌شود، اين طهارت اعتقادي مي‌شود. يكوقت شما زكات مي‌دهي، مالت پاك و طاهر مي‌شود. توبه مي‌كني، قلبت پاكيزه مي‌شود، اما اين طهارتي كه مي‌گويد: «لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» خدا شما را پاكيزه قرار داد، همه‌ي پليدي‌ها را از زندگي شما برد. چو خلاقيت داشتيد، چون زمينه‌اش در شما بود، مثل عصمت مي‌ماند. عصمت هم خدادادي است. زمينه‌اش در معصوم است. خدا شما را پاكيزه قرار داد. اگر حضرت زهرا طاهره شد، طيبه، مطهره، سيره‌ي او حجت است. اگر او سكوت كرده جت است. اگر دفاع كرده، حجت است. امام او كيست،حجت است. يعني ديگر اين مبنا را اول درست مي‌كنيم. دليل ديگر براي اينكه آنچه حضرت زهرا مي‌گويد، حجت است و سيره‌ي او براي ما الگوست، اين حديث نوراني است كه رسول خدا فرمود. اين حديث در منابع اهل سنت هم آمده است. فرمود: وقتي قرار شد، من پيغمبر مباهله كنم، پيامبر با مسيحي‌ها در 24 ذي الحجه مقابل هم قرار گرفتند، اسقف بزرگ مسيحي‌ها و رسول خدا، قرار شد همديگر را نفرين كنند. حالا پيغمبر بايد چه كسي را بياورد؟ عزيزترين كس‌ها و برترين‌ كس‌ها را بياورد. فرمود: اگر خدا از اين چهار مورد برتر رو كره‌ي زمين سراغ داشت، مي‌گفت: پيامبر آنها را ببر. علي را ببر كه جان تو است. فاطمه، فرزندانت، امام حسن و امام حسين. «لو علم الله» اگر خدا مي‌دانست، «ان في الارض اكرم» روي كره‌ي زمين از اين چهار نفر بالاتر است، امر مي‌كرد. پس اين هم دليل دوم براي اينكه اينها برترين موجودات عالم هستي بعد از رسول خدا هستند.

نكته‌ي سوم كه نكته‌ي ساده‌اي نيست و نمي‌شود از كنار آن به راحتي عبور كرد، اين است كه فرمود: غضب فاطمه، غضب من است. رضاي فاطمه، رضاي من است. اينكه غضب رسول خدا غضب خدا است، رضاي رسول خدا، رضاي رسول خداست، اين روشن است. اين را قرآن مي‌فرمايد و شكي نيست. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه‏» (حشر/7) هركسي زهراي من از او ناراحت است، من ناراحت هستم و خدا هم ناراحت است. هركسي زهرا از او راضي است، من راضي هستم، خدا هم راضي است. مجموع اينها را كه روي هم بريزيم، خيلي زياد است. من براي نمونه مي‌گويم.

چهارم اينكه ائمه‌ي ما فرمودند: مادر ما صديقه است. صديقه يعني چه؟ در قرآن كريم كلمه‌ي صديقه راجع به چه كسي آمده است؟ راجع به حضرت مريم آمده است. صديقه يعني كسي كه هرچه مي‌گويد، درست است. صديق صيغه‌ي مبالغه است. غير از صادق است. صادق به معني راستگو و راست كردار است. اما صديق يعني خيلي اهل درستي و راستي. صديق يعني تمام موضع گيري‌هايش براساس حق است، صحيح است. پس باز با اين تعبير ما براي حجيت سيره و سخنان حضرت زهرا(س) استفاده مي‌كنيم.

آقاي شريعتي: ما در رويات هم داريم كه اهلبيت(ع) فرزندان حضرت زهرا بگويند: مادر ما حجت ما است؟

حاج آقاي رفيعي: اين را هم شنيدم و يك روايتي از امام عسگري است كه «فاطمة حجت الله علينا» حالا من هم به آن روايت استناد نمي‌كنم. چون اينقدر منابع داريم كه استناد كنيم، آن هم كمك بحث مي‌شود. در واقع مجموعش را روي هم مي‌ريزيم و استفاده مي‌كنيم. ولي روايتي هم در تفسير اطيب البيان داريم.

نكته‌ي بعدي اين است كه ائمه‌ي ما تحقيقاً همه‌ي آنها حضرت زهرا را به عنوان يك محور و الگو و يك وسيله‌ي افتخار مطرح كردند. اين حرف ساده‌اي نيست. يعني كساني كه خودشان الگوهاي عالم هستند و معصوم هستند، نمونه‌اش را عرض مي‌كنم. اميرالمؤمنين(ع) نامه‌ي 28 نهج البلاغه را به معاويه نوشته است. مي‌گويد: «منا سيدة النساء العالمين». جاي ديگر مي‌گويد: من به زهرا و پدرش مي‌بالم.

نمونه‌ي ديگري كه باز قابل توجه و تأمل است، اين است كه امام سجاد روي منبر شام وقتي مي‌خواست خودش را معرفي كند، سيده‌ي نساء العالمين از ماست. يعني مورد افتخارشان بود. تا آنجا كه حتي امام باقر وقتي تب دارد، آب بر سر و صورتش مي‌زند، كه يك خرده تبش پايين بيايد، مي‌گويد: يا فاطمه! نام مادرشان را مي‌برند. اين نكته‌اي دارد. خيلي از اوقات در نظراتي كه ائمه مي‌دادند، مي‌فرمودند: در مصحف مادر ما فاطمه اين مطلب آمده است. پس حضرت زهرا براي ما سيره‌شان حجت است.

ايشان در زمان پيغمبر خيلي نمود نداشتند، يعني اظهار كلام و سخن، چون پيغمبر بود. نه ايشان، حضرت امير(ع) همه ‌سخنراني‌‌ها و خطبه‌هايش براي بعد از پيغمبر است. حضرت زهرا نمود علمي‌شان كه به هر حال كلمات و مطالبشان باشد، بيشتر بعد از رحلت رسول خداست. اين هم خيلي كوتاه بوده است. تا شش ماه هم گفتند ولي بيشتر از اين را كسي نگفته است. خطبه‌ي حضرت زهرا دو خطبه است. يك خطبه‌ي فدك است، يك خطبه با زنان مهاجر و انصار است. اين نخستين خطبه‌ي رسمي است كه از طرف خاندان رسالت صادر شده است.

يكوقتي آيت الله العظمي صافي فرمودند: اين خطبه بر خطباي نهج‌البلاغه مقدم است. چون هنوز خطبه‌هاي نهج‌البلاغه صادر نشده بود. در اين خطبه غوغا كرده است. كسي مي‌خواهد خط حضرت زهرا را بشناسد، ببيند در خطبه‌ي فدك ايشان از چه كسي دفاع كرده است. و لذا من گاهي به دوستان مي‌گويم: اگر كسي از شما سؤال كرد، آقا دليل شما براي اينكه بعد از رسول خدا، اميرالمؤمنين (ع) امام و حجت خداست، دليل شما چيست؟ خيلي دليل داريم. بگوييد: غدير، حديث منزلت، آيه‌ي اكمال، اصلاً همه‌ي اينها را يك گوشه بگذاريد. خيلي ساده وخودماني، اگر يك كسي اين حرف را بزند، بگويد: دليل من اين است، حضرت زهرا نزديك‌ترين آدم به پيغمبر بود. ايشان در خانه‌ي پيغمبر بزرگ شده بود. از كودكي با پيامبر بوده است. ام ابيها است. «فداها ابوها» است. كسي است كه در اين خانه رشد كرده است، بعد از عروسي هم ارتباطش با پيغمبر قطع نشده است. مرتب حضرت آمده و رفته و سرزده و درخانه‌شان آمده است. ايشان بالاخره مي‌داند نظر پيامبر راجع به امام پس از او چيست؟ شما به ما جواب بدهيد كه حضرت زهرا بعد از رحلت پيغمبر، شما كه العياذ بالله نمي‌تواني بگويي: فاطمه‌ي زهرا بي‌امام از دنيا رفت. اين را كه كسي نمي‌تواند بگويد. حضرت زهرا يك صديقه است. فاضله و عالمه و محدثه و معصوم است. عصمت الله است. عرض من اين است، شما سؤال مرا جواب بدهيد كه امام ايشان بعد از رسول خدا كه بود؟ از چه دفاع كرد؟ براي چه فرياد زد؟همين كافي است. من نمي‌گويم سلمان و مقداد، شايد شما بگوييد: سلمان و مقداد نمي‌‌دانستند. اشتباه كردند. اما حضرت زهرا مي‌داند پيغمبر نظرش روي چه كسي بوده است. مي‌دانيد كه پيغمبر هم در قضيه‌ي امامت امر به دست خداست. فقط وظيفه‌اش ابلاغ است.اگر حضرت زهرا(س) ذره‌اي احتمال ديگري در ذهنش بود، اينطور دنبال اميرالمؤمنين دفاع نمي‌كرد. كسي كه از نامحرم نابينا رو مي‌گيرد، قانوناً شايد وظيفه نباشد، اما مي‌خواهد اين رسم حفظ شود. بالاخره اين مرد است. كسي كه خوشحال مي‌شود وقتي به او مي‌گويند: كار خانه با تو، كار بيرون با اميرالمؤمنين باشد. كسي كه مي‌فرمايد: بهترين چيز براي اين زن اين است كه نامحرم او را نبيند، چرا بايد در مسجد بيايد و خطبه بخواند؟ مردها هم بودند. البته حجاب كامل بود. خمار بود، روسري بلند داشتند، جلباب بود كه حتي زير پاي حضرت كشيده مي‌شد. در مسجد پرده زده شده بود. زنان بني هاشم بودند ولي حضرت زهرا خيلي برايش سخت است. به هر حال اين حضور كه كنار قبر حمزه بيايد و گريه كند. دفاع كند، شب در خانه‌ي مهاجر و انصار برود. اين چيزي نيست جز اينكه در دفاع از ولايت و امامت احساس وظيفه كرد.

صديقه است، طاهره است، مصداق مباهله است، مباركه است، غضب و رضايش، موضع‌گيري‌هايش درست مثل موضع‌گيري‌هاي رسول خداست. احدي نمي‌تواند بگويد: حضرت زهرا در اين سه، چهار ماه موضع‌گيري خلاف اين داشته است. شما شاهدي پيدا نمي‌كنيد. اين براي باور ديني كه ما معتقد باشيم به امامت اميرالمؤمنين(ع) و فرزندانش كافي است. صدهاد دليل ديگر هم فرض كنيد نداشته باشيم كه داريم. حديث لوح را داريم. «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ» (فقيه/ج4/ص179) امامان بعد از من، دوازده نفر داريم. اگر يك كسي گفت: آقا من يك دليل ساده دارم، ساده‌ترين دليل همين حضور حضرت زهرا است.

آنچه مي‌خواهم امروز خدمت بينندگان عزيز عرض كنم القاب و اوصافي دارد. بعضي‌ها ديدم تا 135 مورد اينها را رسانده‌اند. چون نام ايشان هم به ابجد 135 مي‌شود تا 135 لقب و اسم است. البته اسامي شايد چند مورد بيشتر نباشد، ولي بقيه‌اش در همين زيارت‌نامه‌شان هم آمده است. «المحدثه، العليمه، الفاضله، الرشيده، سيدة النساء العالمين، بضعة الرسول» من سه، چهار مورد از اينها را مي‌خواهم براي بينندگان عزيز معنا كنم. حضرت زهرا را از اين منظر بشناسند.

يكي از آنها همان است كه در مفاتيح آ شيخ عباس قمي اول زيارت حضرت زهرا آورده است. «يا ممتحنه» سلام بر تو اي كسي كه مورد امتحان الهي قرار گرفتي. همه‌ي ما در معرض امتحان هستيم. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» (عنكبوت/2) مردم فكر كرديد ايمان بياوريد، كافي است، امتحان نمي‌شويد. امتحان دو نوع است. «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئات‏» (اعراف/168) يعني گاهي سخت است و گاهي آسان است. حسنات يعني عافيت، سلامت، رزق، پول. سيئات فقر و نداري و مرگ و مير است. هردو رقمش است. سليمان شانس‌اش به حسنات افتاد. ايوب صياد بود و فقر و گرفتاري بسيار داشت. آنچه مهم است و من مي‌خواهم خدمت بينندگان عزيز عرض كنم، اين است كه مردم در مقابل امتحان الهي سه دسته هستند. يك دسته جزوع هستند. تا امتحان سخت مي‌آيد داد و فرياد مي‌كنند. «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا» (معارج/19 و20) چرا من اينطور شدم؟ اين بد است.

دسته‌ي دوم صبور هستند، مي‌گويند: خدا خواسته، صبر مي‌دهد. شايد ته دلش هم ناراحت است ولي خدا خواسته و صبر مي‌دهد. گاهي شما ديدن يك بيمار در بيمارستان مي‌رويد، مي‌گوييد: احوالتان چطور است؟ مي‌گويد: حالا كه روي تخت بيمارستان هستيم، انشاءالله صبور هستيم. هرچه خدا بخواهد. صبر خوب است، منتهي گاهي ممكن است در اين صبر، گله‌اي هم باشد.

سوم شكور و راضي بودن است. حضرت زهرا ممتحنه‌اي است كه راضيه است. يعني مي‌گويد: پسندم آنچه را، زهرا پسندد. لذا وقتي رسول خدا به خانه آمد و ديد، فقر در خانه است و حضرت زهرا واقعاً اذيت مي‌شود، بچه روي پايش است. زبانش به ذكر است. حضرت علي(ع) به يكي از قري فرمود: آنقدر فاطمه در خانه‌ي من مشك به دوش كشيد كه جاي بند مشك به بدنش ماند. آنقدر با دستش آسياب كرد، كه دستش تاول زد. خانم‌ها الآن كه ازدواج مي‌كنند، تا هفت، هشت سال بچه‌دار نمي‌شوند. بعد هم مي‌گويند: يك بچه كافي است. حضرت زهرا چهار بچه پشت سر هم در يك خانه‌ي ساده دارد. نگوييد: آقا او زهراي مرضيه بود. اين فرافكني خيلي بد است. ما گاهي به بعضي‌ها مي‌گوييم: پيغمبر گرامي اسلام بخشيد. او كه پيغمبر بود. اگر قرار بود من هم اينطور باشم، پيغمبر مي‌شدم. به او مي‌گفتم: عزيز من، قرآن نمي‌گويد: او پيغمبر بود. قرآن مي‌گويد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) اين فرافكني خيلي بد است. آقا به آنها خدا صبر داده بود! نه بابا شكم آنها از غذاي بهشت سير بود! نه بابا اينطور نيست. سه شب گرسنه خوابيده و به مسكين و يتيم و اسير نان داده است. بشر است! رسول خدا در خندق، از شدت گرسنگي به شكم سنگ مي‌بستند. همان آغاز خدا به او چهار فرزند داده همه هم كوچك هستند، فقير هم هستند و امكانات امروزي هم نيست ولي راضي است. پس ممتحنه يعني كسي كه در معرض امتحان قرار مي‌گيرد. آنوقت در اين ممتحنه آدم صبور، جزوع يا راضي باشد؟ بهترينش اين است كه راضي باشد. حضرت زهرا راضيه‌ي مرضيه هستند. اين يك صفت است.

لقب دوم هم عرض كنم، واژه‌ي «حانيه» است. «حانيه» با «ح» به معني مهربان است. «المشفق علي زوجها و اهلها» حضرت زهرا حانيه بود. يعني مهربان بود. مي‌خواهم بگويم: يك خانم هر موقعيتي در خانه دارد، پزشك متخصص است، سرش هم شلوغ است، هفته‌ي پنج عمل هم دارد، استاد دانشگاه است، هيأت علمي است و استاد تمام است. وزير است، وكيل است، معاون است. هرچه مي‌خواهي باش. در خانه براي شوهرت زن هستي. براي بچه‌هايت مادر هستي. براي پدر و مادرت دختر هستي. اين را مي‌گويم، چون يكوقت آقايان ديپلم هستند و سطح سواد خانم‌ها در جامعه بالا مي‌رود، اما دلايل مختلفي هم دارد، خوب است و بد است و من نمي‌خواهم بحث كنم. فقط اين را بگويم يكوقت به هواي فوق ليسانس و دكترا از ازدواج باز نمانيد. دكترا را مي‌گيريد، اما زندگي را از دست دادي. ازدواج كن، بعد دكترا بگير. حاج آقاي قرائتي بارها فرموده: من همه‌ي دخترانم را دوران دبيرستان، قبل از دانشگاه شوهر دادم، همه‌ي دخترانم هم بعد از ازدواج دانشگاه رفتند و ليسانس و مدارك بالا گرفتند. حانيه يعني مهربان، زهرا مرضيه كسي است كه فرشته در مقابلش زانو مي‌زند. كسي است كه فرشتگان مي‌‌گويند: مشتاق به ديدار تو هستيم. كسي است كه امام(ره) فرمودند: بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام، در اين سه ماهي كه حضرت زهرا بود، ارتباط جبرئيل با اين خانه قطع نشد. اين خيلي حرف است! حورا است، حوريه است كه انسيه شده است. اما با اين حال مطيع امر همسر است.

وقتي اميرالمؤمنين كنار بستر حضرت زهرا نشست، حضرت زهرا عرض كرد: «يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً» (بحارالانوار/ج43/ص191) تا به حال نه به تو دروغ گفتم و نه خيانت كردم. «وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي‏» از روزي كه دست من در دست تو آمد، با تو مخالفت نكردم. شما تاريخ را نگاه كنيد، دو نفر در خانه‌ي حضرت زهرا آمدند، ايشان را ملاقات كنند. حضرت به اين ملاقات راضي نبود. به خاطر حوادثي كه پيش آمده است. اميرالمؤمنين(ع) آمد و فرمود: فاطمه جان به ملاقات آمدند. مي‌خواهند با شما گفتگو كنند. حضرت زهرا راضي نبود. عدم رضايتش را هم اعلام كرد. وقتي هم آمدند، فرمود: از شما راضي نيستم. اما وقتي آمدند، حضرت زهرا چه گفت؟ خيلي مهم است. «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء» (نساء/34) نمي‌گويد: مرد به زن زور بگويد. مي‌گويد: خانم مديريت مرد را در خانه بپذير. قوام خانه به مرد است. مرد را در خانه خرد نكنيد. بگذار بچه‌هايت بر مرد يك جايگاه ويژه‌اي قائل باشند. اين براي تو خوب است و به نفع تو است. اگر مدير كل اداره را كوبيدي، شما كه معاونش هستي لطمه مي‌خوري. بگذار مدير كل، مدير كل بماند. امروز جامعه‌ي ما در اين آيه « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء» كمرنگ شده است.

وقتي قرآن مي‌گويد: رجال باعث قوام است، يعني بگذاريد ستون در خانه حفظ شود. اين استواري در خانه حفظ شود. حضرت زهرا است، ملاقات ايشان آمدند، به اين ملاقات هم راضي نيست. اما به اميرالمؤمنين چه گفت؟ «الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ افْعَلْ مَا تَشَاء» (بحارالانوار/ج43/ص197) خانه، خانه‌ي تو است و من هم زن تو هستم. هرطور دلت مي‌خواهد تصميم بگير. اين كم حرفي نيست. «الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ افْعَلْ مَا تَشَاء» اين يك خط دهي و يك اساس است. و لذا اميرالمؤمنين اين شب‌ها مي‌سوخت. شب‌ها كنار قبرش مي‌آمد و مي‌سوخت. مي‌فرمود: «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا» (بحارالانوار/ج43/ص134) به خدا قسم يكبار ناراحتش نكردم. «وَ لَا أَغْضَبَتْنِي‏» يكبار مرا ناراحت نكرد. وقتي به اميرالمؤمنين رو مي‌كند، چه مي‌گويد. مي‌گويد: «روحي لروحك الفداء». كدام زني با مردش اينگونه سخن مي‌گويد؟ علي جان روحم فداي تو باشد. فداي تو شوم! «وَ نَفْسِي لِنَفْسِكَ وقاء» هستي من به پاي تو باشد. «ان كنت في خير كنت معك، ان كنت في شر كنت معك» هركجا بروي پشت سر تو مي‌آيم. خير باشد يا شر باشد. معلوم است كه حضرت امير در شر نمي‌رود. منظور اين است كه دارا و ندار باشي، سالم باشي يا بيمار باشي، خوش باشي و ناخوش باشي همراه تو هستم! يك روز از احد مي‌آيي، هفتاد زخم برداشتي، هستم. يك روز هم مي‌گويي: فاطمه جان! صحرا برويم. ائمه‌ي ما تفريح هم داشتند. اين را بايد براي مردم بگوييم. خرما مي‌خوردند، مقداري خرما برداشتند و هر دو با امام حسن و امام حسين بيرون مي‌رفتند. در صحرا با تو هستم. در احد با تو هستم. تنها باشي، با تو هستم. لذا وقتي خبر شهادتش را به حضرت علي(ع) دادند، اول حرفي كه زد اين بود: من ديگر با چه كسي حرف بزنم؟ با چه كسي درد دل كنم؟ فرمود: هروقت از در خانه داخل مي‌آمدم و به فاطمه نگاه مي‌كردم، غم‌هاي دلم مي‌رفت. اين صفت حانيه است كه به معناي مهربان و دوست‌داشتن است.

آقاي شريعتي: خيلي نكات خوبي را شنيديم. و من فكر مي كنم انشاءالله به بركت نام حضرت زهرا (س) همه‌‌ي ما در مسير يك زندگي فاطمي، در اين بهاري كه مزين به نام حضرت زهرا است، گام برداريم. از جناب آقاي دكتر رفيعي خيلي خيلي متشكرم. دعاي بفرماييد و همه‌ي ما آمين بگوييم.

حاج آقاي رفيعي: فاطمه‌ي زهرا(س) متعلق به همه‌ي مردم است. يعني اينطور نيست كه در انحصار شيعه باشد. نه دختر پيامبر است. همه‌ي عالم بايد او را تكريم كنند. دعا مي‌كنيم كه خدايا همه‌ي ما، نسل ما و فرزندان ما را از فاطمه‌ي زهرا و پدر بزرگوارش و فرزندانش جدا مگردان. حشر و نشر ما را با آنها قرار بده و در طهور آخرين فرزندش حجت‌ابن الحسن (ع) تعجيل بفرما.

آقاي شريعتي: بهترين‌ها را براي همه‌ي شما آرزو مي‌كنم. انشاءالله شفاعت حضرت مشمول حال همه‌ي ما بشود. والحمدلله رب العالمين، و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

صفحه‌ي 49 قرآن كريم:

«وَ إِن كُنتُمْ عَلىَ‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُواْ كاَتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِى اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَا تَكْتُمُواْ الشَّهَدَةَ وَ مَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ ءَاثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ(283) لِّلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ إِن تُبْدُواْ مَا فىِ أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُوَ اللَّهُ عَلىَ‏ كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ قَدِيرٌ(284) ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كلُ‏ٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَئكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَينْ‏َ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَاA  غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ(285) لَا يُكلَِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيهَْا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَئنَا فَانصُرْنَا عَلىَ الْقَوْمِ الْكَفِرِينَ(286)»

ترجمه آيات:

«هر گاه در سفر بوديد و كاتبى نيافتيد، بايد چيزى به گرو گرفته شود، و اگر كسى از شما ديگرى را امين دانست، آن كس كه امين دانسته شده امانت را بازدهد و بايد از اللَّه، پروردگارش، بترسد. و شهادت را كتمان مكنيد. هر كس كه شهادت را كتمان كند، به دل گناهكار است و خدا از كارى كه مى‏كنيد آگاه است. (283) از آن خداست هر چه در آسمانها و زمين است. آنچه را كه در دل داريد خواه آشكارش سازيد يا پوشيده‏اش داريد، خدا شما را بدان بازخواست خواهد كرد. پس هر كه را كه بخواهد مى‏آمرزد و هر كه را بخواهد عذاب مى‏كند. و خدا بر هر كارى تواناست. (284) پيامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد. و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و كتابهايش و پيامبرانش ايمان دارند. ميان هيچ يك از پيامبرانش فرقى نمى‏نهيم. گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، اى پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاريم كه سرانجام همه به سوى توست. (285) خدا هيچ كس را جز به اندازه طاقتش مكلّف نمى‏كند. نيكيهاى هر كس از آن خود اوست و بديهايش از آن خود اوست. اى پروردگار ما، اگر فراموش كرده‏ايم يا خطايى كرده‏ايم، ما را بازخواست مكن. اى پروردگار ما، آن گونه كه بر امّتهاى پيش از ما تكليف گران نهادى، تكليف گران بر ما منه و آنچه را كه طاقت آن نداريم، بر ما تكليف مكن. گناه ما ببخش و ما را بيامرز و بر ما رحمت آور. تو مولاى ما هستى. پس ما را بر گروه كافران پيروز گردان. (286)»