برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
- شخصيت امام حسين (ع)
91-04-03
توشبيخون چشات پاي پله هاي پلکت مچ مهتاب رو مي گيرم اون دمي که گرگ و ميشه با يک گله ي شقايق پيش پاي تو مي ميرم، من شب رو بخاطراتم وصله مي کنم مي دوزم من با هر رعد نگاهت گر مي گيرم و مي سوزم، اگر روز رو خواسته باشي شب رو تا تهش مي نوشم مي زنم به آب و آتيش تا خود خورشيد مي جوشم، زخم خورشيدي تن با شب و شبنم مي بندم اگه مقتول تو باشم دم جون دادن مي خندم، توشبيتون چشات پاي پله هاي پلکت مچ مهتاب رو مي گيرم اون دمي که گرگ و ميشه با يک گله شقايق پيش پاي تو مي ميرم، تو با اون نگاه ياغي قُرق سينه ي مايي فاتح قلعه ي رويا کي به فتح ما مي آيي.
سوال – در مورد شخصيت امام حسين (ع) توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – يکي از شخصيت برجسته ي امام حسين (ع) مردم داري و جود امام است. پيامبر فرمودند: حسين دو چيز را از من به ارث برده است يکي سخاوت و يکي شجاعت را.( در جامعه ي کبيره مي خوانيم که روش ائمه احسان و جود است.)اگر قرار بود سخاوت تنديس بشود امام حسين(ع) مي شد. در زيارت اربعه داريم که حسين جانش را داد تا مردم نجات پيدا کنند. شخصي نزد امام آمد و گفت که من گرفتار هستم و امام به او گفت که بنويس چقدر لازم داري و او نوشت که پانصد دينار بدهکار هستم. امام هزار دينار به او داد. و گفت که بقيه را به خرج زندگي ات بزن و مشکلاتت را حل کن. (اگر کسي بخواهد از ما صد تومان قرض بگيرد ما پنجاه تومان بيشتر نمي دهيم.) امام به او نصيحت کرد که اگر گرفتار شدي به سراغ کساني برود که متدين، جوانمرد و با اصل ونسب باشند. روي شمشير امام حسين (ع) حک شده بود: انسان بخيل ناپسند است، انسان حريص محروم است و انسان حسود مغموم است. يعني خدا از بخل بدش مي آيد و جواد است و از انسان بخيل خوشش نمي آيد، انسان حريص هرچه دارد باز احساس کمبود مي کند و انسان حسود هميشه احساس غم مي کند. يکي از ويژگي هاي امام تقدير از مردم بود. همسراني هستند که پنجاه سال با هم زندگي مي کنند ولي يک بار از هم تشکر و قدرداني نمي کنند. در صحراي محشر خدا از عده اي مي پرسد که شکر کرده ايد ؟ آنها مي گويند: بله ولي خدا مي فرمايد که در پرونده ي اعمالتان اين شکر وجود ندارد. زيرا شما شکر واسطه ي نعمت را بجا نياورده ايد. خدا مي فرمايد که شکر من و والدين تان را بجا بياوريد. زيرا والدين واسطه ي نعمت هستند و بايد از آنها هم تشکر بشود. وقتي حضرت خديجه از دنيا رفته بود باز هم پيامبر از او تقدير مي کرد. مسلم بن عقيل در کوفه شهيد شد و امام فرمود: ديگر زندگي بعد از مسلم به درد نمي خورد. بعد امام دختر مسلم را بر زانويش نشاند و دست بر سرش کشيد. در گودي قتلگاه امام وقتي مي خواست شهدا را صدا بزند اول مسلم را صدا زد و بعد قاسم و.. . را يعني از او هم در کربلا تقدير کرد. در شب عاشورا امام به بستگان مسلم گفت که شما برويد زيرا شهيدشدن مسلم براي شما کافي است. وقتي حبيب بن مظاهر شهيد شد امام به بالاي سر او آمد و فرمود: خدا به تو جزاي خير بدهد، توفاضل بودي و يک شب ختم قرآن مي کردي و مادرت تو را حُر ناميد. غلام سياه شهيد شد و امام در بالاي سر او فرمود: خدايا او را با ابرار محشور کن و او را سفيدروي بگردان.
امام مي فرمايد: من خانه اي را دوست دارم که رباب (همسر امام )در آن باشد. امام صادق مي فرمايد: بايد دوستي را ابراز کنيد و به فرد بگوييد. ويژگي ديگر امام حسين (ع) تواضع است. روايت داريم کسي که تکبر بورزد خدا اورا به زمين مي زند و کسي که تواضع کند خدا او را بالا مي برد. امام حسين (ع) در کنار فقرا مي نشست و غذا مي خورد و آنها تعجب مي کردند، مي فرمود که خدا از انسانهاي متکبر خوشش نمي آيد. بعد امام فقرا را به منزل شان دعوت کردند. آيا ما در ميهماني ها و عروسي ها فقرا را دعوت مي کنيم ؟ آيا با آنها به مسافرت مي رويم ؟ويژگي ديگر امام عفو و گذشت ايشان بود. وقتي حُر به امام گفت که من اشتباه کردم، امام او را بخشيد و پذيرفت. عصام فردي از اهل شام و دست پرورده ي بني اميه بود. در مسجد مدينه به امام گفت که تو پسر ابوطالب هستي ؟ امام فرمود: بله. بعد از روي حسادت به امام و پدرش فحش داد. امام چيزي نگفت و از مشکلات او پرسيد و رفتار کريمانه با او کرد که عصام شرمنده شد. وقتي او داشت از پيش امام مي رفت گفت که کسي محبوبتر از شما و پدرتان پيش من نيست يعني فردي که با کينه آمده بود با محبت برگشت. ويژگي ديگر امام حسين (ع) عبادت است. درمورد امام داريم که فراوان به نماز مي ايستاد و روزها را روزه مي گرفت. در شب عاشورا امام به حضرت ابوالفضل فرمود که از دشمن يک شب مهلت بگير، بخاطر نماز، استغفار، دعا و قرائت قرآن. امام شب شهادت را يک شب عقب انداخت به خاطر اينها. وقتي پيامبر مبعوث شد شيطان ناله زد و به بچه هايش گفت که ديگر کسي بت نمي پرستد و همه خدا پرست مي شوند. يکي از شياطين گفت که آمال و آرزو را در آنها تقويت مي کنيم تا کارهاي خوب را به فردا بيندازند. شيطان او را بوسيد و گفت که اين راه خوبي است. فردي در روز عاشورا نزد امام آمد و امام گفت که تو انسان خوبي هستي بيا و ما را ياري کن. او گفت باشد بروم و بعد مي آيم ولي او رفت و ديگر نيامد. ما هر کار خوبي را بايد از همين الان شروع کنيم. خواندن يک صفحه قرآن در خانه خيلي خوب است. اباعبدالله مي فرمايد که جدم فرمود: بعد از نماز چيزي بالاتر از شاد کردن قلب مومن نيست. امام حسين(ع) در خيابان ديد که غلامي داشت نان مي خورد و تکه اي هم به سگش مي داد و مي گفت: خدايا من را نجات بده. امام ماجرا را از او پرسيد. او گفت که ارباب من يهودي است و من مي خواهم که خدا به من رحم کندA و نجات پيدا کنم بخاطر همين به اين سگ رحم کردم. روايت داريم: رحم کنيد تا خدا به شما رحم کند. امام دويست دينار به ارباب آن غلام داد تا او را آزاد کند. ارباب وقتي ديد که او امام حسين (ع) است، غلام را بدون پول آزاد کرد و امام هم آن پول را به غلام داد. و ارباب هم باغي به او داد.
ادخال سرور در دل مسلمان با لغو و بيهودگي فرق دارد. غم برداشتن از دل مومن با تمسخر و استهزا تفاوت دارد.
سوال – سوره ي فاتحه الکتاب(حمد) و آيات ابتدايي سوره ي بقره را توضيح بفرماييد.
پاسخ – سوره حمد مشتمل بر مجموعه معارف ديني ما است. مرحوم مجلسي مي فرمايد که من هزاران بيمار را با اين سوره دوا کردم. داريم: کسي که به ديدن بيمار مي رود هفت مرتبه سوره ي حمد را بخواند. آغاز اين سوره با چهار کلمه ي رحمت است. ربوبيت و الوهيت خدا با رحمانيت آميخته است. خدا مهربان است. اگر ما درست عمل کنيم لطف خدا شامل ما خواهد شد. امام سجاد(ع) در نماز آيه مالک يوم الدين را زياد تکرار مي کردند.
سوال – در مورد اهميت قرآن توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – ما مي خواهيم بحث بايدها و نبايدهاي قرآني را شروع کنيم. انتظار خدا در قرآن از ما چيست ؟
داريم که قرآن را بخوانيد. در چهار جاي قرآن خدا در مورد تدبر صحبت مي کند: در سوره ي مومنون آيه 68، سوره ي نساء آيه 82، سوره ي محمد آيه 24 و سوره ي ص آيه 29. تفسير با تدبر فرق مي کند: تفسير کار فکر است ولي تدبر کار دل است، تفسير کار تخصصي است ولي تدبر براي همه است، در تدبر مخاطب خودمان هستيم ولي تفسير مخاطب مردم هستند. تدبر يعني اينکه ما قرآن را بفهميم و به اندازه ي ظرفيتي که داريم در زندگي مان آنرا پياده کنيم. ابو ايوب انصاري قرآن مي خواند: شما به نيکي نمي رسيد مگر از آن چيزي که دوست داريد انفاق کنيد. او پيش خودش فکر کرد که او باغي دارد که آنرا خيلي دوست دارد. او نزد پيامبر آمد و آن باغ را انفاق کرد. يعني او در اين آيه تدبر کرد و به آن عمل کرد. مرحوم آقا شيخ عباس قمي سوره ي يس را مي خواند: اين همان جهنمي است که به شما وعده داديم. او شروع به گريه کرد و نتوانست ادامه ي آيه را بخواند، اين يعني تدبر در قرآن. حديث داريم که چهار چيز غريب واقعي است: قرآني که در خانه اي باشد و خوانده نشود، قرآني که در دست ظالم باشد يعني آنرا مي خواند ولي تدبرنمي کند، مسجدي که مردم در آن نماز نخوانند وA فرد خوبي که در ميان انسانهاي پست باشد. در قرآن داريم: ما قرآن را آسان کرديم که همه بفهمند. پس چرا خيلي از مسلمانها با آن انس ندارند؟ خوب است که آيات و روايات قرآن را در روي ديوارها بنويسند تا جلوي ديد همگان باشد.
مقدمات فهم قرآن چند چيز است: معرفت قرآن. ما بايد اول کلام قرآن را بشناسيم، تکريم قرآن يعني تعظيم کردن در قرآن و تدبر در آن، تامل و تأني در قرآن و طهارت ظاهري و باطني. دلي که از حسد خالي بشود قرآن را بهتر مي فهمد.
قرآن بايد در زندگي دانشجوها، اساتيد و طلبه ها پر رنگتر بشود.