اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-01-28-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي-اخلاق در قرآن

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي

-اخلاق در قرآن

89-01-28

سوال – در باره ي اخلاقيات قرآن بگوييم.
پاسخ - ما در مباحث اخلاقي، اجتماعي و معارف اسلامي نيازمند تکرار و مراجعه هستيم. چطور وقتي که ما ظهر ناهار بخوريم باز دوباره هم غذا مي خوريم ؟ روح ما هم اين طور است. چنين نيست که کسي بگويد خوب ما يکبار به قرآن مراجعه کرديم، بالوالديناحسانا، تمام شد. از همديگر غيبت نکنيد، خوب فهميدم. مسائل اخلاقي آنقدر مهم است که خود خدا هم در قرآن بعضي مواقع رو به تکرار مي آورد. در سوره الرحمن، بيش از سي مرتبه آيه فباي الاء ربکما تکذبان را مي آورد. بعضي مواقع داستان هايي را بصورت متعدد نقل مي کند البته با تفاوتهايي. ما براي چه پاي سخنراني ها مي روييم ؟ مطالبي که اين آقا مي گويد، شبيه مطالبي است که سال گذشته هم شنيده ايد. ما وقتي دور هم مي نشينيم، بهم تذکراتي ميدهيم. در اصول تربيتي تکرار يک اصل است. ارتباط مستمر هم خيلي مهم است. قرآن غذاست. روايت داريم که قرآن سفره گسترده ي الهي است. اين سفره اين طور نيست که اگر کسي يک بار سر آن سفره نشست، بگويد: من سير شده ام. خير روح مثل جسم، نياز به استمرار و تکرار با قرآن را دارد. نکته ي ديگر اينکه آيات قرآن سطوح متعددي دارد که با تکرار در مراجعه، به اين سطوح دست پيدا مي يابيم. دليلش هم اين است که الان هر روز يک تفسير مي آيد و هر کدام يک رويکردي به قرآن دارد. کتاب هايي آمده که آيات اجتماعي، اخلاقي و ديگر را از هم جدا کرده است. يکي از مهمترين مطالب در قرآن مباحث اخلاقي است. ما مي خواهيم درباره ي اخلاقيات قرآن توضيح بدهيم زيرا هدف اصلي تزکيه و آموزش قرآن است. کتاب اخلاق در قرآن زياد نوشته اند که يکي از آنها کتاب آيت الله مکارم شيرازي است. مفصل تر آن پيام قرآن نام دارد. اين قلم بسيار ساده اي دارد، شبيه تفسير نمونه است. بيشتر از آيات قرآن است و کمي روايت هم درآن هست. آيه را تفسير کرده، دسته بندي کرده و جمع بندي کرده است، بيشتر هم به فضايل و رذايل مي پردازد. مثلا امانتداري بعنوان يک فضيلت و خيانت بعنوان يک رذيله اخلاقي معرفي شده است. اين يک منبع تفسيري قابل فهم است و معلمين مي توانند از اين استفاده کنند. براي انتخاب موضوع، ببينيم که بيشترين گرفتاري در جامعه چيست ؟
سوال – لجبازي چيست ؟
پاسخ - بيشترين گرفتاري ما در جامعه کنوني لجاجت است. و از همين جا وارد بشويم. ببينيم قرآن در باره لجاجت چه مي گويد ؟ يکي از گرفتاري هاي زناشويي لجاجت ها و بهانه جويي هاست. طرف سالها با اقوام قهر است، علتش بهانه جويي و لجاجت است. گاهي لجاجت بر يک کار منفي را رها نميکنند و ميگويند که خانواده ما نسل در نسل اين طوري بوده است. ما يک استقامت داريم و يکلجاجت. استقامت، اصرار ورزيدن بر يک ارزش است، من روي دينم محکم بايستم، حاضر نشوم دينم را بفروشم، هرکاري بکنم دروغ نميگويم، اسم اين لجاجت نيست، اين صبر و استقامت است. بعضي از آقايان به خانمشان مي گويند که ما دوست داريم تو بد حجاب بيرون بروي و با نامحرم دست بدهي. او بگويد: نه. اين يک اصرار بر ارزشي بنام حجاب است و خوب است. مثلا نماز در بين راه مسافرت که بعضي ها مي گويند: چه لجاجتي است که حتما در بين راه بايد نماز بخوانيم ؟ خير اين لجاجت نيست، اين استقامت است. استقامت اصرار در درخواست هاي منطقي خير و صلاح است. اينکه ما اسرائيل را به رسميت نمي شناسيم، يک ارزش است نه يک لجاجت و سي سال هم هست که با استکبار مبارزه مي کنيم. ما از يک ارزش دفاع ميکنيم ولي لجاجت اين است که من يک درخواست غير منطقي و بيخود دارم. مثلا چون پدرانمان بت پرست بوده اند، ما هم بايد بت پرستباشيم. قبل از اسلام در بين اعراب چند جور آتش افروزي داشتيم. اين چون يک سنت بوده، پس مي خواهيم روي آن اصرار بورزيم. يا اينکه چون زنده بگور کردن يک روش بوده است، ماهم بايد اين کار را مي کنيم.
سوره مومنون آيه 75
در اين آيه ميگويد: للجومي فرمايد: اگر ما به اين مشرکين رحم کنيم و سختي آنها را برکنار کنيم، اينها باز در ظغيان و سرکشي لجاجت مي ورزد. بعضي ها خدمت پيامبر رسيدند و گفتند که اگر از کوه آب جاري کني ما مسلمان ميشويم. حضرت آب جاري کردند و آنها گفتند که تو جادوگر هستي. مثلا تقاضاي باران مي کردند، باران مي آمد در قرآن مي فرمايد: بعضي ها وقتي گرفتاري ميآيد جزع ميکنند وميگويند بچه من را شفا بده. اين لجاجت اعتقادي است. يعني در اعتقادات باطل شان لجاجت دارند.
سوره مُلک آيه 21
خدا در قرآن مي فرمايد: چه کسي به شما روزي ميدهد ؟ خوب معلوم است خدا ولي شما بت را مي پرستيد. اصحاب پيامبر پرسيدند که نجات در چيست ؟ پيامبر فرمود: نجات اين است که با خدا خدعه نکنيد، کلاه سر خدا نگذاريد. يکي پرسيد مگر ميشود که کسي با خدا خدعه کند ؟ فرمود: بله کاري که خدا امر کرده را براي ديگري انجام بدهي. خدا ميگويد: مسجد براي من بساز، شما براي چشم و هم چشمي مي سازي، خدا ميگويد: براي من نماز بخوان، براي بت نماز مي خواني. خدا مي گويد: من را بخوان، شما بنده ي او را مي خواني. خدا به شما روزي ميدهد. اگر روزي شما قطع بشود، آيا اين بت به شما روزي مي دهد ؟ خير. اگر الطاف الهي قطع شد، باز اين ها لجاجت مي ورزند.
سوره ي نوح آيه 5 و 6 و 7:
نوح از پيامبراني بود که خيلي اذيت شد و در آخر مي گفت: خدايا من خسته شده ام. حضرت نوح 950 سال تبليغ کرد و آن يکي مي گفت بيکاري مگر يا شدي فرتوت و عقلت شد به سر. مسخره اش مي کردند و او را ساحر مي خواندند. نوح گفت: خدايا من شب و روز اين ها را دعوت کردم، هر چي اصرار کردم فرار کردند، هر چي من اين ها را دعوت به خدا کردم و گفتم که خدا شما را مي بخشد، انگشت در گوششان کردند که صحبتهاي من را نشنوند و پارچه روي صورتشان گرفتند که من را نبينند و لجاجت کردند.
اين سه تا آيه مي فرمايد يکي از صفات رذيله و منفي لجاجت و اصرارهاي غير منطقي است. ريشه ي لجاجت چيست ؟ آثارش چيست ؟ درمانش چيست ؟
در سوره ي کهف داستان موسي و خضر آمده است. وقتي موسي از خضر جدا شد، خضر به موسي گفت: چند سفارش به تو ميکنم. اولين سفارش اين است که درزندگيت لجوج نباشي. روايت داريم که در مومن اين صفات نيست: سخت گيري، بخل و لجاجت. انسان لجوج دير به جايي مي رسد. يکي از عوامل لجاجت، عقده ي لجاجت است. انسان هاي بهانه جو، معمولا انسانهاي کم ظرفيتي هستند. مي خواهد با ايراد گرفتن به ديگران ظرفيت خودش را بالا ببرد. مثلا اگر شما عروسي داشته باشيد، اگر کارت بدهيد، مي گويد ما فاميل نزديک بوديم، بايد به ما کارت مي داد. اگر زنگ بزنيد، ميگويد بايد به ما کارت مي داد. مشکل اين مشکل بهانه جويي است. دير دعوت کني يک جور و زود دعوت کني يک جور ديگر است. مادر کودکي از خانه بيرون مي رفت و به برادر بزرگتر گفت: هرچه اين بچه گفت انجام بده واذيتش نکن. و برايش فراهم بکن که گريه نکند. مادر برگشت و ديد که بچه گريه ميکند. برادر گفت: گفت که برويم در حياط و چاله بکن و آب در آن بريز، ما همه ي اينکارها را کرديم ولي حالا مي گويد: اينها را به اتاق بياور. اين لجاجت است، يک درخواست غير منطقي. لجاجت يک صفت کودکانه است. بچه ها معمولا سر غذا خوردن و مسافرت رفتن و بيرون رفتن اين صفات را از خودشان بروز مي دهند. بتدريج که انسان بالاA مي آيد، بايد اين خوي کودکانه کم بشود. ولي متاسفانه بعضي افراد اين خوي کودکانه را تا پنجاه سالگي به همراه دارند. طرف هفتاد سالش است اما خوي پنج سالگي هنوز در درون اوست. يکي از اينها عقده حقارتي است. خانواده ها مواظب باشند که بين بچه هايشان تبعيض قائل نشوند، بچه ها را کم ظرفيت و خود کم بين بار نياورند. A اجازه ي رشد شخصيت به آنها بدهند. عامل دوم لجاجت اين است: روايت داريم که ملامت و سرزنش زياد انسان را لجوج و خودکم بين بار مي آورد. ملامت زياد و سرزنش زياد باعث ميشود که بچه باز آن کار را انجام بدهد و لجوج بار بيايد. اين عادت بدي است که بچه ها را در خانه مقايسه مي کنند و سرزنش مي کنند. فرض کنيد که بچه نماز صبح از خواب بلند نميشود. پدر مي گويد: خجالت بکش، بعضي ها نماز اول وقت مي خوانند و تونعمت خدا را حرام ميکني، جهنم مي روي، با اين لسان صحبت کردن باعث ميشود که بچه ميگويد: حالا که نخوانده ام و نميخوانم تا به جهنم بروم. خانمي مي خواست خانم بي حجابي را نهي از منکر بکند ولي با لسان بد و آن خانم گفت: شما اول برو ادب ياد بگير. آيا اين سبک نهي از منکر است ؟ آن داستان وضو گرفتن امام حسين (ع ) وامام حسن (ع) را شنيده ايد ؟ در روايت داريم که لغزش ها را با کنايه تذکر دهيد. عامل سوم راحت طلبي است. بعضي ها براي اينکه زير بار مسئوليت نروند، ميخواهند بت بپرستند و ميگويند: پدر من بت پرست بود، ميخواهند دست از خوي عصبانيت بر ندارند، ميگويند: اين خوي خانوادگي ماست. مي خواهند دست از بخل برندارند مي گويند: اجداد ما هم اين طوري بودند. راحت طلبي بعضي ها باعث ميشود که صله ي رحم انجام ندهند، انفاق نکنند. چهارم ناداني و جهل است. من مگر چقدر عمر ميکنم که اين همه سال رابطه ام با پدرم گل آلود است ؟ چرا بعضي ها در فاميل هميشه طلبکار هستند و توقع دارند ؟ توقعات زياد ناشي از جهالت و ناداني است. اينها عقده حقارت است که انسان را به اين سمت و سو مي برد. ملامت بزرگتر ها هم باعث لجاجت ميشود. آثار لجاج چند چيز است. يکي اين است که انسان لجوج، منزوي است، همه با آنها قطع ارتباط دارند، او توقعش بالاست و هميشه ما را بدهکار مي کند. اين جور افراد را دعوت نمي کنند و با آنها به مسافرت نمي روند. يک اثر مهمي که در لجاجت است، پرهيز از رشد است. انسان لجوج در جا مي زند. من بايد اين طور باشم و بهتر نمي شوم. يک نوع تهجر دارد. ابولهب عموي پيغمبر کافر مُرد زيرا لجاجتش نگذاشت که او رشد کند. اينها معمولا مردم گريز هستند. اين صفت زشتي است و قرآن هم تاکيد دارد. علي (ع)مي فرمايد: از لجاجت بپرهيز چون باعث جنگ ها و درگيري ها ميشود. داستان گاو بني اسرائيل هم همين بود. اگر از اول لجاجت نبود و گاويي راقرباني ميکردند و تمام ميشد، ديگر اين اتفاق ها نمي افتاد. روايت داريم که به بعضي از سوالها اصرا نکنيد. زيرا باعث ناراحتي شما ميشود. مثلا ميگويد: غيبت تو را کردم، نگو که چي گفتي و به کي گفت ؟ بگو: تو را بخشيدم، ديگر تکرار نکن. يا ميگويد که ما جايي بوديم و کسي کاري کرد که خيلي زشت بود. حالا اين قدر آدرس طرف را مي گيرد تا بفهمد که بود و چکارکرد ؟ لجاجت نکن. پيامبر فرمود: حج واجب است. فردي پرسيد: چند بار در عمر و پيامبر گفت: نمي ترسي که بگويم هر سال ؟ حج واجب است يعني اطلاق يکبار. روايت ديگري داريم که کسي که لجاجت بکند، قلبش زنگار ميگيرد و شفافيتش را از دست مي دهد. براي درمان لجاجت دو راه را مي گويم. يک راه علمي و يک راه عملي. راه علمي آن است که فکر کند و بينديشد. نتيجه ي لجاجت من اين شده است که سه سال است که خانم من با خانواده اش رفت و آمد ندارد، دخترهاي من با دخترخاله هايشان رفت و آمد ندارند، باعث شده است که ما از رفت و آمد و همفکري محروم بشويم. فکر کنند که من در لجاجتم چه کردم ؟ اگر لجاجت در بت پرستي کردم از توحيد ماندم و اگر لجاجت در بخل کردم، از ثواب انفاق ماندم. کسي امام صادق (ع) را دعوت کرد و امام پير بود و منزل دور بود و طرف هم وضعش خوب بود، امام خسته شد و فرمود کهنميشود خانه ات را عوض کني ؟ طرف گفت: اين منزل پدرم بوده است. امام فرمود: خوب منزل پدرت باشد. حالا پدر انگشتري داده، دستت کن اشکالي ندارد. پدرت سخي بودتو هم جواد باش. ولي اينکه سيگار مي کشي چون پدرت سيگار مي کشيده و بايد يادگار پدرت را نگهداري، غلط است. پدرت هم اشتباه کرده است. بعضي ها مي گويند که پدر ما به زن رو نمي داده و از روز اول که زن وارد خانه اش مي شده، دعوا و نزاع بوده است، ما هم همين طور. اين اشتباه است و پدرت هم اشتباه مي کرده. درمان لجاجت، درمان علمي است. بعضي مواقع دو تا ماشين بهم راه نمي دهند. شما مي بيني که در هر دوماشين زن و بچه است، شما به او راه بده و بگو حق با من است ولي در قرآن گفته لجاجت نکنيد. ببينيد ما چقدر انرژي به هدر مي دهيم در همين مسئله ي لجاجت، در مسائل مختلف. آقايي مي گفت: من به خانمم مي گويم پشت در خانه را بينداز و خانمم ميگويد تو برو يا زباله را بيرون بگذار و خانمم مي گويد: هر کس اول حرف زد، بايد اين کار را بکند. 40 دقيقه حرف نمي زنيم و وقت مان تلف ميشود و اعصابمان خرد ميشود ولي اين کارها را نمي کنيم و آقا مي گويد: من پيش خانم کم بياورم ؟خير اين کم آوردن نيست. کم آوردن اين است که شما بي ديني کني، بي تقوايي کني، خانم اول وقت نماز بخواند و شما آخر وقت نماز بخواني، در قرآن خواندن و نماز خواندن کم نياوري. پس فکر کنيم. آقا پنجاه سال لجاجت، جز اين بوده که باعث افسردگي و دور شدن از فاميل شده است. مادر شوهر اين لجاجت و بهانه گيري چيزي جز اين بوده شما سه ماه به سه ماه پسرت را نبيني ؟ اين ها را کنار بگذاريد. چرا ايراد مي گيري ؟ راه دوم راه عملي است. اين است که انسان برخلاف لجاجت، عمل کند. فيض کاشاني در کتاب محجة البيضا مي گويد: يک راهش اين است که خلاف لجباي ها، عمل کني. مثلا شما بخيل هستي، اجباري انفاق کن تا کم کم جواد بشوي، به لجاجتت لج کن، اين باعث درمان ميشود.
سوال – دختر بيست ساله اي هستم با مشکل عجيب. در هجده سالگي با پسري ارتباط داشتم. پدرم به محض فهميدن ارتباط من را با تمام دوستان مدرسه ام قطع کرد. بعد از آن هم پدرم تبديل به يک انسان عصباني و لجباز شد. سر هر موضوعي که اظهار نظر مي کنم، مي گويد: تو حرف نزن و من را داخل آدم حساب نميکند. با مادرم بدرفتاري ميکند. نمي دانم مادرم چه گناهي کرده است ؟ دو سال است که گريه و زاري ميکنم و توبه کرده ام ولي پدرم مي گويد همين که هست. مشاورهم مي گويد: بايد صبر کنم. آحر چقدر ؟
پاسخ - از اين دختر تشکر ميکنم که مي گويد: اشتباه کرده است و به دختران جوان هم مي گويم که مرتکب اين خطاها نشويد. کاري که از پدر و مادر مخفي ميکنيد، بدانيد که اشتباه است. واقعا اگر پسر شما را دوست دارد و شما او را دوست داريد به مادرت بگوييد. اگر شما به پدرتان مي گفتيد، ممکن بود که اين مسائل پيش نيايد. خيلي از اين ارتباطات هوسي است و پسرها قصد ازدواج ندارند. و ممکن است براي اينها سرزنش داشته باشد. در قرآن داريم دوستي هاي غير شرعي. سعي کنيد اين ارتباطات را نداشته باشيد و اگر داشتيد به پدر بگوييد تا پدر او را برانداز کند. اگر پدرت گفت: نه، نگو خودم را مي کشم. اگر پدر صلاح ديد قبول کن. پدري نيست که بخواهد دخترش بدبخت بشود. اما اين خطايي که شما کرديد، غيرت پدرتان لکه دار شده است و ناراحت است که چرا شما اين ارتباط را داشته ايد ؟ از پدر اين خانم تقاضا مي کنم که حس اعتماد را ازبين نبريد. کاري نکنيد که اين برود و ارتباط برقرار بکند و نگذارد که شما مطلع بشويد. اين خيلي مهم است که پسر و دختر احساس امنيت کنند. بيايند و بگويند. اگر متوجه شديد برخوردي نکنيد که او را به رنج بکشيد. هر خطايي ناشي از ميل است. اگر سراغ اين رفته، براي ارضاع ميل محبت اين کار را کرده است و فکر ميکرده راهش اين است. پدر موضع بگيرد و دو هفته قهر کنيد ولي استمرار ندهد. خانواده هايي که غيرت خاصي به بچه هايشان دارند، اين کار را نکنند. قرآن مي گويد: اگر همسر شما نوشوز يا خلافي انجام مي دهد، اول رختخواب تان را جدا کنيد، بعد رويت را درهم بکش. شما کافي است که دو هفته جواب سلام او را ندهيدولي دو سال لجبازي، اشتباه است.