اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

91-02-12-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي- اهميت توجه به قرآن

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي

- اهميت توجه به قرآن

91-02-12

ما شهيدان جنون بوديم از عهد قديم، سنگ قبر ماست دريا نقش قبر ما نسيم. شهر ما آنسوي آبي هاست دور از دسترس، شهر ابراهيم ادهم شهر لقمان حکيم. اندکي بالاتر از آبادي تسليم محض، صاف مي آيي سر کوي صراط المستقيم. خاک آن عرشي است، گلهايش زيارت نامه خوان، سنگ فرش آسمانش بالهاي ياکريم. شهر ما آبادي عشق است اما راز عشق، عشق يعني واژه هاي رمز قرآن کريم. عشق يعني قاف و لامي قل هو الله احد، عشق يعني باي بسم الله الرحمان الرحيم.

سوال – درخصوص اهميت توجه به قرآن توضيح بفرماييد.

پاسخ – حضرت امير (ع) در نهج البلاغه بارها به توصيف قرآن پرداخته اند و هيچکس نيز بهتر از ايشان نمي تواند قرآن را توصيف کند. بعد از شخص پيامبر (ص) و خود قرآن کريم، حضرت امير (ع) به خوبي اين کار را انجام مي دهند. عليٌ مع القرآن و القرآن ٌ مع العلي. خود ايشان مي فرمايند که من هرآيه اي که نازل شده و در هر موقعيتي که بوده حضور داشته ام و مي دانم هرکدام از آيات به چه دليلي و در باره ي چه کساني نازل شده است. حضرت علي (ع) اعلم ترين صحابه نسبت به قرآن هستند. ايشان در نهج البلاغه خيلي دقيق به تفسير برخي از آيات پرداخته اند. حضرت امير (ع) در خطبه ي 198 نهج البلاغه 42 ويژگي براي قرآن ذکر کرده اند. بيشترين توصيف قرآن در همين خطبه ي نهج البلاغه است. مردمي که در سراسر دنيا هستند بايد بدانند که قرآن چيزي است که در نهج البلاغه توصيف مي شود، نبايد قرآن را بد معرفي کرد. البته اکثر افرادي که در ساير اديان هستند به قرآن احترام مي گذارند. ولي برخي افراد از روي عناد و کج فهمي، برخي آياتي را که در شرايط خاصي نازل شده از قرآن انتخاب مي کنند و با آن گزينشي برخورد مي کنند. در صورتي که قرآن کلام خدا است. خدا مي فرمايد: قرآن براي شفاعت، رحمت و نور است. اما اين افراد اين مطالب را ناديده گرفته و به سراغ برخي مطالب گزينشي مي روند. حضرت امير (ع) مي فرمايند: ويژگي هاي قرآن اين است، نوري است که هيچگاه خاموش نمي شود. فردي در ايام حج به نزد امام صادق (ع) آمد. ايشان فردي مسيحي بود که مسلمان شده بود. حضرت از ايشان پرسيد تو به چه دليل مسلمان شده اي ؟ گفت: من آيه ي 52 سوره ي شوري را خواندم و به واسطه ي آن مسلمان شدم. در اين آيه مي فرمايد: اي پيامبر تو نمي دانستي قرآن چيست ومفاهيم و مطالب آن چه معنايي دارد. ما اين قرآن را به عنوان يک نور در اختيار تو قرار داديم که به وسيله ي اين قرآن مردم هدايتشوند. اين فرد به امام صادق (ع) گفت که من پيش خود فکر کردم پيامبر اکرم يک فرد معمولي بوده است. ايشان مضامين بلندي که در اين سوره ها آمده را جايي نخوانده بوده. بنابراين اين فرد نمي توانسته از پيش خود اين حرف ها را زده باشد. پس اين حرف ها از جانب خدا است و پيامبر نيز فرستاده ي خدا است. اگر کسي عناد نداشته باشد با يک آيه هم مسلمان مي شود. اگر شما تاريخ را ببينيد متوجه مي شويد که رسول خدا به مدت چهل سال تجارت و چوپاني کرده ودرس نخوانده بودند. اما يک دفعه کتابي را آوردند که شامل مباحث علمي دقيقي است که امروز کشف مي شود. به دانشمندي گفتند که چرا مسلمان شدي ؟ گفت من به آن آيه ي قرآن برخوردم که چهارده قرن پيش سخن از تفاوت سر انگشتان مي گويد. تفاوتي که امروز دانشمندان به آن رسيده اند. همين مسئله من را مسلمان کرد. وقتي که آن فرد مسيحي مسلمان نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من يک مادر دارم که مسيحي است. طبيعتاً دين او با من متفاوت است. آيا از اين به بعد هم من به او احترام بگذارم و با او غذا بخورم يا خير؟ امام فرمودند: بيشتر او را تحويل بگير، چرا که او مادر تو است. اين فرد وقتي به کوفه بازگشت احترام زيادي به مادر خود گذاشت. مادر از اين رفتار او تعجب کرد و پرسيد چه اتفاقي افتاده است ؟ او گفت: مادر من مسلمان شده ام و دين اسلام ديني است که در کنار توحيد و بالوالدين احسانا را مطرح مي کند. مادر گفت: اين دين را به من عرضه کن تا من هم مسلمان شوم. رفتار اين تازه مسلمان، مادر مسيحي را مسلمان کرد و پيام قرآن نيز خود اين جوان مسيحي را مسلمان کرد.

حضرت امير (ع) مي فرمايند: اين کتاب نوري است که خاموش نمي شود و چراغي است که هميشه درخشان است. سپس مي فرمايند: قرآن دريايي است که کسي تا به حال به قعر آن نرفته است. اگر شما دقت کنيد ابتداي سوره ي نازعات پنج سوگند گفته شده است. اگر شما به تفسير هايي که از صدر اسلام تا به حال در خصوص اين آيات گفته شده نگاه کنيد، مي بينيد که پنج تفسير در اين زمينه وجود دارد که هريک نيز حرف جديدي زده اند. برخي مي گويند که نازعات باد است، فرشتگان هستند يا رزمندگان هستند. برخي نيز امروزه مي گويند اينها نفوس انساني است. ما نمي گوييم کداميک درست است. فقط مسئله اين است که همانطور که حضرت اميرگفته اند دريايي است که کسي به قعر آن نرفته است. بعد از انقلاب فقط سي يا چهل تفسير نوشته شده است. در گذشته مي گفتند که تفسير الميزان بهترين تفسير است. يک زماني آقاي مکارم مي گفتند: موقعي که مي خواستيم تفسير نمونه را بنويسيم به ما مي گفتند بعد از مجمع البيان شما ديگر مي خواهيد چکار کنيد. طبرسي در قرن هفتم مجمع البيان را نوشته اند. آقاي مکارم گفتند اتفاقاً من به اين افراد گفتم: زماني که شيخ طبرسي هم مي خواست مجمع البيان را بنويسد، به ايشان مي گفتند بعد از تفسير تبيان شيخ طوسي شما مي خواهيد چه چيزي بنويسيد. اما شيخ طبرسي اين تفسير را نوشت و همه ديدند که بهتر از تبيان شد. آقاي مکارم تفسير نمونه را نوشتند و همه ديدند که مطالب جديدي را عنوان کرده است. زمان تفسير نمونه هم الان گذشته و بايد بازنگري شده و حرف هاي جديدي گفته شود. الان حضرت آيت الله جوادي آملي در حال نوشتن تفسير تسليم هستند. اين تفسير بسيار کامل است. دو يا سه جلد از آن نوشته شده و هنوز در اوايل سوره ي بقره است. چطوراست که ما مسلمانان يک چنين دريايي را داريم اما هنوز پا در آن نگذاشته ايم. قرآن کتاب هدايت بوده و گمراهي را از بين مي برد.

حضرت امير (ع) مي فرمايند: اين کتاب راه روشني است که هرکه برود گمراهي ندارد. مطمئن باشيد که در آن هدايت محض است. در روايت داريم که امام حسين (ع) ايستاده بودند که يک کسي به نام اسام از شهر شام نزد ايشان آمد. در شام معاويه با استفاده از تبليغات اهل بيت را بد معرفي کرده بود. مانند الان که در کشورهاي مختلف آنقدر تبليغات ضد اسلام شده است که حرف هاي ما را در مورد پيامبر (ص) باور نمي کنند. اسام مي گويد: آنقدر در شام تبليغات شده بود که وقتي ديدم امام حسين (ع) از آن دور مي آيد نزد ايشان رفتم و هرچه از دهانم بيرون آمد به ايشان گفتم. بعد از اينکه همه ي حرف ها را زدم، آقا يک نگاهي به من کردند و مطالبي را گفتند که در آيات 199A  تا 202 سوره ي آل عمران آمده است. ايشان فرمودند: ببخش، آگاه کن. اگر جايي شيطان به سراغ تو آمد به خدا پناه ببر. يعني آقا جواب اسام را با آيات قرآن دادند. اسام مي گويد: وقتي که آقا اين حرف ها را زدند من نگاهي به ايشان کردم و گفتم ببخشيد. سپس آقا آيه ي 99 سوره ي يوسف را خواندند. اين مطلب به اين مضمون بود که من از تو گذشتم. امام حسين (ع) به گونه اي با اين فرد برخورد کردند که با حرف هاي او آشوبي در مدينه برپا نشود. يک زماني يک نفر نزد من آمد و گفت: در قرآن خشونت وجود دارد. در قرآن گفته شده که به زن و مرد زناکار شلاق بزنيد. دست سارق را قطع کنيد. به او گفتم: مانند اين است که شما در کشور فقط به دادگستري و يا اداره ي پليس برويد و در مورد جريمه هاي نوشته شده براي هر خلاف، صحبت کنيد. بگوييد اين چه قوه ي قضاييه و پليسي است که مدام در مورد جريمه و زندان صحبت کرده است. اما در کشور وزارت ارشاد و. .. هم وجود دارد. شما نبايد در قرآن فقط به سراغ احکام نوشته شده در مورد سارقان برويد. در قرآن 114 مرتبه بسم الله الرحمان الرحيم نوشته شده است. سپس حضرت علي (ع) مي فرمايند: قرآن کتابي است که استدلالات آن هيچگاه کهنه نمي شود. الان بعد از هزار و چهارصد سال وقتي که شما مي خواهيد براي توحيد و خدا دليل بياوريد مي توانيد از آيات قرآن استفاده کنيد. در قرآن استدلالاتي براي نبوت آورده شده است به اين مضمون: يس والقرآن الحکيم. انّک لمن المرسلين. اي پيامبر تو پيغمبر هستي چون قرآن حکيم داري. قرآن حکيم را کسي دارد که از جانب خدا آمده است. والقرآن الحکيم استدلال براي نبوت است. يک مقدار انس ما با قرآن بايد بيشتر شود. قرآن در زندگي ما کار آمد شده و پياده شود. يک نفر در مسجد نزد حضرت محمد (ص) آمد و گفت: يا رسول الله به من قرآن ياد بده. آقا فرمودند که من يک سوره به تو ياد مي دهم. بسم الله الرحمان الرحيم. اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها. سپس تا جايي ادامه دادند که فرمود: فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شراً يره. آن فرد گفت: يا رسول الله اين آيه ي آخر را يک بار ديگر تکرار کنيد. آقا يک بار ديگر آن را خواندند. سپس آن فرد گفت: يا رسول الله آيا يک ذره کار زشت و يک ذره کار خوب منعکس مي شود ؟ آقا فرمودند: بله. آن فرد گفت همين مقدار بس است من به همين عمل مي کنم. وقتي آن فرد مي رفت، پيامبر فرمود: او فقيه مي رود.

سوال – نکته سنجي اين افراد از کجا ناشي مي شود ؟ چرا ما با خيلي از آيات برخورد مي کنيم اما مانند اين افراد فقيه نمي شويم ؟

پاسخ – دو مسئله وجود دارد. يکي اينکه خود اين افراد آمادگي داردند. ديگري اينکه خدا هم به آنها عنايت دارد تا ازاين طريق تحول پيدا کنند. بايد تلويزيون ما پر از نکات قرآني شود. الان قرآن در زندگي خواص ما هم کارآمد نيست. يک فردي که دکتراي علوم قرآن هم دارد مقدار زيادي تفسير کار نکرده است. من توصيه مي کنم که افراد نهج البلاغه را باز کنند و به خطبه ي 198 نگاه کنند و آن را بخوانند. در اين خطبه سپس حضرت مي فرمايند: اين قرآن شفا است. اما شفا و دارويي است که درد جديدي را ايجاد نمي کند. برخي از داروها عوارض دارند. حضرت مي فرمايند: قرآن شفا است و شما نبايد از عوارض آن بترسيد. الان در بازار کتاب هاي زيادي در مورد قرآن درماني نوشته شده و اغلب نيز به بيماري هاي جسمي مي پردازند. البته ما منکر آن نمي شويم. مرحوم شهيد دستغيب در کتاب داستان هاي شگفت مي نويسند در شيراز يک آنفولانزايي همه گير شده بود که تلفات زيادي داشت. آقايي به نام سيد محمود حميدي نزد امام جماعت شيراز مي رود و مي گويد من پولي براي دارو ندارم ومي ترسم که بچه هايم به اين بيماري مبتلا شوند. امام جماعت فرمودند که دست خود را روي شقيقه ي بچه هاي خود گذاشته و چند بار اين آيه را بخوان: و نُنزِل مِن القرآن ما هو شفاءٌ و رحمة للمومنين و لايزيد ظالمين اِلّا خسارا. ما اين مطالب را قبول داريم. اما تجربيات افراد متفاوت است. نبايد براي مردم توقع ايجاد کرد. آقاي مرحوم مجتهدي مي فرمودند که هر مشکلي براي من پيش مي آيد هزار صلوات نذر نرجس خاتون مي کنم. نرجس خاتون مادر امام زمان است و مادر نيز هر چيزي به فرزند خود امر کند اجرا مي شود. اين تجربه ممکن است براي آقاي مجتهدي و ده ها نفر ديگر اتفاق بيفتد، ولي براي من مشکل گشا نباشد. بنابراين موارد، باورها و مصاديق متفاوت است. اين نکته که قرآن شفاء است، منظور شفاي سردرد، دل درد و غيره نيست. اين شفا در واقع مربوط به بيماري هاي دروني است.

حضرت امير (ع) در جايي مي فرمايند: منظور از اين بيماري حرص، ظلم و نفاق است. واقعاً اگر کسي به اين قرآن مراجعه کند و بدگمان باشد، بايد اين صفت او بهبود پيدا کند. در قرآن مدام به خوش گماني توصيه شده و مي گويد که بدگماني گناه بوده و نبايد به يکديگر سوء ظن داشته باشيد. اگر کسي که مال حرام مي خورد قرآن را باز کند و ببيند که مي فرمايد: در روز قيامت اين مال حرام در شکم شما آتش شده و به چهره ي شما مجسم مي شود. ديگر لقمه ي حرام نخواهد خورد. اگر کسي در زندگي خود اهل سخن چيني است. قرآن را باز کند و ببيند که مي فرمايد: واي بر افرادي که عيب جو و سخن چين هستند. شفا پيدا خواهد کرد. اين بيماري ها به مراتب خطرناک تر از بيماري هاي جسمي است. حضرت در ادامه مي فرمايند: اين قرآن حق است و هرکسي آن را ياري کند ذليل نمي شود. شما با قرآن باشيد و ترس نداشته باشيد. خدا با شهادت شهيد بهشتي از ايشان دفاع کرد و همه فهميدند چيزهايي که پشت سر شهيد بهشتي مي گفتند اشتباه بوده است. امام درخصوص ايشان فرمودند: آنقدر که من از مظلوميت شهيد بهشتي ناراحت هستم ازشهادت ايشان ناراحت نيستم. يک کتابي به نام انديشه هاي شهيد مطهري چاپ شده است. زماني که آقاي مطهري شروع به تفسير قرآن کردند هيچ مجله اي حاضر نبود آن مطالب را چاپ کند. شهيد مطهري موفق نشدند به طور کامل تفسير قرآن را بگويند. اما همين سوره هاي کوچکي که گفته اند بسيار زيبا بوده و طراوت دارد. اگر کسي فقط قرآن را بخواند و از آن بگذرد مانند اين است که فقط يک دستي بر روي آب استخر بکشد. بدون تفسير نمي توان تمام مطالب قرآن را برداشت کرد. الان تفسيرهايي از قرآن براي جوانان و نوجوانان چاپ شده است. حتي اگر کلاس هاي اخلاق دانشگاه و حوزه به همين سمت برود، مردم با اين قرآن انس پيدا خواهند کرد.

سوال – درخصوص آيات پاياني سوره ي مبارکه ي نازعات توضيح بفرماييد.

پاسخ – سوره ي نازعات از سوره هايي است که در ارتباط با قيامت سخن مي گويد. در ابتداي اين سوره پنج قسم گفته شده است که به نظر مي رسد منظور آن فرشتگان الهي باشند. قسم به فرشتگاني که جان کافر را به سختي مي کشند. قسم به فرشتگاني که جان مومن را با نشاط از بدن او خارج مي کنند. قسم به فرشتگاني که براي انجام فرمان خدا سرعت مي گيرند. فرشتگاني که در انجام امر الهي سبقت مي گيرند. فرشتگاني که امور عالم را تدبير مي کنند. خدا در اينجا پنج قسم خورده و سپس مباحث معاد را مطرح کرده است. سوگند هاي خدا به اين خاطر است که اهميت مطلب را مشخص کند. خيلي از افراد مي پرسند که ما بهشت مي رويم يا جهنم ؟ قرآن مي فرمايد: هرکس که طغيان کند (با خوردن مال حرام، با گفتن دروغ و غيبت، با نگاه به نامحرم، با استماع موسيقي لهو و...) و به اين دنيا اهميت داده و به آخرت اهميت ندهد اهل جهنم است. به اين خاطر که براي عالم ديگر کاري نکرده و همه ي وقت خود را صرف اين دنيا کرده است. هرکس از عظمت خدا بترسد (بگويد که خدايا تو من را مي بيني و اعمال من ثبت مي شود) و جلوي هواي نفس خود را بگيرد، بدرستي که اهل بهشت است. بنابراين کسي که طغيان کند وبه دنيا بچسبد به جهنم مي رود و کسي که از عظمت خدا ترسيده و با نفس خود مخالفت کند به بهشت مي رود.

آقاي رالف نويسنده ي کتاب سير تمدن در خصوص قرآن مي گويد: آموزشگاه عالي قرآن راه ترقي و پيشرفت هر فرد را از هر طبقه و هر مقام هموار ساخته، به گونه اي که حتي فرزند يک نفر برده هم مي تواند به مقامات عالي برسد. بنابراين قرآن براي ارتقاي افراد شرطي نگذاشته است. همه ي افراد مي توانند به قرآن مراجعه کنند.

نويسنده در کتاب عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن مي گويد: قرآن به اندازه اي از نقايص مبرا و منزه است که نيازمند کوچک ترين تصحيح و اصلاح نيست. از اول تا آخر آن اگر خوانده شود ملالت نمي آورد. شهيد مطهري مي فرمايند: من از برخي از شعرها و کلمات عبرت آموز بعد از ده بار خواندن خسته شدم. اما قرآن را هزار بار هم که بخوانم خسته نمي شوم. ما حداقل هفته اي هفتاد بار سوره ي حمد را مي خوانيم ولي تا به حال از آن احساس ملالت نکرده ايم. اين طراوت در قرآن کريم معجزه است.