اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-01-07-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي- عبادت

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: عبادت

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين رفيعي

تاريخ پخش: 07/01/93

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

تو چراغ آفتابي، گل آفتاب گردان

نكند به ما نتابي، گل آفتاب گردان

نه گلي فقط كه نوري، نه كه نور

بوي باران، تو صداي پاي آبي، گل آفتاب‌گردان

نه گلي، نه آفتابي، من و اين هواي ابري

نكند به ما نتابي گل آفتاب گردان

تو بتاب و گل بيافشان، سر آن ندارد امشب

كه برآيد آفتابي، گل آفتاب گردان

آقاي شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان، خانم‌ها و آقايان، خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز. خوشحاليم كه در اين روزهاي بهاري همراه شما هستيم. انشاءالله بهار پرباري همه‌ي ما داشته باشيم و انشاءالله زندگي و كار ما فاطمي باشد. افتخار اين را داريم كه در محضر مهمان عزيز و ارجمندي باشيم كه مدت‌ها است مشتاق ديدارشان بوديم و مدت‌ها برنامه‌ي سمت خدا روزهايي كه استاد عزيز ما در سمت خدا بودند و مهمان ما بودند، همه‌ي مخاطبان از مباحث ايشان استفاده مي‌كردند. جناب حجت‌الاسلام و المسلمين آقاي دكتر رفيعي. خيلي خيلي خوش آمديد. سلام عليكم و رحمة الله.

حاج آقاي رفيعي: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت شما و بينندگان عزيز، عرض سلام دارم و آرزوي توفيق براي همه دارم. انشاءالله كه روزهاي خوب و سال پربركتي را داشته باشيد.

آقاي شريعتي: انشاءالله. خيلي خوشحال هستيم كه دوباره شاهد حضور شما در برنامه‌ي سمت خدا هستيم. مهمان روزهاي بهاري سمت خدا و روزهاي پنج‌شنبه در ايام نوروز ما خدمت حجت‌الاسلام والمسلمين دكتر رفيعي خواهيم بود. خيلي خوشحال هستيم كه دوباره شما را مي‌بينيم. انشاءالله سال جديد براي شما و خانواده‌ي محترم سال پر خير و بركتي باشد. با آقاي دكتر رفيعي كه صحبت مي‌كرديم، ايشان گفتند: مي‌خواهم در مورد عبادت صحبت كنم. قطعاً بارها و بارها از عبادت شنيديم. اما اينكه از چه منظري جناب دكتر رفيعي به اين مسأله خواهند پرداخت، موضوعي است كه ما مشتاق هستيم بشنويم.

حاج آقاي رفيعي: بسم الله الرحمن الرحيم. وقتي موضوع عبادت و بندگي و تقوا و ايمان و اينطور واژه‌هاي ارزشي پيش مي‌آيد، فوراً ذهن ما به اين سمت مي‌رود كه خوب يك فضاي خاصي براي انجام اينها هست. يعني كسي كه مي‌خواهد عبادت كند بايد مسجد برود. اگر كسي مي‌خواهد تقوا داشته باشد، بايد حتماً در يك فضاي خاصي باشد. اگر كسي مي‌خواهد ايمانش را حفظ كند بايد در يك ايام خاصي باشد، و غالباً شما هم ديديد اينطور بحث‌ها را شب‌هاي احياء و در ماه رمضان، ايام اعتكاف، بحث توبه و عبادت و بندگي را مطرح مي‌كنيم. اين نگاه، نگاه نادرستي است. براي اينكه عبوديت و بندگي يك حقيقتي است كه زمان‌بر و مكان‌بر نيست. بله، ممكن است در يك زمان و مكان‌هايي به دلايلي نمره‌ي عبوديت بالا باشد. مثلاً شب قدر «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3) شود. مثلاً در حرم امام حسين(ع) ثواب نماز اينقدر بيشتر باشد. در مسجد الحرام ثوابش بيشتر باشد. اما بحث من روي نمادهاي عبوديت نيست. اصل بنده بودن، مطيع بودن، پيرو خدا بودن، زمان‌بر و مكان‌بر نيست. نبايد منحصر كرد. و آنقدر اسلام دايره‌ي عبادت را بالا ديده است كه گاهي ممكن است انسان اصلاً هيچ كاري نكند و در حال عبادت باشد. من مي‌خواهم اين را امروز يك مقداري عرض كنم. عنوانش را هم مي‌خواستم عبادت آسان بگذارم. واقعاً خيلي عبادت‌ها ممكن است بسيار ساده و آسان باشد، بعضي ثواب جمع كردن‌ها بسيار ساده و آسان باشد و ما هم راحت از كنارش عبور مي‌كنيم و غفلت مي‌كنيم.

قبل از آنكه آن عبادت آسان را بگويم، دو نكته عرض مي‌كنم. 1- اصلاً چرا عبادت كنيم؟ قرآن كريم دليلش را در آيات متعددي بيان كرده است. از جمله اين آيه كه مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» (بقره/21) مردم خدا را بپرستيد، «الَّذي خَلَقَكُمْ» چون شما را آفريده است. مثل اينكه به دانش‌آموزي مي‌گوييم: اين آقا را احترام كن، چون معلم توست. اين آقا را احترام كن چون پدرت است. مي‌گويد: خدا را بپرستيد چون شما را آفريده است. بالاخره از عدم به وجود آورده است. نعمت داده است. نداي فطرت به شما اين را مي‌گويد. نياز شما اين را مي‌گويد. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه‏» (فاطر/15) در واقع عبادت يك اهرم است. اهرمي است كه در همين دنيا انسان از آن براي رشد و تعالي كمك مي‌گيرد. اينطور نيست كه شما فكر كنيد عبادت يك صندوقچه‌اي در قيامت است، اينها را ما در آن صندوقچه جمع مي‌كنيم، روز محشر به درد ما مي‌خورد. نه! قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة» (بقره/45) در همين دنيا از نماز كمك بگيريد. از روزه كمك بگيريد. اين نكته‌ي اول است.

نكته‌ي دوم كه خدمت بينندگان عزيز عرض كنم اين است كه يكوقت يك كسي خدمت امام صادق(ع) آمد. گفت: حقيقت عبوديت چيست؟ جوهره‌اش و مواد اصلي‌اش، چه كسي عبد واقعي خداست؟ امام صادق فرمود: اگر كسي سه چيز را معتقد باشد، او بنده‌ي واقعي است. اين سه مورد كه عرض مي‌كنم تمام عبوديت‌ها در اين سه مورد گنجانده شده است وجوهره‌ي همه‌ي عبودت و بندگ همين است. به عبارت علمي‌تر اين همان ديدگاه نظري مي‌شود. پشتوانه‌ي بحث است. نماز و روزه و اينها نمودهاي عبادت است. اين باوري كه من الآن عرض مي‌كنم، اين باور در واقع اصل عبوديت و اصل بندگي است. خوب اين سه مورد چيست؟ اولين مورد را فرمودند: «أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْكا» (بحارالانوار/ج1/ص224) اولين مورد اين است كه انسان خودش را مالك چيزي نداند. اين خودش عبوديت است. لذا در قرآن هم هيچ‌جا نداريم كه از مال خودتان انفاق كنيد. داريم از مال خدا انفاق كنيد. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (بقره/3) اين اولين نمود است كه انسان «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» بگويد. اگر اين اعتقاد پيدا شد، آدم راحت انفاق مي‌كند. اگر مال از دستش رفت، غصه نمي‌خورد. اگر مال به او روي آورد، بالا وپايين نمي‌پرد. صندوق‌دارهاي بانك را ديده‌ايد، همينطور هستند. خودشان را مالك نمي‌دانند.

دوم اينكه امام صادق فرمودند: «اللَّهُ بِهِ وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيرا» انسان خودش را مدبّر و برنامه‌ريز نهايي نبيند. انسان برنامه‌ريزي كند. خوب هم هست. اما نگويد: من اين كار را مي‌كنم. بگويد: انشاءالله اگر خدا بخواهد.

حضرت سليمان خيلي وضع مالي خوبي داشت. چند همسر داشت، خانه و امكانات داشت. پادشاه بود. پيغمبر بود. باد در اختيارش بود. جن در اختيارش بود. مشكل نداشت، آزاد بود و گرفتاري نداشت. همه‌ي دنيا به او روي آورده بود. آنوقت ايشان با اين رويكرد يكوقتي به او گفتند: تو كه بچه نداري! فرزند نداري. فرمود: كاري ندارد. بنده‌ي خدا گفت: دزد حاضر و بز حاضر! كاري ندارد. من امكانات و ثروت دارم، همسر هم كه دارم. چندين فرزند شجاع و جنگجو تحويل خواهم داد تا ديگر كسي اين حرف را پشت سر من نزند. سليمان تا آخر عمر بچه‌دار نشد! خدا يك بچه به او داد، آن هم جسد بود. فلج بود. روي تخت افتاده بود. داريم اين را مي‌گوييم. نمي‌خواهم بگويم: اعوذ بالله سليمان مرتكب گناه شد. نه گاهي انبياي ما ترك اولي مي‌كنند ولي گناه نمي‌كنند. عرض من اينجاست كه تا گفت: چنين خواهم كرد، نشد! لذا بينندگان عزيز بدانند دومين نشانه‌ي عبوديت اين است كه انسان بگويد: آنچه خدا بخواهد.

يك آقايي چند روز قبل پيش من آمد، گفت: حاج آقا، بچه‌ي اول من دختر بوده است. خانم من دومي را هم باردار است. ما مرتب دعا مي‌كنيم كه خدايا پسر شود. اين خلاف رضاي الهي نباشد. گفتم: نه! بگوييد: خدايا پسر دوست داريم، ولي آنچه تو مي‌پسندي. اين مهم است. خواست خدا مقدم باشد. دومين عبوديت اين است كه خواست خدا را مقدم بدانيم.

سوم كه شاه بيتش است. «وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ» در زندگي همه اشتغال داريم. جنابعالي و من از صبح تا شب كه مي‌آييم هركسي به يك نحوي مشغول است. كارهايي هم انجام مي‌دهيم، فرمود: عبوديت اين است كه آن كارهايي كه انجام مي‌دهيم، نهي خدا روي آن نباشد. امر خدا روي آن باشد يا لااقل به تعبير بنده مباح باشد. اين حرف‌هايي كه امروز مي‌زنم، نهي خدا رويش نباشد. اگر غيبت باشد، نهي خدا روي آن است. اگر دروغ باشد نهي مي‌شود. تجسس اگر باشد، سوءظن اگر باشد، فحش اگر باشد، اين حقيقت عبوديت مي‌شود. انسان خودش را مالك نداند. خودش را برنامه‌ريز نهايي نداند و بگويد: آنچه خدا مي‌خواهد. و سوم اينكه كارهايي كه انجام مي‌دهد مورد نهي الهي نباشد. اين دو نكته‌اي بود كه در رابطه با عبادت بود.

اما مي‌خواهم عبادت را يك دسته‌بندي كنم. ما 1- عبادت جسمي دارم. يعني براي گوش است، چشم است، دست است، پا است. 2- عبادت قلبي دارم. يعني كارهايي در قلب ما باشد اين عبادت است. 3- عبادت فكري داريم. 4-عبادت اقتصادي داريم. 5- عبادت اجتماعي داريم. 6- عبادت سلبي داريم. يعني هيچ كاري انجام نمي‌دهي و عبادت مي‌كني.

1- عبادت جسمي؛ اين جسم، غير از نماز را مي‌گويم. اينكه جاي خود است. مثال مي‌زنم، اگر به قرآن نگاه كردي عبادت است. كار سختي نيست. آقا در مسجد نشستم دارند قرآن مي‌خوانند، من اصلاً سواد ندارم. يا حال خواندن را ندارم. همينطور به قرآن نگاه مي‌كنم. نگاه به قرآن عبادت است. ايام نوروز و عيد است، به پدر و مادرت سر مي‌زني. همينطور به پدرت نگاه مي‌كني، اين عبادت است. اين خرج ندارد، آسان است. نگاه به عالم مي‌كني، اين عبادت است. «وَ النَّظَرُ إِلَى الْأَخ‏» (بحارالانوار/ج38/ص196) نگاه كردن به برادر ديني، افراد مؤمن در جامعه به خاطر خدا، اين عبادت است. پس عبادت جسم را مثال زديم. عبادت چشم است.

بنده منبر رفتم. جنابعالي داريد حديث مي‌خوانيد، يك نفر دارد نصيحت مي‌كند. يك شعر پر محتوا را مي‌خواند. ما گوش مي‌دهيم. استماع موعظه عبادت است. هزينه هم ندارد. شما در ماشين مي‌رويد، ترافيك‌هاي تهران هم طولاني است. راديو قرآن را باز كردي، قرآن گوش مي‌دهي. اين عبادت است. عبادت گوش است. اگر او مي‌خواند و شما هم بگويي، اين عبادت زبان مي‌شود. «لا اله الا الله»، «سبحان الله»!

روايتي در بحار داريم كه يهودي‌ها و منافقين در ذهن مسلمان‌ها شبهه ايجاد مي‌كردند، مسلمان‌ها به هم مي‌ريختند.الآن هم بعضي گرفتار اين مسأله هستند. پاي اينترنت مي‌نشيند. يا شبكه‌ي ماهواره را مي‌زند. با يك شبهه‌اي ذهنش بر هم مي‌ريزد. خدمت رسول خدا آمدند و گفتند: يا رسول الله! ما با شبهاتمان چه كنيم؟ مي‌دانيم حرف ما درست نيست، ولي ذهنمان را مشغول كرده است. شبهه اينطور است كه اگر شما عسل مي‌خوري، كسي بگويد: عسل تلخ است، احساس تلخي مي‌كني. حضرت فرمود: يك چيزي به شما ياد بدهم كه شبهات اذيت‌تان نكند. گفتند: بله يا رسول الله! فرمود: «الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِه‏»(بحارالانوار/ج45/ص206) صلوات بر محمد و آل محمد. شما پشت فرمان مي‌توانيد عبادت كنيد، چون موعظه گوش مي‌دهي، عبادت است. به پدر و مادر نگاه مي‌كني، عبادت است. صلوات مي‌فرستي، عبادت است. شب زير آسمان مي‌ايستي و به ستاره‌ها نگاه مي‌كني و مي‌گويي: خدايا چه خلقتي داري؟ به زبان فارسي مي‌گويي. اگر عربي بلد بودي، مي‌گويي: «إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهار» (بقره/164) اينها همه مصاديق عبادت مي‌شود.

يك مورد ديگر هم در عبادت جسمي بگويم كه بينندگان ببينند گاهي كار چقدر آسان است. رسول خدا فرمود: «علي اخبركم بايسر العباده» بگويم: آسان‌ترين عبادت چيست؟ «و اهونها علي البدن» خيلي براي بدن راحت است. فرمود: «السَّمْتِ وَ حَسَنَ الْخُلُق‏» سكوت و خوش اخلاقي! سكوت عبادت است. خوش اخلاقي عبادت است.اين روايت در محجة البيضاء است. پس يكي از اقسام عبادت، عبادت جسمي شد.

دست يك نفر را مي‌گيري و به آن طرف خيابان مي‌بري. امام سجاد در كوچه‌هاي مدينه مي‌رفت، سوار اسب بود. عده‌اي هم پشت سر او بودند، يك كلوخي وسط كوچه بود. پياده شد، كلوخ را برداشت و يك طرف انداخت. آقا فرمود: اين عبادت است. يك پوست موزي جلوي راه بچه‌ها در كوچه است، برمي‌داري. پس عبادت جسمي چشم دارد. گوش دارد، زبان دارد و همينطور كه مثال زدم.

قسم دوم عبادت، عبادت قلب است. قلب هم عبادت دارد. در روايت داريم، محبت اهلبيت در هر قلبي باشد، عبادت است. من امام حسين را دوست دارم. من اصلاً نتوانسته‌ام مشهد و كربلا بروم، اما امام حسين و امام رضا را دوست دارم. اين خودش يكي از عبادت‌هاي بسيار مهم است. من از دشمنان اهلبيت بدم مي‌آيد. من مي‌شنوم مثلاً در فلان منطقه‌ي دنيا دارند مسلمان‌ها را قتل عام مي‌كنند، ناراحت مي‌شوم. من مي‌شنوم كه يك جايي كه مسلمان را سر بريدند. به خانه‌اش حمله كردند. ناراحت مي‌شوم يعني احساس انزجار مي‌كنم از كسي كه آن كار را كرده است. اين هم تولي و تبري است. پس عبادت قلبي هم داريم.

عبادت فكري؛ ما در فكر هم عبادت داريم؟ بله! حسن ظن به مردم عبادت است. تا كسي خانه خريد، نگويي: از كجا آورد؟ تا كسي تصادف كرد، حتماً يك گناهي كرده بود، تصادف كرد. تا ورشكست شد، حتماً مال مردم را بالا كشيده است. نه! حسن ظن به مردم، عبادت مي‌شود. نقطه‌ي مقابلش «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم‏» (حجرات/12)

تفكر؛ جنابعالي يك گوشه‌اي نشستي، عصر جمعه است، هيچ كاري هم نمي‌كني. ما الآن چهل سالمان است.چند گناه كرديم؟ چقدر عبادت كرديم؟ چقدر توشه اندوختيم؟ پشت سر چه كساني صحبت كرديم؟ من در حالات يكي از فرماندهان شهيد كه ما مديون همه‌ي اين شهدا هستيم، خواندم ايشان يك برگه‌اي درست كرده بود، به زيردستانش داد. ايشان فرمانده بود. بالاي اين برگه نوشته بود: «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» يعني خودتان را محاسبه كنيد، قبل از آنكه ديگران شما را محاسبه كنند. سي چهل مورد گزينه نوشته بود. مثلاً غيبت، دروغ، قضا شدن نماز صبح، نگاه به نامحرم، مي‌گفت: اينها خصوصي است، به كسي نشان ندهيد. افشاي گناه حرام است. پيش خودتان نگه داريد، تا يك دروغ گفتيد، يك علامت بزنيد. تا يك روز صبح نمازتان قضا شد، علامت بزنيد. عصر جمعه كه مي‌شود، اين برگه را باز كنيد و بشماريد. دو تا دروغ، سه تا غيبت، دو تا نگاه به نامحرم، قضا شدن نماز صبح، در مجموع 15 گناه مي‌شود. در يك هفته من 15 گناه كردم. آنوقت خودتان را محاسبه كنيد. استغفار كنيد، هفته‌ي ديگر بگوييد: خدايا انشاءالله كنار مي‌گذاريم. ممكن است هفته‌ي ديگر كه باز مي‌كنيم، ممكن است 18 تا شده باشد، ممكن است 12 تا شده باشد. اگر 12 تا شده باشد، آدم خوبي هستي. پس تفكر و انديشه هم عبادت است.

مورد چهارم، عبادت اجتماعي است. عبادت اجتماعي        را كلي و براي هميشه‌ي سال عرض مي‌كنم. روايتش را هم اينجا نوشتم. امام باقر(ع) فرمود: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» مهم‌ترين اعمال نزد خدا كه عبادت است، «إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» (كافي/ج2/ص189) شما مسلماني را شاد كنيد. خوشحال كنيد. «وَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ» (وسايل‌الشيعه/ج16/ص349) خدا به چيزي بهتر از شاد كردن مؤمنين عبادت نشده است. البته ادخال السرور با لغو و لهو و دست انداختن و تمسخر فرق مي‌كند. ادخال السرور اين است كه شما به كسي كه جهيزيه مي‌خواهد، مشكل مالي دارد، اقتصادي دارد، كمك كني. يا نه شما مي روي به خانه‌ي پسرعمويت كه تازه ازدواج كرده است، يك سري مي‌زني و يك كادويي مي‌بري. چقدر خوشحال مي‌شوند! اين ادخال السرور است. صله‌ي رحم، ادخال السرور است. احوال هم را پرسيدند، در جشن‌ها همديگر را دعوت كردند. پس اين عبادت، عبادت اجتماعي است. يك بخشي از عبادت اجتماعي امر به معروف است، نهي از منكر است. يك بخشي مشورت كردن است. مشورت دادن به ديگران است. اين هم عبادت اجتماعي است.

مورد پنجم عبادت مالي است. همان زكات و صدقه و كمك به مردم و رفع نياز از مردم است كه در روايات ما روي اين تأكيد شده است.

اما مورد ششم كه عبادت سلبي است. گاهي هيچ كاري نمي‌كنيم و اين عبادت مي‌شود. نمونه‌هايي فراواني هم در منابع روايي ما دارد، من يك موردش را با يك داستان خدمت شما عرض مي‌كنم. شخصي خدمت امام باقر(ع) آمد. گفت: يابن رسول الله من يك آدم كم عملي هستم. زياد نماز بخوان و زياد روزه بگير، نيستم. واجبات را انجام مي‌دهم. ولي دو ويژگي دارم. يكي عفت شكم است، يكي عفت قواي جنسي است. يعني حرام نمي‌خورم، از راه حرام هم غرايزم را ارضاء نمي‌كنم. آيا اين كار من عبادت است؟ آقا فرمود: اين بالاترين عبادت است. «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ» (كافي/ج2/ص79) قرآن به جوانان مي‌فرمايد: اولاً ازدواج كنيد. خدا به جوان‌ها نمي‌گويد ازدواج كنيد. به مردم مي‌گويد: جوان‌ها را زن بدهيد. دخترها را شوهر بدهيد. اين وظيفه‌ي اجتماعي است. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُم‏ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ» ايامي جمع اَيّم است. اَيّم آدم بدون زن است. بدون شوهر است. «وَ أَنْكِحُوا» مردم، شما بي‌زن‌ها و بي‌شوهرها را همسر بدهيد. بعد مي‌فرمايد: اگر به هر دليلي زن پيدا نكرديد، مجوز گناه است، مجوز حرام است، خيلي‌ها اين را مي‌پرسند. آقا من سي سال سن دارم، ازدواج نكردم. آيا اين مجوز مي‌شود كه همسر پيدا نمي‌شود، كسي خواستگاري من نمي‌آيد، يك آقا پسر زن پيدا نمي‌كند، مرتكب حرام شود؟ نه،قرآن مي فرمايد: «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحا» (نور/33) آنهايي كه همسر پبدا نمي‌كنند، بايد عفت بورزند. لذا نگاه يك جوان به نامحرم مي‌افتد، چشمش را پايين مي‌اندازد.كاري هم نكرده است. فقط سرش را پايين انداخت، اين عبادت مي‌شود. در جلسه‌اي غيبت مي‌شود، بلند مي‌شود. آقا خداحافظ! طوري كه ناراحت هم نشوند و به هم بريزد. يك تذكري هم مي‌دهد و بلند مي‌شود. همين قدر كه بلند مي‌شود، اين عبادت است. ترك گناه خود عبادت است. پس ملاحظه فرموديد، دايره‌ي عبادت در اسلام خيلي گسترده است.

اين نكته را براي دانشجو‌ها، طلبه‌ها و كساني كه دنبال كسب علم مي‌روند، مي‌گويم. «من خرج يطلب بابا من العلم» كسي از خانه‌اش بيرون برود و يك مسأله‌ي علمي ياد بگيرد. حالا ممكن است دانشجو باشد، طلبه باشد يا نه، يك آقايي الآن راه مي‌افتد در خانه‌ي مرجع تقليد برود. دفتر آقا برود. در مسجد نزد امام جماعت، يك شبهه و يك سؤالي را بپرسد. «من خرج يطلب بابا من العلم» بيرون از خانه مي‌رود يك چيزي را ياد بگيرد. امشب مسجد برويم ببينيم آقا چه مي‌گويد؟ چه نصيحتي دارد؟ امام فرمود: اگر كسي «كان عمله كعبادة أربعين عاما« (منية المريد/ص101) عمل او مثل عبادت چهل سال است. برود يك مطلبي را ياد بگيرد. پس خود طلب علم، كسب علم يكي از مصاديق عبادت و بندگي خداست.

من اخيراً داشتم مفاتيح را نگاه مي‌كردم. در حاشيه‌ي مفاتيح فكر مي‌كنم صفحه‌ي 217، 218 بود. ديدم يك روايتي از معصوم است كه مرحوم شيخ عباس در حاشيه آورده است، از شيخ طوسي هم نقل مي‌كند. اگر كسي صبح به صبح بگويد: «سبحان ربي العظيم و بحمده» عبادت چند سال را خدا براي او مي‌نويسد. واقعاً بهانه گذاشته‌اند. يكوقت‌هايي انسان توفيق همين‌ها را هم ندارد. به شما مي‌گويد: سه «قل هو الله» بخوان، ثواب يك ختم قرآن است. مي‌گويد: با وضو بخواب، تا صبح در حال عبادت هستي. چون در آستانه‌ي جمعه هستيم اين جمله را عرض مي‌كنم. «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ» (بحارالانوار/ج52/ص125) همين قدر كه شما صبحت را با امام زمان آغاز كني. صدقه‌اي به نام او بدهي. دعايي كني.

اينطور نيست كه ما در اسلام عبادت را محدود به مسجد كنيم، يا محراب كنيم، يا در حرم و شب و بيست و يكم ببنديم. نه! ممكن است بعضي اديان اينطور باشند. بگويد: يك شنبه كليسا مي‌روم. ولي اسلام دايره‌ي عبادت و بندگي را به حدي وسيع ديده است كه شما در خوابيدن هم مي تواني عبادت كني. با وضو مي‌خوابي، عبادت است. در نگاهت مي‌تواني عبادت كني. در سخنت، در گوش كردنت، در سكوتت، در تركت، در خوابت، ولذا اين دايره خيلي گسترده است. اينها دائم الذكر هستند. كساني كه همواره به ياد خدا هستند. «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه‏» (نور/37) چطور مي‌شود بيع و تجارت مانع ذكر نشود؟ دارد كاسبي مي‌كند. همين‌قدر كه دروغ نمي‌گويد. انصاف را رعايت بكند، مگر نداريم «التاجر الصدوق يحشر مع الشهداء» كاسبي كه راست مي‌گويد، با شهيد محشور مي‌شود.

الآن ايام مسافرت است. كسي براي عبرت سفر مي‌رود. براي انرژي گرفتن براي كار سفر مي‌رود. براي سر زدن به فاميل سفر مي‌رود. همه‌ي اينها عبادت مي‌شود. ما اين انگيزه را بايد در خودمان ايجاد كنيم و با اين نگاه انشاءالله وارد زندگي شويم.

آقاي شريعتي: ما از فرمايشات شما سير نمي‌شويم. دعا مي‌كنم كه انشاءالله توفيق حضور دائمي جناب آقاي دكتر رفيعي در برنامه‌ي سمت خدا محيا شود و ما در خدمت ايشان باشيم. خيلي روز خوبي بود در خدمت شما بوديم. دوستان مي‌توانند مباحث جناب آقاي دكتر رفيعي را هفته‌ي آينده هم دنبال كنند، من متذكر مي‌شويم كه قرار روزانه‌ي امروز ما تلاوت صفحه‌ي 42 قران كريم خواهد بود. دعاي بفرماييد و همه‌ي ما آمين بگوييم.

حاج آقاي رفيعي: انشاءالله خداوند تبارك و تعالي در ظهور آقا و مولاي ما حجت‌ بن الحسن تعجيل بفرمايد و انشاءالله همه‌ي ما را در ركاب آن بزرگوار، جز سربازان و محبين و مستشهدين در مقابل آن حضرت قرار بدهد.

آقاي شريعتي: انشاءالله. چقدر خوب است كه ثواب تلاوت آيات را به روح اموات و درگذشتگان هديه كنيم. آنهايي كه دستشان از اين دنيا كوتاه است و بر گردن ما حق دارند. بهترين‌ها را براي همه‌ي شما آرزو مي‌كنم.

والحمدلله رب العالمين، و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

صفحه‌ي 42 قرآن كريم:

«* تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ  مِّنْهُم مَّن كلََّمَ اللَّهُ  وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ  وَ ءَاتَيْنَا عِيسىَ ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ  وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَ لَاكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنهُْم مَّنْ ءَامَنَ وَ مِنهُْم مَّن كَفَرَ  وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ(253) يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتىِ‏َ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَ لَا خُلَّةٌ وَ لَا شَفَاعَةٌ  وَ الْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ(254) اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ  لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ  لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ  مَن ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ  يَعْلَمُ مَا بَينْ‏َ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ  وَ لَا يُحِيطُونَ بِشىَ‏ْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ  وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ  وَ لَا يَُودُهُ حِفْظُهُمَا  وَ هُوَ الْعَلىِ‏ُّ الْعَظِيمُ(255) لَا إِكْرَاهَ فىِ الدِّينِ  قَد تَّبَينَ‏َ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىّ‏ِ  فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏ لَا انفِصَامَ لَهَا  وَ اللَّهُ سمَِيعٌ عَلِيمٌ(256)»

ترجمه آيات:

«بعضى از اين پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم. خدا با بعضى سخن گفت و بعضى را به درجاتى برافراشت. و به عيسى بن مريم معجزه‏ها داديم و او را به روح القدس يارى كرديم. و اگر خدا مى خواست، مردمى كه بعد از آنها بودند، پس از آنكه حجتها بر آنان آشكار شده بود، با يكديگر قتال نمى‏كردند. ولى آنان اختلاف كردند: پاره‏اى مؤمن بودند و پاره‏اى كافر شدند. و اگر خدا مى‏خواست با هم قتال نمى‏كردند، ولى خدا هر چه خواهد مى‏كند. (253) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، پيش از آنكه آن روز فرا رسد، كه نه در آن خريد و فروشى باشد و نه دوستى و شفاعتى، از آنچه به شما روزى داده‏ايم انفاق كنيد. و كافران خود ستمكارانند. (254) اللَّه خدايى است كه هيچ خدايى جز او نيست. زنده و پاينده است. نه خواب سبك او را فرا مى‏گيرد و نه خواب سنگين. از آنِ اوست هر چه در آسمانها و زمين است. چه كسى جز به اذن او، در نزد او شفاعت كند؟ آنچه را كه پيش رو و آنچه را كه پشت سرشان است مى‏داند و به علم او جز آنچه خود خواهد، احاطه نتوانند يافت. كرسى او آسمانها و زمين را در بر دارد. نگهدارى آنها، بر او دشوار نيست. او بلندپايه و بزرگ است. (255) در دين هيچ اجبارى نيست. هدايت از گمراهى مشخص شده است. پس هر كس كه به طاغوت كفر ورزد و به خداى ايمان آورد، به چنان رشته استوارى چنگ زده كه گسستنش نباشد. خدا شنوا و داناست. (256)»